پیام یک زن محجبهی مسلمان به یک زن سکولار فمینیست!
خانم سکولار فمینیست…
من میتوانم گرمای ناشی از حجاب را در تابستان به همان اندازه تحمل کنم که تو درد ناشی از پوشیدن کفشهای پاشنهبلند و قرار گرفتن تمام پوستت در معرض نور مستقیم خورشید را تحمل کنی.
من میتوانم حجاب را تحمل کنم همانگونه که تو توان تحمل درد بوتاکس و جراحی پلاستیک را داری.
من میتوانم صورت و موهایم را با لباس بپوشانم، همانگونه که تو میتوانی با لوازم آرایشی که منافذ پوست را مسدود میکنند، صورت خود را بپوشانی! و یا میتوانی موهای خود را با مواد رنگی بپوشانی و به هنگام خارش چشم از دستزدن به آن إبا داشته باشی و مقاومت کنی که مبادا به لنزها و یا مژههای مصنوعیت آسیب برسد.
حالا من از شما میپرسم؛
پس پوشیدن لباسهای تنگی که حرکات شما را محدود و سخت و نیز جسمتان را خفه میکند، چطور؟
و یا لباسهای کوتاهی که مانع خم و راستشدن یا تنفس طبیعی شما میشود؟
چگونه میتوانی ساعتها صورت خود را در هوای آزاد نشویی، فقط به این دلیل که آرایش یا مدل موی خود را خراب نکنی؟
دلیل این حجم از صبر، تلاش و تحمل چیست و از برای کیست؟ برای مردی که همزمان با وی میجنگی و در عین حال دنبالش میدویی؟
حال، زن آزاده کیست؟! منِ محجبهی پایبند و مسلمان یا توی فمینیست؟