سكولاريسم دشمن شماره يك … چرا؟ ( ۱ )
کاتب : شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی
بسم الله و الحمد لله
اما بعد :
سيد قطب رحمه الله عليه در تفسير سورهي روم ميگويند: «آيات نخستين اين سوره به مناسبت ويژهاي نازل گرديده است، وقتي بوده است كه ايران بر روم چيره شده است و بر مستعمره هاي جزيره العرب روم دستيابي پيدا كرده است. اين تفسير در گيراگير مجادله و مباحثهاي بوده است كه پيروان عقيده، ميان مسلمانان صدر اسلام در مكه پيش از هجرت و در ميان مشركان در گرفته است. از آنجا كه روميان در آن وقت اهل كتاب و مسيحي بودند و ايرانيان يكتاپرست نبودهاند و آيين زردشتي داشتهاند مشركان ساكن مكه در روي دادن اين حادثه فرصت پيدا كردند كه بگويند عقيدهي شرك بر عقيدهي يگانه پرستي غلبه پيدا كرده است، و آن را به فال نيك بگيرند و بگويند كه ملت كفر بر ملت ايمان چيره گرديده است.»
اين است كه آيات نخستين اين سوره نازل ميگردد و مژده ميدهد به اين كه اهل كتاب رومي در چند سال بعدي غلبه پيدا ميكنند و مايهي شادي و سرور مؤمنان ميگردند ، مؤمناني كه دوست ميدارند ملت ايمان از هر آئيني كه باشند پيروز گردند و نصرت پيدا كنند، خداوند در اين باره ميفرمايند:
«الف.لام.ميم، رويان شكست خورده اند، در نزديك ترين سرزمين، و ايشان پس از شكستشان پيروز خواهند در مدت (بضع سنين: كمتر از نه سال) چند سالي همه چيز در دست خدا و به فرمان اوست، چه قبل (كه روميان شكست خوردهاند) و چه بعد (كه آنان پيروز ميگردند) در آن روز (كه روميان پيروز ميگردند) مؤمنان شاد ميشوند، (آري خوشحال ميشوند) از ياري خدا، خدا هر كسي را كه بخواهد ياري ميدهد و او بس چيره و بسيار مهربان است، اين وعده ايست كه خداوند داده است و خداوند هرگز در وعدهاش خلاف نخواهد كرد و ليكن بيشتر مردم اين را نميدانند، (اين اكثريت كوتاه بين) تنها ظاهر و نمادي از زندگي دنيا را ميدانند و ايشان از آخرت كاملا بي خبرند» [سورهي روم آيات ۱-۶]
ابن جرير با اسنادي كه دارد از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه روايت كرده است كه گفته است: «ايرانيان بر روميان پيروز شده بودند، مشركان دوست داشتند كه ايرانيان بر روميان پيروز گردند، چرا كه روميان اهل كتاب بودند و به آئين مسلمانان نزديك به شمار ميآمدند . . .»
سيد قطب رحمه الله عليه در ادامه ميافزايند: «نخستين پيام از ميان اين پيامها، پيوندي است كه ميان شرك و كفر در هر مكاني و در هر زماني در برابر دعوت توحيد و ايمان وجود دارد با وجود اين كه در قديم دولتها ارتباط سريع و پيوند محكمي با يك ديگر نداشتند بدان گونه كه در روزگار كنوني ما است، مشركان در مكه احساس ميكردند كه پيروزي مشركان در هر مكاني بر اهل كتاب پيروزي خودشان به شمار ميرود و مسلمانان نيز احساس ميكنند كه ميان ايشان و ميان اهل كتاب پيوند است لذا بدحال و ناراحت ميَشوند كه مشركان پيروز شوند در هر مكاني كه باشد و ميدانستند كه دعوت آنان در مسألهي ايشان بر كفاراند چيزهايي نيست كه در گوشه و كنار جهان پيرامونشان ميگذرد، بلكه آنچه در گوشه و كنار جهان پيرامون ايشان ميگذرد، در مسألهي كفر و قضيه ايمان تأثير دارد.
از اين حقيقت برجسته بسياري از اهل زمان ما غافلند، و متوجه اين حقيقت نيستند بدان گونه كه مسلمانان و مشركان در زمان پيغمبر خدا صلي الله عليه و سلم چهارده قرن پيش از اين متوجه آن شده بودند. بدين ترتیب اين گونه افراد در داخل مرزهاي جغرافيايي يا نژادي بسر ميبرند و محصورند و نميدانند كه مسأله در اصل خود مسأله كفر و ايمان است و پيكار در حقيقت پيكار حزب و دارو دستهي خدا با حزب و دارو دستهي اهريمن است.
مسلمانان امروزه در تمام نقاط جهان بسي نيازمند اين هستند كه سرشت پيكار و جنگ را و حقيقت قضيه را درك و فهم كنند و نامهاي دروغين احزاب شرك و كفر، ايشان را گول نزند و پرچم هاي نادرستي كه برافراشته ميدارند و خويشتن را در زير آن پنهان ميكنند، انها را غافل نگرداند، چه احزاب شرك و كفر با مسلمانان نميجنگند مگر بخاطر عقيدهاي كه مسلمانان دارند، هر اندازه علل و اسباب جنگ هم جورا جور و گوناگون جلوه داده شود»[۱]
این واکنش یک مسلمان در جنگ بین یک مشرک اهل کتاب و یک مشرک شبهه اهل کتاب بود ، چون از مجوس جزیه گرفته شد ، اما مشرکین غیر اهل کتاب از این دو تمایزاتی دارند . مشرکین شبهه اهل کتاب به فاصله بیشتری با مسلمین دارند و مشرکین اهل کتاب نزدیکترند . به همین دلیل مشرکین غیر اهل کتاب ، در جنگ روانی ، از آنکه از مسلمین دورتر بود بر علیه آنکه به مسلمین نزدیکتر بود حمایت می کردند و مسلمین برعکس .
مشركان غير اهل كتاب در واقع كساني بودند كه افكار، تصورات و انديشههاي خود در مورد بشريت و جهان اطراف را معيار قانون گذاري و تنظيم روابط خود با ديگران و محيط اطراف و ماوراء الطبيعه ميدانستند، و از هيچ يك از قوانين و احكام الهی تبعيت و پيروي نميكردند و جهت حفط منافع و طبقهي مادي و معنوي خود حتي از پذيرش اديانی كه انديشههاي بشري زيادي در آنها رسوخ كرده بود و تقريبا قالب تحريفي به خود گرفته و بيشتر به انديشههاي بشري شباهت داشت تا كلام و پيام الهي، خودداري ميورزيدند.
اينگونه افراد در امور مربوط به روابط درون اجتماعي خود اعم از روابط خانوادگي، ديدگاهشان نسب به زن، فرزند و بزرگسالان، آموزش و پرورش و روش تعليم، اقتصاد و روابط اقتصادي و تجاري با هم ديگر و ديگران، داشتن مذاهب خرافي و پرستش انواع يا دهري بودن و ديگر مسائل مربوط به زندگي بشري درون گروهي و تمامي ارتباطات سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و … با ديگر جوامع نيز از ديگر قوانين و احكامي پيروي ميكردند كه خود آنها واضعش بودند و به اصطلاح روز از مترقي ترين و پيشرفته ترين افكار و ترقيات فكري خودشان پيروي ميكردند.
به همين دليل علاوه بر آنكه از پذيرش احكام و دستورات اديان الهي در امور زندگي خود سر پيچي كردند، بلكه آنها را اساطير الاولين، داستانهاي كهنه و قديمي، احكام مربوط به افراد پست و عقب ماندهي جامعه، سحر وجادو و … پنداشته واز قوانين ساختهي دست خود كه نشان ترقي و پيشرفت به شمار ميرفت پيروي مينمودند. اينها تنها بخشي از توحيد كه توحيد اولوهيت بود را قبول نداشتند. توحيد الوهيت يعني پذيرش و پياده كردند احكام الهي در زندگي و به عبارت ديگر يعني هر آنچه از پايين به بالا ميرود اما توحيد ربوبيت يعني هر آنچه از بالا به پايين ميآيد آنها احكام الهي كه ميبايستي در زندگي خود پياده نموده و همچون واكنش به دستورات الهي از جانب خود به بالا ميفرستادند را رد نموده اما در عوض به شهادت قرآن غير از تك و توكي دهري ، همه مشركين قبول داشتند كه خالق و رازق خداست و تنها در هنگام خوشحالي و آسايش و عدم خطر بود كه به همراه خداوند شركايي را به فرياد ميخواندند و آنها را واسطه قرار ميدادند و گرنه در هنگام سختي وبلا همچون زمان گير كردن در دريا و … تنها به خدا پناه برده و از هرگونه شريك و واسطه پرهيز مينمودند.
آنها ميدانستند كه خداوند است كه به آنها فرزند مي دهد، باران ميباراند، روزي ميدهد و … در كل هر آنچه از بالا به پايين ميآمد را (توحيد ربوبيت) قبول داشتند و تنها زير بار احكام الهي كه ميبايستي خود از پايين به بالا (توحيد الوهيت) كه بعنوان اطاعت از اوامر الهي به شمار ميرفت را نميپذيرفتند.
