واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست که مکتبی های کوردستان دارند؟

واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست که مکتبی های کوردستان دارند؟

به قلم: فەردین مۆحەممەدی

با سلام و درود خدمت بزرگواران

وقتی حرکات دسته های مختلف مکتب قرآن کوردستان در برابر همدیگر و سایر مسلمین را می بینم یاد خاطره ای از دوران کودکیم افتادم: در منطقه ما مثل غالب بلاد کوردستان دو فرقه خیلی محکم و غیرمستقیم پشتوانه داری دینی بنامهای دراویش و تصوف وجود داشتند و مسلمانانی بدون این دو نام بسیار کم بودند این دو فرقه هردو مخلصانه برای خدا ولی ظاهرا برای اربابان خویش عبادت خود را انجام میدادند.

بارها و بارها بدلیل خودحق پنداری، باهم درگیرهای فیزیکی سخت و خشن انجام میدادند. و یکبار که پنج شش ساله بودم  در روستای ما طبق معمول جنگ درویش و صوفی اوج گرفت چند نفر این میان از دوطرف سخت مجروح شدند تا جایی که یکی به حالت بیهوشی رفت.

چند نفر بیطرفی که واقعا هیچ گرایشی نداشته و بیطرف کامل بودند به میانجیگری آمده و دوطرف قضیه این این میانجیگرها را با چوب و چماق تا حد بیهوشی بردند. بعد از سالها و حال هم از تک تکی از طرفین که گاهگداری در مهمانیها و یا جاهایی که بهم میرسیم ،میپرسم راستی دلیل اون همه کشمکش وجنگ و دعوا  چی بود ،این کلمه وجه اشتراک جوابی هر دوست خیلی با کمال معذرت ازخدمت همگی،،کۆرە نەفامی،بیسه وادی ،گەوجی،، و همه این دغدغه را دارن ،،داخم خۆا بمانۆەخشێت،، یکیشون که الان محدوده سنی ۷۵ تا ٨۰سالگی را داشته و خیلی ندامت قلبی دارد به حضور این افراد رفته و ازشان حلالیت میطلبد.

بلاتشبیه و بدور از شخصیت بزرگواران،قضیه مکتب قرآن هم حال چنین حالی دارد، چرا بجان هم افتادن نوعی شگرد و شاهکار شده ،چرا مکتبیها فقط خصلت دشمن شادکردن را در درون خود میپرورانند؟

کاری نکنیم زمانی مثل آن پیرمرد ٨۰ساله به عذرخواهی بیافتیم شاید عمر ما کفاف ندهد

چرا هرکسی به فکر بایکوت و سرکوب طرف مقابل است؟

این کارها را نکنیم ،دشمنان درون و بیرون خود را شاد نکنیم کاکه احمدی باشیم

این بزرگوار جمله گرانقدر دارند که سالیان درازیست در ذهن و قلبم جولان میدهد(کێ خزمەتکارتربێت ئەوە لاێ خۆاوە خۆشەویسترە) دعای خیر این بزرگوار ،این مرد خدا برای دشمنانش هم زیاده تا چه رسد به دوستان. از ته دل برای همه دعا کنیم، این بینش کاکه احمدیست

واقعا این راه کاک احمد است؟ این مکتبی بودن هست؟

مکتبی بودن پسوندی هم دارد متاسفانه برداشته شده خیلی از بازاریان بدون این پسوند کاسبی خود را میکنند، مکتب قرآنی بودن ؛ واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست؟

………………….

جنگ بین مکتبی ها بسیار سخت تر و عجیب تر از جنگ صوفی و درویش است… دعوای درویش و صوفی بر این بود که هرکدام ادعا می کرد او بیشتر پیرو حق است… اما در دعوای مکتبی ها یک طرف با ادعای دفاع از حق است و دیگری می گوید من خودم خود حق هستم و نمی خواهم از حق دفاع کنی…!!! دیگری هم پیوسته تکرار می کند: من باید از حق دفاع کنم….

عجیب نیست….

الهه های قوم گرائی و حزبگرائی و….  مدرن و تازه هستند یا باستانی و کهنه اند؟

الهه های قوم گرائی و حزبگرائی و….  مدرن و تازه هستند یا باستانی و کهنه اند؟

به قلم: عبدالحمید الخراسانی

زمانی که ما می گوئیم لا اله الا الله یعنی ما الله های مختلفی را رد می کنیم و بعد به الله اقرار می کنیم . این یعنی اله و خدایان باطلی وجود دارند که توسط جاهلین تولید شده اند که ابتدا باید این خدایان باطل انکار و رد شوند بعد به الله واحد اقرار شود.

در کل، خدا: عبارت است از آن سرچشمه اي كه منهج و قانون زندگي ات را از آن گرفته يا اين كه يكي از عبادت هايت را برايش انجام داده اي، حالا آن خدا خداي حق باشد يا باطل.

خداي حق: يعني الله؛ ذاتي كه من و شما و تمام موجودات را خلق كرده، مالك تمام جهان است، رازق، اداره كننده، ميراننده و زنده كننده ي من و شما بوده و بهشت و جهنم نيز در اختيار وي است و بر همه چيز قدرت مطلق و نامتناهي دارد.  در اين صورت، خدايي كه صاحب آن همه عظمت و قدرت باشد، تنها همين خدا شايسته ي آن است كه پرستيده شده و از او حرف شنوي شود. به همين دليل اين الله براي آفريده هايش برنامه، قانون و شريعتي قرار داده است كه اسلام است و به ما امر نموده كه تمام عبادت هايمان در این دنیا (يعني كار، زندگي شخصي، خانوادگي، اجتماعی، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و …) و حتی روش مرگمان نيز مختص او باشد. قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَنُسُکي‏ وَمَحْيايَ وَمَماتي ‏لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (انعام/۱۶۲) بگو: نماز و عبادت و زيستن و مردن من از آن خدا است كه پروردگار جهانيان است.

در این صورت هر موجودي كه نتوانست خالق شود حق هم ندارد كه آمر (امر و نهي كننده) باشد، بايد الله آمر باشد چون خالق است، خودش هر چيزي را به مقدار و كيفيتي معين خلق كرده و مشكلات و راه حل هاي اين موجودات را مي داند و تنها خودش چگونگي اداره و كنترل آن ها را مي داند؛ در اين صورت كس ديگري غير از وي حق قانون گذاري و فرمانراويي ندارد.

خداي ناحق و باطل هم  که باید انکار شوند عبارت است از: تمام خطوات، قانون، برنامه، كانال و عبادت هايي كه از جانب غير الله به وجود آمده اند. هم چون:

  1. انديشه ي خويشاوندي و ملي گرائي و ناسیونالیسم
  2. حزب و مرامنامه ي حزبي . یکی دیگر از نامهای مشرکین یا سکولاریستها در قرآن احزاب است . یعنی وجود حزبهای مختلف .
  3. عوض نمودن قانون الله با قانون و برنامه اي ديگر. قانون ساخته شده توسط بشر كه عيناً چيزي مثل شرع و دين است. برنامه و قانون مكتوب شده اي بر خلاف قانون شريعت الله است كه در آن راه و رسم اداره ي زندگي فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، آموزش و پرورش، امر و نهي، حد و حدود، ارزش و ضد ارزش، مجازات و … دقيقاً معين گشته است.

كساني كه چنين قانوني را نوشته و يا در تدوين چنين قانوني مشاركت داشته اند در اين صورت به خود صفت خدايي داده و تبديل به خدا گشته اند، چون چنين كاري تنها حق الله است؛ آن هايي هم كه به چنين قانوني رأي داده اند مثل اين است كه بگويند دين و قانون الله به دردمان نمي خورد و آن را نمي خواهيم و به خدايي غير از الله اعتراف نموده اند كه براي شان قانون نوشته اند.اینها به اضافه تمام این الهه ها و خدایان دروغینی که جاهلها برای خود تراشیده اند همگی باستانی و کهنه هستند که عده ای در قالب امروزی بودن بیان می کنند. تمام پیامبران و منجمله رسول خاتم صلي الله عليه و سلم برای مبارزه با این کهنه پرستان آمده اند . به همین دلیل پیامبر خاتم مي فرمايند: من قال«لا إله إلا الله»، وكفر بما يعبد من دون الله؛ حرم ماله، ودمه، وحسابه على الله. (مسلم- الإيمان ۲۳) هر كسي بگويد لا اله- الا الله (همين كافي نيست) سپس كافر و بي باور گردد نسبت به تمام آنچه غير از الله عبادت مي گردد، در اين صورت است كه خون و مالش بر مسلمين حرام مي گردد و داخل قلبش هم امري است مربوط به الله و ما چيزي از آن نمي دانيم.

پس اگر كسي قصد دارد مسلمان گردد ابتدا بايد «لا اله» را بر زبان رانده و از تمام  خدايان دروغين و باطل مثل ملی گرائی و نژاد گرائی و حزب بازی و تمام مسیرهای غیر شرعی  برائت و بيزاري جسته و به طاغوت کافر گردد و به دنبال آن«الا الله» را بر زبان رانده و اهل توحيد گردد.

آنهایی که قانون شریعت الله راضی نیستند و دنبال قوانین سکولاریستی می گردند

آنهایی که قانون شریعت الله راضی نیستند و دنبال قوانین سکولاریستی می گردند

به قلم: محمد اسامه

یکی از مصیبتهای مرجئه در عصر ما این است که دروازه ها را برای ورود عقاید کفری سکولاریستی در بین مسلمین باز کرده است همچنانکه به قول وکیع رحمه الله در گذشته دروازه ها را برای جهمیه باز کرد.

سکولاریسم یعنی حاکم کردن قوانین تولید شده توسط بشر به جای قوانین الله در امور حکومتی و جامعه و حتی در امور خانوادگی.

شیخ الإسلام ابن تیمیه می گوید:

” لیس لأحد أن یحکم بین أحد من خلق الله؛ لا بین المسلمین، ولا الکفار، ولا الفتیان، ولا رماه البندق، ولا الجیش، ولا الفقراء، ولا غیر ذلک؛ إلا بحکم الله ورسوله، ومن ابتغى غیر ذلک؛ تناوله قوله تعالى: أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ [ المائده:۵۰ ] ، وقوله تعالى: فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا [ النساء:۶۵ ] ؛ فیجب على المسلمین أن یحکِّموا الله ورسوله فی کل ما شجر بینهم.” [ مجموع الفتاوى : ۳۵/ ۴۰۷-۴۰۸ ]

 “برای هیچ احدی روا نیست در میان مردم قضاوت کند مگر اینکه باید به حکم الله و رسولش قضاوت کند ، حال چه میان مسلمانان قضاوت کند یا کفار و یا کودکان ، یا تفنگچیان و سپاهیان ، ویا فقیران  و هر کس غیر از این را انجام داد  مشمول این آیات الهی قرار می گیرد

🔹 أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ [ مائده : ۵۰ ]

آیا آن ها حکم جاهلیت را می خواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می کند؟!”

🔹 فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا [ نساء : ۶۵ ]

 “نه، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.”

پس بر مسلمانان واجب است که الله و پیامبرش را در هر اختلافی که میانشان رخ می دهد حکم قرار دهند.”

پس شرط مومن بودن حاکم کردن قوانین شریعت الله در زندگی است بخصوص در حاکمیت که با زندگی عمومی انسانها سروکار دارد.

سرزمین کفر یا دارالکفر در اشعار زنان

سرزمین کفر یا دارالکفر در اشعار زنان

به قلم: اسماء هورامی

عده یا از مردم خیال می کنند اصطلاح دارالکفر و دارالاسلام از تولیدات فقهای قرون بعدی است اما نه تنها در آیات و احادیث و اقول بزرگان اصحاب این مساله ذکر شده است بلکه به عنوان یک فرهنگ اسلامی عمومی در میان انصار و مهاجر وجود داشته است.

داستان زنی سیاه پوستی که دارای گردنبندی چرمی بود حتی خواستند عورت….

ام المومنینعايشه – رضي الله عنها – ميگوید: زن سیاه پوست، خيمه اي در صحن مسجد داشت. عایشه گوید: او پیش ما می آمد و در کنار ما سخن مي گفت و هنگامي که سخنش را تمام می کرد، مي گفت: وَيَوْمُ الوِشَاحِ مِن تَعَاجِيبِ رَبِّنَا،… ألَا إنَّه مِن بَلْدَةِ الكُفْرِ أنْجَانِي.[۱] روز گم شدن آن زیور قرمز از شگفتيهاي پروردگار ما بود ، ولي بايد شكر الله کنم که مرا از دیار کفر نجات داد.

وقتی که زیاد این شعر را خواند عایشه به او گفت و روز وشاح چیست ؟ گوید:

من كنيز يکي از قبایل عرب بودم آنها مرا آزاد کردند آنگاه دختر بچه خردسالي از آن قبیله که گردنبند چرمی سرخ رنگي داشت، از خانه بیرون شد. گردنبند از گردن او افتاد و از قضا يك پرنده گوشت خوار که آن را دیده و گمان برده بود که گوشت است، به سمت آن پایین آمد و آن گردنبند را با خود برد آنها مرا متهم کردند که آن را دزدیده ام مرا شکنجه دادند، کار بجایی رسید که خواستند عورتم را بازرسی کنند، در حالیکه آنها دو رو برم را گرفته بودند و من در آن سختي و محنت بسر مي بردم ناگهان آن پرنده گوشت خوار سر و کله اش پیدا شد و آن گردنبند را از بالا به پایین انداخت آنها هم آن را برداشتند و من گفتم: این همان چیزی است که مرا به سرقت آن متهم نمودید در صورتیکه من از آن بري و بي گناه بودم

بعد از آن، آن زن به خدمت رسول الله رسید و مسلمان شد.

در این داستان شما متوجه شدید که دارالکفر یا دیار کفر به سرزمینی گفته می شود که تحت حاکمیت قوانین شریعت الله نباشد.


[۱]  بخاری ۳۸۳۵

کُردها اسلام را می خواهند و رهبران واقعی آنها مسلمان بودند نه کافری سکولار

کُردها اسلام را می خواهند و رهبران واقعی آنها مسلمان بودند نه کافری سکولار

به قلم: مُلا خلیل مهابادی

اگر به تاریخ کُردها نگاه کنی، قوم کُرد مثل تمام قومیتهای ایرانی در مورد تاریخ قبل از اسلام آنها چیزی از خودشان ندارند و عالمی نداشته اند که در مورد قوم خودشان چیزی بنویسد تا اینکه اسلام آمد.

تمام مورخین و دانشمندان و علمای قومیتهای ایران زمین ازجمله کُردها متعلق به بعد از اسلام هستند، به عنوان به چند نمونه از بزرگان قوم کُرد اشاره می کنم:

  •  اولین شاعران کورد اسلامگرا بوده اند؛ماموستا نالی، ماموستا بیسارانی، ماموستا محوی، ماموستا ناری و …
  • اولین نویسندگان قواعد و ادبیات کوردی، اسلامگرا بوده اند؛ماموستا عبدالکریم مدرس، ماموستا مصطفی خرم دل، ماموستا برزنجی و …
  • اولین رهبران کورد اسلامگرا بوده اند؛ ماموستا شیخ سعید نورسی، ماموستا شیخ محمود نمر، ماموستا شیخ سعید پیران و ماموستا مُلا کریکار کُردستانی و …

و هزاران نفر دیگر از ملایان و شیوخ اسلامگرا که درج اسامیشان در این مختصر نمیگنجد.

پس عزیزانم به راحتی در گودال خیانت کورد فروشان واقعی نیافتید کُرد فروشانی که برای سکولاریسم به هر سکولاری علیه مردم مسلمان خود پشت بستند و بسته اند اما فقط از ایینها ظلم دیدیم و خیانت.

این همه قهرمان، دانشمند، نویسنده و رهبر بزرگ کورد در کوردستان برای اعلای پرچم اسلام و حفظ هویت کوردستانی ما ،شبانه روز تلاش نموده اند و عمر خود را در این مسیر طی نموده اند.

پس با مخالفت با قوانین شرییعت الله و طرفداری از سکولاریستها، ناخوداگاه، خود را در برابر تاریخ، فرهنگ و اصالت کوردستان، قرار ندهیم..

زمانی که ماموستاهای کُرد در حجره ها با لباس کُردی و زبان کُردی به طلاب خود درس میدادند ، مدعیان سکولار مدافع کورد و حافظان دفاع از هویت کُردی کجا بودند؟ مگر همان هایی نبودند که در دامان استالین و صدام حسین و ترکیه و …  خواستند که در ظاهر شبیه غربیان یا شرقیان شوند! ولی هنگامی که اربابانشان جایگاه ناچیز این نوکران خود خوانده را در ترازوی قدرت جهانی و نقش کم کُردستان در تحولات جهانی دیدند این نوادگان حرامی خود را به دست سرنوشت سپاردند..

 برای نمونه قاضی محمد دست به دامان استالین خونخوار شوروی زد و آخرش توسط استالین به فروش رفت و با فتوای ارتدادش توسط ملاخلیل مردم هم او را تنها گذاشتند، در کردستان عراق  هم،حزب یکیتی (اتحادیه میهنی کردستان عراق) در اوایل دست به دامان هر ایدئولوژی و تفاله فکری میزد تا خود را همرنگ جماعت به اصطلاح جهانی خود کند ،نتوانست! دست به دامان تفاله های محلی شد که شاید بتواند به نان و نمکی از این راه برسد… همکاری با صدام حسین طاغوت و دیکتاتور بعثی برای سرکوب ملت آزادی خواه کُردستان نیز در کارنامه ی اوست که از همان سال ۱۹۶۶م خواننده کُرد حسن زیرک نیز به مناسبت همین خیانت جلال طالبانی آهنگی در وضف مزدوری جلال طالبانی خواند و لقب جاش ۶۶ ( مزدور و خود فروش بعث) را داد که به حق شایسته همین لقب است و بس! ..بعدها که دانستند آب در هاون میکوبند دوباره با چهره ای نفاق گونه خود را وارث خون هزاران شهید اسلامی کردستان دانستند .

به دین تان محکم چنگ زنید و بدانید که رستگاری قومتان در گرو دوری از افراط گرایی قومیست و پناه آوردن به اسلام محمدی…اسلام، مخالف هویت و اصالت هیچ قومی نیست بلکه در طول تاریخ پرشکوه اسلام همیشه یار و یاور ملت های در بند برای به دست آوردن حق و حقوق خود بوده و هست

مومنین اهل دعوت و جهاد و محافظت از اسرار

مومنین اهل دعوت و جهاد و محافظت از اسرار

به قلم: خالد سیف الله المسلول

اهل دعوت و جهاد با آنکه اهل جماعت شده اند و از مشکلات اهل تفرق دور هستند الحمد لله، اما باز لازم است به مساله ی محافظت از اسرار بخصوص در مبارزه با مفسدین اجرائی و اهل بدعت در فضای حقیقی دارالاسلام و در فضای مجازی اهمیت دهند.

قدیم می گفتند، حرفی به ۳۰ دندان برسد به ۳۰ خانه هم می رسد و هر سر و رازی که به بیش از دو نفر برسد پخش خواهد شد و این امر در رابطه با اسرار زناشویی، دو شریک، کارگر و کارفرما و کارمند و مدیر و … صدق می کند اما رازی که پیش تو هست بهترین تعریف برای نگه داری از آن این است:

نیک بدان که چنین رازی اگر به بیش از دو لب برسد همه جا پخش خواهد شد، یعنی به محض به زبان آوردن آن دیگر راز باقی نمی ماند، باید راز را در سینه ات نگه داشته و آن را به زبان نیاوری تا به گوش دیگری برسد و حتی نباید گوش خودت آن را بشنود.

سیدنا علی مرتضی رضی الله عنه فرمودند:راز اسیر تو است، اما اگر از آن سخنی به میان آوردی تو اسیر آن خواهی شد.

اما در اوقات اضطراری فرد مجبور می شود که فردی را از اسرارش باخبر کند بنابراین بر او لازم است که دوستی صادق، وفادار، امانت‌دار و مخلص پیدا کند

امام ابوالحسن ماوردی رحمه‌الله در کتاب ادب الدنیا و الدین گفته‌اند: رای خبر کردن فرد از اسرار باید دوست صمیمی و مشاوری دلسوز انتخاب کرد

فرد عاقل برای رازش فرد امانت‌داری برگزیند و در انتخاب امانت‌داری هم باید تلاش کند.

هر فردی که در اموال امانتدار است، در نگه داری اسرار امین نیست، پاکدامنی از اموال آسان تر از پاکدامنی از نشر اسرار است چون انسان با اشتباه زبان راز خودش را هم نشر می کند.

این مسائل چرا برای اهل دعوت و جهاد در دارالاسلام نیز لازم است؟

  • چون در حال تکامل دارالاسلام به « ثم تكون خلافة على منهاج النبوة » حکومت اسلامی بر منهاج نبوت هستیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعده ی آنرا داده است.
  • چون در حال تصفیه و تربیت در دارالاسلام هستیم و برای تصفیه مسئولین فاسد باید اسرار را حفظ کرد
  • چون باید کارنامه ی خود را برای قیامت آماده کنیم .

نکته هایی طلائی از دکتر عبدالله عزام

نکته هایی طلائی از دکتر عبدالله عزام

به قلم: صلاح الدین مجاهد

دکتر عبدالله عزام استاد دانشگاه و یکی از پیروان منهج فکری اخوانی سید قطب بود که به عنوان پرچمدار جهاد در خراسان نیز شناخته می شود.

دکتر عبدالله عزام با چنین منهجی دچار مشکلات زیادی با پیروان تفکر نجدیت شد و به گونه ای شده بود که نجدی ها در مسجدی که او امام آن بود حضور پیدا نمی کردند.

این پیشوای جهاد در زمان خودش آثار و نکات زیادی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم. او می گوید:

  • شهداء کسانی اند که تاریخ ملت ها را می نویسند زیرا تاریخ نوشته نمی شود مگر با خون
  • قیمت و ارزش مردان واقعی در میدان نبرد آشکار میشود نه در منبر و سخنرانی
  • کسانیکه گمان می برند که دین الله تعالی ممکن است.  بدون جهاد و قتال و خون‌های ریخته شده و جسدهای تکه تکه شده پیروز شود خیال پردازان هستند که حقیقت این دین را درک نمی کنند .
  • اگر میبینی که دوستان‌مان در جهاد از ما پیشی گرفتند، اگر میبینی که برادرانمان در میدان جهاد از ما زودتر شهید میشوند، اگر میبینی که از قافله‌ شهدا جامانده ایم بدان که آنها در نزد الله از من و تو مستحق تر بودند، آنها به مقام شهادت تا من و تو به همین خاطر الله آنها را به مقام شهادت رساند.

ضرب المثل جاهلی که گاه بوی کفر می دهد / عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

ضرب المثل جاهلی که گاه بوی کفر می دهد / عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

به قلم: آغسار تورکمن

یکی از این ضرب المثلهای بی شناسنامه ای که مشخص نیست چه کسی تولید کرده و بر زبان مردم می چرخد این است که می گویند: عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

این سخن جایز نیست چون :

  • دین تمام پیامبران توحید و اجتناب و دوری از طاغوت بود: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[النحل ۳۶] یقیناً ما در (میان) هر امتی پیامبری را فرستادیم که : خدای یکتا را بپرستید ، و از طاغوت اجتناب کنید  
  • و‌اینکه میان پیامبران فرقی نیست: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [آل عمران ۸۴] بگو: «به خداوند و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (= فرزندان یعقوب) نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده؛ ایمان آوردیم، میان هیچ یک از آنان فرقی نمی گذاریم، و ما او را فرمانبرداریم.
  • لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ [البقرة ۲۸۵] میان هیچ یک از پیامبرانش فرق نمی گذاریم.

شبه ایجاد نشه که پس فرقی بین دین ها نیست و هرکس هر دینی بگیره درسته این سخن کفر است چون با آمدن اسلام و بعثت رسول الله صل الله علیه وسلم تمام دین های نسخ شد و اسلام دین مقبول نزد الله شد و بر هیچ کس جایز نیست دینی بجز اسلام بگیرد

(وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)[آل عمران ۸۵] و هر کس که دینی غیر از اسلام بر گزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است.

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ) [آل عمران۱۹] همانا دین(حق) نزد خدا، اسلام است.

جنگ کفار سکولار و اشغالگر چینی در ترکستان شرقی بردوام است

جنگ کفار سکولار و اشغالگر چینی در ترکستان شرقی بردوام است

به قلم: عثمان باتور

در سال۱۳۲۶ش ( ۱۹۴۹) ترکستان شرقی توسط کفار سکولار چینی و با حمایت مزدوران و مرتدین داخلی اشغال شد همچنانکه در سال ۱۳۲۷ش (۱۹۴۸) اشغال فلسطین صورت گرفت.

پس از اشغال ترکستان شرقی، بزرگترین مصیبت برای مسلمین فعالیتهای عقیدتی و فرهنگی ضد اسلامی کفار سکولار و اشغالگر چینی و مرتدین سکولار محلی بوده است که مستقیماً ایمان مسلمین را مورد هدف قرار داده اند.

در این راستا تخریب مساجد و اماکن مذهبی یکی از فعالیتهای ضد اسلامی آنها بوده است که اخیراً تخریب و پلمپ صدها مسجد در مناطق “نینگ شیا” و “گانسو” نمونه ی بارز این جنگ همه جانبه بر اسلام در ترکستان شرقی بوده است. 

دیده بان حقوق بشر (HRW) در گزارش اخیر خود نوشت: مقامات چین صدها مسجد را در مناطقی در نینگ شیا و گانسو در شمال این کشور که محل زندگی بیشترین جمعیت مسلمانان پس از مناطق اویغورها هستند را پلمپ و یا تخریب کرده است.

لازم به ذکر است صدها مسجد در مناطق اویغورها و تاجیکها و قزاقها توسط نظام سکولار چین بسته و یا تخریب شده اند همچنین یک میلیون مسلمان ایغوری با شکنجه های وحشیانه این حکومت در اردوگاه های کار اجباری زندانی هستند .

همیشه باید دقت داشته باشید که تمام این جنایات کفار سکولار و اشغالگر خارجی با همراهی مرتدین بومی و محلی صورت گرفته می گیرد.

در جهاد و مبارزات خود این مرتدین و خائنین داخلی را نادیده نگیریم.

نوجوانان را با شوق جهاد و شهادت پروش بده

نوجوانان را با شوق جهاد و شهادت پروش بده

به قلم: محمد اسامه

دکتر عبدالله عزام به مادران سفارش می کرد که فرزندانی مثل شیر تربیت کنید که بتوانند از خودشان و جامعه حمایت کنند و در فکر پرورش مرغهایی مصنوعی نباشید که برای ذبح توسط کفار آماده باشند.

امروزه کفار با استعمار فرار نو خود و از کانال شبکه های مختلف ماهوراه ای و مجازی فرزندان ما را ذبح کرده و از ما گرفته اند و مادران نیز تنها در فکر نوع خوراک و پوشاک و دروس مدرسه ای آنها هستند دروسی که هیچ رنگ و بوئی از تربیت اسلامی ندارند و کلاً دروسی سکولاریستی و به دور از آموزشهای اسلامی هستند.

لازم است به این مادران و پدران نمونه هایی از تاریخ اسلام را ذکر کنیم که در آن چه نوجوانان و جوانانی پروش یافته بودند؟

 وقتی مسلمانان به سوی «بدر» حرکت کردند، نوجوان کم سن و سالی بنام: «عُمَیْر بْن أَبِی وَقَّاصؓ» که شانزدهمین بهار عمرش را پشت سر گذاشته بود، در جمع مسلمانان، به سوی «بدر» خارج شد‌ او می‌ترسید مبادا رسول اکرم ﷺ او را به دلیل کم بودن سنش رد نماید ۔ می‌کوشید تا از نگاه مردم پنهان شود.

 برادر بزرگترش « سَعْد بْن أَبِی وَقَّاصؓ» از وی پرسید: چرا خودت را پنهان می‌کنی؟ «عمیرؓ» گفت: می‌ترسم مبادا رسول اکرم ﷺ مرا بازگرداند در حالی که من به شدت علاقه‌مندم که در جنگ شرکت کنم ۔ شاید پروردگار، شهادت نصیبم گرداند.

 حدس «عمیرؓ» درست بود  زیرا وقتی رسول اکرم ﷺ اطلاع یافت، تصمیم گرفت این نوجوان شانزده ساله را بازگرداند؛ امّا «عمیرؓ» بشدت گریست، طوری که رسول اکرم ﷺ دلش برای او سوخت و به وی اجازه شرکت در جنگ را مرحمت فرمود ۔ «عمیرؓ» در جنگ شرکت کرد و به مقام رفیع شهادت نایل آمد.[۱]

اینها ثروت واقعی والدین هستند که دنیا دوستانی که قیامت را فراموش کرده اند از این ثروتها غافل مانده اند.

به فرزندان خود بعد از آموزش کفر به طاغوت و ایمان به الله و مختص کردن عبادت در هر ۵ جزء آن برای الله و بعد از آموزش نماز به آنها یاد بدهیم که در دارالاسلام اهل جماعت شوند و در پناه این جماعت به جهاد و رسیدن به وعده هایی که الله به شهید داده است برسند.


[۱]  أسد الغابة، ج: ۴ ص: ۱۴۸