
رویاروییهای دموکراتیک میان دموکراتهای سکولار و مرتد چچنی ساکن اروپا بر سر… شریعت!
کاتب: عبدالله بودینوف
ترجمه: کارزان شکاک
“مبارزه سیاسی” میان دموکراتهای چچنی ساکن اروپا دوباره شعلهور شده است.
طرفداران قانون اساسی ایچکریا درگیر اختلاف بر سر مشروعیت و قدرت هستند، که با ادعاهایی در مورد اینکه چه کسی درست میگوید، چه کسی اشتباه میکند، چه کسی به نفع دولت و مردم چچن است و چه کسی درگیر کلاهبرداری و ظاهرسازی است، در هم آمیخته است.
بار دیگر اتهاماتی متوجه زاکایف، شیاد لندنی، میشود که به گفته بسیاری از منتقدانش، مدتهاست که حتی از نظر دروغ، جعل، تهمت و توهین از نگهبان کرملین در چچن نیز پیشی گرفته است (برای جزئیات بیشتر در مورد اتهامات علیه زاکایف، این لینک را دنبال کنید).
در حالی که سگ پوتین در شرارت الیگوفرنیک خود سرراست است و به طرحهای پیچیده اهمیتی نمیدهد، کلاهبردار لندنی بسیار خلاقتر است.
این شخصیت موفق میشود خود را جانشین رهبران چچن معرفی کند و همزمان آنها را به لجن بکشد.
صحبت کردن در مورد استقلال ایچکریا در حالی که همزمان از دولت تحت الحمایه حمایت میکند و استقلال را به صورت عمده و خرده میفروشد.
جا زدن به عنوان مدافع قانون اساسی و نقض علنی همان قانون اساسی به منحرفترین شکل آن.
و دروغ گفتن، دروغ گفتن، دروغ گفتن…!
بنابراین، نمیتوان انکار کرد که این چهره در رسواییها و درگیریهای بیپایان، به مدت ۲۵ سال به طور فعال در خرابکاری، ایجاد اختلاف، تهمت زدن، دروغ گفتن و گسترش فتنه مشارکت داشته است.
آنچه در مورد این داستان عجیب است این است که دادستانی، فرد شیاد را به دادگاه شریعت احضار کرده است، نه به جلسه دادرسی قانون اساسی. این امر به ویژه از آنجا صادق است که دادستانها خود را به عنوان متخصص حقوق و علوم سیاسی معرفی میکنند.
این تا حدودی غیرمنتظره است، زیرا هر دو طرف با برقراری قانون شریعت مخالفند و از ایچکریای مشروطه با تمام مظاهر آیینهای دموکراتیک حمایت میکنند.
همه میدانند که اعضای باند زاکایف، که خیانت و دروغهای رهبر خود را توجیه میکنند، مدتهاست، اما به طور ناموفق، سعی کردهاند او را به عنوان قربانی بیگناه «تکفیریها» به تصویر بکشند. آنها ادعا میکنند که مقام «زیندی» که مانند شمشیر داموکلس بر سر این شیاد آویزان است، ناعادلانه و بیاساس است.
به نظر میرسید که زاکایف نباید از این موقعیت سوءاستفاده کند، در دادگاه شریعت حاضر شود و به همه دشمنانش نشان دهد که اتهامات علیه او بیاساس است. به خصوص که او «جویندگان دانش» وفادار کم ندارد و آنها سریع صحبت میکنند.
اما کلاهبردار لندنی رفتاری قابل پیشبینی داشت و تلاش دیگری برای احضار او به دادگاه شریعت را نادیده گرفت.
به یاد داشته باشید که زاکایف حتی برای حضور در مباهله احضار شد. احمد عمروف به دلیل دروغهای بیپایان و زشت در مورد امیر امارت قفقاز، دکا ابو عثمان، که این رذل لندنی پخش کرده و همچنان پخش میکند، مجبور به برداشتن این گام نسبتاً دشوار شد.
اما زاکایف از مباهله امتناع ورزید و بدین ترتیب بار دیگر جایگاه خود را به عنوان یک زنیک تأیید کرد.
شاید دلیل اینکه زاکایف دائماً از هرگونه مشارکت در دادرسیهای شرعی اجتناب میکند، کمتر ترس از افشا شدن باشد (برای او، این مدتها مشکلی نبوده و حتی از نظر حفاظت از او یک امتیاز محسوب میشود)، و بیشتر ترس از لکهدار شدن اعتبار دموکراتیک خالص خود با شریعت باشد. به عبارت دیگر، همین مشارکت او در دادگاه شریعت، از قبل یک نقطه ضعف در زندگینامه دموکراتیک او محسوب میشود.
با این اوصاف، باید اذعان کرد که زاکایف در رد شریعت، نسبت به متحدان دموکرات سابق خود، پیگیرتر است.
ضعف مخالفان او در تلاشهایشان برای توسل به شریعت در این واقعیت نهفته است که خودشان شریعت را «یک ارابه منسوخ» میدانند.
اتهامی دیگر که به زاکایف وارد شد، ایده جمهوری کوهستانی بود که او در سال ۲۰۲۲ پس از انتشار انتقادی از سوی هواداران امارت قفقاز، به آن متوسل شد. در این مقاله، این واقعیت آشکار توضیح داده شده بود که بازیگران جهانی هیچ علاقهای به دو تنگه در بنبست کوههای قفقاز ندارند. اما یک نهاد سیاسی که از خزر تا دریای سیاه امتداد دارد، به هر طریقی باید در نظر گرفته شود.
به گفته برخی از منتقدان زاکایف، جمهوری کوهستانی، وضعیت ایچکریا را به عنوان یک کشور مستقل نقض میکند. آنها ادعا میکنند که مانند امارت قفقاز، جمهوری کوهستانی، وضعیت مستقل جمهوری چچن ایچکریا را که «به شدت قانون اساسی را نقض میکند» نفی میکند.
اما حتی در اینجا، همه چیز روشن نیست. همین منتقدان که قبلاً امارت قفقاز را رد میکردند، اکنون ادعا میکنند که طرفدار یک دولت پان قفقازی هستند. نقل قولی از مصاحبه با وبلاگنویسان داغستانی توسط مخالف فعلی زاکایف: “صحیحترین راه حل، یک دولت پان قفقازی است… میتواند واحد یا فدرال باشد…”
بنابراین، یک دولت پان قفقازی خوب و درست است، اما امارت قفقاز هنوز اشتباه و بد است. چرا؟ آیا مشکل قانون شریعت نیست؟!
بیایید تکرار کنیم: احضار زاکایف به دادگاه شریعت برای هر مسلمانی یک گام منطقی و معقول است. مردم باید “قهرمان” خود را که فراتر از سرزنش است، بشناسند.
اما اگر مخالفان زاکایف یک قدم به جلو بردارند، جاهطلبیهای خود را کنار بگذارند، اشتباهات خود را بپذیرند، اقدامات نیمهکاره و تلاشهای خود را برای قرار گرفتن روی دو صندلی ایدئولوژیک کنار بگذارند و قاطعانه قانون شریعت خدا را بپذیرند، منطقی و معقول خواهد بود.
علاوه بر این، آنها یکدیگر را درک میکنند. حداقل، این موضوع با یک قسمت معروف از یک بحث آنلاین بین یکی از منتقدان فعلی زاکایف (که خواستار محاکمه او به دادگاه شریعت شده بود) و وبلاگ نویس عبدالرحمانوف، مشهود است. در طول بحث، وقتی عبدالرحمانوف موضوع قانون اساسی و دموکراسی را مطرح کرد، متحد سابق زاکایف، در اوج هیجان، اعلام کرد: «اگر ما به شریعت پایبند باشیم، پس همه ما باید تسلیم دوکو میشدیم…!»
اگر خود را مسلمان میدانند و اذعان میکنند که طبق شریعت، دوکو درست میگفته، چرا تسلیم نشدند؟ یک سوال بلاغی…!
در هر صورت، توبا لغو نشده است، مگر اینکه، البته، توسل فعلی به شریعت گامی صادقانه باشد و نه تلاشی برای استفاده از قانون خدا برای مهار حریف، و سپس بازگشت به جستجوی زبالهدان دموکراسی، و جستجوی «استدلالهایی» مبنی بر اینکه خلافت اسلامی بر اساس قوانین کفار ساخته شده است، «تا ما هم بتوانیم همین کار را انجام دهیم.»