تروریسم و خوارج در ادبیات اسلامی و خوارج به عنوان یک برچسپ ، فحش و ترور شخصیت ( قسمت سوم )
کاتب : شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی
چنانکه می دانیم در میان فراموشی ، خطاء و انسان رابطه ی متلازمی وجود دارد ؛ به گونه ای که می توان گفت که فراموشی و خطاء جزئی از سرشت انسان محسوب می گردد . به همین دلیل قانون شریعت الله نیز خطاکاران و کسانی که ، حتی ، دچار گناه و عصیان می گردند را از خود نرانده است ، بلکه در ابتدا آنان را از سرانجام کارشان باخبر نموده و به بازگشت به قانون الله و توبه تشویق می نماید ، و چنانکه نپذیرفتند ، حد و جزای خاصی را برایشان در نظر گرفته ، تا با دور نمودن شر آنان از دیگران و با پاک نمودن مسلمین در دنیا ، اسباب زندگی سعادتمند بندگان الله فراهم گردد .
در سیره ی رسول الله صلی الله علیه و سلم مشاهده می کنیم که شخص خطاکار و یا گناهکاری جهت تحکیم قانون شریعت الله نزدش می آمد که گاه او را نصیحت می نمود و دیگری جهت اجرای قانون شریعت الله می آمد و رسول الله صلی الله علیه و سلم امر می نمود که حد بر وی اجرا گردد و یا شخص دیگری جهت اجرای قانون شریعت و پاک شدن از گناه نزدش می آمد و رسول الله صلی الله علیه و سلم او را به توبه و رهانمودن اشتباهی که کرده و بازگشت به قانون شریعت الله دعوت می نمود ، در واقع هر کس به تناسب خطاء و گناهی که مرتکب می گردید شامل حکم ویژه ای در قانون شریعت می گردید .
چیزی که به تواتر در سیره و تاریخ زندگانی رسول الله صلی الله علیه و سلم به ثبت رسیده است اینکه ، ایشان هرگز با خطاکاران و عاصیان به گونه ای برخورد نمی کرد که این اشخاص مجرم از دایره ی اسلام خارج شده و مرتد گشته اند ، و راهکارهای برگشت به قانون شرعیت و مطیع قانون شریعت شدن و حتی حدودی که در مورد این دسته از مسلمین به اجرا درآمده است نشان از مرتد بودن خطاکاران و مرتکبین معاصی نمی باشد . زمانی که شخص خطاکار دچار اشتباهی گشته و با توبه به راه راست باز می گردد و یا هنگاهی که شخص دزد دستش قطع گشته ، و مشروب خور تازیانه می خورد و یا حد بر زناکار اجرا می گرد ؛ اگر قرار بود گناهان کبیره کفر اکبر محسوب گردند ، پس شخص باید به قتل می رسید .
در قضیه ی ماعز و الغامدیة بزرگترین دلایل و ورشنگریها نهفته است :
فقد جاء ماعز إلى النبي صلى الله عليه وسلم معترفاً بذنبه، فقال: (إني زنيت)، فأعرض عنه النبي عليه الصلاة والسلام حتى شهد على نفسه أربع شهادات، فأقبل عليه النبي قائلاً: (أبك جنون؟)، قال: (لا، يا رسول الله)، فقال: (أتزوجت؟)، قال: (نعم يا رسول الله)، فقال النبي للصحابة: (اذهبوا به، فارجموه) [رواه البخاري].
و یا هنگاهی که سه نفر از مسلمین ، در زمانی که نفیر عام و جهاد عمومی صادر و قتال بر تمام کسانی که قادر به انجامش بودند واجب گشته بود ، از شرکت در قتال و غزوه ی تبوک خودداری نمودند ، زمانی که رسول الله صلی الله علیه و سلم برگشت و منافقین با بهانه تراشی های رایج برای خود عذرهایی آوردند ، این سه نفر احساس کردند که چه گناه بزرگی مرتکب شده اند به همین دلیل به گناه خود اعتراف نمودند . رسول الله صلی الله علیه و سلم تا نازل شدن قانون شریعت در مورد این اشخاص ، به عنوان جریمه ، از آنان کناره گیری نمود ، اما هرگز با آنها همچون مرتدین کافر برخورد ننمود . به همین شیوه خلفای راشدین با مرتکبین گناه کبیره برخورد می کردند و امامان صالح این امت نیز ، در طول تاریخ ، همین روش را برگزیده اند .
آیات زیادی وجود دارند که روشن می سازند کسی که دچار عصیان و گناه کبیره ای می گردد کافر و مرتد نمی شود ، همچون آیات :
يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص في القتلى الحر بالحر والعبد بالعبد والأنثى بالأنثى فمن عفي له من أخيه شيء فاتباع بالمعروف وأداء إليه بإحسان [البقرة: ۷۸]، در اینجا الله شخص قاتل را برادر دینی معرفی کرده است و چنانچه با انجام این گناه کبیره کافر می گردید وی را برادر ایمانی خطاب نمی کرد .
« وإن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فإن بغت إحداهما على الأخرى فقاتلوا التي تبغي حتى تفيء إلى أمر الله فإن فاءت فأصلحوا بينهما بالعدل وأقسطوا إن الله يحب المقسطين * إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم واتقوا الله لعلكم ترحمون » [الحجرات: ۹]
در اینجا نیز الله تعالی ایمان دو گروه از مسلمین را که با هم مشغول جنگ و خونریزی هستند را ثابت نموده است ، حتی اگر یکی از آنها باغی و سرکش باشد . هر چند که بغی از بزرگترین گناهان کبیره و پلید ترینشان است ، اما باز می بینیم ، که انجام دهندگان این عمل پست را نیز از دایره ی اسلام خارج نمی کند ؛ بلکه با مومن خواندن این گروه آنان را به صلح و توبه دعوت می نماید .
از دیگر آیاتی که بر عدم کافر بودن شخصی که مرتکب گناه کبیره گشته است اینکه ، الله فرموده است : إن الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء [النساء: ۴۸] در اینجا الله تعالی گناهان را به دو دسته تقسیم نموده است ، گناهی که الله آنها را نمی بخشد ( شرک ) و گناهانی که مرتکبین آن تحت مشیت اللهی قرار می گیرند ؛ بدین معنی که این دسته ی آخر را اگر دوست داشته باشد می بخشد ، و اگر نخواهد ببخشد ، مرتکبین را به اندازه ی جرمشان مورد عذاب قرار می دهد ؛ و بدون شک دزدی ، نوشیدن مشروبات مست کننده ، قتل انسان بی گناه ، مادامی که اینها را حلال نداند، گناهانی غیر از شرک هستند و نمی توان چنین گناهانی را با شرک یکی دانست .
مرتکبین چنین کبائری تحت مشیت الله می باشند ، اگر خواست برای مدت زمان خاصی انها را عذاب می دهد و سپس به خاطر توحیدشان ( طبق آیات شفاعة ) آنها را از آتش جهنم بیرون آورده و حتی اگر خواست بدون پیمودن این مراحل آنها را عفو نموده و با رحمت خودش وارد بهشتشان می نماید .
در سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز به اندازه ای دلیل و مدرک در کافر نبودن مرتکبین گناه کبیره وجود دارد که به حد تواتر رسیده اند . از این موارد متعدد به چند نمونه ی زیر اشاره می شود :
حديث عبادة بن الصامت رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لجماعة من أصحابه: (بايعوني على أن لا تشركوا بالله شيئاً، ولا تسرقوا، ولا تزنوا، ولا تقتلوا أولادكم، ولا تأتوا ببهتان تفترونه بين أيديكم وأرجلكم، ولا تعصوا في معروف، فمن وفى منكم فأجره على الله، ومن أصاب من ذلك شيئاً فعوقب في الدنيا فهو كفارة له، ومن أصاب من ذلك شيئاً ثم ستره الله فهو إلى الله إن شاء عفا عنه، وإن شاء عاقبه)، فبايعناه على ذلك [متفق عليه].
این حدیث صحیح ، آشکار و صریحی است که در آن رسول الله صلی الله علیه و سلم روشن نموده است کسانی که مرتکب گناهان کبیره ای چون دزدی و زنا و قتل می گردند ؛ اگر حد در نظر گرفته شده در قانون شریعت بر آنها اجرا گردد ، این اجرای حد ، کفاره ی گناهشان می باشد و چنانچه بدون اجرای حکم و با همین گناهان نزد الله بازگشتند ، در این صورت در مشیئت الله می باشند و داخل شدن آنها در مشیئت الله دلیلی بر عدم کافر بودن آنان می باشد ، چون راه کفار و مرتدین بعد از مرگ آتش ابدی جهنم است وبئس المصير.
حديث أبي ذر الغفاري رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: (ما من عبد قال “لا إله إلا الله”، ثم مات على ذلك إلا دخل الجنة)، قلت: (وإن زنى وإن سرق؟!)، قال: (وإن زنى وإن سرق)، قلت: (وإن زنى وإن سرق؟!)، قال: (وإن زنى وإن سرق)، قلت: (وإن زنى وإن سرق؟!)، قال: (وإن زنى وإن سرق، على رغم أنف أبي ذر) [متفق عليه].
این هم حدیث صریح و آشکاری است که نشان می دهد چنین گناهان کبیره ای باعث باطل شدن توحید نمی گردند .
حديث أبي هريرة رضي الله عنه؛ أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (أتدرون من المفلس؟)، قالوا: (المفلس فينا من لا درهم له، ولا متاع)، فقال: (إن المفلس من أمتي من يأتي يوم القيامة بصلاة وصيام وزكاة، ويأتي وقد شتم هذا، وقذف هذا، وأكل مال هذا، وسفك دم هذا، وضرب هذا، فيعطى هذا من حسناته، وهذا من حسناته، فإن فنيت حسناته قبل أن يقضي ما عليه أخذ من خطاياهم فطرحت عليه، ثم طرح في النار) [رواه مسلم].
علاوه بر این از رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت است که فرموده است کسی که خون ناحقی را می ریزد ، به زنان پاک دامن تهمت می زند و یا مال مردم را به ناحق می خورد از حسنات وی کاسته شده و به صاحب حق داده می شود . اگر چنین شخصی با انجام این گناهان کبیره کافر می گشت چیزی به نام حسنات نداشت تا از آن کاسته گردد ، چون شرک تمام اعمال صالح را باطل می گرداند و چیزی برای شخص باقی نمی ماند که از آن کسر گردد . چنانچه الله متعال فرموده است : ولو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون [الأنعام: ۸۸].
« أنس بن مالك رضي الله عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: قال الله: (يا بن آدم! إنك لو أتيتني بقراب الأرض – ما يقارب ملأها – خطايا، ثم لقيتني لا تشرك بي شيئاً، لأتيتك بقرابها مغفرة) [رواه الترمذي]. »
بدون شک کسی که مشرک نباشد و با این گناهان با الله ملاقات کند ، شامل این وعده ی مغفرت نیز می گردد .
