آشنائی با شبهات وترفندهای سکولارها علیه اسلام و مسلمین
ارائه دهنده: ارسلان ایرانی
با انقلاب اسلامی ۵۷ در ایران سکولاریستها تقریبا از جامعه ی ایران و بخصوص از مناطق سنی نشین توسط نیروهای حکومتی و بومی جارو شدند . نسل گذشته ی اهل سنت با ماهیت اصلی دیکتاتوری دین سکولاریسم و این موجودات و کارها و ادبیات آنها آشنائی دارند اما نسل جوان تجربیات کمتری در این زمینه دارد و سکولاریستهای سنتی که از در اخراج شده اند با ادبیاتی به روز تر و از کانالهای مختلفی قصد دارند دوباره از پنجره وارد شوند.
یکی از ابزارهای آنها منافقین یا سکولار زده ها هستند که با ادبیات و لباسی شبه اسلامی و مودبانه قصد دارند همان اهداف دین سکولاریسم را در میان مسلمین پیاده کنند ، به همین دلیل لازم است که چهره ی واقعی این انسانهای ضد قانون شریعت الله به نسل جوان معرفی گردد تا فریب چنین ساحران و دجالان شبه اسلامی را نخورند . در این راستا به چند مورد از مشخصه های بارز آنها اشاره می شود به امید آنکه چراغی بر فراز راه شناخت این انسانهای چند چهره و دیکتاتور منش باشد :
تحقیر و توهین
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ(بقره: ۱۳)
طعم این روش را تقریبا هر فرد مؤمن به اسلام، چشیده است. افراد غیرمذهبی که ندای احترام به نظر مخالفشان، گوش فلک را کر کرده است حتی قادر نیستند ظاهر و لباس مذهبیها را تحمل کنند چه رسد به سخنانشان را! خب این عدم تحمل را چگونه باید نشان دهند تا ژست “تمدن”شان خراب نشود؟ بله! تنها راه تمسخر و در صورتی که جا داشته باشد ناسزاگویی است.
توجیهات شبهه افکنها
این ترفند را که روشی غیرمنطقی است، در بحث با بیخدایان و بی دینان بارها مشاهده نموده ام. جالب اینکه وقتی به آنها میگوییم چرا شما که ادعای منطق و احترام به مخالف دارید توهین میکنید؟ میگویند: قرآن شما هم به ما توهین کرده است!!! اول اینکه یک تهمت است مثل سایر تهمتهایشان و در اینجا پاسخ خوبی به این ادعا دادیم دوم هم اینکه این سخن سفسطه است زیرا آنها ادعای احترام به مخالف آنهم تحت هر شرایطی را دارند پس اینکه مخالف ،به ادعای دروغ خودشان بدانها توهین کند، هم دلیل بر توهین متقابل نمیشود؛ هر چند که این ادعا یک تهمت ناروا به اسلام است. قرآن به ما دستور میدهد که به بتهای مشرکین هم فحش ندهیم تا آنها در مقابل به خدا فحش ندهند و نیز علی از فحاشی به معاویه منع مینماید و میگوید: «دوست ندارم از دشنام دهندگان باشید» پس این سخن، ادعایی مفت بیش نیست.
باری گاهی این افراد میگویند که ما حقیقت را میگوییم و توهین نیست!! مثلا این که میگوییم «مسلمانان وحشی هستند» یک حقیقت است!! این سخن نیز غلط است. زیرا مصادره به مطلوب است. «مصادره به مطلوب» نوعی سفسطه است که در آن فرد یک سخن غلط را درست فرض میکند و بعد بر مبنای ان سخن میگوید. در اینجا نیز اسلامستیزان تهمت خود را مبنی بر غیرمتمدن بودن ما مسلمانان را سخنی صحیح فرض میکنند و بعد بر مبنای آن به ما توهین میکنند. به همین شکل هم بر اساس تهمتهای خود به اولیاء خدا و قرآن، به آنها دشنام میدهند. در ضمن حتی اینکه تهمتهایشان درست باشد هم ادب حکم میکند که انسان سخنان زشت را بر لب جاری نکند. همچنین تحقیر و تمسخر از عادتهای افراد بیماردل و ضعیف است.
گروهی دیگر از این افراد هم میگویند، این سخنان توهین نیست بلکه اتهام است!! شما هم اگر راست میگویید عکسش را ثابت کنید!! این سخن سفسطۀ محض است. اول اینکه کسی که میخواهد اتهام را وارد کند باید آنرا ثابت کند نه اینکه ما رد کنیم. دوم اینکه شما نمیتوانید همینطور الکی به یک نفر توهینی بکنید مثلا به کسی بگویید«مادرت فلان است» بعد که به شما اعتراض شد بگویید من فقط اتهام زدم!!!
گاهی هم این افراد میگویند خب شما هم اگر ناراحتید برای بزرگان ما کاریکاتور بکشید و بدانها فحش دهید و تمسخرشان کنید!! پاسخ این مغلطه هم اینستکه شما که بزرگی ندارید تا بخواهیم مقابله به مثل کنیم و همه سر و ته یک کرباسید، در واقع به قول خودتان جامعۀ لامذهبان (و نیز مذهبگرایان نامسلمان) رهبر خاصی ندارد. از این گذشته قانون مسلمانی به ما حق فحاشی متقابل را نمیدهد و شما هم از همین امر سود میبرید و توهین میکنید که این مسئله هم بیانگر اوج ناجوانمردی شماست.
اثر این روش بر روی مسلمین
حقیقت امر اینستکه این روش روی مسلمین واقعی اثر عکس دارد و باعث محکمتر شدنشان در راهشان میشود، زیرا متوجه میشوند که دشمنانشان سلاحی جز توهین و تحقیر و تمسخر ندارند.
اما برعکس روی مسلمانانی که از اسلام فقط اسمش را بدست آورده باشند، اثری شگرف دارد و آنها را از انجام اعمال دینی باز میدارد. بسیاری از این افراد بخاطر ایمان ضعیفشان بخاطر تمسخرهای اطرافیان و خانواده، نیز دست از ایمان خود میکشند!! چه بسیار دخترانی که محجّبه هستند و بخاطر تمسخرهای اطرافیان حجابشان را ناقص میکنند! چه بسیار جوانانی که علاقمند به رفتن به مسجد و فعالیت در مسجد دارند ولی از ترس تمسخر دیگران و توهیناتی که ممکن است بدانها بشود از اینکار دست میشکند. جدا به این افراد توصیه میکنم ایمانشان را راسخ کنند زیرا شیطان دیر یا زود وادارشان خواهد کرد که بین دنیا و آخرت یکی را انتخاب کنند و اگر ایمان نباشد …. یکی از ضعفهای این افراد این است که به دنبال مد میگردند و برای اینکه رسوا نشوند همرنگ جماعت میشوند، حال آنکه این عمل برخلاف ایدئولوژی اسلامی و هر عقلی سلیمی است، اگر قرار بود همرنگ جماعت باشیم انبیاء الهی هرگز نباید بین کفار و مفسدان، سخن خدا را بازگو میکردند. راستی این افراد باید از خود بپرسند که اگر در کوفه بودند و میدیدند همه دارند برای قتل امام حسین میروند همراهشان میشدند تا رسوای جماعت نشوند؟ کسانی که چنین طرز فکری دارند از اسلام چیزی جز اسمش را نخواهند یافت.
حال زمانی را ببینید که این افراد ضعیف الایمان با افرادی روبرو میشوند که به جای لباس و ظاهر اسلامی یا نماز و روزه، بزرگانشان را تحقیر میکنند! خب این افراد ضعیف الایمان فوری تسلیم میشوند و همان ته ماندۀ دینشان را هم از دست میدهند و میشوند یکی از همین ملحدهای دوآتشه که به پیامبر و خدا و دین فحشهایی را میدهند که …
در زیر سفسطۀ یکی از این افراد را که سعی دارد با تحقیر طرف مقابل را از اسلام منزجر کند میبینیم:
شبهه: ما ایرانیان چندین هزار سال پیشینۀ تاریخی و تمدن داریم. چرا باید دین نیاکان آریایی خود را رها کنیم و پیرو دین یک تازی سوسمارخور بشویم؟
پاسخ: اول اینکه حقانیت دین به میزان تمدن مردمی که دین بر آنها نازل شده است ربطی ندارد. براي آنكه بفهميم كدام دين يا مذهب حق است و صحيح، بايد آموزههايش دست كم داراي خصايص ذيل باشد: ۱. از سوي خدا بودن يا وحي بودن [استناد به خدا] ۲.پاسخ معقول، منطقي و موجه دادن به نيازهاي اساسي انسان و پاسخدهي به چهار پرسش اساسي: من كيستم؟ از كجا آمدهام؟ به كجا ميروم؟ براي چه آمدهام؟ .۳ هدفمند بودن و در راستاي اين هدف يعني هدايت و سعادت انسان حركت كردن.۴ .داراي سه نظام اعتقادي، ارزشي و عبادي بودن. ۵. هماهنگي و انسجام ميان اين سه نظام و در مجموع همخوان بودن با هدف و غايت اصلي دين. ۶ .هماهنگي با نياز واقعي جامعه و مطابقت داشتن با سرشت و سير جوهري انسان. که مسلم است هیچ دینی در این زمینه به پای اسلام نمیرسد.
دوم اینکه تمدن(زندگی شهری) داشتن یک گروهی باعث برتریشان بر گروهی دیگر که این نوع زندگی را ندارند، نیست. زمانی که پیامبر خدا(ص) فرمود:«هر اسیری، ده مسلمان بیسواد را سواد آموزد، آزاد است» در همین ایران فقرا حق تحصیل نداشتند.
سوم اینکه مردم عربستان وحشی نبودند. آنها هم دارای سلسله حکومتهای زیادی بودند که در آستانۀ بعثت همگی یا به عذاب الهی یا بدست حکومتهای زورگوی اطراف نابود شده بودند. اگر آنها سنت زشت زنده بگور کردن دختران را داشتند ایرانیان نیز سنت خبیث ازدواج با محارم را داشتند.
چهارم اینکه اگر قرار باشد شما به اعراب بگویید تازی آنها هم حق داشتند که به شما بگویند مجوس.
پنجم اینکه به دین نیاکان ماندن احمقانه ترین کار ممکن است. اگر شما خودتان در بین مشرکین متولد میشدید آیا حاضر به پرستش بتها بودید؟
ششم اینکه دین ارتباطی به سرزمین ندارد ما کاری نداریم چه دینی در سرزمینمان وجود داشته است بلکه با تحقیق راجع به دین، اقدام به انتخاب میکنیم و ضعفهای زرتشتیت را نیز فراموش نمیکنیم.
ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی
در این راه آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:
برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ ۲۸ سورۀ آل عمران آورده است:
مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.
میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست:
مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.
اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.
از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:
هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.
استفاده از احادیث جعلی و بی اعتبار
در این روش شبه افکنها سعی میکنند با تکیه بر کتب حدیث و تفاسیر کم اعتبار احادیث و تفاسیر ضعیف را بدیهی جلوه دهند. در این زمینه باید مد نظر داشت:
یک شبهه افکن که حتی خواندن کتاب آسمانی را ننگ میداند چگونه میخواهد برای ما حدیث نقل کند؟!! ما چطور میخواهیم بدان اطمینان کنیم؟
یادمان باشد شبهه افکنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس هر دروغی میگویند در نهایت هم اگر قبول نکنید از آنها چیزی کم نمیشود پس راحت دروغ میگویند.
الحاد
با سلام.این روش که تقریبا” توسط تمام شبهه افکنها مورد استفاده است به این شکل است که شبهه افکن در ابتدای ادعاهای سخیف خود ادعا میکند که زمانی مسلمانی بوده است بسیار متعصب و دوآتشه ولی بعد از اینکه مدتی به تفکر(!!) پرداخته است پی به غیر عقلانی بودن و بیرحمی دین اسلام برده است و در نتیجه نه تنها خود از این دین دست کشیده است بلکه اکنون میخواهد دیگران را نیز از گمراهی نجات دهد!!این روش توسط کلیۀ شبهه افکنانی که من میشناسم: سیاوش اوستا،فرشاد،منطق،خدرزاده و لردهادی مورد استفاده قرار گرفته است و واقعا” هم جوانان ما را به لحاظ روانی تحت تأثیر قرار میدهد.
دوستان من، گول این دروغگوها را نخورید… میبینید که این ادعا که توسط تمام شبهه افکنها مطرح میشود درست مثل ادعاهای دروغشان مبنی بر روشنفکر و دکتر و مهندس بودنشان(!!) هیچ پایه و اساسی ندارد.به قول یکی از دوستان اینها هم که تمامشان دکترند و مهندس!پس اینهمه دکتر و مهندسی که ایمان دارند چه میشوند؟
وقتی با این دست افراد برخورد میکنید، به آنها یادآوری کنید که خیلیها هم نامسلمان بودند و وارد اسلام شدند. همچنین از یاد نبرید که چه بسا آنها درک درستی از اسلام پیدا نکرده اند، ساعتها بحث با افراد ملحد و مرتد، نشان داده است که سواد از آنها از اسلام بسیار ناچیز است، هر چند برخی از آنها ادعا میکنند که اسلامشناسان قدری هستند!!
جعل اسناد
در این روش شبهه افکن سعی میکند با ادعای وجود چیزی در یک سند تاریخی یا دینی ادعای دروغ خود را بر کرسی بنشاند.نمونۀ زیر را از کتاب «آئین اوستا» تألیف سیاوش اوستا ببینید:
«لوط» با دو دختر خود همخوابه شده بود و ملت او هجنسگرا بودند که حتی مایل به دست اندازی به میهمان زیبا و جوان او بودند(تورات تکوین-اصحاح ۱۹ و قرآن) – آئین اوستا صفحۀ ۷
شبهه افکن قصد تحقیر شخصیت لوط(ع) را با استناد به کتب دینی دارد و در این راه به دو کتاب تورات و قرآن استناد میکند! هر چند در تورات این ادعای آمده است ولی در هیچ کجای قرآن چنین ادعای گزافی نیامده است و نویسنده برای تحقیر مقام یک پیامبر اینگونه جعل سند میکند.(البته در متن کتاب نویسندۀ مکار بعد از آوردن متن بالا خیلی سریع بحث را روی مهمانان آن شب لوط(ع) میچرخاند و رفتن فرشتگان به جلد انسان را غیرضروری(!) میخواند … و خلاصه بحث را سریع جمع میکند تا خواننده متوجه این جعل سند نشود.) این نکته را نیز اضافه میکنم که این داستان جاهلانه در تورات تحریف شده آمده است و نه در تورات اصلی.
در واقع شبهه افکنها با عباراتی مثل «تحقیقات اخیر نشان میدهد»، «بعد از سالها تحقیق به این نتیجه رسیدم که …» و امثال اینها سعی در خوراندن حرف دروغ خود به مردم دارند تا آنها را از دین، زده کنند.
این «تحقیقات اخیر(!!)» گاهی نشانگر این میشود که ماجراهای صد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی افسانۀ بابلی ها بوده و گاهی نشان میدهد که کعبه، آتشکده بوده است!!!!!! نویسنده خیلی راحت از کتیبه ای سخن میگوید که مطمئن است شما تا آخر عمرتان هم آنرا نخواهید دید(زیرا وجود ندارد!) یا اگر (در صورتی که واقعا” وجود داشته باشد) آنرا ببینید از کجا میتوانید تشخیص دهید که جعلیست؟ برای آشنایی با صدها کتیبۀ جعلی میتوانید به کتابهای «دوازده قرن سکوت» مراجعه کنید تا بدانید هر چیزی که روی یک کتیبه بود الزاما” مربوط به عصر باستان نیست.(برای ساختن یک کتیبۀ جعلی به این اقلام نیاز دارید: چکش، میخ، یک سنگ تخت و نسبتا” کهنه(!) و نیز آشنایی با زبان و خط مردم باستان!)
یادمان باشد وقتی شبهه افکن برای ادعای دروغش سندی را ذکر کرد حتما” دقت کنیم که آیا واقعا” ادعایی که میکند در سند آمده است؟ و همچنین آیا سندی که آورده است، «معتبر» میباشد؟
ارزش ایمان به همین تشخیص حق از باطل است.اگر قرار باشد ما به این ترفندها برخورد نکنیم و ایمانمان به بوتۀ آزمایش نیفتد؛ دیندار بودنمان به هیچ دردی نخواهد خورد.
بهانه کردن عملکرد گروهی از مسلمانان و حکومتهای مسلمین
یکی از مهمترین تکنیکهایی که توسط شبهه افکنها بکار برده میشود اینستکه وضع امروز مسلمین را به رخ بکشند و بگویند اسلام باعث بدبختی انسانهاست! پاسخ این سخن پوچ را همراه با یک شبهه میدهم:
یکی از این افراد، در یکی از تالارهای گفتگوی سایتش در بحثی پیرامون «نجاست سگ و خوک» در بخشی از بحثش این شبهه را بار دیگر مطرح کرده است:
شبهه: غربیها هم که از نظر لاابالیگری در جهان مشهورن من فقط موندم چرا اینقدر اختراع میکنند و پیشرفت میکنند و مسلمانها که لاابالیگری نمیکنند در جهان شده اند یک مشت آدم مصرف کننده بی عرضه بی خاصیت تروریست!
پاسخ(این پاسخ در آن سایت مطرح نشده است):
. – شبهه افکن، فراموش کرده است که آنچه باعث پیشرفت غرب و اختراعات فراوانشان شده است، افراد لاابالی و اراذل و اوباش آمریکا نیستند؛ بلکه فرزانگان و دانشمندان غرب است. بد نیست بدانیم که دانشمندان هیچیک افرادی «لاابالی» نیستند!
این آیه از قرآن را ببینید:
مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً مائده ۳۲
هر کس، کسی را که قتل نفس نکرده یا بر زمین فساد نکرده است، بکشد، گویی تمام مردم را کشته است.
حالا جناب شبهه افکن بگو اربابانت روزی چند نفر را در سراسر دنیا بدون هیچ گناهی به عالم دیگر میفرستند؟
-اگر شرایط امروز مسلمین اینچنین است از نتایج فریبکاریهای اربابان همین آرش است!
اسلام اگر بد بود از روز اول باعث پسرفت انسانها میشد حال آنکه تا سال هزارم بعد از هجرت حکومتهایی که اسم اسلام را یدک میکشیدند، امپراتوری عظیمی را تشکیل میدادند که از غرب تا وین و مراکش و الجزایر، از شرق تا شرقی ترین نقاط هند از شمال غرب تا گرجستان و لهستان و از شمال شرقی تا دریاچۀ آرال و از جنوب تا یمن و مصر پیشرفته بود.
آقای شبهه افکن در تاریخ نخواندی که مسلمانان در ابتدای قرن دوم تا جنوب فرانسه نیز پیش رفتند؟ نخواندی قسطنطنیه را که ایران فقط یکبار توانست محاصره اش کند را بارها به محاصره انداختند؟
چگونه است که اسلام برای اقوام ناتوان عرب و ترک باعث پیشرفتهای شگفت شد؟ فراموش کردی که بعد از آمدن اسلام به ایران بود که کودکان بی بضاعت هم حق تحصیل یافتند؟ فراموش کردی که این اسلام بود که سنت زشت ازدواج با محارم را در ایران منسوخ کرد؟ در تاریخ نخواندی که اسلام بود که نظام طبقاتی را از ایران برداشت؟
ندیدی آن همه آثار زیبای سرامیکی و بناهای زیبای اسلامی را در کشورهای مختلف؟ نمیدانی که وقتی که کشیشهای اروپایی شپش را مرواریدهای خدا بر زمین میخواندند، پیامبر اسلام فرمود: النظافت من الایمان .
اینرا هم اضافه کنم که یکی از عوامل مهم پیشرفت غرب این بود که در جنگهای صلیبی با فرهنگ و دانش مسلمین آشنا شدند و همین امر باعث بیداری آنان شد.
آری اگر امروز جهان اسلام نسبت به غرب فقیرتر شده است، نتیجۀ استعمار است؛ نتیجۀ بیفکری سران کشورهای اسلامیست و اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد. روزی هم خواهد رسید که باز مسلمانها کمر راست کنند و بساط استعمار نو را برچینند. پس از اربابانت بخواه تا بیشتر به تو پول بدهند که بیشتر به تبلیغات پوچت ادامه دهی.
-.صحیح است که وضع مادی امروز مسلمین از غرب بدتر است، ولی همین امروز هم بسیاری از دانشمندان، محققان و فیلسوفان جهان مسلمان هستند. از شانس بدت اسلام در غرب هم در حال نفوذ است و تبلیغات عبث امثال تو هیچ اثری ندارد!
پس ای دشمن خدا در همین حال بمان تا زمانی که آگاهت کنند!( حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ مدثر:۴۷)
سفسطه و مغلطه
این روش نیز یک روش همیشگی برای دین ستیزان است و از آن مانند سلاحی قدرتمند استفاده میکنند.
سفسطه به نوعی متضاد فلسفه است و به معنای زبان بازی است. در واقع فرد سعی میکند با استفاده از روده درازی و با کمک گرفتن از بی دقتی مخاطب، ادعای گزاف خود را اثبات کند.به یک مثال ریاضی دقت کنید:
مثال:ثابت کنید ۲=۱!
پاسخ:
بصورت پیشفرض x را برابر با عدد ۱ میگیریم:
x=1
پس رابطه زیر هم صحیح است:
x²-۱= x²-x
حالا از (x-1) فاکتور میگیریم:
(x-1)(x+1)=x(x-1)
و (x-1) را از دو طرف ساده میکنیم:
x+1=x
حالا مقدار x را به آن میدهیم:
x=1 , x+1=x —> 2=1
میتوانید تشخیص دهید در کجا از بی دقتی مخاطب سوءاستفاده میشود؟ با استدلالات مشابهی میتوان ثابت کرد هر مثلثی متساوی الساقین است و …
حالا یک سفسطه را در حوزۀ شبهه افکنی و اسلام ستیزی ببینیم:
شبهه: پیامبر اسلام معصوم بود یا نه؟
اگر بگویید معصوم بوده است جنایات او به اسم اسلام تمام میشود پس اسلام، دین صحیحی نیست!
اگر بگویید معصوم نبوده است پس جنایات او به اسم خودش خواهد بود و کسی که از خود چنین جنایاتی را انجام دهد لیاقت عنوان پیامبری را ندارد پس باز هم دینی که او ادعا میکند(اسلام) یک دین واقعی نیست زیرا پیامبرش پیامبر واقعی نیست!
پاسخ:
این شبهه منرا به یاد این آیه از قرآن می اندازد:
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ عنکبوت ۴۱
حرفهای این شبهه افکنها هم درست مثل خانۀ یک عنکبوت سست و ناپایدار است!
شبهه افکن سعی دارد با پرسیدن یک سؤال ما را در شرایطی قرار دهد که هر جوابی دهیم به این نتیجه برسیم که دین اسلام، به حق نیست!
بله، شبهه افکن در اینجا از سفسطه بهره جسته است و در بین سخنان خود کلمه ای را گنجانده که ممکن است اگر دقت نکنیم واقعا” حرفش را باور کنیم!میتوانید نکتۀ انحرافی حرف او را تشخیص دهید؟
شبهه افکن در هر دو بند نتیجه گیریش از «جنایات پیامبر» سخن میراند! و این همان بخش انحرافی این شبهۀ سفسطه گونه است. پیامبر اسلام در طول زندگی خود مرتکب هیچ جرمی نشده است چه رسد به «جنایت»!
شبهه افکن بصورت پیشفرض پیامبر را جنایتکار فرض میکند و بعد این سؤال را میپرسد حال آنکه این پیشفرض یک تهمت است. البته وقتی به شبهه افکن بگوییم دلیلت چیست فورا” سراغ جعل سند میرود و یک حقیقت تاریخی را بصورت وارونه برای ما جلوه میدهد!
حال سراغ مثال دیگری برویم:
شبهه: به آیه زیر توجه کنید:
سوره نور آیه ۳۳
…
وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ
أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
…و
کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان میخواهند پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!)
عزیزان دلبند اگر توجه کنید این آیه میگوید:کنیزانتان را اگر خودشان میخواهند پاک بمانند به زنا مجبور نکنید. این جمله دارای یک قید و شرط است، شرط آن این است که کنیز خودش بخواهد پاک بماند، استنباط منطقی این است که اگر خودش نمیخواهد پاک بماند (مایل به تن فروشی است) اجبار وی به تن فروشی مجاز است، یا دستکم منع نشده است!
شبهه افکن این آیه را یک جواز برای ایجاد خانۀ فساد میداند!!!
پاسخ:
دوستان عزیز مستحضرید که شبهه افکن در این مطلب با یک استدلال به ظاهر درست سعی کرده است به قرآن مجید، تهمتی بزرگ بزند. حال نکتۀ انحرافی کجاست؟ کمی فکر کنید.
نکتۀ انحرافی اینجاست که عبارت “إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا” (اگر میخواهند پاکدامن باشند) یک عبارت شرطی نیست بلکه برای تأکید آمده است. بهترین گواه این ادعا ادامۀ آیه است:”عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا” (برای زندگی دنیا) سخن قرآن کاملا” مشخص است: کنیزانتان را برای متاع دنیا وادار به خودفروشی نکنید،آنهم در شرایطی که خود میخواهند پاکدامن بمانند.از سوی دیگر فرمان حد زنا نیز که پیش از این آیه نازل شده است، مؤید این امر است چراکه قرآن وقتی فرمان به حد زنا میدهد هرگز نمیگوید که این حد از کنیزان برداشته شده است:
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ سورۀ نور آیۀ ۲
حال شبهه افکن باید توضیح دهد که چگونه فردی اگر مایل بود میتواند تن به فحشا دهد ولی حد زنا هم باید بر او جاری شود؟!!!! فرض بگیریم اسلام به جرم این دلالی کردن به ارباب حد نزند(که البته میزند)، آیا کنیز دیوانه است که در شرایطی که میداند صد ضربۀ تازیانه انتظارش را میکشد تن به خودفروشی بدهد؟!(توجه دارید که آیۀ دوم سورۀ نور که حد زنا را مشخص کرده است پیش از آیۀ ۳۳ سورۀ نور نازل شده است پس زمانی که آیه ۳۳ نازل شده بود مسلما” مجازات خودفروشی هم مشخص بوده است.)
در ادامۀ شبهه افکنی، شبهه افکن میگوید:
ادامۀ شبهه: جالب اینجاست که اگر هم مجبور کردید خوب حالا بعد از این اجبار غفور و رحیم است و میبخشه!
ادامۀ پاسخ: اینجا نیز شبهه افکن مغلطه میکند. عبارت “وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ” چنانکه علما میفرمایند: «بعضى از مفسران در شأن نزول اين جمله گفتهاند:” عبد اللَّه بن ابى” شش كنيز داشت كه آنها را مجبور به كسب در آمد براى او از طريق خودفروشى مىكرد! هنگامى كه حكم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافى با عفت (در اين سوره) صادر شد آنها به خدمت پيامبر(ص) آمدند و از اين ماجرا شكايت كردند، آيه فوق نازل شد و از اين كار نهى كرد”»(” مجمع البيان” ذيل آيه مورد بحث و” تفسير قرطبى” [با مختصر تفاوت].)
«…تعبير این آیه براى اين است كه اگر صاحبان اين كنيزان مختصر غيرتى داشته باشند به غيرت آنها بر خورد مفهوم آيه اين است اين كنيزان كه ظاهرا در سطح پائينترى قرار دارند مايل به اين آلودگى نيستند شما كه آن همه ادعا داريد چرا تن به چنين پستى در مىدهيد؟! در پايان آيه- چنان كه روش قرآن است- براى اينكه راه بازگشت را به روى گنهكاران نبندد بلكه آنها را تشويق به توبه و اصلاح كند مىگويد:” و هر كس آنها را بر اين كار اكراه كند (سپس پشيمان گردد) خداوند بعد از اكراه آنها غفور و رحيم است” (وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
اين جمله چنان كه گفتيم ممكن است اشاره به وضع صاحبان آن كنيزان باشد كه از گذشته
تاريك و ننگين خود پشيمان و آماده توبه و اصلاح خويشتن هستند، و يا اشاره به آن
زنانى است كه تحت فشار و اجبار تن به اين كار مىدادند.»
پس میبینیم که منظور قرآن در اینجا این نبوده است که بگوید آنها را وادار به اینکار بکنید و بعد توبه کنید تا خدا ببخشد!! اگر منظور از بخشش صاحبان باشند هم منظور اینستکه کسانی که پیش از این، مرتکب این عمل میشدند را خدا میبخشد و همانطور که گفتیم بنا بر آیات سورۀ نور اساسا” اسلام اینکار را مجاز نمیداند که صاحبان بخواهند بدان ادامه دهند. از این گذشته برخی هم معتقدند بخشی از آیه که سخن از بخشش میراند، کنیزانی که اکراه داشتند را مد نظر قرار داده است.