آهنگ ناموزون دوستُم افغان، جنرال همجنسگرای ننگ و عار!
به قلم: ع. ایلیار
دوستُم خائن مرتد بعد از مدتها نیشه و خمار، در این روزها دوباره به گفتار آمده و لب جهالت گشوده است!«پستهٔ بیمغز اگر لب وا کند رسوا شود!»وی از حامیان خود خواسته است تا جنگ در مقابل طالب را از حماس بیاموزند!
اولا (بیچاره) ندانسته است که طالب همان حماس است و حماس همان طالب. بلی!سه فرزند رهبر حماس با نواسههایش در یک روز به شهادت میرسد و فرزند رهبر طالب واسکت استشهادی میپوشد و به شهادت لبخند میزند.اما فرزندان شما فراریها در کابارههای شرابنوشی تاشکند و آنقره مشغول معصیت و گمراهی اند!
سربازان حماس و طالب شب را با نماز و تلاوت قرآن سپری میکند؛ اما سربازان تو به غارت و راهگیری مشغول است.رزمندگان حماس و طالب اهلُالله اند و جنگجویان تو اهلِ شیطان.حماس و طالب قهرمان و فدائیان دین، میهن و عزت زمان اند.شما، مزدوران بیگانگان، کفر و ذلت اید.خال سیاه مَهرویان و دانهٔ فلفل سیاه، هردو یک رنگ اند؛ اما این کجا و آن کجا؟
جنرال ننگ و عار؛ کاش در وجودش ذرهای از شرم و حیا میبود!و از تاریخ ننگین و شرمآورش برای حامیانش میگفت؛وطنفروشی و ذلت خود را به میدان میکشید؛و از کردههایش در حق حامیانش میگفت؛پدر معنویای که در حق فرزند نزدیکش ایشچی چه جفایی مرتکب شد باید معذرت میخواست؛ از نیم قرن بدین سو حامیان خود را همچو گوسفند قربانیِ پای قدوم روس و آمریکا ساخته است و به ملت پاکش لقب «گلیم جمع» را کمایی کرد!
تاریخ ملت تورکتبار مزین با یاد بزرگان و سلاطینی از قبیل امام عبدالله بن مبارک الترکستانی، بابر، بایقرا و علیشیر نوایی، عثمان باتور بود و باعلمایی از قبیل مرغیلانی، کاسانی، بخاری، ترمذی، ابن سینا و هزاران دیگر با افتخار قد بلند کرده بود.و اما این جنرال مزدور مکتبندیده که با الف آشنایی نداشت، ننگینترین افراد دزد، قطاع الطریق، قمارباز، سگباز، چرسی و بنگی، شرابی امثال خود، خائنی که نیم روز را نشه و نیم روز را با فجایع دیگر سپری میکرد، به اطراف خود جمع کرد؛ تا که میتوانست جنایت آفرید، دست به قتل، کشتار و غارت زد؛ شمال را به کابوسگاه وحشت و دهشت تبدیل نمود.
این گرگ پیر در طول این همه زمانِ قدرت و دیکتاتوریاش، چه دستآوردی دارد؟ملت افغانستان به جایش، حتی به ملت تورکتبار خود،به جز لکهٔ ننگ و رسوایی و روزهای سیاهتر از شب چیزی نگذاشت.
برادران شرق و جنوب و ولایات دیگر افغانستان، تنها از فاجعهٔ دشت لیلی میدانند و بس؛اما ما تورکتباران در هر قریهٔ سرپل، فاریاب و جوزجان یک گور دستهجمعیِ شهدای اوزبیک داریم؛ که تنها عامل این جنایات همین رهبر جعلی و جاهل تورکتبار است.از کدامش بگویم؟
از قتل عام سال ۱۳۶۷ قریه بورقوت اوزبکیه سانچارک سرپل بگویم که بیش از سینفر را شهید نمود و مظالمی را نقش تاریخ ساخت که قلم جرائت نوشتن را ندارد. و یا از قتل عام ماه ثور سال ۱۳۶۰ ه.ش قریه تغایخواجه سانچارک سرپل بنویسم که همراه با قوای روسی بیش از هشتاد نفر از اوزبکان را در یک روز بیرحمانه قتل عام و مثله نمودند و بیش از هزار و پنجصد خانه از اهالی قریه را به آتش کشیدند.
از تجاوز به حریم مردم بیان کنم یا از وحشت دزدان و قاتلان حرفویاش در حق تورکتباران؟هر روز از تاریخ گذشتهاش، جز رنج و درد، ظلم و بربریت در حق مردمش نبوده است.حالا بیشرمانه باز هم هوای جنگ دارد و تشنهٔ خون است.
نه، نه! الحمدلله؛ دیگر مردم ما بیدار شده اند.حالا از حماس الهام میگیرند و علیه تو و امثال تو و دیگر سگشویان و فراریان مزدور میجنگند.قبلا هم جز چند فرد بیهویت و بیشعور کسی در کنارت نبود و حالا هم نخواهد بود.دیگر این معاملهٔ سحر و جادوی فرعونیات، ذریعه رهروان موسی، به زبالهدان تاریخ انداخته شد.تا تو باشی و دوباره بنام دفاع از حقوق اوزبیک به گردهٔ اوزبیک سوار نشوی!و ناموس اوزبیک را فرش قرمز برای بیگانگان قرار ندهی! دیگر آرزوهایت را بگور خواهی برد و مخمور ذلت و منفور در دیار بیگانگان خواهی مرد.