آنها نميپذيرفتند كه قانونگذاري از انسان گرفته شده و تماما در اختيار خداوند قرار گيرد و بر همين اساس بود كه با اساس توحيد و لا اله الا الله يعني ابتدا نفي تمامي الهها و كفر به طاغوت و تمام قانونگذاراني كه پا را از گليم خود دراز كرده و در حيطه الهي و حتی بر خلاف اوامر قانون ساخته و اجرا نمودهاند از يك سو (لا اله) و اثبات يگانگي وي در قانون گذاري، عبادت و فريادرسي از ديگر سو به مبارزه و مخالفت بر خاستند.
دقيقا پس از سپري شدن دوره مكي وکسب قدرت حکومتی توسط مسلمین الله تعالی يك تقسيم بندي ديگري را در دشمن شناسي و درجه بندي دشمنان ارائه ميدهند خداوند اين دسته را كه خارجاز قوانين اهل كتاب براي خود قانون ساخته بودند را به همراه دستهايي از اهل كتاب به نام يهوديان دشمنان شماره يك مسلمين معرفي مينمايند و ميفرمايند: « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَيَسْتَكْبِرُونَ ». [مائده آيه ۸۲]
(اي پيامبر) به طور مسلم دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت.
اما اين تحرك در درجه بندي دشمنان دور و نزديك به خاطر چيست؟
در دورهاي كه در آن مسلمانان در ضعف و بي سر پناهي به سر برده و شديدا تحت فشار رواني و تبليغاتي دشمانان دين به سر ميبرند، خداوند پيروزي كفار اهل كتاب را بر كفار غير اهل كتاب مايهي مسرت و خوشحالي و تقويت جبههي دينگرايان و ضربهاي بر پيكرهي مشركين خارج از قوانين اهل كتاب ميشناساند . چون در اين مرحله دشمن شماره يك مسلمين، مشركين غير اهل كتاب در برابر تمامي اديان و قوانين آسماني بودند و دينگرايان پناهگاهي جز كشورهاي داراي قدرت صاحب عقايد اهل كتاب كه آنزمان مسيحيت نماينده گشيان را مي كرد نداشتند، به همين دليل رسول الله صلی الله عليه و سلم يارانش را در اين دوره به نزد پادشاه اهل كتاب حبشه فرستاد كه صاحب حكومت و نيروي بازدارنده در برابر مشركين غير اهل كتاب به شمار ميرفت. در نتيجه شكست و ضرر اين كشور اهل كتاب به صورت غير مستقيم شكست و ضرر مسلمانان بدون پناه نوشگفته نيز محسورب ميگرديد.
اما ميبينيم به محض سپري شدن اين دوران، عصر جديدي در حيات مسلمين به وقوع ميپيوندد و آنها صاحب قدرت و پناهگاهي ثابت و حكومتي اسلامي ميگردند. با ورود به اين دوران دين گرايان جهان، به شهادت آينده و تاريخ، پناهگاهي بهتر از پناهگاه سابق به دست ميآورند. و خيلي طبيعي بود كه از ميان اهل كتاب كساني بودند كه نميخواستند به اين راحتي پايگاه و طبقهي معنوي و مادي خود را از دست بدند. و آرام آرام هركدام به نسبت بي رحمي شان نسبت به پيروان مكتبشان و دل بستن به ظواهر دنيوي و تبعيت از هوي و هوس و دسايس شيطاني به همان نسبت به اين پايگاه جديد دين گرايان دشمني ورزيدهاند.
بعضي از اهل كتاب بعد از قدرت گرفتن يافتن اين پايگاه و حكومت پشتيبان مستضعفين جهان تمام قواعد و اصول را زير پا نهاده و با ساير مشركين غير اهل كتاب نيز عليه حكومت مسلمانها وارد پيکار و دسيسه چيني گرديدند و در بسياري از توطئهها و شورشها بر عليه مسلمين از بزرگترين طراحان و بازيگران نقش اول گشتند.
البته مشركين اهل كتاب به يك اندازه در اين مسير توطئه آميز و خيانت بار شركت نكردند بلكه دستهاي از آنها از هيچ کوششي عليه مسلمين دريغ نورزيدند و با دست و زبان و قلب ددمنشي خود را به اوج رساندند. به همين دليل الله جل جلاله يك دسته بندي جديدي ميان دشمنان دور و نزديك مسلمين به وجود آورد. اعمال دشمنان عليه مسلمين باعث درجه بندي آنها ميگردد. در واقع امر اين خود دشمنان هستند كه خود را در اين يا آن دسته دور يا نزديك قرار ميدهندو غير مسلمين با اعمالشان خود را هم پيمان، ذمي، مسأمنين يا در حال جنگ با مسلمين قرار ميدهند.
