شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (۱۳)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (۱۳)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 الفتنه یعنی چه و قتال الفتنه در برابر الجماعة به چه معناست؟

الفتنه: نوعی آزمایش و ابتلاء و امتحان است[۱] که هم می تواند در نعمت و خیر و شدت تکلیف[۲] و مسئولیت و اطاعت باشد مثل: إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ (تغابن/۱۵) و هم در عذاب و شر و عصیان و سرپیچی و قتل و مصیبت؛ هم در خیر باشد هم در شر: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (انبیاء/۳۵) ‏هر کسی مزه مرگ را می‌چشد. ما شما را (در زندگی دنیا) با خیر و شر کاملاً آزمایش می کنیم، و سرانجام به سوی ما برگردانده می‌شوید.‏

 اما فرق بین الفتنه و ابتلاء و آزمایش و امتحان در این است که الفتنه هم می تواند از سوی الله تعالی باشد هم از سوی انسان؛ الله تعالی در مورد اینکه خودش انسانها را مورد الفتنه و «آزمایش کامل» قرار می دهد می فرماید:

  • أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ (عنكبوت/۲ – ۳). ‏آیا مردمان گمان برده‌اند همین که بگویند ایمان آورده‌ایم به حال خود رها می‌شوند و ایشان امتحان و آزمایش نمی شوند؟!‏ ‏ما کسانی را که قبل از ایشان بوده‌اند آزمایش کرده‌ایم، آخر باید الله بداند چه کسانی راست می‌گویند، و چه کسانی دروغ می‌گویند.‏

این «آزمایش کامل»  و الفتنه و امتحانی که توسط الله تعالی در خیر و شر«وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً» (انبیاء/۳۵) از مومنین گرفته می شود برای گرفتن نمره ی قبولی و ثبت در کارنامه ی اعمال و به دست آوردن رضایت الله و بهشت است و خیری است که الله تعالی به اندازه ی ایمان و طاقت هر کسی او را در معرض این «آزمایش کامل» و خیر جهت ارتقای درجات قرار می دهد که پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین بیشترین و مهمترین وسنگین ترین آزمایشها را تحمل کرده اند به همین دلیل الله تعالی در مورد میزان این آزمایش و دعای پیامبران و تمام پیروان صادق آنها در این زمینه می فرماید: لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْراً کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (بقره/۲۸۶) ‏ الله به هیچ کس جز به اندازه توانائیش تکلیف نمی‌کند هر کار(نیکی که) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی که) بکند به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را ( به خاطر این فراموشی یا اشتباه)  مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده، پروردگارا ! بار سنگین (تکالیف و آزمایش) را بر (دوش) ما مگذار آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی . پروردگارا! آنچه را که توان و یارای آن را نداریم بر ما بار مکن (و ما را به بلاها و مصیبتهایی که از توان ما خارج است  گرفتار نکن) و ما را عفو کن واز ما درگذر و به مارحم کن و ما را ببخش. تو یاور و سرور مائی، پس ما را بر جمعیّت کافران پیروز گردان.‏

از سوی دیگر الله تعالی در مورد انسانهائی که مومنین را مورد الفتنه قرار می دهند می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ (بروج/۱۰) بی‌گمان کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را مورد فتنه قرار می دهند، و سپس توبه نمی‌کنند، قطعاً عذاب جهنم دامنگیر ایشان خواهد شد و همچنین عذاب آتش سوزان بهره آنان خواهد بود.‏

 الفتنه ی شری که توسط انسان جهت ضربه زدن به مومنین تولید شده است می تواند در مورد دین و جان و ناموس و مال و آبرو و الجماعه و دارالاسلام و جلوگیری از آزادسازی زمین از دست کفار و «صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ» (بقره/۲۱۷) و نرفتن به میدانهای جهاد و هم نشینی با دارودسته ی منافقین «أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ۗ» (توبه/۴۹) و هر کار شری باشد که رضایت الله و رسولش صلی الله علیه وسلم در آن وجود نداشته باشد و معصیت الله باشد؛ اما بزرگترین فتنه و بلا و مصیبت برای مومنین افتادن در شرک و ضربه خوردن از جانب دین است که از کشته شدن و ضربه خوردن از جانب جان هم بدتر است. وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۱۹۱) وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۲۱۷).

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: بَادِرُوا بالأعْمَالِ فِتَنًا كَقِطَعِ اللَّيْلِ المُظْلِمِ، يُصْبِحُ الرَّجُلُ مُؤْمِنًا وَيُمْسِي كَافِرًا، أَوْ يُمْسِي مُؤْمِنًا وَيُصْبِحُ كَافِرًا، يَبِيعُ دِينَهُ بعَرَضٍ مِنَ الدُّنْيَا.[۳] به سوی اعمال نيک بشتابيد پيش از فرارسيدن فتنه هايی که مانند شب تاريک هستند و انسان در صبحگاه مومن و در شب کافر می گردد يا شبانگاه مومن و صبحگاه کافر می گردد و دينش را در برابر کالای ناچيز دنيا می فروشد.

