ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟ ( ۲)
ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟
(سلسله درسهاي : پرسش از ما و شما ، پاسخ از استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامي )
عمل اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و اجماع شان در باره ي كافر شدن مرتدين و كشتن آنها
همچون جنگ و كشتار آنها بر عليه آنهايي كه ادعاي نبوت و پيامبري مي كردند ، يا آن قبايلي كه نماز مي خواندند ، روزه مي گرفتند ، حج مي رفتند و ساير احكام شرعي را انجام مي دادند اما از دادن زكات به دولت اسلامي امتناع مي نمودند . نكته اي كه در اين جا لازم است ياد آور شوم اينكه در ابتدا اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم آغازگر جنگ بودند نه مرتدين ، يعني به گونه اي نبوده است كه مرتدين ابتدا جنگ را شروع نموده باشند و اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم در موضع دفاع قرار گرفته باشند ، بلكه كاملاً بر عكس بوده ؛ آغازگر جنگ اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم بودند و احاديث هم در اين باره آشكار هستند .
ابوهريره رضي الله عنه مي فرمايد زماني كه رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات نمود و ابوبكر به عنوان خليفه انتخاب شد ، بسياري از مردمان عرب دوباره كافر گشتند . ( صحیح البخاري / ۷۲۸۵ )
عمر رضي الله عنه هم به ابوبكر رضي الله عنه گفت : چگونه جنگ و كشتار با قومي را انجام مي دهي در حالي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است : أمرت أن أقاتل الناس حتي يقولوا لا اله الا الله ، فمن قال لا اله الا الله عصم مني ماله و نفسه الا بحقه و حسابه علي الله ” . متفق عليه .
يعني :
ابوبكر رضي الله عنه هم فرمود : والله با هر كسي كه ميان نماز و زكات جداي بياندازد خواهم جنگيد ، چون زكات حق مال است ؛ والله اگر قبلاً رسول الله صلي الله عليه وسلم آن طنابي كه پاي شتران را با آن مي بندند را به عنوان زكات از آنها گرفته باشد ، به خاطر ندادن آن طناب آماده ام با آنها بجنگم .
عمر رضي الله عنه هم گفت : سوگند به الله به همان اندازه طول كشيد كه ديدم كه الله متعال است كه دل ابوبكر را براي اين جنگ هدايت داده است به همين دليل فهميدم كه بر حق است . ( متفق علیە .)
و در حديث نسائي هم انس رضي الله عنه روايت مي كند كه مي فرمايد : ارتدت العرب ( رواه النسائي ۳۸۹۴ / صححە الألباني( يعني : عرب برگشت مرتد شد . و در نزد ابن حزيمه آمده است كه مي فرمايد : ارتد عامه العرب . يعني : عرب به صورت عمومي مرتد شدند .
زماني كه نمايندگان بزاغه از قبيله اسد و غطفان نزد ابوبكر رضي الله عنه درخواست صلح نمودند و گفتند كه زكات را پرداخت مي كنيم ، ابوبكر رضي الله عنه آنها را ميان اينكه تمام اموالشان را رها نمايند يا اينكه صلحي را تقبل نمايند كه با رسوايي زندگي را ادامه دهند مختار نمود . آنها گفتند انتخاب اول را متوجه شديم ، اما صلحي كه در آن رسوايي وجود دارد چگونه است ؟ ابوبكر رضي الله عنه هم به آنها گفت : يعني بايد شمشير و اسبهايتان را تسليم نماييد ( تا مسلمين از آنها در امان باشند ) و كار چوپاني و پرورش شتر و چهارپايان را انجام دهيد تا آن زماني كه الله متعال دل خليفه ي رسول الله صلي الله عليه وسلم را نسبت به شما مطمئن مي گرداند و هر چه از شما بگيريم براي ما غنيمت است ، و هر چه از ما گرفته ايد را بايد به ما برگردانيد ، شاهدي هم مي دهيد كه كشته شده هاي ما براي بهشت هستند ( يعني بايد خون بهاي انها را بدهيد ) و كشته شده هاي شما براي آتش جهنم هستند ( و پرداخت ديه ي آنها با ما نيست ) . بخاري به صورت مفصل اين رويداد را نقل نموده است .
به همين دليل ابوبكر رضي الله عنه ، به همين سادگي ، به آنها تنها به اينكه : باشه حالا زكات مي دهيم امان نداد ؛ بلكه به آنها امان نداد تا زماني كه قبول كرده و اقرار نمايند به اينكه به دليل عدم قبول تنها يك قانون شريعت ( زكات دادن ) كافر شده اند و از اسلام مرتد شده اند و به دنبال آن هم بايد شاهدي و گواهي دهند كه كشته شده هاي آنها در ميان آتش هستند .
اين هم جوابي است براي تمام كساني كه مي گويند ابوبكر رضي الله عنه با دو گروه جنگ كرده است يكي از اين گروهها مرتد بوده اند و گروه ديگر كساني بوده اند كه زكات نداده اند و البغاه و سركش محسوب مي شدند نه مرتد ! . برخلاف اين شبهه ي بي پايه و اساس ، هرگز ميان اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم اختلافي مبني بر اينكه اينها دو گروه مرتدين و بغاة بوده اند وجود نداشته است ، بلكه همه متفق و اجماع داشته اند كه اينها همگي از اسلام خارج شده و مرتد بوده اند . تنها چيزي كه در اين ميان بر آن صحبت مي شود سوال عمر بن خطاب رضي الله عنه است در باره ي خون كشته شده ها كه آيا خون بهاي انها را بدهند يا نه ؟
باز از عمر رضي الله عنه روايت است كه به ابوبكر رضي الله عنه فرموده است : مي بيني كه تمام عرب مرتد شده اند اگر آن سپاه اسامه را براي جنگ با مرتدين آماده مي نمودي بهتر است . ( كتاب الردة للواقدي ص ۸ )
و عايشه فرموده است : زماني كه رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات نمود همگي عرب به صورت فراگير و عمومي مرتد شدند و در دلشان نفاق جاي گرفت . ( تاریخ دمشق لإبن عساكر/ ۳۸۳۴۷ )
و مالك بن نويره به خالد بن وليد رضي الله عنه گفت : آيا تو مرا مي كشي در حالي كه مسلمانم و رو به قبله مي كنم و نماز مي خوانم . خالد رضي الله عنه هم در جواب گفت : اگر مسلمان بودي از زكات دادن ممانعت به عمل نمي آوردي و به مردمت هم دستور نمي دادي كه زكات ندهند ، سوگند به الله نمي گذارم از جايت تكان بخوري و مي كشمت ؛ چون از اسلام مرتد گشته اي و شترهاي زكات را نگه داشته اي و فرمان داده اي كه مردمت زكات مالشان را پرداخت ننمايند . ( كتاب الردة للواقدي ، ص ۱۶۲ )
تمام اين موارد اشاره به اين مهم دارند كه در آن زمان تنها يك گروه وجود داشته اند كه اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم با آنها جنگيده اند ، و آنهم مرتدين بوده اند و نكته ي ديگر اينكه هر كسي كه تنها يك قانون شريعت الله را انجام نداده و قانون ديگري را جايگزين آن نمايد مرتد مي گردد ، هر چند كه تمام عبادات ديگر اسلام را نيز انجام دهد .
اهل علم و دانشمندان گذشته و خير القرون اين امت در همين ارتباط اين حكم را استنباط نموده اند و فرموده اند :
ابوعبيده بن سلام مي فرمايد : ” فلو أنهم ممتنعون من الزكاه عند الاقرار و اعطوه ذلك بالألسنه و أقاموا الصلاه غير أنهم ممتنعون من الزكاه كان ذلك مزيلا لما قبله و ناقضا للاقرار و الصلاه ، كما كان اباء الصلاه قبل ذلك ناقضا لما تقدم من الاقرار ” . ( كتاب الإیمان ) ص ۱۷ )
يعني : زماني كه از دادن زكات سرپيچي كنند و در همان حال هم به (واجب بودن ) آن اقرار داشته باشند و با زبان هم بگويند كه آن را مي دهند و نماز را نيز بر پا دارند اما باز زكات ندهند شهادتين و نماز آنها باطل و نقض مي گردد ، همچنان كه پشت كردن از نماز همزمان با آنكه شهادتين هم مي گويد، باطل كنندي اقرار و شهادتين مي باشد .
تائيد عملي اين گفتار هم آن جهاد و قتالي است كه ابوبكر رضي الله عنه و ساير اصحاب بر عليه مانعين زكات انجام دادند ، به همان شيوه اي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در برابر مشركين جهاد و قتال مي كرد ؛ كه در آن خون مشركين را مي ريخت و زن و فرزندان و اموالشان را مي گرفت ، اينها نيز همين كارها را نسبت به كساني انجام دادند كه تنها مانع دادن زكات و تحكيم اين قانون الله بودند نه اينكه واجب بودن آن را انكار كرده باشند .حالا اگر يك سكولاريست مرتد كه هيچ يك از قوانين شريعت را در امور اقتصادي ، آموزش و پرورش ، سياست داخله و خارجي جامعه ، حقوق جزايي ، قوانين خانواده و… قبول ندارد و با كمك كفار سكولارجهاني با تمام كساني كه قصد اجرايي نمودن اين قوانين را داشته باشند جنگ مسلحانه انجام مي دهند ، چگونه بايد با او برخورد نمود ؟! .
خلال مي فرمايد : ميموني به من خبر داده كه از پدرش عبدالله پرسيده كه آيا هر كسي كه از دادن زكات ممانعت به عمل آورد با وي قتال و جنگ مسلحانه صورت مي گيرد ؟
ايشان هم فرموده است : بله ، ابوبكر صديق رضي الله عنه با آنها جنگ و قتال كرده است . و پرسيده است آيا اگر انها كشته شوند نماز ميت بر آنها خوانده مي شود يا از آنها ارث برده مي شود ؟
فرموده است : اگر همچون مانعين زكات در عصر ابوبكر رضي الله عنه از دادن آن ممانعت به عمل آوردند و به خاطر آن با مسلمين جنگ مسلحانه نمودند ، حكم مرتدين را دارند و در اين صورت نه از آنها ارث برده مي شود و نه بر روي آنها نماز خوانده مي شود ، اما اگر كسي به دليل ذليلي يا تنبلي منع زكات نمود در آن صورت بر آن نماز خوانده شده و از وي ارث هم برده مي شود … ) أحكام أهل الملل للخلال ص ۴۸۸ )
همچنين شيخ الاسلام ابن تيميه گفته است : ” و قد إتفق الصحابه و الأئمه بعدهم علي قتال مانعي الزكاه وغن كانوا يصلون الخمس و يصومون رمضان و هؤلاء لم يكن لهم شبهه سابغه فلهذا كانوا مرتدين و هم يقاتلون علي منعها و إن إقروا بالوجوب . ” ( مجموع الفتاوى ( ۵۴۸ / ۲۸
يعني : به اتفاق و يك صدايي اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و امامان بعد از آنها ، كساني كه مانع دادن زكات بودند مرتد به شمار مي رفتند هرچند كه پنج فرض نماز را نيز انجام داده باشند و رمضان را نيز روزه گرفته باشند ؛ چون دليل و شبهه اي دندانگير براي ندادن زكات نداشته اند ، به همين دليل به خاطر همين ندادن زكات با آنها جنگ و قتال صورت مي گيرد ، هر چند كه به واجب بودن آن نيز اقرار داشته باشند .
و مي فرمايد : ” الصحابه لم يقولوا هل أنت مقر بوجوبها او جاحد ” ) الدرر السنیة (۱۳۱/۸ )
صحابه زماني كه جنگ را بر عليه مانعين زكات برپا نمودند ، هيچ وقت نپرسيدند كه آيا تو به واجب بودن زكات اعتقاد داري يا انكارش مي كني ؟
دلايلي از اجماع امت اسلامي :
اجماع صحابه مبني بر كافر بودن مرتد و كشتن آن وجود دارد ، كه نمونه ي آن در كشتار با مانعين زكات و مدعيات دروغين نبوت ديده شد ، بدون آنكه در اين اعلام جنگ اختلافي وجود داشته باشد . در اين زمينه صحيح مسلم و بخاري به تفصيل مستنداتي را ارائه داده اند .
علماي اسلام اجماع دارند كه مرتدين به قتل مي رسند ، اما اختلاف دارند مبني بر اينكه مي توان از آنها درخواست توبه نمود يا نه ؟ حتي تمام علما و فقيهان و حديث شناسان بخشي از آثار خود را تحت عنوان باب رده به اين موضوع اختصاص داده اند .
امام نووي در شرح مسلم مي فرمايند : ” و قد اجمعوا علي قتل المرتد و اختلفوا في استتابته هل هي واجبه أو مستحبه ، و في قدرها و في قبول توبته ، و من له حق في أن يقيمها ، و في أن المرأه كالرجل ، ام لا ؛ فالجمهور علي أنها تقتل و عند أبي حنيفه تسجن و عند الحسن و قتاده تسترق و روي عن علي )
يعني : مسلمين متفق و اجماع دارند مبني بر اينكه مرتد بايد كشته شود ، اما در اينكه قبل از كشتن آنها واجب است كه از آنها درخواست توبه شود يا مستحب ، و در اينكه در چه چيزي از آنها درخواست توبه مي شود و در چه چيزي از آنها درخواست توبه نمي شود و اينكه چه كسي بايد اين سزاي شرعي را بر آنها اجرا كند و يا اينكه آيا زن هم ما نند مرد واجب است كشته شود اختلاف دارند . نزد تمام علماء غير از ابوحنيفه و حسن و قتاده ، زن هم بايد مانند مرد كشته شود ؛ اما ابوحنيفه مي گويد زن كشته نمي شود و تنها زنداني مي گردد و حسن و قتاده هم با روايتي كه از علي آورده اند مي گويند كه زن كشته نمي شود بلكه به صورت كنيز و برده در مي آيد .
· امام احمد مي فرمايد : كسي كه از اسلام برگردد گردنش زده مي شود
· امام خطابي مي گويد : نشنيده ايم كه مسلمين اختلافي داشته باشند در حكم واحب بودن كشتن فوش دهنده به الله و دين .
· امام فخر رازي مي گويد : مسخره كردن دين به هر شيوه اي كه باشد كافر شدن به الله مي باشد . و به همين ترتيب امام اسحاق بن راهويه و قاضي عياض و مرداوي و آلوسي و… اجماع علما را در اين باره آورده اند .
· قاضي عياض مي فرمايد : بدان كسي كه به قرآن يا بخشي از آن بي احترامي كند ، يا به آن طعنه بزند يا به آن فوش دهد يا انكارش نموده و احكام آن را رد نمايد ، يا آيه اي يا حرفي از آن را انكار كند يا باور نداشته باشد، يا به حكمي صريح يا خبري از آن باور نداشته باشد ، يا به برعكس آن باور داشته باشد ، در اين صورت چنين شخصي به اجماع علماء كافر است .
حكم كسي كه زير بار حكم شرعي كافر و مرتد نمي رود
· كسي كه آگاهانه وجود مرتدين را انكار نموده و يا در كافر شدن مرتدين شك كند ، چنين شخصي كافر مي گردد و داخل يكي از نواقض اسلام گشته است . چون بخشي از حقيقت اسلام راكه عبارت است از كفر به طاغوت را در خود عملي نكرده است .
به زبان ديگر اينكه : اگر دكتري متخصص با انجام تمام آزمايشات تشخيص داده باشد كه فلاني ايدز يا سل ، وبا ، مالاريا ، طاعون ويا يكي ديگر از بيماريهاي واگير و كشنده را دارد ، و شما اين بيماري ها را انكار نموده و يا از اعلام آن سرپيچي نموده و آن را بپوشاني چه نتيجه اي به دست مي آيد ؟ اولين نتيجه ي آن اين است كه دكتر متخصص را دروغگو شمرده اي و يا تشخيصش را دست كم گرفته اي و نتيجه ي بعد از آن هم اين است كه زمينه را جهت ابتلا به اين بيماري واگير فراهم نموده و به هر اندازه كه مردم به اين بيماري واگير گرفتار مي شوند تو هم گناهكار و شريك جرم مي گردي . اين جهت سلامت جسم و بدن فرد و افراد جامعه است .
حالا الله متعال به عنوان عالم ترين و حكيم ترين ذات ، مي فرمايد كه فلاني به چنين بيماري خطرناك ايماني و دروني مبتلا گشته است كه واگير هم هست و شما بايد جهت محافظت از ايمان خود و ديگران اين انسانهاي بيچاره ي فاسد تاريخ گذشته را شناسايي نموده ، و با راستگو شمردن من ، اينها را از جامعه ي خود جارو نماييد . اما كسي بيايد و- نعوذ بالله – بگويد من اين نسخه اي كه الله جهت سلامت ايماني و عقيدتي من و مسلمين ارسال نموده است را قبول ندارم و يا اينكه از اعلام آشكار آن سرپيچي كرده و آن را بپوشاند ؛ در اين صورت چه نتيجه اي به دست مي آيد ؟
اولين نتيجه ي آن اين است كه تشخيص الله متعال را قبول نداشته و آن را دست كم گرفته است ، و به دنبال آن ، با عدم انكار اين بيماري و پوشاندن آن از مردم باعث شيوع آن مي گردد و بدون شك چون ايمان و عقيده مورد حمله ي اين بيماري ويرانگر قرار مي گيرد خود همين شخص هم به آن مبتلا مي گردد ، چون جسم يا سالم است يا بيمار و شخص يا مومن به الله است يا مومن به طاغوت و كفر و اين دو متناقض نمي توانند با هم باشند . تمام اين كارها جهت محافظت از سلامت ايمان و عقيده ي فرد و جامعه است .
عبدالله أباطين فرموده است : ” فمن قال :إن من أتي بالشهادتين و صلي لا يجوز تكفيره و إن عبد غير الله ، فهو كافر و من شك في كفره فهو كافر لأن قائل هذا القول مكذب لله و لرسوله و اجماع المسلمين . ” ( الدرر ۱۰/۲۵۰ و كتاب الرسائل ۱/۶۶۰ )
يعني : اگر كسي بگويد : شخصي كه شهادتين آورده و نماز بخواند نبايد تكفير گردد ، هر چند كه از قوانين الله شانه خالي كرده و بنده ي قانون و كسان ديگري غير از الله گردد ؛ در اين صورت ، چنين شخص انكار كننده اي كافر است و هركسي هم كه در كافر بودن چنين شخصي شك داشته باشد نيز كافر مي گردد . به دليل اينكه صاحب چنين سخني الله و رسولش صلي الله عليه وسلم و اجماع مسلمين را دروغ گو پنداشته است .
و الملطي كه در سال ۳۷۷ وفات نموده است مي فرمايد : ” و جميع أهل القبله لا إختلاف بينهم : أن من شك في كافر فهو كافر ، لأن شاك في الكفر لا إيمان له ، لأنه لا يعرف كفرا من الإيمان ، فليس بين الأمه كلها خلاف أن الشاك في الكافر كافر ” . ) التنبیە والرد ص ۵۴ )
يعني : آنچه كه تمام أهل قبله بر آن اتفاق داشته و در آن اختلافي ندارند اينكه : هر كسي كه شك داشته باشد در كافر بودن كافري خودش كافر مي گردد ، چون كسي كه در كفر شك داشته باشد ايمان ندارد و كفر و ايمان را از همديگر جدا نمي كند ؛ به همين دليل در ميان امت اسلامي اختلافي وجود ندارد كه هركسي كه در كافر بودن كافري گمان داشته باشد خودش كافر است .
ابن تيميه مي گويد : ” من قال إن تكلم بالشهادتين و لم يؤد الفرائض و لم يجتنب المحارم يدخل الجنه ، و لا يعذب أحد منهم بالنار ، فهو كافر مرتد يجب أن يستتاب فإن تاب و إلا قتل .” (الفتاوي ۳/۱۸۶ )
يعني هر كسي كه بگويد : كسي كه شهادتين بياورد اما فرايض را انجام ندهد و از چيزيهايي كه حرام گشته اند خود را دور نكند ، هيچ يك از آنها با آتش عذاب داده نمي شوند و وارد بهشت مي گردند ، چنين شخصي با چنين گفته اي كافر و مرتد مي باشد و بايد از وي درخواست توبه شود و اگر توبه نكرد بايد كشته شود .
حكم كسي كه نسبت به مجازات وكشتن شخص مرتد انكار بورزد
اگر چنين شخصي به شبهه اي در قران و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به دليل تفسير و تاويل نادرست باشد ، در اين صورت مسأله برايش روشن گشته و أقامه الحجة مي گردد ، و چنانچه پس از اين مراحل باز عنادت ورزيد ، در اين صورت كافر مي گردد . اما اگر شخصي منافق و سكولار باشد و هدف او تمسخر و كوچك شمردن قانون شريعت الله باشد در اين صورت به دليل رده و كفرش پس از دست يافتن به او كشته مي شود .
ابن حزم در كتاب محلي قسمت جواب به كساني كه مي گويند رسول الله صلي الله عليه وسلم كسي را به جرم ارتداد نكشته است مي فرمايد : ” و من ظن أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يقتل من وجب عليه القتل من أصحابه فقد كفر و حل دمه و ماله لنسبته الي رسول الله الباطل و مخالفه الله تعالي …. من الكفر الصريح : أن يعتقد أو يظن أن يعطل إقامه الحق الواجب في قتل المرتد علي كافر يدري أنه ارتد ، ثم لا يقنع بهذا حتي يصلي عليه و يستغفر له و هو يدري أنه كافر ” .
يعني : هركسي كه چنين گمان برد كه رسول الله صلي الله عليه وسلم هيچ يك از يارنش را نمي كشد هر چند كه مستحق كشته شدن باشند ، در اين صورت چنين شخصي كافر است و خون و مالش حلال مي باشد، چون باطل و سرپيچي كردن از الله را به رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت داده است …. و از كفرهاي صريح و آشكار اينكه : عقيده ات اينگونه باشد يا گمان بري كه مي شود حكم واجب كشتن مرتد را بر كافري كه مي داني مرتد گشته است تعطيل كني ، سپس به اين هم قانع نباشي بلكه بر او نماز هم بخواند و برايش دعاي بخشش و مغفرت نمايي در حالي كه مي داني چنين شخصي كافر است .
تاريخ ارتداد به صورت جمعي
ترسناكترين و مصيبت بار ترين نوع ارتداد آن است كه به صورت جمعي و فراگير باشد و مردم به دو قسمت تقسيم گردند و مرتدين هم صاحب قدرت و حكومت گردند . مانند :
۱- مرتد شدن عربها در اواخر عمر رسول الله صلي الله عليه وسلم و اوايل خلافت ابوبكر صديق
در اين زمينه گواهان زيادي وجود دارند ، به عنوان نمونه :
· عمربن خطاب رضي الله عنه مي گويد : ” إن العرب قد إرتدت علي أعقابها كفارا ” . (كتاب رده واقدي ) به درستي كه عرب به عقب برگشتند و كافر شدند .
· ام المومنين عايشه رضي الله عنها مي فرمايد : ” ارتدت العرب قاطبه و اشراب النفاق ” . يعني : تمام عرب مرتد شدند و دوررويي و نفاق جاي گرفت .
· انس رضي الله عنه مي گويد : ” ارتدت العرب ” . يعني عرب مرتد شدند .
· ابوهريره رضي الله عنه مي گويد : ” ارتد من ارتد من العرب و قال : ارتد عامه العرب . ” هر انچه از عرب مانده بود مرتد شدند و باز گفت : تمام عرب مرتد شدند
· باز ابوهريره رضي الله عنه مي گويد : ” يخرج الناس اليوم من دين الله أفواجا كما دخلوا أفواجا ” . يعني : امروزه مردم به صورت جمعي از دين خدا خارج مي شوند همچنانكه روزاني بود كه به صورت جمعي وارد دين مي شدند .
· ابن كثير و ابن هشام از ابن اسحاق روايت كرده اند كه : ” قبيله اسد و غطفان در نجد به رهبري طليحه فرزند خويلد اسدي كه دعواي پيامبري مي كرد مرتد شدند ؛ و قبيله بني حنيفه در يمامه به رهبري مسيلمه مرتد شدند ، و قبيله تميم به همراه سجاح دختر حارث تميمي كه ادعاي پيامبري مي كرد و با مسيلمه ازدواج كرد مرتد شند ، قبيله فزاره هم به رهبري عويينه فرزند حصن مرتد شدند و قبايل ربيعه و بكربن وائل در بحرين به رهبري منذر فرزند نعمان مرتد شدند و قبايل كنده و حضرموت به رهبري اشعث بن قيس كندي مرتد شدند و مزحج و در ميان انها قبيله ي عناس و مراد در يمن به رهبري اسود عنسي كه قبل از وفات رسول الله صلي الله عليه وسلم به قتل رسيد مرتد شدند ، و چند طايفه از سويلم و قضاعه هم مرتد شدند . ”
۲- قرامطه
۳- صفويه
۴- مغول . ابن تيميه مي گويد : در ميان مردم كساني بودند كه اگر دشمن پيروز مي شد آنها نيز كفر و ارتداد خود را آشكار مي نمودند ، كه اين حال اكثريت مسلمانان اين عصر است كه زماني دچار سختي و مشكلاتي مي گردد مرتد مي شود ، در اين زمينه خودمان و غير خودمان اين اندازه ديده ايم كه براي عبرت گرفتن كافي باشد . () الإیمان ص ۲۸۱ )
۵- مرتد شدن آن دسته از مسلماناني كه در اندلس مانده بودند و هجرت نكرده بودند . …. ابوالعباس بن الزكري كه در سال ۸۹۹ وفات نموده است در باره ي آن قبايلي كه با نصارا بر عليه مسلمين متحد شده و از نصارا حمايت و پشتيباني مي كردند مي فرمايد : ” ما وصف به القوم المذكورون يوجب قتلهم كالكفار .” ( النوازل ۱/۴۱۹ ) يعني آن قومي كه اينگونه وصف شده اند كشتار آنها مانند كفار واجب است .
۶- مرتد شدن گروهي مسلمين در يكي دو قرن اخير تحت عنوان سكولاريسم و مذاهب منشعب از آن چون سوسياليسم ، سوسيال دموكراسي ، ليبرال دموكراسي ، كمونيسم و…
۷- مرتد شدن گروهي بسياري از مسلمان زاده ها به واسته ي پشتيباني كردن از كفار سكولار اشغالگرجهاني و مرتدين سكولار محلي كه فقط الله مي داند شماره اين بيچاره چند است .
حكمت اجرا كردن مجازات مرتد
مجازات مرتد شامل کسى می شود که از دین خارج شده و این خروج رابه صورت علنی ابراز و اظهار می دارد اما اگر ارتداد خود را ابراز و اظهار نکرده است وکسی از ارتداد او با خبر نباشد مجازات نمی شود. زیرا اعتقاد یک امر قلبی است. بنابراین، مجازات مرتد در دنيا به دلیل جرم و گناه اجتماعى اوست نه عقیدهى شخصى وى .
هرگاه مرتد، ارتداد خود را به جامعه بکشاند، رفتار او در حوزهى احکام اجتماعى قرار مىگیرد و ملاکهاى احکام اجتماعى را پیدا مىکند و از این دیدگاه مجرمي است كه در جنگ نرم و رواني بر عليه مسلمين وارد عمل شده است؛ او آشكارا حقوق دیگران را ضایع کرده و به ايمان و باورهاي آنها يورش برده است، چراکه در اذهان عمومى ایجاد شبهه و شک مىکند و واضح است که ترویج شبهات در افکار عمومى باعث تضعیف روحیهى ایمانى جامعه و قانون گريزي و تضعيف اراده و ايمان مردم مىشود . و از آن جا که بررسى شبهات در توان متخصصان و دین شناسان است، عامهى مردمِ دیندار – که این توانایى را در خود نمىبینند – حق خود مىدانند که فضاى عمومى جامعه براي خود و پرورش فرزندانشان سالم بماند وحفظ روحیهى ایمانى جامعه ، كه اساس و پايه ي محافظت از افراد جامعه وقوي ترين ابزارجهت مقابله با دشمنان قانون شريعت الله مي باشد ، حق مردم است .
دشمنان الله و مردم به اين ابزار مهم پي برده اند به همين دليل مي بينيم كه در صدر اسلام نیز عدهاى از دشمنان اسلام نقشه کشیدند که به ظاهر اسلام بیاورند و سپس مرتد شوند تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کرده و باعث ايجاد اختلاف و چند دستگي در ميان آنها گردند . الله متعال در اين باره مي فرمايند :
” ” . (آل عمران، ۷۲٫ )
پس اجراي حکم مرتد در مورد کسی است که بر اثر عناد و لجاجت با قانون شريعت اسلام و برای ضربه زدن به دین الهی و ایجاد فتنه و چند دستگي و اختلاف در میان مسلمین، اعلام کفر نماید و این حکمی کاملاً معقول و منطقی است در برابر كساني كه به وحدت مسلمين ضربه زده و باعث فشل و ريختن ابهت مسلمين مي گردند .
از حكمتهاي اجراي اين حكم و دور نمودن مردم از ارتكاب گناه اجتماعي مي توان به موارد زير اشاره نمود :
· محافظت از قانون شريعت الله و اهميت جايگاهي كه به عنوان قانون اساسي جامعه به دست آورده است .
· خنثي نمودن جنگ رواني و نرم دشمنان مسلمين جهت اختلال در نظم اخلاقى و باورهاي ايماني جامعه . از این رو، اثر روانى این مجازات بیش از خود آن توانسته است فضاى سالمى براى عموم مردم فراهم سازد .
· جلوگيري از هرج و مرج و دست كم گرفتن قانون اساسي جامعه .
· برگرداندن شخص مرتد به اطاعت از قانون اساسي جامعه و اينكه با كافري نميرد
· سنگيني حكم ارتداد راه تبليغ ارتداد را مي بندد ، همچنانكه سنگيني حكم قتل و دزدي و غيره راه ارتكاب به اين جرايم را مي بندد .
· نشان دادن اهميت قانون شريعت الله و محافظت از ايمان و سلامت عقيدتي و رواني مسلمين . البته هر نظام حقوقى و جزایى با وضع قوانین خود نشان مىدهد که چه امورى براى آن اهمیّت بیشترى دارد. وضع مجازات سنگین براى ارتداد، اهمیّت حفظ روحیهى ایمانى و سلامت عقيدتي و رواني جامعه را مىرساند.
· تشويق به تحقيق و تفكر بيشتر در شريعت اسلام قبل از داخل شدن به آن . در داخل شدن به اسلام اجباري نيست « لا اكراه في الدين » اما وقتي وارد شدي بايد تابع قوانين آن شوي . مجازات مرتد، غیر مسلمانان را ترغیب مىکند که با توجه و دقت بیشترى داخل اسلام شوند. این مسئله از ایمان سست جلوگیرى مىکند.
رده حدي از حدود شرعي مي باشد
با اينكه در رده مجازات مجرم كشته شدن و مرگ است و كسي در آن شك و اختلافي ندارد ، اما عده اي از علما بر اين باورند كه رده با اينكه حكمش مرگ است اما حدي از حدود شرعي نيست بلكه نوعي تعزير است ، اما راي غالب بر اين است كه اين هم حدي از حدود شرعي بوده و حدود بر ۷ بخش هستند كه براي محافظت از ۵ ضرورت زندگي دنيوي اجرا مي گردند :
۱- اجراي حد رده و مرتدين جهت محافظت از قانون شريعت الله و قدرت اجرايي آن در جامعه
۲- انتقام جاني ( قصاص ) جهت محافظت از جان اشخاص
۳- اجراي حد زنا و همجنس بازي جهت محافظت از نسل
۴- اجراي حد تهمت زدن ( القذف ) جهت محافظت از ناموس و آبرو
۵- اجراي حد مست كننده و از هوش برنده ها جهت محافظت از عقل و سلامت فكري جامعه
۶- اجراي حد سرقت و دزدي (السرقه ) جهت محافظت از مال و ثروت
۷- اجراي حد گردنه گيري ( الحرابه ) جهت محافظت از جان و مال
شروطي كه شخص مجرم جهت اجراي حد رده بايد داشته باشد :
۱- مكلف بودن : بدين معني كه انجام دهنده ي كفر بايد بالغ ، عاقل و آزاد باشد و بچه ، ديوانه ، مست و مجبور نباشد . چون رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است : ” رفع القلم عن ثلاث ، عن المجنون حتي يبلغ و عن الطفل حتي يبلغ … “.
۲- بايد كفري كه مرتكب شده است آشكارا ، روشن و قاطع باشد و هيچ گمان و شكي در مورد آن وجود نداشته باشد .
۳- بايد با اطمينان ثابت شده باشد كه فلان شخص مرتكب كفر گشته است .
۴- هيچ مانعي جهت كافر كردن وي وجود نداشته باشد . مانند جهل زماني كه اين جهل در اصول دين و توحيد نباشد، مانند جهلي كه ناشي از تاويل رخ مي دهد يا اينكه به اشتباه دچار عمل كفري مي گردد و هدف شخص انجام دادن خود عمل كفري نباشد .
چه كسي مجازت شخص مرتد را بر وي جاري مي كند ؟
حدود را نمايندگان رهبر حكومت اسلامي كه معمولاً دستگاه قضايي اسلامي است به مرحله ي اجرا در مي آورد . اما در زمان عدم وجود چنين حكومتي ، به حكم ضرورت و به نسبت توانايي و سنجيدن مصالح و مفاسد قضيه ، افراد و جماعتهاي شريعت گرا ، به صورت دايره اي ، اين خلاء را پر مي نمايند . به عنوان مثال زماني كه شخصي قصد تعرض به ناموس يا مال شما را دارد و قدرت حكومتي هم وجود ندارد كه اين بلا را از شما دور كند ، شما به حكم ضرورت ، واكنشهايي را از خود نشان مي دهيد تا اين بلا دفع گردد . در اين جا شما ناچاريد از ناموس و آبروي خود دفاع كنيد حتي اگر در اين راه كشته شوي يا مجرم و مهاجم را نيز به قتل برساني . حالا تصور كنيد كسي به الله جل جلاله و يا رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش دهد و حاكم اسلامي وجود نداشته باشد كه چنين مرتدي را به درك واصل كند ( يا وجود هم داشته باشد ) چه بايد كرد ؟
در اين زمينه نمونه هايي را ذكر مي كنيم كه شخص مسلمان به صورت شخصي حدودي را بر بعضي از مرتدين اجرا نموده است و يا به آن دستور داده شده است . علاوه بر آن به شبهه اي پاسخ داده مي شود كه مي گويد : ” أن الحدود لا يقيمها إلا الإمام أو نائبه ” . يعني : حدود تنها از طرف امام يا جانشين او برپا مي گردند :
· صاحب برده و كنيز مي تواند به صورت شخصي حكم را اجرا نمايد . رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد : ” أقيموا الحدود علي ما ملكت أيمانكم ” . ( رواه ابو داود و غيره ) . يعني : حدود شرعي را بر بردگان و كنيزكان خود اجرا نماييد . و نيز فرموده است : إن زنت أمة أحدكم فليجلدها “. ( رواه البخاري )
· اگر كسي كه با مسلمين پيمان صلح و آشتي بسته است به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش دهد كشتن وي مانند كشتن يك كافر جنگ طلب و محارب مي گردد ، اقدام به كشتن وي بر هر مسلماني واجب مي گردد و كشتن او اشكالي ندارد . دليل اين كار هم گفته ي عبدالله بن عمر رضي الله عنهما است كه به وي گفتند فلان راهب به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش داده است ، او هم گفت : اگر من آن را مي شنيدم او را مي كشتم . سپس او را نزدش آوردند و عبدالله بن عمر رضي الله عنهما هم شمشيركشيد اما راهب انكار كرد و رهايش كردند .
· مانند مثال عبدالله بن عمر رضي الله عنهما در عصر رسول الله صلي الله عليه وسلم هم زياد اتفاق افتاده است ، مانند همان شخص مسلماني كه به حكم رسول الله صلي الله عليه وسلم راضي نشد و عمر هم گردن او را زد و قرآن هم اقدام او را تاييد نمود ، همچنين دختر مروان كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش داد و شوهرش او را به درك فرستاد و از طرف رسول الله صلي الله عليه وسلم لقب « پشتيبان الله و رسولش » به شوهرش داده شد .
· كشتن ساحر به دست جندب بن كعب غامدي به همراه وليد رضي الله عنهما در زمان خلافت عثمان بن عفان رضي الله عنه.
· حفصه ام المومنين رضي الله عنها با دست خود يك زن ساحره را به قتل رساند .
· مرد مسلمان كوري كه كنيز يهودي خود را به دليل فوش دادن به رسول الله صلي الله عليه وسلم به درك فرستاد و رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز خون او را هدر رفته اعلام نمود .
چگونه مرتد شدن شخصي ثابت مي شود ؟
۱- أقرار خود مرتد مبني بر اينكه دچار ارتداد گشته است
۲- گواهي و شهادت دو انسان عادل
عده اي بر اين راي هستند كه اگر شخص انكار چنين ارتدادي را نمود حكم بر وي اجرا نمي گردد . امام شافعي در كتاب الأم مي فرمايد : ” من قيل أنه لا يصلي فأنكر صدق . ” يعني : به كسي گفته شد كه نماز نمي خواند اما اين شخص انكاركرد ( و گفت من نماز مي خوانم ) ، اين انكار شخص مانند حرف راست از وي پذيرفته مي شود .
۳- الاستفاضه ، شايع شدن در ميان مردم ، به گونه اي كه به اندازه اي شاهد وجود داشته باشد كه جايي براي انكار باقي نمانده باشد .
حكم شخص مرتد در دنيا و قيامت
در دنيا شخص مرتد اگر توبه نكرد و تسليم قانون شريعت الله نشد بايد كشته شود . تمام احكام كفار بر وي جاري مي شود مانند :
· برائت و تنفر از وي
· از وي پشتيباني نكردن
· مسلمان به نكاح او در نمي آيد و چنانچه همسر داشته باشد بايد از وي جدا شود ، الله متعال مي فرمايد : لا هُنَّ حِلٌّ ڵهُمْ ۆلا هُمْ ێحِلُّونَ ڵهُنَّ ” ( الممتحنه:۱۰٫ ) و اگر زنش از وي دوري نكند او هم مانند شوهرش مرتد مي گردد . عبدالله بن زبير رضي الله عنهما همسر مختار ثقفي را نيز كشت زماني كه از اينكه همسرش را كافر بداند ابا مي نمود .
· مسئوليت سرپرستي كردن فرزندانش و شوهر دادن دخترانش از وي گرفته مي شود و حقي برايش نمي ماند .
· فرزند مرتد اگر قبل از ارتداد پدرش به دنيا آمده باشد به دليل مرتد شدن پدرش كافر نمي گردد ، اما اگر پس ازمرتد شدن پدرش به دنيا آمده باشد ، حكم به كافر بودنش داده مي شود و برده كردن او اشكالي ندارد .
· مرتد صاحب مالش نيست و قول صحيح آن است كه مال و ثروت مرتد به غنيمت گرفته مي شود . دليل براي اين كار هم داستان شخصي است كه با همسر پدرش نكاح نمود و اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم پس از كشتن او اموالش را نيز بردند .
· حيواني كه توسط او ذبح شده باشد حرام است و مصرف نمي شود.
· نماز خواندن پشت سر او باطل است و حق امامت براي مردم را ندارد . و كسي كه پشت سر او نماز خوانده باشد بايد نمازش را دوباره بخواند چه دانسته باشد اين شخص مرتد است چه ندانسته باشد . امام احمد بن حنبل فرموده است : ” منهم من قال ذلك لايصلي خلفه الجمعه و لا غيرها ، إلا أنا لا ندع اتيانها ،فإن صلي خلفه أعاد ” . (السنة والإبانة. ) كساني هستند كه گفته اند نماز جمعه و غير آن هم پشت سرش خوانده نمي شود ، اما من مي گويم خواندن به جماعت نمازها را رها نكنيد اما زماني كه پشت سرشان نماز خوانديد آن را دوباره كنيد . يحي بن معين مي فرمايد : چهل سال است كه به دليل ظهور جهميها توسط مامون عباسي من نماز جمعه ام را دوباره مي خوانم .
· حكومت و بيعت با او باطل مي گردد اگر داراي قدرت حكومتي باشد چون الله متعال مي فرمايد : : ” ۆڵنْ ێجْعَڵ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَڵى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً ” . النساء:۱۴۱٫
· پيمان آشتي با مرتد در صورتي صحيح است كه مسلمين از قدرت كمتري برخوردار بوده و توان دفع شر او را نداشته باشند .
· اگر مرتد در زمان ارتدادش جرم قتل يا دزدي يا زنا را انجام داده باشد و پس از آن توبه نموده باشد راي اصح اين است كه بايد تاون همه را بپردازد . هر چند كه عده اي مي گويند توبه گناهان سابق را مي شويد و يا اينكه ممكن است امير يا حاكم اسلامي بنا به دلايلي ( چون تشويق مرتدين به توبه و … ) خود جبران خسارت نمايد .
· اگر مرتد قبل از توبه و مسلمان شدن دوباره ، خرابي و ضرر و زياني به بار آورده باشد بايد آن را جبران نمايد . در اين زمينه هم عده اي مي گويند توبه گناهان سابق را مي شويد و يا اينكه ممكن است امير يا حاكم اسلامي بنا به دلايلي خود جبران خسارت نمايد .
· عموم علماء طلب توبه از مرتد هنگام دستگير شدن را واجب مي دانند و عده اي نيز هستند كه آن را سنت مي دانند ، هر چند كه اين مرتد در هر صورتي كشته مي شود ، اما شايسته آن است كه از وي درخواست توبه شود و با ايمان از دنيا برود .
عمربن خطاب رضي الله عنه ابوموسي اشعري رضي الله عنه را مورد سرزنش قرار داد زماني كه يك مرتد را بدون درخواست توبه از او كشته بود . عمر رضي الله عنه به او گفت : هلا حبستموه ثلاثا ، و أطعمتموه كل يوم رغيفا، و استتبتموه لعله يتوب ” ( رواه مالك و عبدالرزاق والبیهقي ) يعني : چرا سه روز زندانيش نكرديد ، و هر روز يك قرص نان به او مي داديد و به دنبال آن از وي درخواست توبه نمودن مي كرديد شايد توبه مي كرد .
و عبدالله بن مسعود رضي الله عنهما هم از قومي درخواست توبه نمود زماني كه مرتد شده بودند . ( روه احمد ) همچنين درخواست توبه از مرتدين نزد علي و عثمان و معاذ و اصحاب ديگر رضي الله عنهم اجمعين هم ثابت است . اين آيه ي قرآن هم به عنوان سند و دليل آورده شده است : ” ” . (التوبه / ۵ ) امام نووي هم در شرح مسلم فرموده است : ” و قد أجمعوا علي قتل المرتد و اختلفوا في استتابته هل هي واجبة أو مستحبة ، و في قدرها و في قبول توبته ” . يعني : علماء بر كشتن مرتد اجماع دارند اما در اينكه آيا درخواست توبه از او واجب است يا نه و قبول اين توبه تا چه حدي است با هم اختلاف دارند .
اما دسته اي از مرتدين كه ارتداد آنها تند و مغلظه است بدون آنكه از آنها درخواست توبه شود به قتل مي رسند . مانند ساحر يا كسي كه به الله و رسولش فوش دهد يا كسي كه از كفار بر عليه مسلمين پشتيباني كند و مورادي چون قضيه عرنيين و…
امام احمد در كتاب أحكام أهل الملل للخلال ص ۴۵۹ فر موده است : الزنديق لا يستتاب . يعني : از زنديق درخواست توبه نمي شود . ابن تيميه هم مي گويد : ويفرق في المرتد بين الردة المجردة فيقتل إلا أن يتوب ، و بين الردة المغلظة ، فيقتل بلا إستتابة ” . (مجموع الفتاوى والصارم ۲۰/۱۰۳ ) يعني : ميان ردة مجرده كه اگر توبه ننمود كشته مي شود ، با رده مغلظه كه بدون آنكه از وي درخواست توبه شود كشته مي شود ، فرق و تفاوت وجود دارد .
· اگر مسلماني در برابر يك مرتد دچار جرمي شد ، از وي انتقام گرفته نمي شود بلكه تنها تبيه مختصري مي گردد .
· اگر مرتدي كشته شد خونش هدر مي رود و هيچ كسي از خانواده و طايفه ي وي حق ندارد درخواست انتقام يا ديه نمايد .
· اگر كسي مال و دارايي مرتدي را هدر دهد بايد به همان اندازه را به بيت المال مسلمين تحويل دهد ، چون بيت المال صاحب چنين مالي است .
· شخص مرتد به صورت برده در نمي آيد و از وي سرانه و جزيه هم قبول نمي شود ، بلكه يا توبه نموده و دوباره مسلمان مي شود و يا اينكه در صورت توانايي و متناسب با قدرت گيري مسلمين به قتل مي رسد . در اينجا طبق حكم « تقتلونهم أو يسلمون » مانند سكولاريستها يا همان مشركين غير اهل كتاب با آنها برخورد مي شود ، يا بايد كشته شوند يا مسلمان شوند .
· اگر زني مرتد گردد و قبل از دست يافتن به آن توبه ننمايد ، به دليل فراگير بودن فرموده ي رسول الله صلي الله عليه وسلم كه : من بدل دينه فقتلوه ” ، كشته مي شود و نهي رسول الله صلي الله عليه وسلم از كشتن زنان در مورد برخي اززنان كفار اصلي مي باشد چون خودش صلي الله عليه وسلم در هنگام فتح مكه دو زن را كه بر عليه اسلام و مسلمين جنگ رواني و تبليغي مي نمودند را به قتل رساند .
دليل ديگر براي واجب بودن كشتن زن مرتده اين است كه بيهقي در دار القطني آورده است كه : ابوبكر صديق رضي الله عنه از از زني نام قرفه كه از اسلام مرتد شده بود درخواست توبه نمود اما توبه ننمود و ابوبكر رضي الله عنه او را كشت . امام احمد رحمه الله در احكام اهل ملل خلالي فرموده است : “إذا ارتدت أستتيبت فإن تابت و إلا قتلت ، و من الناس من يحتج بنهي النبي صلي الله عليه وسلم عن قتل النساء و ذاك غير ذا ليس هو في ذا في شي ء .” . يعني اگر زن مرتد شد از وي درخواست توبه مي شود اگر توبه ننمود كشته مي شود ، افرادي هستند كه از رسول الله صلي الله عليه وسلم براي نكشتن زنان دليل مي آورند ، اين هم ارتباطي به بحث ما ( كه در مورد مرتدين است ) ندارد و اصلا هيچ ارتباطي به آن ندارد .
ابن قدامه در مغني مي فرمايد : ” أما نهي النبي صلي الله عليه وسلم عن قتل المرأه فالمراد بها الأصليه “. يعني : نهي رسول الله صلي الله عليه وسلم از كشتن زنان در مورد كفار اصلي مي باشد .
· اگر مرتدين الطائفة الممتنعة ؛ مرتديني كه داراي قدرت نظامي و گروهي سرپيچ از قانون شريعت الله باشند ، حكم آنها با ساير مرتدين تفاوت دارد . الطائفة الممتنعة ، عبارت است از تمام گروهها ، جماعتها ، طوايف و دولتهايي كه به دليل نيروهاي نظامي ، امنيتي و اجرايي كه دارند از تشكليل حكومت قانون شريعت الله ممانعت و جلوگيري مي كنند به همين دليل به آنها طائفه و جماعت بازدارنده و زيربار قانون شريعت نرو مي گويند كه حاضر نيستند قانون شريعت الله بر آنها حكومت كند و با قدرت نظامي و بشري كه دارند از اجرايي شدن قانون شريعت الله ممانعت به عمل مي آورند .
اگر مرتدين به صورت مسلحانه در برابر مسلمين درگير شوند زن و فرزندان آنها به صورت برده و كنيز در مي آيند . همچنانكه ابوبكر رضي الله عنه زن و فرزندان عربهاي مرتد قبايل بني حنيفه و غيره را كنيز و برده نمود و علي بن ابي طالب هم زنان و فرزندان مرتدين بني ناجيه را به بردگي و كنيزي گرفت و چنانچه قبل از وقوع جنگ مسلحانه مسلمان گردند و تسليم شوند خون و مالشان در امان است و تبديل به كنيز و برده نمي شوند اما اگر پس از وقوع جنگ و تسلط بر آنها مسلمان گردند از خون و جان آنها محافظت مي شود اما حكم برده و كنيز بر زن و فرزندانشان باقي مي ماند و مردان آنها برده نمي گردند .
تطبيق اين گونه احكام تابع وضع موجود مسلمين و فقه معاصر و متناسب با زمان و مكان مي باشد .ديديم كه در زمان ابوبكر رضي الله عنه اين حكم تطبيق شد و در زمان عمر رضي الله عنه اين زنان و كودكان برگردانده شدند و تغيير آشكار را مشاهده اش نموديم . برگرداندن خوله بنت إياس الحنفيه مادر محمد بن علي نمونه ي بارز اين رويداد مي باشد . البته رسول الله صلي الله عليه وسلم هم پس از آنكه زنان و فرزندان هوازن را ميان مسلمين تقسيم نمود دوباره آنها را برگرداند و اين دليلي بر اختلاف در حكم نمي باشد بلكه اين تغييرات به تشخيص امير و مصالحي كه در زمان و مكان خاص در نظر گرفته است بر مي گردد .
(أبويوسف در كتاب الخراج بخش الحكم المرتدين إذا حاربوا و منعوا الدار ص ۶۷ به تفصيل در اين زمينه صحبت كرده است و علاوه بر آن ابويعلي در كتاب الأحكام السلطانیة ص ۵۲ توضيحاتي داده است و ابن قدامه نيز در المغني ۱۰/۹۰ به احكام آنها اشاراتي نموده است .)
· اگر مرتد ديوانه شد ، اجراي حكم ارتداد و كافر شدن از وي برداشته مي شود .
· زماني كه مرد شسته نمي شود و غسل و كفن نمي گردد .
· زماني كه مرد بر او نماز خوانده نمي شود و برايش طلب مغفرت و دعاي خير نمي شود .
· زماني كه مرد در گورستان مسلمين دفن نمي گردد بلكه همچون لاشه ي مرداري زير خاك پنهانش مي كنند
· نه به وي ارث داده مي شود و نه از وي ارث گرفته مي شود . به عنوان مثال اگر فرزند يك سكولار مرتد مسلمان شود و پدر سكولارمرتدش بميرد از اين پدر ارثي به او نمي رسد و اگر اين پسر مسلمان هم بميرد باز به پدر مرتد ارثي داده نمي شود . اين هم طبق فراگير بودن فرموده ي رسول الله صلي الله عليه وسلم است كه فرموده است : ” لا يرث المسلم الكافر و لا يرث الكافر المسلم “. (رواه البخاري و مسلم ) و فرموده است :” لا يتوارث أهل ملتين شتي ” . ( رواه أحمد و أبوداود )
· هر آنچه از خوبي و عبادت داشته است باطل مي گردد
· جاودانه در آتش جهنم باقي مي ماند و هرگز از آن خارج نمي گردد ، در حالي كه مسلمين گناهكار پس از پاك شدن و از طريق اسبابي كه الله اجازه داده است از جهنم خارج مي گردند ، الله متعال مي فرمايد : ” ۆمَنْ ێرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَێمُتْ ۆهُۆ كَافِرٌ فَأُوڵئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْێا ۆالْآخِرَةِ ۆأُوڵئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ” . ( البقره:۲۱۷٫ )
مرتد شدن حاكم و حكم فرمانبران وكارمندان دستگاه حكومتي اش
امام نووي در شرح مسلم مي فرمايد كه قاضي عياض فرموده است : ” أجمع العلماء علي أن الأمامه لا تعتقد لكافر و علي أنه لو طرأ عليه كفر انعزل ، و قال : فلو طرأ عليه الكفر ، خرج عن حكم الولاية و سقطت طاعته ووجب علي المسلمين القيام عليه ، و خلعه و نصب إمام عادل فإن لم يقع الا لطائفة وجب عليهم القيام بخلع الكافر، فإن تحققوا العجز لم يجب القيام و ليهاجر المسلم عن أرضه إلي غيرها و يفر بدينه “.
يعني : علما اجماع دارند كه رهبريت و فرمانروايي براي كافر منعقد نمي گردد ، به همين دليل اگر مرتكب كفر گرديد ( به كوردي : كوفري كه وته سه ر ) عزل مي گردد . و فرموده است : اگر مرتكب كفر گرديد ، حكم رهبريت و فرماندهي او هدر مي رود و اطاعت كردن از او هم برداشته مي شود ، و بر مسلمين واجب مي گردد كه او را برداشته و امام و پيشواي عادلي را به جايش بگمارند . حالا اگر انجام اين واجب تنها به وسيله يك جماعت صورت مي گيرد در اين صورت اين كار بر آنها واجب مي گردد ،اگر هم به ضعف خود در انجام اين واجب اطمينان داشتند در اين صورت واجب بودن آن از دوش آنها برداشته مي شود و برمسلمين است كه جهت محافظت از دين ( و عمل به قوانين آن )، سرزمين خود را ترك نموده و هجرت نمايند .
ابن حجر فرموده است : ” و من عجز وجبت عليه الهجرة ” . (فتح الباری ۱۳/۱۲۳)
هر كسي كه توانايي نداشت هجرت كردن بر او واجب مي گردد .
زماني كه مامون عباسي تابع مذهب جهمي ها گرديد و احمد بن نصر خزاعي بر عليه وي قيام نمود ؛ امام احمد بن حنبل وي را مدح و ستايش نموده و فرمود : ” رحمه الله ما أسخاه لقد جاد بنفسه له ” . ( إبن كثير ۱۰/۳۰۳ ) رحمت خدا بر او باد چقدر بخشنده بود كه در اين راه جانش را فدا نمود .
در اين مورد اهل اسلام اجماع دارند كه مرتد شدن حاكم به صورت زنجيروار مرتد شدن نظاميان ، نيروهاي امنيتي و ساير كارمندان و خادمين و زير مجموعه ي او مي باشد . چون اينها هستند كه حكومت او را نگه داشته اند و باعث دوام حكومت و قانون كفري او و جنگ با قانون شريعت الله و بازگرداندن عدالت هستند .
بايد دقت شود كه اين حكم تنها شامل زير مجموعه هاي فرمان بر اين حاكم مي گردد و مردم عوام و زير دست را شامل نمي گردد ، مگر زماني كه اين مردم هم به حكومت راني اين مرتد راضي باشند و از آن حمايت و پشتيباني نمايند حتي اگر با يك كلمه باشد . اين افراد به اضافه ي كساني كه با ميل و اختيار خود در سرزمين كفار محارب ساكن شده اند شامل حكم كساني نمي گردند كه در اصطلاح به آنها « مقدور عليه » گفته مي شود ( يعني كساني كه در حكومتي اسلامي و در سايه ي قانون شريعت الله زندگي مي كنند و هر زمان دچار جرمي شدند و لازم شد دادگاهي گردند ) و عذر به جهلي ندارند .
به همين دليل نيروهاي نظامي ، امنيتي ، قضايي و ساير ارگانهاي اجرايي شامل حكم رهبرانشان مي گردند . ( باز مي گويم : دقت شود ، اينها شامل حكم رهبران مرتد و كافرشان مي گردند نه مردم عوامي كه به وجود اين حكومت راضي نيستند ) . الله متعال نيز نيروهاي اطراف فرعون را شامل همان حكم فرعون مي گرداند و در كنار هم از آنها به صورت يكسان نام مي برد و مي فرمايد : ” ” .
رسول الله صلي الله عليه وسلم علاوه بر آنكه همان حكم رهبران را بر زير دستان فرمانبرش جاري مي نمود بلكه علاوه بر آن ، هم پيمانان را نيز شريك جرم همديگر و شامل يك حكم مي گرداند . اصحاب رسول الله نيز همين برخورد را با مرتدين و نيروهاي تحت فرمان آنها و هر كسي كه با آنها متحد بود مي نمودند . به گونه اي كه يكي از عوامل حمله به ايران ساساني همكاري ساسانيان با مرتدين به شمار مي رود .
زماني كه فهميدي كه حكم بردن نزد طاغوت كفر است بايد اين را نيز بداني كه الله متعال جرم كفر را بزرگتر و شديدتر از قتل مي داند و مي فرمايد : ” والفنتة أکبر من القتل ” و در جاي ديگر مي فرمايد : ” والفتنة أشد من القتل ” .
در اينجا فتنه يعني كفر ؛ اگر تمام انسانهاي شهر و روستا به قتل عام همديگر مشغول شده و همه نابود شوند بهتر و آسانتر از آن است كه طاغوتي را حاكم خود گردانده و اين حاكم برخلاف قانون شريعت الله بر مردم حكومت براند.
اقداماتي كه مسلمين بايد جهت اجراي حكم الله بر مرتدين انجام دهند :
۱ – اعلام كافر بودن آنها و كشتن آنها در صورتي كه توبه نكردند . امام بربهاري در شرح سنة مي فرمايد : ” فإذا فعل – أي المرتد – شيئا من ذلك فقد وجب عليك أن تخرجه من الإسلام ” . يعني : اگر شخص مرتد چيزي از اينها را انجام داد ، در اين صورت بر تو واجب است كه از اسلام خارجش كني ، يعني او را كافر بداني .
البته اعلام كافر و مرتد شدن شخص نيز داراي شرايط و نكات دقيق و روشني است كه بايد در نظر گرفته شود . در مورد كساني كه تازه مسلمان گشته يا به صورت اجبار از آگاهيهاي شرعي دور نگه داشته شده اند ( مانند مسلمين تحت حاكميت شوروي سوسياليستي سابق و مسلمين چين سوسياليستي كنوني و …. ) اگر جاهلانه پاره از حرامها را انكار نموده و يا از قبول پاره اي از حلالها و واجبات شانه خالي كردند يا به پاره اي از كفرهايي كه مرتكب مي شوند آگاهي نداشتند ، بايد ابتدا به آنها آگاهي لازم از كانال صلاحيت دار داده شود و سپس از آنها درخواست توبه شود و چنانچه زير بار نرفتند و در ضمن آگاهي و علم باز بر كفر خود اصرار نمودند ، در اين صورت كافر و مرتد بودن آنها اعلام مي گردد .
ابن تيميه در مورد كساني كه نوشيدن مشروبات مست كننده را حلال نموده بودند و عمر بن خطاب رضي الله عنه از آنها درخواست توبه نمود مي گويد : ” يستتابون و تقيم عليهم الحجة ، فإن أصروا كفروا حينئذ ، لا يحكم بكفرهم قبل ذلك ، كما لم يحكم الصحابة بكفر قدامة بن مضعون “. (مجموع الفتاوى ۱۰/۶۱۰ ) يعني از آنها درخواست توبه مي شود و به آنها اتمام حجت مي شود ، به دنبال آن اگر باز بر كفر خود اصرار داشتند در اين صورت كافر مي گردند ، پيش از آن بر آنها حكم كفر داده نمي شود ؛ همچنانكه صحابه بر كافر بودن قدامة بن مضعون حكم ندادند .
دوباره مي فرمايد : ” فإن من نشأ ببادية أو كان حديث عهد و فعل شيئا من المحرمات غير عالم بتحريمها لم يأثم و لم يحد و إن لم يستند في استحلاله لدليل “. (رفع الملام ص ۵۶ )
اگر كسي در بيابان زندگي كند يا تازه مسلمان شده باشد و چيزي ممنوع و حرام را انجام دهد و به حرام بودن آن نا آگاه و جاهل باشد در اين صورت گناهكار نمي گردد و مجازات هم نمي گردد هرچند در انجام دادن اين كار به دليلي مبني بر حلال بودن آن چنگ نزده باشد .
۲ – با مرتدين از طريق جهاد و قتال و علم مقابله نمايي و با زبان هم آنها را كافر بنامي و ميزان خطرناك بودن مرتد شدنشان را روشن نمايي و ديگران را نيز بر عليه آنها تحريك و تشويق نمايي .
چگونگي توبه كردن مرتد ، اگر خواست دوباره به دين و قانون شريعت الله برگردد و شروط قبول شدن چنين توبه اي
۱- توبه و پشيمان شدني راستگويانه
۲- به دنبال آن شهادتين آوردن
۳- اقرار داشته باشد كه قبلا كافر و مرتد بوده و به دنبال آن به صورت آشكارا از آن توبه نمايد .
۴- بايد ارتداد او مغلظه نباشد چون در مواردي چون فوش دادن به الله جل جلاله و رسول الله صلي الله عليه وسلم از وي توبه قبول نمي شود .
بعضي از علماء بر اين باورند كه بايد غسل هم نموده و حجش را نيز دوباره نمايد
سوالي كه ممكن است در در لا بلاي توضيحات بالا به آن پاسخ داده شده باشد اين است كه : آيا مي توان به يك انسان مشخص و معلوم بگوييم تو كافر هستي يا تو مرتد هستي ، همچنانكه مي توانيم به كسي كه دزدي مرتكب شده است بگوييم دزد يا به كسي كه بي گناهي را كشته است بگوييم قاتل و مثالهاي ديگري از اين دست ؟
جواب مثبت است ؛ در مذهب اهل سنت اگر شروط تكفير در شخصي پيدا شد و موانع تكفير هم وجود نداشتند چنين شخصي از طرف هر مسلماني كه در اين زمينه علم و آگاهي كافي داشته باشد حكم كافر و مرتد بودنش صادر مي گردد .
اما بايد كاملاٌ مواظب بود ، چون اگر كسي بدون علم حكم كافر بودن كسي را صادر نمايد و در وي نباشد حكم به خودش بر مي گردد و اين بيش از اندازه خطرناك است و چنانچه كسي هم كافر و مرتد باشد و تو او را مسلمان بنامي كمترين خطر آن اين است كه يكي از احكام قانون شريعت الله را انكار كرده و دور انداخته اي و اين شخص و اشخاص مشابه در توهين و زير پا نهادن دين و قانون الله جري تر گشته و زمينه براي ارتداد مردم بيشتر فراهم مي گردد .
در اين زمينه دو گروه فعاليت داشته اند :
· كساني كه به مذهب مرجئه نزديك شده و ” استحلال و جحود ” را شرط تكفير مي دانند در حالي كه نيست .
· كسان ديگري هم هستند كه اهل ارجاء نيستند اما مي گويند : چون عده اي در اين زمينه افراط نموده و اشتباهات زيادي مرتكب شده اند ، ما تا زماني مشخص اين حكم را تعطيل مي كنيم ! .
هر دو گروه اشتباه مي كنند و در هرجا فعاليت نموده اند باعث گشته اند كه اهانت به الله و رسولش صلي الله عليه وسلم و زير پا نهادن قانون شريعت الله و ديگر كفرهاي آشكار به وفور صورت گيرد و احزاب سكولار و مرتد هم به راحتي در ميان مردم يارگيري نمايند و مردم را طرفدار خود نموده و مرتد گردانند .
شايد خود شما هم عواقب اين تفريط را مشاهده نموده باشيد و كساني نماز خوان را ديده باشيد كه به دليل كوچكترين عصبانيتي از طرف مقابل ، به الله و رسول و دين و آسمان و غيره فوش مي دهد و مرتد مي گردد و يا انسانهاي زيادي را ديده باشيد كه نماز هم مي خوانند اما از احزاب سكولار و مرتد طرفداري مي كنند و با اين كار مرتد شده و از دايره ي اسلام خارج شده اند اما خودشان خيال مي كنند هنوز مسلمان هستند!!
انسانهايي هم وجود دارند كه هنوز در ابتداي يادگيري علم شرعي هستند و يا اينكه تازه از جاهليت و كفر حاكم بر جامعه نجات يافته و به كاروان فرقه ي ناجيه پيوسته اند و با آنكه خواهان تغيير وضع فاسد جامعه هستند اما از شناخت كافي برخوردار نمي باشند ، به همين دليل ممكن است به آساني دچار اشتباه گردند و بايد مواظب باشند كه به دليل تفريط و شل گيري دو گروه ياد شده خود دچار تند روي و تفريط در امر تكفير نگردند .
زماني كه انسانها با اطمينان و يقين مسلمان مي گردند با شك و گمان از آن خارج نمي شوند بلكه بايد در اين مسيريقين داشت و مطمئن بود ، همچنانكه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند : ” إلا أن تروا كفرا بواحا عندكم فيه من الله برهان “. مگر زماني كه كفر آشكاري را ديديد كه در مورد آن از جانب الله دليل و برهاني نزد خود داشتيد .
تطبيق سناريوي ارتداد تمام شيعيان دنيا بر وضع موجود و هدف از طراحي چنين پروژاي
قبلاً يادآور شده ايم كه فتوايي مبني بر اينكه تمام شيعيان ۱۲ امامي دنيا مرتد هستند در ميان امامان اهل سنت يافت نمي شود و مشخص شد كه اين فتوا چگونه از كانال انگليس وارد ادبيات رسانه اي و عقيدتي بخشي از مجاهدين گشته است ، پس نمي توان در كتب و رساله هاي اهل سنت براي آن سابقه اي پيدا كرد و به ناچار بايد طبق اصولي كه توسط اهل سنت وضع شده است به فاش نمودن و تشريح چنين دام و حقه اي پرداخت كه جويبارهايي از خون بي گناهان را با خود به ارمغان آورده است .
· در تعريف رده آورده شد كه : رده عمل يا گفتاري كفريست كه مسلمان مرتكبش مي شود . پس كسي كه حكم مرتد بودن تمام شيعيان جهان را صادر مي كند ، در همان ابتداي امر از فتواي او فهميده مي شود كه مسلماني دچار گفتار يا كرداري كفري گشته است نه يك مشرك يا كافر اصلي . و تعابير زير روشن و آشكار مي سازند كه مرتد كسي است كه قبلاً اسلامي كه بر رسول الله صلي الله عليه وسلم نازل شده است به وي رسيده و آن را قبول كرده است ، اما به دنبال آن از چنين اسلامي با توضيحاتي كه داده شد رويگرداني مي كند . تعابيري چون :
۱- المارق من الدين التارك الاسلام . بيرون رفته از دين و كسي كه اسلام را ترك كرده است كه احاديث صحيح هم تحت عناوين زير اين واقعيت را روشن مي گردانند :
۲- ارتداد بعد اسلام . برگشتن بعد از اسلام
۳- ارتد بعد اسلامه . برگشته است بعد از مسلمان شدنش
۴- رجل كفر بعد اسلام . مردي كه كافر شد بعد از مسلمان شدن
۵- يكفر بعد اسلامه . كافر مي شود بعد از مسلمان شدنش
۶- يكفر بعد ايمانه . كافر مي شود بعد از ايمان آوردنش
۷- رجل يخرج من الاسلام يحارب الله عزوجل و رسوله . مردي كه از اسلام خارج مي شود با خدا و رسولش مي جنگد
احاديث نيز ثابت مي كنند كه مرتد كسي است كه قبلاً مسلمان بوده است نه اينكه كافر ومشرك بوده باشد . به اين ترتيب و طبق اين حكمي كه جناب ابوبصيردر مورد ارتداد تمام شيعيان داده است ، شيعيان مسلمان هستند و بايد همچون يك مسلمان با آنها برخورد شود ، چون رده مختص به شخص مسلمان است ؛ و چنانچه فرزند يك مرتد، با شروطي كه آورديم ، دچار يكي از جرمهاي كفر آميز گردد و تمام اسلام را نيز قبول نداشته باشد باز شامل حكم مرتدين نمي گردد بلكه شامل حكم كفار اصلي مي گردد نه مرتدين . همين يك مسئله بايد براي عاقلان كافي باشد كه دادن حكم ارتداد برتمام شيعيان جهان نه شرعي است و نه عقلاني ، بلكه مبين سناريويي خطرناك است كه به جنگ رواني عليه مسلمين ( بخصوص اهل سنت ) ، ايجاد فتنه و توليد جنگهاي انحرافي دامن مي زند .
حالا بر اساس همان قاعده اي كه خود ابوبصير و مريدانش پذيرفته اند ، استنتاج مي شود كه عموم شيعيان مانند عموم سنيان اهل قبله و مسلمان هستند ؛ زماني كه به چنين نتيجه اي رسيده ايم ، چاره اي نيست جز اينكه در اين زمينه هم ، قواعد اسلامي را بر مجرمين آنها تطبيق داد. يعني اگر طعنه زدن ، ناچيز شمردن ، فحش دادن و به هر شيوه اي بي احترامي كردن به ذات الله تعالي ، رسول الله صلي الله عليه وسلم ، قرآن و هريك از قوانين شريعت الله از طرف يك شخص يا حزبي از اهل سنت باعث مرتد شدن تمام اهل سنت دنيا نمي گردد ، واضع است اين مورد هم شامل تمام شيعيان جهان نمي شود . به همان اندازه كه ممكن است در ميان شيعيان جهان انسانهاي مجرمي يافت شوند، به نسبت جمعيت ، بيشتر از آن را مي توان در ميان اهل سنت يافت ، پس نمي توان به دليل وجود اين انسانهاي اندك و ناچيز كل اهل سنت يا كل شيعيان جهان را مجرم و مرتد دانست .
براي خود ما هم غير ممكن است كه با وجود آنهمه اختلاف و تفاوت فكري كه در ميان محله ، روستا و شهر خودمان وجود دارد همه ي اهالي را شامل يك حكم گردانيم حالا چه رسد به ساكنان يك كشور يا پيروان يك دين و مذهب در سراسر دنيا . حكم دادن بر افراد يك سرزمين با حكم دادن بر سرزمين و خاك تفاوت فاحشي دارند .
· در مورد آن عده اي كه دچار چنين جرمي شده اند باز بايد ديد كه ابتدا شروط آن در فاعل ، فعل و اثبات فعل يا قول وجود دارد يا نه . چون اولين قدم در دادن چنين حكمي به مسلمين اين است كه شروط چنين حكمي در او وجود داشته باشد و چنانچه يكي از اين موارد در شخص وجود نداشته باشد كسي نمي تواند وي را مجرم بداند بلكه هر گونه گفته اي در حد اتهام و دروغ باقي مي ماند و شخص دروغگو و اتهام زننده مستحق مجازات در دنيا و قيامت مي گردد .
· باز در مورد آن عده اي كه دچار چنان جرمي شده اند بايد ديد همچون شروط ، آيا موانعي در دادن حكم بر وي وجود دارد يا خير ؟
۱_موانع در فاعل
· نابالغی ( آيا هيچ شيعه ي نابالغي وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند ؟ )
· دیوانگی ونبود عقل ( آيا هيچ شيعه ي ديوانه و مستي وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند ؟ )
· فراموشی ..( آيا هيچ شيعه اي وجود ندارد كه دچار فراموشي شود و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند ؟ )
حالا كه این سه مورد عوامل سماويه و غير ارادي را بررسي كرديم باز بايد ببينيم عوارض مکتسبه در فاعل که انسان در کسب آن نوعی اختیار دارد از چه قرار است و در موارد هم تفاوتي ميان عموم شيعه و سني وجود دارد يا خير؟ :
· خطا ( آيا هيچ شيعه اي وجود ندارد كه دچار خطا شود و خطاكاران تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند ؟ )
· تاویل ( با تعريفي كه در باره ي تاويل ارائه داديم ،يعني شخصي به شبهه اي در قران و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به دليل تفسير و تاويل نادرست باشد ، آيا صحيح است اگر مسلمان اهل سنتي در غير موضع خود حكم شرعي را وضع نمود يا به دليل شبهه و فكر غلط ، حكمي را بر عكس فهميد و بر وي اقامه حجت نشده بود مي توان برايش عذر آورد اما براي يك شيعه نمي توان چنين ديدگاهي داشت ؟ آيا تاويل براي سني مانع تكفير است و براي شيعه نه ؟ )
· جهل ( اگر جهلي كه شخص سني مذهب نمي تواند آن را برطرف كند مانع از دادن حكم و مجرم شناختن وي مي شود چرا نبايد در مورد شيعيان هم همينطور باشد ؟ مگر جهل و جهالت اين شكلي براي بعضي ها اشكال ندارد و براي بعضيهاي ديگر جرمي نابخشودني است ؟ )
· اکراه… ( آيا مي توان تصور نمود كه دو مسلمان در شرايط يكساني قرار گرفته باشند و بر اثر تهديد مجبور به انجام دادن جرمي گردند ، اما در هنگام دادن حكم يكي را مجرم معرفي كنيم و ديگري را بي گناه ؟ يعني مي توان آن كسي كه سني است را بي گناه بدانيم و شيعه مذهب را گناهكار و مجرم ؟ )
۲_ در مورد موانع در فعل نيز بايد عدالت نمود و تنفر از اشخاص و اقوام نبايد مانع اين شود كه شخص از عدالت دور گردد . اگر قول يا فعل غير صريح بوده و يا اینکه دلیل شرعی مستدل بر ان غیر قطعی الدلالة باشد که ان فعل یا قول کفر است مانع از مجرم دانستن يك سني مي كردد به همان ترتيب بايد مانع از مجرم دانستن يك شيعه هم گردد .
۳_در مورد موانع در ثبوت هم بايد عادل بود ، يعني اگر جرم يك سني ثابت نشده و ما نمي توانيم وي را مجرم بدانيم به همين ترتيب اگر جرم يك شيعه هم ثابت نشده است ما نمي توانيم وي را مجرم بدانيم . زماني كه شخص اقرار به جرم ندارد و آن را به صراحت انكارمي كند و هيچ انسان عادلي هم بر عليه اين شخص شهادت نداده است و … چگونه با شك و گمان و بدون هيچ دليل روشن و آشكاري چنين شخحصي را غير مسلمان مي دانيم در حالي كه با اطمينان و يقين مسلمان شده است و ما هم چنين اسلامي را از وي قبول كرده ايم ؟
آيا ذكر اين موارد به اين معني است كه در ميان شيعيان جهان مجرم و مرتد و غلاة وجود ندارد و اين مصيبت و بلا مختص مذاهب اهل سنت است ؟ قطعاً نه . زماني كه در جمعيت چند هزار نفري عصر رسول الله صلي الله عليه وسلم هم منافق وجود داشت هم مرتد و شرابخور و زناكار و غيره ، چگونه ممكن است جامعه ي چند صد ميليوني مسلمين خالي از چنين عارضه اي باشد ؟ پس انكار وجود مجرم نمي تواند هدف بيان اين نوشته باشد و در موارد زيادي برائت خود را از غلاة شيعه وسني اعلام نموده و تلاش نموده ايم با صرف نظر از اين بازدارنده ها و با بهره گيري از راهكارهاي شرعي به آسيب شناسي مذاهب و جماعتهاي مختلف موجود در سرزمينهاي اسلامي پرداخته و درماني را ارائه دهيم كه مقبول شرع الله و خادم بندگان الله باشد نه برعكس .
پس ، چنانچه در ابتداي مطالب آورده شد ، هدف از بيان اين مطالب دفاع يا موضع گيري در برابر مذهب يا تفسير خاصي نيست ، بلكه روشن و خنثي نمودن توطئه و سناريوي خطرناك و كثيفي است كه از طرف كفار سكولارجهاني به رهبري آمريكا ، انگليس و لابي هاي صهيونيستي جهت ايجاد فتنه و جنگ داخلي ميان مذاهب و اديان طراحي شده است و در اين راه اقدام به پرورش علمايي نموده اند كه از كانال آنها و با ادبيات آنها ، چنين پروژه اي را جهت فلج نمودن و هدر دادن و منحرف ساختن انرژي مبارزاتي مسلمين عملي سازند .
با اين تطبيقي كه صورت گرفت آيا هيچ انسان عاقل و مسلمان حق طلبي باقي مي ماند كه به خود بقوبلاند كه تمام شيعيان مرتد هستند و بايد احكام مرتدين را بر آنها اجرا كرد ؟ آيا چنين مطالبي نمي تواند ماهيت مفتياني چون ابوبصير و امثالهم را روشن نمايد ؟ آيا اينها دلسوزان اسلام هستند يا دشمنان مسلمين ؟ آيا در چنين وضعيتي اگر مسلماني به فتواهاي مخرب آنها عمل كند خواسته يا ناخواسته در صف آمريكا و انگليس و لابي هاي صهيونيستي و دست نشاندگان منطقه اي آنها قرار نگرفته است ؟
السلام علیکم
برادران حالا با مطالعه ی این مقاله بفرمائید چرا سه روز پیش یک نفر را فقط و فقط به جرم شیعه بودن ترور کردن؟!!
چرا امروز در حسینیه ی شیعه ها در وسط کابل یک نفر خودش را منفجر کرد و انهمه شیعه را کشت؟ چرا؟
عین بیانیه ی دوله را در زیر بخوانید:
#فوری
ولايت #خراسان
عمليات استشهادي روافض مشرك را در عبادت گاه انها در وسط شهر #كابل زد
——
تنها به توفیق الله تعالى برادر استشهادی زید خراسانی تقبله الله که جلیقه انفجاری را به خود پیچیده بود به سمت عبادت گاه مشرکان در منطقه قلعه فتح الله در وسط شهر کابل رفت و الله تعالی او را موفق گردانید که وارد معبد مشرکان شود که در آنجا جلیقه انفجاری خودش را منفجر کرد که منجر به کشته و زخمی شدن ۵۰ رافضی مرتد شد ولله الحمد والمنه
سلام برادران
من واسم سوال شده : دوله از یک طرف میگه شیعه ها مسلمان هستن و از طرف دیگه میگه اونا مرتد هستند .
آخه چه جوری میشه یکی هم مسلمان باشه هم مرتد؟!!!!!
اگه میشه جوابم را بدین.
دوله کجا گفته اونا مسلمانن
در کتاب حکم طوایف شیعه اینو گفته . می تونی بری بخونی .
میگه : شیعه ها فرقه ای اسلامی هستند چون نماز و روزه و زکات و حج و… را انجام می دهند و اهل قبله هستند .
شیعه ها مشرک هستند کسی که رد کند دلیل بیاورد
نه خیر برادر، کسی که ادعا داره باید اونو ثابت کنه .
این یک اصل فقهیه . کسی که ادعا داره باید بیاد با دلیل و مدرک ثابت کنه که فلانی جرمی مرتکب شده . حالا شما باید ثابت کنید که همه ی شیعه ها مشرک هستن. یا مرتد هستن و…
چون صحابه را که قران انها را تایید کرده رد میکنند
و مرتکب ناقض اول شده اند چون از امام مستقیم مدد میخواهند مثل گفتن یا علی مدد.
واگر بگویی همه اینطور نیستند میگویم پس ۱۰۰درصد همگی ناقض دوم یعنی واسطه قرار دادن امامان بین خود وخدا را مرتکب شده و دچار کفر شدند..
اگه زیادی الکی طرفداریشون کنی و بگی اینم نه میگم پس تو توحید و اسلام واقعی رو بهم نشون بده
آیا شیعه مسلمان است یا سنی؟!
آیا صدها ایمه اهلسنت مانند امام ابوحنیفه دروغگو هستند که انهارا تکفیر کردند؟!
اوره داااش من دشمنت نیستم ولی بدون اگه سلفی هستی که مطمعنم نیستی ولی اگه حنفی هستی پس سری به فتوای علمای هند بزن…والسلام
من فتوای علما بزرگ بزرگ بزرگ(دارم میگم بزرگ یعنی واقعا بزرگ) را نگاه کردم از امامان بزرگ هم همینطور والله من تو ذهنم ادرس کتب ندارم ولی خودت هم سری بزن همشون روافضی که دچار تکفیر صحابه شدند و منحرف اونارو تکفیر کردند والا اینو دیگه انکار نکن مطمعنم خودتم دیدی
اقا کاظم اونا ادعای اسلام دارن و بخاطر ارتکاب شرک و کفر دوله اونارو تکفیر کرده وگفته الان اهل ردّه شدند مانند فتوای شیخ ابن تیمیه
دوله با انتشار پیامی، مسئولیت حمله به مسجد «امام زمان» متعلق به شیعیان در منطقه “دشت برچی” در غرب کابل، پایتخت افغانستان را برعهده گرفت. در نتیجه این حمله شب گذشته بیش از ۳۹ تن کشته و بیش از ۴۵ نفر دیگرزخمی شدند.
حمله ی دیگری به مسجد جامع خواجهگاه شهرستان “دولینه” در ولایت “غور” انجام شد که ۳۰ نفر کشته و شماری هم زخمی شدند.
جناب بلوچستانی تو داری از فکر خودت چیزهائی می گوئی که هنوز به اونها اطمینان نداری .
علت ارتداد شیعه ها چیه ؟
اصلا می دانید که یک مسلمان در چه صورتی مرتد می شود ؟
۱- گفته ای : چون صحابه را که قران انها را تایید کرده رد میکنند
پاسخ: (یعنی هر کسی از اصحاب که اصحاب دیگری را رد کند مرتد است نعوذ بالله . این را از کجا آوردی؟)
۲- گفته ای : مرتکب ناقض اول شده اند چون از امام مستقیم مدد میخواهند مثل گفتن یا علی مدد.
واگر بگویی همه اینطور نیستند میگویم پس ۱۰۰درصد همگی ناقض دوم یعنی واسطه قرار دادن امامان بین خود وخدا را مرتکب شده و دچار کفر شدند..
پاسخ: (یعنی شروط تکفیر و موانع تکفیری در کار نیست؟ در این صورت چند درصد اهل سنت مرتد هستند؟ )
۳- گفته ای :اگه زیادی الکی طرفداریشون کنی و بگی اینم نه میگم پس تو توحید و اسلام واقعی رو بهم نشون بده .
پاسخ: (برای تکفیر یک مسلمان باید شروط تکفیر و موانع تکفیر را در نظر بگیری . هر چه یک حنفی را کافر و مرتد می کند یک شیعه را هم کافر و مرتد می کند . فرقی بین یک مسلمان شیعه با حنفی و شافعی و… نیست )
۴- گفته ای: آیا شیعه مسلمان است یا سنی؟!
پاسخ: (هم در میان شیعه مسلمان هست هم در میان سنی )
۵- گفته ای: آیا صدها ایمه اهلسنت مانند امام ابوحنیفه دروغگو هستند که انهارا تکفیر کردند؟!
(این صدها ائمه کدام دسته از شیعه ها را تکفیر کرده اند؟ غلات یا روافض یا شیعه های جعفری را؟ با دلیل و مدرک صحبت کن )
۶- گفته ای: من فتوای علما بزرگ بزرگ بزرگ(دارم میگم بزرگ یعنی واقعا بزرگ) را نگاه کردم از امامان بزرگ هم همینطور والله من تو ذهنم ادرس کتب ندارم ولی خودت هم سری بزن همشون روافضی که دچار تکفیر صحابه شدند و منحرف اونارو تکفیر کردند والا اینو دیگه انکار نکن مطمعنم خودتم دیدی …
پاسخ : ( نه خیر من ندیدم . چون از دیدگاه اهل سنت هر کسی که صحابه را تکفیر کنه کافر نمیشه . نمونه اش خوارج بودن که آنهمه اصحاب را تکفیر کردند و آنهمه صحابی را کشتند اما کسی آنها را کافر ندانسته است .
۷- گفته ای: اقا کاظم اونا ادعای اسلام دارن و بخاطر ارتکاب شرک و کفر دوله اونارو تکفیر کرده وگفته الان اهل ردّه شدند مانند فتوای شیخ ابن تیمیه
پاسخ: ( اگه اونا مسلمانن باید شروط تکفیر و موانع تکفیر در مورد اونها رعایت شود . مثل سایر مسلمین اما رعایت نکردن . در ضمن ابن تیمیه هرگز چنین فتوائی نداده .
خوبه حالا میخوای بحث علمی راه بیندازی…
گفتی: یعنی هر کسی از اصحاب که اصحاب دیگری را رد کند مرتد است نعوذ بالله . این را از کجا آوردی ( عزیز من رد کردن یک مسله هستش بزار شیعه نگم بهتره چون شیعه علی نیستن اینا روافضن ، پیروان خامنه ای تمامی صحابه بزرگ را تکفیر میکنند باوجود اینکه میدانند کافر نیستند و مسلمانند وحکم تکفیر یک مسلمان چیست؟)
گفتی: یعنی شروط تکفیر و موانع تکفیری در کار نیست؟ در این صورت چند درصد اهل سنت مرتد هستند؟( بنده همینجا میگویم شخصی که به الله شرک ورزد تکفیر میشود و در اصل دین عذربه جهل وجود ندارد مطالب پایین تر را بخوان وزود قضاوت نکن)
گفتی: برای تکفیر یک مسلمان باید شروط تکفیر و موانع تکفیر را در نظر بگیری . هر چه یک حنفی را کافر و مرتد می کند یک شیعه را هم کافر و مرتد می کند . فرقی بین یک مسلمان شیعه با حنفی و شافعی و… نیست( وقتی در اصل دین شرک ورزیدند تکفیر میشوند در مورد عذربه جهل در اصل دین بیشر میگم شخص موحد با نام حنفی سلفی یا شافعی موحد نمیشود بلکه با توحید وعمل با آن)
گفتی: این صدها ائمه کدام دسته از شیعه ها را تکفیر کرده اند؟ غلات یا روافض یا شیعه های جعفری را؟ با دلیل و مدرک صحبت کن( سفسطه نکن وقتی الان در برهه جنگ شیعه وسنی قرار داریم و هروقت دیدی یک سلفی شیعه ای را تکفیر میکند فورا باید بفهمی همان هایی را میگویند که ایمه تکفیر کرده اند و در مورد تکفیر شیعه توسط علما بیشتر میگم)
گفتی : نه خیر من ندیدم . چون از دیدگاه اهل سنت هر کسی که صحابه را تکفیر کنه کافر نمیشه . نمونه اش خوارج بودن که آنهمه اصحاب را تکفیر کردند و آنهمه صحابی را کشتند اما کسی آنها را کافر ندانسته است .( عزیز من روافض یکی از گمراهی های از هزاران گمراهی هایش فقط تکفیر صحابه هستش و علما با دلیل آنها را تکفیر کردند و قبل اینکه بگی نه مطالب را بیشتر نگاه کن میگویم عجله نکن)
گفتی: اگه اونا مسلمانن باید شروط تکفیر و موانع تکفیر در مورد اونها رعایت شود . مثل سایر مسلمین اما رعایت نکردن . در ضمن ابن تیمیه هرگز چنین فتوائی نداده ( ههه بیسوادی شما از اینجا معلوم شد فقط به مطالبم دقت کن براس)
حالا به فتوای امام محمد دقت کنید
وقتی کسی که به الله و رسولش ایمان دارد،فعلی مرتکب شود که آن فعل کفر بوده ویا اعتقاد به آن کفر باشد و نسبت به آنچه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به آن مبعوث شده،جاهل باشد؛چنین شخصی در نزد ما کافر نمی شود و به او حکم کفر نمی دهیم تا اینکه حجت رسالی که مخالفش کافر می شود، بر او اقامه شود.
هنگامی که بر او اقامه حجت شده و محتوای دعوت پیامبر صلی الله علیه وسلم برای او روشن شد وبا این حال بعد از اقامه حجت بر انجام آن فعل اصرار ورزید؛چنین شخصی کافر می شود.
چون کفر، با مخالفت با کتاب الله وسنت رسول الله صلی الله علیه وسلم،متحقق می شود.
و این مطلب به طور کلی بین علماء مجمع علیه می باشد واستدلالشان به این آیات می باشد:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً: و ما ( هيچ شخص و قومي را ) مجازات نخواهيم كرد ، مگر اين كه پيغمبري ( براي آنان مبعوث و ) روان سازيم.}[اسراء/۱۵]
{ وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ : و كافران به سوي دوزخ گروه گروه رانده ميشوند و هنگامي كه بدانجا رسيدند درهاي آن به رويشان گشوده ميگردد و نگهبانان دوزخ بديشان ميگويند : آيا پيغمبراني از جنس خودتان به ميانتان نيامدهاند تا آيههاي پروردگارتان را براي شما بخوانند و شما را از روياروئي چنين روزي بترسانند ؟ ميگويند : آري ! ( پيغمبران برانگيخته شدند و اوامر و نواهي خدا را به ما رساندند و از عذاب آخرت بيممان دادند ) وليكن فرمان عذاب بر كافران ثابت و قطعي است ( و ما راه كفر در پيش گرفتيم و بايد هم تاوان آن را بپردازيم و چنين سرنوشت شومي داشته باشيم ) . }[زمر/۷۱]
و نیز به حدیثی که در صحیحین وسنن ودیگر کتب اسلام ثابت شده است استدلال می کنند که حذیفه رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:{مردی در زمانهای قبل ازشما،به پسرانش گفت:هنگامیکه من مردم مرا بسوزانید،سپس نصف(خاکستر)مرا در خشکی ونصف دیگرم را دردریا بپاشید،سوگند به الله اگردست الله به من برسد مرا چنان عذابی می دهد که کسی دیگر ازجهانیان را آنطور عذاب نداده باشد،(بعد ازمرگش و اجرای وصیت) ،الله به دریا وخشکی دستور داد که ذرات موجود در آنها را جمع کنند،سپس به او گفت:باش(کن)،در همان لحظه مرد ایستاده شد،الله گفت:چی چیزی تو را به این کار واداشت؟گفت:ترس وخشیت تو،پس الله به او رحم آورد(او را بخشید).}
این مرد معتقد بود که اگر این کاررا انجام دهد الله توانایی زنده کردن او را نخواهد داشت،واین اعتقاد واین کارش از روی جهل بود نه از روی کفر وعناد،او به قدرت الله بر دوباره زنده کردنش شک کرد(واین کفراست) ولی با این وجود خداوند او را بخشیده و بر او رحم آورد.
و هر کس که قرآن به او رسیده باشد،بر او اقامه حجت شده است ولی جاهل محتاج کسی اهل علم است که او را دراین باره آگاهی دهد(و معانی قرآن را به او بگوید).
والله اعلم
[الدرر السنیة:ج۱۰/ص۲۳۹-۲۴۰
آقا کاظم تو چجور سنی ای هستی تو گفتی : این صدها ائمه کدام دسته از شیعه ها را تکفیر کرده اند؟
جواب: فتوای امام مالک :
حضرت امام مالک آیه رکوع آخر سوره فتح ( لِیَغِیظَ بِهِمُ الکُفّار) را دلیل کفر شیعه بیان می کنند واین قانون کلی را به اثبات می رسانند که : هر کس با صحابه بغض داشته باشد کافر است . و تعداد کثیری از علماء قول حضرت را تایید نموده اند . ( اعتصام جلد ۲ ص ۱۲۶ – بینات صفحه ۱۲۵ – ودر شرح آیه فوق در تفاسیر روح المعانی وتفسیر بن کثیر.
فتوای بن حزم اندلسی رحمه الله :
تمام فرقه شیعه امامیه از متقدمین ومتاخرین این عقیده را دارند که قرآن تحریف شده است وآیاتی اضافه شده که در آن نبودند وچیزهایی از آن کم شده لذا روافض مسلمان نیستند .
( النحل فی الملل جلد ۲ ص۱۸۱ و ص ۷۸٫
فتوای شیخ الاسلام بن تیمیه :
من به الله پناه می برم از مرتدین عصر حاضر ! اینها دشمن ظاهری الله ، رسول ، قرآن ودین هستند واز اسلام خارج هستند اینها دشمن ابوبکر صدیق هستند ومانند کسانی که با ابوبکر می جنگیدند مرتد می باشند .
( منهاج السنه جلد ۲ ص ۱۹۸ تا ۲۰۰٫
فتوای ملا علی قاری حنفی :
شیعیان عقیده دارند که صحابه کافر هستند بنابرین تمام امت بر کفر آنان متفق است و در این هیچ کس اختلافی ندارد .
( تتمه مظاهر حق بحواله بینات ص ۸۷ ).
سلام
یعنی به نظر شما : هر کس با صحابه بغض داشته باشد کافر است ؟
مگه خوارج خون صحابه رو نریختن؟ مگه سالهای سال بنی امیه به امام علی و امام حسین توهین نمی کردن؟
پس همه ی اینا کافرن؟!!!!
تو حالیته چی میگی؟
بعد: اینم دروغه که همه ی شیعه ها معتقد به تحریف قرآنن . یه کتاب در زمینه تحریف قران نوشته شده دهها کتاب در ردش نوشتن . چرا اون ردیه ها رو نمی بینی ؟!!!!
خوارج هم معتقد بودن امام علی و اونهمه اصحابی که باهاش بودن کافرن . مگه اونا با این کارشون کافر شدن ؟!!
سلام بر همه دوستان
من نمی خواهم از کسی دفاع کنم . فقط از آقای بلوچستانی یک سوال دارم :
شما می گوئید : پیروان خامنه ای تمامی صحابه بزرگ را تکفیر میکنند باوجود اینکه میدانند کافر نیستند و مسلمانند.
حالا من از شما می پرسم : پیروان آیت الله خامنه ای در کدام کتاب این را گفته اند ؟
لطفا با مدرک و سند تنها این اتهام را برای بنده ثابت کن .
چون من فکر می کنم شما دروغ می گویید
آقا محمد تو متن هامو خوندی؟ تو که از مسجد مکی هستی تو که پیروی شاه ولی الله دهلوی و جهنگوی و علامه حیدری هستی (که از دم روافض رو بخاطر تکفیر کردن صحابه تکفیر کردن) چطور ازشون دفاع میکنی؟
اقا محمد ظاهرا حنفی هستی ما برحسب مسائل توحید شیعیانی که بعد اقامه حجت بازهم شرک وکفر میکنند(همه رو تکفیر میکنیم و برای چاشنی میگیم اونا زیاد کفریات دارن یکیشون(از هزاران گمراهیاشون فقط) تکفیر صحابه هست..
ای بیشعور نظر منو نخونده نظر نده
اقا محمد تو گفتی : پس همه ی اینا کافرن؟!!!!
تو حالیته چی میگی؟
ای سفسطه باز دلایل اهل توحید در تکفیر روافض کفر وشرک کن رو ندیدی فقط همون حرفشون رو فهمیدی که میگن اونا صحابه رو تکفیر میکنند؟ ای ملت اینا زیاد شرک دارن اقامه حجت شدن ولی شیطانند بازهم ادامه میدن از قوم گوساله پرست جاهلترند چه بگم؟ یه مشت شرک کن که به صحابه بغض میورزند؟ اینجوری بگم تا بفهمید دلایل تکفیر روافض زیاده و این مسایل در مورد صحابه فقط یکیشه؟ چتونه؟
آقا محمد به ظاهر از مسجد مکی( مدافع روافض؟) تو منو نقد نکن بیشعور اینجارو ببین :
فتوای ملا علی قاری حنفی :
شیعیان عقیده دارند که صحابه کافر هستند بنابرین تمام امت بر کفر آنان متفق است و در این هیچ کس اختلافی ندارد .
( تتمه مظاهر حق بحواله بینات ص ۸۷ ).
آقا مصطفی هفت خط: اقای اخوند دانشمند از پیروان دواتیشه رخبری به حضرت عمر چی گفت؟
بقیه آخوندان مثل قزوینی که شب و روز به صحابه هتاکی میکنند از پیروان بابابزرگ منن؟ چته تو؟
مدرک جلو چشته جناب روشن فکر
بابا خونه نشینا پشت کامپیوتر نشینا یه ذره بیایید تو جامعه والله چتونه؟
همه ی امامان قائل بودند معتقد به خلق قران کافر است!
و من هم کافر را کافر میدانم چون پیرو همین امامانم و پیرو قران وسنتم
من نظر همین امامان( مالک شافعی ابن تیمیه و وو رحمهم الله) را راجع به شیعه رافضی قبول دارم
در مورد شیعیان زیاد نمیدانم حکمش را ولی میدانم با کتبی که علیه اهلسنت توسط علمایشان منتشر گردیده باعث شده عده ای اسلام را نشناسند و نسبت به توحید و مسائل دیگر دچار تردید شوند و این امر میان جوانک های ایرانی بیشتر مشاهده گردیده که روز افزون به سمت ذرتشتیت یا آتیستیت میروند چون منبع مذهب شیعه برایشان ناگوار و ناپسند است و اهلسنت نمیشوند چون فکر میکنند انچه علمای تشیع در کتبشان علیه سنی میگویند حقیقت است و در نتیجه هردو باطل است!! البته موضع دوله در مقابل شیعه مانند سلطان محمود غزنوی هستش که تعصب شدیدی داشت و شیعیان را محکوم میکرد.. و این باعث نمیشود ما دوله را برهانیم
دولت اسلامی شروع کننده جنگ با روافض نبوده اگر در زمان اولین منبع دولت اسلامی شیخ ابومصعب الزرقاوی بنگریم خواهیم دانست اول کسانی که ظلم کردند شیعیان بودند و این در مورد روافض سوریه هم ذکر میشود؛ پس نمی توان دولت اسلامی را جنایت کار خواند؛
پ.ن: در مورد شیعیان علمای جهان اسلام مواضع تندی بیان کرده اند