به بهانه ی سالروز فتح بیت المقدس : صلاح الدین و حکومت اسماعیلی مصر، احفاد صلاح الدین چه کسانی هستند؟
ارائه دهنده : نذیر احمد البلوشی [۱]
می دانیم که اسماعیلی های شیعه مذهب طوایفی از غلات شیعه بودند که خودشان به خالصه و مبارکیه و این هم به سه شاخه ی عمده ی نزاری و دروزی و مستعلی و هم اکنون به آغاجانیه و بُهره تقسیم می شوند و هر کدام از اینها هم به چندین فرقه ی مختلف تقسیم می شوند، از قرامطه بگیرید تا آنچه که ما هم اکنون در افغانستان و ایران می بینیم تا اسماعیلی هایی که در شمال آفریقا و بخصوص در مصر در اواخر عمر این حکومت دارای کتب فقهی خاص خودشان بودند و دانشگاههائی مثل الازهر و سایر مدارس را برای تدریس فقهشان تأسیس کردند.
اسماعیلی ها تا جعفر صادق را قبول داشتند و بعد از آن اسماعیل را قبول دارند. به همین دلیل به آنان میگویند۶ امامی . عقاید غالی گرایانه ی آنهاهم بر باطنی گری و تأویل باطنی از منابع شرعی و بر ۷ رکن استوار بود .
- ولایت . پذیرش سرپرستی و دوستی با خدا و پیامبرا ن و امامان و مبلغین . اینان می گفتند خدا می تواند در پیامبران و امامان تجلی کند .
- طهارت . اما دروزیان این را رکن دین نمی دانند
- نماز. که تعیین شیوه و روش آن بر عهده ی امام حاضر است. اینان نماز خواندن به سبک مسلمانان دیگر را شیوه ی جهال می دانند. برای همین است می بینم که حسن صباح نماز و روزه را از گردن پیروانش بر می دارد.
- زکات. آنها ۱۲ درصد درآمد ماهیانه ی خودشان را به امام حاضرشان می دهند. غیر از دروزیها
- روزه . آنها پایبند به روزه رمضان نیستند.
- حج . قائل به حج مکه نیستند و دیدار امام و داعیان خودشان را بالاتر از حج می دانند.
- جهاد. این را مبارزه با نفس می دانند.
غیر از این موارد به بهشت و دوزخ جسمانی اعتقادی ندارند و به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر مخالفین خودشان را ترور می کردند که ترور خواجه نظام الملک مشهوراست. البته این اسماعیلی های غالی هر کدام که تحت تأثیر عقاید هندیان یا مزدکیان یا نصرانیها و غیره قرار گرفته بودند به نسبتهائی با همدیگر مختلف بودند. اکثریت اینها توسط شیعیان ۱۲ امامی و فرق معروف به اهل سنت تکفیر شدند. اما دسته هایی از آنها که بر ملتی مسلمان و ریشه دار مثل مصر حکم می کردند بعضی از آداب ظاهری چون نماز و روزه و غیره را در دورانهائی به جای می آوردند و تا حدودی در ظاهر – عده ای می گویند به خاطر تقیه – خودشان را از سایر فرق اسماعیلی غالی جدا کرده بودند. به هر دلیلی که بوده باشد بخشی از اینان کتبی در فقه ظاهر هم برای خودشان در اواخر حکومت فاطمیان مصر داشتند و در ظاهر با تمام آلودگیهائی که داشتند حکم اهل قبله بر آنها صادر می شد.
این اسماعیلی ها با چنین عقاید و رفتار های آلوده ای در شمال آفریقا حکومتی تحت عنوان عبیدی ها یا فاطمیون را بر اساس فقه اسماعیلی تشکیل دادند. در دوران این دسته از فاطمی ها بود که از مناسبتهائی که الان می بینیم برای تبلیغ شیعه ی اسماعیلی استفاده می شد، برگزاری مراسم عاشورا و عید غدیر و عید ولادت ائمه و فاطمه زهراء رضی الله عنها و مراسم مولود و نیمه ی شعبان از جمله ی این موارد بود.
برای اولین بار مراسم عزاداری عاشورا در سال ۳۶۳ در زمان حاکمیت معزالدین الله فاطمی برگزار شد و در زمان حکام دیگر تا کنون ادامه پیدا کرده است . به قول مقریزی، فاطمی ها ۳ روز قبل از روز عاشوراء بازارها و مغازه ها را غیر از نانوائی ها تعطیل می کردند[۲]، و مردم به همراه مقامات در همین دانشگاه الازهر عزاداریشان را انجام می دادند، و بعد به سوی جائی به نام مشهد راس الحسین می رفتند و آنجا هم با شعر و نوحه خواندن عزاداری می کردند . درهمین روز مردم باز به زیارت امامزاده هائی مثل کلثوم و سیده نفیسه می رفتند و آنجا هم با نوحه و شعر خوانی عزاداری می کردند. در قصر حکومتی هم و با حضور حاکم مراسم عزاداری مخصوصی برگزار می شد. علاوه بر این در همین حکومت بود که عبارت «حی علی خیر العمل» وارد اذان مردم شد .
