مولوی عبدالحمید زاهدان مشروعیت ساز سکولاریسم یا ابزار مدیریت جریان مخالف نظام ایران در بلوچستان(۲)
به قلم: براهندک بلوچ
نکته ی بسیار ریز و مهمی که در ابتدای ادامه ی این بحث لازم است به آن اشاره کنم این است که شما در سخنان مولوی عبدالحمید و گرگیچ و نقشبندی و امثالهم در میان احناف منطقه ما، نوعی مبهم و کلی گوئی و تضاد و حتی تناقض می بینید، یعنی حتی واضح می بینید که یکی به میخ و یکی به نعل زدن که بیشتر به جنگ زرگری شبیه است تا سخنان اهل فقه شرعی نزد این طیف از مولوی ها تبدیل به فرهنگ شده است؛ از یک سو سخنانی می گویند که سکولاریستها(مشرکین/ احزاب) و سکولار زده ها(دارودسته ی منافقین) را راضی می کند و در عین حال سخنانی مخالف همین سخنان می گویند که شریعت گرایان را نیز از خود راضی کنند و این تنها صفت دارودسته ی منافقین است که هم می خواهند مومنین از آنها راضی شوند و هم کفار: وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (بقره/۱۴)
به عنوان مثال مولوی عبدالحمید اسماعیل یکبار می گوید که من این نظام حاکم بر ایران را با دموکراسی مقایسه می کنم و دقیقاً چند ثانیه بعد از آن می گوید من این نظام را با خلفای راشدین مقایسه می کنم !!.
یا همین مولوی اسماعیل زهی در جایی می گوید که ما مسئولینی متعهد به اسلام و ارزشهای اسلامی می خواهیم که عدالت خلفای راشدین اجرا شود و دقیقا در جای دیگری جهت نماینده شدن کفار سکولار محلی بر مردم می گوید: ” شورای محترم نگهبان شرط «التزام عملی به اسلام» را برای تایید صلاحیت افراد قرار داده است؛ مگر این شورا میخواهد برای مساجد امام جماعت و یا برای مدارس دینی استاد و مدرّس تعیین کند که چنین شرطی را گذاشته است؟! “
یا می بینیم که گرگیچ در مراسم نمازجمعه (۲۰ آبان۱۴۰۱) شهرستان گالیکش می گوید: خواسته بنده و عموم مردم این است اگر در ایران مظلومیت و صدای ما را نمی شنوند و به حق خود نرسیم، نهادهایی که مدعی حقوق بشر هستند همچون شورای حقوق بشر سازمان ملل و دادگاه لاهه ورود کنند و «فقط به یک محکومیت و انزجار اکتفا نکنند و حق مظلومین را از انسانهای حق نشناس بگیرند».دقیقاً پشت سر این و از زبان سخنرانان جلسهی تحلیل و بررسی “حادثه جمعه خونین خاش” در مدرسه دینی مدینة العلوم خاش می گوید: اگر صدای ما در اینجا شنیده نشود به درگاه الهی فریاد و شکایت خود را می رسانیم و…
فضل الرحمن کوهی زندانی بند ویژه روحانیت، وکیل آباد مشهد هم که آنهمه در مورد مزیتهای حکومت اسلامی و صبر و …صحبت می کرد اینبار در زندان جهت آزادی از زندان و بازگشت به کار مولوی گری با دست به دامن شدن کفار سکولار جهانی و تهدید به «خودکشی از طریق اعتصاب غذا» کرده و می گوید: اگر تا روز دوشنبه (۲۳آبان۱۴۰۱) حرف من گوش داده نشد، از برادر خود حاجی فقیر محمد و پسرم حافظ نوح و از تمام بستگان خود می خواهم صدای مرا به مجامع حقوق بشری برسانند تا انسان دوستان به داد من برسند…بنده روز چهارشنبه (۲۵آبان ۱۴۰۱) اعتصاب خود را شروع می کنم… تا زمانی که به مطالبه های بنده موافقت نشد، اعتصاب را ادامه خواهم داد، حتی که جسد من از زندان بیرون برود، و این ننگ و بدنامی برای مسئولان بماند”. (بلا تشبیه مثل تهدید جاهلهای سکولار در زندان که همه دیده ایم یا مثل تهدید دختری که اگر من را به فلانی ندهید غذا نمی خورم یا قرص می خورم و خودم را می کشم و..) بعد همین مُلاها و مولوی ها می آیند و از استقامت و صبر یوسف علیه السلام و هزاران نفر مثل ایشان در زندان و هنگام مصیبت سخنپرانی می کنند آنوقت خودشان ….