هورامان در برابرتوهم و دروغی بزرگ به نام کردستان بزرگ
به قلم : ابوسلیمان هورامی
خیلی وقتها دیده شده، که ملتی بدون تاریخ مکتوب، حیات تاریخی اش از یکی دو قرن اخیر شروع شده و ملل استعمارگر و غالب به دلخواه خودشان و در مسیر اهداف مادیگرایانه و سلطه طلبی شان دست به قلم شده و با اجازه گرفتن از رهبران مصنوعی ملتها و به اصطلاح رشنفکران غرب یا شرق زده خواسته هایشان را بر چنین ملتهای مغلوبی خورانده و تحمیل نموده اند که نمونه های آنرا در اغلب سرزمینهای تحت نفوذ امپریالیستها می توان یافت.
این جریان تاریخ سازی تنها به چنین ملتهایی متوقف نشد، چون امیال و خواسته های شیطانی استعمارگران خون آشام و خائنین هم فکر بومیشان نیز سیری ناپذیر است. برای نمونه اگر شما به نقشه کشورهای آفریقایی نگاهی بیندازید بخوبی متوجه می شوید که انگار بدون توجه به فرهنگها و ملتها، استعمارگران سرمایه دار با خط کشی نشسته اند و برای رسیدن به اهداف پلیدشان برای انسانهای زیر ستم، وطن و کشور تولید کرده اند.
اگر به جمهوریهای آسیای میانه هم بنگرید، می فهمیم که سوسیالیستها نیز در پلیدی و آشوب طلبی دست کمی از سرمایه دارهای کاپیتالیست ندارند. شما اگر به دقت به عنوان نمونه به نقشه کشور ازبکستان یا قرقیزستان بنگرید می فهمید که استالین سوسیالیست مرتکب چه جنایت فاحش نابخشودنی شده که هم اکنون نیز قربانی می گیرد.
سرزمین ما هم از جنایات حکام فاسد و ظالم داخلی و استعمارگران و فرصت طلبان خارجی و روشنفکر نمایان خودباخته بومی بی نصیب نبوده است.
ایران زمین در عصر نکبت و ذلیلی خودش به هنگام سلطنتهای شوم صفویه و قاجار دچار مصیبتها و تجزیه های نابخردانه گشت که شاید بتوان این دوران را همچون قرون وسطی در اروپا به عنوان دوران تاریکی و پس رفت ایران زمین از آن یاد کرد.
قومیتها و لهجه های غرب ایران زمین هم، همچون دیگر پاره های شمال، شرق و جنوب از بلایای این دو سلسله ی فاسد بی نصیب نماندند و متأسفانه کار به جایی رسید که ترک ها و عربها هر کدام به نوبه خود تاریخ و تمدن چند هزار ساله آنها را زیر سوال برده و بی شرمانه با اندیشه های سکولاریستی خودشان حتی منکر نژاد ایران زمینی آنها گردیدند و خود را پدران آنها شناساندند.
پیروان و مریدان مصطفی کمال پاشا آتا تورک در ترکیه، با چماق سکولاریسم و دمکراسی از یکطرف و سکولاریستهای ناسیونال سوسیالیست عرب از دیگر سو بصورت انبری هویت و هستی فرهنگی و عقیدتی و حتی ثروات مادی آنها را مورد تهاجم قرار دادند و …
اینها گوشه ای از جنایات حکام همسایگان فریب خورده ما بود که خود نیز مجری و قربانی نقشه های پست امپریالیستهای جناح سرمایه داری یا سوسیالیستی به شمار می رفته اند. اما چطور شد که مرتدین سکولار خود ما نیز وارد چنین نقشه و دام فریبنده و آشکاری گردیدند که در بسیاری موارد از تمامی دشمنان غیر بومی ضررشان برای مردم منطقه بیشتر بوده است .به شیوه ای که در کمال ناجوانمردی اقدام به انهدام تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم دینی مردم نموده و سعی کردند با عقاید فاسد کمونیستی، ناسیونالیستی و … دهها عقیده و ایسم مختلف و متضاد ایجاد تفرقه و چند دستگی نموده و از نو تاریخی جداگانه با فرهنگی منحط و آداب و رسومی ویرانگر غربی سرمایه داری یا سوسیالیستی بسازند که هنوز هم با خرج سرمایه های میلیاردی اربابانشان با ایجاد شبکه های مختلف ماهواره ای و رسانه ای به توطئه خزنده و ویرانگر خود ادامه می دهند.
علاوه بر عقاید و افکار فاسدی که تحت عنوان سکولاریسم و جامعه لیبرال و دموکراسی خواه سوسیالیستی و … خواستند چون سمی در خورد مردمش دهند ،به تقلید از اربابان غربی و شرقی شان آنها نیز اقدام به تولید نقشه ی وطنی خیالی و جدید نمودند .وطنی که هرگز در طول تاریخ با چنین نقشه و هیکلی وجود نداشته است. وطنی خیالی که خیلی ها را به خاطرش به کشتن دادند و کار را به جایی رساندند که به اسم آن قسم می خوردند. بله، وطن خیالی به نام و نشان کردستان بزرگ و کشور کردستان آنهم با نقشه ای ابداعی و کاملا ناشیانه و بدور از واقعیت.
مرتدین به مردم گفتند که ما از بازماندگان حکومت مادها هستیم، اما مگر نمی دانستند که نقشه کشور ماد چه جوری بوده است؟ چرا می دانستند. پس چرا دروغ به این بزرگی و آشکاری را سر هم کردند و نقشه ای قلابی ابداع نمودند؟
این نقشه دولت ماد است
چنانچه می دانیم ماد اتحادیه ای بود از اقوام و ملتهای مستقل که هر کدام برای خود دارای پادشاه و حکومت مستقلی بودند و تنها جهت مقابله با تهاجمات دولت آشور با هم دیگر متحد شدند ،و از میان این شاهان یکی را بعنوان شاه تمام این شاهها انتخاب کردند که این شاهی که بر همه شاهان آن اتحادیه فرمان می راند شخصی بود به اسم دیااکو از طایفه ماننا.
با این وجود شاهان محلی در امور داخلی خود کاملا مستقل بودند و چون خود را در برابر تهاجمات خارجیها ضعیف می دانستند دست به چنین اتحادیه ای زدند. شاهان محلی در امور دینی، نظامی و مالی استقلال کامل داشتند و تنها در مواقع ضرور به درخواست رئیس اتحادیه که عنوان شاهی را به وی داده بودند از نظر مالی و نظامی کمکهای خود را ارسال می کردند.
هیچ شاه محلی حق دخالت در امورات شاهان دیگر را نداشت و هر شاهی حق دفاع از خود و زیر دستان خود در برابر دیگر شاهان را برای خود الزامی می شمرد. این شیوه حکومتی در تاریخ به ملوک الطوایفی مشهور است که در حکومت مادها و سپس هخامنشیان و پارتیان و ساسانیان در ایران زمین رایج بود و واژه شاهنشاه ،یعنی شاه شاهان، بدین شیوه متولد شد.
اتحادیه ی مادها به رهبری طایفه مانتایی ها تا زمان کوروش ادامه یافت اما پس از آن رئیس این اتحادیه با همکاری هارپاک به طایفه هخامنشیان منتقل شد، هر چند این تغییر و تحول از دیدگاه خارجیها اصلا به چشم نمی خورد و تمام جنگهایی که بعد از آن علیه غربیها صورت گرفت از دیدگاه مورخین آن زمان به جنگهای مدیک یا مادی مشهور شدند نه اسم و رسم دیگری.
قبایل بزرگی که فرمانروایان اصلی ایران زمین بودند به ویسپوهران مشهور بودند و از میان همین طوایف بزرگ بود که شاهان برگزیده می شدند تا اینکه بعد از اشکانیان از میان کردها سلسله ساسانیان سر برآورد و چندین قرن حکومت راند و تقریبا تمام آثار به جا ی مانده از خودش را نیز در سرزمین کردها بوجود آوردند.
با تمام این اقوال فرمانروایان محلی در ایران زمین در امورات داخلی خود کاملا مستقل بودند و تابعیت هیچ یک از همسایگان خود را نیز نمی پذیرفتند که نمونه نزدیک آن حکومت اردلانها، بابانها،سلاطین هورآمان و بخصوص اردلانها و هورامیها بودند که تا همین دوره قاجار نیز به مدت ۵۰۰ سال با افت و خیزهای بسیار به حیات خود ادامه داده وهورامیها تنها در زمان تشکیل حکومت وحدت ملی با حفظ ارزشهای دینی و عقیدتی ومحلی بود که قدرت را تسلیم دولت مرکزی پهلوی نمودند .
ما اگر قبایل آریایی یا غیر آریایی بوجود آورنده اتحادیه های ماد، هخامنشی، پارت، ساسانی را به اسمهایی چون گوتین ها، کاسین ها، اورارتویی ها، ماننایی ها و … کارن، سورن و … بنامیم اسم امروزی همین طوایف می شود، هورامی، سوران، شکاک، لر، کلهر، تالشی، تات، بلوچ و …
هیچ وقت در طول تاریخ یک هورامی ،که اردلانها وسلاطین هورامان نماینده حکومت آن بودند و خود را به پیشدایان ایران باستان می رساندند، حاضر نبودند خود را جزئی از سورانها ،شکاکهاو…بنامند و سورانها نیز هرگز زیر بار حکومت هورامیها نرفته اند مگر در اتحادیه هایی که با همدیگر بسته اند. همین الان هم اگر خوب بنگریم در غرب ایران زمین همین طوایف و قدرتها با آنکه همگی تحت نام دروغین کردستان بزرگ و کرد فعالیت دارند اما در واقع همان طوایف قدیم باستانند که به خاطر حفظ زبان و طایفه خود اقدام به تشکیل احزاب مختلف و متضاد نموده اند.
طایفه بادنیانها حزب پارتی را به پایتختی هولیر برگزیده اند، طایفه سورانها حزب یه کیه تی را در سلیمانیه درست کرده اند و هورامیها نیز با احزاب اسلامی خود حلبچه و کوههای آنرا مرکز خود قرار دادند، پ.ک.ک نیز با آنکه شعبات مختلفی را برای نواحی مختلقی ایجاد کرده اما باز نماینده طوایف اطراف وان و گلالیها می باشد.
از نظر زبان شناسی و نزدیکی طوایف و قبایل زبان هورامی نزدیکی بیشتری با لهجه سیوندی، تالشی، بلوچی و … دارد تا لهجه های بادنیانی و شکاکی و بعضی لهجه های سورانی. با آنکه همگی از یک ریشه اند اما تاریخ سیاسی و هویتی هورامان ما به عنوان یک وجود مستقل با تمامی لهجه های ایران زمین گره خورده است.
اما آنچه باعث شده در طول چند سده گذشته توجه هورامیها به طرف سورانها و شکاکها بیشتر گردد وجود و ظهور حکومت فاسد صفوی و قاجار و جنایتهای نابخشودنی قاجار وپهلوی در حق مسلمانان اهل سنت ایران زمین و بی کسی هورامیها در برابر این تهاجمات بوده است و همچنان که علیه آشور با دیگر طوایف اتحادیه ماد را بوجود آوردند اینبار می خواستند علیه قاجار پهلوی با دیگر طوایف هم عقیده خود اتحادیه ای بوجود آورند. که متأسفانه با ظهور احزاب سکولاریستی از میان کردها با خیانت عجیبی مواجه شدند که نمونه اش را در تاریخ سراغ نداریم.
به یک دفعه تمام تاریخ هورامان به فراموشی سپرده شد، زبان و ادبیاتش مطرود گشت و ملتی پرورش یافت که از گذشته پر بار خود هیچی نمی دانست و دچار نوعی الیناسیون فرهنگی گردید که شخصیت و هستی خود را در تاریخ دیگران بخصوص سورانها و شکاکهای مرتد و سکولار می دید که هیچ قرابتی با گذشته هیچ یک از ملل ساکن ایران زمین نداشت چه رسد به خود سورانها و هورامیها. از این به بعد بود که عمو آمد و فرزندان برادرش را از آن خود انگاشت و در کمال ناجوانمردی بر اثر بی کسی برادرزاده ها تصمیم گرفت که شناسنامه آنها را به نفع خود و در مسیر اهداف خود تغییر دهد. برادر زاده ها هم به خاطر بی پناهی از یکطرف و نا آگاهی از گذشته پربار خود تن به چنین خفتی دادند.
کردهای سکولار مرتد به همراه شرق شناسان وابسته به امپریالیسم بورژوازی غرب و سوسیال امپریالیست شرق ارثیه تاریخی فرهنگی چند هزار ساله هورامیها را به نفع خود مصادره کردند و در عوض توهم و سرابی بی سابقه را تحویلشان دادند توهمی به نام کردستان بزرگ و سرابی به نام سوسیالیسم . آنها تمام تاریخ و فرهنگ گذشته ما و تمامی ارتباط هورامیها با پهلویها و قبایل اشکانی و بخصوص سورنها و اشتراکات زبانی و فرهنگی هورامیها با دیگر ساکنان ایران زمین را بکلی دزدیده و قایمش کردند و در عوض افکار آنان را به دیگر شخصیتها و تاریخهای ثابت نشده اقوام ما قبل آریائیها و … در گذشته ،و تاریخ رهبران سکولار مرتد معاصر خودشان معطوف نمودند.
برای هورامیها نقشه ای جدید با اسم کردستان بزرگ و وطنی نوین به اسم کشور کردستان را شناساندند که در طول تاریخ هرگز نه چنین نقشه ای وجود داشته و نه چنین کشور و وطنی.
این تاریخ و اینهم تمامی نقشه های جغرافیایی که از گذشته های دور تا حالا وجود داشته، کجای تاریخ شما کشوری به اسم کردستان دیده یا خوانده اید؟ از میان اقوام ایرانی همچنانکه تالشی ها، بلوچها، لرها و … وجود داشته اند کردها هم بوده اند و ایران زمین به شهادت تاریخ از زمانی که اسم ایران برآن نهاده شده ،مال هیچ یک از قومیتها نبوده بلکه متعلق به تمامی قومیتها با حفظ استقلال داخلی آنها بوده است و اگر از زمان صفویه به این طرف از جانب تمامی قومیتهای اهل سنت علیه دولت مرکزی مخالفتهایی رخ داده و اکثرا خواهان گریز از آن بوده اند به خاطر گریز از ایران و ایرانیت آنها نبوده و نیست بلکه به خاطر جنایاتی است که سران صفویه ، قاجاروپهلوی و پیروان سیاستهای آنها علیه اهل سنت مرتکب شده اند.
مشکل هورامیها، سورانها، شکاکها، بلوچها و … اهل سنت ایران دقیقا با مشکل هورامیها، سورانها، کلهرها، لرها و شکاکهای علوی و شیعه مذهب کاملا متفاوت و متمایز است. برای همین امر است که تمامی احزاب مخالف دولت ایران در غرب ایران زمین از میان اهل سنت آن سر برآوردند و تنها در میان شکاکها، سورانها و هورامیها اهل سنت نیز توانست به حیات خود ادامه دهد و پشتیبانی شود و هرگز ندیده و نخواهیم دید که کردهای شیعه نه در عراق و نه در ایران دست از مذهبشان کشیده و تابع کردهای اهل سنت گردند و اگر جریانات کمونیستی و سکولاریستی تلاشهایی را دارند صورت می دهند دقیقا بعنوان یک ایدئولوژی متمایز و جداگانه از مذهب سنی و شیعه و به دفاع از دین سوسیالیسم و یا کمونیسم فعالیت دارند و ممکن است از هر نژاد و عقیده ای پیروانی بیابند،اما تاریخ ثابت کرده که این دزدهای ناشی به کاهدان زده اند.
هورامیها در ایران به شهادت تمامی اسناد گذشته و بخصوص تفاسیر گذشتگان از قرآن چون تفسیر شیخ حسن مولاناواو…وکتب شرفنامه، کتابهای یارسان و… تا قبل از فروریختن حکومت اردلانها، زبان و فرهنگشان از خلیج فارس تا دریاچه وان ،در کنار فارسی، زبان و فرهنگ غالب و رسمی بوده، حالا که زبان آنها رواج خود را از دست داده به همان اندازه ای که صدام حسین به زبان و ادبیات و هنر هورامی اهمیت می داد حکومت فعلی بازرانی و طالبانی هم به همان اندازه برایش مهم است. صدام اجازه نمی داد که هورامیها به زبان خود بخوانند و بنویسیند. حالا هم حکومت جلال طالبانی و بارزانی این اجازه را نمی دهند تمامیت خواهی سورانها با تمامیت خواهی رضا شاه پهلوی هیچ فرقی ندارد آنها فرزند خواندگان هیتلر، آتاتورک و دیگر سکولاریستهای هم فکرشان هستند و تا زمانی هورامیها برایشان اهمیت دارند که به آنها نیاز داشته باشند. تازمانی که توانستند هورامیهای حلبچه را بعنوان سپر در برابر بمباران شیمیایی صدام حسین سکولار قرار دهند از قتل عام شدن یک شهر و ملت هراس و شکی به خود راه ندادند و الان هم تا آنجا که می توانند با هضم کردن آنها از شیره علمی ،فرهنگی، و منابع طبیعی وزیر زمینی آنها استفاده کرده و حتی پایگاههایی هم جهت اتحادیه سکولارهای جنایتکار غربی ساخته اند. یعنی حتی به خاک هورامان ما نیز رحم نکردند و آنرا به دشمنان رومی مردم فروختند کاری که صدام حسین ناسیونال سوسیالیست عرب هم نکرد. و باز ملت هورامان همچون نیای قهرمان و بزرگشان سورنا منتظرند تا سپاهیان خائنان به خاک و ملتشان و کراسوسهای جنایتکار را به خاک ذلت بکشانند.
همین کردهای سکولار زبان ما را دارند از بین می برند، خاکمان را نیز فروخته و به اشغال خود در آوردند، منابع طبیعی را نیز به تاراج گذاشتند، شهرهای ما را محل گشت و گذارو تفریحگاههایی جهت عیاشیهای خود در آوردند ملت ما را در یک توطئه حساب شده و جنایتکارانه قتل عام و بی کس کردند و هزاران جنایت نابخشودنی دیگر. آنوقت در عوض اینهمه هزینه ای که هورامان به این سکولارهای مرتد داده اند آنها یک نقشه خیالی و یک وطن توهمی را برایش ساختند.
کومله مارکیست لنیست به همراه دمکراتهای سوسیال دمکرات که کردهای سکولار تولیدشان کردند چقدر از هورامیهای ما را قربانی کردند؟ سکولارهای پارتی و یکیه تی هم که جنایاتشان عیان است. اینهمه قربانی و این همه هزینه که بر هورامان تحمیل شده و می شود به خاطر چه؟ به خاطر یک فریب بزرگ، به خاطر یک دروغ بزرگ.
من عمویم را دوست دارم و به پسر عموهایم نیز احترام می گذارم و نیای مشترکمان را یکی می داندم اما تا کی این احترام من برایش پا برجاست؟ تا زمانی که آنها نیز پا را از گلیم خود دراز نکرده و بر حقوق من تجاوز نکنند. زمانی که عمویم بخواهد نژاد و نسل مرا زیر سؤال ببرد و خودش را جای پدرم جا بزند و یا اینکه عقاید خودش را بر من تحمیل کند تا سر حد مرگ با وی می جنگم. چون الان بزرگ شده ام و قدرتش را دارم و تمام جنایتها و دروغهایی که در حقم شده را کشف و در ک نموده ام.
سکولارهای کرد تا زمانی که به قدرت نرسیده اند همیشه دم از مساوات و برابری می زنند اما زمانی که قدرت را به دست گرفتند مثل تمام سکولار های دنیا از نظر عقیدتی دیکتاتوری سکولاریسم را برقرار کرده و با انقلابات فرهنگی به سبک رنسانس یا مائوئی و لنینی اش سکولاریزاسیون خود را طبق نقشه و اندیشهای خاص خودشان به مرحله اجرا در خواهند آورد. از نظر زبانی هم که از سال ۱۹۹۲ تا به حال دیده ایم که در کردستان عراق چه حقی از لحاظ خواند ن و نوشتن به زبان مادری به هورامیها داده شده است؟هیچی.
آنها مو به مو راهی را رفته و می روند که آتاتورک سکولار پیمود و همان حقی را به هورامیها داده اند که آتاتورک به کردهای ترکیه داده است. آنوقت به نظر شما چه فرقی بین یک ظالم کرد با یک ظالم ترک، عرب یا فارس وجود دارد؟ بلکه در پاره ای موارد ظالم کرد ظلمش بسیار دردناکتر از یک ظالم ترک است.
مردم هورامان تا زمانی که دین داشت همه چیز داشت که نمودار آن درخشندگی فرهنگی و دینی براطرافیان خودووجود حکومتهای مقتدر با سلاطین مقتدر بود. اما زمانی که پایه های دین از زمان خان احمد خان به این طرف سست گردید آرام آرام سست شدن قدرتش هم آغاز گردید و زمانی که این سستی به نهایتش رسید ابتدا حکومتش را در زمان قاجار از دست داد و سپس مرتدین سکولار سورانی زبان در آن طمع کرده و جریان ارتداد را در منطقه گسترش دادند. و مدتی هست که با دوری از تاریخ چند هزار ساله باستان و دوران اسلامیش به نوعی خلأ فرهنگی و هویتی دچار گردیده و هر وقت خودش را در قوم و طایفه ای جستجو می کند. زمانی در قاضی محمد مرتد و قاسملو مرتد، زمانی هم دراوجلان مرتد و اخیرا هم با به بن بست رسیدن تمام این جریانات انحراقی حزب مرتد و منحرف دیگری به نام پژاک بت شده است.
پدران و پدربزرگان بی سواد و کم سواد ما ننگشان می آمد که خود را به قوم یا ملت دیگری بچسبانند اما امروزه گروهی درسخوانده سکولار و اکثریتی کم سواد ظاهر بین تابع شبکه های ماهواره ایی در کمال بی شرمی و بی حیایی از اینکه دیگران را پدر خود بنامند ابائی ندارند و اغلب با ژستی بوقلمونی این خفت و ننگ را افتخار نیز می نامند.
زمانی همین سورانها و حتی شکاکهای مسلمان افتخارشان این بود که به زبان هورامی بنویسیند و بزرگانی چون شیخ حسن مولانا وایی سقزی به زبان هورامی تفسیر می نویسد و مولوی تاوه گزی هم به زبان هورامی شعر می سراید و شیخهای طویله و بیاره که اغلب از سورانها و بادنیانها بودند به زبان هورامی صحبت می کردند. و اینکه تا چند سال بیش ۷۵ درصد کتب دینی نوشته شده غرب ایران زمین به زبان هورامی بودند و بقیه را عربی و فارسی تشکیل می دادند.
شما ،حداقل، نظری به سرانجام کتاب «یارسان» بیندازید متوجه می شوید که اولا قدمت این گونه اشعار به زبان هورامی چقدر است و تاریخ ما ریشه در کجا دارد آیا ما تابع نقشه و وطنی مجهول و جعلی به نام کردستان بزرگ هستیم یا اینکه نه، میراث داران واقعی ایران زمین ما هستیم با اینکه همه بخواهند این تاریخ و گذشته پر افتخار ما را بپوشانند اما هورآمان یعنی پرچمداران واقعی تاریخ ، فرهنگ وتمدن ایران زمین. پس از درک اینهمه وقایع پوشانده شده ،شما متوجه می شوید که در همین کتاب از کجاها به سرزمین هورآمان یا کوچ کرده اند و به زبان ما شعر گفته اند و یا اینکه در وطن خود مریدان فکر دینی وفرهنگی موجود در سرزمین ما بوده اند.
بدون شک هورامان و هورامی زبانان بدون اینکه هویت دیگران را انکار کنند یکی از با اهمیت ترین و اصلی ترین میراث داران تاریخ ایران باستان هستند آنهم نه به صورت ادعا بلکه مکتوب و مستند، و چنانچه اختلافی با حکومت مرکزی وجود دارد مشکل تاریخی نیست بلکه مشکل بر سر احقاق حقوق و پاره ای حقوق زایل شده است. دقیقا همان حقوقی که همین الان مرتدین سکولار به شیوه ای مدرنتر و موزیانه تر از ما دزدیده و گرفته اند. به شاهدی تاریخ جنایاتی که صفویه، قاجاریه وپهلوی بر سر هورامان در عرض چهارصد و خورده ای سال آوردند کمتر از جنایت و خیانتی است که مرتدین سکولار در عرض ۳۰ سال گذشته بر سر عقیده و هویت هورامان آورده اند. صفویه ، قاجاروپهلوی ظاهر و جسم را به زور تسلیم خود کردند اما روح و هویتمان همچنان آزاد و زنده ماند ،برای همین بود که تابحال زنده ماندیم .اما مرتدین مستقیما روح و هویتمان را مورد هدف قرار دادند، عقاید و باورهایمان را مورد هدف قرار دادند، تاریخ و گذشته مان را گل آلود کردند و مورد هدف قرار دادند و دقیقا مثل انار، آب و شیره ما را مکیدند و ظاهری بی روح برایمان گذاشتند ما را به گونه ای فاسد و فاقد ارزشهای عقیدتی و تاریخیمان کردند که وقتی به سلیمانیه می رفتیم و ساکن شدیم با فرزندانمان سورانی صحبت می کردیم زمانی که به کرمانشاه رفتیم به لهجه لکی و کرمانشاهی و در سنندج هم لهجه آنها را به فرزندانمان آموختیم و … نسل بعد از ما دیگر پیوندش با هورامان قطع شد. چرا؟ چون ما نسل سوخته ایم و تحت تأثیر النیاسیون فرهنگی دیگران استحمار شده ایم.
صفویه و حکومتهای چگین پرور آدمخوار با آنکه جسم ما را به اسارت گرفته بودند اما هرگز نتوانستند ملت ما را شکست دهند، چون از درون آزاده و تسلیم ناپذیر بودیم و ارزشهای تاریخی و معنوی خود را بسی بالاتر از وحشیان مهاجم می دانستیم. اما مرتدین سکولار با تحت تأثیر قرار دادن عده ای درسخوانده بریده از تاریخ گذشته خود و با سوء استفاده از ستمهای طبقاتی و اقتصادی – فرهنگی که بر مردم می رفت با تحمیل ایدئولوژیها و ایسمهای بسته بندی شده سوسیالیستی و بورژوازی غرب از درون ملت ما را اسیر کرد و در عرض کمتر از ۳۰ سال ملتی چند هزار ساله ای که تسلیم اسکندر مقدونی ،کراسوس رومی ،هولاکو،تیمور،شاه اسماعیل صفوی و اعقابش تا الان نشده بود را تسلیم بی ارزشترین و نالایقترین انسانهای روی زمین کرد و ذلتی را برای هورامان به ارمغان آورد که در هیچ تاریخ و کتابی نمی توان آنرا در مورد این ملت پر افتخار بزرگ یافت.
برادران و خواهران من بدون شک با استناد به تمامی کتب تاریخی و ادبی خودمان و بدور از انبوه مطالبی که دشمنان غیر بومی برایمان نوشته اند، ملت هورامان ما یکی از صاحبان و میراث بران فرهنگ غنی ایران زمین می باشد و پس از آمدن اسلام هم یکی از پرچمداران و حافظان عقیده اسلامی در غرب ایران زمین بوده است که تمامی علمای غرب ایران زمین بر این امر اتفاق نظر دارند.
اگر ما خواهان تاریخ باستان و نقشه تاریخی باستان خودمان ،هستیم هیچ اشکالی ندارد هم نقشه مادها و هخامنشیان موجود است، هم نقشه پارتها و ساسانیان کرد نژاد. اما اگر سکولارهای مرتد جدا از مردم مسلمان قصد جا پا باز کردن در منطقه را دارند و می خواهند قطعه ای از ایران زمین را با دیکتاتوری سکولاریستی خودشان جدا کرده و برای خودشان کشوری طبق عقاید خودشان بسازند این دیگر مشکل ما نیست و بر ما واجب نیست تا خیالهای باطل چنین آدمهای مستی را برای خود هدف قرار داده و برای آتش هستی سوزشان هیزم گردیم. بگذار تا می توانند مست کنند و نعره های کردستان بزرگ وهمی را سر دهند. بگذار تا می توانند زن و مردشان نیمه لخت با همدیگر برقصند و اشعار پر سوزشان رابرقد و بالای کردستان وهمی اشان بسرایند. بگذار در هنگام یأس و نا امیدی تا می توانند بر لاشه مردگانشان و تابوت آرزوهایشان اشک تمساح بریزند.
بگذار…
اما در برابر، ملت ما دیگر بیدار شده است و قطعا جنگ مرگ و زندگی را با مرتدین سکولار به راه انداخته و بدون هیچ واسطه ای مرتدین سکولار را دشمن شماره یک خود به شمار آورده که بیگانگان را نیز جهت چپاول ملت ما به طمع انداخته و در بسیاری موارد مثل سگان شکاری و بوکش راهنمای تهاجمات خارجیان به سرزمینمان گشته اند. تاریخ ثابت کرده که ضرر مرتدین سکولار داخلی از خارجیان مهاجم بیشتر بوده است و ملت ما هرگز این رویدادها را فراموش نکرده و نخواهد بخشید.
البته چنانچه گفته شد جنایات مرتدین سکولار تنها هورامیها را در بر نگرفت بلکه سورانها و شکاکها را نیز به مصیبتی مشابه آنچه بر سر ما آمد مبتلا کردند چه بزرگواران سوران و شکاکی که بدست این جرثومه های فساد به قتل رسیده و یا آواره وطن گردیدند و چه ناموسها و آبروهایی که از این برادران و خواهرانمان که با تاراج رفت.
ما هرگز فراموش نمی کنیم که برادران مسلمان جاف با طی آنهمه مسافت چگونه پیکرهای مبارک خود را در زمان صفویه وقاجاردر برابر خون آشامان چگینی در جنوب هورامان در منطقه جوانرود و روانسر سپر بلا کردند. آنها وطن خود را ترک کرده و جهت دفاع از ما با زن و بچه در برابر سربازان تاریکی از زن و بچه های ما دفاع کردند و به یاری ما شتافتند و هم اکنون نیز با اتحادی که دیگر برادران سوران و شکاکمان با ما بسته اند باز ثابت کردند که همچون پشتوانه ای مطمئن اینان متحدین واقعی و ستونهای پولادینی هستند که دست در دست هم علیه دشمن اول هر دو یعنی مرتدین سکولار در آینده ای نه چندان دور به پیروزی قطعی خواهیم رسید. همچنانکه نیاکان ما بر سربازان آشور و روم پیروز گشتند.
و اما چرا سکولارها دشمنان شماره یک ما هستند؟ شکی نیست که طبق چند آیه اول سوره روم و همچنین دسته بندی که خداوند میان یهود، مشرکین غیر اهل کتاب و نصاری نموده و دیگر مستندات دینی ،مشرکینی که خود واضع قوانین بوده و حتی خود را در حکم و قانون تابع احکام خداوند ،حتی در قالب تحریفی و ضعیفش، نمی دانند بدون شک دشمنان شماره یک مسلمانان به شمار می روند و پس از آن دشمنان صلیبی و نصارای اهل کتاب.
اکنون که سکولاریسم و کفر جهانی به رهبری آمریکا به سرزمینمان یورش آورده و قسمتی از سرزمینمان هورامان را بواسطه سکولاریستهای مرتد سوران و بادنیان به اشغال خود در آورده بدون شک دفع و بیرون راندن آنها بر هر زن و مردی فرض عین محسوب می گردد و با آمدن چنین بلای بزرگی بلاهای کوچک را باید به فراموشی سپرد. هنچنانکه ابن تیمیه کرد در هنگام حمله مغولها به سرزمینهای مسلمانان، که با خود قانونی ساخته دست بشر به نام یاسا یا یاسق آورده بودند، دستور داد همگی در زیر پرچم حکومت بدعتگرای طرفدار شرک جمع شده و علیه مصیبت بزرگتر وارد جنگ گردند و از مبارزه علیه حکومت طرفدار بدعتگرایان و مسلکهای شرکی و همچنین از تطبیق بعضی از حدود در هنگام چنین فتنه ای ممانعت به عمل آورد.
ما نیز به تبعیت از دین ،آنهم بر فهم سلف صالح خود، دشمنان خود را درجه بندی نموده و استراتژیها و تاکتیکهای دور و نزدیک خود را نیز برهمان مبنا تنظیم خواهیم نمود. بدون شک در جامعه ما برداشتهای دینی مختلفی وجود دارند که در اساس با اهل سنت در پاره ای از موارد در تضاد و مخالفتند همچون اهل تشیع که برداشتی خاص و متمایز از دین را برای خود برگزیده انداما در خشن ترین قضاوتها نسبت به منحرفین مذهب تشیع ابن تیمیه در اواخر کتاب «الدرر البهیه من فتاوی ابن تیمیه» روافض که غالیان ومنحرفین مذهب شیعه را تشکیل می دهند را بدتر از یهود و نصارای اهل کتاب نمی داند و در اثبات این فتوای خودش دلایلی را نیز آورده است.
حالا زمانی که خداوند مشرکین و سازندگان قوانین بشری بدتر از قوانین الهی تحریف شده نصاری می داند بدون شک روافض که شاخه انحرافی تشیع به شمار می روند را نباید هم ردیف نصاری قرار داد بلکه روش اسلامی و صحیح آن این است که در ضمن اعلام توحید و کفر به طاغوت خود ابتدا باید به مسئله سکولاریستهای مهاجم و مرتدین سکولاریست محلی رسیدگی کرد و سپس به جنگ با نصارای محارب رفت و چنانچه پس از دفع این همه بلا و مصیبت بزرگ زمانی باقی ماند و هنوز اهل بدعت باقی مانده بودند با بهره گیری از تمامی روشهای صحیح اسلامی به رویارویی با اسلامگرایان بدعتگرا و آلوده به شرک رفت. این به معنی جلوگیری از هدر رفتن انرژی انقلابی و مبارزاتی مجاهدین مسلمان در مسیرهای انحرافی است . دقیقا بر خلاف نقشه و برنامه ای که دشمنان سکولار و بخصوص دو سیستم فتنه انگیز مصر و عربستان در فکر به انحراف کشیدن مسیر مبارزاتی مسلمانان می باشند. جریانات فاسدی که در آن مسلمانان از قاعده اسلامی در جه بندی کردن دشمنان خارج شده و در آن سکولارهای مشرک مرتد با خیال راحت، نظاره گر به جان هم افتادن طرفداران دین می شوند.
در هر صورت از برادران و خواهران مسلمانم در سراسر دنیا و علی الخصوص در سرزمین بی کس هورامان می خواهم که پس از اینهمه شکست و ناکامی و راه گم کردنهایی که دیگران طراحان آن بوده اند به خود آیند و راه را از چاه بازشناسند و دیگر اجازه ندهند که مرتدین سکولار برایشان وطن، تاریخ و آینده های وهمی و سراب گونه بسازند باشد که در دنیا و روز آخرت رستگار و رو سفید درگاه باریتعالی گردند. آمین
ولله الحمد والمنه
و الله اکبر
ابوسلیمان هورامی