
دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۱)
به قلم: خالد هورامی
توسّل، یعنى به وسیله ی چیزى به کسى نزدیکىجستن، وسیله قراردادن… که در اینجا، منظور از توسّل همان وسیلهاى است که انسان را به خدا نزدیک مىسازد.. خداوند نیز، مؤمنان را براى نزدیکى و تقرّبجستن به او دستور مىدهد که «وسیلهاى» بجویند؛ چنانچه مىفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِي سَبِيلِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣٥﴾[المائدة: ٣٥].«اى مؤمنین! تقوا پیشه سازید و براى تقرّب به خدا، وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید تا(از این طریق) رستگار شوید».
مسلمانان در تعبیر و تأویل «وسیله» در آیه فوق با هم اختلاف دارند.. برخى از مسلمین کلمه «وسیله» را به «وساطت» بین انسان و خدا تعبیر کردهاند؛ یعنى مؤمنان براى تقرّبجستن به خدا، باید که اولیاء و بندگان خاص خداوند – همچون انبیاء، شیوخ و ائمه – را واسطه قرار دهند. آنها معتقدند که این عمل براى نزدیکى به خداوند کفایت مىکند!.
این دسته جهت مستدل کردن ادعای خود به روایاتی نیز چنگ زده اند مثل:
- در قحطى و خشکسالى شدید مدینه، مردم به ام المومنین عایشه شکایت برده و او، مردم را به تبرّکجویى از قبر شریف پیامبر دعوت کرد و گفت: «أنظروا قبر النبى فاجعلوا منه كوة إلى السماء حتى يكون بينه وبين السماء سقف»[۱].«به قبر پیامبر نگاه کنید، پس میان قبرش و آسمان سوراخى ایجاد کنید تا بین او و آسمان سقفى شود (و خداوند ترحّم فرموده و فیض خود را از آن مکان جارى سازد)»!.
- «فجاء بلالبن الحارث إلى قبر النبى وقال: يا رسول اللّه! إستسق لأمتك!… فإنهم قد هلكوا فأتاه رسول الله صفى المنام وأخبره أنهم سيسقون…»[۲]. «بلال پسر حارث به سوى قبر پیامبر رفت و گفت: اى پیامبر! براى امّتت از خداوند طلب باران کن که آنها هلاک شدند!.. پس رسول خدا به خوابش آمد و فرمود: باران خواهد بارید…»!.
- «جاءت فاطمة على قبر رسول الله فأخذت قبضة من تراب القبر فوضعت على عينها فبكت»[۳].«فاطمه بر سر قبر رسول خدا آمد و مشتى خاک از آن برگرفت و بر چشم نهاد و گریست»!.
- «إنه خرج (عمربن خطاب) يوما إلى مسجد رسول اللّه فوجد معاذبن جبل قاعدا عند قبر النبى يبكى فقال: ما يبكيك؟ قال: يبكينى شىء فسمعته من رسول اللّه»[۴]. «عمرروزى به مسجد پیامبر ص رفت و معاذبن جبل را یافت که کنار قبر پیامبر نشسته و گریه مىکند، پس گفت: چه چیزى تو را به گریه انداخته است؟ گفت: مرا به گریه انداخت چیزى را که از پیامبر شنیدم»!.
- «إن بلال أتى قبر النبى وجعل يبكى عنده و يمرغ وجهه عليه فأقبل الحسن والحسين فجعل يضمها و يقبلهما».«بلال به طرف قبر پیامبر ص آمد و خود را به خاک مىکشید و گریه مىکرد و حسن و حسین را در آغوش مىکشید و آنها را مىبوسید»!.
- «لمّا مات عبدالرحمنبن أبىبكر أمرت عايشة بفسطاط على قبره ووكلت به إنسانا»[۵]. «چون عبدالرحمن پسر أبوبکر مُرد، عایشه دستور داد بر قبر او خیمهاى زدند و انسانى را بر آن گماشت»!.
مخالفین این روایات بر این باورند شاهد تاریخى که تمام احادیث ارائهشده را در رابطه با قبر پیامبر رد مىکند، این حقیقت است که: قبر پیامبر تا مدّتها در اطاق ام المومنین عایشه بوده و ام المومنین عایشه آنجا زندگى مىکرد و امکان نداشت کسی برود و کنارقبرش گریه کند، سقف اطاق ام المومنین عایشه را سوراخ کنند، افراد به زیارتش رفته، از خاک آن بر چهره بمالند ، خانهاش را محلّ رفتوآمد قرار دهند، و …
چنانکه «إبنرسته» در کتابش مىنویسد: «عمربن عبدالعزیز (هنگامى که از سوى ولیدبن عبدالملک والى مدینه بود) به دستور خلیفه به سال ۹۱ هجرى، مسجدالنبى را خراب نمود و به وسیله سنگهاى منقوش و موزاییک رومى و مرمر، آن را بنا کرد و سقف مسجد را با چوب ساج و آبطلا پوشانید و حجرات همسران پیامبر را خراب کرد و نیز قبر پیامبر را داخل مسجد نمود»[۶].
[۱] سنن دارمى، ج۱٫
[۲] فتح البارى، ج۲ و کنزالعمّال، ج۸٫٫ – وفاءالوفاء، سمهودى، ص۱۳۷۴٫
[۳] الوفاء، إبنجوزى.
[۴] سنن إبنماجه، ج۲٫
[۵] صحیح بخارى، ج۲٫
[۶] الأعناق النفیسة، إبنرسته، ترجمه دکتر حسین قرهچانلو، ص۸۰، انتشارات امیرکبیر.