چرا مُلا عبدالرحمن فتاحی اینگونه در سوریه خود را شکست خورده می داند؟

چرا مُلا عبدالرحمن فتاحی اینگونه در سوریه خود را شکست خورده می داند؟

به قلم: ابوعبدالله موکریانی

اگر به سابقه مطالب بنده و سایر برادران همسو با منهج فکر ما در رسانه های متعلق به بنیاین جهاد علیه سکولاریسم نگاه کنید ما دهها بار روشن کرده ایم که:

  1. انقلاب علم است و هر کسی که تنها به صرف و نحو و پاره ای از مسائل فقه شخص آگاه باشد حق ندارد با سوء استفاده از اطرافیان احساسی و جاهل به منهج اسلامی در مورد انقلاب و جهاد و جنگ مسلحانه وارد عمل شود

ابن جوزی رحمه الله فرموده است:

«بعضی از عوام به عقل خود رضایت یافته و از مخالفت با دانشمندان باکی ندارد، پس هر وقت فتوای آنان با هدف او مخالف بود، در ایشان طعنه می‌زند! ابن عقیل می‌گفت که در این سال‌ها که زیسته‌ام، اگر در کار صنعت‌گری دست برده باشم، گفته است که کارم را خراب کردی! و اگر به او بگویم من عالم دین هستم، می‌گوید که خداوند به علمت برکت دهد ولی این صنعت من، کار و حرفه‌ی تو نیست! درحالیکه شغل او، چیزی حسی است که اگر من هم مشغول شوم، می‌توانم انجامش دهم، حال آنکه آنچه من در آن هستم، امری عقلی است [نه حسی و صنعت دست]، و [عجیب است] وقتی به او فتوا دهم، [حرفه‌ام را از من نپذیرفته و ] قبول نمی‌کند!»[۱]

پس مُلا فتاحی باید می دانست که کلی گفتنهایش در مورد جهاد و … کافی نیست و باید در این زمینه صاحب علم می شد چون به دلیل جهل به منهج اسلامی در مساله ی علم انقلاب، ابزار دست قدرتهای خارجی مدیریت کننده ی جولانی شد و خون جوانان اهل سنت را در راه آمریکا و ناتو و اسرائیل خرج کرد.

  • جنگ در سوریه «قتال الفتنه» و جنگ فی سبیل آمریکا و ناتو است نه جهاد فی سبیل الله که منتهی به تشکیل حکومت اسلامی و تطبییق قانون شریعت الله و آزادسازی سرزمینهای اسلامی شود.

با این وجود، عده ای چون مُلا فتاحی و گروه چند نفره اش ما را به انواع برچسبها متهم می کردند تا اینکه بعد از تحویل دمشق و شهرهای بزرک دیگر به آنها به تدریج این حقایق که قبلا بر اهل علم آشکار و روشن و قابل پیش بینی بود بر همه ی مردم عیان و آشکار شد.

این حقایق و عملکر حاکمیت جولانی در سوریه باعث ایجاد روحیه ی سرخوردگی و شکست و ناامیدی در میان افرادی از جمله مُلافتاحی و گروهش شده است که سالها شعار جهاد و حکومت اسلامی و اجرای شریعت و کمک به غزه و… سردادند.


[۱]   تلبيس إبليس، الناشر: دار الفكر، ص ۳۴۴

فریب نخوریم تنها عامل بازدارنده اسلحه هست و اسلحه

فریب نخوریم تنها عامل بازدارنده اسلحه هست و اسلحه

به قلم: خالد سیف الله المسلول

بعد از اتفاقات غزه و حمایت و پشتیبانی جبهه ی مقاومت از جمله دارالاسلام ایران از جهاد اهل سنت غزه، و بعد از مذاکرات اخیر بین دارالاسلام ایران با دارالکفر اصلی آمریکا در عمان، گاه از زبان افرادی شنیده می شود که می گویند ما چه نیاز به اسلحه و موشک و اینهمه تجهیزات نظامی داریم، عصر عصر گفتمان است و دموکراسی وووو .

از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال/۶۰) آنچه از قدرت در توان تان است، برای جنگ با آنان آماده سازيد. و رسول الله صلی الله علیه وسلم در توضیح اضافه کرد:

«أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»[۱] بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است.

یکی از معجزه های این آیه و حدیث به کارگیری کلمات «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» و « الرَّميُ = تیر اندازی» است که با گذشت زمان و تغییر تکنولوژی های مختلف از تیرو کمان و شمشیر به انواع سلاحهای مختلف و مدرن کاربرد دارند.

 به هر حال این خاص کردن کلمه ی عام و مطلق «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» به «الرَّميُ = تیر اندازی» نه تنها باعث روشنگری برای مومنین می شود، بلکه علاوه بر آن، راههای سوء استفاده ی دارودسته ی منافقین و الرویبضه و ائمة المضلین و دعاة علی ابواب جهنم از کلمه ی «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» را می بندد که می خواهند با بازی با این کلمه، ایمان و شعور و دنیا و سایر ضرورتهای مسلمین را به بازی بگیرند. 

دکتر محمد یسری می گوید:

 جهاد، از بزرگترین لوازم و وسائل در راستای رفع موانع و باز کردن راه و مسیر بر‌ روی دعوت و دعوتگران می‌باشد؛چرا که دشمنان اسلام و شریعت ربانی ـ غالبا ـ از اشغال‌گری در دیار اسلام و غصب‌ کردن حقوق دست نمی‌کشند مگر اینکه با قدرت و زور آنها را مجبور به این کار کرد، و هر اندازه درباره‌ی تحقق بعضی از مصالح یا دفع بعضی از مفاسد از طریق فعالیتهای سیاسی گفته شود، باز هم می‌بینیم که راه آزاد کردن و باز پس گیری مقدسات و دیار اسلام و برپایی سلطان شریعت تنها از مسیر بخشیدن جان و مال در راه الله می‌گذرد -و باید هم اینگونه باشد-، راهی که نهایت آن چیزی نیست جز إحدی الحُسنَیَین یا پیروزی، یا شهادت.[۲]

این جهاد هم که تنها از کانال دارالاسلام و جبهه ی همسو با دارالاسلام انجام می شود نیاز به تکنولوژی روز دارد که گاه تنها از عهده ی حاکمیت بر دارالاسلام بر می آید، مثل همین موشکها و سایر قدرتهای نظامی که دارالاسلام ایران در برابر آمریکا و ناتو و صهیونیستهای جنایتکار تهیه کرده و از بخشی از این قدرت نظامی رونمائی و استفاده کرده است.

این قدرت نظامی است که مانع تهاجمات این کفار به دارالاسلام ایران شده و مانع جلوگیری از افغانستانی شدن و لیبی شدن و سومالی شدن و عراقی شدن و سوریه ای شدن و یمنی شدن دارالاسلام ایران توسط آمریکا و انگلیس و متحدین آنها شده است.

این قدرت نظامی دارالاسلام ایران است که آنها را به پای میز مذاکره کشانده است

قبلا هم ان قدرت نظامی امارت اسلامی افغانستان بود که آمریکا را به پای میز مذاکره کشاند

پس بعد از نصرت الله، اسلحه تنها عامل بازدارنده و تنها عامل آزادیبخش برای مومنین اهل جماعت در دارالاسلام است.


[۱]  مسلم۱۹۱۷

[۲]   معالم فی أصول الدعوة، تألیف دکتر محمد یسری، ص ٦۹.

دیدارهای جولانی با الهام و بارزانی و امارات دیدار با صهیونیستهای عرب و عجم

دیدارهای جولانی با الهام و بارزانی و امارات دیدار با صهیونیستهای عرب و عجم

به قلم: کیوان مریوانی

مردم مسلمان سوریه به امید تشکیل حکومت اسلامی و تطبیق شریعت الله و خلاص شدن از قوانین سکولاریستی، نزدیک به چند دهه بر علیه نظام سکولار خانواده اسد در حال جهاد و انقلاب بودند و با تحمل ملیونها قربانی و معلول و آواره در نهایت ثمره ی جهاد و انقلاب آنها توسط آمریکا و شرکای آمریکا چون ترکیه و اسرائیل و … دزدیده شد.

جولانی با آنکه ادعای اسلامیت داشت اما از اسلامی نمایندگی می کند که در آن منافع آمریکا و صهیونیستها حفظ می شود که به «اسلام آمریکائی – صهیونی جدید» شناخته شده است.

اگر به سفرهای خارجی جولانی دقت کنید متوجه حلقه ارتباطی عجیبی بین آنها خواهید شد:

  1. ترکیه: صرفنظر از جنگهای زرگری و دروغین اردوغان، متحد استراتژیک و امنیتی اسرائیل
  2. استان باکو: الهام علییف متحد اسرائیل، صهیونیست تُرک
  3. امارات: صهیونیست عرب
  4. آل سعود: صهیونیست عرب
  5. محمود عباس فلسطین: صهیونیست عرب
  6. نچیروان بارزانی: صهیونیست کُرد

با نگاهی ساده می توان فهمید که آمریکا و ناتو اسرائیل سپری دیگر برای محافظت از منافع خود و مرزهای اسرائیل در سوریه درست کرده اند.

این تمام ثمره ی قتال الفتنه ی امثال مُلا عبدالرحمن فتاحی در سوریه در طی این چند سال گذشته بوده است.

قتال فی سبیل آمریکا و ناتو و اسرائیل بر علیه روسیه و ایران، آنهم با نام  جهاد و اهل سنتی که بی صاحب و سرگردان مانده و  گیر چنین درنده هائی افتاده است.

 نجدیت غیر مسلح تنها منتظر فرصت است

نجدیت غیر مسلح تنها منتظر فرصت است
به قلم: ابوبکر الخراسانی
نجدیت به تفکرات محمد ابن عبدالوهاب می گویند که خودشان عنوان «الدعوة النجدیة» برخود نهاده اند و از زمان عثمانی ها تا کنون مخالفین آنها به آنها می گویند وهابی.
نجدیت در واقع فکری از میان مذهب حنبلی هاست و چون پرچمدار آن از نجد سربرآورده اند به این نام شناخته شده اند.
صادقترین و خالصترین نجدی خود محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد در زمان قدرت گیری آل سعود بودند و در زمان ما نیز گروه داعش نمونه ی عینی نجدیت در زمان ماست که صادقانه تفکرات نجدیت را پیاده می کند.
بقیه یی طرفدارن تفکر نجدیت در دهها فرقه و گروه مختلف پراکنده هستند اما وجه مشترک همه ی آنها این است که اولاً مسلمین را به مسلمین مشغول کنند و از دشمن اصلی غافل و ثانیاً تنها منتظر فرصتی جهت بیان حقیقی و عمل به تفکرات خود هستند و تا آن زمان بسیار رنگ عوض می کند که در تمثیلی به آن می پردازم:
روی منبر همفکرانشان: ما تصوف را محکوم می‌کنیم!
پشت میز گفتمان عمومی و مردمی: تصوف خوب و بد داریم، ما فقط با تصوف شرکی مشکل داریم!
(ثكلتك أمك، تعریفی از صوفی نداری و در رودربایستی گیر کرده‌ای!)

نزد همفکرانشان: ما در دین خدا از هیچکس تقلید نمی‌کنیم!
وقت دردسر و نزد عموم مردم: ما با هر تقلیدی برای هر کسی مشکل نداریم، تقلید در صواب را قبول داریم!
(ثكلتك أمك، این که تقلید نیست و اتباع است!)

إذا يوافق هواه: ابن باز رحمة الله علیه!! اینطور فرموده است…
إذا یخالف هواه: ابن باز تأییدگر طاغوت و مرجئی بوده است!
(ثكلتك أمك، کسی که در لبه‌ی کفر و اقلاً مبتدع باشد، مگر به قولش احتجاج می‌شود؟!)

در مقابل شیعه: شیعیان برادران ما هستند، ما جاهلان آن‌ها را مثل جاهلان اهل سنت معذور به جهل می‌دانیم!
در مقابل نجدی های هم فکرشان و یا سنی ها به صورت عام: هرکس عذر به جهل را در اصول دین بپذیرد، مرجئی است!
(ثكلتك أمك، بر علیه خودت به چیزی شهادت می‌دهی که دیگران را به آن متهم می‌کنی!)
نجدیت به همین سادگی تا زمانی که فرصت گیرش نیامده و قدرت در دستش نیست رنگ عوض می کند؛ البته در میان تفکرات و مذاهب اسلامی دیگر هم چنین افرادی وجود دارند که در مقابل مخالفین همین فیلمها را بازی می کنند.
پناه بر الله از چنین افرادی که همیشه عامل فتنه و ابزار دست دشمنان بوده اند.

همگام با مجاهدین غزه، ایران در سودان با اسرائیل و صهیونیستهای عرب در حال جنگ است

همگام با مجاهدین غزه، ایران در سودان با اسرائیل و صهیونیستهای عرب در حال جنگ است

 به قلم: مسعود سنه ای

جنگ کنونی با آمریکا و شرکا و مزدوران آن چون اسرائیل و صهیونیستهای عرب حالت سیتماتیک دارد و جبهه ای فراگیر است.

یعنی به عنوان مثال هم اکنون ایران در یمن و غزه و لبنان و سودان و عراق و اوکراین در حال جنگ مستقیم نظامی با آمریکا و شرکای آمریکاست و اینکه کسی بگوید ایران وعده صادق ۳ را در مورد صهیونیستها انجام نداد یا آمریکا را رها کرده و… یا یک جاهل به مسائل جنگی است یا یکی از مجریان جنگ روانی دشمن است که قصد دارد قدرت نظامی و دیپلماتیک ایران را زیر سوال ببرد و میان مردم احساس خودکم بینی و یاس و ناامیدی درست کند.

در سودان به صورت مشخص، آمریکا و اسرائیل و صهیونیستهای عرب چون امارات از نیروهای شورشی پشتیبانی سریعRSF)) به رهبری “ژنرال حمیدتی” حمایتهای بی دریغی کردند و جنایات فجیعی در حد جنایات صهیونیستها در غزه را مرتکب شدند که دنیا را تکان داد، تمام دنیا نظاره گر این جنایات بود و هیچ واکنشی به کشتار اینهمه مسلمان نشان نمی داد تا اینکه دارالاسلام ایران از طریق حمایت از عبدالفتاح البرهان، رئیس‌جمهوری سودان و فرمانده نیروهای مسلح وفادار به عمر البشیرSAF))، رهبر سابق اسلام‌گرا و همچنین از طریق یک “سازمان چتر” معروف به “کیزان” متشکل از عناصر پراکنده از ارتش عادی و واحدهای شبه‌نظامی به دفاع از مردم اهل سنت سودان پرداخت و با کمک‌های نظامی و فنی، از جمله تحویل پهپادهای رزمی مهاجر-۶ ساخت ایران نقش مهمی در شکست آمریکا و اسرائییل و مزدورانشان در سودان و نجات مردم اهل سنت سوریه دارد.

دیروز ۲۰فروردین هم محموله جدید تسلیحاتی دارالاسلام ایران به سودان رسید.

در این صورت سودان هم در کنار حماس و جهاد اسلامی فلسطین و غیره بخشی از جبهه ی مقاومت در برابر آمریکا و صهیونیستهای عبری و عرب در منطقه شده است و هرگونه پیروزی آنها پیروزی ایران محسوب می شود.

آیا جنگ دارالاسلام ایران با آمریکا و اسرائییل را از این زاویه نگاه کرده اید؟ همان زاویه ای که دشمنان هم خوب آنرا می بینند و از عوامل بازدارنده در برابر دخالتهای بیجای آنها شده است؟

دارالاسلام پیوسته در جنگ با این دشمنان است بخصوی با آمریکا که به قول شیخ اسامه بن لادن تقبله الله، آمریکا «سرافعی» است و باید بر آن تمرکز کرد که با له شدن «سرافعی» در سرزمینهای اسلامی، سایر اعضای آن مثل طاغوتهای آل سعود و اسرائیل و اردن و مصر و بحرین و … هم خودبه خود نابود می شوند.

«قتال الفتنه» را با نام جهاد بر علیه ایران جا نزنید

«قتال الفتنه» را با نام جهاد بر علیه ایران جا نزنید

به قلم: براهندک بلوچ

این روزها که قدرت گیری گروههای سکولار و مرتد بلوچ موجود در ایالت بلوچستان پاکستان بیشتر شده و هر آن احتمال واگذاری بلوچهای مسلح به ظاهر اسلامگرای ایران موجود در پاکستان می رود، این گروههای مسلح سعی دارند برای جذب بیشتر نیرو آینده را نشان دهند که ربطی به واقعیت ندارد اما بتواند فعالیت تخریبی آنها را موجه نشان دهد.

گروه جیش العدل مدعی شده است که جنگ با ایران جهادی است:  ” نه‌فقط یک نبرد برای آزادی، بلکه یک نبرد برای احیای اسلام ناب محمدی است. مسلمانانی که در این جهاد شرکت می‌کنند، در حقیقت از قلب اسلام دفاع می‌کنند و در مسیر تحقق عدالت اسلامی قدم برمی‌دارند.”

نه تنها اهل علم و آنهائی که دارایی عقل سلیمی هستند بلکه کم هوش ترین انسانها نیز می دانند که در صورت نبود این حاکمیت کنونی هرگز حاکمیتی بر اساس فقه حنفی یا شافعی یا فقه هیچ مذهب اسلامی دیگری سرکار نخواهد آمد بلکه حاکمیتی سکولار سرکار خواهد آمد که از اساس با تمام قوانین شریعت الله و آزادی هیا سالامی که مخالف قوانین سکولاریستی باشد سرناسازگاری و جنگ خواهد داشت.

مگر همین الان پاکستان و هندوستان و ازبکستان و ترکمنستان و چین و تاجیکستان و … را نمی بینیم؟

 پس نبرد گروههایی چون جیش العدل برای آزادی اسلامی نیست بلکه برای بردگی و هرزگی سکولاریستی است که تحت آزادی از آن نام می برند و جنگ آنها هرگز در مسیر تحقق عدالت اسلامی نیست بلکه تلاشی ناچیز است جهت حاکم کردن سکولاریسم و قوانین سکولاریسم و بازگرداندن توحش پهلوی ها و پاکستانی ها به میان بلوچها.

اگر به کارنامه ی چند دهه ی گروههایی چون جندریگی و جیش فاروقی و… نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که اینها در حال انجام قتال الفتنه هستند و جنگ آنها در ایران ربطی به جهاد فی سبیل الله ندارد؛ چون هیچ یک از اهداف و مقاصد جهاد در این جنگ ایزائی آنها محقق نمی شوند.

پی به فراخوانهای این گروهها اهمیت ندهید و اجازه ندهید شما را در راه اهداف دیگران خرج کنند چون عملیاتها و فعالیتهای آنها بر علیه ایران با هماهنگی دستهای خارجی انجام می شود و گرنه اینها نمی توانستند به همین سادگی در پاکستان با زن و بچه ساکن شوند و جای مشخص و پایگاههای مشخص و … داشته باشند.

هوشیار باشیم و فریب شعارهای مذهبی و قومیتی و اقتصادی آنها را نخوریم

مردم مسلمان بلوچستان مثل لرستان و ایلام و کرمانشاه و هرمزگان و کرمان و… دارای محرومیتهایی است که هیچ کسی آنرا انکار نکرده است و نیازها و امکاناتی می خواهند که باز کسی منکر آن نیست اما راه رفع این محرومیتها همسو شدن با این گروهها نیست که خودشان از عوامل نا امنی و یکی از موانع محرومیت زدائی در میان بلوچها شده اند.

احوال اطاعت از امیر در جهاد

احوال اطاعت از امیر در جهاد

کاتب: أبومحمود کندزی

گاه پرسیده می شود که اطاعت از امیران در کدام امور لازم و در کدام امور لازم نیست؟

در جواب باید گفت که برای اطاعت امیران سه حالت می‌باشد:

اول: اطاعت کردن از امیران در آن اموری که الله عزوجل بر آن فرمان داده است، این نوع اطاعت به اجماع امت واجب می‌باشد.

دلیل: از انس بن مالک (رضی الله عنه) روایت شده که رسول الله ﷺ فرمود: «اسْمَعُوا وَأَطِيعُوا، وَإِنِ اسْتُعْمِلَ عَلَيْكُمْ عَبْدٌ حَبَشِيٌّ، كَأَنَّ رَأْسَهُ زَبِيبَةٌ» [رواه البخاری]

از امیر طاعت کنید و سخنش را قبول کنید، اگر چه بالای شما یک غلام حبشی امیر مقرر گردد گویا سَرش به اندازه کشمش باشد.

دوم: پذیرفتن حکمش در گناه: این نوع اطاعت به اجماع امت حرام است.

دلیل: از ابن عمر (رضی الله عنه) نقل شده که از رسول الله ﷺ نقل کرده؛ که فرموده: “السَّمعُ والطَّاعةُ حقٌّ مَا لَم یؤمَر بالْمَعصِیَةِ، فإِذا أُمِرَ بِمَعصیةٍ فَلاَ سَمعَ ولا طاعَةَ”.[رواه البخاری والمسلم]

پذیرفتن حکم امیر لازمیست تا زمانی که به گناه فرمان نداده باشد، پس زمانی که به گناه فرمان داد، سپس از امیر اطاعت و حکم او پذیرفته نمی‌شود.

سوم: پذیرفتن سخن امیر در امور جنگی، سیاسی و غیره اما وقتی که بر خلاف شریعت نباشد: پس در این هم به اندازه توان اطاعت واجب می‌باشد، تا زمانی که چنین مشقت و تکلیفی نباشد که از توان شخص بیرون شود.

قال کاسانی (رحمه الله): “ولو أمرهم بشئ لایدرون أینتفعون به أم لا فینبغي لهم ان یطیعوه فیه إذا لم یعلموا کونه معصية لأن اتباع الإمام في محل الإجتهاد واجب کاتباع القضاة في مواضع الإجتهاد.”

[بدائع الصنائع: ۱۰۰/۷]

کاسانی (رحمه الله) گفته است: اگر امیر به مجاهدین به چنین چیزی فرمان دهد که اینها ندانند در آن نفعی برایشان حاصل می‌شود یا خیر؟ پس در چنین امر هم بالایشان لازم است که فرمانش را قبول کنند، وقتی که گناه بودن این کار برایشان ثابت نشده باشد، زیرا اطاعت امیر در امور اجتهادی واجب است، به مانند (اطاعت از) قاضی در مسائل اجتهادی.

لندغران کلان و عمده فراری های مخالف ا.ا.افغانستان

لندغران کلان و عمده فراری های مخالف ا.ا.افغانستان

به قلم: ابومحمود کندزی

لندغرانی که ۲۰ سال برای آمریکا و ناتو و سایر کفار اشغالگر غلامی کردند و با همینی اربابان خود سرزمین افغانستان را از نجاست خود پاک کردند هم اکنون در چگونگی برخورد با ا.ا.افغانستان به دو دسته ی عمده و با دو خط مشی مختلف تقسیم شده اند:

دسته ای که مذاکره و گفتگو را بر راه حل نظامی ترجیح می دهند. مثل «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» که در ترکیه مستقر است  و«حرکت ملی صلح و عدالت» به رهبری حنیف اتمر

دسته ی دیگر بر جنگ و عملییاتهای کور نظامی تاکید دارد؛ مثل «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و «جبهه آزادی»

این دو دسته از لندغران کلان هم هر یک اکثرا بر اساس مسائل قومیتی و جغرافیایی و زبانی شکل گرفته اند؛ مثلاً «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» عمدتا تاجیک، ازبک و هزاره محور است. «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و «جبهه آزادی» عمدتا تاجیک محور، «حرکت ملی صلح و عدالت» پشتون محور و «حزب عدالت و توسعه» هزاره محور هستند. هر چند در برخی از این تشکیلات، از اقوام دیگر هم حضور دارند، اما این حضور به قدری کمرنگ است که می‌توان آن را نادیده گرفت.

این لندغران همگی ۲۰ سال شاهد جنایات آمریکا و متحدین آمریکا در افغانستان بودند و همچون سگان بوکش در اختیار این کفار اشغالگر بودند و دستشان به خون و ناموس مردم مسلمان افغانستان آلوده است.

بهترین فرصت برای آنها استفاده از عفو عمومی بود اما عده ای حماقت کردند و عده ای هم از ترس مردم خود، حتی در صورت عفو از سوی ا.ا.افغانستان جرئت ماندن در افغانستان نداشتند

انحراف در عقیده ریشه ی انحرافات فردی و اجتماعی

انحراف در عقیده ریشه ی انحرافات فردی و اجتماعی

به قلم: صلاح الدین هورامی

امروزه بسیاری از افراد و خانواده ها با ناهنجاری های مختلف فکری و رفتاری دست و پنجه نرم می کنند و جهت آسب شناسی، بسیاری دوست دارند بدانند ریشه ی این ناهنجاری ها به کجا بر می گردد.

بدون شک هر شخص همانگونه که فکر می کند و عقیده دارد به همان شیوه هم عمل می کند یعنی عمل فراورده و میوه یی عقیده و فکر شخص است و انحراف در عمل به انحراف در فکر و عقیده بر می گردد

شیخ مجاهدین، دکتر عبدالله عزام  رحمه الله می گوید:

«تمام انحرافاتی که امروزه در سلوک فردی و اجتماعی با آنها رو به رو هستیم، به انحراف اعتقادی بازمی‌گردند؛ در این زمان مردم به این نیاز دارند که از نو اعتقادات خود را بنا کنند، باید تنها خداوند را در مقام الوهیت قرار دهند و بزرگی خداوند متعال در دل‌هایشان رسوخ یابد»[۱]

شخصی که قوانین و برنامه های سکولاریستی و جاهلی را انتخاب کرده است، الله را در مقام اولوهیت قرار نداده بلکه فلان شخص سکولار را اله خود می داند و از او قانون و برنامه می گیرد.

به عنوان مثالی معمولی همه می دانیم که روانشناسی سکولاریستی بر پایه ی زیست شناسی بنا شده و زیست شناسی هم بر پایه ی شیمی و شیمی هم بر پایه ی ماده؛ یعنی روانشناسی هم اکنون در مییان مردن در حال مُد شدن است تفکرات پست ترین انسانها یعنی سکولاریستهاست که الله تعالی این سکولاریستها را نجس نامیده است و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) ایی کسانی که ایمان آورده اید بدرستی که (در میان انسانها) تنها سکولاریستها نجس هستند.

یعنی نه کفار یهودی و نه نصرانی یو نه مجوس و نه صابئی هیچ یک نجس نیستند بلکه تنها کفار سکولار نجس هستند.

حالا این نجسهای ماده گرا برای اداره ی زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی خود راهکارهایی را تدوین کرده اند و بسیاری از این راهکارها بر خلاف قانون شریعت الله و مخرب هستند؛ کسی که به جای قوانین و برنامه های شریعت الله از این راهکارهای سکولاریستی روانشناسها استفاده می کند در واقع در عقیده اش مشکل دارد و این افراد سکولار را در مقام الوهیت قرار داده و به عبادت آنها می پردازد.  

در مسائل حکومتی و اقتصادی هم باز قاعده همین است، از نظر عقیدتی قانون و برنامه ات را از کجا می گیری؟ همان را عبادت می کنی.

پس اصلاح عقیده یعنی اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی.


[۱]  عبدالله عزام، العقيدة وأثرها في بناء الجيل، ص ۱۱

چگونه سنت را ترک می کنیم؟

چگونه سنت را ترک می کنیم؟

به قلم: مسعود سنه ای

همه ی ما بارها و بارها از خطبای خود شنیده ایم که وحدت داشته باشید و این آیه را قرائت کرده اند که الله متعال می فرماید:و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً ولا تَفَرَّقُوا (آل عمران – ۱۰۳)و همگی به ریسمان ﷲ متعال( قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

پیامبر ﷺ می فرماید : « شما را به تقوا در مقابل الله متعال و شنیدن و اطاعت کردن از حکم و فرمان حاکم اسلامی امر می کنم، هر چند آن ولی امر بنده ای حبشی باشد، بعد از من هر کدام از شما که عمر طولانی کند اختلافات بسیاری را مشاهده خواهد کرد، پس بر شما باد که به سـنـت من و سنت خلفای راشدین بعد از من تمسّک جوئید و آن را محکم بگیرید و از امورات تازه ایجاد شده و نوآوری (بدعت) در دین پرهیز کنید، چرا که بی گمان هر دستور تازه ایجاد شده در دین بدعت و نوآوری محسوب می شود و هر بدعت و نوآوری، گمراهی و سرگردانی است.»

 ابن رجب  رحمت الله متعال بر او باد میگوید: این حدیث موافق و منطبق با همان حدیث مشهوری است که از پیامبر ﷺ روایت شده که امت ایشان به هفتاد و اندی فرقه و گروه تبدیل میشوند و از آن میان تنها یک فرقه و گروه رستگار می گردد و نجات پیدا میکند و سایر فرقه ها وارد دوزخ می گردند، و آن فرقه و گروه نجات یافته همانهایی هستند که بر اساس کتاب الله متعال و سنت و منهج پیامبر ﷺ و اصحابش عمل می کنند.

در این حدیث به ما امر شده که هنگام اختلاف و پراکنده شدن و تشتت به سنت پیامبر ﷺ و خلفای راشدین که بعد از ایشان بوده اند چنگ بزنیم. اما این سنت چیست؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

الصَّلَاةُ إِلَى الصَّلَاةِ الَّتِي قَبْلَهَا كَفَّارَةٌ، وَالْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِي قَبْلَهَا كَفَّارَةٌ، وَالشَّهْرُ إِلَى الشَّهْرِ الَّذِي قَبْلَهُ كَفَّارَةٌ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ؛[۱] قَالَ : فَعَرَفْنَا أَنَّهُ أَمْرٌ حَدَثَ: إِلَّا مِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ، وَنَكْثِ الصَّفْقَةِ، وَتَرْكِ السُّنَّةِ “، قَالَ : قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا الشِّرْكُ بِاللَّهِ قَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا نَكْثُ الصَّفْقَةِ ، وَتَرْكُ السُّنَّةِ، قَالَ: ” أَمَّا نَكْثُ الصَّفْقَةِ : فَأَنْ تُعْطِيَ رَجُلًا بَيْعَتَكَ ، ثُمَّ تُقَاتِلَهُ بِسَيْفِكِ، وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ : فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[۲] نماز فرض تا نماز فرض بعد از آن، کفاره‌ی گناهان میان آن‌ دو (وقت) است؛ و گفت: جمعه تا جمعه‌ی آینده و رمضان تا رمضان بعدی، کفاره‌ی گناهان بین این دو (مدت) است: مگر سه مورد – راوی می‌گوید: دانستم که حتما این اتفاق رخ می‌دهد- به جز شرک به الله، شکستن عهد و ترک سنت؛ گفتیم یا رسول الله، این شرک به الله را شناخته ایم، شکستن عهد و ترک سنت یعنی چه؟ فرمود: شکستن عهد عبارت است از این‌که با شخصی بیعت کنی سپس از درِ مخالفت با او بر ‌آیی و با شمشیرت علیه او بجنگی و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت.

پس زمانی که تو اهل جماعت نبودی و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر دارالاسلام اطاعت نکردی و به فرقه بازی و تفرق دلخوش شدی تو ترک سنت کرده ای .


[۱]  (مسلم۲۳۳) (الألباني:صحيح الجامع :۳۱۱۰ و صحيح ابن ماجه:۸۹۷)

[۲]  مسند أحمد بن حنبل۱۰۵۷۶-  10358/