تاریخ سیاه سلفیون آل سعود ( جامی گری ومدخلیسم ) و شبکه های ماهواره ای منتسب به اهل سنت در ترازوی واقعیت
ارائه دهنده : ابو ابراهیم هورامی
بسم الله الرحمن الرحیم
إن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادي له. وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله.
أما بعد :
فإن أصدق الحديث كتاب الله، وخير الهدي هدي محمد صلى الله عليه وسلم ، وشر الأمور محدثاتها، وكل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة، وكل ضلالة في النار.
اللهم رب جبريل وميكائيل وإسرافيل، فاطر السماوات والأرض، عالم الغيب والشهادة، أنت تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون، اهدنا لما اختلف فيه من الحق بإذنك، إنك تهدي من تشاء إلى صراط مستقيم
با اینکه تاریخ سیاه دین فروشان دستگاه تولید فتوای آل سلول ( سعود ) با تاریخ حضور سکولاریستهای انگلیس و ارتباط این دولت سکولارمکار اروپایی با حکومتهای مزدور آل سلول گره خورده است ، اما موضوع این بار ما در مورد تاریخ و آغاز پیدایش طایفه و فرقه ایست که عمر کمتری دارد و در ابتدا به جامیها ( الجامیه ) و سپس به مدخلیها ( المدخلی ) شناخته شده اند و متاسفانه هم اکنون از طریق ماهواره ها و بعضی منبرهای مساجد و مدارس دینی ، به اکثر لهجه های ایرانی و عربی ، در حال فعالیت و ابراز وجود در میان ملت ما می باشند .
وجود این آفتها برای تمام اهل سنت همچون مخدر و مصیبتی تدریجی عمل می کند ، اما برای اهل سنت غرب ایران و بخصوص کردها مصیبتی مضاعف به شمار می رود ؛ چون بیشتر از ۷۰ سال است که با میکروب سکولاریسم و مرتد و قربانی شدن هزاران جوان فریب خوورده ی مسلمان زاده و گروه گروه شدن و تفرق به دهها حزب متضاد سکولاریستی مواجه می باشد و هم اکنون این ویروس ویرانگر نیز در لباس دین و به حمایت از همین سکولاریستهای مرتد و تفرقه ی بیشتر در میان مسلمین به آن افزوده گشته است ؛ این مصیبت و واقعیتی است که اهل سنت غرب ایران و بخصوص کردستان را از سایر مناطق سنی نشین ایران متمایز ساخته است .
از طرف گردانندگان و مجریان جامی گری ومدخلیسم در مورد آغاز ، زمان و مکان تولید این فرقه ی گمراه ، به صورت عمد ، تاریخ آن با پرده ای راز آلود پوشانده شده است و مریدان آن نیز سعی دارند از بیان آن چشم پوشی نمایند . این امر نیز با چند اتفاق آن زمان ( جنگ خلیج فارس ) ارتباط دارد که نگاه عموم مردم به سوی این رویدادها معطوف شده بود ؛ در همان زمان این گروه منحرف این توجه افکار عمومی به حوادث عراق و کویت را برای خود غنیمت دانسته و وضعیت را جهت انتشار و یارگیری مناسب دیدند ؛ به همین دلیل نا آگاهی و غفلت مردم را به نفع خود مصادره نمودند .
مجری این طرح و پروژه ی فاسد ، محمد امان الجامی بود . این شخص اصالتا اهل مملکت حبشه و در دانشگاه اسلامی در بخش عقیده مشغول تدریس بود ، پس از چندی در گسترش این طرح ویرانگر و پخش کالای فاسد فکری و عقیدتی شخصی به نام ربیع بن هادی المدخلی با وی همکار شد ، این شخص نیز استاد دانشگاه و در بخش علوم حدیث تدریس کرده و اهل منطقه ی جازان می باشد .
صاحب کار و طراح اصلی این جریان تقلبی نیز سازمان جاسوسی آمریکا سی . آی . ای و دستگاه اطلاعات و جاسوسی آل سعود( المباحثات ) بود . این سازمانهای جاسوسی اینها را جهت مخالفت ، کنترل و سرکوب آن دسته از علما و روشنفکران اصلاح طلبی طراحی کرده بودند که در حال ترقی و گسترش بودند ، که در راس این اصلاح طلبان کسانی چون علامه و مفتی خضیر الخضیر فک الله اسره ،علامه سفر بن عبدالرحمن الحوالی و دسته ای دیگر از علمای آزادیخواه قرار داشتند .
اینها بسیار بی ادبانه و خالی از هرگونه عدالتی و در کمال قلدری و بد دهنی در برابر این داعیان زبان درازی و توهین می کردند و در برابر حکام و نیروهای فاسد دولتی ذلیلی بی سابقه ای را از خود نشان می دادند . تمام این اقدامات و تهمت زنی ها و ترور شخصیتی علما به این دلیل بود که مردم به حرفهای این اصلاح طلبان گوش ندهند و مردم را از آنها دور و در نهایت بیزار نموده و زمینه ی افکار عمومی را برای هر گونه اقدام دولتی بر علیه این علما فراهم ساخته ، و در برابر ، نوعی مشروعیت بی مرزی برای حکومت فاسد آل سعود فراهم سازند ؛ به گونه ای که این دستگاه را به چنان جایگاه مقدس و نقد ناپذیری برسانند که از یک طرف آن را باشکوهتر و پاکتر از آنی بدانند که نیاز به اصلاحات داشته باشد و از دیگر سو دست این حکومت فاسد را در دستگیری ، اعدام و تبعید علمای اصلاح گر و انجام هر گونه جنایت و نواقضی از نواقض اسلام باز گذاشته و اطاعت و فرمانبرداری از آن را واجبی شرعی قلمداد نمایند !!
اتفاقات و رویدادهای این دوران صحت این گفته را تایید می نمایند . همچون سخنرانی و نوحه خوانیهای محمد امان جامی بر علیه اندیشه های اصلاح طالبان و بخصوص شیخ سفر و تحریک مردم بر علیه آنها و گزارش به سازمانهای اطلاعاتی جهت کنترل ، دستگیری و ممانعت از فعالیت این دسته از علما و روشنفکران و دیگر اتفاقات و رویدادهای این دوران . مریدان جامی همکاری و کارکردن با سازمان جاسوسی سعودی که به مباحثات معروف گشته است را انکار نمی کنند و علاوه بر آن جاسوسی کردن و نظارت بر دعوتگران را جایز دانسته ، بلکه علاوه بر این ، مریدان ساده ی آنها معتقدند که با این کارشان وبا آبروریزی و اذیت نمودن اصلاح طلبان و آزادیخواهان شریعت گرا به الله نزدیک شده و از وی پاداش نیز گرفته و جهت رسیدن به چنین هدفی ، خداوند فتوای دروغین دادن را نیز برای رهبرانشان حلال کرده است .
بلکه یکی از ساحرین و رهبران این جریان ویرانگر به نام « عبدالعزیز العسکر » در یکی از خطبه هایش کشتن این داعیان اصلاح طلب را حلال می داند ؛ ( همان کاری که امثال رسلان در مصر و به حمایت از سکولاریستهای مرتدی چون سیسی ، جهت قتل عام مسلمین فتوا صادر نمودند ) چون از نگاه آنها ، این علمای اصلاح طلب باعث بیداری مردم ، و گسترش نارضایتی عمومی و در نهایت منجر به اعتراض به دستگاه حکومتی و آشوب و فتنه می گردد . زمانی که از العسکری در باره کارکردن با سازمان جاسوسی المباحث سوال شد ، فتوا می دهد که : چه ضرری دارد که با این مرکز اطلاعاتی جهت محافظت از دولت در برابر این خوارج مفسد کار کنی ؟ ( متن این فتوا در نواری صوتی خود این شخص وجود دارد )
ابتدای پیدایش آنها به سالهای ۱۴۱۱/۱۴۱۲ هجری در مدینه ی منوره بر می گردد . یعنی زمانی که صدام حسین به کویت حمله نمود ، در این زمان ترس وحشتناکی حکام فاسد و تن لش آل سعود و سربازان بی مصرفش را فرا گرفت ، به همین دلیل دنبال دین فروشانی می گشتند که با کنترل افکار عمومی مسلمین به ورود سربازان مسیحی و سکولار ارتش آمریکا به جزیره العرب وجهه شرعی بدهند . در این زمان علما دو دسته شده بودند عده ای با مصلحت تراشی ها و تاویلات عقلانی موافق حضور کفارسکولار به سرزمین حرمین بودند و اکثریت غالب نیز مخالف این امر بوده و آنرا از نواقض اسلام می دانستند .
همزمان با این دو جریان ، جریان تولید شده ی جامی گری منکر حضور بیگانگان خارجی در سرزمین نور و نبوت نشدند و فتوایی مبنی بر حرام بودن آن صادر ننمودند و آشکارا از نظر موافقین حضور آمریکا و متحدینش نیز حمایت نکردند بلکه « جامی » موزیانه با صدور بیانیه ای بی طرفی خود را اعلام نموده و راهکاری را ارائه داد که مخلوطی از نظریات هر دو طرف بود که سرانجام این بیانیه به مشروع دانستن آمدن این نیروها به بلاد حرمین انجامید .
در برابر اعتراضات افکار عمومی ، ابتدا به انکار آمدن این نیروها به خاک عربستان و واجب بودن سمع و طاعه ی شاه عربستان و عدم خروج از گفتار و رفتار وی پرداخته و با برچسب زنی ، تهمت زنی و فوش دادنهای مزورانه ی میان وعاظ السلاطین (مخالفین را اهل بدعت ، گمراه و گمراه گر ، فاسق ، جاهل ، خوارج ، تکفیری و …. نامیدن ) واکنشی خشمگینانه را در برابر کسانی که آمدن این نیروها را حرام می دانستند از خود نشان دادند .
این مذهب و فرقه ی جدیدی که توسط این موجودات تولید گردید به اسامی مختلفی در میان مردم شایع شد ، چون :
- الجامیه : چون این فرقه که توسط سازمانهای اطلاعاتی تولید شده بود به وسیله ی محمد امین الجامی الهرری الحبشی اعلام وجود نمود .
- المداخلی : چون ربیع بن هادی المدخلی شریک و همدوش و ادامه دهنده ی جامی بود
- الخلوف : این اسم را علامه عبدالعزیز قارئ بر آنها گذاشته است .
اما به نظر می رسد این اسامی مناسب این فرقه ی مذهبی تازه تاسیس نمی باشد ، بلکه به دلیل فاصله گرفتن این طایفه از عموم مسلمین و عقب نشینی شان از منهج اهل سلف و همچنین به دلیل اینکه بنیانگذار روش فکری منحرف و بدعی بوده اند که در تاریخ اسلام مشابهشان یافت نمی شود ، شاید « موارق الجامیه » مناسبتر باشد .
این مذهب در ابتدای پیدایشش تلاش خود را صرف گشتن و ایراد گیری از سخنرانیهای صوتی و آثار مکتوب علما می نمودند ، آنهم گیر دادن به گفته هایی که جای شبهه بودند یا اینکه در بردارنده ی دو وجه هستند ( یعنی مجال رای مختلف و متفاوت در مورد آنها وجود دارد ) به دنبال این مرحله ، حالا جهت کم ارزش نمودن ، سبک نمودن و آبروریزی این علمای اصلاحگر در میان مسلمین ، شروع کردند به گردآوری و چسپاندن تمام این مطالب و انتشار آن در میان عموم مردم .
در ابتدای ظهور مذهبشان توانستند عده ای از مردم که علاقه به حرافی و بگومگو و جدالهای بی فایده داشتند را دور خود جمع نمایند ؛ علاوه بر این ، به دلیل حمایتهای دولتی و جرئتشان در زبان درازی ، تهدید و چشم قرمز کردن برای مخالفین و اهل بدعت دانستن عموم مسلمین ، عده ی زیادی از مردم و بخصوص طلبه های مدارس دولتی و ملاهای دولتی دور اینها جمع شدند . اما آنچه پیشرفت این فرقه را تسریع بخشید تبلیغات رسانه ای ماهواره ای و اجیر نمودن خطیبان مساجد رسمی وابسته به اوقاف دولت آل سعود علیه علمای اصلاحگر و شریعت گرایی بود که این فرقه از قبل و یا به صورت هماهنگ با رسانه های دولتی ، بر علیه آنها شبهه پراکنی نموده بودند .
در زمان حساسی که بین سالهای ۱۴۱۱ تا ۱۴۱۵ به طول انجامید ، این فرقه به انتهای گسترش فساد ، تفرقه و بیگانه و دشمن نمودن مسلمین نسبت به همدیگر رسیدند . اینها توانستند مسلمین را فرقه فرقه نموده و میانشان تفرقه بیاندازند . غیر از هیئت کبار علمای سعودی که به صورت رسمی در داخل حکومت جای گرفته بودند ؛ عالم ، دعوتگر و مصلحی نماند که از دست و زبان اینها در امان بوده ونکاتی جهت ناچیز شمردن و رسوا شدنش در میان مردم منتشر نشود . تمام این فعالیتها جهت قرار گرفتن در صف نیروهای دولتی و هماهنگ نمودن مردم با سیاستهای حکام مزدور آل سعود و آماده نموده افکار عمومی مسلمین جهت تصفیه و حذف علمای شریعت گرایی چون (علی بن خضیر الخضیر ، ولید بن عبدالله السناني ، خالد بن ناصر العوان ، صالح بن ناصر العوان ، ناصر الثقیل ، سعید بن أحمد كارع الغامدي ، سعد بن زعیر ، خلف العنزی ، عامر القحطانی ، خالد الراشد ، فایز أیوب ، ناصر الفهد و….) صورت می گرفت که تمام این عزیزانی که هم اکنون زنده مانده اند در زندانهای آل سلول به سر می برند .
معیار این فرقه در روش برخورد با هر عالم و دانشمندی ، به رای و موقف همین دانشمند در باره ی سیاستهای حکومتی آل سعود و آمریکا بر می گشت ، چنانچه این علماء خواهان اصلاحات و تغییری در روش اداره و مسائل روز جامعه بودند به نسب خواسته ای که داشتند ، آنها را در ردیف خوارج قرار داده یا جزو کسانی قرار می دادند که تفکر خوارج را منتشر می کنند یا آنها را جزو گروه اهل بدعت و گمراه ثبت نام می کردند و بر خود واجب می دانستند که مردم را نیز به هر شیوه ای که شده با این افکار مخرب خود همصدا و هم آهنگ کرده و در ترور شخصیتی این علما و جدا کردن مردم از آنها از هیچ کوششی دریغ نورزند .
هنگامی که در سال ۱۴۱۳ شیخ بن باز ضمن صدور بیانیه ای از رفتار ناپسند مدخلی ها انتقاد نمود و حتی انحرافات منهجی آنها را نیز اعلام کرد، شیخ سفر الحوالی نیز در یکی از نوارهایش به شرح این بیانیه ی بن باز پرداخته و آن را تحت عنوان « الممتاز فی شرح بیان بن باز » منتشر کرد . زمانی که می رفت سحر ساحران مدخلی باطل گردد ، نهادهای حکومتی و ملاهای درباری مدخلی به صورت همه جانبه شیخ بن باز را تحت فشار و حتی حصر خانگی قرار دادند ، تا اینکه او را وادار کنند که از فتوای خود عقب نشینی نموده و برایشان تزکیه ای بنویسد تا مردم از ملاهای طرفدار حکومت بدگمان نشوند ! شیخ بن باز به دلیل شرایطی که در آن قرار گرفته بود مجبور به تزکیه ی جمعی از مداخله و چند تن از علمای دیگر غیر مدخلی گردید . با این وجود مداخله به دلیل تسلیم شدن در برابر خواسته های حکومتی و هوا و هوس خود اقدام به سانسور و قطع آن بخش از گفته های بن باز نمودند که در مورد علمای دیگر غیر مدخلی گفته بود ، اما این حیله ی کثیف آنها نیز بر ملا گشته و نوار سخنرانی به صورت کامل و بدون سانسور در اختیار عموم قرار گرفت .
تندروترین و فعالترین جامی های آن زمان عبارت بودند از فالح الحربی ، محمد بن هادی المدخلی ، فرید المالکی ، تراحیب الدوسری ، عبدالطیف باشمیل و عبدالعزیز العسکر . بعدها به دلیل بیماری جامی ، سمت رهبریت این مذهب و فرقه ی گمراه در اختیار ربیع المدخلی قرار گرفته و یکه تاز میدان گردید ،اما فالح الحربی و جمعی دیگر از ملاهایشان نیز با وی همکاری می نمودند . در همین زمان علایم بیماری در جامی ظاهر گشت ، ایشان دچار سرطان دهان و لب ( ابزار صحبت کردن ) گشته بود و پس از یکسال دست و پنجه نرم کردن با این بیماری عبرت انگیز وفات نمود. این بار میدان به صورت کامل برای مدخلی خالی گشت و در سرزمین تحت حاکمیت دولت آمریکائی آل سلول بدون رقیب می ماند ، فقط در یمن مقبل بن هادی الوادعی وجود داشت که آنهم رقیبی در عربستان محسوب نمی گردید .
در این زمان دیگر کسی نمانده بود که در برابر سیاستهای دولت آل سلول مخالفتی نماید بلکه تمام مخالفین فعال در زندان یا تبعید و یا اعدام گشته بودند ، به همین دلیل مریدان مذهب جامی و مدخلیسم توجهشان را به خود کشانده و اصول و اساس مذهبشان را ریختند و مذهبی قاعده مند تولید نمودند . اما مریدان این مذهب نیز ، همچون معتزله ، زمانی که دیدند مخالفی نمانده که به آبرو و حیثیت و افکارش یورش ببرند ، زبانهایشان را به سمت همدیگر هدایت نمودند و در نتیجه دچار انشعاب گردیدند.
در این مرحله جامیها و مداخله دسته دسته و فرقه فرقه شدند و هر فرقه ای فرقه ی دیگر را اهل بدعت و گمراه و اهل فسق قلمداد می نمود و تا کنون نیز در حال فرقه فرقه شدن و تجزیه به بخشهای کوچکتری می باشند . مدخلیهای سراسر جهان نیز هر یک تابع فرقه ای از مداخله ی عربستان گشته اند ، مدخلی های ایران در بعضی از شبکه های ماهواره ای و …به دلایل وجود مذهب تشیع سعی دارند اختلافات میان خود را پنهان کنند و برای عوام چنین به نظر می رسد که در مرحله ی قبلی قرار گرفته باشند اما مدخلی های کردستان عراق در همین مرحله ی دسته دسته و فرقه فرقه شدن قرار گرفته اند .
اولین جدایی و تفرقه میان جامیها و مدخلیسم توسط گروه الحدادیه صورت گرفت ، اینها مریدان شخصی به اسم محمود الحداد بودند که اصالتا اهل مصر بود اما در مدینه ی منوره سکونت داشت . وی از مریدان مدخلی بود اما از وی پرسروصداتر و جریئتر بود و اعلام کرد هر کسی که از کتب و آثار آنها دست بکشد اهل بدعت و گمراه می باشد . علاوه بر آن اعلام نمود که جهت پرهیز از مطالعه آثار امامان پیشین کتب این امامان چون ابن حزم ، النووی ، ابن حجر و غیره سوزانده شود ؛ چون به نظر وی این امامان مبتدع و گمراه بوده اند به همین دلیل باید دور انداخته شده و مردم را از امامان گذشته تا علمای این عصر ، که مخالف تفسیر و رای آنها هستند ، دور نگه داشت . ( دولت آل سلول هم تمام کتب سید قطب رحمه الله را از کتاب خانه ها جمع آوری نموده و سوزاند اما با تاویلات گمراه گر اجازه داد که تورات وانجیل جهت تحقیق در جای خود باقی بمانند !! )
بدون شک الحداد صادقانه برای تفسیر مشایخ خود ( جامی و مدخلی ) تلاش می نمود و انجام چنین کاری را نیز علم و دینداری می دانست و بر این باور بود که هر کسی که مرتکب یک بدعت گردید باید حذف و از چشم مردم انداخته شود و نباید در میان گذشتگان و معاصرین فرق گذاشت . ابتدا ربیع المدخلی موافق وی بود به همین دلیل شروع کرد به محاکمه ی کسانی چون سید قطب و دیگران رحمهم الله که در دنیای کنونی ما حضور نداشتند ، اما زمانی که دید الحداد زیاده روی نموده و در میان مردم نارضایتی شدیدی به وجود آورده است بر علیه وی سخنرانی نموده و مدتی بعد از الحداد اعلام برائت نمود .
برائت مدخلی از شاگردش صدمات زیادی برای الحداد در برداشت ، وی انسان مخلصی بود که خیال می کرد برای رضای الله کار می کند و نمی دانست که مذهب و فرقه ی مدخلیسم از طرف سازمان اطلاعات آل سعود تنها برای مبارزه با اصلاح طلبان معاصر و دور نمودن مردم از این اصلاح طلبان و دفاع از سیاستهای دولت تولید گشته است ، نه برای زدودن خرافات و بدعتها از دین ؛ به همین دلیل الحداد که برای مدخلی و سازمان اطلاعات عربستان غیر قابل کنترل شده بود از مدینه ی منوره اخراج گردید و شاگردانش افکار وی را به حجاز و مصر و شام و دیگر بلاد منتقل نمودند .
ربیع المدخلی که مریدانش از وی به عنوان پرچمدار الجرح و التعدیل این زمانه یاد می کنند ، در همان ابتدای امر فراموش نموده اند که این علم ابزاری در اختیار علم حدیث می باشد نه ابزاری جهت تخریب ، تجسس ، عیب یابی و ترور شخصیتی مسلمین !! با این وجود علمای این عصر در همان علم اصول حدیثی که تخصص دارد ، چندین خطاء و اشتباه منهجی وی را بیان نموده اند ؛ که در بعضی موارد دانشجویان تازه وارد نیز چنین اشتباهاتی را مرتکب نمی شوند چه رسد به کسی که عبارت پرچمدار الجرح و التعدیل این زمانه را با خود یدک بکشد .
زمانی که شیخ علامه بکر بن زید رحمه الله در باره ی شهید سعید –باذن الله – سید قطب رحمه الله در چهار صفحه کوچک جواب مدخلی را نوشت ، در برابر، ربیع مدخلی چند صد صفحه ی پر از توهین و فوش و ناسزاگوئی و تهمت پراکنی را در جواب شیخ بکر ارائه داد و از شیخ بکر روی گردان شده و وی را از حزب خود اخراج نموده و وی را در ردیف اهل بدعت قرار دادند ، در حالی که همین ربیع المدخلی ابتدا یک اخوانی بود که توسط شیخ سفر الحوالی وارد جریان سلفیت گشته بود و دیدیم که این قدیم اخوانی چگونه برخوردی با استاد خودش شیخ سفر انجام داد !
عجیبتر از همه اینکه همین مدخلی دو نفر از همراهانش به اسم علی حسن عبدالحمید و سلیم الهلالی را وادار می کند که المغراوی را از خود دور کنند و گرنه وی آنها را از خود می راند !! به مریدانش امر می کند که غیر از کتابهای خودشان آثار دیگر علمای سلف و خلف این امت را که از کانال آنها نگذشته باشد را نخوانند و در مجلسی غیر از مجلس علمی و سخنرانی منتسبین به خودشان حضور نیابند و انجام چنین کاری را گناه و بدعت می شمارند و… اینها با مخالفین مسلمان خود چنان برخوردی دارند که رسول الله صلی الله علیه و سلم با منافقین اطرافش نداشت ، حالا چه رسد به مسلمانی که در موردش امر به رحماء بینهم و اذله علی المومنین و انما المومنون الاخوه شده ایم .
شما را به الله قسم می دهم که آیا این رفتارها وسخنان متعلق به یک مسلمان عاقل و هوشمند می باشد ؟ آیا این رفتار یک داعی اهل خیر می باشد یا رفتار کسی که دل و درونش مملوء است از بغض و کینه ؛ و سردرگم و ابزار دست دیگران گشته است ؟ آیا در طول تاریخ در میان اهل سنت چنین موجوداتی را یافته اید که آشکارا به دلیل اشتباهات کوچکی که هر انسانی مرتکب می شود در پی حذف و زشت نمودن چهره ی علما و امامان سلف و معاصر این امت بر آمده باشد ؟ آیا اینها خودشان را معصوم قلمداد نموده اند که خود را برتر از نووی ، ابن حجر ، بن باز ، آلبانی ، جبرین ، بکربن عبدالله ابوزید ، عبدالله الغنیمان و…می دانند ؟
ما جواب تمام این سوالات را می دانیم ، اما مهم ، « فهم علت و چرایی » تشکیل این فرقه و حزبی می باشد ، که با داشتن تمام شرایط یک حزب بسته ی خشک ، ادعای حزبی نبودن را دارد . فرقه فرقه و تجزیه شدن این جریان نامبارک به دهها دسته و گروه متضاد که هر یک آن دیگری را اهل بدعت و گمراهی و ضلالت می داند ، نشان از آن است که اینها همچون معتزله جریانی شاذ و تابع عقل ناقص و نفس مهار نشده ی خود بوده ، که این بار بر خلاف معتزله ، هدف اول و اخر آنها طعن زدن به دعوتگران شریعت گرا ، ایجاد اختلاف میان علما و مسلمین ، گیر دادن به مسائل ریز شخصی مثل آداب حیض ، نفاس ، دستشوئی ، ریش ، سیواک ، پاچه شلوار و …. ، ایجاد نفرت و کینه در میان مسلمین نسبت به هم و نسبت به علمای شریعت گرا و مجاهدین ، پخش نمودن تهمت و سوء ظن ، پشت گوش انداختن اصول کفر به طاغوت و ولاء و براء و توحید حاکمیت و… می باشد .
تمام این امور جهت مطیع نمودن مردم نسبت به سیاستهای حکومت دست نشانده ی آل سعود و دیگر حکومتهای مرتد محلی تابع سکولاریستهای جهانی و ایجاد تفرقه در میان مسلمین و مشغول نمودن مسلمین به همدیگر می باشد .
اینها دایره ی « بدعت » را به اندازه ای وسیع کرده اند و مواردی را در این دایره قرار داده اند که هیچ ارتباطی با « بدعت » ندارد و روش برخورد آنها با کسی که در این دایره قرارش داده اند بسیار خشن تر و محکم تر از کسی است که دچار گناه کبیره ای چون زنا و مشروب خوری و غیره گشته باشد . مشکل اصلی در این زمینه نیز این است که « بدعت » در نزد این جریان تابع اصول و چارچوب مشخصی نیست ، بلکه واژه ایست سلیقه ای که گاه جهت تخریب دیگران و گاه به عنوان فوش به کار می رود ، و به هر شیوه ای که دوست داشته باشند آن را در مورد مرده ها و زنده ها به کار می برند .
از دیگر روشهای غلط این مذهب مخرب این است که دایره ی رای و برداشتهای مختلف و مخالف ، از مواردی که آرای مختلف را می پذیرد ، بسیار تنگ و کوچک نموده اند ، به گونه ای که انتظار دارند تمام مردم تابع تفسیر و برداشت آنها از شریعت شوند ، و نسبت به مسلمینی که از برداشت آنها سرپیچی کنند شدت عمل عجیبی را نشان می دهند که هرگز این شدت عمل را در برابر مرتدین و یهود و نصارا از خود نشان نمی دهند ! که این هم نشان از جهل این فرقه به اصول اختلاف و ادب اختلاف در میان مسلمین می باشد .
به عنوان مثال اینها چنین به مریدانشان نشان داده اند که باید از حاکم سکولار و کافر جامعه به عنوان ولی امر و قوانین ساختگیش تبعیت نمود و هر کسی که آشکارا از حاکم و مسئولین جامعه انتقاد کند یا اینکه آشکارا خواهان اصلاحات باشد ، چنین شخصی جزو خوارج می باشد !!
این هم نشان از جهل به شریعت الله و فریب افکار عمومی و خیانت به دین و مردم می باشد ، چون اگر شخص به ساده ترین کتب علم شریعت مراجعه کند، متوجه خواهد شد ، که در نزد اهل سلف انکار شاه فاسد ، ظالم ، کافر و یا مرتد با زبان و دست ، سنتی معروف بوده ؛ بلکه علاوه بر آن ، قیام با شمشیر در زمانی که این شاهان مسلملن دچار ظلم و ستم گردند مذهبی شناخته شده و معروف می باشد ، حالا چه رسد به اینکه حاکم به غیر ما انزل الله حکم کند و یا سکولار مرتدی باشد . این هم گفته ی جمعی از اصحاب بزرگوار رضی الله عنهم اجمعین می باشد که ابن حزم می گویند : این مذهب اکثریت قاطع اصحاب می باشد . البته این گفته ی بسیاری از تابعین نیز می باشد بخصوص کسانی که با الاشعث بودند . روایات زیادی هم از امام احمد وجود دارد و در مذهب امام ابوحنیفه و امام مالک نیز قول مشهوری می باشد ، همچنین امام ابن حجر به مذهبی از مذاهب سلف آن را قلمداد می کند .
شاید کسانی باشند که همچون امام حسین بن علی رضی الله عنهما و عبدالله بن زبیر رضی الله عنهما خروج و قیام مسلحانه بر علیه حاکم فاسد و ظالم را جایز و بلکه واجب بدانند ، اما کسانی که چنین اعتقادی ندارند نباید اینقدر بی ادب باشند که این بزرگواران را خوارج بنامند . و ما نه در میان معاصرین این بزرگواران و نه در طول تاریخ کسی را نیافته ایم که این اندازه بی شرم و جاهل باشد که چنین اتهامی را به این بزرگواران بزند .
چون از یک طرف خوارج دارای ویژگیها ، اصول ، قواعد و چارچوبی هستند که هیچ یک از این صفات و ویژگیها در اصلاح طلبان شریعت گرا وجود ندارد ، بلکه تلاش و اجتهادیست جهت انکار منکر و تغییر دادن آن با دست ، زبان و قلب که پایینترین درجه ی آن قلب و کناره گیری از منکر می باشد . کدام امام بزگوار در قرون گذشته عمل امر به معروف و نهی از منکر با دست یا زبان را عمل خوارج قلمداد کرده است ؟ و از دیگر سو مسلمین در دورانهای مختلف به این اصول آگاهی کافی داشتند و دشمنان این بزرگواران نیز جرئت نمی کردند که از چنین القابی استفاده کنند بر خلاف مسلمین نا آگاه کنونی که از بسیاری از اصول اساسی شریعت جاهل گشته و هر سمی را به نام دین و مذهب از هر خائن و دین فروشی قبول می کنند و گاه به آسانی در دایره ی ارتداد و دفاع از کفر و طاغوت و مبارزه با شریعت گرایان می افتند .
اما این دین فروشان خائن چرا از واژه ی « خوارج » استفاده می کنند نه کلماتی چون معتزله ، زیدی و یا شیعه ؟ چون اینها نیز معتقد به جنگ مسلحانه بر علیه حاکم ظالم می باشند ؟!! دلیل آن ساده است ، چون نمی توان با این مذاهب و فرقه ها به خاطر عقایدشان اعلان جنگ نمود ؛ اما بر علیه خوارج محدودیتهای کمتری وجود داشته وبه همین دلیل شدیدترین جنگها و شدیدترین برخوردها را ارائه می دهند ؛ و با خوارج خواندن مصلحین جامعه ، آنها را بدتر از یهود و نصارا معرفی نموده و بلکه ثواب کشتن و حذف آنها را بیشتر از کفار اصلی می دانند !! به همین دلیل بچه مسلمانها راحتتر وارد ارتش آل سلول و دیگر حکومتهای مزدورگشته و به سوی برادرانشان شلیک می کنند و تازه فکر می کنند به محض کشته شدن جزو شهداء پذیرفته شده و روانه ی بهشت می گردند !! . به همین دلیل می بینیم ، که مداخله ، کلمه ای بدتر از خوارج پیدا نکرده اند و گرنه از آن استفاده می نمودند .
واکنش خشن مذهب جامیه و مدخلیسم در برابر اصلاح طلبان ، موسسات خیریه ای که تابع آنها نباشد ، سکوت در برابر جنایات کفار در برابر مسلمین ، تراشیدن مصلحتهای خارج از شریعت ، محدود کردن و بستن دایره ی جهاد و دفاع از خود و عمل به سبک قرآن و رسول صلی الله علیه و سلم آنهم به حمایت از حکومتهای فاسد و ظالم و حتی مرتد علامت آشکاریست که نشان می دهد اینها در کدام سو قرار گرفته اند و دارای چه اهدافی می باشند .
البته باید یادآور شد که اینها فقط برای حکومتهای سکولار و دست نشانده های آمریکا / ناتو و جناح چین / روسیه در سرزمینهای مسلمان نشین مزدوری می کنند و هرگز چشم دیدن حکومتی حنفی مذهب (مثل طالبان )، شافعی مذهب (مثل صومالی ) ، شیعه مذهب ( مثل ایران ) ، اخوانی (مثل مصر ) ، سلفی ( عراق و شام ) و یا یکی از تفاسیر و مذاهب اسلامی را ندارند . این را به کرات ثابت نموده اند که نمونه ی زنده ی آن حکومت سیسی در مصر و فتوای جنگ بر علیه مسلمین در عراق ، سوریه ، غزه ، صومالی و یمن می باشد . و تا آنجایی که برایشان امکان داشته باشد ، به همراه حکومتهای فاسد ی که در اختیارشان قرار گرفته اند ، جهت نابودی حکومتهای مذهبی اسلامی و دینی شریعت گرا در سرزمینهای مسلمان نشین از هیچ خباثتی کوتاهی نکرده و نمی کنند .
با بازگو نمودن چند رویداد کاملا متمایز ، به تبیین موضوع می پردازیم :
شبکه های ماهواره ای وابسته به جریان مدخلیسم چون « کلمه » با مجریانی چون خدمتی ، کیانی ، ترشابی و دیگران به صورت شبانه روزی بر علیه ج . ا . ایران و مذهب تشیع و محاکمه ی مردگان و زندگان این مذهب می پردازند ، و تا آنجا پیش می روند که با رهبر حزب کومنیست و مرتد کومله ی آدمکشان کردستان مصاحبه نموده و در همین مصاحبه به ارزشهای اسلامی توهین و بی احترامی می شود ؛ اما چون این گروه کمونیستی مخالف با حکومت شیعه مذهب ایران بوده و خواهان حکومتی کمونیستی به سبک استالین و خمرهای سرخ و کره ی شمالی و چین می باشد ، اشکالی ندارد که از منبر آنها برای این عقیده ی ضد خدایی و کاملا ارتدادی تبلیغ شده و به ارزشهای اسلامی نیز توهین شود ؛ به نحوی یک کمونیست مرتد مخالف حکومت شیعه مذهب ایران را همچون متحدی استراتژیک فرض نموده و هرزه گوئیهای این مرتدین را به درون منازل مسلمین ببردند ، در حالی که هزاران کورد اهل سنت و دهها عالم اهل سنت توسط همین کمونیستهای مرتد قتل عام شده اند و با افکار فاسد خود جامعه ی ما را به نابودی و فساد کشانده اند . در کجای شریعت اسلام و کدام امام اهل سنت اجازه داده است که می توان با یک مرتد کمونیست بر علیه یک مشرک اهل کتاب چون یهود و نصارا متحد شد تا چه رسد به یک شیعه مذهب ؟!!
حالا ممکن است عده ای جاهل مغرض دور از قانون شریعت بگویند: شاید این به خاطر تنفر از تشیع باشد که از عدالت دورشان کرده است . اما در مورد حکومت حنفی مذهب طالبان چی ؟ اینها رسما اعلام نمودند که طالبان اهل بدعت و شرک هستند و جهاد در افغانستانی که توسط کفار کمونیست شوروی و آمریکا اشغال شده است جایز نمی باشد و صحیح نیست ! در مورد سومالی شافعی مذهب چی ؟ اینها رسما به اتحادیه ی آفریقای کافر سکولار و مسیحی بر علیه مسلمین شریعت گرا پیوسته و در کنار این کفار و دیگر کفار آمریکایی و سازمان ملل بر علیه مردم فقر زده و بیچاره ی شافعی مذهب سومالی وارد جنگی کثیف گردیدند .
شاید عده ای بگویند این مدخلیها ادعای سلفیت دارند و شاید به خاطر مذهبی بودن این حکومتها و جریانات است که با آنها مخالفت ورزیده و با کفار و مرتدین متحد می شوند . اما این برداشت نیز ، هم ضد شریعت بوده و هم از واقعیت به دور است . چون انصارالشریعه در یمن ، جبهه النصره در سوریه و دولت اسلامی در عراق و شام و انصار الشریعه در مالی و چندین جماعت دیگر همگی سلفی مسلک می باشند ، اما باز می بینیم که این جانوران بر علیه آنها ، با تمام کفار جهان متحد شده و حتی در کنار آمریکا و ناتو اقدام به بمباران مناطق مسکونی تحت کنترل این جریانات پرداخته و هزاران زن و مرد و کودک مسلمان بیگناه غیر مسلح را به خاک و خون کشیده اند .
در پایان امیدوارم دریافته باشید که چرا شبکه های ماهواره ای منتسب به اهل سنت چون «کلمه » از ارتش آزاد در سوریه حمایت کرده و پرچمش را به عنوان نماد مقبولیت در گوشه ی صفحه ی ماهواره ایشان در اهتزاز است نه پرچم جماعتهای مذهبی یا سلفی ؟ جواب خیلی ساده است ؛ چون ارتش آزاد جماعتی سکولار و مرتد و نوکر آمریکا و ناتو می باشد . بله ، به همین سادگی .
تا اینجا باید برای همه روشن شده باشد که اینها فرقه و مذهبی هستند مخرب و خارج از تمام مذاهب اسلامی . اینهایی که بی شرمانه و در جنگی روانی و به حمایت از جنگ مسلحانه ی کفار سکولارجهانی و مرتدین محلی مسلمین را مورد تهاجم قرار داده اند ، با ایجاد تفرقه ، کینه و تنفر از مجاهدین و اصلاح طلبان و با دلسرد نمودن مسلمین از دفاع و جهاد و مطیع نمودن مردم در برابر کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی بیشترین صدمات را بر مسلمین وارد نموده اند . اینها مسلمین را از درون مورد تهاجم قرار داده و مشغول فاسد نمودنشان هستند و بدون شک با حمایت کردن از دشمنان سکولار خارجی و مرتدین محلی ، اتحاد کثیف و وحشتناکی را برعلیه مسلمین به وجود آورده اند که سابقه ای در تاریخ اهل سنت ندارد .