پیام تسلیت سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت ترور سید هاشم صفیالدین توسط کفار جنایتکار صهیونیست
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت مجاهد نستوه ، بزرگ مرد مقاومت اسلامی لبنان “حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم صفی الدین” رئیس اجرایی حزب الله لبنان در جنایت وحشیانه و تروریستی رژیم جلاد و نژادپرست صهیونیستی را به ملت شریف لبنان ، حزب الله قهرمان و آحاد مجاهدان و رزمندگان مقاومت اسلامی تبریک و تسلیت عرض مینمایم.
حوادث و رخدادهای این روزهای منطقه راهبردی غرب آسیا به ویژه در لبنان و فلسطین نشان میدهد دنیای کفر و استکبار تمام قد در پی قربانی کردن انسانیت و مقاومت برای حفظ رژیم گرگ صفت صهیونی است. اما رزمندگان تربیت یافته در مکتب اسلام و شهادت با فداکاری، ایثارگری و حماسه آفرینیهای بینظیر و تاریخی، آمال و آرزوهای شیاطین این میدان را باطل خواهند ساخت و دور نخواهد بود روزی که این غده سرطانی اسرائیل از جغرافیای امت اسلامی ریشه کن شود.
به فضل الهی شهادت پرافتخار و بیداری ساز این روحانی عالیقدر و مبارز مومن و سلحشور و خونهای پاک و مطهر شهیدان مظلوم و مقتدر راه قدس؛ وحدت، اتحاد و اتفاق جهان اسلام حول محور فلسطین را تعمیق خواهد بخشید و برچیده شدن قطعی بساط اشغالگری و جنایتگریهای رژیم جعلی و جلاد صهیونیستی را تضمین می کند.
سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
بیانیه گردانهای عزالدین قسام در واکنش به ترور سید هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان
گردانهای شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس به مناسبت ترور سید هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله بیانیه ای صادر کرد.
در این بیانیه آمده است که رهبر جهادی بزرگ، سید هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله به همراه جمعی از برادران مجاهدش در تجاوز جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به لبنان در راه قدس به شهادت رسید.
این بیانیه افزود: گردانهای قسام از نقش سید هاشم صفی الدین، در پشتیبانی و یاری ملت فلسطین و مقاومت آن تجلیل به عمل می آورد و نیز سهم و تلاشهای بزرگ وی در شکل گیری جبهه مقاومت و تقویت آن علیه اشغالگران صهیونیستی در طول سالیان متمادی را یادآو می شود.
این روزها که جهاد قهرمانانه و افسانه ای جبهه ی مقاومت در غزه و جنوب لبنان و یمن و غیره در برابر صهیونیستهای جنایتکار سکولار و متحدین سکولار آنها در جریان است بارها و بارها از زبان رسانه های مختلف سکولار و حتی از زبان مردم جاهل اطراف خود شنیده ایم که می گویند این دعوتگران و این اهل جهاد مغز مردم را شستشو می دهند که چنین کارهای شجاعانه ای انجام می دهند و…
اما لازم است باور کنید که این سخن به قول امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه « كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا الْبَاطِلُ » است، یعنی کلمه ی حقی است اما منظور باطلی از آن دارند.
بلی دقیقا این ها راست می گویند البته :
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از حب دنیا
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از حب گناه
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از عقیده های باطل
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن ترس مرگ
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن روابط با نامحرم
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن حب زیاد به مخلوق به جای خالق
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از اعمال نفاق
و بجای آن تزریق میکنند:
دوستی و حب جنت و بهشت جاودانه را
دوستی و حب شهادت را
دوستی و حب الله جل جلا له را
دوستی و حب رسول الله صلی الله علیه وسلم را
کفر به طاغوت را
برائت از سکولاریستها (مشرکین) را
دل نبستن بیش از حد به مخلوق را
نترسیدن از کسی جز از خالق یکتا جل جلاله را
این است راز شستشوئی که اهل دعوت و جهاد در دلها و مغزهای جاهلان و سرگردانها انجام می دهند و آنها را به مسیر توحید و اسلام و جهاد و به دست آوردن یکی از دو پیروزی (پیروز در دنیا یا بهشت همیشگی) راهنمائی می کنند.
پس بگذار تمام دنیا بداند که هدف تمام پیامبران شتشوی قلبها از انواع آلودگی ها و جایگزین کردن قانون شریعت الله در آن بوده و اهل دعوت و جهاد هم ادامه دهنده ی کار پیامبران هستند.
علت اینهمه تنازل آمریکا و آل سعود و سایر مزدورانش در برابر دارالاسلام ایران (۱)
به قلم: صلاح الدین عبدالرحمن
برای انسانی که از کمترین بهره ی هوشی برخوردار است هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمانده است که امروزه این دارالاسلام ایران است که نقشه ی خاورمیانه را تعیین می کند و دارالاسلام ایران قویترین حاکم سرزمینهای اسلامی و پرچمدار جهاد با کفار سکولار جهانی به رهبری آمریکا و متحدذین آن است. آمریکائی که به قول سید قطب «شیطان بزرگ» است و به قول اسامه بن لادن «سر افعی» است که اگر این سر زده شود تمام مزدوران و بدنه ی او در میان مسلمین هم خود به خود فروریخته و نابود می شوند.
آمریکائی ها و متحدانش واضح در عراق و سوریه و یمن و افغانستان و فلسطین و غیره شکست خورده اند، تاکی می توانند شکست را پنهان کنند و تا به کی می توانند تابوت ها را در یخچال های دیگر کشورها نگهداری کنند؟
آمریکائی ها فرقه ها و احزاب مختلف سکولار و یا اسلامی غیر منسجم را تجربه کرده بودند اما دارالاسلامی قدرتمند مثل دارالاسلام ایران و یا جماعتی یکدست مثل ملت مسلمان افغان را تجربه نکرده بودند و از رقیب خود روسیه نیز درس عبرت نگرفتند زیرا پول و دلار و مزدوران زیاد داشتند و با تکیه بر پول و تکنولوژی برتر خود و مزدوران زیادی که خریده اند احساس غرور کردند.
اما کجا برابری می کند قدرت خدایی و قدرت اتحاد و وحدت و جماعت و دارالاسلام با قدرت تکنولوژی غرب و شرق؟ خود قیاس کنید و در صد شکست شان را – با این عجله ای که نشان می دهند – در ذهن خود حاضر کنید.و می توان در چند چیز این عجله امریکا را خلاصه کرد
۱- شکست کامل در میدان نبرد:
الف: دارالاسلام ایران و متحدین آن در یمن و عراق و سوریه و فلسطین و سومالی و غیره روز به روز قوی تر شده و رزم دیده تر می گردند و بر تعداد شان نیز افزوده می شود.
ب: شکست فاحش تکنولوژی برتر شان در مقابل ایمان جوانان مومن با ماین ها، بمها، نیروهای فدایی و غیره.
ج: کشته شدن نیروهای انسانی آنها که باعث شده تا روحیه سربازان شان به صفر برسد گرچه برای سانسور خبرهای دقیق ازآمار کشته ها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند اما تا کی .
د: ازبین رفتن مهمات، تانگها ، هلی کوپترها و طیاره های شان در مدت اینهمه و در طول شبانه روز بدون هیچ نتیجه مطلوبی.
۲- شکست اقتصادی آمریکا :
در باب اقتصادی، مبالغ هنگفتی را متحمل شدند و مبالغ بالایی را در مصارف نیروهای شان در حالت جنگ از دست دادند ولی کاری از پیش نبردند و فقط در باب تبلیغات وخالی بندی میدان را در دست داشتند.
از روزهای اول تا به امروز کمراقتصادی آمریکا کج شد و دوباره راست نگشت و روز به روز دلارش در کشورهای مختلف حال کاهشاعتبار و حتی خارج شدن از مبادلات تجاری است و مشکلات اقتصادی در داخل حکومت شان غوغا میکند.
یکی از معانی دین: اطاعت و فرمانبرداری است، اما محدوده ی این اطاعت از امام در دارالاسلام چگونه و تا کجاست؟
أبو اسحاق إبراهيم بن علي بن يوسف الشيرازي (المتوفى: ۴۷۶هـ) در کتاب التبصره فی اصول الفقه در مورد اولی الامر می گوید: قُلْنَا المُرَاد بِالْآيَةِ الطَّاعَة فِي أُمُور الدُّنْيَا والتجهيز والغزوات والسرايات وَغير ذَلِك وَالدَّلِيل أَنه خص بِهِ أولي الْأَمر وَالَّذِي يخْتَص بِهِ أولو الْأَمر مَا ذَكرْنَاهُ من تجهيز الجيوش وتدبير الْأُمُور.[۱]مراد به آیه اطاعت در امور دنیا و آماده سازی و غزوات و جنگها و سرانه ها و غیر ذلک است و دلیلش این است خاص به کارداران و امورداران است و کسی که مختص می کند به امورداران درباره تدبیر امور و آماده سازی لشکرها.
رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ در مورد امیران و امراء مسلمین می فرماید: مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ يُطِعِ الْأَمِيرَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ يَعْصِ الْأَمِيرَ فَقَدْ عَصَانِي.[۲] هركس، از من اطاعت كند، همانا از خدا اطاعت كرده است. و هركس از من نافرماني كند، همانا از خدا نافرماني كرده است. و هركس از اميرش، اطاعت كند، يقيناً از من اطاعت كرده است. و هركس كه از او نافرماني كند، يقيناً از من نافرماني كرده است.
در لفظ دیگر در صحیح بخاری در ادامه این حدیث آمده است: وَإِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ، فَإِنْ أَمَرَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَعَدَلَ فَإِنَّ لَهُ بِذَلِكَ أَجْرًا، وَإِنْ قَالَ بِغَيْرِهِ فَإِنَّ عَلَيْهِ مِنْهُ .[۳] همانا امام، سپر است. از او دفاع مي كنند و به او پناه مي برند. پس اگر به خدا ترسي و عدالت، امر نمايد، مستوجب پاداش مي شود. و اگر خلاف آن، امر كند، گناهكار مي گردد.
پس اطاعت از امام و امیران و ولاه امر و امورداران تا زمانی که در راستای قرآن و سنت باشد بر ما واجب است ولی در صورتی که از راه کتاب و سنت خارج شد باید در آن امر اولی الامر را به کتاب و سنت برگردانیم.
در مورد اولی الامر سخنان و اقوال بسیاری هست.عده ای آن را فقها و علما می دانند عده ای آن را فرماندهان جنگی و عده ای آن را ولاه امور مسلمین دانسته اند که امور آنان را در راستای کتاب و سنت انجام می دهند و تدبیر امور را بر عهده دارند که نصب این امام توسط شورا «و امرهم شوری بینهم» واجب شرعی بر امت است.
ولی قول ارجح با توجه به نظر مفسرین و اهل علم بیشتر بر معنی امام و رهبر و امورداران و مدبران امور مسلمین اطلاق می گردد.
ناصر الدين أبو سعيد عبد الله بن عمر بن محمد الشيرازي البيضاوي (المتوفى: ۶۸۵هـ) در کتابش به اسم: أنوار التنزيل وأسرار التأويل ملقب به تفسیر البیضاوی می گوید: أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ يريد بهم أمراء المسلمين في عهد الرسول صلّى الله عليه وسلّم وبعده، ويندرج فيهم الخلفاء والقضاة وأمراء السرية.[۴] می گوید مراد از اولی الامر منکم امرای مسلمان در عهد پیامبر و بعدش هستند از جمله خلفا و قاضیان و سرانه داران یا امیران سریه.واضح است که خلیفه های مسلمین که امورداران مسلمین بعد از رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بودند مشمول اولی الامر قرار گرفته اند.
این جایگاه و محدوده ی اطاعت از امام دارالاسلام است که امروزه عده ای هنوز به این درجه از فهم نرسیده اند که به رهبر دارالاسلام خود بگویند «امام»، امامی که برای به پا داشتن و تحاکم الی الله و رسوله امری واجب بر مسلمین است و هر گاه در تدبیر امور مسلمین توسط ولی امر مسلمان خلاف قرآن و سنت عمل شد بایستی به دو مصدر وحیانی قران و سنت بازگردیم.
[۱] التبصره فی اصول الفقه ۱/۴۰۷ الناشر دارالکتب-دمشق-باب ما لایجوز للعالم تقلید العالم
[۲] مسلم في الإمارة – باب وجوب طاعة الأمراء في غير معصية برقم (۱۸۳۵) : ۳ / ۱۴۶۶٫ والمصنف في شرح السنة: ۱۰ / ۶۹٫
[۳] أخرجه البخاري في الجهاد، باب يقاتل من وراء الإمام ويتقي به: ۶ / ۱۱۶، وفي الأحكام: ۱۳ / ۱۱۱
[۴] تفسیر البیضاوی۱/۸۷- دار إحياء التراث العربي – بيروت-محقق:مرعشی
من یحیی هستم، فرزند پناهندهای که غربت را به وطن موقتی تبدیل کرد و رؤیا را به مبارزهای ابدی.
در حالی که این کلمات را مینویسم، هر لحظه از زندگیام را به یاد میآورم: از کودکیام در میان کوچهها تا سالهای طولانی زندان و هر قطره خونی که روی خاک این سرزمین ریخته شد.
من در سال ۱۹۶۲ در اردوگاه خان یونس به دنیا آمدم، زمانی که فلسطین خاطرهای تکهپاره و نقشههایی فراموششده روی میز سیاستمداران بود.
من مردی هستم که زندگیام در میان آتش و خاکستر شکل گرفت و زود فهمیدم که زندگی زیر سایۀ اشغال چیزی جز زندان دایم نیست.
از کودکی دریافتم که زندگی در این سرزمین عادی نیست و هر کسی که اینجا به دنیا میآید باید در قلبش سلاحی شکستناپذیر حمل کند و بداند که راه آزادی طولانی است.
وصیت من به شما از همینجا شروع میشود، از آن کودکی که اولین سنگ را به سمت اشغالگر پرتاب کرد و آموخت که سنگها اولین کلماتی هستند که در برابر جهانی که در برابر زخم ما سکوت میکند، بیان میکنیم.
در خیابانهای غزه آموختم که انسان به سن و سالش سنجیده نمیشود؛ بلکه به آنچه برای وطنش انجام میدهد و این چنین بود زندگی من: زندانها و نبردها، درد و امید.
اولینبار در سال ۱۹۸۸ به زندان افتادم و به حبس ابد محکوم شدم؛ اما هرگز راهی برای ترس پیدا نکردم.
در آن زندانهای تاریک، در هر دیوار پنجرهای به افق دور میدیدم و در هر میلهای نوری که راه آزادی را روشن میکرد.
در زندان آموختم که صبر فقط یک فضیلت نیست؛ بلکه سلاحی است، سلاح تلخ، مانند کسی که قطره قطره دریا را مینوشد.
وصیت من به شما این است: از زندان نترسید، زندان فقط بخشی از راه طولانی ما بهسوی آزادی است.
زندان به من آموخت که آزادی فقط یک حق سلبشده نیست؛ بلکه ایدهای است که از درد متولد میشود و با صبر صیقل میخورد.
زمانی که در معاملۀ «وفاء الأحرار» در سال ۲۰۱۱ آزاد شدم، همان آدم قبلی نبودم؛ قویتر شده بودم و ایمانم بیشتر شده بود که آنچه ما انجام میدهیم فقط مبارزۀ گذرا نیست؟ بلکه سرنوشتی است که آن را تا آخرین قطرۀ خونمان به دوش میکشیم.
وصیت من این است که به سلاح، به کرامتی که قابل مصالحه نیست و به رؤیایی که هرگز نمیمیرد، پایبند بمانید. دشمن میخواهد ما از مقاومت دست برداریم و مسئلۀ ما را به مذاکراتی بیپایان تبدیل کند؛ اما من به شما میگویم: بر چیزی که حق شماست مذاکره نکنید. آنها بیشتر از سلاح شما، از ایستادگی شما میترسند. مقاومت فقط سلاحی که در دست داریم نیست؛ بلکه عشقی است که به فلسطین در هر نفسی که میکشیم داریم. ارادهای است که میخواهیم بمانیم، با وجود محاصره و تجاوز.
وصیت من این است که به خون شهدا وفادار بمانید، به کسانی که رفتند و این راه پر از خار را برای ما گذاشتند. آنها راه آزادی را با خونشان هموار کردند، پس آن فداکاریها را در حساب سیاستمداران و بازیهای دیپلماتیک به هدر ندهید.
ما اینجا هستیم تا کاری که پیشینیان آغاز کردهاند ادامه دهیم و هرگز از این راه منحرف نخواهیم شد، هرچقدر هم که برای ما هزینه داشته باشد. غزه بود و خواهد ماند، پایتخت مقاومت و قلب فلسطین که هرگز از تپش نمیافتد، حتی اگر زمین بر ما تنگ شود.
زمانی که رهبری حماس را در غزه در سال ۲۰۱۷ به عهده گرفتم، فقط یک انتقال قدرت نبود؛ بلکه ادامۀ مقاومتی بود که با سنگ شروع شد و با تفنگ ادامه یافت. هر روز درد مردمم را زیر محاصره احساس میکردم و میدانستم هر قدمی که به سوی آزادی برمیداریم هزینه دارد؛ اما به شما میگویم: هزینۀ تسلیم شدن بسیار بیشتر است. برای همین، به زمینتان مانند ریشهای که به خاک چسبیده است، پایبند بمانید، هیچ بادی نمیتواند مردمی را که تصمیم به زندگی گرفتهاند، از ریشه بکند.
در نبرد طوفان الأقصی، من فقط فرماندۀ یک گروه یا جنبش نبودم؛ بلکه صدای هر فلسطینی بودم که رؤیای آزادی داشت. ایمان من این بود که مقاومت فقط یک گزینه نیست؛ بلکه وظیفهای است. میخواستم این نبرد صفحهای جدید در کتاب مبارزۀ فلسطینی باشد، جایی که همه جناحها متحد شوند و همه در یک سنگر بایستند، در برابر دشمنی که هرگز بین کودک و پیر، یا بین سنگ و درخت تفاوتی قایل نشده است.
طوفان الأقصی نبردی برای ارواح بود پیش از اجساد و برای اراده پیش از سلاح.
آنچه به جا گذاشتم، میراث شخصی نیست؛ بلکه میراث جمعی است، برای هر فلسطینی که رؤیای آزادی داشت، برای هر مادری که فرزند شهیدش را روی شانههایش حمل کرد، برای هر پدری که با تلخی برای دخترش که با گلولهای خیانتکارانه کشته شد، گریست. وصیت آخرم این است که همیشه به یاد داشته باشید که مقاومت بیمعنا نیست و فقط گلولهای که شلیک میشود نیست؛ بلکه زندگی است که با شرف و کرامت زندگی میشود. زندان و محاصره به من آموخت که نبرد طولانی است و راه سخت؛ اما همچنین به من آموخت که مردمی که تسلیم را نمیپذیرند، معجزههایشان را با دستان خودشان میسازند.
منتظر نمانید که دنیا به شما عدالت بدهد، من زندگی کردهام و دیدهام که دنیا در برابر درد ما سکوت میکند. منتظر عدالت نباشید؛ بلکه خودتان عدالت باشید. رؤیای فلسطین را در قلبهایتان حمل کنید و از هر زخمی سلاح بسازید و از هر اشکی چشمۀ امید.
