فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

ارائه: عبدالمجید بلوچ

فوزیه صدیقی می‌گوید: «بعد از بیست سال توانستم خواهر و جگر گوشه‌ام را از پشت شیشه‌ای بسیار ضخیم ملاقات کنم. او از مرگ مادرمان بی‌خبر بود و بعد از شنیدنش با گفتن “إنا لله و إنا الیه راجعون” گلویش بغض کرد، انگار دیگر شیمه‌ای برای اشک ریختن نداشت. با گریه و زاری مکرراً احوالِ اولادهایش را می‌پرسید.

تمامِ دندان‌های جلویی اش از فرطِ شکنجه شکسته بود، درد و آه و ناله  از چهره ی معصومش فَوَران می‌کرد. مثل زنِ هزارساله‌ ای می‌ماند که گویی قرن‌هاست شکنجه می‌شود. بعد از دو ونیم ساعت ملاقات، آخرین سخنش این بود که:

«به برادران مسلمانم بگو تا به دادم برسند.!»

ما برگشتیم و او‌ تک و تنها، هزاران کیلومتر دور از خانه، مظلومانه پشت میله‌‌های زندان بود، درحالیکه هیچ دادرسی جز الله نداشت. یک لحظه چشم‌تان را ببندید و فقط تصوّرش کنید!!

دکتر عافیه دانشمند مسلمان اهل پاکستان و جزو زنانِ شیمی‌دانِ جهان بود که سرنوشتش چنین رقم خورد، بعد از آنکه به جرم داشتن افکار جهادی ضد آمریکایی برایش پاپوش دوختند و او به اتهام دروغینی‌که هرگز به اثبات نرسید، در جنگِ علیه اهل توحید در دادگاه آمریکایی محاکمه و به ۸۶ سال حبس محکوم گردید!!

از نظامیانِ آمریکایی در زندان انواع شکنجه ها را دید، و حتی بعد از تجاوزات متعدد از آنان باردار شد! و بعد از چنین شکنجه هایی و تجاوز ات در نهایت و در تنهایی در زندان آمریکای سکولار به شهادت رسید.

سرنوشت عافیه نتیجه ی تفرق مومنین و اهل جماعت نشدن مومنین و خیانت حکومتهای دست نشانده و سکولار بر مسلمین چون حکومت فاسد و سکولار پاکستان بود.

خواهرم عافیه..! انگار او اندوه دومیلیارد مسلمان را تنهایی به دوش می‌کشید. و همچنین هزاران عافیه در گوشه گوشه ی زندانهای جهان که فریادشان هرگز به کر و کورانِ دنیا نخواهد نرسید!

و ما براستی عجب امّة اهل تفرق و ذلیلی گشته ایم که به خاطر شیعه یا حنفی یا شافعی و نجدی و غیره بودن متحد و اهل جماعت نمی شویم و جز ارضای امیال و خواهشات درونی کاری دیگر نداریم!

به الله قسم چنین مردمان متفرقی در برابر چنین کفار متحدی هرگز رستگار نخواهد شد مگر اینکه مجددا به مرجعیت(جماعت و اهل جماعت شدن) برگردد و در زیر پرچم اولین دارالاسلامی که تشکیل شده با هم متحد شوند. آنگاه باید انتظار داشت که با فریادِ وا معتصما، لشکر اسلامی پوزه ی ستمگران را به خاک بمالد.

چند روز قبل که دارالاسلام ایران توانست با عزت یکی از اسرایش به نام اسدالله اسدی را که به جرم تروریسم ۵ سال در اروپا زندانی بود برگرداند به این حقیقت ایمان کامل و اطمینان پیدا کردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *