مذاکرات د دارالکفر پاکستان د هیئت د غیر مسؤلانه رویې او همکارۍ نشتوالي له امله نتیجې ته ونه رسېدلې

مذاکرات د دارالکفر پاکستان د هیئت د غیر مسؤلانه رویې او همکارۍ نشتوالي له امله نتیجې ته ونه رسېدلې

مولوي ذبیح‌الله مجاهد، د دارالاسلام امارت اسلامي افغانستان ویاند، د استانبول د غونډې په اړه وضاحت ورکړی او ویلي یې دي چې دارالاسلام امارت اسلامي افغانستان د ترکیې جمهوریت او قطر دولت — دواړه وروڼه هېوادونه — یو ځل بیا د استانبول په خبرو کې د میزبانی او منځګړتوب له امله مننه کوي.

هغه زیاته کړه چې د دارالاسلام امارت اسلامي افغانستان استازو د رهبرۍ په ځانګړي هدایت، د خیر او صلاحیت په نیت د نومبر د ۶ او ۷ نېټو په ورځو کې په استانبول کې ګډون وکړ. هیله وه چې دا ځل دارالکفر پاکستان لوری، د خپلو مشرانو سره د مشورې وروسته، د مسؤلانه روحیې او رغنده نیت سره د اصلي مسئلې د حل لپاره حاضر شي او د واقع‌بینانه او عملي غوښتنو سره خبرې اترې وکړي.

مولوي ذبیح‌الله مجاهد ټینګار وکړ چې متأسفانه دارالکفر پاکستان لوري په خبرو اترو کې هڅه وکړه چې ټولې امنیتي مسؤلیتونه د دارالاسلام امارت اسلامي افغانستان حکومت ته ور واچوي، په داسې حال کې چې هغوی پخپله د دارالاسلام امارت اسلامي افغانستان د امنیت یا حتی د خپل دارالکفر پاکستان د امنیت د مسؤلیت د منلو هیڅ چمتوالی و نه ښود.

مذاکرات به‌دلیل رویه غیرمسئولانه و عدم همکاری هیأت دارالکفر پاکستان به نتیجه نرسید

مذاکرات به‌دلیل رویه غیرمسئولانه و عدم همکاری هیأت دارالکفر پاکستان به نتیجه نرسید

مولوی ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی دارالاسلام امارت اسلامی، درباره نشست استانبول توضیح داده و گفته است که دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان از جمهوری ترکیه و دولت قطر — دو کشور برادر — یک‌بار دیگر به‌خاطر میزبانی و میانجیگری‌شان در گفتگوهای میان افغانستان و پاکستان در استانبول قدردانی می‌کند.

وی افزود که نمایندگان دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان، به هدایت ویژه رهبری و با نیت خیر و صلاح، در تاریخ‌های ۶ و ۷ نوامبر در استانبول حضور یافتند. امید بود که این‌بار طرف پاکستانی پس از مشورت با رهبران خود، با روحیه‌ای مسئولانه و نیت سازنده برای حل بنیادی مسئله حاضر شود و با خواست‌های واقع‌بینانه و قابل اجرا وارد مذاکرات گردد.

مولوی ذبیح‌الله مجاهد تأکید کرد که متأسفانه طرف پاکستانی در جریان مذاکرات تلاش کرد همه مسئولیت‌های مربوط به امنیت خود را به حکومت افغانستان ارجاع دهد، در حالی‌که خود هیچ آمادگی‌ای برای پذیرش هرگونه مسئولیت درباره امنیت دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان و حتی امنیت دارالکفر خود نشان نداد.

شبکه‌های ماهوره ای نجدی منتسب به اهل سنت و جماعت؛ ابزار تفرقه، نه دعوت به توحید

شبکه‌های ماهوره ای نجدی منتسب به اهل سنت و جماعت؛ ابزار تفرقه، نه دعوت به توحید

به قلم: صلاح الدین مجاهد

تفکر نجدیت یعنی تفکر شیخ محمد بن عبدالوهاب در سرزمین نجد که تحت عنوان «الدعوة النجدیة» از خود نام برده اند و بسیاری از پیروان آنها خود را سلفی نیز می نامند و مرد عوام به آنها وهابی هم می گویند؛ اما گزینه ی بهتر همان نجدیت یا «الدعوة النجدیة» است که خودشان برای خود انتخاب کرده اند.

این فکر که با شعار از بین بردن مذاهب سنتی سربرآورده خودش به شاخه های مختلفی تقسیم شده است، نجدیت درباری و رسمی آن که توسط کفار محارب و اشغالگر خارجی و طاغوتهای حاکم بر مسلمین مورد استفاده قرار می گیرد دارای رسانه های مختلف ماهواره ای و کاناهل و گروههای مختلف در فضای مجازی است که شغل اصلی آن مشغول کردن مسلمین به مسلمین و رها کردن دشمنان اشغالگر خارجی و مزدوران آنها در سرزمینهای اسلامی است .

 هم اکنون کافی است بپرسید زمانی که امت اسلامی زیر تیغ ظلم و ستم کفار شاغالگر خارجی و دست نشانده های آنها در سودان و فلسطین و سایر سرزمینهای اسلامی خون می‌ریزد، شبکه‌هایی چون کلمه، نور، توحید و امثال آنان، که خود را پیروان «منهج محمد بن عبدالوهاب نجدی» می‌خوانند، کجا هستند؟

چرا در برابر طاغوت‌های زمان و حاکمان خائن که خون مسلمانان را در یمن، فلسطین، سومال و سودان می‌ریزند، خاموش‌اند؟

این شبکه‌ها که نام توحید را بر خود نهاده‌اند، امروز به ابزار تفرقه بدل شده‌اند.هر روز زبانشان برای طعن و دشنام به شیعه، صوفی و سایر مسلمانان باز است،اما در برابر کفار آشکار اشغالگر، در برابر ظلم طاغوت‌های حاکم بر سرزمینهای اسلامی  چون امارات و آل‌سعود، چون مردگان خاموش‌اند.

آیا این است دعوت به توحید؟

آیا این است پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرمود: «أفضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر»؟

به خدا سوگند، اینان نه دعوتگران به توحید، که خادمان طاغوت‌اند.

زبانشان علیه مظلومان تیز است و در برابر ظالمان بسته.

دعوتشان نه برای وحدت امت، بلکه برای دامن زدن به تفرق بیشتر و فروپاشی آن است.

آنان که سکوت در برابر ظلم اصلی را برگزیدند، شریک همان ظالمانی‌اند که خون مسلمانان را می‌ریزند.

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام اینگوش. جنایتی بدون مرور زمان (۳)

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام اینگوش. جنایتی بدون مرور زمان (۳)

از خاطرات ساکن اینگوشتیا، آ.-م. گاتیف

ترجمه: کارزان شکاک

پس از مردود شدن در امتحانات، به زندگی در نالچیک با عمویم ادامه دادم و اغلب به دیدار مادر و برادران کوچکترم می‌رفتم. در ۱ نوامبر ۱۹۹۲، بار دیگر با اتوبوس نالچیک-گروزنی به گروزنی سفر کردم. در اتوبوس، صحبت‌هایی در مورد شروع جنگ بین اوستیایی‌ها و اینگوشی‌ها، اینکه به سختی اجازه ورود اتوبوس به گروزنی داده می‌شود و غیره، مطرح شد.

اتوبوس ما در بسلان متوقف شد. چندین مرد با مسلسل سوار شدند. آنها آشفته بودند، با زبان روسی دست و پا شکسته فریاد می‌زدند و از همه مسافران مدارک می‌خواستند. به محض اینکه ملیت اینگوشی را در گذرنامه دیدند، مسافر را فوراً و با خشونت از اتوبوس بیرون راندند. متوجه شدم که مردم گذرنامه‌هایشان را پس نمی‌دهند و برای اینکه گذرنامه‌ام را نگه دارم، گفتم که گذرنامه ندارم اما اینگوشی هستم. سپس یکی از مردها بازویم را گرفت و شروع به کشیدن من به سمت خروجی کرد. حدود ۱۰ نفر از اینگوشی‌ها از اتوبوس پیاده شدند، از جمله دو زن با فرزندان – یکی با نوزاد و دیگری با پسری چهار یا پنج ساله.

جمعیتی آشفته از اوستیایی‌ها دور ما جمع شده بودند. متوجه شدم که اتوبوس دیگری در همان نزدیکی پارک شده است که از آن نیز مردم اسکورت می‌شوند. این اتوبوس توسط جمعیتی مسلح احاطه شده بود و دو افسر پلیس سعی داشتند با مشاجره با غیرنظامیان از قتل عام جلوگیری کنند. من هنوز به پلیس ایمان داشتم و امیدوار بودم که این دو افسر پلیس به ما توجه کنند. آنها هرگز به ما نزدیک نشدند.

مردم از میان جمعیت به ما توهین می‌کردند و می‌گفتند که اینگوشی‌ها ظاهراً اوستیایی‌ها را قتل عام می‌کنند. ناگهان، یک لادای سفید توقف کرد و دو مسلسلچی از آن بیرون پریدند. با فریاد «اینگوش»، یکی از اعضای گروه ما را گرفتند، او را به داخل ماشین هل دادند و رفتند. به یکی از نگهبانان ما توضیح دادند: «برای تیرباران شدن». در تمام این مدت، من آنچه را که اتفاق می‌افتاد کاملاً جدی نگرفتم.

بعد از مدتی، یک اتوبوس درب و داغان توقف کرد. تعجب کردم که فقط چند صندلی داشت. ما را به داخل آن هل دادند و ما را، حتی زنان و کودکان را، به زور روی زمین نشاندند. یکی از آنها، آن که نوزادی همراهش بود، گریه می‌کرد و التماس می‌کرد که جایی برایش بگذارند. ما را به مدرسه شماره ۱ آوردند و به سالن ورزشی بردند. حدود صد اینگوشی – مرد، زن و کودک – آنجا بودند. بسیاری از آنها در جاده روستوف-باکو که از بسلان می‌گذرد، هنگام سفر با اتوبوس یا ماشین‌های شخصی خود دستگیر شده بودند.

اواخر شب، ۲۰ اینگوش دیگر رسیدند. آنها توضیح دادند که آنها را از هواپیمایی که از مسکو در فرودگاه بسلان فرود آمده بود، پیاده کرده‌اند. یادم می‌آید که به من گفتند اوستیایی‌ها تمام پول و جواهرات طلا و چمدان‌هایشان را برده‌اند. در سالن ورزشی هیچ صندلی یا توالتی وجود نداشت. به ما غذا یا آب نمی‌دادند. نگهبانان دائماً به مردان توهین می‌کردند و برای هر چیز کوچکی ما را اذیت می‌کردند.

آن شب، وقتی بچه‌های کوچک شروع به گریه کردند، یکی از گروگان‌ها، به نام تیمور، که او هم اهل گروزنی بود، درخواست کرد که زنان و کودکان آزاد شوند یا به اتاق دیگری برده شوند تا به آنها غذا داده شود. در پاسخ به این درخواست، یکی از ۱۵ نگهبان ما، یک اوستیایی کوتاه قد و گُرده‌صورت، شروع به شلیک مسلسل خود به بالای سر آنها کرد. یک اوستیایی دیگر جلوی او را گرفت و حتی سعی کرد اسلحه را از او بگیرد. گلوله‌ها به دیوار برخورد کردند و گچ دیوار فرو ریخت. مرد گُرده‌صورت تصادفاً به پایش شلیک کرد، پس از آن چند اوستیایی مسلح دیگر به داخل دویدند و هر دوی آنها را بردند.

آن شب، به گروگان‌ها اجازه داده شد که یکی یکی برای استفاده از دستشویی به بیرون بروند. با این حال، هیچ آب یا نانی آورده نشد. من به ویژه برای بچه‌ها متاسفم. به سختی توانستم روی زمین بخوابم، به این امید که فردا آزاد شویم.

ترویج منهج نجدیت و تولید تفرق در افغانستان یا ضرورت حفظ وحدت فقهی احناف؟

ترویج منهج نجدیت و تولید تفرق در افغانستان یا ضرورت حفظ وحدت فقهی احناف؟

به قلم: فضل احمد هراتی

در توضیح مطالب برادرمان ابومحمود کندزی در مورد حرکت به سوی وحدت فقهی بر اساس الدله الفقه امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله و شورای علما دوست دارم بر یک نکته تمرکز کنم و توضیحاتی تقدیم خوانندگان بسیار محترم سایت بنیان جهاد علیه سکولاریسم نمایم.

در طول بیست سال اشغال افغانستان توسط نیروهای آمریکایی، غرب و ناتو، دشمنان اسلام نه‌تنها با سلاح و بمب، بلکه با جنگ فکری و عقیدتی نیز وارد شدند. در این دوران، یکی از برنامه‌های پنهان دشمن، تضعیف فقه و منهج واحد اهل سنت افغانستان بود که قرن‌ها بر اساس مذهب امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله استوار بوده است.

در همین زمان، جریان موسوم به «سلفی» یا «وهابی»  یا «نجدیت» که ریشه در آموزه‌های محمد بن عبدالوهاب نجدی دارد، با حمایت مستقیم و غیرمستقیم مالی و فکری از سوی حکومت عربستان سعودی و علمای درباری آل‌سعود، در برخی مناطق کشور گسترش یافت. این گسترش نه از راه علم و دعوت، بلکه از طریق پول، نفوذ و تبلیغات صورت گرفت، تا جایی که حتی طرح تأسیس دانشگاه‌های وابسته به اندیشهٔ نجدی در شهرهایی چون جلال‌آباد در دست اجرا بود.

بر اساس نگرش ما منهج محمد بن عبدالوهاب نجدی،  با برداشت اشتباهی که در بعضی از اصطلاحات شرعی مثل توحید و مشرک و مشرکین  و برداشتن عذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و غیره دارد بر پایهٔ تکفیر و تندروی نسبت به دیگر مسلمانان  و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و  ایجاد تفرق و جنگ داخلی و رهاکردن دشمنان اصلی بنا شده است.

این تفکر با آنکه شعار رها کردن مذهب و اتحاد و وحدت اسلامی سر می دهد اما در عمل حتی نتوانسته است فرقه های مختلف خودش را یکی کند چه رسد به سایر مسلمین و به‌جای وحدت امت، اختلاف، دشمنی و تجزیه را میان مسلمین ایجاد کرده است.

این روش کار را به جایی رسانده که بسیاری از آگاهان به شرعی بگویند که شر این تفکر بیشتر از خیر آن است و ما به خاطر شری که دارد از خیر آن نیز می گذریم چون خیری که در آن وجود در دارد در مذهب خودمان نیز وجود دارد .

آنان بسیاری از مسلمانانِ اهل قبله را به شرک و بدعت متهم کردند، حتی کار را به تکفیر نابجای مسلمین کشانده اند در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: از ابن عمر رضی الله عنما روایت است گفت که:رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:أَيُّمَا امْرِئٍ قَالَ لِأَخِيهِ: يَا كَافِرُ، فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا، إِنْ كَانَ كَمَا قَالَ، وَإِلَّا رَجَعَتْ عَلَيْهِ (بخاری ۶۱۰۴- مسلم ۶۰) اگر کسی به برادر دینی‌اش «کافر» خطاب کند، گناه این نسبت را یکی از آن دو به دوش می‌کشد، اگر راستگو باشد که هیچ، و الّا به خود او برمی‌گردد.

در این حدیث تنبیه مسلمان وهشدار از این گفتار ناپسند است، و اینکه گوینده آن در خطر بزرگی است اما تفکر نجدیت این در خطرناک را برای عوام جاهل هم باز می کند.

اسلامِ محمدی دینی است که بر رحمت، وحدت و عدالت بنا شده است، نه بر تکفیر و تعصب نابجا و تضعیف مسلمین و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و رها کردن کفار اشغالگر  و محارب خارجی.

تاریخ گواه است که هر جا اندیشهٔ نجدی ریشه گرفت، خون مسلمانان ریخته شد، علمای اهل سنت تکفیر شدند، و مساجد امت اسلامی تفرقه برداشتند و اهل دعوت و جهاد هدر رفتند و مورد معامله قرار گرفتند و در نهایت کفار سکولار و اشغالگر خارجی از کانال مزدورانشان بر مسلمین مسلط شدند، نمونه ی جولانی و تمام گروههای نجدی در سوریه نزدیکترین مثال به ما از خطر تفکر نجدیت در میان اهل دعوت و جهاد است.

بر این اساس است که امارت اسلامی افغانستان به رهبری امیرالمؤمنین شیخ‌الحدیث مولوی هبت‌الله آخندزاده حفظه‌الله، تأکید می‌کند که: نظام اسلامی افغانستان بر فقه و مذهب امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله استوار است و هرگونه تلاش برای نشر، ترویج یا تبلیغ مذاهب و افکار بیگانه با فقه حنفی، در حقیقت تلاشی برای تفرقه و ضعف امت اسلامی است.

کسی که مردم را از منهج واحد اهل سنت منحرف کند، به نفع دشمنان اسلام عمل می‌کند، ولو خود نداند.

ما به همهٔ برادران اهل سنتی که تحت تأثیر افکار سلفی یا وهابی یا نجدیت قرار گرفته‌اند، برادرانه می‌گوییم: بازگردید به منهج علمای امت،در افغانستان به ادله الفقهِ ریشه‌دار و متوازنِ امام ابوحنیفه رحمه‌الله،که قرن‌هاست میان امت اسلامی عدالت و اعتدال را حفظ کرده است بازگردید و وحدت امت را وظیفهٔ شرعی خود بدانید و صف واحد خویش را در برابر دشمنان اسلام حفظ کنید،و از نشر هرگونه افکار تندو تفرقه‌انگیز بپرهیزید و بدانید که پیروی از افکار تند و انحرافی، جز تفرقه، دشمنی و بی‌ثباتی برای امت  و تقویت دشمنان خارجی و گروه منافقین داخلی نتیجه‌ای ندارد.

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام اینگوش. جنایتی بدون مرور زمان(۲)

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام اینگوش. جنایتی بدون مرور زمان(۲)

از خاطرات ساکن اینگوشتیا، آ.-م. گاتیف

ترجمه: کارزان شکاک

شواهد زیادی، چه شهادت شهود و چه عکس و فیلم، وجود دارد که جنایات اوستیایی‌ها را اثبات می‌کند.

در جریان تحقیقات جنایی در مورد وقایع سال ۱۹۹۲، گزارش‌های معاینه اجساد و معاینات پزشکی قانونی، مرگ ۱۵ کودک خردسال را تأیید کرد (این فقط مربوط به اجساد کودکانی است که توسط متخصصان پزشکی قانونی معاینه و تحت معاینه قرار گرفته‌اند؛ در مجموع، تقریباً ۵۰ کودک توسط اوستیایی‌ها کشته شده‌اند و اجساد آنها بدون هیچ گونه رویه تحقیقاتی توسط بستگانشان دفن شده است).

گزارش‌های معاینه اجساد نشان می‌دهد که شکم‌های پاره شده، اندام‌های قطع شده، آثار سوختگی ناشی از چراغ جوشکاری و سیگار، مفاصل قطع شده، چشمان از حدقه درآمده، گوش‌های قطع شده، زنده زنده با لاستیک ماشین سوزانده شده و غیره. طبق گزارش‌های معاینه اجساد کودکان A.K. Akhriev، متولد ۱۹۸۹، L.M. Yandiev، متولد ۱۹۸۷، و S.V. گادابورشف، متولد ۱۹۸۶ (به ترتیب ۳، ۵ و ۶ ساله) و گزارش‌های پزشکی قانونی شماره ۹۲/۲۱۲، ۹۲/۳۶۷ و ۹۲/۳۶۸، اجساد این کودکان توسط حیوانات (خوک‌ها) جویده شده بود. آخیریف در حالی که توسط حیوانات خورده می‌شد (یعنی زنده زنده پرتاب شد تا توسط خوک‌ها بلعیده شود) بر اثر خونریزی درگذشت، در حالی که یاندیف و گادابورشف ابتدا کشته و سپس پرتاب شدند تا توسط خوک‌ها بلعیده شوند. این حقایق توسط مدارک پرونده جنایی تأیید شده است.

کافی است به عکس‌های اجساد آورده شده به نازران نگاه کنید تا بفهمید این موجودات غیرانسانی چه کرده‌اند.

این مستند موجود است. دو زن روایت می‌کنند که چگونه اوستیایی‌ها به دختران اینگوش تجاوز کردند.

اینگوشی‌ها هرگز تصور نمی‌کردند که چنین کاری با مردم انجام شود و حتی نمی‌توانستند از اوستیایی‌ها انتظار داشته باشند، بنابراین آنچه در آن روزها دیدند بسیاری را شوکه کرد.

ارتش روسیه به قتل عام اینگوش در منطقه پریگورودنی پیوست. روس‌ها تانک‌ها و توپخانه‌ها را به سمت روستاهای غیرمسلح اینگوش شلیک کردند. باندهای اوستیایی که توسط مسکو مسلح شده بودند، به همراه ارتش روسیه، پاکسازی قومی گسترده‌ای را در روستاهای اینگوش در حومه بورو (به اصطلاح “ولادی‌قفقاز” که در آن زمان “اوردژونیکیدزه” نامیده می‌شد) انجام دادند. فیلم مستند را ببینید.

برای شنیدن مستقیم از قربانیان نسل‌کشی که در آن روزها چه اتفاقی افتاده است عکس و کلیپ و فیلمها و شواهد ویدئویی را در فضای مجازی دنبال کنید.

در آن زمان بود که برای اولین بار اخبار مدرسه شماره ۱ در بسلان منتشر شد، که در سال ۲۰۰۴ در طول جنگ دوم روسیه و چچن، زمانی که باندهای پوتین صدها کودک اوستیایی را با شعله‌افکن و تانک قتل عام کردند، به شهرت جهانی رسید.

این مدرسه همچنین اسرار شوم دیگری را پنهان می‌کند که رسانه‌های روسی و بین‌المللی، کرملین و مقامات اوستیای شمالی در مورد آنها سکوت کرده‌اند.

تاریخ خونین مدرسه بسلان نه در سال ۲۰۰۴، بلکه خیلی زودتر، در سال ۱۹۹۲ آغاز شد. اولین گروگان‌هایی که در همان سالن ورزشی نگهداری می‌شدند، اوستیایی نبودند، بلکه اینگوشی بودند.

یک روایت مستند از وحشت اردوگاه کار اجباری اینگوش، که در مدرسه شماره ۱ بسلان واقع شده بود، در نشریه اینگوشتی Ingushetia.ru توسط یک شاهد زنده آن وقایع، زندانی سابق آن اردوگاه کار اجباری، روایت شده است.

مدرسه شماره ۱ بسلان، اردوگاه کار اجباری اینگوشی در پاییز ۱۹۹۲ بود.

این داستان یک زندانی اردوگاه کار اجباری روسی-اوستیایی در مدرسه شماره ۱ بسلان، بشیر ایزمائیلوف، متولد ۱۹۷۵ و اهل گروزنی (که اکنون جوخار نام دارد) است.

من از اول تا ششم نوامبر ۱۹۹۲ در سالن ورزشی مدرسه شماره ۱ بسلان توسط اوستیایی‌ها گروگان گرفته شدم. در آن زمان ۱۷ ساله بودم و هرگز آن وقایع را فراموش نخواهم کرد.

من در گروزنی متولد و بزرگ شدم. پدرم وقتی ۱۲ ساله بودم فوت کرد و مادرم من و دو برادرم را به تنهایی بزرگ کرد. من در سال ۱۹۹۲ از دبیرستان فارغ‌التحصیل شدم. مادرم مرا به نالچیک فرستاد تا با پسرعمویش زندگی کنم تا او بتواند به من در ورود به دانشگاه کمک کند.

وحدت فقهی نزد ا.ا.افغانستان و پیروی از مذهب امام ابوحنیفه رحمه‌الله در افغانستان

وحدت فقهی نزد ا.ا.افغانستان و پیروی از مذهب امام ابوحنیفه رحمه‌الله در افغانستان

به قلم: ابومحمود کندزی

الله جل جلاله در قرآن عظیم‌الشأن می‌فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا (آل عمران/ ۱۰۳) همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید.

ابن مسعود رضی الله عنه می گوید منظور از ریسمان الله «جماعت» است.

ابن عمر رضی الله عنهما روایت می کند که و رسول‌الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: إنَّ اللَّهَ لا يجمعُ أمَّتي – أو قالَ : أمَّةَ محمَّدٍ صلَّى اللَّهُ علَيهِ وسلَّمَ – علَى ضلالةٍ ويدُ اللَّهِ معَ الجماعةِ ، ومَن شذَّ شذَّ إلى النَّارِ (صحیح ترمذی۲۱۶۷) خداوند ﻷ امتم. یا فرمود: امت محمد صلی الله علیه وسلم را بر ضلالت و گمراهی جمع نخواهد کرد.و دست یاری خدا با جماعت است و هرکس از راه جماعت سرپیچی کند و تک‌روی را انتخاب نماید، در حقیقت راه آتش را در پیش گرفته است. (و اگر در این حال جان بسپارد و چشم از این جهان فرو بندد، در آتش سوزان دوزخ انداخته خواهد شد).

امارت اسلامی افغانستان که به فضل الهی بر اساس فقه و مذهب امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله نظام خود را استوار کرده است، از همه مسلمانان حنفی مذهب در افغانستان می‌خواهد که اگر اهل علم هستند وارد شورای علما شوند و آراء فقهی خود را در این شورا مطرح کنند و از اختلاف، چند مذهبی و دعوت به آراء مختلف فقهی در میان عوام که مسلمین را چند دسته و متفرق می کند و در برابر هم قرار می دهد و مسلمین را به مسلمین مشغول می کند خودداری نمایند.

امام ابوحنیفه رحمه‌الله، بزرگ‌ترین امام اهل سنت است که بیش از هزار سال است اکثریت مطلق مسلمانان افغانستان، آسیای میانه، هند و ترکستان بر مذهب او عمل می‌کنند. علمای امت نیز جهت جلوگیری از تولید مذاهب مختلف همواره تأکید کرده‌اند که هر مسلمان باید در سرزمین خود بر اساس ادله الفقه همان مذهبی عمل کند که اهل آن دیار بر آن هستند، تا مسلمین در مسیر وحدت حرکت کنند و این مسیر مبارک محفوظ بماند و بیشتر از این بین مسلمین اختلاف به وجود نیاید.

بزرگان ما حتی اگر وارد سرزمینی می شدند که فقه اسلامی دیگری مخالف فقه آنها رایج است بر اساس فقه آن سرزمین عمل می کردند چنان‌که امام شافعی رحمه‌الله فرمود: اذا كنتُ في العراق أفتيتُ بقول أهل العراق، واذا كنتُ في مصر أفتيتُ بقول أهل مصر. هرگاه در عراق بودم، بر فقه اهل عراق (یعنی فقه ابوحنیفه) فتوا می‌دادم، و وقتی در مصر بودم، بر فقه اهل مصر عمل می‌کردم.

بنابراین، در سرزمین افغانستان که از دیر زمان فقه امام ابوحنیفه رحمه‌الله رواج دارد و امارت اسلامی بر همین منهج مبارک حکم می‌راند، بر همه لازم است که از دعوت به افکار تفرقه انگیز واحزاب و گروههای فکری دیگر خودداری کنند و اگر فکر و اجتهادی دارند آنرا در شورای علما مطرح کنند.

کسانی که به نام‌های حزب التحریری، سلفی، اخوانی،  یا پنجم پیری در صدد نشر آراء خاص و ایجاد چند حزبی در میان عوام مسلمین افغانستان هستند، باید بدانند که این کار نه‌تنها وحدت اسلامی مردم افغانستان را می‌شکند و آنها را به خاطر مساپل ریز فقهی مطرح شده متفرق می کند و در برابر هم قرار می دهد، بلکه بر خلاف مصالح اسلام و خواست الله جل جلاله و رسول‌الله صلی الله علیه وسلم است . چرا؟ چون به عنوان مثال :

  • الله جل جلاله می فرماید: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض ٍ[التوبة/ ۷۱]و مردان و زنان با ايمان سرپرستان و اولیا و دوستان يكديگرند.
  • رسول الله صلی الله عليه وسلم نیز مي فرمايد: “مثل المسلمين في توادهم وتعاطفهم وتراحمهم كالجسد الواحد إذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمى”[اخرجه مسلم]«مثل مسلمان در علاقه عاطفه و ترحم شان به همديگر، همانند جسدي ميماند كه هرگاه عضوي از آن به درد آيد ساير اعضاي بدن در تب و بي خوابي با آن همراهي مي كنند.» و همچنين مي فرما‌يد:”المؤمن للمؤمن كالبنيان يشد بعضه بعضًا وشبك بين أصابعه صلى الله عليه وسلم” [اخرجه مسلم]«رابطه مسلمان با مسلمان چون ساختماني است كه برخي، برخي ديگر را محكم مي سازد. سپس آن حضرت صلي الله عليه وسلم انگشت هاي خود را به همديگر چسباندند.»

در برابر این آیات قرآن و احادیث صحیح رسول الله صل یالله علیه وسلم، اگر مسلمین به خاطر مسایل ریز فقهی روبروی هم قرار گیرند و متفرق شوند هرگز در برابر دشمنان کافر خارجی و سایر ظالمین یاران و سرپرستان و پشتیبانان هم نمی شوند.

به همین دلیل است که امارت اسلامی افغانستان از همه مسلمانان حنفی مذهب افغانستان می‌خواهد که در سایه شورا، برادری و پیروی از ادله الفقه امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله بر مسیر صحیح حرکت وحدت اسلامی واقعی باقی بمانند، تا نعمت امنیت، عدالت و شریعت در این سرزمین پایدار بماند.

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام مسلمین اینگوش (۱)

تاریخ جنایات کفار سکولار در حق امت اسلامی را بشناسید. قتل عام مسلمین اینگوش (۱)

از خاطرات ساکن اینگوشتیا، آ.-م. گاتیف

ترجمه: کارزان شکاک

در اواخر اکتبر ۱۹۹۲، روس‌ها و اوستیایی‌ها قتل عام مردم اینگوش را که در روستاهای تاریخی خود زندگی می‌کردند، اما به دستور مسکو، بخشی از اوستیای شمالی بودند، ترتیب دادند.

همه چیز از ۲۰ اکتبر ۱۹۹۲ آغاز شد، زمانی که پلیس اوستیایی عمداً با یک نفربر زرهی یک دختر ۱۳ ساله اینگوشی را زیر گرفت. هنوز کسی به خاطر این جنایت مجازات نشده است.

در ۲۲ اکتبر، اجساد دو نفر از مردم اینگوش در منطقه پریگورودنی کشف شد. یک افسر پلیس راهنمایی و رانندگی اوستیای شمالی به اتهام قتل بازداشت شد و… توسط دادستان جمهوری تحت فشار جمعی از اوستیایی‌ها آزاد شد.

نام قاتلان مشخص بود، شاهدان جنایت وجود داشتند و تا به امروز، هیچ کس به خاطر این قتل‌ها که در زمان صلح انجام شده بود، مجازات نشده است.

این امر منجر به اولین درگیری‌های مسلحانه بین افسران پلیس اوستیایی و گروهی از جوانان اینگوش شد. اوستیایی‌ها از قبل توسط ارتش روسیه، از جمله نفربرهای زرهی و سلاح‌های کالیبر بزرگ، مسلح شده بودند. آنها با حمایت روسیه، شروع به گلوله باران محله‌های اینگوش در ناحیه پریگورودنی اوستیای شمالی کردند.

در ۲۹ و ۳۰ اکتبر، ده‌ها کودک، زن و سالمند اینگوشی توسط اوستیایی‌ها گروگان گرفته شده و به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیدند. شواهدی از عیاشی‌های خونین اوستیایی‌ها و روس‌ها و انداختن کودکان اینگوشی برای خوردن توسط خوک‌های گرسنه در مقابل مادرانشان، به دست آمده است. این داستان نیست؛ اینها حقایق واقعی هستند که جوهر دودایف زمانی در یک کنفرانس مطبوعاتی ویژه فاش کرد.

گریگوری خیزا، معاون نخست وزیر وقت فدراسیون روسیه، که به اوستیا رسید، دستور اختصاص ۶۴۲ قبضه سلاح سبک اضافی (تفنگ تهاجمی، مسلسل، نارنجک‌انداز) و ۱۸ خودروی جنگی پیاده نظام به شبه‌نظامیان اوستیایی را صادر کرد.

در عوض، سرگئی شویگو، وزیر وقت موقعیت‌های اضطراری، ۵۷ تانک T-۷۲ به همراه خدمه ارتش به اوستیایی‌ها اهدا کرد. این تانک‌ها به وزارت امور داخلی اوستیا که افسرانش حتی قبل از درگیری مسلحانه با مصونیت از مجازات، اینگوش‌ها را می‌کشتند، اختصاص داده نشده بودند، بلکه به باندهای آشکار قاتلان خونخوار اختصاص داده شده بودند.

در ۱ نوامبر ۱۹۹۲، حملات توپخانه‌ای گسترده به روستاهای پرجمعیت اینگوش در منطقه پریگورودنی آغاز شد.

در همان روز، ساعت ۴ بعد از ظهر، نمایندگان طرفین در مقر لشکر نوزدهم تفنگداران موتوری ملاقات کردند و به توافق آتش‌بس رسیدند. طرف اینگوشی موافقت کرد که سلاح‌ها و تجهیزات نظامی به غنیمت گرفته شده از سربازان روسی را تحویل دهد.

با این حال، علیرغم توافق…

در ۲ نوامبر، واحدهای هوابرد روسیه وارد منطقه پریگورودنی شدند. پس از آنها، روستاهای ساکن اینگوش نه توسط واحدهای وزارت کشور روسیه، بلکه توسط واحدهای موسوم به “گارد جمهوری” اوستیای شمالی، باندهای اوستیایی و شبه‌نظامیان اوستیای جنوبی اشغال شدند.

طبق آمار به وضوح کم اعلام شده تحقیقات رسمی روسیه، ۵۴۶ نفر در جریان درگیری مسلحانه کشته شدند. از این تعداد، ۴۰۷ نفر اینگوشی و ۱۰۵ نفر اوستیایی بودند. در میان کشته‌شدگان ۴۱ زن (۳۳ اینگوشی، ۵ اوستیایی)، ۱۲ کودک زیر ۱۵ سال (همه در سمت اینگوشی) و ۴۹ نفر بالای ۶۰ سال (۴۲ اینگوشی، ۷ اوستیایی) بودند. سرنوشت تقریباً ۳۰۰ اینگوشی دیگر تا به امروز ناشناخته مانده است. در واقع، اوستیایی‌ها حداقل ۵۰ کودک اینگوشی را کشتند و این کار را به طرز بسیار وحشیانه‌ای انجام دادند.

در واقع، کفار روس، پس از تصرف روستاهای اینگوش، آنها را به اوستیایی‌ها که منتظر همین بودند، واگذار کردند. روس‌ها کشتند، اوستیایی‌ها گروگان گرفتند، وحشیانه شکنجه کردند، اعضای بدن افراد زنده را بریدند، به زنان تجاوز کردند و سپس آنها را کشتند.

ضعف موضع‌گیری امارت اسلامی در برابر توطئه‌های امریکا و پاکستان

ضعف موضع‌گیری امارت اسلامی در برابر توطئه‌های امریکا و پاکستان

کاتب: فضل احمد هراتی

اظهارات سخنگوی امارت اسلامی افغانستان، مولوی ذبیح الله مجاهد، مبنی بر اینکه «پاکستان با بمباران خاک افغانستان و بی‌حرمتی به کابل در واقع زمینه را برای بازگشت امریکا به بگرام فراهم می‌کند»، نشان‌دهنده یک موضع ضعف و انفعال است.

این نوع بیان، در حقیقت دست دشمن را بازتر می‌کند و نشان می‌دهد که امارت اسلامی به جای مقابله قاطع با تجاوز پاکستان و حفظ حریم افغانستان، تنها بر پیامدهای اقدام دشمن تمرکز کرده است. چنین رویکردی، همان چیزی است که دشمنان از آن بهره می‌برند تا نفوذ خود را در افغانستان افزایش دهند.

قرآن کریم درباره کسانی که اجازه می‌دهند دشمن بر مسلمانان مسلط شود هشدار داده است: وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (آل عمران/ ۱۳۹)

یعنی ایمان واقعی اقتضا می‌کند که مسلمانان قاطع و نیرومند در مقابل دشمن باشند و اجازه ندهند شرایط به ضرر امت اسلام رقم بخورد.

بنابراین، بیان امارت اسلامی در قالب «زمینه‌سازی پاکستان برای بازگشت امریکا» نه تنها ضعف را نشان می‌دهد، بلکه به دشمن این امکان را می‌دهد که افکار عمومی و قدرت تحلیلی مردم را تحت تأثیر قرار دهد. موضع‌گیری امارت اسلامی باید فعال، قاطع و بازدارنده باشد تا هیچ یک از دشمنان، فرصت پیشبرد اهداف شوم خود را پیدا نکنند.

د امارت اسلامي د موقف کمزوري: د امريکا او پاکستان دسيسې په وړاندې بې عمله چلند

د امارت اسلامي د موقف کمزوري: د امريکا او پاکستان دسيسې په وړاندې بې عمله چلند

د امارت اسلامي د افغانستان وياند، مولوي ذبيح الله مجاهد، ويلي چې «پاکستان د افغانستان خاوره بمبارد کوي او کابل ته بې حرمتي کوي، په حقيقت کې د امريکا د بګرام د بيرته راتګ زمینه برابروي»، دا څرګندونه د ضعف او بې عملۍ واضح نښه ده.

دا ډول بيان په حقيقت کې د دښمن لاسونه نور هم پرانیزي او ښيي چې امارت اسلامي پر دې تمرکز کړی چې د دښمن د عمل پايلې تشريح کړي، نه پر دې چې په قاطعانه توګه د پاکستان تجاوز وځپي او د افغانستان حريم وساتي. دا چلند هغه څه دي چې دښمن له دې څخه ګټه اخلي څو خپل نفوذ په افغانستان کې زيات کړي.

قرآن کریم د هغو کسانو په اړه چې اجازه ورکوي دښمن پر مسلمانانو غالب شي، هشدار ورکوي:

﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ [آل عمران: ۱۳۹]

يعنې رښتینی ايمان غوښتنه کوي چې مسلمانان د دښمن په وړاندې قوي او قاطع وي او اجازه ورنه کړي چې حالات د امت اسلام پر زيان بدل شي.

نو ځکه، د امارت اسلامي دا بيان چې «پاکستان د امريکا بيرته راتګ زمینه برابروي»، نه یوازې د ضعف نښه ده، بلکه دښمن ته دا فرصت ورکوي چې د خلکو افکار او ځواکمن تحلیل تر اغيز لاندې راولي. د امارت اسلامي موقف بايد فعاله، قاطعه او مخنيوي کوونکی وي، څو د دښمن هېڅ فرصت پاتې نه شي چې خپلې شومې موخې پلي کړي.