احادیث شفاعت نیز دلایلی روشن مبنی بر عدم کافر بودن شخص انجام دهنده ی گناه کبیره می باشد ، که در آن عصیانگران اهل توحید بعد از آنکه به خاطر گناهانشان وارد آتش شدند از آن خارج می گردند ؛ احادیثی چون :
أبي سعيد الخدري رضي الله عنه، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: (أما أهل النار الذين هم أهلها، فإنهم لا يموتون فيها ولا يحيون، ولكن ناس أصابتهم النار بذنوبهم – أو قال – بخطاياهم، فأماتهم إماتة، حتى إذا كانوا فحما أذن بالشفاعة، فجيء بهم ضبائر ضبائر – أي جماعات – فبثوا على أنهار الجنة، ثم قيل: يا أهل الجنة أفيضوا عليهم، فينبتون نبات الحبة تكون في حميل السيل) [رواه مسلم].
وحديث أنس بن مالك رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (يخرج من النار من قال لا إله إلا الله وفي قلبه وزن شعيرة من خير، ويخرج من النار من قال لا إله إلا الله وفي قلبه وزن برة من خير، ويخرج من النار من قال لا إله إلا الله وفي قلبه وزن ذرة من خير) [رواه البخاري ومسلم].
اینها احادیث صحیحی هستند که علمایی چون شيخ الإسلام ابن تيمية، الحافظ ابن حجر العسقلاني، السخاوي، والقاضي عياض وغیره بر متواتر بودن آن گواهی داده اند .در این مورد الإمام البيهقي در “شعب الإيمان” می گوید : وقد ورد عن سيدنا المصطفي صلى الله عليه وسلم في إثبات الشفاعة وإخراج قوم من أهل التوحيد من النار، وإدخالهم في الجنة؛ أخبار صحيحة، قد صارت من الاستفاضة والشهرة بحيث قاربت الأخبار المتواترة، وكذلك في مغفرة الله تبارك وتعالى جماعة من أهل الكبائر دون الشرك من غير تعذيب فضلا منه ورحمة والله واسع كريم.
با روشن نمودن این عقیده ی باطل خوارج ، که هیچ جایگاهی در میان مجاهدین ندارد و بلکه مجاهدین دارندگان چنین عقایدی را از خود رانده و به شدت از نظر عقیدتی و فکری نیز به مبارزه با چنین عقایدی می پردازند ، با این وجود ، جهت آگاهی بیشتر کسانی که از نزدیک با مجاهدین شریعت گرا آشنایی ندارند به مقارنه ی عقاید خوارج با منهج دولت اسلامی در عراق و شام به عنوان یکی از جریانات زنده ی کنونی می پردازیم :
از صفات خوارج در فقه و تطبیق آن با دولت اسلامی در عراق و شام :
۱- خوارج کسی که گناه کبیره ای را انجام دهد کافر می دانند
شیخ الاسلام رحمه الله می فرماید : «وأصل قول الخوارج أنهم يكفرون بالذنب، ويعتقدون ذنب ما ليس بذنب ». [مجموع الفتاوى[۲۲۱ /۳ ].
یعنی : اصل و اساس خوارج این است که گناهکار را کافر می دانند ، و بعضی چیزهارا گناه می دانند که گناه نیست .
ابن حجر رحمه الله نیز می فرماید :«وحُكْمُ مرتكب الكبيرة عندهم حُكمُ الكافر ».[فتح الباري ۱۲ / ۲۹۷ ]
یعنی : کسی که مرتکب گناه کبیره ای شود نزدشان کافر است .
ابوعمر البغدادی امیر دولت اسلامی عراق در این مورد می گوید : «ولا نكفر امرئ من المسلمين صلى إلى قبلتنا بالذنوب كالزنا وشرب الخمر والسرقة ما لم يستحلها.. ».
یعنی : کسی از مسلمین را که همچون ما به سمت قبله نماز می خواند اما دچار گناهانی چون زنا و شراب خوری و دزدی گشته باشد کافر نمی دانیم مادامی که چنین کاری را برای خودش حلال نکرده باشد …
۲ – کافر نمودن مسلمانان در سرزمینی که حکم الله در آن اجرا نمی شود
ابوحسن اشعری می فرماید : «وزعمت الأزارقة أن من أقامفي دار الكفر فهو كافر، لا يسعه إلا الخروج ».«إذا كفر الإمام كفرت الرعية الغائب منهم والشاهد .» ][مقالات الإساميين۸۸/۱ ].
یعنی : ازارقه ی خوارج چنین گمان می کنند کسی که در دارالکفر باقی مانده باشد مادامی که از آن خارج نشده است کافر می باشد . و همچنین می گویند : اگر حاکم کافر شد در آن صورت مردمان حاضر و غائب آن سرزمین نیز کافر می گردند .( چه کسانی که حاضر و شاهد کافر شدن حاکمند و آن را پذیرفته اند و چه کسانی که غائب هستند و زیر بار چنین فاجعه ای نرفته اند . معیار آنها اقامت در سرزمین است نه عقیده ی صاحبان آن سرزمین )
با آنکه عده از از مردم آگاهانه در انتخابات سکولاریستها و مرتدین محلی شرکت کرده و خود را در معرض خطرناکترین بیماری عقیدتی قرار می دهند ، سخنگوی دولت اسلامی در مورد این شبهه ی خوارج که بر علیه مسلمین رایج گشته می گویند : «نحب أن نبين في هذا الموطن شبهة لطالما أثيرت في هذه الحملة؛ إن القول بأن الأصل بالناس الكفر لهو من بدع خوارج العصر وإن الدولة بريئة من هذا القول وإن من اعتقادها ومنهجها وما ندين الله به أن عموم أهل السنة في العراق والشام مسلمون لا نكفر أحداً منهم إلا من ثبتت لدينا ردته بأدلة شرعية قطعية الدلالة قطعية الثبوت. ومن وجدناه من جنود الدولة يقول بهذه البدعة علمناه وبينا له فإن لم يرجع عزرناه فإن لم يرتدع طردناه من صفوفنا وتبرأنا منه وقد فعلنا هذا مراراً كثيرة مع مهاجرين وأنصار ». [لك الله أيتها الدولةالمظلومة].
یعنی : دوست دارم در اینجا این مطلب را برایتان روشن نمایم که گمان و شبهه ای در این جنگ وجود دارد که خیلی به آن دامن زده می شود که گویا ما بر این باوریم که اصل در مردم کفر است ؛ نه خیر این بدعت خوارج عصر می باشد و دولت اسلامی از این تهمت بری می باشد . بلکه عقیده و باور دولت اسلامی براین است که اهل سنت به صورت عموم در عراق و شام مسلمان هستند و کسی از آنها را کافر نمی دانیم تا زمانی که با دلایل شرعی قطعية الدلالة قطعية الثبوت برایمان ثابت شود که چنین شخصی مرتد گشته است ؛ و چنانچه هر کسی که از سربازان دولت اسلامی دارای چنان فکر بدعی باشد در ان صورت ما به وی آموزشهای لازم را داده و اصل مطلب را برایش روشن خواهیم نمود و اگر پشیمان نشد وی را تنبیه نموده و اگر باز از این فکر غلطش دست نکشید وی را از صفمان اخراج نموده و از وی اعلام برائت می جوییم . ما چندین بار چنین کاری را با انصار و مهاجرین خطا کار انجام داده ایم .
۳- صحیح دانستن قیام بر علیه حاکمیت و پیشوای مسلمین
امام شهرستانی رحمه الله در این باره می فرمایند : «ويرون الخروج على الإمام إذا خالف السنة : حق واجب اً ». [الملل والنحل ص ۵۴ ].
یعنی : خوارج قیام بر علیه رهبر و پیشوای مسلمین را در صورتی که عملی بر خلاف یکی از سنتها انجام داده باشد را حق واجبی می دانند .
ابوحسن اشعری نیز می گوید : «يرون الخروج على السلطان الجائر ». مقالات الإساميين ( ۱/ ۱۵۶)
یعنی : اعتقاد به قیام بر علیه حاکم گناهکار دارند .
اما مجاهدین شریعت گرای ما بر علیه سکولاریستهای مرتد و کفاری سکولاریست چون آمریکا قیام نموده اند نه حاکمی مسلمان که مجری احکام شریعت است اما دارای پاره ای گناهان کبیره یا صغیره بوده و یا سنتهایی را رعایت نکند . در این زمینه وزیر جنگ دولت اسلامی عراق شیخ ابوحمزه المهاجر می گویند : «فوالله الذي لا إله إلا هو أقولها غير حانث: إننا في الفلوجة أكلنا أوراق الشجر وبلنا الدم من شدة العطش كما مات كثير من إخواننا من شدة العطش! وفي تلك الأثناء كنا نستمع إلى الدنيا نحاول أن نسمع بصيص أمل يخرج من عالم من العلماء؛ يدافع عن إخوانه الذين يقتلون ويُذبحون وما تركوا السلاح لله تبارك وتعالى. بل على العكس من ذلك خرج علينا هؤلاء العلماء في خطبة العيد في مثل أيامنا هذه يقولون عنا: أنا خوارج! هل من خرج على الأمريكان وحاربهم وذاد عن حياض الأمة هو من الخوارج؟! هل كفرناكم أيها الأفاضل؟! هل كفرنا عامة المسلمين؟! أم قاتلنا عنكم وعن أعراضكم وعن نسائكم وعن أطفالكم؟! ».
یعنی : سوگند به آن پروردگاری که هیچ معبودی غیر از وجود ندارد ، می گویم و سوگندم برحق است که : ما در فلوجه برگ درختان را می خوردیم ، از فرط تشنگی ادارمان تبدیل به خون شده بود همچنانکه بسیاری از برادرانمان از تشنگی مردند ، در همین اوضاع و احوال بسیارامیدوار بودیم که عالمی از علما برخاسته و با کلامش از برادرانش که کشته شده و سربریده می شوند ، اما هرگز اسلحه هایشان را در راه الله راها نمی کردند ، دفاع نمایند ؛ اما بر خلاف این انتظار ما ، آن دسته از علما در خطبه ی روز عید بر علیه ما شدند ، چنانکه به ما می گفتند آنها خوارج هستند ! آیا کسی که بر علیه آمریکا قیام و خروج نموده باشد و به دشمنی با آمریکا پرداخته و از این امت دفاع نماید خوارج است ؟ ای برگواران آیا ما شما را تکفیر کرده ایم ؟ آیا ما همچون خوارج عموم مسلمین را تکفیر کرده ایم ؟ یا اینکه به خاطر شما و ناموس شما و زن و فرزندان شماها جنگیده ایم ؟!
۴- جاهل به دین هستند ، چه اصول دین باشد یا فروع آن :
امام مسلم از امام علی رضی الله عنه روایت می کند که فرموده است از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود : سيخرج في آخر الزمان قوم أحداث الأسنان سفهاء الأحام يقولون من خير قول البرية، يقرؤون القرآن لا يجاوز حناجرهم.. [الحديث].
یعنی : در آخر زمان امت من کسانی پیدا می شوند که کم سن و سال هستند ، به همین دلیل تجربه و عقلشان نیز کم است ، برای بهترین کلام که قرآن است تبلیغ می کنند ، قرآن را نیز می خوانند اما از گلویشان پائین نمی رود .
امام نووی می فرمانید : «(يقرءون القرآن لا يجاوز حناجرهم) لاتفقهه قلوبهم ولا ينتفعون بما تلوا منه ولا لهم حظ سوى تلاوة الفم والحنجرة والحلق إذ بها تقطيع الحروف ». [انظر: شرح صحيح مسلم للنووي رحمه الله۷/ ۲۲۴ ].
یعنی : قرآن را می خوانند و از گلویشان پائین نمی رود یعنی قلبهایشان درکش نمی کند واز آنچه که می خوانند سودی ندیده و غیر از قرآئت دهان و حنجره که توسط گلو حروف ادا می شوند، چیزی به دست نمی آورند .
عظیم آبادی رحمه الله می فرمایند: «(سفهاء الأحام) ضعاف العقول ». [عون المعبود ۱۳ / ۴۲ ].
یعنی : سفهاء الاحلام یعنی کسانی که دارای عقل ضعیفی هستند .
شیخ الاسلام ابن تیمیه می فرمایند به خاطر جهلشان تا کنون همچون دیگر فرق گمراه کتاب مهمی از خودشان به جای نگذاشته اند و می فرماید :: «وأقوال الخوارج إنما عرفناها من نقل الناس عنهم، لم نقف لهم على كتاب مصنف، كما وقفنا على كتب المعتزلة، والرافضة، والزيدية، والكرامية، والأشعرية، والسالمية، وأهل المذاهب الأربعة، والظاهرية، ومذاهب أهل الحديث، والفلاسفة، والصوفية، ونحو هؤلاء ». [مجموع الفتاوى ۱۳ / ۴۸ ].
یعنی : گفته های خوارج را از از طریقی شناخته ایم که مردم از آنها نقل کرده اند ،در حالی که کتابهایی از معتزله ، روافض ، زیدیه ، کرامیه ، اشعریة ، سالمیة ، و چهار مذهب ، ظاهریة ، و مذاهب اهل حدیٍث ، فلسفه و تصوف وجود دارد اما تا کنون کتابی از آنها ندیده ایم .
این بخشی از احوال خوارج بود اما تعدد کتب ، انتشاراتی ها ، رسانه های تبلیغی ، قضات و علمای موجود در دولت اسلامی نشان می دهد که این صفت نیز نمی توانند در دولت اسلامی وجود داشته باشد .
۵- مسلمین را کشته و بت پرستان و کافران را رها می کنند
همچنانکه در حدیث ابی سعید خدری که از رسول الله صلی الله علیه و سلم در وصف خوارج روایت شده است که فرموده : (يقتلون أهل الإسام،ويَدَعون أهل الأوثان) [متفق عليه].
عظیم آبادی رحمه الله در توضیح این حدیث می فرمایند : «(يقتلون أهل الإسلام) لتكفيرهم إياهم بسبب الكبائر (ويدعون أهل الأوثان) بفتح الدال أي يتركون أهل عبادة الأصنام وغيرهم من الكفار ».
یعنی : مسلمین را می کشند به این دلیل که به دلیل ارتکاب گناهان کبیره آنها را کافر می دانند ، (ویدعون أهل الاوثان)، به این معنی است که بت پرستان ( شاخه ای از سکولاریستها ) و دیگر کفار را رها می کنند.)
این هم یکی از صفتهای آشکار خوارج است اما قیام و تشکیل دولت اسلامی از ابتدا بر علیه حکومتهای سکولاریست محلی و اشغالگران سکولار خارجی چون آمریکا بوده است که از مذاهب و ادیان همچون ابزاری جهت رسیدن به اهدافشان سود برده اند و دولت اسلامی { با تمام اشتباهات تاکتیکی که دارد } هدف خود را در بیاینه ی روز شنبه ۳/ربیع الاول ۱۴۳۵ این چنین اعلام می کند : «إن من أهم الغايات التي أعلنت لأجلها دولة الإسلام؛ حفظ الدماء والأعراض والأموال »
یعنی : از مهمترین اهدافی که دولت اسلامی به خاطرش اعلام شده است عبارت است از : محافظت از خون، ناموس و مال)
امیر دولت اسلامی عراق ابوعمر البغدادی در این باره می گویند : «فإنا نبرأ إلى الله ونشهدكم أنا لا نسفك دم لمسلم معصوم قصداً ما دام صلى صلاتنا واستقبل قبلتنا وأكل ذبيحتنا. فوالله لأن بلغني خاف هذا لأجلسن مجلس القضاء ذلياً لله تعالى أمام أضعف مسلم في بلاد الرافدين حتى يأخذ الحق ولو من دمي فوالله ما تركنا الدنيا لندخل النار لأجل زعامة لا ندري ما الله فاعل بنا فيها غداً فما بالكم بدماء المجاهدين وأصحاب السبق الطيبين فهي عندنا أغلى »
یعنی : ما برائت خود را نزد الله اعلام نموده و شما را نیز شاهد می گیریم که خون مسلمان بی گناهی را به ناحق و به عمد نمی ریزیم مادام که نماز مسلمین را رو به قبله خوانده و حیوان سربریده شده توسط مسلمین را بخورد . سوگند به الله اگر بفهمهم که یکی از سربازان من مرتکب قتل یک مسلمان بی گناه شده است آماده هستم که در داگاه شرعی حضور یافته و تسلیم حکم الله گردم در برابر ضعیف ترین مسلمان عراق تا اینکه حقش را دریافت کند حتی اگر از نزدیدکان و هم خون خودم نیز باشد . سوگند به الله به دنیا پشت نکرده ایم برای اینکه وارد جهنم گردیم و یا اینکه مقام و منصبی دنیایی را به دست آوریم که نمی دانیم خداوند فردا چه سرنوشتی را برایمان در نظر گرفته است ، در این صورت باید خون مجاهدین چقدر برایمان باارزش باشد ، مخصوصاً آن دسته از مجاهدینی که جزو سابقین این امت هستند .
ابوبکر بغدادی امیر فعلی دولت اسلامی در عراق و شام گفته است :
«حسبنا أن الله يعلم أننا سعينا بكلِ صدقٍ وإخاص لنحميَّ المسلمين ونذودَ عن أعراضهم ونصون دماءهم فنُتهم بين ليلةٍ وضحاها أننا نُكفرُ أهلنا في الشامِ معاذَ الله، ونستبيحَ دماءهم كلا والله.
حسبُنا أن الله يعلم أننا حرصنا على أمنِ وسامة أهلنا في الشام وأننا الوحيدونَ من تحمّل علانية عبء مقاتلة عصابات قُطاع الطرق وملاحقة اللصوص والقتلة فنُتهم بين ليلةٍ وضحاها أننا قتلة لأهلِنا في الشام وأصحاب المقابر الجماعية لهم ولا حولَ ولا قوةَ إلا بالله . حسبنا أن الله يعلم أننا ما دخلنا قرية أو حيًّا أو شارعا إلا وأمنَ فيهِ المسلمون على أموالهم وأنفسهم وأعراضهم وفرَّ منهُ اللصوص وقطاع الطرق والمجرمون ونُتهم بين ليلةٍ وضحاها أننا نُروع المسلمينَ ونستبيح حُرماتهم ». [والله يعلم وأنتم لا تعلمون].
یعنی : همین برایمان کافی است که الله می داند که چقدر با صداقت و اخلاص تلاش نموده ایم که از خون و ناموس مسلمین محافظت کنیم اما در شبانه روزی به این امر متهم شدیم که انگار ما مسلمین را در سرزمین شام تکفیر می کنیم پناه بر الله ؛ ،و خونشان را حلال می کنیم نه سوگند به الله .همین کافی است که الله می داند چقدر در تلاش بوده ایم که مسلمین در شام در امن وسلامتی باشند ، و تنها ما بودیم این بار سنگین را بر دوش کشیده که آشکارا در برابر گروههای راهزن و آدم سرزمین شام مقابله کنیم ، با این وجود ناخودآگاه متوجه شدیم که ما را متهم نموده اند به اینکه ما مسلمین را کشته و آنها را در گورهای دسته جمعی دفن نموده ایم ولا حولَ ولا قوةَ إلا بالله. همین کافی است که الله می داند ما وارد هر روستا و شهری شده باشیم در آنجا مسلمین ازجان و مال و ناموسشان در امان بوده اند و دزها و ستکاران نیز فراری گشته اند ، اما ناجوانمردانه و در کوتاهترین زمان ممکن متهم می شویم به اینکه ما مسلمین را ترسانده و حرماتشان را حلال می کنیم .
سخنگوی دولت اسلامی ابومحمد عدنانی می گویند : «ولأن نُقدم فتضرب أعناقنا واحداً واحداً أحب إلينا من قتل رجل مسلم قصداً. فإنا والله من أجلهم نفرنا وللذود عن دمائهم وأموالهم وأعراضهم جئنا وسنظل نحبهم ولو كرهونا وسنظل ننصرهم مهما خذلونا ونريد حياتهم ولو أرادوا قتلنا »
یعنی : اگر جلو انداخته شده تا اینکه نفر به نفر گردنمان زده شود ، نزدمان بهتر است از اینکه خون مسلمانی را به ناحق بریزیم ، سوگند به الله ما به خاطر دفاع از آنها قیام نموده ایم ، جهت محافظت از خون و مال و ناموس آنها آمده ایم ، همیشه آنها را دوست داریم هرچند از ما متنفر باشند ، همیشه در تلاشیم که آنها را موفق گردانیم هرچند که به ماپشت نموده باشند ، ما زندگی را برای آنها می خواهیم هرچند که آنها ما را بکشند .
۶- تراشیدن موهای سیمای ظاهری خود :
از ابی سعید خدری و آنهم از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که: (يَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ ويقرؤون الْقُرْآنَ لا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ َمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ ثُمَّ لا يَعُودُونَ فِيهِ حَتَّى يَعُودَالسَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ قِيلَ: مَا سِيمَاهُمْ؟ قَالَ: سِيمَاهُمُ التَّحْلِيقُ) [أخرجه البخاري].
یعنی : کسانی در مشرق قیام می کنند که قرآن می خوانند اما از گلوهایشان به آن طرفتر تجاوز نمی کند ، از دین اسلام خارج می شوند همچنانکه تیر از کمان خارج می گردد ، به دنبال آن به دین اسلام بر نمی گردند مگر اینکه آن تیز به کمان برگردد ( یعنی برگشتن آنها به دین اسلام محال است ) ، گفته شد سیما و سروصورت آنها چگونه است ؟ فرمود سیمای آنها تراشید ن است .
امام ابن حجر عسقلانی در این مورد می فرمایند :«إن الخوارج سيماهم التحليق، وكان السلف يوفرون شعورهم لا يحلقونها، وكانت طريقة الخوارج حلق جميع رؤوسهم ». [فتح الباري ۸/ ۸۶ ].
یعنی : سیمای خوارج تراشیده شده است ، گذشتگان موهای خود را زیاد نموده و آنها را نمی تراشیدند ، اما عادت و روش خوارج بر تراشیدن تمام موهای سرشان بود .
بدون توضیح و تنها با دین ظاهر مجاهدین دولت اسلامی متوجه می شویم که این صفت خوارج نیز از آنها به دور است .
