از موانع وحدت (۷) نبود شورا یا تک روی و نپذیرفتن رای شوری (۱)
به قلم: کارزان شکاک
کتاب و سنّت، در میان مومنین به عنوان رافع اختلافات بوده اند چنانچه الله تعال می فرماید:
﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِيٱخۡتَلَفُواْفِيهِ﴾[النحل: ٦٤].«و ما این کتاب را بر تو نازل نکردهایم، مگر اینکه (به وسیله آن) در هرآنچه در آن اختلافکنند، برایشان بیان کنى».
﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓإِلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ١٠]. «هرچه در آن اختلاف کنید، حکمش به سوى خداست».
﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[النساء: ٥٩].«هرگاه در چیزى اختلاف کردید، آن را به خدا (یعنى قرآن) و رسول (یعنى سنّت) بازگردانید».
بنابراین، مرجع فهم دین و رافع اختلافات – همانطورى که در نهجالبلاغه نیز آمده – [۱] جز قرآن و سنّت چیزى نیست و اگرکسى بگوید، ممکن است در این دو نیز کسانى اختلاف پیدا کنند، جواب این است که در هر چیز دیگرى نیز ممکن است، اختلاف پیدا کنند! باید پیروان هر طرزفکر، مرجعى را به عنوان «مطلق» در حلّ و فصل اختلافات بپذیرند و در برابر آن تسلیم باشند تا بتوانند به وحدت برسند.. این «مرجع مطلق» نزد مسلمین پس از رسول الله صلی الله علیه وسلم شوراست. عدم تمسک به این مرجع همه ی فرق را بدون استثناء به اختلافات داخلی هم کشانده حالا چه رسد به اختلاف با سایر فرق. چنانکه کتاب «مختلف الشیعة فى أحکام الشریعة» اثر شیخ حلّى، سراپا منعکس آراء مختلف فقهایى است که همه خود را شیعه علی مىدانند، ولى در اخبارى که از علی و فرزندانش رسیده، اختلاف کردهاند!.و امروز ه مراجع ، متّکى به همان روایات، فتاواى گوناگون دارند!
در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمین می دانستند که در برابر وحی (قرآن و سنت صحیح) حق هیچ اعتراض یا تخلفی ندارند و بدون چون وچرا باید از قاعده ی «سمعنا و اطعنا» پیروی کنند. به همین دلیل شورا در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت یک طرفه است و حکم «وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ» «در کارها با ایشان مشورت کن» صادر می گردد که حکم نهائی در اختیار بنیانگذار است.
اما در امور قابل اجتهاد صحابه در مواردی رای و نظری مخالف رسول الله صلی الله علیه و سلم می دهند. پس از فوت رهبر اصلی قاعده ی شورا به صورت : وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ(شوری/ ۳۸) «و (ساماندهی) کارهایشان با مشورت و رایزنی با یکدیگر است» در می آید .
زمانی که شورا به عنوان ضامن وحدت مطرح می گردد به این معنی نیست که اشخاص باید سکوت کنند و از اظهار نظر خودداری نمایند. چون میزان وسعت، تجربیات و علم افراد با هم متفاوت است نگرشهای آنها به مسائل نیز متفاوت می شود . بیان این تفاوتها و اختلاف رای ها در شورا یعنی رحمت و ترقی که در نهایت به بهترین تصمیم توسط شورا منجر می گردد .
در حکمت ۳۱۷ نهج البلاغه آمده است: امام علی رضی الله عنه در جواب فردی یهودی که به ایشان گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده درباره اش اختلاف کردید، فرمود:«ما دربارهی آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او، اما شما یهودیان، هنوز پای شما پس از نجات از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: برای ما خدایی بساز، چنان که بتپرستان خدایی دارند». و پیامبر شما گفت:«شما مردمی نادانید».
در اینجا مشخص است که علت اختلاف بر سر آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده نبوده بلکه در مسأله ای اجتهادی و انتخابی بوده است . علی رضی الله عنه خودش زمانی که جمع تصمیم می گرفت تابع رای شورا می شدند، هرچند که این تصمیم بر خلاف میل ایشان باشد . به عنوان مثال زمانی که احتمال این می رفت که شورشیان برای خود خلیفه ای انتخاب کنند و سایرین جهت در دست گرفتن این مقام به امام علی روی آورده بودند مجبور به کنار نهادن میل و رای خود شد و ناچارا این مقام را پذیرفت .
علی رضی الله عنه در این زمینه می گوید:
- «مرا واگذارید و دیگری را به دست آورید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمیماند، چهرهی افق حقیقت را ابرهای تیرهی فساد گرفت… اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر، و مطیعتر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم در حالی که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم»([۲]).
- – «من برای حکومت در پی مردم نرفته، تا آنان به سوی من آمدند و من قول بیعت نداده تا آن که آنان با من بیعت کردند»([۳]).
- – «من به خلافت رغبتی نداشته و به ولایت بر شما علاقهای نشان نمیدادم و این شما بودید که مرا دعوت کردید و آن را بر من تحمیل کردید»([۴]).
- – «دست مرا برای بیعت میگشودید و من میبستم، شما آنرا به سوی خود میکشیدید و من میگرفتم…بر من هجوم آوردید… مردم در بیعت با من خشنود بودند…»([۵]).
- – « اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم»([۶]).
[۱]– خطبه ۱۴۹ و نامه ۵۳٫
[۲]– خطبه ۹۲٫
[۳]– نامه ۵۴٫
[۴]– خطبه ۲۰۵٫
[۵]– خطبه ۲۲۹٫
[۶]– خطبه ۳ شماره ۷٫