حالا یک همچنین حکومت شیعه ی اسماعیلی با چنین عقاید و برنامه هائی بر مصر حاکمیت دارد، از زمان حاکمیت حافظ، فاطمیان دچار تفرق، ضعف و درگیریهای شدید داخلی شدند، از این زمان به بعد است که وزرا و حکام مناطق مختلف شورش می کردند و در نصب و برکناری حکام نقش پیدا می کنند. همین وزراء در رقابتهای داخلی با هم و با حکومتهای مالکی و شافعی اطراف خود به اروپائیان نصرانی کافر که در آن زمان به فرنگیان مشهوربودند هم اجازه ی ورود به سرزمینشان را می دهند و وزیر فاطمی مصر به نام شاور به آنان اجازه می دهد که پایگاهی نظامی در اطراف قاهره داشته باشند.
نصرانی ها هم در ادامه ی جنگهای صلیبیشان قصد داشتند که قاهره را بگیرند و مصر را که شیعه و فاطمی و خارج از حاکمیت مذهبی عباسیان و سایر مسلمین بود را تصرف کنند، اینها به خوبی از این اختلافات مذهبی ما مسلمین باخبرند و سعی دارند به هر نحوی که شده است از این تفرق به نفع خودشان سوء استفاده کنند. برای همین درآن برهه ی زمانی به سمت قاهره حمله می کنند و شهر بزرگ بلبیس را در مسیرشان اشغال می کنند و پس از غارت شهر مسلمین آنجا را هم قتل عام می کنند تا اینکه به اطراف قاهره می رسند که با مقاومت مردم قاهره روبرو می شوند .
این کفار صلیبی کار را به جائی رساندند که حاکم فاطمی وقت عاضِد از نورالدین محمود درخواست می کند که او و زنانش را از دست صلیبی های کافر نجات بدهد . اینجا بود که نورالدین سنی مذهب دو تا دشمن در برابر خودش می بیند، یکی دشمنی کافر آشکار و شماره ۳ که تحت حمایت دشمنان شماره ۴ داخلی قرار دارد و دیگری فرقه ای از اهل قبله که چند قرن است بر علیه هم مذهبهای آن جنگیده اند و باعث مرگ هزاران مسلمان شده اند اما در هر صورت اهل قبله است و در هر صورت یک مسلمان در برابر یک کافر اصلی قرار گرفته است؛ به همین دلیل در سال ۵۴۸ لشکری به فرماندهی اسدالدین شیرکوه و برادر زادهاش صلاح الدین را برای کمک به حکومت شیعه مذهب و فاطمی در برابر کفار اصلی به مصر می فرستد.
زمانی که بر خلاف پیش بینی و بر خلاف میل کفار صلیبی لشکر شافعی ها و حنفی ها برای کمک به شیعه های اسماعیلی و فاطمی مصر به قاهره نزدیک می شوند این کفار صلیبی از اطراف قاهره فرار را بر قرار ترجیح می دهند و به شهرهای تحت کنترل خودشان بر می گردند .
همینکه شیرکوه به قاهره می رسد “العاضِد لدین الله” حاکم شیعه مذهب و اسماعیلی فاطمی مصر او را تشویق می کند وزیرش «شاور» را که مسئول خیانت به مسلمین و هدایت کفار صلیبی به مصر و اطراف قاهره شده بود به قتل برساند. شیرکوه هم اورا به قتل می رساند. حاکم شیعه مذهب و اسماعیلی مصر هم اورا وزیر خود می کند و اوهم می پذیرد، اما بعد از ۲ ماه شیرکوه می میرد؛ بعد از مرگ شیرکوه بین یاران شیرکوه بر سرجانشینیش اختلافاتی به وجود می آید اما “العاضِد لدین الله” جانب صلاح الدین را می گیرد و سمت وزارت را به صلاح الدین ایوبی می دهد و صلاح الدین ایوبی هم این مقام وزارت در حکومت شیعه ی اسماعیلی را قبول می کند.
بعد از گذشت ۱۹ سال از وزارت[۳] صلاح الدین ایوبی در زمانی که حاکم وقت در حال احتضار و مرگ بود و روزهای آخر عمر خودش را می گذراند یک جنگ قدرتی برای جانشینی او به وجود می آید، یک طرف شخصی به اسم طواشیه که با کفار صلیبی اروپا در ارتباط است و قصد دارد با قدرت آنها حکومت را به دست بگیرد و باز مسلمین را زیر دست کفار اصلی قرار بدهد و از طرف دیگر مسلمین شیعه و اهل سنتی هستند که به چنین حقارتی راضی نیستند .
بله، در این تغییر و تحول یک طرف صلاح الدین ایوبی است با عقاید شافعی مذهب خاصی که دارد و حکومت یکپارچه ی عباسیان، و در طرف دیگه شخصی به اسم طواشی که «متولی خلافت فاطمی» بود که به صیلبی های اروپا نامه می نویسد که اورا دربیرون راندن مسلمین شام کمک کنند، که در نهایت قاصد نامه دستگیر می شود و طواشی هم به قتل می رسد. [۴] غیر از برده های سودانی قصر کسی از مردم شیعه مذهب و اسماعیلی مصر از طواشی خائن و کفار صلیبی و دشمنان شماره ۳ مسلمین بر علیه اهل سنت مذهبهای طرفدار حکومت یکپارچه ی عباسیان حمایت نمی کند .
در نهایت صلاح الدین ایوبی در محرم سال ۵۶۷ قمری دستور می دهد که در قاهره به نام حکومت یکپارچه و بدیل اضطراری اسلامی عباسیان خطبه خوانده شود. و اینطوری یک حکومت بدیل اضطراری درجه چندم اسلامی که بعد از سال ۲۷۱ سال دوباره تبدیل می شود به یک حکومت بدیل اضطراری بزرگتر و قدرتمند تری. در اینجا یک حکومت درجه چندم بدیل اضطراری اسلامی تبدیل می شود به یک حکومت بدیل اضطراری اسلامی بالاتری که ما را به وحدت عمل و وحدت فرماندهی و وحدت دستور و «خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» نزدیکتر می کند .[۵]
در اینجا مشخص است که درخواست حاکم اسماعیلی مصر باعث ورود شیرکوه و صلاح الدین ایوبی سنی مذهب به مصر شیعه مذهب می شود و صلاح الدین به نیت دفع کفار اصلی به کمک شیعه های اسماعیلی مصر می رود، و این حکومت خودش دارای متولی بوده است که تا آخرین روزهای عمر حاکم هم زنده بوده است و تنها به دلیل خیانت و نامه نگاری به کفار صلیبی سمتش را از دست می دهد و کشته می شود و نمی تواند جانشنین حاکم در حال احتضار شود .
یک معادله ی جالبی می شود، از یکطرف شافعی ها و حنفی ها و حتی حنبلی های اهل سنت لشکر شیرکوه و صلاح الدین از حکومت شیعه های اسماعیلی فاطمیان در برابر کفار آشکار صلیبی و مرتدین محلی حمایت می کنند، و از طرف دیگر همین شیعه های اسماعیلی، سالها بعد، از حکومت شافعی مذهب صلاح الدین ایوبی در برابر کفار صلیبی و دشمنان شماره ۳ مسلمین و مرتدین محلی چون طواشی و مزدوراش حمایت می کنند، و بعدها با همدیگرو در کنار هم چنان قدرتی را می سازند که به فتح بیت المقدس و آزاد سازی سرزمینهای اسلامی و بیرون راندن کفار اشغالگر منتهی می شود، کاری که قبل از آن هیچ یک از قدرتهای به اصطلاح سنی مسلک عباسی و به اصطلاح شیعه مسلک مصر به تنهائی نتوانسته بودند به آن دست پیدا کنند .
……………………………………….
[۱] برگرفته از درس ششم مقدماتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی تحت عنوان : چه باید کرد؟ وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی
[۲] خطط، ج ۲، ص ۵۷؛ ابوشامه، الروضتين، ج۱، ص ۱۰٫
[۳] یکی از برادران متشدد ما بیاید و بگوید که حکم صلاح الدین ایوبی در این ۱۹ سال وزارتش چه بوده ؟ اگه تقیه نمی کند باید بیاید و بر اساس تفکرات خاص خودش بگوید حکم صلاح الدین در این دوره چه بوده؟ ( توضیح از طرف ارائه دهنده)
[۴]البدایة والنهایة (۱۲/۲۵٧، ۲۵۸ )
[۵] باید دقت شود که صلاح الدین ایوبی هرگز شخصی را به جرم شیعه بود نکشت و مصر را تنها با دلیل و تشکیل مدارس و گفتگو به مذهب شافعی برگرداند . این همان اشتباهی است که خیلی از برادران ما مرتکبش می شوند و خیال می کنند صلاح الدین ایوبی با شیعیان به خاطر شیعه بودنشان جنگیده و با زور اسلحه مذهب آنها را تغییر داده است .(از طرف ارائه دهنده)