ششم جدی ۱۳۵۸ و پانزدهم میزان ۱۳۸۰،  دو اشغال، یک عبرت بزرگ برای امت مسلمان افغانستان

ششم جدی ۱۳۵۸ و پانزدهم میزان ۱۳۸۰،  دو اشغال، یک عبرت بزرگ برای امت مسلمان افغانستان

به قلم: ابومحمود کندزی

ششم جدی ۱۳۵۸، روز هجوم عریان کمونیسم شوروی بر سرزمین مسلمان افغانستان بود؛ و پانزدهم میزان ۱۳۸۰، آغاز یورش امریکا و ناتو با نقاب «مبارزه با تروریزم».

این دو تاریخ، با وجود تفاوت شعارها، در حقیقت یک معنا دارند:  تهاجم کفر جهانی بر سرزمین اسلام، و آزمونی بزرگ برای ایمان، بصیرت و وفاداری مسلمانان.

  • هیچ اشغالی بدون عامل داخلی موفق نمی‌شود

تاریخ به‌روشنی گواهی می‌دهد نه شوروی بدون مزدوران داخلی دوام آورد، و نه امریکا بدون شبکه‌ای از وابستگان، فریب‌خوردگان و توجیه‌گران داخلی توانست بیست سال بماند.

ویرانی، اشغال و تحقیر همیشه از درون امت راه باز می‌کند؛ آنجا که وابستگی، «عقلانیت» نام می‌گیرد و سازش با اشغالگر، «مصلحت».

بحران اصلی در تمام این اشغالگری ها، فقط نظامی نبود؛ بلکه عقیدتی بود و مشکل افغانستان فقط تانک و بمب نبود؛ مشکل، تضعیف فهم عقیده بود در کمرنگ‌شدن اصل ولاء و براء ، در جدا کردن ایمان از موضع عملی، عادی‌سازی ایستادن در صف اشغالگر و توجیه این وضعیت با فقه‌های بی‌خطر برای طاغوت

در بیست سال اشغال امریکا، بسیاری از منابر به‌جای روشنگری، به سکوت، ابهام یا توجیه آلوده شدند. وقتی مفاهیم روشن قرآن دربارهٔ برائت از کفر، عدم مشروعیت سلطهٔ کفار، و حرمت یاری‌رساندن به اشغال به حاشیه رانده می‌شود، نتیجه‌اش این می‌شود که اشغال «عادی» جلوه داده می‌شود.

این همان مرجئه‌گری نوین جهت بی‌خطرسازی دین برای اشغالگران است.

در چنین فضایی، اندیشه‌ای رشد می‌کند که ایمان را صرفاً یک ادعا می‌داند و عمل و موضع را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد و همکاری با نظام‌های وابسته را از دایرهٔ پرسش دینی خارج می‌کند.

این همان مرجئه‌گری مدرن است؛ نه با نام تاریخی‌اش، بلکه با عناوینی چون «اعتدال»، «مصلحت»، «دوراندیشی سیاسی».

اما این دو اشغالگری در افغانستان یک  درس مشترک داشتند و آنهم اینکه شوروی رفت، امریکا هم رفت؛ اما آنچه باقی می‌ماند، درس‌هاست که هیچ قدرت کافری با زورِ صرف پیروز نمی‌شود و شکست امت، از تضعیف باور آغاز می‌شود، نه از ضعف سلاح و هرگاه علما از روشنگری عقیدتی عقب بنشینند، میدان برای اشغال هموار می‌شود و بازگشت عزت، فقط با بازگشت به فهم شفاف توحید، برائت از طاغوت و استقلال ایمانی ممکن است.

وعدهٔ الهی هم تغییر نمی‌کند و اشغالگران می‌آیند و می‌روند اما ملتی که بیدار شود دیگر ابزار هیچ اشغالگری نخواهد شدو می توان به صورت مختصر گفت که ششم جدی و پانزدهم میزان، دو چهره از یک تهاجم‌اند و دشمن همیشه بیرونی است، اما راه از درون باز می‌شود و بزرگ‌ترین خطر، سکوت و تحریف دینی در زمان اشغال است و امت اگر بفهمد، دیگر فریب نمی‌خورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *