مولوی عبدالحمید، خطیب مسجد مکی زاهدان، و بازی در پازل جنگ روانی و تبلیغی صهیونیستها
به قلم: آغسار تورکمن
فلسطین بخشی از سرزمینهای مسلمین است که در امپیراطوری عثمانی تحت عنوان «استان بیت المقدس» از آن یاد می شد. بعد از جنگ جهانی اول و در ۲۶ شهریور ۱۲۹۵ش پیمان سری سایکس پیکو امضا شد؛ براساس این پیمان استانهای عربی امپراطوری عثمانی بین بریتانیا و فرانسه تقسیم میشد و به این شکل استان بیت المقدس یا فلسطین کنونی به اشغال انگلیسی ها در آمد، حکومت سکولار انگلیس نیز که تمام صهیونیستهای سکولار اروپا را سازماندهی کرده بود و این صهیونیستها نیز با شعارهای نژاد پرستانه و حتی مذهبی توانسته بودند یهودیان اروپا و خاورمیانه و غیره را به فلسطین اشغال شده کوچ بدهند در تاریخ ۱۵ مهٔ ۱۹۴۸ اعلام کردند که از فلسطین خارج می شوند اما یک روز قبل از این، تأسیس کشوری جعلی از این مهاجرین تحت عنوان اسرائیل اعلام شد. به این شکل کفار سکولار جهانی به رهبری انگلیس توانستند با جایگزین کردن سکولاریستهای صهیونیست غیر بومی و مهاجر بر اشغال بخشی از سرزمینهای اسلامی رسمیت ببخشند.
در برابر این اشغالگری آشکار بیگانگان سکولار، در حالی که حکومتهای سکولاری چون ترکیه سالهاست که اشغالگری صهیوینستها بر بخشهایی از فلسطین را به رسمیت شناخته اند و دولتهای دست نشانده و مزدور عرب به همراه مفتی های درباری آنها نیز خواهان به رسمیت شناختن رژیم سکولار صهیونیستی بر فلسطین اشغالی با شعار فریبنده ی «صلح» و ایجاد روابط با «یهود اهل کتاب» هستند و به صورت رسمی یا غیر رسمی در «جبهه»ی صهیونیستها قرار گرفته اند، جبهه ی اهل جهاد و مقاومت مومنین هرگز حاضر نشده اند موجودیت این رژیم مصنوعی و اشغالگر را به رسمیت بشناسند.
پس، اشغالگران مهاجر صهیونیست که خود را بر فلسطین تحمیل کرده اند سرزمینشان در اروپا و سایر کشورهاست و کسی نمی تواند سرزمین اشغال شده و غصبی مسلمین را به این مهاجرین اشغالگر ببخشد؛ این واقعیتی است که تمام دنیا بر آن اقرار دارد و در این روزها که جوانان نسل جدید فلسطینی با خون خود، شهادتنامه عدم پذیرش دولت اشغالگر را امضا میکنند می بینیم که از داخل ایران از سوی خطیبی رسانه ای با نام عبدالحمید اسماعیل زهی سخنانی گفته می شود که سالها قبل مفتی های آل سعود و مصر و اردن و غیره چنین سخنانی را گفته اند. این خطیب در نماز جمعه ی ۷ بهمن ۱۴۰۱ش می گوید:
” مردم ایران در فلسطین هم خواهان صلح اند، و معتقد اند که حکومت اسرائیل و مردم فلسطین صلح کنند، و از فلسطینی ها به یک حکومت مستقل برسند، دو تا حکومت مستقل باشند، هم فلسطین به هر حال حکومت مستقله داشته باشه و بر سرزمینش حاکم باشه، و اسرائیل جدا باشه و حکومت خودش را داشته باشه، و با هم صلح داشته باشند.”
این سخنان مولوی عبدالحمید دقیقاً بر خلاف سخنان قبلی اوست که بر جهاد در فلسطین تاکید داشت اما ظاهراً در این «بازی کثیف»ی که به تازگی در تجارت با دین و جان و موجودیت مسلمین و بخصوص بلوچها شروع کرده اینهم بخشی از نقشه و پازل اوست. پازلی که در آن عده ای در بخش جنگ تبلیغی و روانی و جنگ سرد به نفع آمریکا و صهیونیستها فعالت دارند و عده ای نیز در بخش جنگ گرم و خرابکارانه نقش بازی می کنند که نمونه ی آن حمله ی پهبادی دیشب به مرکز نظامی اصفهان بود.
مولوی عبدالحمید لازم است قبل از سخن در این زمینه ها ابتدا کمی تاریخ و بخصوص فقه اسلامی بر اساس مذهب حنفی مورد پذیرش بلوچها را بخواند بعد دهان باز کند، چون بلوچها او را به عنوان نماینده ی مذهب خودشان می شناسند؛ به دنبال آن مشخص کند که به نمایندگی از سوی کدام یک از مردم ایران سخن می گوید؟ او نماینده ی کدام طیف از مردم ایران است که می گوید: مردم ایرن چنین و چنان می خواهد؟
این طرح دو دولتی و بخشش زمین مسلمین به مهاجرین صهیونیست اشغالگر هم راه حل کفار سکولار غربی جهت به رسمیت شناختن و پذیرش موجودیتی بهنام حکومت اسرائیل است که این مولوی حنفی مذهب بیانش می کند که این خیانت آشکار نه تنها بر خلاف عقاید اهل سنت است بلکه مورد پذیرش هیچ انسان آزاده ای نیز نیست.