این وصیت من است: سلاحتان را کنار نگذارید، سنگهایتان را دور نیندازید، شهدایتان را فراموش نکنید و بر سر رؤیایی که حق شماست، معامله نکنید.
ما اینجا میمانیم، در سرزمینمان، در قلبهایمان و در آینده فرزندانمان.
شما را به فلسطین وصیت میکنم، به زمینی که تا مرگ عاشقش بودم و به رؤیایی که آن را روی شانههایم مثل کوهی که هرگز خم نمیشود، حمل کردم.
اگر من سقوط کردم، شما با من سقوط نکنید؛ بلکه پرچمی را که هرگز سقوط نکرده است، به دوش بگیرید و از خون من پلی بسازید تا نسلی که از خاکستر ما متولد میشود، قویتر باشد. فراموش نکنید که وطن فقط داستانی نیست که نقل شود؛ بلکه حقیقتی است که باید زندگی کرد و در هر شهیدی که از رحم این زمین متولد میشود، هزار مقاوم به دنیا میآید.
اگر طوفان بازگشت و من در میان شما نبودم، بدانید که من اولین قطره در امواج آزادی بودم و اینکه من زنده ماندم تا شما را ببینم که مسیر را ادامه میدهید. خاری در گلویشان باشید، سیلی که عقبنشینی نمیشناسد و آرام نمیگیرد تا زمانی که جهان اعتراف کند که ما صاحبان حق هستیم و فقط اعدادی در اخبار نیستیم.
نگرش عمر بن خطاب به علی ابن ابی طالب رضی الله عنهما
به قلم: عبدالباسط دهواری
این روزها عده ای از مولوی ها و همچنین دسته هائی از شیعیان انگلیسی در ماهواره ها و فضای مجازی سعی دارند چنین نشان دهند که عمر دشمن علی بوده و به این نتیجه برسند که شیعه و سنی هم دشمن هم هستند و…. و متاسفانه عده ای از مولوی ها هم با بازی با تاریخ در حال عوام فریبی و تحریک احساسات مردم حنفی مذهب شده اند همچنانکه شیعیان انگلیسی قصد دارند همین بازی را بر سر شیعیان عامی و ناآگاه در بیاورند اما حکومت ایران مانع اصلی آنها شده است.
در زیر به چند سخن عمر بن خطاب در مورد علی ابن ابی طالب اشاره می کنم تا این توطئه و دسیسه هم پوچ و بی ارزش شود.
عمر بن خطاب در تأئید این واقعیت در مناسبتهای مختلفی گفته است:
اي پدر حسن، خدا باقي نگذارد مرا در امر سختي كه تو براي آسان كردنش نباشي و نه در شهري كه تو در آن حاضر نباشي[۱].
پناه میبرم به خدا از مشكلي كه علي براي حل آن نباشد[۲].
خداوند خود آگاهتر است كه بار نبوت را كجا قرار دهد[۳].
بارالها! باقي مگذار مرا در برابر مشكلي كه علي براي حل آن زنده نباشد[۴].
بارالها! كار سختي را بر من فرود نياور مگر آنكه ابوالحسن (براي حل آن) در پهلوي من باشد[۵].
[۱۳] استیعاب قرطبی: ۸/۱۵۷ چاپ ذیل اصابه – اسدالغابة این اثیر: ۴/۲۲، اصابه ابن حجر: ۷/۵۹،تاریخ الخلفاء سیوطی: ۶۶ و ۱۷۱، تاریخ دمشق ابن عساكر: ۳/۵۱،ذخایرالعقبی محب طبری: ص ۸۲، فتح الباری شرح صحیح بخاری: ۱۷/۱۰۵ – فضایل الصحابة احمد حنبل: ۲/۶۴۷ شماره ۱۱۰۰،نورالابصار شبلنجی: ص ۷۴٫
همانطور که می دانیم در هر عصری برای تشکیل هر دولت و حکومت اسلامی اعداد جهاد و زمینه سازی برای تشکیل حکومت اسلامی واجب است چرا که الله متعال می فرماید: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ
ترجمه:براي (مبارزه با) آنان تا آنجا كه مي توانيد نيروي (مادي و معنوي) و (از جمله) اسبهاي ورزيده آماده سازيد، تا بدان (آمادگي و ساز و برگ جنگي) دشمنِ خدا و دشمن خويش را بترسانيد، و كسان ديگري جز آنان را۰ نيز به هراس اندازيد كه ايشان را نمي شناسيد و خدا آنان را مي شناسد. هر آنچه را در راه خدا (از جمله تجهيزات جنگي و تقويت بنيه دفاعي و نظامي اسلامي) صرف كنيد، پاداش آن به تمام و كمال به شما داده مي شود و هيچ گونه ستمي نمي بينيد.(انفال۶۰)
خلیفه راشد عثمان بن عفان رضی الله عنه می فرماید: إن الله ليزع بالسلطان ما لا يزع بالقرآن.ترجمه: همانان خداوند بوسيلهء حكومت(مراد از آن قدرت و رهبری قاطع سلطان است) از كارهايي جلوگيري مينمايد كه بوسيلهء قرآن جلوگيري نميشوند.[۱]
این سخن بیانگر آن است که در فهم سلف صالح امت، سلطان و حکومت و رهبری لازم وضروری است.پس از این سخن عثمان بن عفان می فهمیم که یک رهبر و حکومت برای استحکام شرع ضرورت دارد و نقش اساسی را ایفا می کند.از قدیم گفته اند:الناس علی دین ملوکهم .مردم بر دین پادشاهانشان هستند.[۲]
البته مراد ما از استناد به اصطلاح رایج ،الناس علی دین ملوکهم، این است که دین ۴ معنی و مفهوم دارد: ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن 4- مجازات و پاداش . این اصطلاح به حدی صحیح است و واقعیت عینی دارد که اکنون در تمام دنیا اگر بنگرید می فهمید که غالب توده مردم در این ۴ مورد بر دینی هستند که حاکمان آنان بر آن دین هستند.
در کشورهای سکولار هم می بینیم که مردم در این ۴ مورد تابع دین حکومتهای خود هستند. پس سلطه و حکومت اسلامی باید باشد تا مردم بر عقیده و منهج صحیح عمل کنند و بایستی مسلمان هشیار باشد و در تحقق و استحکام حاکمیت اسلامی کوشا باشد.حاکم و حکومت دور اساسی در سوق دادن مردم به اجرای شریعت دارند.
شما تابع چه دینی هستی؟ اسلام یا سکولاریسم؟
اگر دارای عذر شرعی نباشی و توان هجرت به دارالاسلام را نداشته باشی، حاکمیت تو دین تو را مشخص می کند.
[۱] البداية والنهاية جلد۲ص۱۳-المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: ۷۷۴هـ)-داراحیاء التراث العربی
[۲] شرح کتاب الفتن من صحیح البخاری ج۲ص۳۶-عبدالکریم الخضیر.الکامل فی التاریخ ج۱ص۲۶۸-ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاءج۳ص۱۴و کتب دیگر هم ذکر گردیده است
“همانا کسانی که گفتند: ‘پروردگار ما الله است’ و سپس استقامت کردند، هیچ ترسی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.”
به راستی شهید یحیی السنوار تک تک راه مقاومت و شهادت را صرف نمود و به معنای واقعی کلمه تا آخرین نفس و امکانات خود مقاومت کرد و این خواست الله متعال بود تا به عنوان یکی از خوشنام ترین فرمانده هان مجاهد سپاه اسلام در تاریخ معاصر شناخته شود، بدون شک السنوار الگوی شجاعت و غیرت برای جهان اسلام خواهد بود، او کسی است که نحوه استقامت در مقابل دشمنان الله متعال را برای جوانان و تمامی مسلمانان آزاده صرف کرد. او نه تنها در بین مسلمانان جاودانه شد، بلکه نزد غیر مسلمانان به عنوان یک الگوی شجاعت و غیرت شناخته شد و این سرفصلی جدید برای صدور مکتب اسلام برای غرب و سرزمین دارالکفر می باشد.
کیتلین جان استون نویسنده استرالیایی در مورد او نوشت:
او با یک دست، در حال نبرد با سربازها، پهبادها، و یک تانک لعنتی بود. و مردهای غربی درحال رویاپردازی درباره چنین مرگی خودارضایی میکنند و آخرش در خانهی سالمندان به دلیل پارکینسون و با معدهای پر از کاستارد وانیلی میمیرند . به شماها نمیرسد که بخواهید به سنوار بگویید بزدل!
الله متعال شهادت او را قبول کند و به اذن الله این شهادت آغاز بیداری و حرکت روز افزون مسلمانان علیه کفار صهیونیست باشد.
از الله بترسید در مورد اهل دعوت و جهاد مخالف خودتان
به قلم: داد الله خراسانی
عده ای وجود دارند که نیمچه قدرتی به هم رسانده اند اما سخنانشان را اعمالشان مخالف است و به بهانه های دروغین خوارج بودن و رافضی بودن و غیره اهل دعوت و جهاد مخالف خودشان را با سخنانشان یا اعمالشان آزار می دهند و حتی اقدام به کشتن آنها می کنند!
من به پیروان این صاحبان نیمچه قدرت می گویم دنبال گروهی که درآن هستی تحقیق کن ببین با چه کسانی (نمی گویم تحالف چون به مزاج شماسازگارنیست می گویم)هم پیمان شده است برضد مجاهدان الله که شما به انها می گوید خوارج پناه برالله آنها ازاین صفت برئ هستن ببین هم پیمانتان بیشترشان یا نوکر آمریکا و ترکیه و قطر و عربستان هستند یا ادعای همکاری با کفار علیه تروریسم (اهل جهاد) می کنند و کفار هم بعد از این معامله، دروازه های کمکهای میلیونی و انواع کمکهای خودشان را برایشان باز کرده اند.
یک سئوال دارم آیا در ترکیه و در زمان کرزای و غنی حزبهای دمکراسی خواه وجود داشتند که می گفتند بر علیه تروریسم با آمریکا و ناتو و سایر کفار همکاری می کنند آیا بیشترانها نمازنمی خوانند چرا آنها را تکفیرمی کنید اما این صحوات را نه؟ مگر چه فرقی باهم دارند؟
ازالله بترسید و برسرراه مستقیم یعنی ملت ابراهیم بازگردید و از این دامی که آمریکا و ناتو برایتان پهن کرده اند خود را نجات دهید.
شما می گوییدعلما، کدام علما؟ آیا ابوبصیرطرطوسی و هانی السباعی ساکن انگلیس یا طارق عبدالحلیم ساکن کانادا یا ابومحمد مقدسی و ابوقتاده فلسطینی ساکن حیاط خلوت اسرائیل (اردن) را می گویید؟ پس چرا کتاب ملت ابراهیم را نگاه نمی کنید که می گوید درست نیست دررسانه های کفری درباره برادرمجاهدت حرف بزنی اگر هم خوارج باشد؛ انصاف داشته باشید تاچه حدتناقض درحرفهاتان و اعمالتان وجوددارد
الله تعالی منت گذاشته برسرمسلمانان چنین بیداری اسلامی و اینهمه آگاهی شرعی را توسط اینهمه رسانه اینترنتی و مجازی و حتی ماهواره ای را در اختیارمان قرار داده تا با چشم سر واقعیتها را ببینیم ولی شما قدرآن را نمی دانید وبا آمریکا و ناتو تحالف کرده اید ببخشید هم پیمان شده اید آنهم بر علیه سایر اهل دعوت و جهاد مخالف خودتان و مخالف این کفار. اتقی الله
لطفا بیدار شوید، عده ای در حال بازی با شعور و در حال معامله بر سر شما هستند، آنهم بر علیه سایر برادران و خواهران مسلمانتان