 در اینجا رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنین را به انجام اعمال صالحه قبل از تولید این فتنه های اجتماعی فراگیر سفارش می کند؛ آیا فتنه ی احزاب سکولار و سکولاریسم در هر دو بخش جنگ نرم  فرهنگی و عقیدتی و اقتصادی و جنگ مسلحانه را در میان خانواده و فامیلت و محله و روستا و شهر و دارالاسلام و سایر سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین مشاهده نمی کنی که عده ای به آن آلوده و گرفتار شده اند که اتفاق می افتد شخص، شب مومن است اما با همنشینی با کفار سکولار و دو رکعت فلان شبکه سکولاریستی دیدن و ۴ رکعت فلان شکبه ی سکولاریست دیگر و به همین ترتیب با زیرو رو کردن دهها شبکه ی مختلف کفری و سکولاریستی صبح که بیدار می شود یک کافر سکولار شده است؛ یا صبح مثل یک مومن بیرون میرود اما با هم نشینی با دوستان و همکاران کافر سکولار و یا با زیرو رو کردن شبکه های مختلف مجازی کفار سکولار، شب که به خانه بر می گردد یک کافر سکولار شده است؛ و هر دو طیف تمام ذکرشان شده دنیا و شکم و لذتهای دنیوی و به همین سادگی خواهان از بین رفتن الجماعه و دارالاسلام مسلمین و تولید حکومتی سکولار و حاکمیت سکولاریستها (=مشرکین= احزاب) می شوند که در آن ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش از دین الله گرفته شده و به کفار سکولار و دین سکولاریسم داده می شود.

مگر شما چنین موجوداتی را نمی بیند؟ فتنه ی واقعی همین است: مصیبت در دین.  رسول الله صلی الله علیه وسلم دعا می کرد: اللَّهمَّ … اِجْعَلْ ثَأرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَ اُنْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا، وَ لاَ تَجْعَلِ اَلدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا.[۴] ای الله … انتقام ما را از آنکه بر ما ستم روا داشته بگير، و ما را بر آنکه بر کسی که با ما دشمنی می کند نصرت و ياری ده و مصيبت ما را در دين ما مگردان و دنيا را بزرگترين مقصد و نظرگاه علم ما مگردان و بر ما آن را که ترحم ندارد، چيره مکن.

بر این اساس الفتنه را هم شخص مسلمان می تواند با سرپیچی یا انحراف از قوانین شریعت الله برای خودش یا دیگران تولید کند و با جهالت یا گناه و معصیت خودش یا دیگران را در آن بیاندازد و هم دیگران و از خارج، الفتنه را بر او تحمیل کنند.

 دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها با سرپیچی از رهبریت و الجماعة گریزی و ترک سنت و تمایل به فرقه گرائی و تحزب و سهل انگاری در انجام عبادات، و با آلوده کردن قلبهایشان، با دست خودشان، خودشان را در فتنه انداخته اند و در فتنه سقوط کرده اند: «أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ۗ» (توبه/۴۹) البته یکی از بزرگترین ابزارهای این دعوتگران به سوی جهنم و الرویبضه و علمای سوء، بازی با الفاظ قرآن و احادیث و منابع فقهی جهت منحرف کردن مسلمین و بازی با ایمان و شعور و عقاید مسلمین است که الله تعالی می فرماید: فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ (آل عمران/۷) و امّا کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند.

مومنین هم با عدم فقه دعوت و جهاد و یا جهالت نسبت به مبانی شریعت مثل کفر به طاغوت ودشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان و عدم شناخت مسائلی چون الجماعة و دارالاسلام و اتحاد و وحدت اسلامی و مسیر صحیح دعوت و جهاد وامر به معروف ونهی از منکر و تأثیرات مخرب وخطرناک فرار از دارالاسلام و سکونت در دارالکفرها و گرفتن اطاعت از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم و قوانین شریعت الله و دادن این اطاعت به طاغوتها و قوانین کفری آنها وغیره، و یا با شناخت این مسائل و عمداً انجام ندادن آنها و افتادن در گناه و معصیت الله باز با دست خودشان برای خودشان و دیگران فتنه خریده اند؛ الله تعالی می فرماید: فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‏(نور/۶۳) آنان که با فرمان او مخالفت می‌کنند، باید از این بترسند که بلائی گریبانگیرشان گردد، یا این که عذاب دردناکی دچارشان شود.

در این زمینه ها، یک مومن ناآگاه به فقه و مبانی دعوت و جهاد می تواند از یک نماز خواندن ساده تولید فتنه کند تا جنگ مسلحانه ی منتهی به الفتنه و سایر موارد که به سه مورد اشاره می کنم:

جابر می‌گوید: معاذ بن جبل با رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز می‌خواند؛ سپس می‌آمد و قومش را امامت می‌نمود. طبق عادت، شبی معاذ  نماز عشاء را با رسول الله صلی الله علیه وسلم خواند. سپس نزد قومش آمد و به امامت پرداخت و سوره‌ی‌ بقره را آغاز نمود. مردی، سلام داد و نماز جماعت را رها کرد و به تنهایی نماز خواند و رفت. مردم به او گفتند: ای فلانی! مگر منافق شده‌ای؟ گفت: نه، سوگند به الله؛ حتماً نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می روم و ایشان را در جریان خواهم گذاشت. آنگاه او نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفت و گفت: یا رسول الله! ما کشاورز هستیم و در طول روز، کار می‌کنیم. معاذ با شما نماز عشا را می‌خواند و نزد ما می‌آید و سوره‌ی‌ بقره را شروع می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم رو بطرف معاذ کرد و فرمود: «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ؟ اقْرَأْ: والشَّمْسِ وضُحَاهَا، وسَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَى، ونَحْوَهَا».[۵] ای معاذ! آیا تو مردم را در فتنه می‌اندازی؟ سوره هایی مثل والشَّمْسِ وضُحَاهَا، وسَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَى را بخوان.

یا می بینیم که جهت جلوگیری از تفرق بیشتر میان مسلمین و جلوگیری از ریخته شدن خون مسلمین توسط همدیگر و پیش گیری از تولید قتال الفتنه کسی از اهل فقه چون عبدالله بن عمر بن خطاب سخنانی ناشایست به خودش و پدرش عمر بن خطاب از سوی معاویه را در هنگام تبلیغ معاویه برای جانشنین کردن یزید نیز تحمل می کند و از حق حاکمیت که قطعاً به او سزاوارتر بود تا به یزید صرفنظر می کند.

 از ابن عمر روايت شده است که گفت: روزی نزد (خواهرم المومنین) حفصه -رضی الله عنها – رفتم در حاليکه وی با کنيزانش گوشواره در گوش می‌کردند؛ به او گفتم، ديدی که کار مردم به کجا رسيده است و به ما چيزی داده نشد، در پاسخ گفت: نزد ايشان برو که ايشان منتظر تو هستند و مي‌ترسم که اگر  نزد ايشان نروی سبب تفرقه شود. وقتی که مردم پراکنده شدند، معاويه سخنرانی کرده و گفت: مَن كانَ يُرِيدُ أنْ يَتَكَلَّمَ في هذا الأمْرِ، فَلْيُطْلِعْ لَنَا قَرْنَهُ؛ فَلَنَحْنُ أحَقُّ به منه ومِنْ أبِيهِ، هرکس مي‌خواهد در مورد حکومت با ما سخن بگويد، شاخش را نشان دهد؛ ما از خودش(یعنی: عبدالله) و از پدرش (یعنی: عمر بن خطاب[۶]) سزاوار تر به خلافت و حاکمیت[۷] هستيم. در اين هنگام حبيب بن مسلمة به عبد الله بن عمر گفت: پس چرا پاسخ معاويه را ندادی؟ عبد الله گفت: عبایم را دور خودم پیچیدم و خواستم که به او بگويم: أحَقُّ بهذا الأمْرِ مِنْكَ مَن قَاتَلَكَ وأَبَاكَ علَى الإسْلَامِ، سزاوار تر بر اين کارحاکمیت کسی است که با تو و پدرت جنگيد تا اسلام بياوريد، اما ترسيدم که سخنان من سبب تفرقه در بين مردم و خونريزی شود و کسی گمان کند که من منظور ديگری دارم، فَخَشِيتُ أنْ أقُولَ كَلِمَةً تُفَرِّقُ بيْنَ الجَمْعِ، وتَسْفِكُ الدَّمَ، به همين سبب ياد نعمت‌های بهشتی افتادم. حبيب گفت: از بلا حفظ شدی و از گناه به دور ماندی.[۸]

از این کار معاذ و ابن عمر پائین تر و از این بالاتر دهها مورد دیگر وجود دارند که شخص با عدم فقه در دعوت و جهاد می تواند مردم را در فتنه های پنهان و آشکار بیاندازد یا با داشتن فقه در دعوت و جهاد- بأذن الله – از افتادن خودش و مردم در فتنه های پنهان و آشکار جلوگیری کند « نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ الْفِتَنِ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ »[۹] اما مورد دیگری که در مثال ابن عمر هم وجود دارد به قتال الفتنه بر می گردد که ابن عمر هوشیارانه از افتادن خودش و دیگران در آن جلوگیری کرد. یعنی همچنانکه قتال فی سبیل الله داریم جنگ دیگری در راههای دیگری وجود دارد که قتال الفتنه نام دارد که عده ای خواسته و اکثر مومنین ناخواسته و به دلیل تأویل و اجتهاد اشتباه و یا عدم فهم مسائل متعلق به دعوت و جهاد چنین جنگی را انجام می دهند.

  •  زمانی که فرقه ی اهل بغی معاویه ترک سنت می کنند و بر علیه الجماعة و امیر دارالاسلام اعلام سرپیچی و جنگ کرده بودند یکی جهت تحریک سعدبن ابی وقاص به مشارکت در این جنگ منتهی به فتنه بر علیه الجماعة گفت: آیا الله نفرموده است: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ (بقره/۱۹۲) با آنها (مشرکین = سکولاریستها=احزاب) بجنگید تا هیچ فتنه‌ای باقی نماند و همه‌ی دین از آن الله گردد؟ سعد گفت: قَدْ قَاتَلْنَا حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَأَنْتَ وَأَصْحَابُكَ تُرِيدُونَ أَنْ تُقَاتِلُوا حَتَّى تَكُونَ فِتْنَةٌ؛[۱۰] ما جنگیدیم تا فتنه نباشد ولی تو و پیروان و همراهان تو می‌خواهید بجنگید تا فتنه، ایجاد کنید.
  • در زمانی هم که عبدالله بن زبیر بر علیه بنی امیه قیام کرده بود دو نفر نزد ابن عمر آمدند و می خواستند ابن عمر را به جنگ با عبدالله بن زبیر و به نفع بنی امیه تحریک کنند و گفتند: چه چیزی مانع از آن شده است که در این خروج و جنگ مشارکت نکنی؟ ابن عمر گفت: يَمْنَعُنِي أنَّ اللَّهَ حَرَّمَ دَمَ أخِي، آنچه مانع من شده این است که الله خون برادرم را حرام کرده است.  آن دو نفر گفتند مگر الله نمی گوید: وَقَاتِلُوهُمْ حتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ (بقره/۱۹۲) با آنها (مشرکین = سکولاریستها= احزاب) بجنگید تا هیچ فتنه‌ای باقی نماند؟ ابن عمر گفت: قَاتَلْنَا حتَّى لَمْ تَكُنْ فِتْنَةٌ، وكانَ الدِّينُ لِلَّهِ، وأَنْتُمْ تُرِيدُونَ أنْ تُقَاتِلُوا حتَّى تَكُونَ فِتْنَةٌ، ويَكونَ الدِّينُ لِغَيْرِ اللَّهِ.[۱۱] ما جنگیدیم تا فتنه نباشد، و دین برای الله باشد، ولی شما (لشکربنی امیه)می‌خواهید بجنگید تا فتنه ایجاد کنید، و دین برای غیر الله شود.

در این سخنان مشابه سعد و ابن عمر که به طرفداران بنی امیه می گویند دو نکته ی مهم وجود دارد:

  1. کشتن به ناحق برادران و خواهران مسلمان و یا کشته شدن توسط این برادران مسلمان و مشارکت در قتال الفتنه جرمی است که هرگز بخشیده نمی شود «القاتِلُ والْمَقْتُولُ في النَّارِ»[۱۲] پس می توان این سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم را گفت که می فرماید: ‏اثْنَتَانِ يَكْرَهُهُمَا ابْنُ ‏ ‏آدَمَ: ‏الْمَوْتُ، وَالْمَوْتُ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنْ الْفِتْنَةِ، وَيَكْرَهُ قِلَّةَ الْمَالِ، وَقِلَّةُ الْمَالِ أَقَلُّ لِلْحِسَابِ [۱۳] بنی‌آدم از دو چیز بیزار است: یکی مرگ و دیگری کمبود مال و ثروت؛ حال آنکه مرگ برای آنان بهتر از فتنه‌ است و ثروت کمتر حساب کمتر دارد. الموتُ خيرٌ من الفتنةِ. مومن زمانی که اینهمه جنایت کفار سکولار جهانی به همراه احزاب سکولار و مرتد  داخلی و دارودسته ی منافقین در سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین در حق خواهران و برادران اسیر و سایر مجاهدین و مومنین را می بیند هر تصویر و اتفاق آن از مرگ هم سخت تر است.
  2. مورد دیگر اینکه ابن عمر به سربازان شاهیگری بنی امیه می گوید که شما می خواهید بجنگید تا فتنه ایجاد کنید و دین برای غیر الله شود، اگر کسی متوجه معانی و مفاهیم ۴گانه ی دین یعنی: ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش نشود ممکن است به سادگی با این سخن ابن عمر بنی امیه را تکفیر کند. اما در اینجا منظور این است که ثمره ی این جنگ نقصان و انحراف در مفاهیم ۴گانه ی دین است یعنی ۱- قدرت حاکمیت کاملاً متعلق به الله و الجماعه ی مورد پذیرش الله که «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»است، نیست ۲- قوانین و برنامه های شریعت کاملاً اجرا و تطبیق نمی شوند ۳- اطاعت کاملا برای الله و قوانین شریعت الله نیست ۴- مجازات و پاداش هم کاملاً بر اساس قوانین شریعت الله انجام نمی شوند. به همین دلیل سربازان بنی امیه در واقع می جنگند تا مفاهیم ۴گانه ی الدین به جای آنکه خالصاً متعلق به الله باشد بخشی از آن برای غیر از الله می شود.

پس، هم ممکن است خود مسلمین برای خودشان تولید فتنه کنند و هم ممکن است کفار، یا دارودسته ی منافقین، و یا مومنین جاهل نامتعادل و نامیزان، و یا مومنین مجرم و گناهکار در هر یک از مراحل دعوت و جهاد این الفتنه را بر مومنین و الجماعة تحمیل کنند.

در تمام این موارد مومنین باید از چنین الفتنه ای که منجر به صدمه دیدن دین و منجر به «صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ (جلوگیری و صد شدن از راه الله که جلوگیری از اجرائی شدن قوانین شریعت الله بر زمین است) وَكُفْرٌ بِهِ (کفر کردن به الله با کنار زدن قوانینش و جلوگیری از اجرائی شدن قوانینش در جامعه) وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ (بقره/۲۱۷) و منجر به صدمه دیدن اطاعت مسلمین و صدمه دیدن الجماعة و دارالاسلام که در واقع بر اساس «إِنَّهُ لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۱۴]» صدمه دیدن اطاعت مسلمین و الجماعة صدمه دیدن اسلام است دوری و حتی فرار کنند، چون این فتنه ی شری که توسط انسانها تولید می شود تنها همان انسانهای مجرم و جاهل و ظالم را در بر نمی گیرد بلکه تبدیل به بلا و مصیبتی فراگیر و دامنه داری می شود[۱۵] که ممکن است خانواده و محله و شهر و استان و کل الجماعه و دارالاسلام را نیز در بر گیرد به همین دلیل است که الله تعالی امر می کند و به دنبال آن هشدار می دهد و تهدید می کند: وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (انفال/۲۵) خود را از الفتنه و بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ظلم می‌کنند و بدانید که الله دارای مجازات شدید است.‏

 پس شخص مومن حق ندارد تولید فتنه ی شر کند و یا اگر فتنه ای از این نوع تولید شد خودش را در آن بیاندازد؛ اما اگر بر او تحمیل شد چه؟ الله تعالی می فرماید: وَجَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ (فرقان/۲۰) ما برخی از شما را وسیله فتنه و «آزمایش کامل» برخی دیگر کرده‌ایم. آیا صبر می کنید؟

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: إِنَّ السَّعِيدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، إِنَّ السَّعِيدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، إِنَّ السَّعِيدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، وَلَمَنِ ابْتُلِيَ فَصَبَرَ فَوَاهًا.[۱۶] خوشبخت کسی است که از فتنه‌ها دوری کند، خوشبخت کسی است که از فتنه‌ها دوری کند، خوشبخت کسی است که از فتنه‌ها دوری کند؛ و خوشبخت کسی است که به این فتنه‌ها مبتلا شده و چه زیبا صبر می‌کند.

 یعنی در حین پاسداری از ایمان و امر به معروف و نهی از منکر و روشنگری و پیدا کردن راهی جهت خلاص شدن از این الفتنه و بلا و مصیبت تولید شده توسط انسانها بهترین اسلحه «صبر» فعال است نه صبر به معنی دست کشیدن از همه چیز و گوشه نشینی و خنثی شدن آنهم زمانی که الجماعه و راهی برای حرکت جهت برداشتن این بلا و مصیبت با دست یا زبان یا مبارزه ی منفی با قلب وجود دارد، و فرار از وضع موجود تنها زمانی است که هیچ گزینه ای جهت دعوت و جهاد وجود نداشته باشد.

پس قتال الفتنه یعنی: جنگی که شرایط، اسباب و زمینه های شروع آن فراهم نشده باشد و انجام آن باعث ظلم و تجاوز و فساد بیشتر شود و شخص تا زمان فراهم شدن اسباب و شرایط مناسب جنگ مسلحانه و قیام صبر نکند و عجولانه جنگی را شروع کند که منجر به ایجاد فتنه ای جدید در کنار فتنه ی ظلم ظالم می شود که این فتنه ی ظلم ظالم به خاطر ترک احکام و قوانین شریعت الله بوده است و فتنه ی این شخص نیز به خاطر ترک صبر؛ هر دو به سبک خودشان امر و دستور الله تعالی را ترک کرده اند. فالفتنة إِمَّا من تركِ الْحقِ وَإِمَّا منِ تركِ الصَّبْر.

این ترک صبر گاه مبارزین را از جایگاه انقلابیون آزادی خواه تبدیل می کند به اهل بغی و مجریان جنگ فتنه که شرشان برای الجماعة و مومنین بیشتر از شر حاکم ظالم می شود به همین دلیل اهل فقه نیز شر کوچک حاکم ظالم را بر شر بزرگ این اهل بغی ترجیح می دهند و یاری حاکم ظالم الجماعه بر این فرقه های مجری قتال الفتنه را جایز می دانند همچنانکه مبارزه با اهل بغی در کنار امام عادل الجماعة را جایز می دانند.

أبو بكر گرگانی الإسماعيلي شافعی مذهب (۲۷۷ق – ۳۷۰ق) با آنکه دیدگاه سایر ائمه ی اهل فقه در مورد نماز خواندن پشت سر امرای صالح و فاجر و مشارکت در واجبات و سایر امور شرعی چون جهاد به همراه این حکام و مسئولین اهل بر و یا فاجر را شرعی می داند و «قتال فتنه یا جنگ مسلحانه ی الفتنه» را رد می کند اما امام عادلی که دارای شروط شرعی بود جنگ مسلحانه در کنار او بر علیه گروه باغیه و سرکش را روا می داند.[۱۷]

أبو عثمان الصابونی (وفات۵۴۴ق) هم در مورد عقاید أصحاب الحديث می گوید که علاوه بر آنکه می توانند جمعه و عیدین و سایر نمازها را پشت سر تمام امامان مسلمان بخوانند چه این امام پرهیزگار باشد چه فاجر و ستمکار، بر این باورند باید با گروه باغیه و سرکش جنگید تا اینکه به اطاعت امام عدل برگردد.[۱۸]

گروه سرکش و اهل بغی پدید آوردنده ی «قتال الفتنه = جنگ مسلحانه ی فتنه» هستند که تمام ائمه از میزان مفاسد و خطرات چنین جنگی مومنین را باخبر کرده اند و به مومنین هشدار داده اند و جالب است بدانید که هیچ حدیث صحیح یا حسن یا حتی ضعیفی وجود ندارد که در آن به جنگ مسلحانه و قیام مسلحانه بر علیه حاکم و امیر الجماعة در چنین شرایطی دستور داده باشد هر چند این حاکم و امیر مسلمان حاکم و امیری جائر و ستمکار و ظالم باشد و تمام احادیث به اطاعت از چنین حاکم و امیری در غیر معصیت الله و امر به معروف و نهی از منکر به اندازه ی توانائی و صبر تا فراهم شدن شرایط و زمان مناسب جهت برداشتن این منکر با دست تأکید دارند.

امام ابوحنیفه که در دوران خلاء قدرت حکومتی بین امویان و عباسیان و دوران عدم استقرار عباسیان از مناصرین نهضتهای انقلابی بود با جنگ مسلحانه ای که منجر به قتال فتنه می شود آشکارا مخالفت می کند. أبو مُطيع البَلخي از امام ابوحنیفه سوال می کند: در مورد کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و به این دلیل افرادی از او تبعیت می کنند و این شخص بر الجماعة قیام و خروج می کند، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، آیا این کار را صحیح می دانی؟ امام ابوحنیه گفت: نه.  بلخی می گوید گفتم: برای چه؟ در حالی که الله تعالی و رسولش به امر به معروف و نهی از منکر دستور داده اند و این فریضه ی واجبی است. امام ابوحنیفه با شناختی که از این افراد و ثمرات قیام نارس آنها داشت جواب داد: آنچه گفتی همانگونه است، اما این اشخاص در نتیجه ی این قیام، فسادی که به بار می آورند بیشتر از آنچه است که اصلاح می کنند، از ریختن خونها بگیر تا حلال کردن حرامها و از بین بردن اموال.[۱۹]

