پیش زمینه های حرکت به سوی انقلاب جهانی اسلامی: (۲) – جماعتی صادق و رهبری هدایت یافته
به قلم: شیخ ابی سعد العاملی (با اندکی تصرف)
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس برای خداوندی که پروردگار جهانیان است، پروردگار ضعیفان و درهم کوبنده متکبرین، و درود و سلام خداوند بر شریفترین فرستادگان و سرور پیامبران و پیشوای مجاهدین، پیامبرمان محمد و بر تمامی خاندان و اصحاب و یارانش و بر تمامی کسانی که را هدایت ایشان را در پیش گرفته اند. اما بعد ..
به راستی دورانی که ما در آن به سر می بریم همان دوران غریبی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در حدیثی صحیح به آن اشاره فرموده اند:
«جاء الاسلام غريباً و سيعود غريباً كما بدأ فطوبى للغرباء، الذين يصلحون ما أفسد الناس من سنتی»
«اسلام غریب آغاز شد و در آینده نیز غریب خواهد شد، همانگونه که آغاز شده بود، پس خوش به حال غریبان، کسانی که آنچه را که مردم از سنت من فاسد کرده اند، اصلاح می کنند.»
این دوران همچنین دوران جمود مسلمین و بی تفاوتیشان نسبت به حصار و جنگی است که علیه دین و ارزش ها و اخلاق آنها بر پا شده. همچنین بی تفاوتی نسبت به غارت خیرات آنها و فاسد کردن اخلاق آنها در وسیع ترین شکل خود است.
در نتیجه سعی در یافتن وسائل و اسباب بیداری و قیام امت، امری است ضروری و لازم.
این وظیفه مهم بر صاحبان نفوس ضعیف امری دشوار و غیر ممکن به نظر می آید اما در عین حال در نظر صاحبان اراده ی قوی امری ساده و ممکن است – با وجود طولانی بودن راه و فراوانی قربانی ها- و اگر عوامل اساسی وجود داشته باشد باید به این عوامل، عینیت و واقعیت بخشید و آنها را در عمل پیاده کرد.
عامل دوم: جماعتی صادق و رهبری هدایت یافته
زمانیکه این عقیده پاک در نهاد این مجموعه شکل گرفت، علی رغم عده کم آنها، می توانند جماعتی مؤمن تشکیل دهند که خداوند به وسیله آنها دین اسلام را نصرت دهد. این دقیقاً همان کاری بود که پیامبر صلی الله علیه و سلم زمانیکه خداوند او را به سوی مردم مبعوث کرد، در پیش گرفت، ایشان مجموعه ای از مؤمنان را انتخاب نمود و بذر عقیده ای صحیح و خالی از هرگونه شائبه را در دل آنها کاشت و این عمل تا زمان مناسبی ادامه یافت که در نهایت ثمره آن به بهترین شکل ممکن بروز کرد.
پس امکان ندارد دین اسلام بر پا شود مگر در خلال ایجاد یک جماعت مؤمن که اوامر خداوند متعال را به جای آورند. و لازم است که یک سری صفات درون این جماعت وجود داشته باشد تا اینکه شایستگی حمل این امانت تغییر و انقلاب مورد انتظار را پیدا کنند.
پاکی عقيده، مهمترين ويژگی است که بايد در اين گروه باشد، زيرا امکان ندارد که افرادی بر سر اطاعت از خداوند و رسولش صلی الله علیه و سلم جمع شوند، در حاليکه عقيده شان با هم متفاوت باشد و يا در آن عقيده، فسادی موجود باشد.
اخلاص
یکی از نشانه های پاکی عقیده، وجود اخلاص در عمل است. پس نباید هیچ کس بر مبنای رسیدن به اهداف و مصالح شخصی و یا برای ارضای هوای نفسش به جماعت بپیوندد. و هجرت حتماً باید به سوی خدا و رسولش باشد، نه به منظور کسب نفع دنیوی.
پس لازم است در همان ابتدا، هدف از وارد شدن به دين تصحيح شود، تا برای ما معلوم شود که هدفی که به دنبالش هستيم، چيست؟
پیوستن ما به جماعت باید با هدف نصرت دین و نشر عقیده توحیدی باشد، هرچند که در این راه تمام دارایی خود را صرف کنیم. چون ما صرفاً وسیله هایی هستیم که خداوند به منظور تحقق عبودیت خود در زمین قرار داده است.
( قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ) انعام ۱۶۲ و ۱۶۳
«بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آنِ خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش می کنم و کارهای خود را در مسیر رضایت او می اندازم و بر بذل مال و جان در راه خداوند می کوشم و در این راه می میرم، تا حیاتم ذخیزه مماتم شود.) * خدا را هیچ شریکی نیست. و به همین دستور داده شده ام، و من اولین مسلمان (در میان امت خود، و مخلص ترین فرد در میان همه انسانها برای خدا) هستم.»
اخلاص عاملی اساسی است که بايد هم در رهبر و هم در سربازان موجود باشد. قبل از صحبت درباره ی رهبر هدايت یافته، لازم است ابتدا در مورد سربازان صحبت شود، چون آنان هستند که پایه های اساسی جماعتی را تشکیل می دهند که این امانت مورد انتظار را حمل می کند..
سربازانی سخت گیر و خشن نسبت به کافران و رئوف و مهربان در میان خود
ممکن نيست تعبيری دقيق تر، کامل تر و صادقانه تر از آنچه که در قرآن آمده، نسبت به حالتی که افراد يک جماعت ايمانی بايد داشته باشند، پيدا کنيم، زيرا قرآن در اين زمينه “تعبيری تکوینی ” دارد و همزمان به مؤمنان امر می کند که آن را در زندگی دعوی و جهادی خود محقق کنند.
شدت، نقطه ی مقابل رحمت است و در اين [ داشتن هر دوی اين ويژگی ها ] تناقضی نيست، بلکه این نشانه تکامل و شمولیت در اخلاق و نحوه ی تعامل با ديگران است.
سخت گیری و اعمال خشونت در برابر دشمنان حق و دین و حتی انسانیت، به عنوان پناهگاهی محکم برای یک جماعت مؤمن به حساب می آید. و از آن طرف مهربانی و عطوفت در بین مؤمنان یک عامل اصلی برای دلگرمی و پشتیبانی معنوی مؤمنان در برابر نیروهای دشمن است.
پس برای هیچ جماعتی امکان ندارد بدون داشتن این هم پيوستگی و این رحمت و مهربانی و ایثار در بین افرادش، در برابر خطرات داخلی و خارجی مقاومت کند.
افراد جماعت مانند يک تپه ی واحد هستند، تمام اعضاء دارای جايگاه و ارزش مخصوص به خود هستند – مثل يک بدن – ممکن نيست که ما به يکی از اعضاء نياز نداشته باشيم، همچنان که ممکن نيست عضوی از اعضای بدن خارج از نظمی که خداوند متعال مقرر فرموده است، فعالیت کند وگرنه کار بدن دچار خلل خواهد شد. و نظام و قوانینی که لازم است در یک جماعت ایمانی از آن پیروی شود، همان فرايضی است که خداوند متعال بر ما واجب کرده است، از جمله اطاعت از خداوند متعال و اطاعت از ولی امری که از خودمان است در کارهای نیک [ نه منکر ] و اينکه هرگاه امری مخالف امر خداوند جلّ جلاله و رسولش صلی الله عليه و سلم يافتيم در راه خداوند متعال از سرزنش سرزنش کنندگان نترسيم.
پس سربازان به منزله نگهبانان امینی برای جماعت در برابر کناره گیری از حق هستند.
رهبری هدایت یافته
هر جماعتی که سعی می کند شرع خداوند متعال را در زمين بر پا کرده و موجبات عبادت خداوند را فراهم نمايد، باید به اين سنت ها گردن نهد، در نتيجه بايد رهبری و امارتی وجود داشته باشد که نقشش تدبير، هماهنگی امور و جلو بردن کارها باشد، تا امور و تلاش های صورت گرفته به هدر نرود و مسير حرکت جماعت در راستای تقابل با سنن الهی در هستی نباشد و به گونه ای نشود که اهدافی که جماعت به خاطر آن قيام کرده، محقق نشود.
ضرورت وجود یک رهبر صالح برای یک جماعت مسلمان مانند ضرورت وجود سر برای بدن است، و این مسئله از بدیهیاتی است که هیچ انسان عاقلی منکر آن نیست، چه برسد به کسی که در راه دین خدا و به منظور برپایی شرع خداوند در زمین، تلاش و کوشش می کند.
بر رهبر مسلمان لازم است که از نظر التزام و پايبندی به مبادی دین و ثبات قدم بر آن مبادی در سطحی عالی قرار داشته باشد، اگرچه در مواجهه با دشمن تنها خود باقی بماند. لازم است قبل از هر چيز اين خصوصيت اساسی در رهبر موجود باشد و با اين ويژگی از سربازان و لشگريان متمايز و برتر باشد.
رهبر بايد از ميان خود جماعت ايمانی انتخاب شود تا از طرف جماعت مورد تایید باشد، نه اينکه از خارج آن.
همچنان بر اعضای جماعت واجب است که در وهله ی اول رهبران خود را با نصيحت ياری بخشند، چرا که آنان باید مانند آيينه ی برای رهبران خود باشند و مانندی روح و ضميری زنده در کالبد رهبر بدمند و همت ها را تقويت کنند.
حتی رهبر هم به شخصی نیاز دارد که به او اعتماد به نفس دهد و او را یاری دهد تا بتواند تمام آن موانعی که بر سر راه هر مؤمن بویژه رهبر قرار می گیرد و موجب بی حرکتی او می شود، را از سر راه بردارد.
رهبر حتماً باید یارانی داشته باشد که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نترسند، و مسئولیت مراقبت و نگهبانی از حدود خداوند متعال، در جماعت را بر عهده بگیرند، تا اینکه رهبر احساس کند که افرادی هستند تا جماعت را از کج روی و انحراف باز دارند و اینکه سربازان بیدارند و دائماً در انتظار اوامری جدید برای احقاق حق، بدون تقديس افراد هستند.
چيزی که سبب تمايز اين جماعات با جماعت های ديگر می شود، همان پيوند نزديک بين رهبر و افراد جماعت در تمام سطوح است. نمی توان فرقی بين آنان لحاظ کرد چرا که همگی افراد جماعت [ با جان و تمام دارايي خود ] در بوته ی بخشش و ايثار [ در راه خدا ] حاضرند خود را فدا کنند، آنها هيچ قصدی جز خدمت به اين دين ندارند، چه رهبر و فرمانده باشند و چه مأمور و سرباز.
مادام که در راستای خدمت به مبادی عقيدتی شان هستند نه مصالح شخصیشان، هيچ فرقی بين آنها نيست.
در واقع رهبر کسی است که بیشتر از همه ایثار و بخشش می کند و بیشتر از همه در معرض خطر قرار دارد، به همین خاطر سربازان را می بینی که از پذیرش منصب فرماندهی و امارت سرباز می زنند، اگر چه کفایت لازم برای این کار را داشته باشند. برعکس جوامع جاهلی که می بینیم، افراد آن به شدت برای رسیدن به پست فرماندهی مسابقه می دهند. و تنها هدفشان از این مسابقه رسیدن به مقام است و بس، نه اینکه مانند جماعات ایمانی هدف از کسب مقام خدمت به حق باشد.
جماعات پیرو حق از جانب دشمنان مورد هدف واقع هستند. به طوری که دشمنان سعی می کنند در همان ابتدای امر این جماعات را زیر نظر خود در آورند و [ کنترل ] آن را در دست گيرند، و اگر موفق به این کار نشدند سعی می کنند آن جماعت را بطور کامل از بين ببرند. و در این میان امارت و رهبری اولین هدف است. همان چيزی که امروز در جنگ های جديد سکولاریستها عليه اهل حق مشاهده می کنيم، چه در افغانستان و عراق و چچن و چه در سرزمين فلسطين و الجزاير و یمن و ساير میادین جهاد و پايداری در سرزمینهای اسلامیمان.
بر همه ی گروه ها و پايگاه های مردمی واجب است که اين پيوند نزديک و پيوستگی استوار و پايدار با رهبران را مثل يک بدن واحد حفظ کنند تا اينکه جهاد در مقابل تلاش هايي که برای از بين بردن و منحرف کردن و دور کردن آن صورت می گيرد، ادامه يابد.
گاهی اوقات رهبر، انسان صالحی است و نیروهایش فاسد هستند. و این همان حالتی است که در جوامع ما بیشتر اتفاق می افتد، و دشمنان نیز سعی دارند با جداکردن رهبران صادق و دلسوز از مردم به وسیله تبعید و زندانی کردن و یا حذف فیزیکی آنها، به این حالت استمرار ببخشند. و این همان چیزی است که به روشنی در جنگهای حاضر می بینیم، چه در جنگهای مستقیم با یهود و نصاری و چه در جنگ با حکومت های مرتد و سپاهیان منافقشان.
پس ابتدا لازم است این پرده ها را از جلو چشم مردم کنار زنیم و تمام موانعی که بین رهبران و نیروهای غافلی که در پی سیاست های دشمن در حرکتند، از بین ببریم.
به راستی پس از سلسله برنامه های تربیتی پیوسته و مداومی که با صرفه هزینه های سنگینی هم همراه بوده است، طی دهه های اخیر روحیه شکست و گوشه گیری و کناره گیری از معرکه در نزد عموم مردم پدید آمده است. و حکومتهای مرتد، بازوی اجرایی این برنامه ها بوده و هستند تا فرزندان امت از ميدان معرکه [ و احساس تکليف اجتماعی نسبت به امت ] به دور باشند تا جايي که حتی نمی دانند، جنگی بين حق و باطل در جريان است.
و در بهترین حالات، جوانانی را می بینی که گمان می کنند که دنباله رو حق هستند، در حالی که به تمام تلاش های جماعات مختلف ایراد می گیرند و تمام فعالیت هایی که منجر به قیام مردم می شود، را رد می کنند، از تمام مسئولیت ها فرار می کنند با این بهانه که رهبران در حدی نیستند که در کارهای مهم از آنها پیروی کنیم.
( أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ) بقره۲۴۷
« چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنكه ما به پادشاهی از وی سزاوارتريم و به او از حيث مال گشايشی داده نشده است. »
به خدا سوگند این همان راه و روش پیشینیان است، همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند:
« لتتبعن سنن الذين من قبلكم قبلكم حذو القذة بالقذة »
«قطعاً از راه و روش کسانی که قبل از شما بوده اند، قدم به قدم پیروی می کنید.»
در گذشته از خدا می خواستند کسی را از میانشان مبعوث کند تا به فرماندهی او از آن ترس و ذلیلی که در آن گرفتار شده بودند نجات پیدا کنند.
( ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ ) بقره۲۴۶
«شاهي براي ما انتخاب كن تا ( تحت فرماندهي او ) در راه خدا جنگ كنيم . ( پيغمبرشان براي اطمينان از تصميمشان بديشان ) گفت : شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود ( سرپيچي كنيد و در راه خدا جهاد و ) پيكار نكنيد . گفتند : چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم»
و به زبان امروزی : چه وقت جماعت های پیرو حق بر می خیزند تا ما نیز به آنها ملحق شویم و تعدادشان را زیاد کنیم، و از جمله سربازان مخلص آنها شویم. ولی زمانی که این جماعات تشکیل شدند و مردم را به پیوستن به صفوف خود فراخواندند، همان افراد با زبان تیز و دراز حمله ور می شوند و می گویند:
چه کسی اين اختيار را به آنان داده است که در مورد ما و به اسم ما حرف بزنند؟ چه کسی اين صلاحيت را به آنان داده است که در اول صفوف باشند؟ آيا آنها لياقت و کفايت لازم برای رهبر شدن را دارند؟ و آيا آنان علم شرعی لازم برای صدور فتوا و انجام اين اعمال [ جهاد و … ] را دارند؟ و ساير دلايل و بهانه های واهی و عذرهای شيطانی. دقيقاً همان حرفی را که بنی اسرائيل پيش از اين گفتند، اما با زبانی متفاوت و از زاويه ای ديگر:
( أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ ) بقره ۲۴۷
« چگونه او بر ما رهبری داشته باشد با اين كه ما از او براي زمامداري سزاوارتريم.»
جبهه های جنگ علیه دشمنان بر پا شده اند و بر هر مسلمانی واجب است که به نزدیک ترین جبهه ملحق شود و بر جهاد در راه خدا برای جنگ با دشمنان خدا و به منظور احقاق حق و از بین بردن باطل بیعت دهد.
( فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلاً ) نساء۸۴
« در راه خدا بجنگ ( حتي اگر هم تنها باشي و باك نداشته باش . چرا كه وعده نصرت و پيروزي به تو داده شده است ) . تو جز مسؤول ( اعمال ) خود نيستي . و مؤمنان را ( هم به جنگ دعوت كن و بدان ) ترغيب و تحريك نما . تا اين كه خداوند ( در پرتو شجاعت تو و شجاعت مؤمنان ) قدرتكافران را باز گيرد و ( شما را برابر اين وعده پيروز و مؤيّد گرداند . از قدرت و شكنجه كافران نترسيد و بدانيد كه ) قدرت خدا بيشتر و مجازات او سختتر است .»
و زمانیکه صدق و راستی این رهبران با بذل و بخشش و راستی در میدان عمل و نیز با ثبات بر مبادی دین و دوری از شبهات و فریب های طاغوت، پدیدار شد. در آن هنگام اين پايگاه ها و گروه های مردمی بهانه و راهی [ برای فرار از ميدان جهاد ] جز شيوه های به تأخير انداختن و تعلل در کار نمی يابند:
( رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ ) نساء ۷۷
« پروردگارا ! چرا ( بدين زودي ) جنگ را بر ما واجب كردي ؟ چه ميشد اگر به ما فرصت بيشتري ميدادي ( تا از لذائذ دنيا بهره ميگرفتيم ؟ ) .»
و این راه و روش ترسوها و وسیله هایی برای فرار از مواجهه با دشمن و انتخاب ذلت و ترس و همچنین حرص بر زندگی دنیا است.
و با کمال تأسف، این وضعیت غالب در میادین است حتی نزد بیشتر افراد جنبش های اسلامی، و همان طور که پیامبرمان صلی الله علیه و سلم – که راستگوی تصدیق شده است – به ما خبر داده اند، کسانی که این طائفه های منصوره را تکذیب می کنند بیشتر از کسانی هستند که آن را تصدیق می کنند.
و کسانی نيز که آنان را تنها می گذارند، بيشتر از کسانی هستند که آنان را ياری می دهند.
اما با وجود تمامی اینها، این جماعت ها و این رهبران از جانب خداوند عزوجل و سپس یاران اندکشان نصرت داده می شوند، و راه نصر و پيروزی را می شکافند و خندق های مواجهه با دشمن را برای محقق ساختن فتح و پيروزی با دستانشان حفر می کنند، همانگونه که پروردگار متعال وعده ی آن را داده است:
( كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ) بقره ۲۴۹
« چه بسيارند گروههاي اندكي كه به فرمان خدا ( توفيق نصيبشان شده است و ) بر گروههاي فراواني چيره شدهاند . و خداوند با بردباران ( و در صف استقامتكنندگان ) است .»