در هر صورت خداوند در اين مرحله يهود و مشركين را دشمنان شماره يك مسلمين مشناساند و نصارا را به دلايلي كه ميآورد در درجه ديگر قرار ميدهد.
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ * وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ * وَمَا لَنَا لاَنُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جَاءنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ [مائده آيه ۸۲-۸۵]
در اينجا و در اين مرحله هم مشركين غير اهل كتاب باز در همان رديف دشمن شمارهي يك باقي ميمانند و يهود هم با اعمال خود در همان رده موقعيت خود را تا روز قيامت تثبيت ميكند.
هم اكنون و تا روز قيامت نيز يهود و مشركين دشمنان شماره يك مسلمين به شمار ميروند اما با قواره ثابتي كه از يهود داريم مشركين در چه هئيت و شكلي فرورفتهاند، تا همچون يهود آشكارا در مقابلشان صف آرايي و مقابله به مثل نماييم؟
پس از انقلاب رنسانس در اروپا و پايان يافتن دوران فرمانروايي مسيحيت طبقات مختلف مردم با بازگشت به دوران شرك آلود و چند خدايي يونان باستان و شيوهي حكومت داري آتن مروج مكتب خاص و سازمان يافته ای از مشركين باستان و نوين كه به سكولاريسم مشهور گشت شدندكه قصد داشت باچند خدايي كردن جامعه به جاي يك خدايي بودن اديان و تنوع مكاتب و انديشه هاي بشري بتواند آزادانه در زير چتر سکولاريسم چنان به حيات خود ادامه دهند كه هر گونه تك خدايي و تك ديني را به ضرر خود و منافع مادي و معنوي خود ببينند.
آنها اين شيوهي حكومت داري را به تبعيت از حكومت آتن و يونانيان چند صد خدايي، دمكراسي يا شيوهي حكومت مردم بر مردم به جاي حكومت خدا بر مردم نام گذاري كردند.
آنها سكولاريسم و در واقع مكتب مشركين غير اهل كتاب سابق را كه اكنون نام جديد و لباس جديدي برايش بر گزيده بودند با زدودن بسياري از نكات مثبت مشرکین سابق چنين تعريف كردند:
دائره المعارف بريتانيا در تعريف Secularism ميگويد:
سكولاريسم حركتي اجتماعي است براي از بين بردن ايمان به آخرت در ميان مردم و تمركز نمون تمامي هم و غم آنان به دنيا و امور مادي تلاش ميكنند.
دائره المعارف آكسفرد ميگويد:
- سكولاريسم مكتبي كاملا مادي و دنيوي است و با تمام مظاهر معنوي و اخروي سرناسازگاري دارد و به دنبال سياست، حكومت، هنر و اقتصاد غير ديني است.
- سكولاريسم با دخالت اخلاق در حكومت، سياست و اقتصاد مخالفت مينمايد.
اين مكتب و آيين ساخت دست بشري غير از تغير اسم و لباس هيچ فرقي با ديگر مشركين غير اهل كتاب ندارد و تنها تفاوتشان در اين است كه اولا نياكان باستانشان بسياري از صفات پسندهاي را داشته اند كه اينها از آن بري هستند و ثانيا ميزان ضديت و قانونمند بودن برنامههاي ضد ديني گذشتگانشان به اندازه اينها خشن و غير قابل انعطاف نبود
هم اكنون سكولاريسم به صورت يك ديكتاتوري چند قرنه به حساب ميآيد كه با كارنامهي سياه جنگهاي جهاني و چندين صد جنگ منطقهاي و ناحيهاي باعث كشته شدن ميليونها انسان گشته است. و قانونمند و با پشتيبانهاي بي كران مادي، تسليحاتي و به خصوص تبلغتي خود تا آنجايي كه بتواند از بي ارزشترين نمادهاي ديني اهل كتاب و به خصوص مسلمين در سطح عمومي جامعه نيز ممانعت به عمل ميآوردند كه نقاب زنان مسلمان نمونهاي از آن است.
سكولاريسم دشمن شماره يك … چرا؟ ( ۲ )
[۱] في ظلال قرآن، جلد يازدهم جزء ۲۱-۲۲ تأليف سيد قطب، ترجمه دكتر مصطفی خرم دل، انتشارات احسان، چاپ اول ۱۳۸۲ صفحهي ۴۳-۵۱