منهج و اولویتهای مبارزه و جهاد از اسامه بن لادن تا ایمن الظواهری
به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی
از زمانی که سید قطب رحمه الله از آمریکا تحت عنوان شیطان بزرگ یاد کرد و از اسلام درباری آل سعود و سایر دربارها تحت عنوان اسلام آمریکائی یاد کرد جریانات ضد استعماری در میان اهل سنت با تمرکز بر آمریکا و متحدین آن چون رژیم صهیونیستی و انگلیس و غیره و با پرهیز از تفرق و جنگهای داخلی و پرداختن به مسائل ریز فقهی مورد اختلاف مذاهب اسلامی در مسیر صحیحی قرار گرفتند که نوید بخش آینده ای روشن برای مسلمین و پایان دادن به اشغال سرزمینهای اسلامی و اخراج کفار سکولار جهانی و مزدوران محلی آنها بود.
ایمن الظواهری با آنکه از طرفداران تفکرات سید قطب رحمه الله در جماعت جهاد اسلامی مصر بود اما از نظر منهجی و فکری تابع سلفیت نجدی آل سعود بوده است . این منهج از همان ابتدا معمولاً تمرکزش بر مسلمین اطراف خود و غفلت از دشمنان اصلی بوده است بر همین اساس أیمن الظواهری اعتقاد داشت اولویت در مبارزه با دشمن نزدیک است و پس از نابودی آن، نوبت به جهاد با دشمن دور میرسد[۱]
اما اسامه بن لادن، مبارزه با غرب را در رأس برنامههای خود میدانست. برهمین اساس، اولین فتوای جنگ علیه آمریکاییهای اشغالگر در سرزمین حرمین شریفین را صادر کرد و در فوریه سال ۱۹۹۸م. با صدور فتوایی، خواستار تأسیس «جبهه جهانی برای جهاد علیه یهودیان و صلیبیان»شد.
با آنکه هیچ کشور یهودی یا نصرانی در دنیا وجود نداشت و کشورهای سکولار جهان در حال نابودی تمام شریعتهای آسمانی بوده اند و«جبهه اسلامی جهانی جهاد علیه سکولاریسم» به واقعیت نزدیکتر بود اما در عمل منظور اسامه بن لادن همین کشورهای سکولار در دنیا بود .
شیخ اسامه بن لادن رحمه الله آمریکا را سر افعی می دانست و بر این باور بود : «کشتن آمریکاییها و متحدان آنها (نظامی و غیر نظامی) وظیفه فردی هر مسلمان در هر کشوری است که در آن چنین کاری ممکن باشد تا از این راه مسجدالأقصی و مسجد مقدس (مکه) از چنگال کفار خارج شود و آنها ارتشهای خود را از سرزمینهای اسلامی در حالتی شکستخورده که دیگر نتوانند مسلمانان را تهدید کنند، خارج سازند.»
شیخ اسامه بن لادن رحمه الله از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱م. ضمن صدور فتوای جهاد بینالمللی علیه غربیها به رهبری آمریکا با هدف کمک به مسلمانان جهان، در سخنرانی خود به مناسبت استقرار آمریکاییان در عربستان گفته بود: «… باید شخصاً و مستقیماً به آمریکا و اسرائیل ضربه بزنیم. از آنچه در توان دارید، دریغ مدارید تا کلام خدا غالب شود.» [۲]پس از آن، در زمان تسلط طالبان بر افغانستان و استقرار القاعده در آنجا، بنلادن بیانیههای گوناگونی بر ضرورت جهاد و قیام مسلحانه با نیروهای غربی صادر کرد [۳] و کشتن هر آمریکایی و یهودی در هر نقطه از جهان را مجاز دانست، زیرا آنان از یکسو بر حرمین شریفین تسلط یافته بودند و از سوی دیگر، به کشتن مسلمانان در گوشههای مختلف جهان اقدام میکردند. [۴] او اعلام کرد که مسیحیان و یهودیان با زور و جنگ، فلسطین را از ما گرفتند، نه با گفتوگو و مذاکره؛ بنابراین، ما نیز باید از راه زور آنان را خارج کنیم. [۵]
ایمن الظواهری در این زمان تابع همین رتبه بندی جهاد بود و با امضای فتوای بنلادن، مبارزه با آمریکا و اسرائیل (دشمن دور) را در اولویت قرار داد [۶] البته لشکر کشی های مختلف کفار سکولار جهانی چون آمریکا و انگلیس و فرانسه و دیگر هم پیمانان آنها به سرزمینهای اسلامی که انقلابات مردمی و یا حتی حرکتهای اعتراضی مسالمت آمیز مردمی صورت می گرفت باعث تقویت بیشتر این رویکرد میان طیفی وسیعی از مسلمانان گردید. [۷]
اسامه بن لادن رحمه الله با صدور بیانیهای در ۱۲ اکتبر ۱۹۹۶م. اعلام کرد: «کشتن آمریکایی و همپیمانان نظامی آن، واجب دینی بر مسلمانان است [و] تا خروج ارتش آمریکا از اراضی مسلمین، این واجب باید ادامه یابد. مسلمانان باید بر آمریکایی، یعنی سربازان شیطان حمله کنند.»[۸]
پس از مرگ اسامه بن لادن رحمه الله (با منهج اخوانی سید قطب رحمه الله)و قدرت گیری ایمن الظواهری (با منهج سلفی نجدی) عملاً روشن نجدی ها در القاعده الظواهری پیش گرفته شد. یعنی «عملاً» آمریکا و رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن اصلی رها شد و با بزرگنمائی مسائل اختلافی و اجتهادی میان مسلمین، عاملی جهت تفرق میان گروههای مختلف اسلامی و حتی جماعتها و گروههای مختلف سلفی نجدی نیز شدند و بار دیگر سیاست غلط مشغول شدن مسلمین به مسلمین و رها کردن دشمنان اصلی پیاده شد.
البته این جریان فکری در زمان حیات شیخ اسامه بن لادن رحمه الله نیز وجود داشت اما تفکر راهبردی نبود بلکه یا مثل ایمن الظواهری تابع بودند یا مثل زرقاوی اصلاً وارد القاعده نمی شدند . در هر صورت در این نگرش نجدی هر کسی بیشترین نزدیکی فکری (ابومحمد مقدسی و السباعی و طارق عبدالحلیم و…) و عملی «زرقاوی و..»به نجدیت پیدا می کند بیشتر مورد ستایش قرار می گرد چنانچه ایمن الظواهری در نوار ویدئویی خود، زرقاوی را ستایش میکند و لقب «قهرمان اسلام» را برای او به کار میبرد. [۹]
زمانی که اهل سنت به تکفیرهای غیر شرعی و قتل عامهای ضد اسلامی زرقاوی واکنش نشان می دهند ایمن الظواهری با یک عقب نشینی تاکتیکی اعلام می کند که جهاد با کفار اهل کتاب و بیدین مقدم است و تا پایان نیافتن مبارزه با آنان، پرداختن به کشتار شیعیان و دیگر مسلمانان مخالف، به صلاح نیست. [۱۰]
ما ثمره ی انتقال از منهج اسلامی سید قطب به منهج نجدیت را مشاهده کرده ایم و با یک بررسی کوتاه متوجه خواهیم شد که ایمن الظواهری امانتدار خوبی برای اسامه بن لادن نبود و با عوض نمودن منهج جماعت بین المللی القاعده در واقع مسیر آن را نیز به نفع دشمنان اسلام عوض کرد .
حاملان منهج نجدیت خواسته یا ناخواسته در مسیر تفرق و جنگ داخلی و خدمت به دشمنان قدم بر می دارند .
[۱] منتصرالزیات، أیمن الظواهری کما عرفته، ص۱۱۳-۱۱۹٫
[۲] حسین هوشنگی و احمد پاکتچی، بنیادگرایی و سلفیه، ص۳۰۱؛ سید مهدی علیزاده موسوی، افغانستان ریشهیابی و بازخوانی تحولات معاصر، ص۱۶۱ـ۱۶۳٫
[۳] عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بینالملل، ص۲۷۱ـ ۲۷۵٫
[۴] محمد محمدیان، بنیادهای فکری القاعده، ص۸۳٫
[۵] عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بینالملل، ص۱۸۶٫
[۶] منتصر الزیات، أیمن الظواهری کما عرفته، ص۱۲۰٫
[۷] سید احمد رفعت و عمرو الشوبکی، آینده جنبشهای اسلامی پس از ۱۱ سپتامبر، ترجمه میثم شیروانی، ص۲۲۰٫
[۸] محمد محمدیان، بنیادهای فکری القاعده، ص۱۴۹٫
[۹] شبکه الجزیره، ۲۰/۳/۱۳۸۵ (به نقل از. محمد محمدیان، بنیادهای فکری القاعده، ص۴۵-۴۶).
[۱۰] «القاعده عراق و برگی از تاریخ جریانهای خاورمیانه»، چشمانداز ایران، ص۱۸۷٫