جهاد فرض عين است (۹ و پایانی)
تالیف:عبد الله بن يوسف عزام
(تقبله الله و رحمه الله تعالي)
ارائه دهنده : احسان هورامی [دانشجوی علوم سیاسی ]
د:نظریه حنابله:
ابن قدامه رحمه الله می گوید:
[وعن أحمد ما یدل علی جواز الاستعانة بالمشرک بل روی، عن أحمد أنه یسهم للکافر من الغنائم اذا غزامع الامام خلافاً للجمهور الذین لا یسهمون له ] المغنی۸/۴۱۴
رویات منقول از امام احمد دلالت بر جواز کمک گرفتن از مشرک دارد. بلکه از ایشان روایت شده است، که برای کافر در صورتی که همراه امام در نبرد شرکت کرده، از غنایم سهمی در نظر گرفته شود. برخلاف جمهور که به کافر سهم نمی دهند. بسیاری از نویسندگان، هنگامی که درباره ی جواز صلح می نویسند، دچار اشتباه می شوند. این عده از نصوص قرآنی بدون شناخت مراحل تاریخی نصوص ، استشهاد می گیرند بنابراین، شناخت مراحل تدریجی نصوص جهادی در قرآن، تا نزول آیه ی ((سیف)) از سوره ی توبه، ضروری است.
[وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ] ﴿التوبه۳۶﴾با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما مىجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است .
[فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ] ﴿التوبه ۵﴾مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد.
ابن قیم رحمه الله در زاد المعاد، تصریح نموده اند که ، جهاد در مکه مکرمه حرام بود. پس از هجرت اجازه داده شد. و پس از ان دستور داده شد آنانی که آغازگر جنگ با شما بودند با آنها بجنگید، و سپس به نبرد همه مشرکان دستور داده شد./ حاشیه ابن عابدین ۳/۲۳۹
علامه ابن عابد رحمه الله می نویسید:
[ اعلم أن الأمر بالقتال نزل مرتبّا فقد کان رسول الله صلی الله علیه وسلم مأموراً اولاً بالتبلیغ والاعراض. یقول الله : U[فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ](الحجر/۹۴) ثم بالمجادلة بالأحسن[ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ] (النحل /۱۲۵) ثم اذن لهم بالقتال[أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ](الحج/۳۹) ثم امرو بالقتال ان قاتلوهم [فان، قاتلوکم کذلک جزاء الکافرین] (التوبة/۵) ثم أمروا بالقتال بشرط انسلاخ الءشهر الحرام[فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ] ثم أمروا به مطلقاً[ وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین ]فتح العلی المالک۱/۲۸۹
بدان که دستور نبرد وجهاد به ترتیب نازل شده است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در بدو امر، مأمور تبلیغ واعتنا نکردن به اعتراضات مشرکین بودند. خداوند می فرمایند: پس آشکارا بیان کن آنچه را ، بدان فرمان داده می شوی ، وبه مشرکان اعتنا مکن. سپس مأمور مباحثه ی نیکو شد: ای پیامبر مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فرا خوان وبا ایشان به شیوه ی هر چه نیکو تر و بهتر گفتوگو کن. بعد از آن به آنها اجازه ی نبرد داده شد: اجازه ی ( دفاع از خود) به کسانی داده می شود که جنگ به آنها تحمیل می گردد، چرا که به ایشان ستم رفته است و خداوند براین که ایشان را پیروز کند تواناست.
پس از آن درصورتی که با مسلمانان بجنگند، با آنها نبرد کنند: پس اگر با شما جنگیدند ایشان را بکشید. سزای کافران چنین است. سپس با سپری شدن ماههای حرام به پیکار دستور داده شده اند: و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می جنگند و تجاوز وتعدی نکنید. زیرا خداوند تجاوز گران را دوست ندارد. بنابراین باید مرحله زمانی را که آیه در آن نازل گشته، فهمید. باید به این گونه اشاره کرد که ، در مراحل اولیه ی دعوت قبل از اینکه کیان و سلطه ای که مبادی آنرا حراست نماید، شکل گیرد، مذاکرات و گفتوگو های سیاستمداران روا نیست. هنگامی که دعوت اسلامی در زیر بازی سیاست و دام دولتی نابود می گردد.
ابن برهه را سوره کافرون به تصویر می کشد:
[ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ﴿۱﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾]
بگو ای کافران آنچه را شما(بجز الله) می پرستید، من نمی پرستم وشما نیز نمی پرستید آنچه را که من می پرستم.
ودیدگاه مؤمن را آن چنین بیان می کند:
[قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ . إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ](الأعراف ۱۹۵/۱۹۶)
بگو این بتهایی را که شریک خدا می دانید فرا خوانید وسپس شما وآنها همراه یکدیگر درباره ی من نیرنگ و چاره جویی کنید و اصلاً مرا مهلت ندهید. بیگمان سرپرست من خدایی است که این کتاب را نازل کرده است، و اوست که بندگان شایسته را یاری و سرپرستی می کند.
باید مجادله اعلام گردد ودعوتگران چیره وغالب شوند تا با گرمای تلاش وکوشش، محکم واستوار گردند وارواح شان با صبر گرفتن در بلاها وسختی ها سیقل داده شود. وموقف واضح وروشن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وصحابه در مکه مکرمه چنین بود.
اما پس از برپایی دولت اسلامی، مانعی از عقد وپیمانها با کفّار وجود ندارد.
شرایط انعقاد قرارداد باکافران
فقها در جواز انعقاد قرارداد صلح با کفّار اختلاف نظر دارند. عده ای با تو جه به صلح حدیبیه آن را جاز دانسته اند وبرخی جواز آن را منوط به ضعف شدید مسلمانان می دانند. وبعضی صلح را با آنان هرگز روا نمی دانند، و می گویند آیه ی سیف انعقاد هر قراردادی را با کافران منسوخ گردانیده است.
اما، ما معتقدیم هنگامی که در بستن قرارداد با کافران برای مسلمانان مصلحتی وجود داشته باشد، بستن چنین قراردادی جایز است. به شرطی که این قرارداد حاوی شرطی که آن را باطل یا فاسد می کند، نباشد. ازجمله:
۱- روا نیست که در قرارداد مذکور شرطی باشد که در آن به یک وجب از سرزمین های مسلمین، برای کفّار اعتراف یا اقرار شود.(نهایة المحتاج) زیرا سرزمین اسلامی ملک شخصی افراد نیست، پس حق دخل و تصرف در آن را هم ندارند. چنین شرطی قرارداد را باطل می کند. زمین از آن اللهU و سپس از آن اسلام است. پس روا نیست فردی در ملک دیگری تصرف نماید و انسان آنچه را که در ملکش نیست نمی تواند بفروشد.
بنابراین با روس ها(ودر حال حاظر با امریکایی ها واتحاد صلیبی) تا هنگامی که کاملاً خاک افغانستان را رها نکرده اند و با یهود در فلسطین مذاکره و گفتوگو روا نیست.
۲- هنگامی که جهاد لازم شد، صلح باطل است. مثلاً دشمن وارد سرزمین اسلامی یا درصدد ورود به آن باشد.
در فتح العلی المالک آمده است:
[ أوقع الخلیفة الصلح مع النصاری والمسلمون لا یرون الا الجهاد فهادنته منقوضة وفعله مردود]
اگر خلیفه با مسیحیان قرارداد صلح امضا کرد و مسلمانان مصلحت را فقط در جهاد می بینند، این صلح نقض و عملش مردود است. بنابراین فرض عین قرار گرفتن جهاد مانع صلح می باشد. زیرا در غیر آن صورت باعث ابطال فرض عین که جهاد نجات بخش است، می گردد.
قاضی ابن رشد رحمه الله، اتفاق نظر علما را نقل نموده که هر گاه جهاد فرض عین گشت از رفتن به حج فرضی هم قوی تر است، چرا که جهاد، هر گاه فرض شد، انجامش فوراً لازم است، اما درباره حج، گفته شده با تراضی لازم است. نقض چنین صلحی واجب است. زیرا به مقتضای شرع ، غیر قطعی بوده حکم آن هم به کسانی که اصول شرع را تحقیق می کنند لازم نیست. این صلح، ترک فرض عین جهاد است و چنین جهادی ممتنع و انجام هر شی ممتنع غیر لازم است.
۳- هر شرطی که تعطیلی شریعت خداوند یا اهمال شعائر الهی را در پی داشته باشد، باطل است. پس برای روسها (آمریکایی ها) جایز نیست که وارد نظام حکومتی شوند، زیرا این عمل فساد جهاد و هدف آن را به دنبال دارد.
۴- روا نیست که قرارداد، حاوی شرطی باشد که مسلمانان احساس خواری و ذلّت نمایند. همانگونه که در حدیثی از زهری آمده است.(اعلاء السنن۱۲/۸) ایشان می گویند: هنگامی که مصیبت بر مردم مدینه سخت شد، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نزد عیینه بن حصن بن حنیفه بن بدر و حارث بن ابی عوف مزنی – که دو تن از فرماندهان قطفان بودند – رفت وبه آن دو پیشنهاد واگذاری یک سوم خرما های مدینه را دادند تا با همراهان خود برگردند. بر این پیشنهاد توافق صورت گرفت، اما هنوز گواه گرفته نشده بود. پس از اتخاذ این تصمیم رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیش سعد بن معاذtو سعد بن عبادهt فرستاد و در این باره از آن دو مشورت خواست…. و فرمودند: ما می دانیم همه ی عرب شما را هدف قرار داده اند، به نظر شما چطور است که مقداری از محصولات مدینه را به آنها بدهیم؟ پاسخ دادند ای پیامبر خدا ! صلی الله علیه وسلم اگر نظر شما این است، از آن اطاعت می شود. اما، هنگامی که ما کافر بودیم، به آنها جز به طور فروش یا پذیرایی خرما نمی دادیم. حال که خداوند با اسلام به ما عزّت بخشیده است… رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم با شنیدن این سخن آنان شادمان شد. و انصار در این قضیه احساس کردند که چنین مصلحتی باعث ذلّت و خواری آنها است. از این رو در برخی از روایات آمده است که ما بجز شمشیر برای شما چیزی نداریم.
۵- قرارداد مذکور حاوی شرطی که مخالف شریعت اسلام است، نباشد. مانند:
الف: به مشرکین در سرزمین حرمین اسکان دادن، زیرا در این حدیث آمده است: [ أخرجوا الیهود والنصاری من جزیرة العرب] (فتح الربانی۱۴/۱۲۰)
یهود و نصاری را از جزیرة العرب بیرون برانید.
ب: باز گردانیدن زن مسلمان به کفار
[فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ] (الممتحنه/۱۰)
پس اگر آنان را با ایمان تشخیص دادید دیگر ایشان را به سوى کافران باز نگردانيد نه آن زنان بر ایشان حلالند و نه آن مردان برا این زنان حلالند.
اما در مورد برگرداندن مسلمان به کفار، فقها اختلاف نظر دارند. برخی برگرداندنشان را قیاس بر شرط صلح حدیبیه جایز دانسته اند. اما فقهای دیگر روا نبودن این شرط را ترجیح داده اند و گفته اند: پذیرفتن این شرط در حدیبیه، مختص به حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده است. زیرا ایشان دانسته اند که خداوند در این باره برایشان گشایش ایجاد خواهد کرد. وهمین نظر راجح می باشد.
[ عن براء بن عازب قال: و ادع رسول الله صلی الله علیه وسلم المشرکین یوم الحدیبیه علی ثلاث – من أتاهم من عند النبی لن یردوه – ومن أتی الینامنهم ردوه الینا قال : صلی الله علیه وسلم من ذهب منا الیهم بأبعده الله] متفق علیه
از حضرت برا بن عازبtروایت شده است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم روز حدیبیه با مشرکان برسه شرط صلح نمود که هر کس به مسلمانان پیوست، باید او را بازگردانند – آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: کسی که از پیش آنان رفت، خدا او را بر نگرداند.
و امام مسلم رحمه الله اضافه می کند:
[ ومن خرج منهم سیجعل الله له فرجاً و مخرجاً ] (قرطبی۸/۳۹)
کسی که از آنان خارج شد، خداوند برای او گشایش و راه بیرون رفتن فراهم می سازد.
۶- همچنین جایز نیست که در قرارداد، اظهار شعائر کفر و مظاهر آن در شهرهای اسلامی قید شود، مثلا به آنها اجازه ی ساخت کلیسا و عبادتگاه برای راهبان داده شود یا اینکه مبشّران مسیحی را جهت انحراف مسلمانان و فاسد نمودن عقاید شان به ویژه در جزیرة العرب بفرستند. حل سیاسی و مذاکرات در فلسطین کاملاً باطل است. و هیچ گاه اجازه داده نمی شود و مورد تأیید نیست. اما در افغانستان با شرایطی جایز است.
۱: روسها(اکنون امریکایی ها وهم پیمانانش) از تمام سرزمین مسلمانان بیرون روند.
۲: پس ار خروج شان، یک دولت اسلامی در افغانستان تشکیل شود. و روسها در نظام حکومتی آینده دخالت نکنند، به این صورت که تلاش نکنند تا نظام پادشاهی را دوباره بر گردانند. یا برخی از شروط فرهنگی را که باعث از بین رفتن عقاید ملّت افغانستان می شود، به آنان دیکته و تحمیل کنند.
۳: خروج شان بدون قید و شرط باشد.
۴: روسها، مجاهدین را به رسمیّت بشناسند و از آنان تقاضای صلح و آشتی کنند.
[وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ] (الانفال/۶۱)
اگر به صلح گراييدند تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکل نما كه او شنوای داناست.
سدی وابن زید می گویند:
[ان دعوک الی الصلح فأجبهم] حاشیه شروانی وابن قاسم برتحفة المحتاج۹/۳۰۶
اگر تو را به صلح فرا خواندند پس اجابت کن.
ابن حجر هیثمی رحمه الله می گوید:
[والشرط الفاسد یفسد العقد علی الصحیح. بأن شرط فیه منع فک أسرانا، أو ترک ما استولوا علیه أورد مسلم أسیر أفلت منهم، أو سکناهم الحجاز، او اظهار الخمر بدارنا، او اَن نبعث الیهم من جاء نا منهم] القرطبی۸/۳۹
شرط فاسد باعث فساد قرارداد می گردد. به این گونه که، در قرارداد، آزاد نکردن اسرای ما، یا آزاد گذاشتن دشمن بر مناطق تحت تصرف شان، یا بازگرداندن اسیر مسلمانی که از پیش شان فرار کرده و به ما پیوسته یا اسکان شان در سرزمین حجاز، با شرابخواری علنی در سرزمین اسلام یا فرستادن مجدد افراد فراری که به ما می پیوندند، درج گردد.
۵- مجاهدان مطمئن شوند که روسها( آمریکایی ها) در تقاضای صلح صادق اند و مکر و نیرنگی در کارشان نیست. پس آنهایی که پیوسته به دنبال راه حل مسالمت آمیز و صلح طلبند یا خواستار راه حل میانه اند و هدف جهاد را تشکیل که تشکیل حکومت اسلامی است به بهانه ی اینکه دولتهای غربی آنرا نمی پذیرند وبا آن مقابله می کنند، اعلام نمی کنند، این گروه هدف جهاد را درک نکرده اند وفاقد تصور صحصح وشفاف اسلامی اند. برای چنین افرادی روا نیست که از لشکر جهاد به شمار آیند، چه رسد به اینکه فرمانده باشند. زیرا خداوند عزوجل می فرمایند:
[فَإِن رَّجَعَكَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا] التوبه/۸۳
و اگر خدا تو را به سوى طايفهاى از آنان بازگردانيد و آنان براى بيرون آمدن [به جنگ ديگرى] از تو اجازه خواستند بگو شما هرگز با من خارج نخواهيد شد و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد.
علامه قرطبی رحمه الله می نویسد:
[ وهذا یدل علی أن استصحاب المختل فی الغزوات لایجوز و قدنص معظم الفقهاء فی کتاب الجهاد علی أنه لا یجوز أن یستصحب فی الجیش مختل ولا مثبط ولا مرجف ولا مخذل ولا معوق. ]
این آیه دلالت می کند که، همراه بردن افراد اخلالگر در غزوات روا نیست.( واکثر فقها در کتاب الجهاد تصریح نموده اند که روا نیست) لشکر را افراد اخلالگر ضعیف وشایعه پردازو خوار ومانع تراش همراهی کنند.
اللهم انصر المجاهدین فی افغانستان وفی فلسطین وفی فلیبین وفی لبنان وفی کل مکان وارفع رایة الاسلام وحکم دولة القرآن وامتنا علی الشهادة فی سبیلک سبحان ربک رب العزة عما یصفون وسلام علی المرسلین والحمد لله رب العالمین وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه والتابعین ومن تبعهم باحسان الی یوم الدین.
گفتار پایانی
در پایان باید گفت: این قضیه تنها به نصوص وشواهد فراوان بستگی ندارد، بلکه به قلب ها وابسته است. اگر دلها از نور الهی برخوردار باشند، حق را در می یابند وبرای آنان روشن می گردد واگر دلها تاریک باشند، دیدن حق برایشان امکان پذیر نیست.
[فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ] ﴿الحج/۴۶﴾
در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينههاست كور است.
وبینایی دلها در برابر دلایل وآیات ربانی، در نتیجه ی تقوی و فرمانبرداری وتلاش در عبادت حاصل می گردد.
[قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ]﴿الانعام/۱۰۴﴾
به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم.
واین بینش، سرچشمه های معرفت وشناخت را در دلها جاری می سازد. واین با کسب وتحقیق به دست نمی آید.
خدا وند فهم کتاب ودین را به میزان بصیرت ودانش دلها، نصیب بندگانش می گرداند. واین بینش در، زمین قلب جوانه می زند، آنگاه به واسطه آن حق وباطل، راست و دروغ را جدا می کند. خداوند می فرماید:
[إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ] (الحجر/۷۵)
به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست .
مجاهد رحمه الله می گوید: در ترمذی حدیث ابو سعید خدری آمده که، رسول اللهr فرمودند: [اتقوا فراسة المؤمن. فانه ینظرو بنور الله عزوجل]
ارفراست مومن بترسید، زیرا او با نور الهی می نگرد. وسپس این آیه قرآن را خواند: [إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ] به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست.
علمایی که دینا را ترجیح دا ده و به ان دل بسته اند ناگذیرند در فتوا وصدور حکم وسخنانشان واقعیت را کتمان کنند. زیرا، بسیاری از احکام خداوند برخلاف خواسته ها و اغراض مردم، بویژه رؤسا می باشد. وآنانی که به دنبال شهوت اند، دستیابی به اهداف پلید شان بدون مخالفت حق و رها نمودن آن، ممکن نیست.
و هنگامی که عالم و حاکم، دوست دار ریاست و پیرو شهوت باشند، لازمه ی دست یابی به این اهداف، فاصله گرفتن از حق است. وخصوصاً وقتی برایش شبهه ای ایجاد گردد، آنگاه شبهه وشهوت دست به دست هم داده وهوی وهوس تحریک می گردد وصواب پنهان، وچهره ی حق به کلی مسخ می گردد. واگر حق به قدری ظاهر باشد که هیچ خفاء وشبهه ای در آن نباشد، آنگاه به مخالفتش اقدام می کند ومی گوید: با توبه نمودن راه نجاتی برایم است.
ودرباره ی این گروه و امثال شان، خداوند فرموده اند:
[ فخلف من بعدهم خلف اضاعوالصلاة واتبعواالشهوات]
بعد از آنان، فرزندان نا خلفی جایگزین شدند که نماز را هدر دادند وبه دنبال شهوات به راه افتادند. وهمچنین فرموده اند:
[فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مُّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ] ﴿اعراف/۱۶۹﴾
آنگاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مىگيرند و مىگويند بخشيده خواهيم شد و اگر متاعى مانند آن به ايشان برسد ]باز] آن را مىستانند آيا از آنان پيمان كتاب ]آسمانى] گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند با اينكه آنچه را كه در آن [كتاب] است آموختهاند و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مىكنند بهتر است آيا باز تعقل نمىكنيد.
به راستی پیروی از هوا وهوس چشم دل را کور می کند، آنگاه در بین سنت وبدعت، فرقی قایل نمی شود. بدعت راسنت وسنت را بدعت می بیند. واین آفت علماست که دنیا راترجیح داده وبه ریاست وشهرت بیفتند. مصداق آیه ی علماء اند.
[وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ. وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ] (الاعراف/۱۷۶)
و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد. و اگر مىخواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مىبرديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام برآورد. اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند.
بنابراین فقط نصوص به تنهایی کافی نیستند، بلکه بصیرت وبینش قلب ضروری است، تا با آن حق راببینند.
هنگامی که دل مشتاق دنیا گشت وگناهان زیاد شد، زنگار براو می نشیند. زیرا هر گناهی نقطه ی سیاهی بر صفحه ی قلب ایجاد می کند، واین نقطه های سیاه زیاد شده تا اینکه غلاف سیاهی، قلب را کاملاً می پوشاند و مانع دخول انوار الهی درآن می گردد، وزمانی که قلب تاریک شد، صورت واقعی اشیاء را منعکس نمی کند. لذا حق مشتبه می گردد وصورت واقعی آن آشکار نمی شود. واین قلب وارونه، حق راباطل وباطل را به عنوان حق تلقی می کند.
لذا برای تمایز حق وباطل به تقوا وصفای قلب نیاز است تا اشیاء برآینه ی قلب روشن وشفاف آشکار گردند.
[يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ] ﴿الانفال/۳۹﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر از خدا پروا داريد براى شما [نيروى] تشخيص ]حق از باطل] قرار مىدهد و گناهانتان را از شما مىزدايد و شما را مىآمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.
لذا هنگامی که مسئله ای برای آنان دشوار وپیچیده بود، می گفتند: [فسئلوا اهل الثغور لأنهم اقرب الناس الی الله]
از مرزبانان بپرسید، زیرا آنان نزدیکترین مردم به خداوند هستند.
واز امام احمد بن حنبل رحمه الله پرسیدند: پس از شما از چه کسی بپرسیم؟ گفتند: از ابوبکر وراق، زیرا او پرهیزگار است امیدوارم به پاسخ درست جواب بدهد.
در بخاری ومسلم حدیث صحصح مرفوعی وجود داردکه :
[قد کان فیما مضی قبلکم فی الأمم أناس محدثون فان یک فی أمتی احد منهم فهو عمربن الخطاب] رواه البخاری ومسلم
در میان امتهای پیشین افرادی بودند که به آنها الهام می شد واگر در میان امت من چنین فردی باشد، عمر بن خطاب است.
چنانچه امام مسلم، در صحيح خود از عایشه رضی الله عنها نقل می کند که ایشان فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامی که در شب بیدار می شدند، نمازش را اینگونه آغاز می کردند:
[ اللهم رب جبریل، میکائیل، فاطر السماوات والارض عالم الغیب والشهادة، انت تحکم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون، اهدنی لما اختلف فیه من الحق باذنک، انک تهدی من تشاء الی صراط المستقیم]
بارالها! پروردگار جبرئیل ومیکائیل، خالق آسمانها وزمین و دانای رازهای پنهان وآشکار،تو درمیان بندگانت در آنچه اختلاف دارند، قضاوت کن. مرا در حقی که در آن اختلاف شده به اذن خود هدایت فرما، تو هر که را که اراده کنی به راه راست رهنمون می شوی.
در پایان به این آیه دست به دعا برمی داریم:
ربنا افتح بیننا وبین قومنا بالحق وانت خیر الفاتحین.
ودعای منقولی را که آن حضرت صلی الله علیه وسلم با آن دعا می کردند وامام مسلم رحمه الله درصحیح خود نقل کرده تکرار می کنیم:
اللهم اهدنا لما اختلفوا فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم. ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولا تجعل فی قلوبنا غلاً للذین آمنوا ربنا انک رؤوف رحیم.
اللهم احینا سعداء وأمتنا شهداء وحشرنا فی زمرة المصطفیr وسبحانک اللهم وبحمدک اشهد ان لا اله الا انت استغفرک واتوب الیک.
عبدالله عزام(رحمه الله تعالي)