جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۱)

جمهوری اسلامی ایران و ۴ طیف مختلف از ملاها و آخوندها و به اصطلاح روحانی ها (۱)

 در دهه ی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ش در داخل ایران هم چهار دسته ملا یا آخوند یا شیخ و مولوی وجود داشت:

  1. دسته ای آخوندهای درباری که تکلیف آنها در طول تاریخ روشن بوده است.

در کتاب حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، آیت الله خمینی می گوید: آخوندهای درباری را طرد کنید‏ ‏‏اینها از فقهای اسلام نیستند. و بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا‏‎ ‎‏دعا کنند. …اینها فقها نیستند؛ «شناخته شده»اند! مردم اینها را می شناسند… در روایت‏‎ ‎‏است که از این اشخاص بر دین بترسید؛ اینها دین شما را از بین می برند. اینها را باید رسوا‏‎ ‎‏کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط‏‎ ‎‏نشوند، … اسلام را ساقط می کنند.‏ ‏‏باید جوانهای ما عمامۀ اینها را بردارند…. عرض کردم که‏‎ ‎‏علمای اسلام از این مطالب منزه اند، و در این دستگاهها نبوده و نیستند. و آنهایی که به‏‎ ‎‏این دستگاه وابسته اند، مفتخورهایی هستند که خود را به مذهب و علما بسته اند؛ و‏‎ ‎‏حسابشان اصلاً جداست و مردم آنها را می شناسند.(حکومت اسلامی: ص ۱۴۸-۱۴۹)

اینها دقیقاً همان طبقه از ملاها و مولوی ها و شیوخ شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی بودند که حکومت بدیل اضطراری عثمانی هم آنها را پروار بندی کرده بود اما در نهایت زمانی که فتوای جهاد توسط مفتی اعظم عثمانی صادر شد اینها با رفض رهبر خود طرف ناسیونالیستهای ملی گرا و طاغوتهای داخلی و کفار سکولار و اشغالگر خارجی را گرفتند . روش و سبک عمل این نان به نرخ روزخورها در تمام سرزمینها اینگونه یکسان بوده است.

  • دسته ی دوم مقدس نماهائی بودند که با افکاری انحرافی در کنار آخوندهای درباری به کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی و یا حاکمیتهای جائر‏‎ ‎‏کمک می کنند که وضع سرزمینهای اسلامی را به همین صورت نگه دارند، و همچون یک مانع از نهضت‏‎ ‎اسلامی جلوگیری کنند.

آیت الله خمینی در مورد این مقدس نماها می گوید: باید افکار آنها را اصلاح کنیم، و تکلیف خود را با آنها‏‎ ‎‏معلوم سازیم؛ چون اینها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند… آنها شما را در جامعه ضایع‏‎ ‎‏می کنند. شما باید قبل از هر چیز فکری برای آنها بکنید.‏امروز جامعۀ مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را‏‎ ‎ می گیرند، و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشۀ این جماعت، که در جامعه وجود‏‎ ‎‏دارد، در حوزه های روحانیت است.

‏‏     این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار کرد. به آنها گفت مگر خطر را نمی بینید؟‏‎ ‎‏مگر نمی بینید که اسرائیلیها دارند می زنند و می کشند و از بین می برند و انگلیس و امریکا‏‎ ‎‏هم به آنها کمک می کنند، و شما نشسته اید تماشا می کنید. آخر شما باید بیدار شوید؛ به‏‎ ‎‏فکر علاج بدبختیهای مردم باشید. مباحثه به تنهایی فایده ندارد؛ مسأله گفتن به تنهایی‏‎ ‎‏دردها را دوا نمی کند. در شرایطی که دارند اسلام را از بین می برند، بساط اسلام را به هم‏‎ ‎‏می زنند، خاموش ننشینید مانند نصرانیها که نشستند دربارۀ روح القدس و تثلیث صحبت‏‎ ‎‏کردند تا آمدند  آنها را گرفته از بین بردند. بیدار شوید، و به این حقایق و واقعیتها توجه‏‎ ‎‏کنید. به مسائل روز توجه کنید. خودتان را تا این اندازه مهمل بار نیاورید. شما با این‏‎ ‎‏اهمال کاریها می خواهید که ملائکه اجنحۀ خود را زیر پای شما پهن کنند؟ مگر ملائکه‏‎ ‎‏تنبل پرورند؟ …. برای شما که جز‏‎ ‎‏مسأله گفتن تکلیفی ندارید خضوع معنی و مورد ندارد.‏

آیت الله خمینی در ادامه می گوید: …. هرگاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحتهای مکرر بیدار نشده و به انجام وظیفه‏‎ ‎‏برنخاستند، معلوم می شود قصورشان از غفلت نیست، بلکه درد دیگری دارند. آن وقت‏‎ ‎‏حسابشان طور دیگری است. (حکومت اسلامی: ص ۱۴۵-۱۴۳)

سید قطب از این دسته از مقدس نماها و علمای درباری و اسلامگراهای لیبرال تحت عنوان «اسلام آمریکائی» نام می برد. که بعدها همین عبارت «اسلام آمریکائی» توسط آیت الله خمینی مورد استفاده قرار می گیرد و آیت الله خامنه ای نیز برای دسته هائی از شیعیان غلاة و درباری و تفرقه اندازی که در خدمت پروسه ی اندلسی کردن سرزمینهای اسلامی قرار گرفته اند و طبق نقشه ی دشمنان عمل می کنند از اصطلاح «تشیع انگلیسی» استفاده می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *