توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۶)
به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)
ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن
ابو نصر سودانی رحمه الله
ابو نصر سودانی نهمین شهید نبرد القائم و سومین شهید نبرد الکرابلة است.
من ابو نصر را در آن شبی که برادران در مهمانخانه ما برای خداحافظی با ابو ولید و دو رفیقش جمع شده بودند ملاقات کردم و در آن شب جز مصافحه و رد و بدل احوالپرسی صحبت دیگری میان ما نشد اما چیزی که توجه من و سائر برادران در مهمانخانه را به خود جلب کرد شکل و هیئت او در هنگام ورود به خانه بود که نشان از قدرت جنگاوری و قوت عزم راسخش بود، او بلند قامت و چهارشانه بود و سلاح سنگین پیکا را روی دوشش حمل می کرد- که بعدا معلوم شد که سلاح شخصی اوست یعنی با مال خودش خریده است- و روی دوش و کمرش نوار گلوله و مهمات را پیچیده بود به طوریکه هرکس او را می دید گمان می کرد که او از گرماگرم نبردی شدید بیرون آمده است.
الله تعالی افتخار دیدار او را باری دیگر به من داد و این زمانی بود که در شب عقب نشینی ما به سوی بیابان بعد از عملیات ابو شهید رحمه الله به مجموعه ما پیوست. من او را به یاد می آورم انگار که همین الآن که در حال نوشتن این سطور هستم او را می بینم که جلوی من راه می رود و ما در حال پیاده روی به سوی صحرا هستیم، او پیکا را روی دوشش به صورت افقی حمل می کرد و به خاطرگامهای بلندش از همه ما جلو زده بود، او در آن شب زیاد حرف نزد و اصلا هیچ یک از برادرانی که با ما بودند از شدت خستگی زیاد حرف نمی زدند و صدای هیچ کس را نمی شنیدیم جز صدای ابوعبدالله تونسی رحمه الله که طبق عادتش گاه وبیگاه به ما درباره هواپیماها هشدار می داد.
در صبح روز بعد یکی از برادران آمد تا ابونصر را با خود برداشته و به مجموعه قبلی اش بازگرداند و من دیگر او را ملاقات نکردم و چیزی درباره اش نشنیدم تا اینکه نبرد القائم رخ داد و بعد از آن خبر کشته شدنش به ما رسید . ما با وجود اینکه به خاطر از دست دادن برادرانمان شدیدا ناراحت می شدیم اما به موضع گیری های افتخار آمیزی که عمرشان بدان ختم می شد بدانان غبطه می خوردیم.
یکی از این موضع گیریها، موضع گیری برادرانمان ابونصر بود که وقتی به او خبر رسید که ابوجعفر مجاهدین را میان عقب نشینی و ماندن در شهر الکرابلة مخیر کرده، گفت: «الله اکبر! آیا عقب نشینی کنم در حالی که الله تعالی امروز درهای بهشت را باز کرده، نه هرگز، به الله قسم عقب نشینی نمی کنم تا این درها به رویم بسته نشود».
الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر… تاریخ تکرار می شود، چقدر مجاهدین امروز به اجداد اولیه مجاهدشان یعنی اصحاب مهاجر و انصار رسول الله صلی الله علیه وسلم شبیه هستند؛ امام بخاری در صحیحش از انس بن مالک رضی الله عنه روایت می کند که گفت: «عمویم انس بن نضر از جنگ بدر غائب بود، برای همین گفت: ای رسول خدا! من از اولین جنگ با مشرکین (سکولاریستها) داشتی غیبت کردم، اگر الله تعالی مرا توفیق جنگ با مشرکین دهد الله به شما نشان خواهد داد که چه خواهم کرد .وقتی روز احد رسید و مسلمانان عقب نشستند او گفت: خداوندا من به پیشگاهت از کاری که اینان کردند بیزاری می جویم-یعنی یارانش- و بیزاری می جویم از کاری که آنان کردند-یعنی مشرکین، سپس به سوی مشرکین رفت و در مسیر به سعد بن معاذ برخورد و گفت: ای سعد بن معاذ! این بهشت است به خدای نضر سوگند، من بویش را از سوی احد استشمام می کنم…..سعد[بعد از جنگ] گفت: ای رسول خدا! آنچه او کرد من نتوانستم بکنم، انس گفت: ما او را در حالی پیدا کردیم که بیش از هشتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر به او خورده بود، مشرکین او را مثله کرده بودند و بدین خاطر هیچ کس او را نشناخت جز خواهرش که او را از انگشتانش شناسایی کرد. انس می گفت: ما چنین می دانستیم که این آیه درباره او و امثالش نازل شده است: { مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ…: در ميان مؤمنان مرداني هستند كه با خدا راست بودهاند در پيماني كه با او بستهاند ….}(احزاب: ۲۳)» (بخاری: ۲۸۰۵)
وقتی برادران آن سخن او را برایم نقل کردند هیچ چیز به ذهنم خطور نکرد جز صحابی جلیل القدر انس بن نضر رضی الله آنگاه که می گفت: “ الجنة ورب النضر، إني أجد ريحها من دون أحد “ ( این بهشت است سوگند به خدای نضر ، من بویش را از سوی احد استشمام می کنم)
وقتی سکولاریستها وارد شهر شدند ابونصر بی وقفه آنها را به آتش پیکایش تیرباران می کرد تا اینکه او نیز توسط کمینی که صلیب پرستان برایش مهیا کرده بودند کشته شد و بندگان صلیب همان کاری که با ابوعبدالله تونسی کرده بودند یعنی قطه قطعه کردن بدن با او نیز کردند و این به خاطر شدت خشم و کینه شان از او بود.
الله تعالی ابونصر را رحمت کند و ما و او را به پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحین ملحق گرداند و چه رفقای خوبی هستند اینان.