ابن تیمیه در جای دیگری در علت چرایی ممنوعیت قتال و جنگ مسلحانه ی منجر به الفتنه می گوید: لأنَّ الفَسادَ في القِتالِ والفِتنةِ أعظَمُ من الفَسادِ الحاصِلِ بظُلمِهم بدونِ قِتالٍ ولا فِتنةٍ، چون فساد موجود در جنگ مسلحانه و الفتنه بزرگتر از فساد ناشی از ظلم حاکم ستمگر بدون جنگ مسلحانه و الفتنه است؛ فيُدفَعُ أعظَمُ الفَسادَينِ بالتزامِ أدناهما، در این صورت فساد بزرگتر با چنگ زدن به فساد کوچکتر دفع می شود. [۲۰] 

در جای دیگری امام ابوحنیفه می گوید: اگر مردم بر امامی از مسلمین گرد آمدند، و مردم در امنیت قرار گرفتند، و راهها امن شد،(یعنی مرحله ی گذار انقلابات و خلاء قدرت تمام شد و حاکمیت الجماعة اسقرار پیدا کرد) در این حال اگر افرادی از میان مسلمین بخواهند بر امام و رهبر اهل الجماعة «على إمامِ أهلِ الجَماعةِ» قیام و خروج کند، باید مسلمین «أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ» این امام اهل جماعت را یاری برسانند، و چنانچه قادر به این کار نبودند باید در منازل خود بمانند و با کسانی که بر إمامَ أهلِ الجَماعةِ خروج و قیام کرده اند بیرون نروند و آنها را نیز یاری ندهند.[۲۱]

أبو حاتِم رازی وأبو زُرعةَ الرَّازی می گویند: علماء را در تمام شهرهای حجاز و عراق و شام و یمن ملاقات کردیم، از مذهب آنها این بود که … فرض جهاد و حج را به همراه رهبران مسلمین در هر مکان و زمانی انجام می دهیم و قیام و جدائی از رهبران و «لا القِتالَ في الفِتنةِ» همچنین جنگ مسلحانه در الفتنه را صحیح نمی دانیم.[۲۲]  

ابن تیمیه علاوه بر پایبند بودن به الجماعة و ترک جنگ مسلحانه با رهبران و امیران مسلمان، یکی دیگر از اصول اهل سنت و جماعت را معرفی می کند که «ترك القتال في الفتنة» است.[۲۳] « وإن كان قد قاتل في الفتنة خلق كثير من أهل العلم والدين »[۲۴] هرچند در این قتال فتنه افراد زیادی از اهل علم و دین وارد شده و جنگیده اند. پس این به این معنی نیست که اهل العلم و الدین دچار خطای اجتهادی نمی شوند و در این جنگ مسلحانه ی منجر به فتنه یا همان قتال الفتنه نمی افتند بلکه مثل قیام حَرّه و قیام احمد بن نصر و قیام عبدالرحمن محمد بن الاشعث، علماء وصلحاء لله تعالى[۲۵] زیادی مشارکت داشتند؛ احمد بن نصر الخزاعي که مردم جهت کنارزدن واثق معتزلی عباسی به او بیعت داده بودند و قیام کرد به گفته ی ابن کثیر: از ائمه ی اهل سنت و از بزرگان علمای عاملی بود که الله تعالی عاقبت او را به شهادت ختم کرد.[۲۶] 

در همین چند سال گذشته در قتال الفتنه ای که مدتی در افغانستان و بعدها در سومالی و یمن و الجزائر و مالی و سوریه و عراق و چچن و غیره به راه افتاد افراد زیادی وجود داشتند که مسلط بر حفظ آیات قرآن و احادیث متعدد رسول الله صلی الله علیه وسلم و حتی حافظ بسیاری از آراء اهل فقه در گذشته و معاصر بودند و در پایبندی و عمل به آنچه که حفظ کرده بودند الگو و نمونه ی عینی و اهل صلاح و دینداری بودند، نحسبهم کذالک و الله حسیبهم ، أسأل الله أن يتقبلهم في الشهداء.

در این صورت در برپا کردن انقلاب و قیام مسلحانه به اینکه شخص چند آیه یا حدیث را حفظ و بیان کرده و یا در دیانت صالح و شایسته است نگریسته نمی شود بلکه به این نگاه می شود که چقدر اهل فقه و تخصص در مسائل جهادی و انقلابی و مسلحانه است و چقدر در این مسائل از سنت تبعیت می کند و به چه میزان پایبند الجماعة است.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[۱]ابن منظور، لسان العرب؛ج۵ ص۳۳۴۴/ الفتنة: الابتلاء والامتحان والاختبار، وأصلها مأخوذ من قولك: فتنت الفضة والذهب، إذا أذبتهما بالنار؛ ليتميز الرديء من الجيِّد

[۲] أبي هلال العسكري، الفروق في اللغة؛ ، ص۲۷۲

[۳]  مسلم۱۱۸

[۴] أخرجه الترمذي (۳۵۰۲) واللفظ له، والنسائي في ((السنن الكبرى)) (۱۰۲۳۴)، والطبراني في ((الدعاء)) (۱۹۱۱)

[۵]  بخاری۶۱۰۶ / مسلم۴۶۵/ ابن حجر العسقلاني، نتائج الأفكار۱/۴۶۵

[۶] العيني – عمدة القاري شرح صحيح البخاري، كتاب المغازي – باب غزوة الخندق وهي الأحزاب، ج۱۷ ص۱۸۵ / وهذا تعريض منه بابن عمر وعمر (ر) …. وقوله : ( أحق به ) أي بأمر الخلافة ، قوله : ( منه ) أي من عبد الله ، ( ومن أبيه ) أي أب عبد الله، وهو عمر بن الخطاب.

[۷] ابن حجر العسقلاني – فتح الباري شرح صحيح البخاري ،كتاب المغازي – باب غزوة الخندق وهي الأحزاب، ج۷  ص ۴۰۴ و ص ۳۱۰ – ۳۱۱ : وكان رأي معاوية في الخلافة تقديم الفاضل في القوة والرأي والمعرفة على الفاضل في السبق إلى الإسلام والدين والعبادة فلهذا أطلق أنه أحق ورأى بن عمر بخلاف ذلك وأنه لا يبايع المفضول/  قوله: (أن يتكلم في هذا الأمر) أي الخلافة. / بدر الدين محمود بن أحمد العيني ، عمدة القاري شرح صحيح البخاري ج ۱۷ ص ۱۸۵: « الأمر» أي: بأمر الخلافة .. وأراد بالأمر الإمارة والملك/ أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزي، كشف المشكل، دار النشر: دار الوطن – الرياض – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م، تحقيق: علي حسين البواب، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت ج ۲ ص ۵۷۶: من أراد أن يتكلم في هذا الأمر. يعني الخلافة. فليطلع

[۸] بخاری۴۱۰۸/ عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: دَخَلْتُ علَى حَفْصَةَ ونَسْوَاتُهَا تَنْطُفُ، قُلتُ: قدْ كانَ مِن أمْرِ النَّاسِ ما تَرَيْنَ، فَلَمْ يُجْعَلْ لي مِنَ الأمْرِ شَيءٌ، فَقَالَتْ: الْحَقْ؛ فإنَّهُمْ يَنْتَظِرُونَكَ، وأَخْشَى أنْ يَكونَ في احْتِبَاسِكَ عنْهمْ فُرْقَةٌ، فَلَمْ تَدَعْهُ حتَّى ذَهَبَ، فَلَمَّا تَفَرَّقَ النَّاسُ خَطَبَ مُعَاوِيَةُ قَالَ: مَن كانَ يُرِيدُ أنْ يَتَكَلَّمَ في هذا الأمْرِ، فَلْيُطْلِعْ لَنَا قَرْنَهُ؛ فَلَنَحْنُ أحَقُّ به منه ومِنْ أبِيهِ، قَالَ حَبِيبُ بنُ مَسْلَمَةَ: فَهَلَّا أجَبْتَهُ؟ قَالَ عبدُ اللَّهِ: فَحَلَلْتُ حُبْوَتِي، وهَمَمْتُ أنْ أقُولَ: أحَقُّ بهذا الأمْرِ مِنْكَ مَن قَاتَلَكَ وأَبَاكَ علَى الإسْلَامِ، فَخَشِيتُ أنْ أقُولَ كَلِمَةً تُفَرِّقُ بيْنَ الجَمْعِ، وتَسْفِكُ الدَّمَ، ويُحْمَلُ عَنِّي غَيْرُ ذلكَ، فَذَكَرْتُ ما أعَدَّ اللَّهُ في الجِنَانِ، قَالَ حَبِيبٌ: حُفِظْتَ وعُصِمْتَ./ نیز: الصنعاني – المصنف – كتاب المغازي – غزوة ذات السلاسل وخبر علي ومعاوية، ج۵ص۴۶۵

[۹]  مسلم۲۸۶۷ / شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب ۲۶۶۷ / الألباني، صحيح الجامع ۲۲۶۲

[۱۰] مسلم۹۶

[۱۱]  بخاری۴۵۱۳

[۱۲] مسلم ۲۹۰۸/ والَّذي نَفْسِي بيَدِهِ، لا تَذْهَبُ الدُّنْيا حتَّى يَأْتِيَ علَى النَّاسِ يَوْمٌ لا يَدْرِي القاتِلُ فِيمَ قَتَلَ، ولا المَقْتُولُ فِيمَ قُتِلَ. فقِيلَ: كيفَ يَكونُ ذلكَ؟ قالَ: الهَرْجُ، القاتِلُ والْمَقْتُولُ في النَّارِ.

[۱۳] المنذري، الترغيب والترهيب ۴/۱۴۷ /  الألباني، صحيح الجامع ۱۳۹ – صحيح الترغيب ۳۲۱۰ / السيوطي،الجامع الصغير۱۶۵

[۱۴] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶/ عَنْ تَمِيمٍ الدَّارِيِّ ، رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : تَطَاوَلَ النَّاسُ فِي الْبِنَاءِ فِي زَمَنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، فَقَالَ عُمَرُ : يَا مَعْشَرَ الْعُرَيْبِ ، الْأَرْضَ الْأَرْضَ ، إِنَّهُ لَا إِسْلَامَ إِلَّا بِجَمَاعَةٍ ، وَلَا جَمَاعَةَ إِلَّا بِإِمَارَةٍ ، وَلَا إِمَارَةَ إِلَّا بِطَاعَةٍ ، فَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى الْفِقْهِ ، كَانَ حَيَاةً لَهُ وَلَهُمْ ، وَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ ، كَانَ هَلَاكًا لَهُ وَلَهُمْ)

[۱۵] ابن کثیر، تفسير ابن كثير؛ ج ۷ ص۴۹/ يحذِّر – تعالى – عباده المؤمنين (فتنةً)؛ أي: اختبارًا ومحنة، يعمُّ بها المسيء وغيره، لا يخص بها أهل المعاصي، ولا مَن باشَرَ الذنب، بل يعمُّهما

[۱۶] السيوطي، الجامع الصغير۲۰۰۳ / الألباني، السلسلة الصحيحة ۹۷۵- صحيح الجامع۱۶۳۷ – صحيح الترغيب ۲۷۴۳ – هداية الرواة ۵۳۳۲ – صحيح أبي داود۴۲۶۳ / شعيب الأرناؤوط، تخريج سنن أبي داود۴۲۶۳

[۱۷] اعتقاد أئمة الحديث، ص ۷۵/ قال أبو بَكرٍ الإسماعيليُّ في بَيانِ مُعتَقَدِ أهلِ السُّنَّة والجَماعةِ: (يرونَ الصَّلاةَ -الجُمُعةَ وغَيرَها- خَلفَ كُلِّ إمامٍ مُسلِمٍ، برًّا كان أو فاجِرًا، فإنَّ اللهَ عَزَّ وجَلَّ فرضَ الجُمُعةَ، وأمرَ بإتيانِها فرضًا مُطلَقًا، مَعَ عِلمِه تعالى بأنَّ القائِمِين يَكونُ منهمُ الفاجِرُ والفاسِقُ، ولم يَستَثْنِ وقتًا دونَ وقتٍ، ولا أمرًا بالنِّداءِ للجُمُعةِ دونَ أمرٍ، ويَرَونَ جِهادَ الكُفَّارِ مَعَهم، وإنْ كانوا جَوَرةً، ويَرَونَ الدُّعاءَ لَهم بالصَّلاحِ والعَطْفِ إلى العَدْلِ، ولا يَرَونَ الخُروجَ بالسَّيفِ عليهم، ولا قِتالَ الفِتنةِ، ويَرَونَ قِتالَ الفِئةِ الباغيةِ مَعَ الإمامِ العادِلِ، إذا كان ووُجِدَ على شَرطِهم في ذلك

[۱۸]  أبي عثمان الصابوني، عقيدة السلف أصحاب الحديث ۴-۲۹۴ (ص ٩٢، ٩٣) / اصحاب ويرى أصحاب الحديث الجمعة والعيدين وغيرهما من الصلوات خلف كل إمام مسلم برا كان أو فاجرا ويرون جهاد الكفرة معهم وإن كانوا جورة فجرة ويرون الدعاء لهم بالإصلاح والتوفيق والصلاح ولا يرون الخروج عليهم وإن رأوا منهم العدول عن العدل إلى الجور والحيف ويرون قتال الفئة الباغية حتى ترجع إلى طاعة الإمام العدل.

[۱۹]  الفقه الأبسط، ص ۱۰۸ / ما تَقولُ فيمَن يَأمُرُ بالمَعروفِ ويَنهى عنِ المُنكَرِ، فيَتبَعُه على ذلك ناسٌ، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، هل تَرَى ذلك؟ قال: لا، قُلتُ: ولمَ؟ وقد أمرَ اللَّهُ تعالى ورَسولُه بالأمرِ بالمَعروفِ والنَّهيِ عنِ المُنكَرِ، وهذا فريضةٌ واجِبةٌ، فقال: وهو كذلك، لَكِن ما يُفْسِدونَ من ذلك يَكونُ أكثَرَ مِمَّا يُصلِحونَ؛ من سَفكِ الدِّماءِ، واستِحلالِ المَحارِمِ، وانتِهابِ الأموالِ

[۲۰] ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية (۳/۳۹۱)

[۲۱]  حاشية الشلبي على تبيين الحقائق (۳/۲۹۴)./ إن كان النَّاسُ مُجتَمِعينَ على إمامٍ من المُسلِمينَ، والنَّاسُ آمنون، والسُّبُلُ آمنةٌ، فخَرجَ ناسٌ مِمَّن يَنتَحِلُ الإسلامَ على إمامِ أهلِ الجَماعةِ، فيَنبَغي للمُسلِمين أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ، وإن لم يَقدِروا على ذلك لزِموا بُيوتَهم ولم يَخرُجوا مَعَ الَّذينَ خَرجوا على إمامِ أهلِ الجَماعةِ ولم يُعينوهم

[۲۲] لالكائي، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة (۱/۱۹۸). / أدرَكنا العُلماءَ في جَميعِ الأمصارِ حِجازًا وعِراقًا وشامًا ويَمَنًا، فكانَ من مَذهَبِهم… ونُقيمُ فَرْضَ الجِهادِ والحَجِّ مَعَ أئِمةِ المُسلِمينَ في كُلِّ دَهرٍ وزمانٍ. ولا نَرَى الخُروجَ على الأئِمةِ ولا القِتالَ في الفِتنةِ

[۲۳] ابن تیمیه،  مجموع الفتاوى (۲۸/۱۲۷-۱۳۲) / من أصول أهل السنة والجماعة لزوم الجماعة، وترك قتال الأئمة، وترك القتال في الفتنة، وأما أهل الأهواء كالمعتزلة فيرون القتال للأئمة من أصول دينهم، ويجعلون قتال الأئمة من الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر

[۲۴] ابن تيمية،  منهاج السنة ۴ / ۳۱۵) / ولهذا استقر أمر أهل السنة على ترك القتال في الفتنة للأحاديث الصحيحة الثابتة عن النبي صلى الله عليه وسلم وصاروا يذكرون هذا في عقائدهم ويأمرون بالصبر على جور الأئمة وترك قتالهم وإن كان قد قاتل في الفتنة خلق كثير من أهل العلم والدين

[۲۵]  الذهبي، سير أعلام النبلاء – (۴ / ۱۸۳)

[۲۶] ابن كثير، البداية والنهاية ۱۰/۳۱۷ / كان من أئمة السنة من أكابر العلماء العاملين ختم الله له بالشهادة

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *