انقلاب ملت ها، آیا پایان پادشاهی جبّارانه است؟
به قلم: ابو عبیده عبدالله العدم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و آله و صحبه و من والاه.
وبعد….
بنده در برخی دوره های آموزشی سازمان دهی و مدیریت جنگهای چریکی،بارها به گوش برادرانم می خواندم که برخی کشورها هستند که- طبق اطلاعات اولیه-بسیار سخت است که جنگ چریکی موفقی در آنها شکل بگیرد. و این باتوجه به عوامل متعدد جغرافیایی و اجتماعی و اقتصادی آن مناطق بود که مانع رسیدن مجاهدین به اهداف خود و پیروزی و تمکین می شد مانند برخی کشورهای خلیج و مصر و تونس و لیبی وغیره. بسیاری از اوقات حیران می ماندم که چگونه این رژیم های طاغوتی را که بلاد و عباد را به فساد کشیده اند،باید از بین برد و هیچ راهی نمی دیدم جز لشکرکشی امواج ایمانی از افغانستان برای فتح این کشورها و برپایی حکومت اسلامی در آنها، البته بعد از تمام کردن کار آمریکا یا تضعیف آن به طوری که مشغول مشکلات خود شده و از دخالت در کشورهای اسلامی دست بردارد چرا که آمریکا همچون گردنه صعب العبوری در برابر شکل گیری هر گونه حکومت اسلامی قرار گرفته است.
زمانی من معتقد بودم که برپایی حکومت اسلامی ده ها سال زمان خواهد برد بلکه حتی شیخمان ابومصعب سوری معتقد بود که برپایی حکومت اسلامی با در نظر گرفتن وضعیت اسفناکی که ملتهای مسلمان در آن به سر می برند و تسلط دشمن خارجی و داخلی برآنها،حداقل به پنجاه سال زمان نیاز دارد.
با بررسی دقیقتر فهمیدم که حوادث یازده سپتامبر و جنگ سکولاریستی علیه افغانستان و عراق که به دنبال آن شکل گرفت،این روزگار قحطی پیش روی ما که -ما و فرزاندنمان باید رنج آن را بر خود هموارمی کردیم تا می دیدم که آرزویمان تحقق یافته و با چشمانمان آن را زنده و واقعی جلوی خود می دیدم- را کوتاه کرده است.
اما چیزی که این لحظه بدان معتقدم اینست که الله تعالی بر ضعف و عجز و کمبود امکانات ما رحم آورده و از سوی خود و به قدرت خویش، تغییر را توسط لشکری بوجود آورده که هیچ کس گمان نمی کرد بعد از این که سالها برای رام شدن آن تلاش شده بود، از خود حرکتی نشان دهد.
آری!ملتهای مسلمان امروز به حرکت در آمده اند و علیه جلادهایشان خروشیده اند تا الله تعالی به گروه تحت فشار مجاهدین که تمام امتها علیه آن متحد گشته بودند و زمین با تمام وسعتش برآنها به تنگ آمده بود،نور امیدی نشان دهد که از صبح درخشانی خبر می دهد و هرچند این نور کمرنگ است اما به سرعت درخشیدن خواهد گرفت تا زمین از قسط وعدالت پر شود همانطور که با ظلم و ستم پرشده بود.
این تغییر الهی در منطقه عربی که به حرکت ملتها انجام گرفته است،حرکتی که وفق سنتهای تکوینی است که الله تعالی در هستی به ودیعت نهاده- و هیچ کس را استثناء نمی کند-،در واقع به خواست الله تعالی آغاز پایان پادشاهی و حکومت ظالمانه جبارانه ای است که ده ها سال است بر گردن مسلمین سوار و برآنان مسلط بوده است،و امیدواریم که به دنبال پایان این حکومت جبارانه ،به کمک الله تعالی خلاف بر منهج نبوت بیاید همانطور که محبوب مصطفی صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیحی که امام احمد و غیر او از حذیفه بن یمان روایت می کند به این مژده می دهد:
عن حذيفة بن اليمان قال: قال: رسول الله صلى الله عليه وسلم تكون النبوة فيكم ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها، ثم تكون خلافة على منهاج النبوة، فتكون ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها إذا شاء الله أن يرفعها، ثم تكون ملكاً عاضاً فيكون ما شاء الله أن يكون، ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها، ثم تكون ملكاً جبريةً فتكون ما شاء الله أن تكون ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها، ثم تكون خلافة على منهاج النبوة.
“حذیفه بن یمان رضی الله عنه روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:نبوت آن اندازه که الله بخواهد در میان شما خواهد بود،سپس الله تعالی هر گاه بخواهد آن را بر می دارد ،سپس خلافتی بر منهج نبوت خواهد بود و آن اندازه که الله تعالی بخواهد ادامه خواهد داشت سپس الله تعالی هرگاه بخواهد آن را بر می دارد،سپس پادشاهی ستمکارانه می آید و آن اندازه که الله تعالی بخواهد ادامه خواهد داشت وسپس هرگاه الله تعالی بخواهد آن را بر می دارد،سپس پادشاهی ظالمانه جبّارانه خواهد آمد و آن اندازه که الله بخواهد ادامه خواهد داشت و سپس هرگاه الله تعالی بخواهد آن را بر می دارد،سپس خلافتی بر منهج نبوت خواهد آمد”.
این بشارت نبوی دلیل راستینی بر اینست که خلافت راشده به خواست الله آمدنی است و خون شهیدانمان به خواست الله به هدر نخواهد رفت اما لاجرم قبل از تولد این خلافت، درد زایمان خواهد بود و نمی دانم که این درد چقدر طول خواهد کشید.اما چیزی که می دانم و از نتایج این انقلابات برایم واضح است چنین است:
۱٫روزگار تسلط طواغیت و اطلاعات و پلیس شان بر گردن مردم و تحقیر و تذلیل ملت به پایان رسیده و به خواست الله دیگر تا ابد بازنخواهد گشت.
۲٫ سدّ ترس و هراس که جلوی مسلمین را گرفته بود شکسته شده و مسلمین راه ایجاد تغییر را آموخته اند و فهمیده اند که تخت طواغیت از تارهای عنکبوت سست تر است و جز هاله تبلیغاتی دروغینی بیش نیست که طاغوت برای کاشتن ترس و هراس از قدرت پوشالی خود در دلهای مردم، به دور خود ایجاد کرده است.
۳٫ملتهای عربی عزت و کرامت و شخصیت گم شده شان را بعد از دهه ها ذلت و اهانت و بردگی ، به دست آورده است و شاید بدین ترتیب برای حماسه های مهمی با روم معاصر،آماده می شود.
۴٫این انقلابات، تأثیر کشنده ای بر برنامه های و نقشه های غرب سکولار داشته است،غربی سکولار که قرنها است علیه این امت مکر می کند و دائم تلاش می کند آن را ذلیل و رام نگاه دارد. این حرکت ملتها اوراق سیاست آنان را بر هم ریخت به طوریکه در مقابل این چالشهایی که هرگز گمانشان را نمی کرد، عاجز مانده است.
۵٫این انقلابات، غرب سکولار به رهبری آمریکا را از جبهات جنگ در افغانستان و عراق – و لو به شکل جزئی-غافل کرد و به خواست الله تعالی اثرات این غفلت در آینده به وضوح نمایان خواهد شد.
۶٫این انقلابات به روشنی ضعف غرب سکولار و در رأسشان آمریکا را آشکار کرد و این ضعف نتیجه فرسایش آنها در جبهات جنگ عراق و افغانستان و دیگر جبهات که در کانون مبارزه با صلیبیت جهانی قرار دارند، بوده است و اگر الله تعالی وقوع این ضعف را پیش نمی آورد حتماً جنگی صلیبی را در تونس و مصر برای جلوگیری از پیروزی این انقلابها شاهد می شدیم. انقلابهایی که هیمنه و مصالح و به طوری کلی وجودشان در منطقه را -هر چند که در شعاع متوسطی باشد -تهدید می کند.
۷٫جنبش کنونی ملتها در واقع، تضعیف غرب سکولار محسوب می شود که دیرزمانی است بر ثروات و خیرات این ملتها مسلط گشته و منابعش را به ارزان ترین قیمت و در بسیاری اوقات بدون قیمت، به یغما برده و در حقیقت به سرقت برده است.
جنبش جهادی جهانی بدون شک منتظر ثمرات این تحرک ملتها است،تحرکی که خود با خون فرزندانش در ساختن آن سهیم بوده و دهها سال برای دعوت به آن و جنگ به خاطر آن تلاش کرده تا عقیده اش را به عقول مسلمینی برساند که اکنون بر این ظلم طاغوتی خروشیده اند. و البته منکر نقشی نمی شوم که برخی شبکه های ماهواره ای در بازگرداندن و نوسازی طرز تفکر و تعقل مردم درمانده عرب داشته اند.
به نظر بنده – والله اعلم- چیدن میوه های این انقلابات مردمی علیه طواغیتشان، به شکل کامل که مورد انتظار جنبش جهادی جهانی و دیگر مخلصین است ای بسا نیاز به گذشت زمان داشته باشد به طوری که ضعف تسلط آمریکا و هم پیمانان غربی اش بیشتر نمایان شده و سپس به کمک الله پیروزی و غلبه برای مؤمنین خواهد بود.
و شاید قبل از این غلبه و یا “خلافت بر منهج نبوت”،هرج و مرجی منطقه عربی را درهم نوردد به طوری که نظام متعارف قبل از انقلاب معدوم گشته و یا حکومت مرکزی در کشروها ضعیف شوند به طوریکه فقط حکومتی نمادین باشند. و نیز ممکن است که منطقه وارد پیکارهای قبیله ای و منطقه ای داخلی شود به طوری که در جغرافیای جدید سیاسی قدرت در دستان قبیله و یا طائفه وفرقه باشد و الله اعلم.
چند روز پیش کنار یکی از صالحینی که ریشش در میادین جهاد سپید گشته و موی سرش در مبارزه با ظالمین مصر سفید شده بود،نشسته بودم،به او گفتم:شیخ مصطفی ابو یزید و خالدالحبیب کشته شدند و دیگر برادران مصریمان که عمرشان را در جنگ با دشمنان الله به پایان رساندند اما این روز را که الله تعالی طاغوتشان”حسنی مبارک”را ذلیل کرد ندیدند….سپس صحنه عبدالرحمن بن عوف در خاطرم مجسم شد؛وقتی که برای افطار او غذا آوردند و او گفت:مصعب بن عمیر که بهتر از من بود کشته شد و در پارچه ای کفن شد که اگر سرش را می پوشید پاهایش نمایان می شد و اگر پایش پوشیده می شد سرش نمایان می شد،و حمزه که بهتر از من بود کشته شد…سپس دنیا برایمان گسترده شد و نعمات دنیا به ما داده شد،حال می ترسم که پاداش اعمالمان زود تر به ما داده شده باشد و برای آخرت چیزی نمانده باشد…سپس شروع به گریه کرد و غذا را رها نمود…..
خواننده عزیز!
به نظر تو آیا اکنون همان صحنه دوباره با این گروه اندک مؤمن باقی مانده که به خاطر الله هنوز می جنگند،تکرار می شود؟
الحمدلله رب العالمین
به قلم:
ابوعبیده/عبدالله العدم
۲۰ ربیع الثانی۱۴۳۲
برای برادران مجاهدتان دعا کنید