۷- کسانی غیر از قریش را امیر و خلیفه گرداندن :
قاضی عیاض رحمه الله می گوید که تمام علمای اسلام تا به حال بر این امر اتفاق دارند که امام مسلمین باید قریشی باشد الا خوارج و دسته هایی از معتزله : «اشتراط كون الإمام قرشياً مذهب العلماء كافة، وقد عدّوها في مسائل الإجماع، ولم ينقل عن أحد من السلف رضي الله عنهم أجمعين فيه خلاف، وكذلك من بعدهم في جميع الأمصار، قال: ولا اعتداد بقول الخوارج ومن وافقهم من المعتزلة ». [عن فتح الباري (كتاب الأحكام) (باب: الأمراء من قريش) وانظر الملل والنحل للشهرستاني ص ۱۱۶ ].
امام شهرستانی نیز در زمینه ی اعتقاد خوارج به پیشوا بودن غیر قریش می گوید : «وإنما خروجهم في الزمن الأول على أمرين : أحدهما بدعتهم في الإمامة إذ جوزوا أن تكون الإمامة في غير قريش.. ». [الملل والنحل ص ۵۵ ].
اما هم ابوعمر بغدادی از سادات اعرجیه بود و هم ابوبکر بغدادی از سادات بدری می باشد . پس این صفت خوارج هم ، طبق معیارهای اهل سنت ، مناسب دولت اسلامی و امرای آن نیست .
۸- تعطیل نمودن چندین حد و مرز شرعی :
- تعطیل نمودن حد رجم بر زنان و مردان زناکار محصن ، چون در قرآن نیامده و تعطیل نمودن حد بر تهمت زنان بر مردان پاک و اجرای آن بر تهمت زنان به زنان پاکدامن .اما شهرستانی در این مورد می فرمایند :«إسقاطهم الرجم عن الزاني إذ ليس في القرآن ذكره، وإسقاطهم حد القذف عمن قذف المحصنين من الرجال مع وجوب الحد على قاذف المحصنات من النساء ». [الملل والنحل ص ۵۸ ].
- ابن حجر هم در مورد تعطیل نمودن حد رجم ب زنان و مردان زناکار محصن و قطع دست سارق از کتف توسط خوارج می گویند : «وعَظُمَ الباء بهم، وتوسّعوا في معتقدهم الفاسد، فأبطلوا رَجْمَ المحصن وقطعوا يد السارق من الإِبط ». [الفتح الجزء ۱۲ / ۲۹۷ ].
در این دو مورد نیز واقعیت دولت اسلامی چیزی بر خلاف روش خوارج را نشان می دهد و نیاز به توضیح بیشتر نیست .
اگر مجاهدین شریعت گرا از صفات خوارج بری هستند ، چه کسانی از نظر عملی به خوارج نزدیک گشته و یا حتی بدتر از عمل خوارج را مرتکب می گردند ؟
همچنانکه آوردیم خوارج بر علیه کسی چون علی بن ابی طالب رضی الله عنه خروج نموده و وی را کافر می دانستند در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم ، هم حکومت امام علی بن ابی طالب رضی الله را ادامه ی روش صحیح حکومت اسلامی می دانست و هم وعده ی بهشت را به وی داده بود و چنانچه اشاره شد خوارج مرتکبین گناهانی چون شراب خوری ، دروغ گویی ، دزدی و دیگر گناهان کبیره را کافر دانسته و خون و مالشان را حلال می دانستند . با این وجود در کتاب ”فتح الباری جلد ۱۲ صفحه ۳۰۰ ابن حجر از امام خطابی نقل می کند که : أجمع علماء المسلمین علی أن الخوارج مع ضلالتهم فرقة من فرق المسلمین .
یعنی : علمای مسلمین یکصدا هستند که جماعت خوارج با وجود گمراهییهایی که دارند باز فرقه ای از فرقه های مسلمین به حساب می آیند .
حالا با این وجود خوارج بهترند یا یهودیان و نصارا و سکولاریستهای کافر جهانی به رهبری سازمان ملل و یا سکولاریستهای مرتد محلی و ساحران دجال دین فروش مرتدی که در اختیار این مرتدین بومی و کفار جهانی هستند ؟
ابو عمر البغدادی زمانی که به آنها تهمت خوارج می زنند و صحوات و علمای مارینز مسلمین را با همین بهانه بر علیه آنها بسیج می کنند در بیان عقاید دولت اسلامی عراق می گوید :
« وقولنا في الإيمان وسط بين الخوارج الغالين وبين أهل الإرجاء المفرطين ».
یعنی : گفته ی ما در باره ی تعریف ایمان حد وسطی است میان افراط خوارج و تفریط مرجئه ها.
هنگامی که قبل از اتحاد جهانی به رهبری آمریکا جماعتهایی تحت عنوان جهاد به سرپرستی حکومت فاسد آل سلول و دستگاه اطلاعاتی امارات و قطر و با پشتیبانی تبلیغاتی دین فروشان ( نمایندگاه آمریکا در منطقه ) جنگی وحشیانه را تحت عنوان « خوارج » بر علیه دولت اسلامی عراق و شام شروع کرده بودند سخنگوی دولت اسلامی ابو محمد عدنانی نیز در این باره گفت : «وأما أنتم يا منتعرفون بجيش المجاهدين، وجبهة ثوار سوريا، ومن دفعهم وأعانهم أو قاتل معهم من تحت المنضدة ومن خلف الستار أوتغاضى أو سكت عنهم حتى من الكتائب التي ترفع رايات إسلامية.من غرر بكم؟ من ورطكم؟ فتوقعوا على قتال المجاهدين وتغدروابالموحدين .»
