داستان آغازین حرکت اسلامی طالبان در افغانستان از زبان ملا محمد عمر مجاهد
ترجـــمه: طارق.
من مدرسهء کوچکی را تٲسیس نمودم که در آن حدود پانزده ٳلی بیست نفر طلبه مشغول تعلیم علوم دینی بودند، خودم در آن مدرسه درس می خواندم که یک روزی در اثناء درس خواندن فکری به ذهنم خطور کرد که تا هنوز با چنین فکری مواجه نشده بودم.
کتاب را بسته کردم و با یک تن از دوستانم راه افتادم، آیا در آن زمان آیه [لا یکلف الله نفسا ٳلا وسعها] برایم کفایت نمی کرد؟ در حالیکه وقتی با این فکر مواجه شدم اسلحه، فوج، مال و دولت را نداشتم!!! پس آیا در آن زمان باید خود را نامکلف تصور می کردم؟
نخیر من فقط بر خداوند متعال توکل کردم و با خداوند عهد راستین بستم تا باید کار جهاد و مبارزه را پیش ببرم.
با همراه خود تا منطقه ـ سنگسارـ رفتم و در آنجا از شخصی به نام سرور باشندهء منطقهء تلکانِ قندهار، یک موتورسایکل را قرض گرفتم و مسیر زنگاوات را در پیش گرفتم.
قبلا ما از زنگاوات تا تلکان پیاده آمدیم که به سبب خار و خاشاک زیاد راه رفتن بسیار مشکل بود من به همراه خود
گفتم:
این شب را به یاد داشته باش حتما خداوند اجرش را خواهد داد ٳن شآءالله.
صبح آن روز فعالیت خود را آغاز نمودیم، به یکی از مساجد محل رفتیم و در آنجا هفت تن از طالبانی را که مشغول درس بودند گردهم جمع کردیم و به ایراد سخنان مختصری پرداختم و گفتم:
دین خداوند مخفیانه پیش می رود اما چور و چپاول در هر جا و بر هر راه، آشکارا انجام داده می شود. شخصی از ماشین سواریش پایین کرده می شود مورد هدف گلوله قرار می گیرد ولی کسی از ترس نمی تواند او را دفن نماید، با درس خواندن ما در مساجد مشکلات هیچ گاه حل نخواهند شد و با سردادن نعره های زنده باد و مرده باد هیچ کاری پیش نخواهد رفت.
اگر شما خدمت دین خداوند را خالصانه انجام می دهید پس درس و تدریس از شما می ماند و این را نیز بدانید که هیچ کس با من وعدهءکمک و همکاری یک افغانی را نکرده است، اگر مردم قریه ما را نان می دهند یا نمی دهند به خودشان برمی گردد و اختیار خودشان را دارند با ما غیر از توکل بر خداوند، توشهء وجود ندارد و این کار تا یک هفته، ماه و یا سال نخواهد بود بلکه تا آخرین رمق زندگیم این مسیر را ادامه خواهم داد.
آنها را اطمینان دادم که فاجران و فاسقان در دشمنی خداوند شب و روز مبارزه می کنند و باک هیچ چیزی را ندارند اما ما که ادعای خدمت به دین خداوند را داریم تا این اندازه ترس و اضطراب داریم که توان مقابله با آنان در خون ما یافت نمی شود.
از میان هفت طالبان مذکور حتی یک تن به من جواب قاطعانه نداد و باالفور آماده همکاری نشد، خداوند گواه است که همه با هم گفتند:
ادامه خواندن داستان آغازین حرکت اسلامی طالبان در افغانستان از زبان ملا محمد عمر مجاهد