سکولارهای لیبرال تحت پوشش میانه روی اسلامی از ما چه می خواهند؟
به قلم: عبدالباقی بیرجندی
در زمان حیات پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم همه مشکلات سیاسی، فکری و فقهی مسلمانان بصورت مستقیم توسط آن حضرت صلی الله علیه وسلم حل می گردید. پس از این که پیامبر اسلام از جهان رحلت نمود، اصحاب کرام نیز با فهم که از اسلام داشتند مشکلات خود را از کانال شورا حل می نمودند. آن هایی که توان حل مشکلات خود را نداشتند توسط اصحاب کرام رضی الله عنهم به مشکلات فقهی شان رسیده گی صورت می گرفت، بدین اساس در زمان اصحاب کرام نیز مشکلات مسلمانان از کانال شورا حل می گردید.
پس از انهدام حکومت اسلامی و تبدیل شدن حکومت انتخابی و شورائی به حکومت سلطنتی و موروثی توسط معاویه بن ابی سفیان شورای اولی الامر مسلمین و اجماع ناشی از ان نیز از بین رفت . بنابر گذشت زمان و مسلمان شدن نسل جدید، یک سلسله مشکلات ایجاد گردید و این مشکلات باید حل می شد، این جا بود که برای این که مشکلات مسلمانان متأخر حل شود تعدادی از دانشمندان اسلام شروع به تدوین فقه نمودند تا این که توسط آن مشکلات فقهی مسلمانان حل گردد. هم چنان در زمان که کتاب های فقهی برای حل مشکلات عبادی تدوین می گردید عملاً حکومتی به ظاهر اسلامی وجود داشت و چالش های سیاسی و حکومت داری به صورت ناقص حل می نمود. چون بدون وجود شورا حکومت ناقص بود و شبیه شاهیگری بود تا حکومت اسلامی .
چون شورای واحد متخصصین و فقهای اسلامی وجود نداشت که یک رای تحت عنوان «اجماع »به مسلمین ارائه دهد و در عین حال قلمرو سرزمینهای اسلامی نیز گسترده شده بود و تمام امت اسلامی نمی توانستند همه چالش های فقهی شان را از یک مجتهد بگیرند، بناً مسلمانان مناطق مختلف، از مجتهدین تقلید می کردند که به آن ها نزدیک بود؛ مثلا: مسلمانان شمال افریقا مقلد امام مالک و شافعی بودند، مسلمانان که در قسمت های عراق، افغانستان، ترکیه و… زندگی می کردند از امام ابوحنیفه تقلید می نمودند، مسلمانان عربستان و اطراف آن حنبلی مذهب بودند، به همین ترتیب مسلمانانی که در مناطق دیگر زندگی می نمودند مجبور بودند از یکی از مجتهدین وقت شیعه، ظاهری و غیره تقلید نمایند.
پس از سقوط حکومت اسلامی و نهادهای تحت پوشش آن چون شورای اولی الامر متخصصین فقه؛اختلافات که سبب رحمت در میان امت بود به تضادها تبدیل گردید، دشمنی ها میان فرقه های مسلمین ایجاد شد، جنگ های مذهبی، ناسیونالیستی و… در میان امت شعله ور گردید، سرانجام سرنوشت مسلمانان به جای کشیده شد که امروز ما شاهد آن هستیم.
این جا بود که زمینه ای مداخله و تفرقه افگنی دشمنان اسلام نسبت به هر زمان دیگر در میان امت فراهم گردید و نماینده های شان را تحت نام روشنفکران دینی و میانه روها در میان امت استخدام نمودند. این نماینده ها از جنس خود مسلمانان هستند و در لباس اسلام ضربات خود را به پیکر اسلام وارد می کنند و قضایای سیاسی امت را مغشوش کننده جلوه می دهند. گاهی مفهوم دولت و حکومت اسلامی و بازگشت به شورای اولی الامر متخصصین فقه و تشکیل اجماع واحد را زیر پرسش می برند و گاهی اختلافات فقهی را تضاد تلقی می کنند و گاهی هم شکل گیری فقه اسلامی را انگیزه ها و خواست های انسان ها می دانند که زیر بنایی در قرآن و سنت صحیح ندارد و تشریعی است از طرف انسانها .
سکولارهای به اصطلاح میانه رو بیشتر روی اختلافات مسلمین انگشت انتقاد می گذارند و می کوشند تا از این روزنه وارد شده تاریخ طلایی اسلام را تاریک و پر از جنگ های ذات البینی جلوه دهند. با استفاده از این روش افکار خود را تحت نام معتدل بودن، میانه رو، اصلاح گرا و… در میان امت جا می گذارند و افکار ناب اسلامی را تحت نام تندرو، بنیادگرا، افراطی و… مورد حمله قرار می دهند. این جاست که این اغواگری ها سبب می شود که امت نسبت به گذشتهٔ خود بی باور شده و در دام این برنامه های غرب بیفتند و سرنوشت شان همان شود که غرب می خواهد.
امروز غرب زده ها تحت نام روشنفکران دینی، سیر تاریخی اسلام و شکل گیری فقه اسلامی را زیر پرسش قرار داده می گویند: تعبیرهای تندرو سخت گیری های که امروز از اسلام تعبیر می شود خواست و نظر فقه ی اسلام است و می شود از اسلام تعبیری اخلاقی و عرفانی نموده و کل فقه مسلمین را کنار نهاد. بله اینها در نهایت از مسلمین می خواهند که به نفع سکولاریستها و دین سکولاریسم دست از قانون شریعت الله بکشند و قوانین اسلامی را کنار بگذارند. این آن چیزی است که این غرب زده ها از مسلمین می خواهند .