شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ما نمی دانیم در جنگ این حزبهای سیاسی که برای دموکراسی و آزادی ملت با رژیم مذهبی ایران می جنگند یا بین حزبهای مختلف اسلامی حق با کی هست از ایران و این حزبها کناره گیری کرده ایم و فقط دعا می کنیم: یا ربی چه کسی بر سر حق است او را پیروز کن.

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۳۰: ما نمی دانیم در جنگ این حزبهای سیاسی که برای دموکراسی و آزادی ملت با رژیم مذهبی ایران می جنگند یا بین حزبهای مختلف اسلامی حق با کی هست از ایران و این حزبها کناره گیری کرده ایم و فقط دعا می کنیم: یا ربی چه کسی بر سر حق است او را پیروز کن.

ج: شخص با کفر به شیطان و کفار پنج گانه ی میان انسانها که «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» هستند و عبارتند از: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷) کفر به طاغوت می کند و بعد با ایمان به الله وارد دسته ی «الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/۱۷) می شود حتی اگر شخص یکی از دارودسته ی منافقین باشد که تنها در زبان مدعی مومن بودن باشد: ‏وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ ‏(بقره/۸) و مشخص است که این دسته ی «الَّذِينَ آمَنُوا» نیز به دو دسته ی۱- «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» ۲-  «الضَّالِّينَ» تقسیم می شوند.

این کفر به طاغوت و سپس ایمان به الله را ما روزانه بارها و بارها با گفتن «أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ» و تکرار درخواست: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (فاتحه/۶-۷) تکرار می کنیم.

به نظر شما تا چه زمانی قرار است ندانید کفر به طاغوت که مقدمه ی ورود شما به دسته ی «الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/۱۷) و دایره ی عام مسلمین است یعنی چه؟ تا چه وقت باید طول بکشد تا شما در کنار شیطان به این کفار پنچگانه ی ۱- یهودی ۲- صابئی ۳- نصرانی ۴- زرتشتی ۵- سکولار که «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» آشکار میان انسانها هستند کفر کنید و عقاید و برنامه ها و فرهنگ ضد اسلامی اینها را دور بریزید؟

تا کی در میان «الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/۱۷) و«أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و این کفار و طاغوتهای اشکارِ «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» می خواهید ندانید که حق چیست؟ و کجاست؟ یعنی واقعا می دانید در نماز چه می گوئید؟  از خودت بپرس آیا ممکن است کسی نداند که حق با اسلام است یا با یهودیت و زرتشتی گری و سکولاریسم و غیره؟

در کنار کفر به تمام این کفار پنجگانه، باید بدانیم که در میان این کفار تنها سکولاریستها (مشرکین/احزاب) هستند که الله تعالی آنها را نجس نامیده و می فرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ » (توبه/۲۸)  و تنها از خود این سکولاریستهای نجس برائت می شود نه از سایر کفار: إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/۴) پس اصل برائت از سکولاریستها نیز در کنار اصل کفر به طاغوت ضرورت پایه ای و شناختی ابتدائی و مقدماتی و بدیهی برای هر کسی است که می خواهد وارد دایره ی وسیع مسلمین شود که الله تعالی در برابر کفار آشکار از این مدعیان ورود به دایره ی مومنین تحت عنوان «الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/۱۷) نام می برد.

کسی که کفر به طاغوت کند و از سکولاریستهای نجس هم برائت کند غیر ممکن است بگوید نمی دانم بین این سکولاریستهای نجس با فلان مسلمان حق با کیست؟ یا اگر کسی که دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی را یاد گرفته باشد و بداند این سکولاریستهای نجس به همراه یهود دشمنان شماره یک مسلمین و جماعت مسلمین هستند: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ (مائده/۸۲) غیر ممکن است در جنگ بین این دشمنان شماره یک ما با مجوس دشمنان شماره ۲ ما و با نصرانی ها دشمنان شماره ۳ ما و با دارودسته ی منافقین دشمنان شماره ۴ ما و یا با مومنین و جماعت حاکم بر دارالاسلام بگوید نمی دانم حق باکیست و بی طرفم و از این شعارهای عوام فریبانه سر دهد. اگر به سوره روم نگاه کنید که در آن مومنین در جنگ بین مجوس دشمنان شماره ۲ ما با نصرانی ها دشمنان شماره ۳ ما موضع گیری شرعی می گیرند متوجه خواهید شد که دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان جزو اولویتها و ضروتهایی است که در مکه به مومنین آموزش داده شده است یعنی قبل از دهها حکم مثل زکات و جهاد و حجاب و ممنوعیت زنا و شرابخوری و اجرای حدود و… و هزاران حدیث دیگر که در مدینه و قبل از تشکیل جماعت و دارالاسلام  به مسلمین آموزش داده شده است.

اگر الان که فرصت دارید این حق را پیدا کنید که کجاست، چرا سهل انگاری و بی خیال شده اید و خیال می کنید زمانی که مرگ به سراغتان آمد فوراً می توانید این حق را پیدا کنید و از آن پیروی و اطاعت کنید؟ یا می خواهید مثل یکی از دارودسته ی منافقین سرگردان «الضَّالِّينَ» بمیرید و ندانید این حق چیست و کجاست و نزد کیست؟ در حالی که الله تعالی بسیار ساده و واضح حق را که همان «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» است به وسیله رسول الله صلی الله علیه وسلم برایتان فرستاده و اگر بخواهید، مثل آفتاب در وسط آسمان صاف برای شما قابل تشخیص و آشکار است و روزانه هم بارها از الله می خواهید که شما را در این راه و جاده ی مستقیم قرار دهد.  

الله تعالی می فرماید: ‏لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏(بقره/۲۵۶) اجبار و اکراهی در (داخل شدن به) دین نیست، چرا که هدایت و  راه درست و صحیح از گمراهی و راه کج و غلط مشخّص شده است، بنابراین کسی که به طاغوت کفر کند و به الله ایمان بیاورد ، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است ( و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و الله شنوا و دانا است.

پس: قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ . هدایت و  راه درست و صحیح از گمراهی و راه کج و غلط مشخّص شده است؛ پس عذری وجود ندانرد که شخص بگوید نمی دانم بین این احزاب سکولار دموکراسی خواه با این حکومت مذهبی حنفی یا جعفری و نجدی و غیره حق با کدام یک است؟!

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى المَحجّةُ الْبَيْضَاءِ،[على الواضحةِ[۱]] لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لا يَزِيغُ عَنْهَا إِلاَّ هَالِكٌ[إلَّا جاحدٌ[۲]] وَمَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ ، فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا، فَعَلَيْكُمْ بِمَا عَرَفْتُمْ مِنْ سُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ، وَعَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ، وَإِنْ عَبْدًا حَبَشِيًّا عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ، فَإِنَّمَا الْمُؤْمِنُ كَالْجَمَلِ الْأَنِفِ حَيْثُمَا انْقِيدَ انْقَادَ.[۳] شما را بر حالتی از روشنگری در جاده و راهی صاف و هموار خشک جا گذاشتم كه شب و روز آن مثل هم است در آن حالت بعد از من گمراه نمي شود مگر كسي كه  با آنكه علم دارد مُنكر حق شده باشد و دچار هلاكت شده باشد هركس از شما زنده بماند اختلافات بسياري را خواهد ديد. بر شما لازم است كه به هر آنچه از سنت من و سنت امیران ورهبران درست رفتار راه یافته [ که تعدادشان زیاد است «وسَيَكونُ خُلَفاءُ فَيَكْثُرُونَ»[۴]] آگاه شديد تمسك جوييد و بر شما باد به اطاعت از آنان، اگر‌چه برده‌ای حبشی باشند، و با دندانهایتان محکم آنرا [اطاعت کردن را] بگیرید؛ مؤمن مانند شتر مطیع است که به هر مکانی برده شود، می‌رود.

یعنی مسلمان با اطاعت از رهبر جماعت ابزار مدیریت خودش را به رهبر جماعت و دارالاسلام می دهد و این رهبر مثل یک راننده با قوانین شریعت الله او را در مسیر و جاده ی «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» شریعت الله به جلو می برد و مومن مثل انسانهای سرکش و بی لگام نیست که در میان این گروههای مختلف اهل تفرق مثل سرگردانها به هر سویی می رود وهرکاری انجام می دهد؛ اینهم در واقع تفسیر این آیه ی قرآن است که میفرماید: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (انعام/۱۵۳)‏ این راه، راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و از راههای (دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه الله پراکنده می‌سازد. اینها چیزهائی است که  الله شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید.

پس در زمینه ی حاکمیت، راه مستقیم، اهل جماعت شدن و دوری از اهل تفرق است هر چند این اهل تفرق افرادی باشند که جزو مومنین یا جزو مسلمین باشند، چنانچه باز می بینیم رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صِفْهُمْ لَنَا قَالَ هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ.[۵] دعوتگراني هستند كه بر دروازه هاي جهنم قرار دارند هركس دعوت آنها را بپذيرد او را در آن مي اندازند (حذیفه می گوید) گفتم: اي رسول خدا آنها را برايمان توصيف نماييد؟ فرمود: آنها از جنس ما و با زبان ما سخن مي گويند. گفتم اگر آنها را يافتم چه دستوري در آن مورد به من مي دهيد؟ فرمود: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وإمَامَهُمْ، با جماعت مسلمين و امامشان باش. گفتم اگر مسلمين جماعت و امام نداشتند؟ فرمود: فَاعْتَزِلْ تِلكَ الفِرَقَ كُلَّهَا، در آن صورت از همه گروهها و فرقه ها دوري کن اگر چه لازم باشد بر ريشه درختي گاز بگيريد و تا وقت مردن زندگي را بدين صورت ادامه دهيد.یا : فَأَنْ تَمُوتَ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلِ شَجَرَةٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتْبَعَ أَحَدًا مِنْهُمْ.[۶] اگر در حالي كه بر تنه درختي گاز گرفته اي بميري (در انتهای گوشه گیری و تنهائی بمیری) برايت بهتر از آن است تا از يكي از آنها (از این گروههای متفرق) پيروي کنی.

پس تحت هیچ شرایطی حق با احزاب و گروههای مختلف اسلامی نیست بلکه تنها حق با جماعت و اهل جماعت است که در یکی از «۳ابزار» برتر در قالبهای ۱- حکومت اسلامی بر منهاج نبوت ۲- حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی ۳- مجلس واحد شورای مجاهدین شکل می گیرد.

ابن حجر عسقلانی می گوید: امام طبری می گوید: منظور از خبر لزوم جماعت، اطاعت کسانی بر کسی است که بر رهبریت او اجتماع کرده اند، پس کسی که بیعتش را بشکند از جماعت خارج می شود؛ و حديث دلالت دارد بر اينكه هر زمان مردم امام نداشتند و به احزاب و دسته ها متفرق شده بودند نبايد احدي را در آن هنگام پيروی كرد بلكه بايد در صورت امكان به خاطر ترس از افتادن در شر، از همه آنها دوري کرد. [۷]

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: قسم به آن كسي كه جان محمد- صلي الله عليه و سلم- در دست اوست امت من به هفتاد و سه فرقه تبديل مي شوند كه از مجموع آنها تنها يك فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه ديگر در جهنم هستند. گفته شد ای رسول الله آن فرقه چه كساني هستند؟ فرمود «الْجَمَاعَةُ» [۸] جماعت هستند.

این اهل تفرق، از مسلمین هستند؛ و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را جزو امت خودش و طبعاً مسلمان نامیده، حالا این مسلمین به خاطر این جرم اهل تفرق بودنشان چقدر در آتش جهنم باقی می مانند فقط الله می داند اما اگر با این جرم بمیرند مدتی را باید در آتش جهنم باقی بمانند مگر اینکه مثلاً در جهاد فرض عین با شهادت از این دنیا رفته باشند؛ پس این تهدیدات متعلق به مسلمین اهل تفرق است حالا وضع مرتدین سکولاری که در قالب احزاب سکولار و مرتد مختلف بر علیه مومنین و جماعت مومنین می جنگند باید چگونه باشد؟ و آیا کوچکترین عذری برای کسی که ذره ای ایمان در وجودش باشد وجود دارد که ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری از این موجودات نجس سکولار حمایت کند یا با دغل بازی چنین نشان دهد که هنوز نمی داند حق با این نجسهای سکولار است یا با مومنین اهل جماعت و با نظاره گر شدن و تماشاچی بودن و با خیانت سکوت به جبهه ی اهل جماعت ضربه بزند؟!

پس زمانی که الله تعالی می فرماید: وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (روم/  32) از مشركين نباشيد آنها كه دينشان را متفرق كرده و تبديل به گروهها شدند كه هر حزب ی به آنچه خود داشت خوشحال بود؛ در اینجا منظور حزب سازی و جدا شدن از حاکمیت است و کسی که معانی ۴گانه ی دین (۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش) را نداند این دست از آیات و احادیث را نیز متوجه نمی شود.

نگاه کنید چه قدر زیبا و قاطع ام المومنین ام سلمة رضی الله عنها در هنگام فتنه ی اغتشاشگران بر علیه حاکمیت عثمان و الجماعة می گوید: إِنَّ نَبِيَّكُمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ بَرِئَ مِمَّنْ فَرَّقَ دِينَهُ وَاحْتَزَبَ.[۹] پیامبرتان  صلی الله علیه وسلم بریء است از آنکه دینش را فرقه فرقه کرده و حزب گرایی کند. یا می فرماید: يُعْلَم أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فرق دينه، وكان شِيَعًا؛[۱۰]بدانید که محمد از کسی که دینش را پراکنده و فرقه فرقه کند و گروه گروه شود بیزار وبری است. یا  می فرماید: ألمْ تَعْلموا أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فارَقَ دِينَه وكانوا شِيَعًا؟ مگر نمی دانید که محمد از کسی که دینش را پراکنده و فرقه فرقه کند و گروه گروه شود بری و بیزار است؟ و بعد آیه ی: إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ (انعام/۱۵۹) را قرائت کرد. [۱۱] كسانى كه دين خود را پراكنده کردند و فرقه فرقه شدند تو به هیچ وجه از آنان نیستی و (حساب تو از آنان جداست) .

اگر با دقت در این سخنان ام المومنین ام سلمه رضی الله عنها نگاه کنید متوجه می شوید که منظور از تفرق در دین در واقع جدا شدن از جماعت حاکم بر دارالاسلام و حاکمیت مسلمین است نه اینکه در داخل این جماعتی که شورا بر آن حاکم است مومنین دارای تفاسیر و مذاهب مختلف و برداشتهای مختلفی باشند.

پس، بدون دلیل شرعی معتبر از جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام جدا شدی و اهل فرقه بازی و حزب سازی شدی در واقع در دین دچار تحزب شده ای و از عمل به اسلام کامل خود را محروم کرده ای، و باز می رسیم به همان سخن عمر بن خطاب که می گوید: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۱۲] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

در این صورت واضح و آشکار است زمانی که جماعت و حاکمیت مسلمین وجود دارد دو گزینه بیشتر وجود ندارد یا «اهل جماعت» شدن یا اهل فرقه بازی و تحزب و حزب بازی در دین،  و شخص بی طرف وجود ندارد؛ حق، اهل جماعت شدن است و ناحق، اهل فرقه بازی و حزب سازی و تفرق است؛ و کسی که با وجود جماعت و جنگ احزاب سکولار و مرتد با این جماعت، اهل جماعت نمی شود و مثلاً می گوید من نمی دانم حق کجاست و ادعای بی طرف بودن دارد در واقع از یک ناحق دیگر و راهی دیگر به سوی جهنم پیروی می کند که دارودسته ی منافقین سرگردان «الضَّالِّينَ» در آن افتاده اند و یکی از سرگردانان «الضَّالِّينَ» و یکی از دشمنان داخلی مومنین و جماعت مومنین شده است که الله تعالی در موردشان می فرماید: هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (منافقون/۴) آنان دشمن هستند و از ایشان برحذر باش. الله آنها را بکشد! چگونه (از حق) برگردانده می‌شوند (و منحرف می‌گردند؟!).‏

پس برای یک مومن اصلاً امکان ندارد زمانی که احزاب سکولار و مرتد و یا هر یک از کفار پنچگانه ی آشکار بر علیه دارالاسلام وارد جنگ روانی و مسلحانه شده اند ادعا کند بین اهل جماعت شدن با اهل فرقه بازی و حزب بازی شدن نمی داند کدامیک برحق است و کدام یک بر باطل، و با ادعای دروغین بی طرفی، جدائیش از جماعت و اهل جماعت شدن را مثلاً توجیه کند؛ این دغل بازی ها تنها مختص دارودسته ی منافقین و سکولار زده های زبانباز است.

پس اگر در کنار اهل سنت بودن، اهل جماعت هم هستی در گفتار خودت صادق باش و واقعاً بر اساس مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی خودت اهل جماعت شو.


[۱] الشوكاني، الفتح الرباني ۱۱/۵۷۱۷ – ۹/۴۳۳۳ / تركتُكم على الواضحةِ ، ليلُها كنهارِها ، لا يَزيغُ عنها إلَّا جاحدٌ

[۲] الشوكاني، الفتح الرباني ۸/۳۷۸۴ / إلَّا جاحدٌ ، وعليكم بسُنَّتي وسنَّةِ الخلفاءِ الرَّاشدينَ الهادينَ عضُّوا عليها بالنَّواجذِ

[۳] الشوكاني، الفتح الرباني ۵/۲۲۲۹ – إرشاد الفحول ۲/۱۳۱  / أبو داود (۴۶۰۷)، والترمذي (۲۶۷۶)، وابن ماجه (۴۲)، وأحمد (۱۷۱۴۴) / السيوطي، الجامع الصغير ۶۰۷۸/ محمد جار الله الصعدي، النوافح العطرة ۲۲۴ / الألباني، صحيح الترغيب ۵۹ – تخريج كتاب السنة ۴۸، ۴۹- صحيح الجامع ۹- ۴۳۶۹- صحيح ابن ماجه۴۱ 

[۴]  أخرجه البخاري (۳۴۵۵) واللفظ له، ومسلم (۱۸۴۲)

[۵] بخاری ۳۶۰۶ / مسلم ۱۸۴۷

[۶] الألباني، صحيح ابن ماجه۳۲۳۱ /

[۷] أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (۱۴۰۷ هـ/ ۱۹۸۶م). فتح الباري شرح صحيح البخاري، كتاب الفتن، باب كيف الأمر إذا لم تكن جماعة، حديث رقم: (۶۶۷۳). دارالريان للتراث. ص. ۳۹ وما بعدها./ المراد من الخبر لزوم الجماعة الذين في طاعة من اجتمعوا على تأميره، فمن نكث بيعته خرج عن الجماعة، قال: وفي الحديث أنه متى لم يكن للناس إمام فافترق الناس أحزابا فلا يتبع أحدا في الفرقة ويعتزل الجميع إن استطاع ذلك خشية من الوقوع في الشر.

[۸] الألباني، السلسلة الصحيحة ۱۴۹۲- تخريج كتاب السنة ۶۳/ شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب ۱۲۴۷۹/ ابن كثير، نهاية البداية والنهاية ۱/۲۷/  والَّذي نفسي بيدِهِ لتفترقَنَّ أمَّتي على ثلاثٍ وسبعينَ فرقةً , فواحِدةٌ في الجنَّةِ واثنتانِ وسبعونَ في النَّارِ قيلَ يا رسولَ اللَّهِ من تراهم , قالَ الجماعةُ

[۹]  احمد بن حنبل، الجامع في العلل ومعرفة الرجال، ۳۳۴ / (۵۴۸/۲ رقم: ۳۵۹۷) قال: حدثنا مؤمل، قال: حدثنا حماد بن زيد قال: حدثنا أيوب، قال: سمعت الحسن يقول: شهدتهم يوم تراموا بالحصى، في أمر عثمان، حتى جعلت أنظر، فما أرى أديم السماء من الرَهَج، فسمعت كلام امرأة من بعض الحجر، فقيل لي: هذه أم المؤمنين، فسمعتها تقول: (ان نبيكم صلى لله عليه وسلم، قد برئ ممن فرق دينه واحتزب.

[۱۰]  رواه ابن شبة في «تاريخ المدينة» قال: حدثنا الأصمعي، قال: حدثنا أبو الأشهب، عن الحسن قال: رأيت قتلة عثمان تحاصبوا حتى ما أرى جِلْد السماء، ورفع مصحف من احدى الحجر، فقيل: (يُعْلَم ان محمداً برئ ممن فرق دينه، وكان شيعا.(اسناد صحيح، وسماع الحسن البصري من أم سلمة- رضي الله عنها- هو الراجح)

[۱۱]  ولقد رواه ابن عساكر في «تاريخ دمشق» (۳۹/۲۳۵) من طريق شيبان، حدثنا أبو الأشهب، عن الحسنِ، قال: لقد رأيْتُ الَّذين تَكلَّموا في عُثمانَ وتخاصَموا في المسجِدِ حتَّى ما أرى أديمَ السَّماءِ، وإنَّ إنسانًا مِن حُجَرِ النَّبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أشار بمُصحَفٍ، وقال: ألمْ تَعْلموا أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فارَقَ دِينَه وكانوا شِيَعًا؛ {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ} [الأنعام: ۱۵۹].

[۱۲] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶/ عَنْ تَمِيمٍ الدَّارِيِّ ، رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : تَطَاوَلَ النَّاسُ فِي الْبِنَاءِ فِي زَمَنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، فَقَالَ عُمَرُ : يَا مَعْشَرَ الْعُرَيْبِ ، الْأَرْضَ الْأَرْضَ ، إِنَّهُ لَا إِسْلَامَ إِلَّا بِجَمَاعَةٍ ، وَلَا جَمَاعَةَ إِلَّا بِإِمَارَةٍ ، وَلَا إِمَارَةَ إِلَّا بِطَاعَةٍ ، فَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى الْفِقْهِ ، كَانَ حَيَاةً لَهُ وَلَهُمْ ، وَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ ، كَانَ هَلَاكًا لَهُ وَلَهُمْ)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *