از مقاومت مردمی مهاباد تا مقاومت مردمی سنندج در برابر سکولاریستهای مرتد کردستان
به قلم : ابوسلیمان هورامی
الان با وجود رسانه های متنوع تصویری و کتب مختلف و انبوه انقلابی هر کسی با هر میزان از سواد می تواند تشخیص دهد که مقاومت «مردمی» یعنی چه، چون به صورت زنده هر روز از صفحه تلویزیون مقاومت مردمی مسلمانان فلسطین، عراق، افغانستان، کشمیر، چچن، صومال و… را می بینند. هم چنین به راحتی می توانند خائنین مزدور را نیز که مترسک دست دشمنان گشته و با پول و فریب عده ای را جهت سرکوب مردم خویش اجیر کرده اند را نیز بازشناسند.
مردم مهاباد هرگز رأی ندادند اما برایشان رئیس جمهور تراشیده شد، مردم مهاباد به امید تولد قاضی فتاح دیگری به قاضی محمد گرایش یافتند اما قاضی مرتدی از آب در آمد که با قاتل فرزندان شان علیه دین و ناموس و شرف شان متحد شده بود به همین دلیل و دلایل دیگر در هنگام یورش حکومت مرکزی ایران رهایش کردند و عده ای هم به پیشواز ارتش ایران رفته و به آن پیوستند تا شاید زودتر از شر قاضی مرتد و دزدان دور و برش خلاص شوند. پس از سال ها همین بازماندگان پلید که از همان افکار ارتدادی قاضی مرتد و حزب توده ایران نشأت گرفته بودند شکل ظاهری به خود گرفته و دوباره چون بیماری واگیرداری سربلند کردند اما واکنش مردم سنندجی که در انتخابات به مدعیان اسلام رأی داده بودند همان واکنشی بود که در مهاباد رخ داد، مردم مهاباد در گذشته قاضی مرتد را تنها گذاشتند و در انقلاب ۵۷ نیز مهاباد به قاسملو رهبر دمکرات های مرتد رأی نداده بود. یعنی مردم هر دو ناحیه آشکارا و علنی رد بطلانی بر چهره ی کثیف مرتدین زده بودند و در این حمله ی دوباره ی ارتش ایران به منطقه باز می بینیم که به قول مرتدین «در سنندج کسی مقاومت نکرد»[۱] .
صحیح است در سنندج کسی به دفاع از مرتدین مقاومت نکرد و اگر مرتدین زن و بچه هایی را با شعارهای دروغین می خواستند جلو بکشند خیلی زود چهره ی کثیف و حقه ی پلیدشان لو می رفت و کسی حاضر نمی شد به دفاع از آن ها قدمی به جلو بگذارد.
انتخابات مهاباد و سنندج در انقلاب ۵۷ و واکنش مردم مهاباد در برابر اعدام قاضی مرتد و واکنش مردم سنندج و خود مهاباد در برابر مرتدین تازه به دوران رسیده ی سال های ۵۷ به خوبی نشان داد که این مرتدین هیچ جایگاهی در میان مردم مسلمان منطقه ندارند. و مردم مسلمان کرد و هورامی مادامی که مسلمان بمانند هرگز اختیاراً سلطه و سایه ی شوم آن ها را نخواهند پذیرفت و به میل خود هرگز به آن ها جا نداده و از آن ها پشتیبانی نمی کنند. و این کاملاً طبیعی و عادی است که یک مسلمان هرگز در سر نمی پروراند که خدای ناکرده کاری از وی سر بزند که به نفع مرتدین و حتی کفار باشد چه رسد به این که خدای ناکرده از آن ها جانبداری کرده و یا حتی دوستی آن ها را در دل داشته باشد چون با این کار جزو آن ها محسوب شده و از دایره ی اسلام خارج می گردد با وجود آن که اهل نماز و روزه و حج و … باشد.
می بینیم که یک مسلمان هشیار هرگز تحمل دیدار مرتد را ندارد و انتظار یاری رساندن به مرتدین از جانب وی خیالی بیش نیست. به همین دلیل است که ما هرگز نه در مهاباد و نه در سنندج و هورامان هرگز «مقاومت مردمی» به پشتیوانه ی مرتدین نداشته و نداریم بلکه اگر خوب دقت شود می بینیم که مردم علیه مرتدین محلی و مرتدین هم زبان شان نیز جنگیده و هزاران کشته بر جای گذاشته اند و این چیزی نیست که بتوان پنهانش کرد و می توان نتیجه گرفت که مقاومت مردمی علیه مرتدین قوی ترین ابزاری است که تا به حال مردم را سر پا نگه داشته است.
زمانی که در دوران قاضی مرتد گروهی از گردنه گیران و مزدوران مرتد وی به مناطق جنوبی نفوذ می کنند بزرگان و علمای دینی منطقه سقز چنین انزجار و بیزاری و جدایی خود را از مرتدین اعلام می دارند:
« اهالی سقز امروز نمونه از شقاوت و وحشی گری اشخاصی که با ماسک دموکراسی می خواهند ملت ایران را فریب دهند به رأی العین مشاهده نمودند. یک نفر پیرمرد فقیر خارکنی که برای تلاش معاش روزانه به تپه های بیرون سقز رفته مورد شلیک اشرار بی سر و پایی که اخیراً از آذربایجان به این منطقه آمده اند واقع به دختر معصوم کوچک او نیز که با مشاهده حال پدر خود فرار می نمود تیراندازی کردند… تمام مردم سقز ناظر این فاجعه دلخراش بودند. ما مردم کردستان تنفر و انزجار خود را از این کردارهای وحشیانه ابراز، امیدواریم نیروی دولتی و تصمیمات راسخ آن جناب [نخست وزیر و ریاست ستاد ارتش] به این شقاوت ها خاتمه دهد».
نام:
امام جمعه مظهر الاسلام ، ملا اسد الله علایی ، حاجی قاضی ، قادر انو شیروانی ، رشید فاتح ، ابراهیم کیخسروی ، بیگی خانگه ، بیگی ، اخوان و … در پای تلگراف به چشم می خورد. (تلگراف ۲۹۱ مورخ ۲۵/۹/۱۳۲۵)
عدالت استالینی قاضی مرتد مثال زندنی است. پس از تقاضای سروان نماز علی اف از قاضی محمد مرتد مبنی بر دستگیری غفور محمودیان که از بنیانگذاران کومله ی ژ-ک و مخالف سیاسی و عقیدتی غیر مسلح کودتای خزنده ی قاضی مرتد بود، نامبرده را دستگیر نموده و در مسیر شهربانی توسط سه مأمور پلیس قاضی مرتد کشته می شود.
حزب مرتد دمکرات در همین انقلاب ۵۷ نیز ده ها نفر از اعضای خود چون جعفر کروبی را زندانی و پس از مدتی ترور نموده است. خیانت شگرد اصلی مرتدین به شمار رفته است.
چنین مردمی با چنین رهبرانی کی و چه وقت از مرتدین حمایت می کنند. نسبت دادن مردم مسلمان کرد و هورامی به حمایت از مرتدین خیانت و ظلم آشکاری ست که قابل کتمان نبوده و شخص باید در برابر الله جل جلاله و سپس در برابر مردم ستمدیده ی منطقه جوابگو باشد.
کمونیست های کومله هنگامی که نمکی و چند نفر دیگر از کارگان عمران کردستان را به قتل رساندند آن ها را جلو سگ ها رها کرده و هنگامی که جنازه هایشان را یافتند به طرز فجیعی شکم آن ها پاره پاره شده بود. تنها در یک نوبت در حسن آباد سنندج بیشتر از ۴۰ نفر از مسلمانان بدون سلاح کرد و هورامی را زنده به گور کردند به گونه ای که با دستان خودشان قبرشان را کنده و سپس وارد قبرشان شده و مرتدین خاک را بر سرشان ریخته بودند تا خدا می داند کی جان داده باشند و بدین ترتیب جان هزاران مسلمان بی گناه را گرفتند و فجایعی را آفریدند که دل هر انسانی را به لرزه در می آورد. اما این جنایات پوشیده نمانده و نخواهد ماند هر چند مرتدین با تبلیغات وسیع و پر هزینه ی خود سعی در کوچک جلوه دادن آن بنمایند. اما باید در نظر داشت که علاوه بر تبلیغات وسیع مرتدین اندیشه های مخرب احمد مفتی زاده قوی ترین و بزرگ ترین عامل دست کم گرفته شدن این جنایات و عدم برخورد جدی با مسببین این جنایات بوده است.
شما در نظر بیاورید این مرتدین فقط در حق کرد و هورامی های مسلمان مرتکب جنایت نشده اند بلکه با دسته دسته کردن مردم به جان هم نیز افتاده و از همدیگر نیز قتل و عام های وحشتناکی انجام داده اند. کنگره ی چهاردهم حزب دمکرات کردستان ایران آمار کسانی را که به قول خودشان کُرد، کُرد را کشته است چنین بیان می کنند:
«آمار تلفات حزب دموکرات بنا بر اعلام کنگره چهاردهم حزب در سال ۱۳۷۹ حدود چهار هزار ۴۰۰۰ نفر کشته اعلام و بیش از چند برابر این رقم نیز آمار تلفات کشته شدگان کردی است که توسط احزاب کرد کشته شده اند».
این تعداد کشته شده ها دموکرات است اما کومله با آن همه جنگ طلبی و آشوب طلبی که با تمام احزاب موجود داشت چه اندازه از بچه مسلمانان فریب خورده را به جهنم فرستاده است؟! ما این را نمی دانیم اما بر این مطلب یقین داریم که تاریخ هرگز جنایات این خون آشامان مرتد را فراموش نکرده و نخواهد کرد و این وظیفه ی مردم است که با عبرت از تاریخ موجبات تکرار فجایع تاریخی را فراهم نکنند و این نیز میسر نمی شود مگر با درک صحیح دین با فهم سلف صالح این امت.
الان با این وضع هنوز برایتان عجیب است که چرا مردم مسلمان منطقه در برابر حکومت شیعه مذهب تهران از هم زبانان و هم نژادان مرتد خود دفاع و پشتیبانی نکرده اند؟
ولله الحمد والمنه
و الله اكبر
ابوسلیمان هورامی
[۱] . کتاب دوشنبه ۳۳-۳۲ – صفحه ۲