«فماذا تقول لربك إذا تعلق المجاهد برقبتك قائلا: يا رب سل هذا فيما قتلني؟ أتقول: لأنه كافر؟ فوالله لسنا كفّاراً، أتقول خوارج؟ فوالله لسنا خوارج، يا رب سل هذا فيما قتلني؟
فماذا تُجيب؟ أتقول لربك: قتلت المهاجر المجاهد لإقامة دولة مدنية كفريّة لا أعرف ما معناها؟! فتفقه أيّها المسكين تفقّه قبل أن تقاتل ويورطك كبراؤك، وتعلّم الفرق بين الدولة المدنية والدولة الإسلامية.
تعلّم يا مسكين تعلّم من هم الخوارج؟! وكيف تعرف الخوارج؟! ». [الرائد لا يكذب أهله]
یعنی : ” اما شماهایی که به ارتش مجاهدین و جبهه انقلابیون سوریه شناخته شده اید ، چه کسی در پشت پرده شما را تشویق نموده و یاری رسانده و یا به همراه شما می جنگد و در مورد این جنگ خودش را نیز بی صدا نموده که حتی پرچم اسلام را نیز برافراشته است ؟ چه کسی شما را به این راه خطا کشانده است ؟ چه کسی شما را دچار این اشتباه نموده است که دست به قتل و کشتار مجاهدین زده و نسبت به موحدین دچار غدر و خیانت گردید ؟
در روز قیامت حالت چگونه خواهد بود ؟ به پروردگارت چه جواب می دهی زمانی که آن مجاهد تورا به بارگاه اللهی آورده و بگوید : ای پروردگار از این شخص بپرس چرا من را کشت ؟ می گویی : به دلیل اینکه کافر بود . سوگند به الله که ما کافر نیستیم ؛ می گویی : خوارج بودند . سوگند به الله که ما خوارج نیستیم ؛ یا رب از این بپرس چرا مرا کشت ؟
چه جواب برایش داری ؟ به پروردگارت می گویی : من این مجاهد مهاجر را در راه تشکیل دولتی مدنی کفری کشته ام که حتی نمی دانم معنی آن چیست ؟ فکر کن ای بیچاره قبل از آنکه بزرگانت دچار این مصیبتت کنند برو خودت را از طریق علم شرعی آگاه گردان و بدن تفاوت دولت اسلامی با دولت مدنی در چیست . ای بیچاره ی فقیر ، برو یاد بگیر و بفهم که خوارج چه کسانی هستند ؟ و خوارج چه ویژگیهایی دارند که با آن شناخته می شوند ؟ ”
اگر بارزترین ویژگی خوارج عبارت است از جنگیدن با مسلمین و رها کردن کافران و مشرکین ( يقتلون أهل الإسلام و يدعون أهل الأوثان ) ، شما را به الله سوگند می دهم چه کسانی در صف کفار آمریکا ، فرانسه ، انگلیس و…. و سکولاریستهای مرتد محلی با اسلحه و مال و تبلیغات بر علیه مسلمین شریعت گرا می جنگند ؟ هواپیماها و نیروهای کفار سکولار جهانی از کجا و به حمایت چه کسانی مسلمین بی دفاع یمن ، سومالی ، مالی ، نیجریه ، لیبی ، سینا ، افغانستان ، پاکستان ، عراق ، سوریه ، فیلی پین ، هورامان غربی و غیره را به فجیع ترین شیوه ی ممکن سوزانده و قتل عام نموده اند ؟ چه کسانی هم اکنون در صف کفار جهانی بر علیه مسلمین شریعت گرا وارد جنگ نظامی و تبلیغاتی گشته اند ؟
چه کسانی با انگلیس جهت انهدام خلافت اسلامی هم پیمان شدند ؟ چه کسانی هزینه ی حملات آمریکا به افغانستان و عراق را پرداخت نموده و با عث کشته شدن چندین میلیون زن و کودک و پیروجوان مسلمان گشتند ؟ چه کسانی با آمریکا و انگلیس و دیگر کفار جهانی جهت نابودی امارت اسلامی افغانستان و امارت اسلامی هورامان غربی متحد شدند ؟ چه کسانی با آمریکا و فرانسه ، با تامین مالی حملات آنها ، جهت نابودی امارت اسلامی مالی متحد شدند ؟ چه کسانی سرزمین ، نیرو و فرودگاه و حتی خلبانانشان را برای نابودی مسلمین در اختیار کفار جهانی به رهبری آمریکا قرار داده اند ؟
خیلی جالب است ! چگونه کسانی که از از دین الله خارج شده و مرتد می شوند جزو خوارج قلمداد نمی گردند اما کسی که از دین فرعونها و کفار خارج گردد خوارج است ؟ پیداست که در نزد عده ای ، فرعونها و طواغیت محترمتر از الله و دینش می باشند .
چرا انصاف و اندیشیدن سالم نزد عده ای از انسانها ته کشیده و خشکیده است ؟ آیا حقوق ماهیانه و منزل راحت و خیابانهای آسفالت شده نزد عده ای از مردم از حق گویی و برای الله شهادت دادن دوست داشتنی ترند ؟ آیا شخص زمانی که نزد الله برگشت از این واقعیت نمی ترسد که مجاهدی با بدنی خون آلود از وی شاکی شده و وی را نزد دیوان عدالت پروردگار کشانده و بگوید : یا رب العالمین این شخص در دنیا از روی ستم اسم من را گذاشته بود خوارج و در صف دشمنان دینت بر علیه قانون شریعتت قرار گرفته بود و هم اکنون از شما می خواهم که حقم را از وی گرفته و وی را با کفاری که با دست یا زبان یا دل از آنها حمایت می کرد در آتش دوزخت یکجا جمع فرمائی .
فاتقوا الله یا عباد اللـه ، غدا تقفون وتسألون أمام الله . اللهم هل بلغت اللهم فاشهد ، اللهم هل بلغت اللهم فاشهد ، اللهم هل بلغت اللهم فاشهد .