ریشه های جماعت دوله به کجا بر می گردد؟ این جماعت خوارج است یا ….
به قلم: ابوابراهیم هورامی
گروههای نجدی به خاطر پوشاندن تفکرات نجدی جماعت دوله به آن می گویند خوارج و جماعت دوله هم با تحدیات متعدد ثابت می کند که ربطی به خوارج ندارد بلکه مجری صادق تفکرات محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد است؛ به نظر شما کدام طرف راست می گویند؟
زمانی که مسلمین شاهد عینی شدن تفکرات محمد بن عبدالوهاب در زمان خودشان توسط جماعت نجدی دوله هستند شیخهای تفکر نجدیت به صورت پی درپی و مداوم سعی دارند دوله را به عنوان خوارج معرفی کنند و بدون آنکه به منابع فکری و فتواهای دوله اهمیتی بدهند می خواهند مخاطب آنها نیز اصلاً توجهی به کتب و منابع فتواهای جماعت دوله توجه نکند چون اگر به این منابع توجه کنند برایشان مشخص می شود که جماعت دوله در عمل به تفکرات محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد صادقتر از اینهاست و مردم اگر قرار باشد جماعت دوله را رد کنند بدون شک اینها را نیز به همراه محمد بن عبدالوهاب و سایر پیروان او رد خواهند کرد.
افکار خوارجی که ابتدا از علی ابن ابی طالب رهبر دارالاسلام و امیر المومنین بر علیه گروه اهل بغی معاویه حمایت کرده بودند و بعدها با شعار”لا حكم إلا لله” مساله ی حکمیت را رد کردند و به تکفیر تمام صحابه و مومنین موجود در ارتش علی و معاویه اقدام کردند و علی را نیز به قتل رسانده و با تعصب شدیدی که در افکار خاص خود داشتند و با انقلاباتی که بر علیه حکام بنی امیه و حتی بنی عباس انجام دادند، کاملاً مشخص است و افکار نجدیت هم مشخص است. تنها کافی است مقایسه ای انجام شود تا عمق این تفاوتها مشخص شود. البته در این زمینه بسیار گفته شده و من تنها به چند مورد اشاره می کنم:
اصول عقیده خوارج بر برائت از علی و معاویه بناشده که اینها و تمام طرفداران اینها را کافر می دانند، همچنین بر خلاف شیعه حاکمیت را محصور در بنی هاشم نمی دانند و بر خلاف اهل سنت نیز حاکمیت را محصور در قریش نمی دانند بلکه آنرا حق عموم مسلمین می دانند. در بیانیه ای که ابوبکر بغدادی را به عنوان خلیفه معرفی کرده آمده است که شروط خلافت تحقق پیدا کرده و یکی از این شروط هم این است که بغدادی از قریش است؛ مشخص است که این شرط از شروط خوارج نیست.
اکثر فرقه های خوارج بخصوص خوارج در چند قرن اولیه به آنچه که سلفی های نجدی تحت عنوان “صحيح السنة” از آن یاد می کنند اعتقادی نداشتند در حالی که جماعت دوله به تمام احادیث صحیح بخاری و مسلم و ترمذی و غیره اعتقاد دارد.
جماعت دوله به آنچه که در صحيح مسلم از “الملحمة الكبرى” و آنچه در مورد: “لا تقوم الساعة حتى ينزل الروم بالأعماق أو بدابق فيخرج إليهم جيش من المدينة،…” آمده یقین کامل دارد و افراد زیادی را با همین ابزار به خود جذب کرده است؛ (دابق یکی از مناطق سوریه و الأعماق هم منطقه از انطاکیه در ترکیه است که اسم مجله دابق و رسانه ی الاعماق جماعت دوله از این روایت گرفته شده است)
علاوه بر این خوارج زناکار متاهل را رجم نمی کنند اما جماعت دوله رجم می کند؛ خوارج همچون معتزله معتقد به «خلق قرآن»هستند، و کسی که گناه کبیره ای را انجام دهد کافر می دانند اما دوله مثل سایر مسلمین بر خلاف این تفکرات است.
شخص منصف می داند که جماعت دوله مجری تفکرات اشتباه محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد در تاویل شرک و توحید و مشرکین و برداشتن عذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و تکفیر نابجای مسلمین و برهم زدن دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان است نه در سایر اموری که با سایر مسلمین مشترک است.
این عقاید و اشتباهات هم مختص به جماعت دوله نیست بلکه متعلق به محمد بن عبدالوهاب و تمام علمای نجدیت است و تنها کاری که جماعت دوله کرده این است که صادقانه این تفکرات اشتباه را در جامعه پیاده کرده و صادقانه مسیر اشتباهی که نجدیت نشان داده است را طی کرده و دشمنان نیز از این اشتباهات آشکار ضربات خود را به اهل دعوت و جهاد زده اند.
در پایان دوست دارم به این اعتراف بی نظر و دقیق عادل بن سالم الكلباني امام سابق حرم مکی و از دعوتگران معروف تفکرات نجدیت اشاره کنم که می گوید:”داعش نبتة سلفية حقيقية يجب أن نواجهها بكل شفافية”.
فقط کافی است علاوه بر این به بیانیه ی دوله در۲۱شعبان۱۴۳۸ق در مجله النبأ نگاه کنید تا بدانید: دوله یعنی پیاده شدن تفکرات حقیقی نجدیت در زمان ما و ابوبکر بغدادی یعنی محمد بن عبدالوهاب در عصر ما؛ و هر کسی غیر از این بگوید دغل بازی است که حقیقت را از مسلمین پنهان می کند.
ورود دارالاسلام ایران به جنگ اوکراین و کمک به روسیه در جنگ با آمریکا و ناتو
به قلم: صلاح الدین فاروقی
همچنانکه پیداست در بسیاری از سرزمینهای اسلامی آمریکا و ناتو و مزدوران محلی آنها در حال جنایت هستند و از آنجایی که آمریکا فعلاً «سر افعی» و پرچمدار جنگ با مومنین و مجاهدین تحت عنوان مبارزه با تروریزم است و با همین بهانه ها جنگ را بر ما تحمیل کرده است و از آنجایی که مومنین و مجاهدین بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی تمرکز کرده اند بسیار طبیعی خواهد بود که از هر مسلمان یا کافری بر علیه این کافر اصلی حمایت شود.
رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفار یهودی مدینه و با نصرانی های نجران و با مجوس الاحساء و با مشرکین (سکولاریستهای) بنی ضمره و بنی خزاعه و غیره بر علیه سکولاریستهای قریش متحد شد چون دشمن اصلی در ان زمان کفار سکولار(مشرک) قریش بودند.
فتح مکه هم در نتیجه ی حمله ی متحدین قریش به کفار مشرک بنی خزاعه بود . چون بنی خراعه با دارالاسلام مدینه پیمان امنیتی داشت .
این روزها نیز که آمریکا و ناتو به همراه مزدوران محلی و رژیم صهیونیستی جنگ را بر سایر مومنین و دارالاسلام ایران تحمیل کرده است و ذلیلانه از افغانستان پا به فرار گذاشت؛ دارالاسلام ایران به عنوان یکی از قدرتهای برتر منطقه و به عنوان کشوری مستقل با دشمنان آمریکا در جنگ با آمریکا و متحدین آمریکا پیمانهای امنیتی و اقتصادی بسته است.
در جنگ کنونی آمریکا و ناتو در اکراین بر علیه روسیه، دارالاسلام ایران به عنوان ابرقدرت پهپادی جهان به یاری روس ها شتافت.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید اعلام کرد ایران قصد دارد چند صد پهپاد به خصوص از انواع رزمی با قابلیت حمل سلاح در اختیار روسیه قرار دهد و آموزش روسها را به زودی در ماه جاری آغاز میکند.
وحشت آمریکا و ناتو از ورود تسلیحات ایرانی به جنگ اوکراین به دلیل قدرت بسیار بالای دارالاسلام ایران در عرصه هواپیماهای بدون سرنشین است.
روس ها پیشتر نیز بارها در جلسات خصوصی از تمایل خود برای واردات پهپاد های ایرانی پرده برداشتند.
حال با ورود تسلیحاتی ابرقدرت پهپادی جهان به جنگ اوکراین، باید دید آمریکا و ناتو چه تدبیری برای این تغییر موازنه قدرت می اندیشند.
آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی و سایر مزدوران محلی آنها تجربیات تلخی از حملات این هواپیماها دارند و بدون شک در این جنگ همه جانبه باید منتظر ضربات دارالاسلام ایران در جاهای مختلف جهان باشند جنگی که چند دهه است شروع شده و با نابودی و فرار آمریکا و مزدورانش از تمام سرزمینهای اسلامی به مراحل بعدی آن که آزاد سازی تمام سرزمینهای تحت اشغال مسلمین است ختم می شود. باذن الله.
سیاستهای القاعده در تمرکز بر آمریکا به عنوان سر افعی و دشمن اصلی
ارائه : مجیب الرحمن فرغانه ای
با آنکه دکتر عبدالله عزام و اسامه بن لادن بر اساس منهج فکری سید قطب عمل می کردند و به همین دلیل با تمرکز بر آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ»(به قول سید قطب) و «سر افعی» (به قول اسامه بن لادن) و با دوری از هر گونه جنگ انحرافی داخلی با سایر مسلمین برای تمام مسلمین کار می کردند و هرگز تفسیر و تفکر خاصی را بر القاعده تحمیل نکردند، و با آنکه بعد از اسامه بن لادن ریاست القاعده را ایمن الظواهری به دست گرفت و تفکر نجدیت را بر القاعده تحمیل کرد و مسبب آنهمه جنگ داخلی میان مسلمین و جنگ القاعده با سایر گروههای جهادی در سوریه و یمن و آفریقا شد و حتی در این مناطق در جبهه ی آمریکا و ناتو و طاغوتهای ریز و درشت داخلی بر علیه سایر جریانات جهادی قرار گرفته است، با این وجود هنوز سیاست کلانی که در تمرکز بر دشمن اصلی یعنی آمریکا بر افکار طرفداران القاعده حکمفرما بوده است در اندیشه های دکتر ایمن الظواهری نیز باقی مانده است که در زیر با نشر فارسی یکی از پیامهای او به این سیاست اصلی القاعده از زمان پیدایش آن تا کنون اشاره می شود و هر کسی که لوله های اسلحه ها را زا آمریکا منحرف کند و به سمت دیگری بگیرد بدون شک دچار انحراف واضح و آشکاری شده است.
پیام شیخ مجاهد دکتر ایمن الظواهری رهبر جماعت بین المللی القاعده خطاب به امپریالیسم اشغالگر آمریکا
شیخ مجاهد دکتر ایمن الظواهری امیر جماعت القاعده در پیامی صوتی که مؤسسه رسانهای “سحاب” روز چهارشنبه ۹ / ۵ / ۱۳۹۲ در اینترنت منتشر نمود، مطالبی را به امت اسلامی و نیز سران کفر گوش زد نمودند.
ایشان در ابتدای سخنانشان به قضیه زندانیان گوانتانامو و اعتصاب غذای این زندانیان پرداخته و با هشدار به آمریکا در خصوص ادامه این روند ، پیامی را متوجه آمریکا نموده و طی آن تأکید کردند که جماعت القاعده از هیچ تلاشی برای آزادسازی این زندانیان و زندانیان مظلوم و ستمدیده در هر مکانی، دریغ نخواهد ورزید.
دکتر ایمن الظواهری با اشاره به برخورد و تعامل غیراخلاقی و ضد حقوق بشری آمریکا با زندانیان اعتصابکننده در زندان گوانتانامو بیان نمودند که: همانا به راستی اعتصاب غذای برادران زندانیمان در گوانتانامو چهره واقعی و متنفر و قبیح آمریکا را برای همه فاش و رسوا ساخت.
ارزش خون کافر سکولار چه کافر کورد یا عرب یا تورک و فارس و غیره زمانی که در جنگ با مسلمین کشته می شوند
به قلم: کیوان مریوانی
چند روز پیش چند مزدور سکولار و مرتد کورد از مزدوران اوجالان در سلماس توسط نیروهای مردمی و بسیجی شیعه مذهب دارالاسلام ایران به هلاکت رسیدند. عده ای از کوردها از کشته شدن این چند آفت توسط شیعیان ابراز تاسف کرده بودند.
قبل از آن چند نفر از سگمرگه های اداره های سکولار اربیل و سلیمانیه در اقلیم کردستان عراق توسط نیروهای مسلمان خود جوش به قتل رسیدند همچنانکه روزانه گریلاهای مزدور در سوریه توسط مردم مسلمان منطقه کشته می شوند.
در کل، گاه دیده می شود که عده ای برای ریخته شدن خون یک سگمرگه سکولار کورد یا یک گریلای سکولار و مرتد کورد یا فارس یا عرب یا بلوچ یا تورک و …. با مسلمین شیعه یا شافعی و نجدی و … ابراز نگرانی می کنند و حتی عده ای از دارودسته ی منافقین داخلی که دارای ضرارهایی نیز هستند برای این مردار شده های سکولار بیانیه هم صادر می کنند.
خلیفه راشد گفته است: ان دم الکافر عند الله کدم الکلب . بدرستی که خون کافر نزد الله مثل خون سگ است.
پس اگر مومن هستید از کشته شدن یک کورد سکولارکافر یا تورک و عرب و فارس و بلوچ کافر سکولار توسط یک شیعه یا کشته شدن آن توسط یک نجدی یا شافعی و اخوانی و هر مسلمانی با هر تفسیر و مذهبی اعتراض نداشته باش.
به جای نژاد گرائی و نژاد محوری سعی کن الله محوری و اسلام محوری را قرار دهی .
در هیچ جای قرآن و سنت صحیح و در هیچ جای شریعت اسلام انسانها بر اساس نژادشان تقسیم نشده اند بلکه انسانها بر اساس عقاید و دینشان معرفی شده اند.
شخص یا مسلمانی پرهیزگار است یا کافری بد بخت. پس اگر جنگی رخ می دهد به مردار شدن کفار توسط مسلمین افسوس نخورحتی اگر این کافر یکی از نزدیکان شما باشد.
ئهمهش وهكو ترساندنی ئهو وڵات و لایهنانه دێت كه دژایهتی جیهاد ناكهن و دهیانترسێنن بۆ ئهوهی بێنه ناو هاوپهیمانی صهلیبی بۆ لێدانی جیهادی عڕاق و شام و يه مه ن و ناوچهكهو بۆ ئهوهی بزوتنهوهی جیهادی پهكبخهن. باشه ئهی ئهو كاتهی سیسی كافر به پاره و پوولی وهلی ئهمره كافرهكهی دهستهی گهوره زانایان ۱۰۰۰۰ موسوڵمانی كوشت له مانگی ڕهمهزانی ۱۴۳۴ له گۆڕهپانی ڕابیعه و ئيستاش فروكه كاني ئالي سه عود به سه دان و بگره هه زاران لاوو مندال و پيرو جوان و ژن و مندالي يه مه ني و شامي و عيراقي له ت له ت ده كه ن و ده يسوتينن ، دهستهی گهوره زانایان بۆچی كهڕو ڵاڵ كهوتبوون و مێشیان لهسهر دهمیان لانهدهبرد؟!
۳- له بهیاننامهكهدا هاتووه: تیرۆر بهرژهوهندییهكانی ئوممهت دهخاته مهترسییهوه و ئهوهی بڵێ له جیهاده ئهوا گومڕا و نهزانه و ئیسلام لهو بیره گومڕایه بهریئه.
ئهی ئهوهی وهلی ئهمرهكهی ئهوان دهیكات له كوشتن و برين و ئاواره كردن و تاڵانكردنی سهروهت و سامانی موسوڵمانان و فرۆشتنی به ههرزانترین نرخ و پێشكهشكردنی به ئهمریكا و ئیسڕائیل و وڵاتانی ڕۆژئاوای كافر و داڵدهدانی شهینول عابدین و عبدربه منصور و یارمهتیدانی سیسی كافرو یارمهتیدانی فهڕهنسالا صهلیبی بۆ هێرش كردنه سهر ههرێمی ئهزوادی ئیسلامی له ئهفریقیا و دژایهتی كردنی موسوڵمانانی لیبیا و یارمهتیدانی حهفتهری موڕتهدد بۆ سهركوتكردنی موسوڵمانان و دامهزراندنی سيستميكي سكولار له سعودیه و تهسلیمكردنی یهمهن بۆ جاشه كاني ئامريكا ئایا ههموو ئهوانه بهرژهوهندییهكانی ئوممهت ناخهنه مهترسی ئهی دهستهی زانایانی پادشای سعودیه؟!
جاهدوا في سبيل الله، وليكن شعارنا؛ “تحرير الإنسان والأوطان تحت راية القرآن”.
تسعى أمريكا منذ فترة؛ إلى ترسيخ وجودها العسكري السکولاری في العالم الإسلامي و تصاعدت الروح السکولاریة الحاقدة لذروة حماقتها في الدعم والتأييد لإسرائيل (الناشر: فی هذا ملف اقرأ : السکولاری و لا الصليبي . لان الحروب الصلیبیه انتهت منذ العام ۱۲۸۹ و الان دور حرب السکولاریین على المسلمین والعالم الإسلامی )
بقلم : الدكتور أيمن الظواهري
بسم الله الرحمن الرحيم إن الحمد لله، نستعينه ونستهديه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له.
تسعى أمريكا منذ فترة؛ إلى ترسيخ وجودها العسكري الصليبي في العالم الإسلامي.
ومن وسائل ترسيخ هذا الوجود؛ دعم الكيان الصهيوني باعتباره موطىء القدم الأساسي للغزو الصليبي لعالمنا الإسلامي، ولذلك لا يمكن اعتبار احتلال اليهود لفلسطين قضيةً اقليميةً محصورةً في فلسطين تتعلق بالفلسطينيين فقط، بل هي في ميزان الإسلام؛ عدوان على ديار الإسلام، باعتبار أن المسلمين أمة واحدة، بلادهم بمنزلة البلد الواحد، وفي ميزان أي تحليل محايد؛ يتضح أن الكيان الصهيوني ما هو إلا طليعة متقدمة للحملة الأمريكية للسيطرة على الشرق الإسلامي، وما هو إلا جزء من حملة ضخمة ضد العالم الإسلامي، تحالف فيها الغرب بزعامة أمريكا مع الصهيونية العالمية.
وبمجيء الإدارة الحالية للبيت الأبيض؛ تصاعدت الروح الصليبية الحاقدة لذروة حماقتها في الدعم والتأييد لإسرائيل، ولم تكن هذه الإدارة الحمقاء تتوقع أن تواجه – بفضل الله – بهذه المقاومة الإسلامية الجبارة لاستكبارها وتجبرها، تلك المقاومة التي بلغت أوجها بغزوتي نييورك وواشنطن المباركتين.
وكالثور الأعمى؛ قررت أمريكا أن تغزو أفغانستان، ثم زادت في حماقتها وقررت أن تغزو العراق، فاكتشفت أمريكا أنها قد غاصت لآذانها في أكبر ورطة تعرضت لها في تاريخها، وأن ما أرادته من شن حملة لإرعاب وإرهاب المسلمين ارتد عليها استنزافاً متدفقاً لدماء الأمريكان واقتصادهم، وكشفاً لأخلاقهم المتدنية ونفاقهم المبدئي، وورطة لا مخرج منها إلا بإعلان أمريكا لهزيمتها وانسحابها، والتسليم بقوة الأمة المسلمة المتوكلة على الله، بكل ما يعني ذلك من نتائج كارثية على الأمبراطورية الأمريكية وحلفائها الحاكمين في عالمنا الإسلامي، خاصةً وهي قد شاهدت كيف تفكك الاتحاد السوفيتي وتدهور نفوذه بعد انسحابه مهزوماً من أفغانستان، بعد أن سلم بالهزيمة في حرب استنزاف كادت أن تقضي على موارده دون تحقيق أي نصر أو مد لمناطق نفوذه، بل على العكس انتهى إلى غير رجعة – بعدها بسنتين – ما كان يعرف بـ “الاتحاد السوفيتي”.
ولذلك تسعى الولايات المتحدة – بكل وسيلة – أن تحارب الأمة المسلمة في عقيدتها التي تمثل الخطر الأكبر لوجود أمريكا المستكبر، خاصةً وقد بدأت الأصوات تتعالى في داخل أمريكا ألا أمل في الانتصار على ما يسمونه بالإرهاب – وهي التسمية الكاذبة للجهاد – إلا بتغيير أفكار المسلمين وعقولهم، وأن المواجهة العسكرية معهم لن تؤدي إلا لمزيد من الخسائر لأمريكا، بل قد تزلزل بنيان الامبراطورية الإمريكية.
وبدلاً من أن تراجع أمريكا نفسها وتتساءل عن السبب الذي دفع المسلمين لإنزال هذه الخسائر الفادحة بها، ركبت رأسها وتمادت في غيها وعنادها وراحت تفكر كيف تغير عقائد المسلمين وأفكارهم، حتى يقروا بمشروعية جرائم أمريكا ضد الإسلام والمسلمين، ومن هنا جاءت هذه الدعوات التي تزعم أنها ستحرر المسلمين من الجهل والتعصب والكبت وتحلق بهم في أفق من الحرية والعدالة والمعرفة.
ومن المضحك المبكي؛ أن هذه الدعوات تنظر إلينا بعين عوراء وفكر متعصب متجن، فالحرية عندهم لا تعني مطلقاً؛
أن نقرر إزالة إسرائيل.
ولا تعني أن نتساوى مع إسرائيل في الأسلحة التقليدية والغير تقليدية.
ولا تعني أن نختار الإسلام منهجاً للحياة.
ولا تعني أن نطرد القوات الأمريكية الصليبية من منابع بترول المسلمين، ولا أن نبيعه بالسعر الذي نريده.
ولا أن نعلم أبناءنا المناهج التي نختارها لهم.
ولا أن نعين إخواننا المعتدي عليهم في فلسطين وأفغانستان وكشمير والشيشان.
ولا تعني أن نعلن الجهاد ضد أمريكا وجرائمها.
ولا تعني أن نعمل على التخلص من عملاء أمريكا المسلطين علينا بالقهر والتزوير.
ولا تعني أن نختار بإرادتنا الحرة حكامنا الذين يسعون لتحرير أراضينا واستعادة ثرواتنا المسلوبة.
الحرية عند أمريكا لا تعني – بأي حال من الأحوال – أياً من ذلك حتى، وإن اخترناه وصممنا عليه بكامل إرادتنا واختيارنا، لإن كل ذلك في نظر الأحرار الأمريكان؛ تعصب ورجعية وجهل، بل وتمرد على السلطان الأمريكي والطاغوت الصليبي اليهودي المتحكم في بني البشر، وهذا “الجهل” و “التعصب” يجب أن يواجه بالقهر والكبت والتزوير والاحتلال والقصف والتدمير وقتل عشرات الآلاف من النساء والأطفال قرباناً على مذبح الحرية الأمريكي.
الحرية عند معلمي الحرية الأمريكان؛ تعني مجموعةً من المضحكات المبكيات؛
تشمل الإقرار باستيلاء إسرائيل على أراضينا، وتمددها كل يوم، وتوسعها على حسابنا.
وتعني عجزنا المطلق عن أية مواجهة مع الكيان الصهيوني. وتعني إيقاف أية مقاومة للعدوان اليهودي على أمتنا.
وتعني إباحة التحلل والإباحية والشذوذ والسخرية من الدين والأنبياء والأخلاق.
وتعني تغيير مناهج تعليم أبنائنا، لنعلمهم أن إسرائيل مظلومة! ولم تحصل على كل مستحقاتها من أمتنا! وأن إسلامنا هو مجموعة من العقائد الجامدة المتعصبة! التي ربما كانت صالحةً في غابر الأزمان، أما الآن فلا مكان لها في العصر الأمريكي الصليبي الجديد.
وتعني أن نبيح بترولنا وثرواتنا لمصاصي الدماء في نييويورك وواشنطن.
وتعني أن نستسلم للعصابات المسلطة على بلادنا، تورثنا كالعقار لبعضها البعض، بالتزوير والقمع والقهر.
وتعني – بعد كل ذلك – أن نقر ونعترف، بل ونرضى ونبارك؛ قصف أمريكا بأطنان المتفجرات لأية مقاومة أو “شبهة مقاومة” تبزغ في ديارنا ضد سياسات رواد الحرية والتحرر الصليبيين الجدد، حتى وإن أدى ذلك إلى شي لحوم نسائنا وأبنائنا وتدمير مدننا وحرق قرانا.
وقد وفق المولى سبحانه وتعالى الأمة المسلمة للنكاية في الطاغوت الأمريكي الصليبي، وفي كشف حقيقة القوة الأمريكية الزائفة التي تمتلك ملايين الأطنان من الحديد والمتفجرات، ولكنها لا تملك شجاعة مواجهة الموت ولا الدفاع عن المبادئ ولا التضحية من أجل العقيدة، وأنى لهم ذلك وهم أمة بلا عقيدة ولا أخلاق، رغم كل دعايتهم وكذبهم؟!
وأشهد الله لقد خبرنا هؤلاء العلوج الأمريكان وكشفنا خبيئتهم؛ جنود أجبن من الجبن، وأخور من الخور، لا يعتمدون إلا على الاستطلاع ثم القصف من بعد، واستئجار عصابات المرتزقة وقطاع الطرق، أما سوى ذلك؛ فلا شجاعة ولا إقدام ولا صبر ولا ثبات، بل ولا وفاء بالمعاهدات والاتفاقات.
پیام آیت الله خامنهای رهبر دارالاسلام ایران به حجاج بیت الله الحرام (۱۴۰۱ش)
آیت الله خامنه ای رهبر دارالاسلام ایران وحدت و معنویت را دو پایه اساسی حج و دو عامل عزت و سعادت امت اسلامی خواند . متن پیام:
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
والحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد المصطفی و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین
خدای عزیز و حکیم را سپاس میگوییم که موسم مبارک حج را بار دیگر میعاد ملّتهای مسلمان قرار داد و این مسیر فضل و رحمت را به روی آنان گشود. امّت اسلامی اکنون بار دیگر میتواند وحدت و یکپارچگی خود را در این آئینهی شفّاف و ابدی مشاهده کند و از انگیزههای تشتّت و تفرّق روی بگرداند.
وحدت مسلمانان یکی از دو پایهی اساسی حج است که چون با ذکر و معنویّت -که پایهی اساسی دیگر این فریضهی پُر راز و رمز است- همراه شود، میتواند امّت اسلامی را به اوج عزّت و سعادت برساند و آن را مصداق «وَ لِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنین» قرار دهد. حج، ترکیبی از این دو عنصر سیاسی و معنوی است؛ و دین مقدّس اسلام آمیزهی پُرشکوه و باعظمتی از سیاست و معنویّت است.
دشمنان ملّتهای مسلمان در تاریخ اخیر، کوشش انبوهی را برای سست کردن این دو اکسیر زندگیبخش، یعنی وحدت و معنویّت، در میان ملّتهای ما به کار گرفتهاند. معنویّت را با ترویج سبک زندگی غربی که تهی از روح معنوی و برآمده از کوتهبینی مادّی است، کمرنگ و بیرمق میکنند، و وحدت را با گسترش و شدّت بخشیدن به انگیزههای موهوم تفرقه مانند زبان و رنگ و نژاد و جغرافیا به چالش میکشند.
امّت اسلامی که اکنون نمونهی کوچک آن در مراسم نمادین حج دیده میشود، باید با همهی وجود، به مقابله برخیزد؛ یعنی از سویی یاد خدا، کار برای خدا، تدبّر در کلام خدا، اعتماد به وعدههای خدا را در ذهنیّت همگانی خویش تقویت کند، و از سویی بر انگیزههای تفرّق و اختلاف فائق آید.
آنچه امروز با قاطعیّت میتوان گفت، آن است که شرایط کنونی جهان و جهان اسلام برای این تلاش ارزشمند از همیشه مساعدتر است.
زیرا اوّلاً امروز نخبگان و بسیاری از تودههای مردم در کشورهای اسلامی به ثروت عظیم معرفتی و معنوی خود توجّه یافته و به اهمّیّت و ارزش آن پی بردهاند. امروز دیگر لیبرالیسم و کمونیسم به عنوان مهمترین ارمغان تمدّن غرب، جلوهگریِ صد سال پیش و پنجاه سال پیش را ندارد. آبروی دموکراسیِ پولمحورِ غربی با علامت سؤالهای جدّی روبهرو است و متفکّران غربی اعتراف میکنند که به سرگردانی معرفتی و عملی دچارند. در دنیای اسلام، جوانان، اندیشمندان، مردان علم و دین با مشاهدهی این وضعیّت، به دیدگاهی نو دربارهی ثروت معرفتی خود و نیز به خطوط سیاسی رایج در کشورهای خود دست مییابند، و این همان بیداری اسلامی است که همواره از آن یاد میکنیم.
ثانیاً این خودآگاهی اسلامی، پدیدهای شگرف و معجزآسا در قلب دنیای اسلام آفریده است که قدرتهای استکباری در برابر آن بشدّت دچار مشکلند. نام این پدیده «مقاومت» و حقیقت آن، بُروز قدرت ایمان و جهاد و توکّل است. این پدیده همان است که دربارهی نمونهای از آن در صدر اسلام، این آیهی شریفه نازل شد: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذو فَضلٍ عَظیم. صحنهی فلسطین یکی از جلوهگاههای این پدیدهی شگفتانگیز است که توانسته رژیم طغیانگر صهیونیست را از حالت تهاجمی و عربدهکشی به وضعیّت دفاع و انفعال بکشاند و مشکلات سیاسی و امنیّتی و اقتصادی آشکار کنونی را بر آن تحمیل کند. نمونههای درخشان دیگر مقاومت را میتوان در لبنان و عراق و یمن و برخی نقاط دیگر بوضوح مشاهده کرد.
ثالثاً در کنار این همه، امروز دنیا شاهد یک الگوی موفّق و یک نمونهی سرافراز از قدرت و حاکمیّت سیاسی اسلام در ایران اسلامی است. ثبات و استقلال و پیشرفت و عزّت جمهوری اسلامی، حادثهای بس عظیم و پُرمعنی و جذّاب است که میتواند اندیشه و احساس هر مسلمان بیدار را به خود جلب کند. ناتوانیها و عملکردهای بعضاً خطای ما کارگزاران این نظام که دستیابی کامل به همهی برکات حکومت اسلامی را به تأخیر انداخته، هرگز نتوانسته است پایههای مستحکم و گامهای استواری را که نشئتگرفته از اصول اساسی این نظام است متزلزل سازد و پیشرفت مادّی و معنوی را متوقّف کند. در صدر فهرست این اصول اساسی، حاکمیّت اسلام در قانونگذاری و اجرا، تکیه بر آراء مردمی در مهمترین مسائل مدیریّتی کشور، استقلال سیاسی کامل، و عدم رکون به قدرتهای ستمگر قرار گرفته است؛ و همین اصول است که میتواند محلّ اجماع ملّتها و دولتهای مسلمان قرار گیرد و امّت اسلامی را در جهتگیریها و همکاریها یکپارچه و متّحد سازد.
اینها زمینهها و عواملی است که اوضاع مساعد کنونی دنیای اسلام را برای حرکت یکپارچه و متّحد فراهم آورده است. دولتهای مسلمان، و نخبگان دینی و علمی، و روشنفکران مستقل، و جوانان حقیقتجو بیش از همه باید به بهرهگیری از این زمینههای مساعد بیندیشند.
طبیعی است که قدرتهای استکباری و بیش از همه آمریکا، از چنین گرایشی در دنیای اسلام نگران باشند و همهی امکانات خود را در رویارویی با آن به کار برند و اکنون چنین است. از امپراتوری رسانهای و شیوههای جنگ نرم، تا جنگافروزی و شعلهور ساختن جنگهای نیابتی، تا وسوسهگری و خبرچینی سیاسی، و تا تهدید و تطمیع و رشوه.. همه و همه از سوی آمریکا و دیگر مستکبران به کار گرفته میشود تا دنیای اسلام را از مسیر بیداری و سعادت خود جدا کنند. رژیم جنایتکار و سیهروی صهیونیست در این منطقه هم یکی از ابزارهای این تلاش همهجانبه است.