اوجلان آتئیست مسلیمه ی کذاب کوردها و بنیانگذار حزب کمونیستی پ.ک.ک و توهم پیامبر شدن(۳)

اوجلان آتئیست مسلیمه ی کذاب کوردها و بنیانگذار حزب کمونیستی پ.ک.ک و توهم پیامبر شدن(۳)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

این داستان سرائی و مشابه کردن خودش ادامه دارد تا به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم می رسد و می گوید:

  •  زندگینامە محمد مرا متأثر می ساخت، شخصیت محمد سوالات بزرگی را در ذهنم درست می کرد. زیرا من نیز در کوە و غار زندگی می کردم، فکر می کردم رفتار من و او بە هم شباهت دارد، شباهتهایی را در رفتارهایمان می دیدم.[۱]
  • انقلابهای بزرگ در میان شرایط پیشرفتە تمدنی روی نمی دهند. آنها کە از وضعیت خویش راضی هستند نیازی بە انقلاب ندارند. حتی وقتی بە ظهور اسلام کە از نزدیک آن را می شناسیم می نگریم، می بینیم کە شخص بدوی صحرایی بسیار از عصر خویش دور بودە و چنان در وضعیت غیر انسانی بسر می برد کە می تواند انسانهایی را کە نمی شناسد زندە بگور کند. اوج گیری پیغمبر تنها در میان این انسانهای پست می تواند معنا یافتە و بە وجود بیاید. [۲]

اوجلان می خواهد نشان دهد که کوردها قبل از تشکیل پ.ک.ک و آمدن او ملتی گندیده و مرده و عقب مانده و حتی وحشی بودند و چیزی بودند مثل عربهای زمان جاهلیت و قبل از آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و خودش بود که این کوردهای وحشی و گندیده را با دینش زنده کرد و… اوجلان می گوید:

  • عظمت محمد بە چە چیزی بستگی دارد؟ بە جوابگویی او با فکری پیشرفتە و معنویتی عظیم در مرحلەای کە شرایط بسیار خشن و ابتدایی اجتماعی وجود داشت، مرتبط میشود، با جمع اوری ماندەهای دینی و یکی ساختن آن با قرآن، بە شکل پیشرفتەتری آنها را ارائە میدهد. بدین شیوە انفجار عظیم اسلامی روی میدهد. شرایط مادی آن زمان اعراب بسیار عقب ماندە بودە و با فکر نیز بیگانە بودند. بدین شیوە انسانیت بە سهولت در راە منافعی پیش پا افتادە فدا می گردید. ظهور محمد، چارە این اوضاع بود.[۳]
  • اوضاع عینی کردستان نیز تا حدودی با آن شباهت دارد. سیستمی کاملا حیوانی وجود دارد. از طریق مدیریتی حیوان گونە از بالا، آنانکە در پایین قرار دارند بە حیوان تبدیل می شوند.[۴]

 یعنی کوردهای قبل از اوجلان و حزب کمونیستی پ.ک.ک مثل عربهای زمان جاهلیت بودند ! و در جای دیگری در تشابه بیشتر کوردهای قبل از خودش با عربهای مشرک دوران جاهلی، کوردها را پیکر مردگانی متعفن و در حداقل انسانیت و وحشی و… معرفی کرده و  می گوید:

  •  کورد خلقی بی سر بود، یعنی رهبریت نداشت. پیکری بدون سر بود. توان ایفای نقش سر و مغز برای آنها بسیار صعب است. پیکر کرد همچون پیکر مردگانی بود کە برای تشریح از آن استفادە می کردند، پیکری متعفن بود. ببینید بە سخن آمدە و امروز دارای مغز است. تمامی اینها بە نوعی بیانگر واقعیت پ.ک.ک است.[۵]
  • این خلق بە نقطە حداقل انسانیت در دنیا سقوط کردە است و گویا این کافی نبودە، پس از آن خود را انکار نمودە و در این کار یک زندگی وخیمتر از دشمنان خود را دارد. بە شکل وحشی از قبول خویش بە مثابە یک ارزش دور شدە و یا دور افتادە شدە است.[۶]

اوجلان حتی کار را به جایی می رساند که غیر خودش و پ.ک.ک را غلط و منفور و مثل یک مجرم می داند که باید محکامه و کشته و نابود شود و می گوید: سالهاست کە در پ.ک.ک با تلاشی کە هیچ جنبشی آن را انجام ندادە، میخواهم اصلاح انسان از راە انتقادی را کارایی بخشم. در همین جا این را نیز بگویم کە زندگی غیر پ.ک.کەای را تماما باید محاکمە نمود.

زندگی ملی و اجتماعی ما غیر از پ.ک.ک منفور است، قابل محاکمە بودە و همانند زندگی کردن یک مجرم است… زندگی بدون پ.ک.ک یعنی زندگی فاقد تاثیر پ.ک.ک حاوی جرم است. سنگین ترین کیفر هر جرم سنگین، بە فقدان حیات است… داشتن شخصیت پ.ک.ک ای در عین حال گذار از وضعیت مجرمی است، ایجاد شرایط عفو خویش از جرم سنگینی است کە دشمن بر جامعە و بنیە اجتماعی حاکم گردانیدە است. بە تناسبی کە شخصیت پ.ک.ک ای را کسب کنید، از موقعیت جرم سنگین رهایی می­یابید، حکم اعدام شما لغو می شود و خود را بە وضعیت انسان صادقی در می آورید کە بی جرم بودە، طناب اعدام را از گردن خارج کردە و از این نظر بە زندگی وارد شدە است… پ.ک.ک ای شدن اقدامی است کە شخصی در راستای انسان شدن و مورد عفو واقع گرداندن خویش انجام می دهد کە سنگین ترین جرمها را مرتکب شدە و خواهان بخشش است.[۷]

آرزوی پیامبر شدن آنهم با چنین رویکردی آرزوی اوجالان این مسیلمه ی کذاب میان کوردهاست و خیال می کند مثل سلطان سهاک (اسحاق) بنیانگذار شیطان پرستان ملک طاووسی علی اللهی ها یا مثل شیخ عدی بنیانگذار شیطان پرستان یزیدی یا مثل بنیانگذاران علوی های ترکیه و آغا خان اسماعیلی و… می توان برای خودش پیروانی جذب کند آنهم با عقیاد آتئیستی و کمونیستی در میان ملتی که خصلتاً اسلامگرا هستند و همه ی دجالها با تفسیر غلط از اسلام توانسته اند این فرقه های مختلف را تولید کنند نه با ماتریالیسم و سکولاریسم و دشمنی اساسی با الله و شریعتهای آسمانی !

اوجالان که قطعاً نمی تواند با این تئوریزه کردن توهم پیامبری رسماً مثل مصحفه ره ش و سرانجام و… کتاب مقدسی معرفی کند و … اما در عوض با دعوت به صلح و آشتی و برادری و… نه تنها آشفته گوئی و تضاد سخنانش آشکار می شود بلکه می خواهد خود را پیام آور این خوبی ها معرفی کند البته با تفکرات آتئیستی و ماتریالسیتی کمونیستی !

ما شاهد کشتار کوردها توسط کفار سکولار جهانی و حکام سکولار محلی در ترکیه و عراق و سوریه و ایران بوده ایم اما اوجالان در مواردی بیسار بیشتر از حکام فاسد و ظالم سکولار جهانی و محلی از کوردها کشته، با این وجود به نظر شما کدام رهبر کافر و ظالم جهانی و منطقه ای چنین بی ارزش در مورد کوردها صحبت کرده و با چنین سنگدلی و بی رحمی در مورد کوردهای مخالف خود صحبت کرده است؟

فقط تصور کنید که پیروان و مخاطبین اوجالان در چه سطحی از فهم و شعور قرار گرفته اند که اوجلان به خودش اجازه می دهد تا این اندازه پیش برود و چنین ادعاهایی داشته باشد.

به امید روزی که کوردهای مسلمان بار دیگر به خود بازگردند و با بازگشت به شریعت الله و «اهل جماعت شدن» بار دیگر عزت پایمال شده ی خود را بازیابند و از شر این لکه های چرکین سکولار نجات پیدا کنند و تاریخ خود را از ننگ این احزاب سکولار پاک کنند.


[۱] هفت روز با رهبر( وتووێژی نبیل الملحم لە گەڵ ئۆجەلان)، ص۲۶

[۲] اوجلان، فلسفە آپویستی، ج۳ ص۳۰۱

[۳] اوجلان، چگونە باید زیست، ص۸۱

[۴] اوجلان، چگونە باید زیست، ۸۲-۸۳

[۵] اوجلان، فلسفە آپویستی، ج۳ ص ۵۶-۵۷  

[۶]  همان ۳۰۵

[۷]  اوجلان، خودسازی حزبی، ج ١ و ٢، ص ۳۵-۳۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *