دعوتگران و مجاهدین فرقه ی ناجیه : بهشت؛ از آنِ شماست

دعوتگران و مجاهدین فرقه ی ناجیه : بهشت؛ از آنِ شماست

مؤلف: شیخ ابوسعد العاملی (حفظه الله)

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین ..

سپاس خدایی را سزاست که خالق آسمانها و زمین و انسان است، انسانی که او را از گِل سرشت و سپس تعدیلش نمود و در چهار­چوبی منظم او را استوار و محکم و رشیدش ساخت و پیامبر و رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر تمامی ادیان دیگر چیره و مسلط شود گرچه کافران را ناخوش آید و مؤمنان را به بهشت نفیسی وعده داده است که در زیر درختانش رودهایی صاف و زلال جاری است و تا ابد درآن جاودان خواهند بود و سلام و درود و رحمت خداوند بر خاتم پیامبران و امام رسولان و خاندان و تمامی یاران و اصحابش باد. اما بعد:

رسول الله در مکه هنگامی دعوت به سوی خدا را شروع نمودند که خوراک یک روزشان را نیز نداشتند چه برسد به اینکه صاحب جاه و مقام و ثروت و یا قدرتی باشد تا به وسیله آن پیروان و ایمان آوردندگان به رسالتش را به طمع اندازد و به سوی خود جذب کند.

طبیعت و قوت و سِر ربایندگی این دین در این است که ارتباط عمیق و تنگاتنگی را بین خدا و بنده برقرار می­کند، به طوری که در مسیر ایمانش به خداوند متعال، مصلحت و ثروت او را نمی­فریبد و قدرت و شوکتی او را نمی­هراساند، تا که انتماء و انتسابش خالصانه و بدون هیچ شائبه­ای فقط برای خداوند متعال باشد و ایمانش از او جدا و دور نشود و از دینش برنگردد.

همچنین حال و وضعیت داعیان بعد از او هم باید اینگونه باشد به طوری که از یاران و پیروانشان انتظار هیچ­گونه اجر و پاداش و غنیمتی نداشته باشند: (لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا) انسان۹«و از شما پاداش و سپاسگزاري نمي‌خواهيم»، بلکه بعد از آنکه سلوک و روش آنها را برای تنها عبادت کردن خداوند متعال و ایثار و فداکاری در راه پیروزی و سرافرازی این دین، منظم و مرتب نمود،آنها را به پروردگارشان متصل می­کند. پس انسان مؤمن هنگامی که برای گرویدن به این دین بزرگ پیش قدم می­شود، جز کسب رضایت خداوند متعال چیزی را در جلوی چشمان خود مجسم نخواهد نمود و اجرای عملی آن نیز، در قیام به فرائض و اوامر خداوند متعال نهفته است. پس­ او را می­بینی که تمام توانایی­اش را در راه محقق کردن این هدف به کار می­گیرد: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ) توبه ۱۱۱

 «بيگمان خداوند جان و مال مؤمنان را به (بهاي) بهشت خريداري مي­كند. (آنان بايد) در راه خدا بجنگند و بكشند و (یا) كشته شوند.» پس ای انسان مؤمن، پیمان و رابطه­ی بین تو و الله در این است که تو در راه او جان و مالت را تقدیم نمایی و در راه پیروزی دینش به کارزار بپردازی و در قبال آن نیز بهشت را بدست آوری و رستگارشوی (چه معامله­ی زیبایی).»

پیمانی واضح و صریـح؛ ولی همراه با سختی و تبعاتی سنگین، البته این مشقت را شخصی درک می­نماید و می­فهمد که خود بر عقبات وگردنه­های این دعوت، تأمل و درنگ داشته باشد. مشقت­ها و سختی­هایی که در نزد انسان صاحب همت بلند و عزیمت بزرگ و اخلاص نمونه، به نعمت و لذتی تبدیل خواهد شد که نمونه و نظیری را برای آن نخواهی یافت. لذتی که او را وا می­دارد تا به این پیمان نمونه و بی­نظیر ملتزم و متمسک شده، فرمانبردارانه بهای آن را هم بپردازد البته بهایی را بپردازدکه جان نثارانه باشد نه بزدلانه، و از روی رضایت باشد نه در حالت خشم و ناسپاسانه.

و بهشت از آن شماست،آنگاه که مردم را به پیروی از این دین و انتساب به آن فرا می­خوانید ..

اولین کاری که انسان مؤمن بعد از درک حقیقت این دین و ترسیخ و ریشه­ای شدن حقیقت مفاهیم آن در وجودش انجام می­دهد، این است کـه به عالم خارج قدم می­گـزارد و شروع به نشر معتقداتش می­کند و مردم را به سوی دینش فرا می­خواند. دین و اعتقاداتی که، بر این باور است سعادت و خوشبختی مطلق، در پیروی از آن است و از روی دلسوزی و ایثار می­خواهد که دیگران هم از این خوشبختی و نعمت بی­بهره نباشند.

در مسیر دعوت، مؤمن بزودی موانع و گردنه ­های زیادی را پیش روی خود خواهد دید که اولین مانع این است که مردم او و دعوتش را تکذیب کرده و تمسخرش می­کنند، ولی در قبال این کار او باید بر دینش صبور و پایدار باشد.

و باید متوجه باشد، هنگامی که دعوتش را به مردم عرضه می­دارد در ابتدا باید آنها را به پروردگارشان متصل کند و به بهشت و رضایت خداوند متعال که رب العزه در کتابش به مؤمنین وعده و بشارت داده است مژده و بشارت دهد نه به مانند احزاب ماتریالیست و ماده پرست و گروه­های سیاسی دیگر، آنان را در قبال ایمان آوردنشان، به مسائل دنیوی و لذات و پُست و مقام فراخوانند.

و بهشت از آن شماست، آن هنگام که در رنج و مشقتِ راه دعوت و فراخوانی مردم قرار دارید ..

در مسیر دعوت و فراخوانی به سوی دین الله، خارها و سختی­های زیادی بر سر راه قرار دارد .. این سنت خداوند متعال در دین اسلام است .. تا که پلید از پاک، نمایان گردد .. و تا از اجتماع و مجتمع مسلمانان پلید و سست عنصر و ضعیف، جدا و پالایش شود .. و در میدان فقط مؤمن پاک و قوی و صادقی که پیوسته در راه جانفشانی برای پیروزی این دین است، باقی بماند و اگر کسی به این سنت خداوندی بی اعتنایی کند و معتقد به روشی غیر از آن شد، بدان که او در وهم و خیال است و در مسیر منحرفی قرار گرفته که در نهایتش شکست قرار دارد و برکه­ی خیالی­اش هم سرابی بیش نخواهد بود.

بنابراین بر دعوتگری مخلص و رهبری ربانی واجب و لازم است که پیروان و سربازانش را بر این سختی­ها و بلایا آگاه و مطلع سازد تا در نهایت آمادگی، قرار گیرند و نیز در هنگام مواجه و روبه رو شدن بتوانند ثمره­ی انتخابشان را بپذیرند. بلکه باید آنان را به گونه­ای آگاه ساخته و تربیت کرده باشد که سپاس­گذار و راضی باشند از اینکه خداوند متعال توفیق سربازی و جان نثاری در راه خودش را به آنان عطا نموده است.

اولین بلایی که شاید صاحب حق با آن روبه­رو شود مسخركردنش می­باشد و بعد از آن، كم شمردن و استخفاف به اهداف و غايات و گنگ و پیچیده کردن منهج و مرامش است. همه­ی اینها بدین خاطر است که شخص داعی از چشم مردم افتاده و یاران وفادارش کم شوند. و در مقابل، این تصویر برای شخص داعی مجسم شود و به یکی دیگر از خیالات و افکارش اضافه شود که اکثر مردم از حق غافل بوده و زود فریب باطل را می­خورند. و می­بیند که در یاری دادنش چگونه شانه خالی می­کنند و این در حالی است که اهل حق کم هستند و بسیاری از مردم نسبت به یاری دادن دینشان تنبلی کرده و بخالت به خرج می­دهند. در این هنگام است که در مسیر فداکاری و ایثار جز عده­ای قلیل کسی باقی نمی­ماند.آه بارالها یاری و مددت را از بندگان صالحت دريغ نفرما.

و از مهمترین مراحل ابتلا و سختیِ دعوت، مرحله آوارگی است. مرحله­ای که در آن شخص داعی و مجاهد در حالت مراقبت و تعقیب و مخفی شدن مستمری قرار دارد که شخص در آن متعرض انواع فشارهای روحی ـ روانی قرار می­گیرد. فشارها و سختی­هایی که هدفش از بین بردن همت داعی مجاهد و متوقف کردن مسیر و منهج جهادی او است تا در نهایت تسلیم اراده دشمن شود یا با ترک تمام نشاط­ها و فعالیتهای جهادی و دعویش و غوطه­ور شدنش در زندگی روزمره و عادی، دشمن از دستش در امان باشد و یا اینکه به یکی از یاران دشمن تبدیل شده و درمقابل، سابقه و پیشینه قبلیش پاک شود. و چه بسا تشویقاتی مادی و معنوی هم به او می­دهند تا پاداشی باشد بر تغییر مسیر زندگیش. اما …

اما هنگامی که انسان مؤمن پاداش پروردگارش را به یاد می­آورد که انتظارش را می­کشد هنگامی که این غایت بزرگ و مبارک را در جلوی چشمش مجسم می­کند بهشتی که درآن پاداش و نعمت­هایی یافت می­شود که تا به حال به ذهن هیچ کسی خطور نکرده است. بله در این هنگام است که تمام این سختی­ها بر ایشان آسان می­شود و حالتی پیدا می­کند که دیگر آوارگی و فراری شدن از چشم دشمنان برایش لذت خاصی را دارد، انگار که منتظر شب عروسیش است و یا در سالن انتظار است برای اینکه خبر خوشی برایش آورده شود.

هنگام سختی و مشقت زندان ..

در بسیاری از اوقات، و برای حکمت­هایی که خداوند حکیم و خبیر مقرر نموده است انسان مجاهد در دست دشمنانش اسیر می­شود از جمله این حکمت­ها این است که خداوند می­خواهد بنده­اش را از سختی و دشواری فعالیت، و کوشش و فداکاری و ایثار برای دین آسوده کند و وقت مناسبی را برای عبادت و مناجات با الله در محراب زندان به او عطا کند، تا دور از دنیا و فتنه­ها و مشکلاتش به اعتکاف با خدایش مشغول شود، یا اینکه خداوند متعال می­خواهد بنده­اش را از فتنه­هایی دور سازد که چه بسا در بیرون از زندان نتواند برآنان صبر کند و ایمان و منزلتش را از دست بدهد. و چه بسیار با این حکمتهای پنهان رو به رو شده­ایم و برخورد کرده­ایم .. حکمت­هایی که بعد از مدتها از آن آگاه شده­ایم .. در این موقع است که لطف خداوند متعال به بندگان صادقش را با تمام وجود لمس کرده­ایم .. اینکه او می­داند و می­بیند چیزهایی را که ما از دانستن و دیدن آن عاجزیم .. اینکه او برای بنده­اش جز خیر چیز دیگری را مقدر نفرموده است.

یا اینکه مصیبت­هایی را از او دور ساخته که شاید در آینده بر سر وی و یا مال و خانواده­اش بیاید، انسان مؤمن همیشه خود را باید در مرحله ابتلاء و آزمایش بداند: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) بقره۱۵۵ «و قطعاً شما را با برخي از (امور همچون) ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني و كمبود ميوه­ها، آزمايش مي­كنيم، و مژده بده به بردباران».

و اگر انسان مؤمن در ایمانش قوی باشد به اندازه آن بلا و مصیبت­هایش هم بیشتر خواهد بود. اما هنگامی که ضعیف­الایمان باشد خداوند متعال به بنده­اش لطف کرده و بلایش را به اندازه­ی ایمانش قرار می­دهد و چه بسا زندان یکی از این وسایل و اسباب الهی باشد تا با آن ایمان بنده را تقویت کرده و او را از مواقف و مکان­های فتنه­ای که شاید خیلی شدید باشد، دور سازد و در آینده او را برای رو به رو شدن با هر نوع بلایی آماده سازد یا اینکه مرحله زندان برای مؤمن اسیرشده، مرحله خودسازی و آمادگی روحی و بدنی است که شاید چنین موقعیتی در بیرون از زندان برایش پیش نیاید چون برخی اوقات چه بسا شخص قدرت­ها و لیاقت­های ذاتی و شخصی خود را در برابر دعوت و جهاد نشناسد یا به آنها اطمینان نکند بطوری که خود را شخصیتی می­داند که مطمئن است می­تواند در برابر سختی­ها و قسوت قلب و خشم دشمنان ایستادگی و مقاومت کند. اما اینگونه نیست و بعد از دستگیری سریع از راه منحرف شده و در مسیر دعوت و جهاد سقوط می­کند پس از رحمت خداوند متعال است که بنده­اش را قبل از گرفتار شدنش به این امتحان و ابتلا نجات دهد و این زندان به پستش می­خورد تا بتواند در آن خود را تقویت ساخته و خودش را برای رسیدن روز موعود آماده سازد .. در مقابل سختی­های زندان شدن انسان مؤمن به یاد پاداش اخروی می­افتد که برایش آماده شده است. بهشت جاودانی که درهایش برای بندگانی که در سختی و ضرر نفسی و مالی صابر هستند باز و مفتوح است و اینجا است که این مشکلات در جلوی چشمش کوچک و کم رنگ می­شود و پاداش خداوندی را بر لذت دنیایی ترجیح داده و تمامی سختی­ها و دردها برایشان آسان و به پایان می­رسد.

و بهشت از آن شماست در مرحله برانگیختن و وسوسه کردن ..

این روش، قدیمی است و حکومت­ها برا ی مقابله با مخالفانشان آن را به کار می­برند تا به قبول تنازلاتی از سوی آنها دست یابند. یا حداقل طوری شخص را فریب می­دهند که شخص مخالف، اعتراضات و مخالفت­هایش را متوفق کند. اگر چه شخص مستقیماً برای حکومت مطیع وخاضع نشود. هر دو روش به مصلحت و صلاح حکومت است و فقط باعث عرضه اندام او می­شود به این صورت که با ساکت کردن یا کنار انداختن، شخص را طوری خنثی می­کند که انگار او از وضع موجود راضی است و هیچ مخالفتی با دستگاه حکومتی ندارد.

هنگامی که کفار قریش در مکه، مال و پست و مقام دنیوی و معنوی را به پیامبر صلی الله و علیه وسلم پیشنهاد دادند، مسلمانان با شجاعت و پایداریی بی­نظیر صحنه­هایی به یاد ماندنی را در راه ثبات بر عقیده­شان نشان دادند، در حالی که در حلقه محاصره دشمن و استهزاء و شکنجه­های بدنی و روحی قرار داشتند.

برادران؛ دقت کنید که در چنین موقعیتی این پیشنهاد را به رسول الله صلی الله و علیه وسلم می­دادند که به خواسته­های آنها جواب مثبت دهد و درخواست­ آنها این بود که رسول الله صلی الله و علیه وسلم ، خدایان باطل آنها را دشنام ندهد و عقایدشان را به باد سخره نگیرد و دینشان را آماج حملات خود قرار ندهد و باطلشان را رسوا نکند و اگر ایشان (صلی الله و علیه وسلم) این کار را انجام می­دادند، به نوعی برای آنان (مشرکان) یک پیروزی بود چون با این کار می­توانستند مردم را بفریبند و دعوت به سوی دینشان را رواج دهند.

همچنین برخی اوقات انسان مؤمن در این مسیر دچار لغزش می­شود و دوست دارد در مقابل تنازل و کوتاه آمدن از مبادی و اصول خود به این مکاسب دنیوی دست یابد. مخصوصاً که انسان مسلمان دوست ندارد که در راه دست برداشتن از خواسته­ها پیش قدم شود و این جام زهرین را بنوشد. ولی برخی اوقات بالفعل از بعضی از اصولش در مقابل به دست آوردن این مقامها وکالای دنیوی، صرفه نظر می­کند. در این هنگام است که مؤمن غنیمت دنیا و نعمت قیامت و آنچه در نزد خدا آماده است را فراموش می­کند. و به سمت این کالاها و مقام­ها و فریبندگان دنیوی سوق داده می­شود و در نهایت به دام دشمنان می­افتد و رضایت خداوند متعال را از دست می­دهد ولو برای راضی کردن مردم هم باشد. و همین راضی کردن مردم در مقابل ناراضی کردن خداوند است که عاقبت کارش را به پشیمانی و آه و ندامت منتهی می­کند. چون او از وعده­هایی که خداوند متعال به بندگان صالحش داده است محروم می­شود.

(وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً) نساء ۱۲۲

«وکسانی که ایمان آورده­اند و عمل صالح پیشه کرده­اند، به زودی آنان را وارد باغهایی خواهیم کرد که از زیرآن رودهای زلال جاری هستند و تا ابد نیز در آن باقی خواهند ماند، وعده­ای حق است از طرف الله، و چه کسی از الله راستگوتر است؟.»

و بهشت از آن شماست در هنگام جستجوی پیروزی ..

در اثنای مرحله دعوت بر داعیان لازم است که کار و اهدافشان را به مردم عرضه کنند تا هر چه بیشتر نظر آنان را به سوی خود جلب کنند. برخی اوقات جماعتی ساعی و کوشا و مجاهد لازم است تا خود را به بقیه جماعات صادق و صالح دیگر معرفی کند تا هر چه بیشتر به سمت وحدت صفوف و توحید کلمه و نشاط و فعالیت نزدیکتر شوند. و با این کار حیله و مکر دشمنانان را، به گونه­ایی موثر، خنثی سازند.

در مقابل پیش می­آید که جماعت­های دیگر، فعالیت و اهداف این جماعت صادق و صالح را نپذیرند و رد کنند. و شاید علتش قرار دادن پیش شرط­هایی است که با اهداف اصلیمان که به خاطر آنها قیام کرده­ایم منافات داشته باشد و باعث دلخوری و عدم اطمینان سایر جماعات شده است. مثلاً: این جماعت این گونه شرط بگذارد که در تجمع جهادی او رئیس و سرپرست باشد و یا اینکه مقرر کند که او باید نصیب بیشتری از پیروزی را کسب کند و همه کاره باشد که این، با اهداف والای یک جماعت موحد و مسلمان متضاد است. یا شرط و شروط­های دیگری که با ضوابط جماعتی مطلوب منافی و متضاد است.  { نکته: می­توان ضوابط مشترک جماعتی مومن و مجاهد را اینگونه توصیف کرد:

  • حق به وسیله خودش شناخته می­شود نه به وسیله اشخاص
  • جز برای انبیاء برای کسی دیگر عصمت وجود ندارد
  • بین خطا وگناه تلازمی برقرار نیست(لازم نیست کسی خطایی کند و گناهگار هم شود چون برخی اوقات خطا هم عذر است و هم نه)
  • در خطا کردن در مسئله­ای نباید از عالم یا رهبری خاص پیروی کرد ولو آن کس معذور هم باشد.
  • اختلاف در آرا در مسائلی که اجتهاد در آن جایز است، لازم نیست که اختلاف قلبها را در بر داشته باشد.
  • خطا به اندازه وسعتش دارای اهمیت است و مورد بررسی قرار می­گیرد. هر خطایی نباید مورد سرزنش قرار گیرد.
  • سخن و نیش زبان دوستان و نزدیکان و مخالفان زیاد نباید مورد توجه قرار گیرد وباید به دیده چشم پوشی به آن نگریسته شود.
  • ظلم کردن از طرف برادر و جماعتی موحد رابطه­ی ایمانی را از بین نمی­برد.

ترک و هجر کردن برادر مسلمانی یا جماعتی مسلمان باید بر طبق موازین شرع باشد. }

در این حالت است که بر جماعتی جهادی واجب می­شود که معامله این چنینی را بر هم زده و این شرط وشروط­ها را به خاطر حراست و حفاظت از نتایج و ماحصل­ها وآینده جهاد و همچنین جلوگیری از سقوط جماعت به گمراهی­ها و دوری از اهدافی که به خاطر آنها قیام کرده و رفتن به حواشی و توجه به کارهای غیر لازم و ضروری، از بین ببرد و لغو کند.

و یا اینکه نه، بالعکس؛ این شرط و شروطها او را وادار سازد که در مقابل دخول سایر جماعات به صف فعالیت­اش تنازلاتی را در مسیر و چهارچوب منهج انجام دهدکه در نهایت او را از مسیر منحرف کرده و کم­کم و به تدریج به سقوط این جماعت منتهی می­شود و در آغوش مکر و حیله دشمن قرار می­گیرد بدون اینکه خود متوجه آن شود.{ تعبیر شیخ ازدیدی عمیق سرچشمه می­گیرد. جماعتی موحد و مجاهد در زمانی این چنینی در فقه واقع و حرکت به سمت جلوباید سه نکته را مد نظر داشته باشد:

  • صاف کردن نیت و اهداف قیام جماعت
  • داشتن صلابت و محکمی در منهج شرعی و تلقی و عدم کوتاه آمدن یا معامله کردن و یا سازشکاری در مقابل سایر جماعات

داشتن انعطاف در فقه اجرایی و اداری و حرکتی با سایر جماعات واحزاب وتشکلات اسلامی موحد و دارای منهج  اهل سنت و جهادی. }

در برابر چنین اتفاقاتی جماعت جهادی، {  امام ابن مسعود می­فرماید: «الجماعة ما وافق الحق و لو كنت وحدك» جماعت آن است که موافق حق باشد اگر چه تنها هم بودی. پس اگر در طی مسیر دعوت و جهاد کسی همراهت نبود غربت و وحشت راه تو را نفریبد و نترساند.} باید سعی ­کند که با پافشاری بر اصول و مبادی اسلام و دوری کردن از خواسته­ها و آرزوهای دیگران، به وعده پیروزی و تمکین خداوند متعال تمسک جوید، و آنچه که نزد خداوند است بهتر و ماندگارتر است.  {  (وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ) بقره ۱۲۰ «يهوديان و مسيحيان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اين كه از آئين (تحريف شده) ايشان پيروي كني. بگو : تنها هدايت الهي هدايت است. و اگر از خواست­ها و آرزوهاي ايشان پيروي كني، بعد از آن كه علم و آگاهي يافته­اي (و با دريافت وحي الهي، يقين و اطمينان به تو دست داده است)، هيچ سرپرست و ياوري از جانب خدا براي تو نخواهد بود (و خدا تو را كمك و ياري نخواهد كرد)». پس بعد از روشن شدن مسیر و آشکارا شدن نیات و اهداف سایر جماعات نباید به هر قیمتی ولو با تنازل از اصول و ثوابت وحدت و توحید کلمه را که هرگز شکل نخواهد گرفت را به وجود آورد.

[۱]- فهم این مسئله ما را به چند نکته راهنمایی می­کند:

– جهاد و دعوت وسیله هستند.      

– دعوت کردن و داعی شدن در زمان غربت فضل خداوند متعال است.

– جماعت بر حق یکی است و تعدادشان هم کم است.

– هدف از جهاد و دعوت راهنمایی مردم به سمت ایمان و توحید است. پس اگر اینگونه است باید دلسوز مردم بود و بر دیر فهمیدن و دیر ملتزم شدن­شان بر برنامه حق؛ صبر و تحمل کرد و مخالفتشان با برخورد شدیدی جواب داده نشود. (مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ) فتح ۲۹ «محمد فرستاده خدا است، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند.» }

و این، ثبات و پایداری بر منهج و مسیر، و استقامت بر انجام اوامر خداوند هستند که دو عامل مهم و حیاتی در به دست آوردن و محقق کردن پیروزی و تمکین و خلافت برای بندگانش است. البته اگر این مسئله را درک کنند و بفهمند.

این یک طرف قضیه است، واقعیت دیگری که باید از آن غافل نباشیم این است که ما ناچار و مجبوریم که به کم بودن یاوران و پشتیبانان و ترس مردم از یاری و نصرت دادن حق و عدالت قبل از قدرت و تمکین و خلافت و پیروزی حقیقی آن، عادت کنیم. این مسئله­ایی است که خداوند متعال از آن صحبت نموده و می­فرماید:

(إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً) نصر ۱-۲

«هنگامي كه ياري خدا و پيروزي (و فتح مكّه) فرا مي­رسد * و مردم را مي­بيني كه دسته دسته و گروه گروه داخل دين خدا مي­شوند.»

پس ورود مردم به دین اسلام و برنامه حق، جز بعد از پیروزی و قدرت و تمکین صورت نمی­گیرد.

اما قبل از آن، وظیفه دعوت و جهاد بر دوش عده­ای کم از مؤمنان و مخلص­انند که خداوند و رسولش را یاری داده­اند و با پروردگارشان بر مرگ بیعت کرده­اند و برایشان مهم نیست که در چه سو و در چه مکانی هستند و چگونه به سوی پروردگارشان باز می­گردند. { ولست أبالی حین أقتَل مسلمًا *** على أی جنب كان فی الله مصرعی

برایم مهم نیست که چگونه کشته شوم اگر مسلمان باشم و بازگشتم به سوی خدا باشد. }

برادران به گوش باشید، به کسانی که شرط­هایی سخت و ناشدنی را در پیش رویتان قرارمی­دهند یا با حساب اعتبار و ثوابت و منهج و اصولتان، می­خواهند مقام و موفقیت و پیروزی و ثروت به دست آورند و در مقابل به شما، در رسیدن به اهدافتان کمک کنند (که چنین چیزی غیرممکن است) این گونه ندا دهید و بگویید: هان ای جاهلان به گوش باشید که خداوند برای ما کافی است و بدون شما قادر است که ما را پیروز گرداند.   {(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ) آل­عمران ۱۷۳

«آن كساني كه مردمان بديشان گفتند : مردمان (قريش براي تاختن بر شما دست به دست هم داده­اند و) بر ضدّ شما گرد يكديگر فراهم آمده­اند، پس از ايشان بترسيد ؛ ولي (چنين تهديد و بيمي به هراسشان نيانداخت ؛ بلكه برعكس) بر ايمان ايشان افزود و گفتند : خدا ما را بس و او بهترين حامي و سرپرست است ».  } این شما هستید که بسیار نیازمند جماعتی جهادی و صادق هستید تا از قید و بندهایی که شما را از بدست آوردن نیتی خالص و پاک در جهاد و تلاشتان زندانی کرده است، آزادتان کـند و رهایتان بخشد. اخلاص و صداقتی کـه در نهایت شما را به اذن خداوند متعال به سوی بهشت مـی­کشاند.

و بهشت از آن شماست در اثنای مرحله جهاد

جهاد نوک قله دین اسلام و سرنیزه آن است، طبیعی است که بر نفس انسان به صورت عمومی و بر نفوس ضعیف و اصحاب هوا و هوس و منافقین به شکل خاصتر، دارای مشقت و سختی باشد. به همین خاطر خداوند متعال این حقیقت را در کتاب بزرگوارش مقرر فرموده و می­فرماید:

(كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) بقره۲۱۶

«قتال بر شما واجب گشته است، حال آن كه از آن بيزاريد، ليكن چه بسا چيزي را دوست نمي­داريد و آن چيز براي شما نيك باشد، و چه بسا چيزي را دوست داشته باشيد و آن چيز براي شما بد باشد، و خداوند (مصلحت شما را) مي­داند و شما (مصلحت خود را چنان كه شايد و بايد) نمي­دانيد.»

اما تحمل این سختی و مشقت دارای حکمت و مصلحتی است که جز کسی که خداوند متعال نعمت یقین در وعده­هایش را به او عطا کرده کسی دیگرآن را نمی­فهمد و درک نمی­کند.

جهاد مرحله امتحان و آزمایش نفس است تا خداوند متعال بداند چه کسی دینش را یاری می­دهد و چه کسی از یاری دادن آن سر باز می­زند و تا اینکه مسلمان بر حقیقت ایمان و میزان وفای به عهدش که آن را قطعی و محکم با خداوند، بر سر مرگ بسته است مطلع شود وآگاهی یابد.

(إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) توبه۱۱۱

«بيگمان خداوند جان و مال مؤمنان را به (بهاي) بهشت خريداري مي­كند. (آنان بايد) در راه خدا بجنگند و بكشند و كشته شوند. اين وعده­اي است كه خداوند آن را در (كتابهاي آسماني) تورات و انجيل و قرآن (به عنوان سند معتبري ثبت كرده است) و وعده راستين آن را داده است، و چه كسي از خدا به عهد خود وفاكننده­تر است؟ پس به معامله­اي كه كرده­ايد شاد باشيد، و اين پيروزي بزرگ و رستگاري ستُرگي است.»

در مقابل، دشمنانمان در تلاش هستند تا در وجود و ضمیر مسلمانان مفاهیم جهاد را مشوش و جریحه­دار کنند. و این کار مهم و خطیر را نظام­های خائن و مرتد ما، با پنهان و خاموش کردن فقه جهاد و متعلقات آن در برنامه تعلیم و تربیت افراد، انجام داده­اند. و همچنین ستون پنجمی را از علمای سوء و درباری اجیر کرده و تشکیل داده­اند تا با دور کردن مردم از جهاد و تعطیل کردن مفهوم آن و نام­گذاری آن به اسم­ و رسم­هایی دیگر این کار را شدنی و آسان سازند. همچنین مفهوم ولاء  { یاری و نصرت و محبت و دلسوزی و جهاد برای توحید و اعلای کلمه الله }  و براء  { بیزاری و بغض و نفرت و دشمنی به خاطر وجود شرک و کفر و معصیت  } که شعله برافروزاننده­ی جهاد در ضمیر مسلمانان است را، خاموش کرده­اند. و در مقابل با افراد دیگر اگرچه دشمن و مفسد باشند هم، تفاهم و سازش کرده و بلکه حتی مردم را به آسان­گیری با آنان، و آزاد بودن و آزاد گذاشتن گرویدن به دین و فرهنگ و برنامه­شان فرا می­خواند.

بله برادران؛ در برابر این حملات شدید و وسیعی که بر ضد مفهوم و معنای جهاد و اهداف آن صورت می­گیرد بر مجاهدان راه خدا لازم است که یقین و ایمانشان را به اهمیت این فریضه فراموش و کنار گذاشته شده، و همچنین ضرورت زنده نگه داشتن آن در وجود مسلمانان، زیاد کنند و فزونی ببخشند. و به دیگر راه­حل­ها و جایگزین­ها که شیطان آن را زینت می­دهد و می­آراید، فریب نخورند و از راه خارج نشوند. مانند: {سکولاریسم } ، دمکراسی و گفتگو و اتحاد میهنی و ملی با دشمنان خدا و… .

همچنین بر مجاهدان لازم است که عملیات استشهادی­شان را ازدیاد ببخشند و از آن در هر حالتی، به عنوان برگ برنده­ای که کفه­ی مجاهدان را در ترازوی جنگ و قتال میان اولیاءالرحمن و اولیاءالشیطان سنگینی می­بخشد، محافظت کنند. چون در اینگونه عملیات­ها کسی نمی­تواند به هر وسیله­ای چه تهدید باشد و یا تشویق و امتیاز دادن، جلویش را بگیرد. و دشمن در برابر این گروههایی فدایی هیچ ضد پاتک و محافظی ندارد. چون اینان باغ­های فردوس با تمامی نعمت­های جاودانه­اش و رستگاری بزرگ با شهادت در راه خدا، را می­خواهند و همچنین در تلاشند تا تاج وقار و ارزشی که خداوند فقط شهدا را مختص آن نموده است، را به دست آورند.

پس آیا دشمن می­تواند امتیازی جایگزین آن را به آنان بدهد یا چیزی که تمنایش را دارند، به آنان عطا کند؟!!!.. هرگز .. هرگز …

و باید شعارشان این گفته­ی خداوند متعال باشد و بس:

(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه) أنفال ۳۹

«و با آنان بجنگید و کارزار کنید تا فتنه­ای (کفر و شرکی) باقی نماند و دین و عبادت و خضوع فقط برای الله متعال باشد.»

پس نه گفتگو .. و نه سیاست بازی جاهلانه … و نه وحدت دوگانه با کسی که با خدا و رسولش دشمنی می­کند. { بلکه فقط جنگ است و جنگ همراه با موحدان صاف دل بر علیه کافران و مشرکان }  همچنین به سربازانی احتیاج نیست که در اول فرصتی که برایشان پیش می­آید اصول و ثوابت منهج را تغییر می­دهند. و بلکه به عنصری تشنج­زا ونگران­کننده در جماعتی جهادی تبدیل می­شوند که در نهایت به ستون پنجم  { منظور از ستون پنجم فقط جاسوسان دشمن نسیت که در صف مسلمانان قرار دارد. بلکه هر کسی را شامل می­شود که با گفته­ها و حرکات و تصمیمات و موضع­گیرهایش برنامه دشمن را در پیشبردش یاری بخشد. } دشمن تبدیل می­شوند.  { توصیفات شیخ در وقت کنونی بیشتر بر انقلاب مردمی لیبی صادق است که نزدیک است خون مجاهدت هزاران کس باعث تشکیل حکومتی دمکراتیک شود. انقلابی که قربانیان و ایثارگرانش مسلمانان بودند. حال می­خواهند ثمره­ی آن را غربی­ها بخورند. }

پس ای برادران برای اینکه بر این حیله­های شیطانی و طاغوتی فائق آییم و غلبه کنیم ، باید باغ­های جاودان پروردگارمان را همیشه در جلوی چشمانمان مجسم کنیم و در صورت دشمنان­مان اینگونه فریاد بزنیم که: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ) توبه ۵۲

«بگو: آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي انتظار داريد: (يا پيروزي و غنيمت در دنيا، و يا شهادت و بهشت در آخرت). ولي ما درباره شما، چشم به راه هستيم كه يا خداوند به عذابي از سوي خود گرفتارتان سازد و يا با دست ما (مذلّت و خواري نصيبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشيد و ما هم با شما در انتظاريم.» و می­فرماید:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) صف ۱۰-۱۱-۱۲

«اي مؤمنان! آيا شما را به بازرگاني و معامله­اي رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد؟ * به خدا و پيغمبرش ايمان مي­آوريد، و در راه خدا با مال و جان جهاد مي­كنيد. اگر بدانيد اين براي شما (از هر چيز ديگري) بهتر است. * (اگر اين تجارت را انجام دهيد، خداوند) گناهانتان را مي­بخشايد، و شما را به باغ­هاي بهشتي داخل مي­گرداند كه از زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است، و شما را در منازل و خانه­هاي خوبي جاي مي­دهد كه در باغهاي بهشت جاويدان ماندگار، واقع شده­اند. پيروزي و رستگاري بزرگ همين است.»

و بهشت از آن شما است آنگاه که نشانه­های پیروز نمایان می­گردد ..

جنگ و پیکار ما با دشمن تا هنگامی که پیروزی مادی و معنوی نهایی صورت نگیرد پایانی نخواهد داشت. پیروزی مادی همان غلبه و قدرتمان بر دشمن و از بین بردن شوکت و هیبت و پراکنده کردن نشاط و اتحادشان است. و پیروزی معنوی در نمایان بودن و مستقر شدن پرچم توحید بر سایر ادیان و طواغیت است.

(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْركُونَ) صف ۹

«خداوند ذاتی است كه پيغمبر خود را همراه با هدايت و رهنمود (آسماني) و آئين راستين (اسلام) فرستاده است تا اين آئين را بر همه آیين­هاي ديگر چيره گرداند، هر چند مشركان دوست نداشته باشند.»

پس غلبه و قدرت دین، همان هدف بلند و نهایی از فعالیت و عمل جهادی مستمر بر ضد دشمنان الله سبحانه و تعالی است. تا وقتی که دین و عبادت فقط برای الله باشد و فقط کلمه­ی او (پرچم لااله الا الله) برافراشته شود و تا آنگاه که کلمه کافران و رایاتشان پست نگردد و به زباله دانی تاریخ نپیوندد، عملیات جهادی هیچگاه قابل توقف نخواهد بود.

و هنگامیکه جماعت­های جهادی به درجه­ایی خاص از قدرت و تمکین می­رسند، دشمنان چون توانایی ایستادن در برابر آنها و نیز پیروز شدن بر آنان را ندارند، به دادن درخواست برای صلح با مجاهدان و بستن پیمان با آنها روی می­آورند، تا شاید به این­گونه توانسته باشند که به زمانی برای تجدید قوا دست یافته و بتوانند که نیروهایشان را سامان دهند. و یا اینکه بتوانند در این مدت در صف­های مجاهدین شکاف ایجاد کرده و آنها را از هم جدا کنند و با این کار شوکتشان را ضعیف کرده و در میدان نبردی دیگر بتوانند که کفه ترازو را به سوی خود باز گردانند.

و بهترین مثال برای این حالت در زمان حالمان آن چیزی است که امروز در سرزمین مجاهد افغانستان در حال وقوع است.

الله متعال به برادران جماعت القاعده و امارت اسلامی افغانستان این توفیق را عنایت فرموده است تا نفوذ و تواناییشان را بر اکـثر مناطق افغانستان بگسترانند و در مجبور کـردن دشمن به قبول شرط و شروط­هایش دارای قدرت و برتری می­باشند و به فضل و قوت الهی تا به دست آوردن پیروزی نهایی و غلبه کامل، زمان زیادی باقی نمانده است.

ولی ما در اینجا نظاره­گر می­باشیم که دشمنان خدا با نیت طمع تقسیم و پارچه پارچه شدن امارت اسلامی و شرکت دادن آن در حکومتی دوگانه و مشترک ـ آن گونه که آرزو و انتظار دارند ـ دست صلح وآشتی مزعوم و دروغین را به سوی مجاهدان دراز کرده­اند. ولی در حقیقت همه اینها پیشنهادات خنده­داری است کـه به ابراز شفقت و همدردی با این مرتدان خیانتکار فرا می­خواند. ولی اینان، جز گردن زدن و غوطه­ور شدن در خون بد بو و متعفنشان، سزاوار و لایق چیز دیگری نیستند. چون جرم و خیانت­هایشان به مراتب بزرگ­تر و سخت­تر و سنگین­تر از آن است که مجاهدان به حفظ آبرو و خون بی­ارزششان گوشه­ی چشمی انداخته یا اینکه با آنها با نرمی و مهربانی و آسان­گیری برخورد و معامله کنند.

برای خائنین و دین فروشان در دنیا مرگ است و در قیامت آتش؛ چگونه می­­شود به کسانی که دین و آبرو و سرزمین خود را به  سکولاریستهای اشغالگر صلیبی فروخته­اند و بر علیه مجاهدان، مبارزه کرده­اند و زنان مسلمانان را زنده گذاشته و هتک حرمتشان می­کنند و فرزندانشان را به قتل می­رسانند و مردانشان را شکنجه می­کنند، اطمینان و اعتماد کرد؟

چگونه با آنها می­توان زیر یک سقف که دمکراسی نامگذاریش کرده­اند ایستاد و مشارکت نمود، تا ـ آنگونه که خود گمان می­کنند ـ همه با هم به دستی واحد در خدمت محقق شدن آرمانهای سرزمین قرار بگیریم؟

و مثال دوم که در این زمینه نمونه­ای بسیار روشن و آشکار است، جریاناتی است که در سومالی روی می­دهد. از آن جهت که اولاً ما می­بینیم که جنبش شباب المجاهدین پیشرفت زیادی کرده و بسیاری از مناطق کشور را تحت سیطره­ی خود قرار داده­اند و نظام “بی­شریف” { احمد شریف اسم رئیس جمهور پلاستیکی کنونی سومالی است. }  از جمع کردن وزیران وکابینه پارلمان خود ولو به شکل صوری و ظاهری عاجز و ناتوان است و در ساختمان کاخ خود از ضربات مجاهدان برای نابود کردنش در امان نیست و به حول و قوت الهی این کار زیاد طول نمی­کشد و بر این باورم که این مرتد خیلی زود از کشور پا به فرار می­گذارد. ولی قبل از وقوع آن، این نظام مرتد می­کوشد تا راه­حل­هایی پینه دوزانه برای رهایی از مشکلاتش بر سر راه مجاهدان بگذارد بدین مضمون که می­خواهد با آنان بر آتش بس یا صلح به توافق برسد تا با این کار اولاً به آنان بزرگواریی کرده باشد و ثانیاً- به قول خودش- از ریختن شدن بیشتر خون بی­گناهان جلوگیری کند.

ولی این مسکین بیچاره این را فراموش کرده است که اندک زمانی دیگر، این او است که به عطف و لطف مجاهدان محتاج است و اینکه هیچ­گونه وسیله و میانجیگری در برابر شدت و صلابت مجاهدان به او نفعی نمی­رساند.

در هر صورت بزودی در تمام نقاط بر مجاهدان فرض می­شود که، مستمر جهادشان با این نظام مرتد را پیگیری کنند تا هم سرزمین­ و هم مردم را از دست اینان آزاد کنند و سرپرستی همه امور و کارها به سوی آنها بازگردد و امر و حاکمیت مطلق فقط برای خداوند متعال باشد.

پس آنچه که در نزد خداست بهتر و پایدارتر است. و تمامی جهانیان نمی­توانند به مانند نعمتهایی که خداوند به ما وعده داده است را به ما ببخشد.

(وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ) روم ۶

«اين وعدّه­اي است كه خدا داده است، و خداوند هرگز در وعده­اش خلاف نخواهد كرد، وليكن بيشتر مردم (اين را) نمي­دانند.»

(وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) توبه ۱۱۱

«و چه كسي از خدا به عهد خود وفا كننده­تر است؟ پس به معامله­اي كه كرده­ايد شاد باشيد، و اين پيروزي بزرگ و رستگاري سترگي است.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *