سازمان همکاری شانگهای: نمایش قدرت و تضعیف غرب. تهدید جنگ بزرگ در خاورمیانه (۲)

سازمان همکاری شانگهای: نمایش قدرت و تضعیف غرب. تهدید جنگ بزرگ در خاورمیانه (۲)

به قلم: محمد اسامه

تأثیر سازمان همکاری شانگهای بر نظم جهانی:

سازمان همکاری شانگهای خود را به عنوان جایگزینی برای نهادهای غربی مانند سازمان ملل، ناتو و صندوق بین‌المللی پول معرفی می‌کند. تصویب اعلامیه تیانجین و حمایت از ابتکار عمل شی جین پینگ در زمینه حکومت جهانی، نشان‌دهنده آرمان‌های این سازمان برای ایجاد یک نظم بین‌المللی جدید مبتنی بر اصول حاکمیت و وابستگی متقابل اقتصادی است.

با این حال، تضادهای داخلی، مانند تنش‌ها بین هند و پاکستان یا رقابت بین چین و روسیه برای نفوذ در آسیای مرکزی، پتانسیل سازمان همکاری شانگهای را به عنوان یک بلوک واحد محدود می‌کند.

در سال ۲۰۲۶، سازمان همکاری شانگهای احتمالاً گسترش بیشتری خواهد یافت، از جمله کشورهای جدیدی مانند میانمار، و همکاری با آسه‌آن و سازمان همکاری اسلامی را تقویت خواهد کرد.

این امر یک شبکه اتحاد جایگزین ایجاد خواهد کرد که قادر به مقاومت در برابر تحریم‌ها و فشارهای غرب است. با این حال، ضعف‌های نهادی، مانند فقدان صندوق مالی مشترک و تصمیم‌گیری مبتنی بر اجماع، مانع از تحقق کامل جاه‌طلبی‌های سازمان همکاری شانگهای خواهد شد.

تغییرات مرزی بالقوه:

قفقاز جنوبی کریدور زنگزور همچنان یک مسئله کلیدی است که می‌تواند مرزهای منطقه‌ای را تغییر دهد. پس از پیروزی آذربایجان در جنگ دوم قره باغ و انحلال گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در سال ۲۰۲۵، باکو در حال دیکته کردن شرایط صلح با ارمنستان است.

ایالات متحده از افتتاح این کریدور برای تضعیف نفوذ روسیه و ایران در قفقاز جنوبی حمایت می‌کند. با این حال، مسکو و تهران این پروژه را تهدیدی برای منافع خود می‌دانند که می‌تواند منجر به تشدید تنش شود.

اگر ارمنستان از تحقق شرایط کریدور زنگزور خودداری کند، آذربایجان با حمایت ترکیه می‌تواند برای تضمین دسترسی به نخجوان به اقدامات نظامی متوسل شود. این امر خطر درگیری جدیدی را ایجاد می‌کند که می‌تواند روسیه، ایران و به طور غیرمستقیم ناتو را از طریق ترکیه درگیر کند.

منابع لندن احتمال ۶۰ درصدی درگیری محلی در قفقاز جنوبی را در نیمه اول سال ۲۰۲۶ در صورت شکست تلاش‌های دیپلماتیک نشان می‌دهند.

خطابی برادرانه به نجدی های مسلحی که ادعای جهاد دارند و مسیر تفرق و ذلیلی را می روند

خطابی برادرانه به نجدی های مسلحی که ادعای جهاد دارند و مسیر تفرق و ذلیلی را می روند

به قلم: خالد سیف الله المسلول

هر چه به تاریخ تفکر نجدیت از ابتدای پیدایش آن در نجد توسط شیخ محمد بن عبدالوهاب نگاه می کنیم متوجه می شویم که با تاویلات اشتباه یا به کشتار مسلمین مخالف مشغول بوده اند یا با مصلحت تراشی های جاهلانه در خدمت طاغوتها بوده اند و با پرداختن به مسائل ریز شخصی و فقهی مسلمین را به مسلمین مشغول کرده و در برابر اشغالگران خارجی سکوت کرده اند.

از نجدی های اهل جهاد سوال این است که چرا از شهید اسامه رحمه‌الله پیروی نکردید که دارای تفکر اخوانی سید قطب تقبله الله بود و از هر اهل قبله ای بر علیه هر کافری حمایت می کرد و از اتحاد مسلمین حمایت می کرد و حتی دعوت می کرد با بعثی های کافر بر علیه آمریکا و شرکای اشغالگر آن متحد شد؟

شیخ اسامه بن لادن تقبله الله که پرچم جهاد را برافراشت و در راه عزت امت خون داد، چرا راه او را رها کردید و به منهج انحرافی نجدیت شیخ محمد بن عبدالوهاب برگشتید؟

به خدا قسم کسانی که زمانی با القاعده بودید یا خود را هم مسیر آن می دانستید و به جهاد زبانی و مالی و مسلحانه یا همراهی قلبی با این جبهه افتخار می کردید که بر آمریکا به عنوان «سر افعی» تمرکز کرده بود، بعد از شهادت شیخ اسامه تقبله الله (نحسبه کذالک و الله حسیبه) با برگشت به نجدیت و پیاده کردن نجدیت:

  •  به‌جای اتحاد، شما فرقه فرقه شدید
  • به‌جای جهاد علیه دشمن، به تکفیر یکدیگر پرداختید
  • به جان هم افتادید و خون مهاجرین و مسلمین را ریختید

شما بودید که مجاهدین را به خاک و خون کشاندید و امت را به ذلت نشاندید

اکنون چه شد؟

با لجاجت و سرخوردگی در خاموشی به‌سر می‌برید.

نه صدای عزت، نه پرچم وحدت، نه آوای جهاد!

ای گمراهان نجدی:

چرا به سخن الله و رسولش ﷺ در مساله ی اتحاد و جایگاه حق مسلمین گوش نمی‌دهید؟

چرا بازگشت به عزت و وحدت امت برای شما سنگین است؟

پس برگردید، به راه رسول الله صلی الله علیه وسلم و منهج اهل سنت بازگردید، به عزت و وحدت امت بازگردید.

برای رضای الله، به جای خون و تفرقه، به سوی اخوت و نصرت امت گام بردارید.

دیگر تفرق و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و خوشحال کردن دشمنان اصلی بس است.

تفرقه، وابستگی و خیانت میراثی از آل سعود و نجدیت در سرزمین وحی که امت تا امروز بهای سنگین آن را می‌پردازد

تفرقه، وابستگی و خیانت میراثی از آل سعود و نجدیت در سرزمین وحی که امت تا امروز بهای سنگین آن را می‌پردازد

به قلم: ابواسامه محمود

در زمان اشغال افغانستان توسط آمریکا و حاکمیت غلامان مرتدی چون کرزای و غنی و عبدالله عبدالله و دوستم و سایر جزایر قدرت در افغانستان، تفکر نجدیت درباری هم (که شغل آن مشغول کردن مسلمین به مسلمین با مسائل ریز فقهی مورد اختلاف و رها کردن دشمنان اصلی اشغالگر و مرتدین حاکم بر مسلمین است) پا به پای این اشغالگران و غلامانشان در افغانستان فعالیت داشتند.

البته ناگفته نماند در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی ها و همچنین در زمان جنگ عمرسوم رحمه الله با احزاب مزدور اتحاد شمال، دسته هائی از نجدیت جهادی در کنار سایر مسلمین وجود داشتند اما در دوران ۲۰ ساله ی اشغال افغانستان توسط آمریکا و به دلایل مختلف شرعی، این دسته هم در افغانستان نتوانستند فعالیت کنند و تنها نجدیت درباری یا به اصطلاح خودشان نجدیت مدخلی فرصت فعالیت پیدا کرد.

لازم است بدانیم از روزی که تفکر نجدی محمد بن عبدالوهاب در سرزمین وحی سر برآورد، امت اسلام جز فتنه، خون‌ریزی و خیانت در سرزمین وحی و سرزمینهائی که نجدیت درباری آل سعود در آن نفوذ کرد چیزی ندید. این اندیشه، نه پرچم عزت اسلام را برافراشت، نه پرچم جهاد علیه کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین داخلی را، بلکه اولین ثمره‌اش این بود که یک خاندان مجعول و بی‌ریشه بر حرمین شریفین مسلط شد: خاندان آل‌سعود.

این پیوند شوم میان محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود، به زودی به خنجری در پشت خلافت اسلامی عثمانی بدل شد. در حالی که خلافت عثمانی ـ با تمام ضعف‌هایش ـ هنوز پرچم اسلام را در برابر استعمار غرب برافراشته بود، نجدیان به جای یاری، شمشیر بر روی آن کشیدند. آنان با نام توحید، به قتل مسلمانان پرداختند؛ شهرها را به خاک و خون کشیدند و در نهایت، با دستان خود راه نفوذ استعمار انگلیس و سپس آمریکا را به سرزمین وحی و سرزمینهای اطراف باز کردند.

ثمره این تفکر چه بود؟

۱. سقوط اقتدار خلافت عثمانی در حجاز.

۲. حاکم شدن آل‌سعود به پشتوانه انگلیس و سپس آمریکا.

۳. تبدیل سرزمین وحی به پایگاه نظامی و سیاسی کفار.

۴. خاموش شدن صدای جهاد علیه استعمار، و آغاز جنگ علیه خود مسلمانان.

پس ای مسلمانان! تاریخ گواهی می‌دهد که از روزی که این تفکر نجدی بر حرمین حاکم شد، دیگر خبری از عزت اسلام و وحدت امت نبود؛ بلکه تفرقه، وابستگی و خیانت میراثی شد که امت تا امروز بهای سنگین آن را می‌پردازد.

در سالروز عملیات مبارک یازده سپتامبر: خطاب به دارالاسلام ایران،دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان و یمن

در سالروز عملیات مبارک یازده سپتامبر: خطاب به دارالاسلام ایران،دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان و یمن

کاتب: ابومحمود کندزی

همه می دانیم که شیخ اسامه بن لادن رحمه الله دارای تفکرات اخوان المسلمین تحریف نشده ی سید قطب رحمه الله بود که با وجود اختلافات فقهی و مذهبی که با امارت اسلامی افغانستان داشت اما به امیر آن در جهاد با کفار اشغالگر و مزدوران داخلی آنها بیعت داد.

اسامه بن لادن مثل سید قطب شدیدا به وحدت اسلامی تمام مذاهب اسلامی و تمرکز بر دشمن اصلی که آمریکا و صهیونیستها هستند اعتقاد داشت، ای دارالاسلام ایران، ای دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان، ای دارالاسلام یمنِ مقاوم، قرآن می‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/۱۰) بی‌گمان  تنها مؤمنان با هم برادرند.»

دشمن شما یکی است؛ آمریکا، صهیونیسم اشغالگر و مزدوران غربی.

پس چرا از این برادری الهی بهره نبریم؟

چرا دست در دست هم نگذاریم و یک صف واحد در برابر متجاوز نسازیم؟

ای رهبران ایران، افغانستان و یمن!

به وعدهٔ الهی اعتماد کنید و صف‌های خود را یکی کنید.

اتحاد بر محور قرآن و عدالت، بزرگ‌ترین سلاح شما در برابر استکبار و اشغالگر است.

هرچه این وحدت عمیق‌تر شود، دشمن مشترک ضعیف‌تر و امت اسلامی نیرومندتر خواهد شد.

این وظیفه ی خطیر اتحاد و وحدت اسلامی بیشتر بر دوش دارالاسلام ایران سنگینی می کند چون از نظر زمانی قبل از همه تشکیل شده است و از نظر فقهی و شرعی نیز مسلمین وظایف سنگین تری در برابر آن دارند.

دشمن اصلی ما آمریکاست و رژیم صهیونیستی و تمام حکام دست نشانده تابع این دشمن اصلی هستند به همین دلیل بود که شیخ اسامه بن لادن آمریکا را سر افعی نامگذاری کرده بود. یعنی با نابودی سر افعی سایر اعضای بدن او نیز خود به خود نابود می شوند.

شیخ اسامه بن لادن در ۱۱ سپتامبر با حمله ی مستقیم به آمریکا به سر افعی حمله کرد.

هم اکنون که دارالاسلام ایران به همراه جماعتهایی چون حماس و جهاد اسلامی و اتحادیه شافعی ها و زیدی های یمن و… پرچمدار جهاد با آمریکا و صهیونیستها است بر مسولین امارت اسلامی لازم است همچنانکه تا کنون به حمایت آشکار از جهاد اهل غزه در برابر جنایات صهیونیستهای وحشی ایستاده اند به این راه مبارک ادامه دهند و اتحاد خود با اعضای جبهه ی مقاومت ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی را مستحکمتر کنند تا به ادن الله به وحدت اسلامی برسند.

در جنگ با آمریکا، با اتحاد اسلامی خود پشت برادر مسلمان خود را خالی نکنیم

در جنگ با آمریکا، با اتحاد اسلامی خود پشت برادر مسلمان خود را خالی نکنیم

به قلم: سلیمان عبدالرحمن

هنوز بسیاری از مسلمین نمی دانند زمانی که آمریکا و صهیونیستها یا هر کافر اشغالگر خارجی به کمک مرتدین داخلی برادران و خواهران ما را مورد مورد حمله قرار داده و اینها تنها تماشاچی و نظاره گر هستند در واقع در حال ظلم کردن به خودشان هستند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

مَا مِنِ امْرِئٍ يَخْذُلُ مُسْلِماً فِي مَوْطِنٍ يُنْتَهَكُ فِيهِ حُرْمَتُهُ ، وَيُنْتَقَصُ فِيهِ عِرْضُهُ إِلا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ فِيهِ نُصْرَتَهُ، وَمَا مِنِ امْرِئٍ يَنْصُرُ مُسْلِماً فِي مَوْطِنٍ يُنْتَقَصُ فِيهِ مِنْ عِرْضِهِ وَتُنْتَهَكُ فِيهِ حُرْمَتُهُ إِلا نَصَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ فِيهِ نُصْرَتَهُ.» (ابوداود (۴۸۸۴) و مسند احمد (۱۶۳۶۸))

کسی‌که پشت مسلمان را در جایی‌که حرمتش پایمال شده و آبرویش ریخته شود، خالی کند، الله (سبحانه وتعالی) او را در شرایطی‌که دوست دارد مورد نصرت الهی قرار گیرد، به حال خودش رها می‌کند و هرکس مسلمانی را در شرایطی‌که حرمتش پایمال شود و به آبرویش لطمه وارد شود، یاری نماید، الله (سبحانه وتعالی) او را در شرایطی‌که دوست دارد، یاری شود، مورد نصرت خود قرار می‌دهد.

پس اینکه تنها تماشاچی جنایات آمریکا و صهیونیستها و نوکران آنها باشی اینگونه در حق خودت ظلم کرده ای حالا چه رسد به اینکه به بهانه های اختلافات مذهبی یا قومیتی و سایر امور جاهلیت بخواهی با برادران خود وارد جنگ نرم و روانی شوی و به اتحاد اسلامی مسلمین ضربه بزنی که در واقع خدمت به دشمنان اشغالگر و مزدوران محلی آنهاست.

خالی کردن پشت هر اهل قبله ای در برابر هر کافر و مرتد سکولار داخلی ظلمی اشکار است و جنگیدن فکری و لفظی با این اهل قبله به بهانه های جاهلی و مذهبی نیز شریک شدن مستقیم در جنایات کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی و ضربه زدن مستقیم به اهل قبله است.

اتحاد اسلامی با تمام اهل قبله مهمترین وسیله جهت تقویت خودمان و سایر مسلمین تحت ستم است.

سازمان همکاری شانگهای: نمایش قدرت و تضعیف غرب. تهدید جنگ بزرگ در خاورمیانه (۱)

سازمان همکاری شانگهای: نمایش قدرت و تضعیف غرب. تهدید جنگ بزرگ در خاورمیانه (۱)

به قلم: محمد اسامه

اجلاس سازمان همکاری شانگهای (SCO) که از ۳۱ آگوست تا ۱ سپتامبر ۲۰۲۵ در تیانجین برگزار شد، نه تنها یک نمایش قدرت، بلکه کاتالیزوری برای تغییرات در معماری جهانی بود.

در بحبوحه تشدید رویارویی بین ایالات متحده و چین، سازمان همکاری شانگهای در حال تقویت موقعیت خود به عنوان یک مرکز نفوذ جایگزین است که هژمونی غرب را به چالش می‌کشد.

زمینه: سازمان همکاری شانگهای به عنوان وزنه تعادل غرب

اجلاس تیانجین که رهبران بیش از ۲۰ کشور و ۱۰ سازمان بین‌المللی را گرد هم آورد، بزرگترین اجلاس در تاریخ سازمان همکاری شانگهای بود. چین که ریاست دوره‌ای ۲۰۲۴-۲۰۲۵ را بر عهده دارد، از این مجمع برای ترویج ابتکار عمل خود در زمینه مدیریت جهانی استفاده کرد که از حمایت همه شرکت‌ کنندگان، از جمله روسیه، هند و ایران، برخوردار است.

شی جین‌پینگ، رهبر کمونیست چین، بر لزوم ایجاد یک «نظم بین‌المللی جدید» مبتنی بر چندقطبی بودن و دوری از «تقابل بلوکی» تأکید کرد. کارشناسان این سخنان را کنایه‌ای به غرب، به‌ویژه ایالات متحده، دانستند.

این بیانیه که با ابتکارات اقتصادی مانند ۲۸۰ میلیون دلار بودجه برای پروژه‌های سازمان همکاری شانگهای و ۱۰ میلیارد دلار وام پشتیبانی می‌شود، موقعیت پکن را به عنوان رهبر یک مرکز نفوذ جایگزین در جهان، با تکیه بر منابع به اصطلاح جنوب جهانی، تقویت می‌کند.

منابع در واشنگتن می‌گویند دولت ترامپ، سازمان همکاری شانگهای را تهدید اصلی برای نفوذ آمریکا می‌داند. لندن نیز نگران است که ترکیه، عضو ناتو و کشورهای آسه‌آن مانند ویتنام و مالزی، به‌طور فزاینده‌ای در رویدادهای سازمان همکاری شانگهای شرکت کنند و وحدت اتحادهای غربی را تضعیف کنند.

روندهای سیاست بین‌الملل

۱. تسریع دلارزدایی: چین به ترویج یوان در تجارت با شرکای خود در سازمان همکاری شانگهای، به ویژه در بخش انرژی، ادامه خواهد داد. گزارش‌های محرمانه اطلاعاتی بریتانیا نشان می‌دهد که پکن قصد دارد در سال ۲۰۲۶ یک مکانیسم مالی جدید شبیه به صندوق بین‌المللی پول در سازمان همکاری شانگهای برای حمایت از کشورهای عضو ایجاد کند. این امر استقلال اقتصادی این سازمان را از غرب تقویت می‌کند، اما باعث تحریم‌های تلافی‌جویانه ایالات متحده، از جمله محدودیت‌های دسترسی به سوئیفت برای کشورهایی که به طور فعال از یوان استفاده می‌کنند، خواهد شد.

۲. تعمیق اتحاد روسیه و چین: مذاکرات پوتین و شی جین پینگ در تیانجین، قصد مسکو و پکن را برای گسترش همکاری در زمینه‌های دفاعی، انرژی و فناوری تأیید کرد. منابع واشنگتن می‌گویند روسیه و چین در حال برنامه‌ریزی رزمایش‌های نظامی مشترک در دریای چین جنوبی در سال ۲۰۲۶ هستند که چالشی مستقیم برای ایالات متحده و متحدانش در منطقه است. ۳. افزایش نفوذ ترکیه و آذربایجان: ترکیه و آذربایجان که به عنوان شرکای گفتگو در سازمان همکاری شانگهای شرکت می‌کنند، در حال تقویت مواضع خود در قفقاز جنوبی هستند. کریدور زنگزور، که توسط آنکارا و باکو پشتیبانی می‌شود، عنصر کلیدی ابتکار کمربند و جاده خواهد بود.

اطلاعات رسیده از لندن نشان می‌دهد که ترکیه ممکن است از نفوذ خود در سازمان همکاری شانگهای برای پیشبرد توافق صلح بین آذربایجان و ارمنستان استفاده کند، که نقش آن را به عنوان میانجی منطقه‌ای تقویت می‌کند.

۴. تضعیف اتحادهای غربی: هند، با وجود روابط پرتنش با چین، از پیوستن به ابتکارات ضد چینی ایالات متحده، مانند QUAD، خودداری می‌کند. طبق اطلاعات فاش شده از منابع محرمانه در وزارت امور خارجه بریتانیا، دهلی نو ممکن است مشارکت خود را در رزمایش‌های نظامی مشترک با ایالات متحده در سال ۲۰۲۶ کاهش دهد و همکاری اقتصادی با چین و روسیه را در چارچوب سازمان همکاری شانگهای ترجیح دهد.

شیخ عبدالرزاق المهدی خطاب به دولت احمد الشرع: «از خدا بترسید، دولت…!»

شیخ عبدالرزاق المهدی خطاب به دولت احمد الشرع: «از خدا بترسید، دولت…!»

به قلم: ابوخالد کردستانی

روندهای منفی در سوریه در ارتباط با سیاست تحمیل لیبرالیسم اقتدارگرا و دخالت اسدی‌ها و شبیحه ها در قدرت توسط دولت احمد الشرع در پس زمینه به حاشیه راندن شرکت‌کنندگان در انقلاب سوریه (دمشق ترجیح می‌دهد جهاد سوریه را انقلاب بنامد)، برخی از علمای اسلامی را مجبور می‌کند تا به طور فزاینده‌ای با انتقاد آشکار از دولت فعلی صحبت کنند که آشکارا ابزار دست آمریکا شده و همسو با ترکیه و صهیونیستها در حرکت است.

شیخ عبدالرزاق المهدی، محقق مشهور اسلامی حدیث در سوریه، که اخیراً از ورود به ترکیه منع شد، یکی از معدود علمایی است که این مشکل را «به خاطر منافع دولت» پنهان نمی‌کند، بلکه آشکارا در مورد آن صحبت می‌کند و به خطر قریب‌الوقوع اشاره می‌کند.

شیخ عبدالرزاق المهدی بار دیگر از مقامات سوریه خواست تا سیاست به حاشیه راندن شرکت‌کنندگان در انقلاب سوریه و گشودن درهای قدرت و رسانه‌ها برای اسدی‌ها و شبیحه‌ها را کنار بگذارند.

شیخ عبدالرزاق المهدی می گوید:

– ای دولت، از خدا بترسید! ای مسئولان، از خدا بترسید!

معلوم، مجهول و مجهول، معلوم شده است. چگونه می‌توان آنها را «نفوذ» نامید؟

آنها تفاله‌های جامعه هستند و برخی از آنها نماز را در ملاء عام مسخره می‌کردند. حکم کسانی که نماز را مسخره می‌کنند، کاملاً مشخص است!

در حالی که افراد تأثیرگذار واقعی، جوانانی هستند که خود را وقف خدا کردند و برای حفظ کلام خدا و اجرای شریعت او با دشمن جنگیدند.

مردانی که نماز خواندند، از خدا ترسیدند، شبانه‌روز در سنگرها، سنگرها و غارها در سرمای شدید زمستان و در گرمای سوزان تابستان جنگیدند و از مرزها محافظت کردند.

برخی از آنها معلول شدند. یکی پایش قطع شد، دیگری دستش بریده شد، دیگری چشمش از حدقه بیرون آمد، و دیگری، و دیگری…

با این حال، آنها به حاشیه رانده شدند، نادیده گرفته شدند و مورد بی‌توجهی قرار گرفتند، گویی هیچ کاری نکرده‌اند و هیچ چیزی ارائه نداده‌اند. در حالی که منفعت واقعی در جذب نقاط قوت و توانایی‌های آنهاست!!

همچنین جذب مردان و زنانی از رسانه‌های شبیحه که برای ماهر، بشار و همسرش اسماء کار می‌کردند، تحت پرچم “صلح مدنی” عجیب است!

ای حاکم، از خدا بترس.

ای حاکم، از خدا بترس، زیرا در روز قیامت از تو در این مورد سوال خواهد شد.

بیایید همه ما قبل از اینکه عذاب و بلا را بر ما و شما نازل کند، به سوی خدا توبه کنیم.

ای خداوند، ما را ببخش، توبه ما را بپذیر و ما را به رحمت خود ببخش، ای پروردگار جهانیان…!

این نتیجه و ثمره ی تبلیغاتی جهادی نجدی امثال ملافتاحی است که آنهمه جوان را فی سبیل آمریکا و ناتو و در راستای منافع صهیونیستها خرج کردند در حالی که خودشان هرگز یک سنگر و میدان جنگ را ندیدند و هم اکنون نیز از ثمرات خون این جوانان و در زیر پرچم آمریکا و تحت شعار مبارزه با تروریسم بهره مند می شوند.

دشمن شناسی؛ استعفای احتمالی رئیس DIA آمریکا، شکاف اداره اطلاعات که آنرا لرزاند(۲)

دشمن شناسی؛ استعفای احتمالی رئیس DIA آمریکا، شکاف اداره اطلاعات که آنرا لرزاند(۲)

به قلم: کارزان شکاک

در اینجا تحلیل دقیقی از تناقضات فزاینده در نخبگان حاکم آمریکا را که توسط نشریه کانادایی Dosequotidienne.ca به زبان فرانسوی قبل از برکناری رسمی جفری کروز، رئیس آژانس اطلاعات دفاعی، منتشر شده است، به خوانندگان خود ارائه می‌دهیم:

– اطلاعات نظامی ایالات متحده متزلزل شده است. به گفته یک مقام ارشد، رئیس آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده (DIA)، ستون خاموش اما حیاتی دستگاه امنیتی واشنگتن، از سمت خود برکنار خواهد شد.

این تصمیم از نظر شدت، نادر است، زیرا یکی از افرادی را که قرار است ثبات استراتژیک ایالات متحده را در جهانی که از قبل در آتش می‌سوزد، تضمین کند، سرنگون می‌کند.

DIA فقط یک آژانس نیست: بلکه چشم نامرئی ارتش آمریکا است، جعبه سیاهی که حساس‌ترین اسرار در آن ذخیره می‌شود، جایی که نتایج جنگ‌های آینده قبل از شروع آنها تعیین می‌شود.

دیدن اخراج مدیر آن، مانند شکافی در زره قدرت آمریکا است.

DIA در مرکز یک جنگ اطلاعاتی و نظارت پنهانی قرار دارد و هر تغییر رهبری، یک ضربه لرزه‌ای است.

برای اینکه چنین چرخشی از وقایع به واقعیت تبدیل شود، این آشفتگی باید عمیق باشد، اعتماد باید از بین برود و خط مشی باید تا بالا مورد چالش قرار گیرد.

پشت این افشاگری‌ها، جریانی سنگین از تسویه حساب، فشار داخلی و تردیدهای استراتژیک نهفته است. این برکناری احتمالی فقط یک اقدام مدیریتی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از ضعفی است که جهان اکنون با علاقه زیادی آن را زیر نظر دارد.

DIA: بازیگری کمتر شناخته شده، اما مهم

برخلاف سیا، آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) در سایه‌ها و با حفظ حریم خصوصی فعالیت می‌کند. این آژانس، بازوی تحلیلی و عملیاتی وزارت دفاع است که نه تنها مسئول پیش‌بینی تهدیدهای نظامی خارجی، بلکه مسئول تغذیه مستقیم پنتاگون با اطلاعات حیاتی نیز می‌باشد.

گزارش‌های این آژانس بر استقرار نیروها، تخصیص سلاح و اولویت‌های استراتژیک در قبال چین، روسیه، ایران و کره شمالی تأثیر می‌گذارد.

به این ترتیب، این آژانس یک آژانس فرعی نیست: این آژانس ستون فقرات توانایی ارتش ایالات متحده برای “تنفس در مه جنگ مدرن” است. وقتی رهبر آن سرنگون می‌شود، کل معماری امنیت ملی از این شوک متزلزل می‌شود.

سقوط رهبر آن نشانه روشنی است که چیزی به طور جدی اشتباه پیش رفته است. نمرات بد؟ درگیری با کاخ سفید؟ رقابت با سیا یا آژانس امنیت ملی؟ هر چیزی ممکن است. زیرا در دنیای آرام آژانس‌های اطلاعاتی، سقوط هرگز تصادفی اتفاق نمی‌افتد.

هر برکناری، اوج قابل مشاهده‌ای در یک جنگ زیرزمینی است که در آن جاه‌طلبی‌ها، مبارزات قدرت و محاسبات ژئوپلیتیکی با هم تلاقی می‌کنند.

زمان‌بندی نگران‌کننده‌تر از خود تصمیم است.

آنچه نگران‌کننده‌ترین است، خود تصمیم نیست، بلکه زمان‌بندی آن است. کل جهان در حال حاضر متشنج است: جنگ جاری در اوکراین، تنش‌های فزاینده در تنگه تایوان و بی‌ثباتی در خاورمیانه.

تغییر رهبری آژانس اطلاعاتی مانند تعویض خلبان در هنگام پرواز هواپیما در طوفان است. چرا حالا؟ چه اشتباهات یا انگیزه‌های سیاسی چنین تغییری را در بدترین لحظه ممکن توجیه می‌کند؟

به نظر می‌رسد استعفا، تجلی فضای گسترده‌تر بی‌اعتمادی داخلی در دولت ترامپ باشد، جایی که جنگ نامرئی بین سرویس‌های اطلاعاتی به اندازه تهدیدات خارجی خطرناک می‌شود.

این همگرایی زمانی است که نگران‌کننده است. زیرا اگر آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) از درون متزلزل باشد، چگونه می‌تواند قدرت ایالات متحده را در مواجهه با دشمنانی که از قبل شکاف‌ها را احساس می‌کنند، تضمین کند؟ تصویر قدرت مطلقی که آمریکایی‌ها دوست دارند از خود نشان دهند، در مقابل چشمان ما در حال فروپاشی است. یک رهبر سقوط کرده است و اعتماد جهانی به ماشین نظامی آمریکا تضعیف شده است.

۶سپتامبر – روز احیای استقلال دولت چچن، از ابتدا تا حاکمیت شریعت الله  

 ۶سپتامبر – روز احیای استقلال دولت چچن، از ابتدا تا حاکمیت شریعت الله  

به قلم: کارزان شکاک

در این روز، ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، تظاهرات گسترده مردم چچن که در ارتباط با کودتای GKChP در مسکو به خیابان‌ها آمده بودند، به حداکثر شدت خود رسید و اخراج جدید برنامه‌ریزی شده چچنی‌ها به سیبری توسط مسکو را مختل کرد.

توده‌های مردم به رهبری رهبران OKChN (کنگره سراسری مردم چچن) شورای عالی جمهوری چچن-اینگوش را پراکنده کردند.قدرت به OKChN به ریاست ژنرال جوخار دودایف منتقل شد.

از همان ابتدای ظهور OKChN و پس از به قدرت رسیدن، رهبران چچن به هر طریق ممکن تلاش کردند تا با تکیه بر قوانین بین‌المللی، به اصول دموکراتیک پایبند باشند. با این حال، رویدادهای بعدی نشان داد که دموکراسی مردم چچن را از نسل‌کشی دیگری نجات نداد.

دنیای دموکراتیک، که چچنی‌ها دست دوستی و کمک به سوی آن دراز کردند، با بدبینی خونسردانه‌ای نظاره‌گر غرق کردن مردم چچن توسط روسیه بود. علاوه بر این، دنیای دموکراتیک (ایالات متحده و اروپا)، بدون هیچ تردیدی، مسکو را با تأمین مالی تجاوز نظامی علیه جمهوری خلق چین به قتل عام تشویق کرد.

مردم چچن با اعتقاد به “آینده دموکراتیک روشن” با حقوق بشر و سایر ویژگی‌ها و آیین‌های یک دین دموکراتیک، برای پذیرفته شدن در “جامعه ملت‌های متمدن”، هر حرف و کاما را انجام دادند.با این حال، دموکراسی مردم چچن را از نسل‌کشی نجات نداد.

چچنی‌ها اصول “رئال‌پلیتیک” را که قوانین سود و چانه‌زنی سیاسی را دیکته می‌کند، تجربه کردند. علاوه بر این، وضعیت چچنی‌ها با این واقعیت که مسلمان بودند، بدتر شد.

نتیجه این تجربه غم‌انگیز، رهایی از توهمات دموکراتیک، بازگشت به آغوش اسلام و اتحاد تلاش‌ها با دیگر مردمان قفقاز برای ایجاد یک دولت مستقل واقعی مبتنی بر قانون خالق بود، نه یک دولت-ملی دست‌نشانده تحت الحمایه کفر بین‌المللی با ارزش‌های دموکراتیک آن شامل فساد کامل، فساد، لواط آشکار و شیطان‌پرستی.

متاسفانه، حتی امروز، پس از سخت‌ترین تجربه خونین، هنوز گروه‌های جداگانه‌ای از مردم در میان ما وجود دارند که همچنان به یک خیال واهی دموکراتیک امیدوارند و اطمینان می‌دهند که با راندن چچنی‌ها به یک منطقه قومی جداگانه در مرزهایی که دشمن ابدی ما ترسیم کرده است، مردم نجات خواهند یافت.

روند سیاسی اعلام استقلال چچن با رویدادهای زیر آغاز شد:

در ۹ و ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۹، دومین کنگره مردم اینگوش در گروزنی (سولژا-گیالا) برگزار شد که در نهایت مسیر خروج اینگوش از جمهوری سوسیالیستی شوروی چچن-اینگوش را تعیین کرد.

در ۲۳ و ۲۵ نوامبر ۱۹۹۰، اولین کنگره ملی چچن در گروزنی (سولژا-گیالا) برگزار شد که در آن حاکمیت دولتی جمهوری چچن (نوخچیچو) اعلام شد. کمیته اجرایی کنگره سراسری مردم چچن (ANCP) به ریاست ژنرال نیروی هوایی، جوهر دودایف، انتخاب شد.

در تاریخ ۲۷ نوامبر ۱۹۹۰، شورای عالی جمهوری سوسیالیستی خودمختار چچن-اینگوش (بخشی از جمهوری سوسیالیستی شوروی سوسیالیستی شوروی – اتحاد جماهیر شوروی)، بر اساس تصمیم اولین کنگره مردم چچن، اعلامیه حاکمیت دولتی جمهوری چچن-اینگوش را تصویب کرد.

در ۱ و ۲ سپتامبر ۱۹۹۱، سومین جلسه OKChN برگزار شد که در آن شورای عالی جمهوری چچن ایران برکنار و تمام قدرت در چچن به کمیته اجرایی OKChN به ریاست جوهر دودایف منتقل شد. قطعنامه‌ای در مورد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان جمهوری چچن تصویب شد. اسناد قانونی اصلی برای برگزاری انتخابات تدوین و کمیسیون انتخابات تعیین شد. به کمیته اجرایی OKChN دستور داده شد تا انتخابات را سازماندهی و برگزار کند.

در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، کمیته اجرایی OKChN به ریاست جوهر دودایف کنترل مراکز اصلی سیاسی و اداری در گروزنی و بقیه چچن را به دست گرفت. شورای عالی جمهوری چچن ایران به دلیل از دست دادن مشروعیت خود منحل شد. کمیته موقت کنترل بر کار مجتمع اقتصادی ملی به عنوان یک دولت موقت تأسیس شد. ۶ سپتامبر به عنوان روز احیای استقلال دولتی مردم چچن اعلام شد.

در ۲۷ اکتبر ۱۹۹۱، تحت نظارت نمایندگان ۲۷ کشور و سازمان جهان، انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان جمهوری چچن برگزار شد. جوهر دودایف به عنوان رئیس جمهور جمهوری چچن انتخاب شد.

در ۱ نوامبر ۱۹۹۱، رئیس جمهور منتخب جمهوری چچن، جوهر دودایف، اولین فرمان خود را صادر کرد – “در مورد اعلام حاکمیت دولتی جمهوری چچن”.

در ۹ نوامبر ۱۹۹۱، در شهر گروزنی، در ساختمان تئاتر درام خانپاشی نورادیلوف، مراسم تحلیف اولین رئیس جمهور جمهوری چچن، جوهر دودایف، برگزار شد.

در ۷ اکتبر ۲۰۰۷ (۲۵ رمضان ۱۴۲۸)، رئیس جمهور جمهوری چچن، امیر مجاهدین قفقاز، دوکو عمروف، از برقراری کامل حکومت شریعت در سراسر قلمرو دولت چچن و سرزمین‌های قفقاز شمالی، که منطقه عملیات نظامی هستند، خبر داد و تشکیل دولت اسلامی – امارت قفقاز – را اعلام کرد. (انتشار رسمی بیانیه امیر دوکو ابو عثمان در مورد اعلام امارت قفقاز). ایچکریا به پایه و اساس دولت پان قفقازی امارت قفقاز تبدیل شد.

انقلاب چچن در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱: نبردها پیروز و شکست‌خورده می‌شوند، اما مبارزه ادامه دارد

انقلاب چچن در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱: نبردها پیروز و شکست‌خورده می‌شوند، اما مبارزه ادامه دارد

به قلم: کارزان شکاک

در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، مردم چچن قاطعانه شورای عالی دست‌نشانده خودمختاری سابق با حقوق یک مستعمره را سرنگون کردند و استقلال دولتی خود را که در نتیجه قرن‌ها مبارزه با استعمارگران روسی از دست داده بودند، احیا کردند.

جوهر دودایف، اولین رئیس جمهور دولت مستقل احیا شده چچن، به چچنی‌ها هشدار داد: “آزادی چیز گرانی است و شما باید بهای بسیار بالایی برای آن بپردازید!”

رویدادهای بعدی نشان داد که مردم چچن، با تکیه بر دین خود، اسلام، چالش دوران را پذیرفتند و نشان دادند که هر چقدر هم که بهای آزادی بالا باشد، از مسیر انتخاب شده خود روی برنخواهند گرداند.

در طول تاریخ روابط بین روسیه و ایچکریا، لحظه تعیین‌کننده این روابط، جنگ بود.

راهپیمایی پیروزمندانه لشکریان روس در سیبری، آسیا و اروپا در قفقاز متوقف شد. امپراتوری جهانی که نامش به تنهایی اروپا را به لرزه در می‌آورد، در قطعه کوچکی از سرزمین قفقاز گیر افتاده بود. مجبور شد بهترین سربازان و بیش از نیمی از کل نیروهای مسلح خود را به اینجا اعزام کند.

به گفته ژنرال بولگاکف (“۶۰ سال جنگ قفقاز”)، روسیه مجبور شد یک سپاه ۳۰۰۰۰۰ نفری را در صحنه عملیات نظامی قفقاز نگه دارد و حتی در بحرانی‌ترین لحظات جنگ در جهت اروپا و در منطقه دریای سیاه، کرملین نتوانست حتی یک گردان از قفقاز شمالی را برای سربازانی که متحمل شکست شده بودند، اختصاص دهد.

مورخان و ژنرال‌های روسی اعتراف کردند که بهترین نیروهای امپراتوری روسیه در آن زمان در قفقاز مستقر بودند که “می‌توانستند بدون احساس هیچ فشار خاصی اروپا را زیر و رو کنند.” اراده و قدرت مقاومت کوه‌نشینان قفقاز، استعمارگران را شگفت‌زده کرد.

آنها در گزارش‌ها و سوابق نظامی خود خاطرنشان کردند: «اقداماتی که ما در چچن انجام می‌دهیم قادر به مطیع کردن هر مردمی است، اما بعید است که اعتماد چندین چچنی را متزلزل کند. سرسختی آنها باورنکردنی است.» («۶۰ سال جنگ قفقاز»، ژنرال بولگاکف).

تاریخ مدرن مردم چچن، ارزیابی‌های دشمنان و دوستان را تأیید می‌کند.

امروزه، چچن توسط بخش عظیمی از امپراتوری روسیه خرد شده است، اما شکسته نشده است. مردم چچن که توسط به اصطلاح «جامعه بین‌المللی» مورد خیانت قرار گرفته‌اند، یکی از سخت‌ترین دوره‌های تاریخ خود را سپری می‌کنند.

پس از دو جنگ بی‌سابقه و بی‌رحمانه، همراه با نسل‌کشی آشکار، سیاست هولناک قوم‌کشی علیه مردم چچن در حال اجرا است.

مسکو با کمک فشار روانی کامل و وحشت دائمی، تلاش می‌کند تا روحیه مردم را بشکند، آنها را در بی‌تفاوتی فرو ببرد و پوچی هرگونه تفکری در مورد آزادی را در آنها القا کند.

با این حال، چچن در تاریخ خود، بارها و بارها، نسل به نسل، دوران بدتری را تجربه کرده است، قدرت خود را افزایش داده و بارها و بارها عزم راسخ خود را برای رهایی از یوغ گروه روس، بازیابی آزادی و احیای قانون قادر مطلق در سرزمین خود به جهانیان نشان داده است.

در نبردها پیروز و بازنده وجود دارد. چچن هم پیروزی‌های بزرگ و هم تلخی شکست را تجربه کرده است. اما هرگز از مبارزه برای آزادی و دین خود دست نکشیده است و تا زمان فرا رسیدن فرمان خدا متوقف نخواهد شد.