کاربرد ابزارهای انقلاب واصلاحات در کردستان ایران (۱ ) و اینکه چرا جنگ مسلحانه مذهبی نوعی حماقت و خیانت آشکار است ؟
به قلم : ابوسلیمان هورامی
دگرگونی ریشه ای و یا روبنایی در قوانین و باورها و فرهنگ موجود در هر جامعه ای ، با آنکه به اراده ی الله و سپس گروهی خاص و سازمان یافته انجام می گیرد ، اما هرگز به صورت یکشبه و آنی نبوده و نخواهد بود ؛ بلکه پروسه ایست تدریجی و زمان بر که تنها با پشتیبانی الله و به دنبال آن ، با صبری تلخ ( همچون سیدنا نوح تا خاتم الانبیاء علیهم السلام و الصلواه ) و فراهم شدن شرایط خاص تغییر ، به نتیجه ی مطلوب می رسد .
این بدان معنا نیست که وقتی امکان انقلاب نیست، اصلاحات لزوماً ممکن است. موقعیتهایی وجود دارد که نه امکان انقلاب وجود دارد و نه اصلاحات. این موقعیتِ رکود سیاسی و تغییر میتواند سالها یا دههها به طول انجامد و سرانجام با انفجاری درونی – شبیه وضع کنونی سوریه ، عراق ، مصر ، یمن ونیجریه – تغییر یابد یا با حمله نظامی بیرونی – شبیه پایان حکومت عباسیان ، حکومت سکولاریستی قذافی در لیبی و نظام سکولاریستی صدام حسین در عراق به این سکون و پیری ( در جهتی مثبت یا منفی ) خاتمه داده شود .
با مطالعه ی آنچه که در مورد سیستم خشن سکولاریسم و حکومتها و جریانات مذهبی در طول تاریخ می آید ، باید ما را به این واقعیت تلخ برساند که تنها خواستنِ اصلاح سیستم حکومتی سکولاریستی جامعه و حتی تلاش برای آن، نظام سکولار حاکم را به تغییری تدریجی و مسالمتآمیز در تغییر قانون اساسی سکولاریستی به قانون اساسی توحیدی وادار نمیکند. اصلاحات هم مانند انقلاب رویدادی پیچیده است و کامیابی به آن به عوامل بسیاری بستگی دارد. به ویژه، نقش بنیادین قوانین حاکم بر سیستم حکومتی در مجال دادن به انقلاب یا اصلاحات را نباید نادیده گرفت.
ج.ا.ایران، شاید کشوری منحصر به فرد باشد، از این رو که در مدت زمانی اندک هم صحنه انقلابی مذهبی بزرگی بود هم جنبش اصلاحات درون مذهبی . انقلاب مذهبی با سقوط رژیم سکولار پادشاهی به ثمر رسید و از همان ابتدا با نظارت نخبگان فکری تشیع اصلاحات فکری و منهجی گروههای مختلف و رنگارنگ منتسب به تشیع شروع گردید که در این میان غالیان و منحرفینی که در طول تاریخ به نام تشیع و در زیر سایه ی حکومتهای فاسدی چون صفویه ، قاجاریه و پهلوی و حتی قبل از اینها مثل قارچهای سمی روییده بودند به صورت تدریجی و آرام آرام و گاه به صورت انقلابی و قهر به حاشیه رانده شده و یا بکلی از جامعه جارو شدند .
از دیگر سو ، در همین دوران ، احزاب سکولار کردستان نیز پس از کشت و کشتارعقیدتی بی سابقه ای ( جنگ دمکرات با کومله ، کومله ی سکولار کمونیست با صوفی های رزگاری با طرفداران مکتب احمد مفتی زاده با علمای دینی مستقل و ارزشهای دینی کل مردم مسلمان کردستان ایران ) ، که با حمایت حکومت سکولاریست صدام حسین و دیگر اربابانشان صورت می گرفت ، توانستند برای مدتی مناطق عمدتا سنی شنین کردستان را دچار هرج و مرج و وحشت و ارتدادی بی سابقه نمایند ؛ و برای چندی ، با کمک نیروهای خارجی معاند به صورت سیستماتیک کشتی اصلاحات را با کشتن و ترور آزادیخواهان شریعت گرا و رانده شدن اصلاحطلبان از درون مردم و سرکوب فعالان شریعت گرا به گِل بنشانند .
در این سیلابی که به واسطه ی سکولاریستهای مرتد و کج اندیشی پاره ای از جریانات مذهبی در چگونگی برخورد با این مرتدین به وجود آمده بود ( چون مکتب قرآن که مدعی بود کافری در دنیا وجود ندارد و پاتریس لومومبای کمونیست را ملحد سراپا ایمان و… معرفی نموده و …) هزاران کورد اهل سنت غرب ایران آشکارا مرتد گشته و با گسترش عقاید سکولاریستی در میان مردم آلودگی کم سابقه ای در عقاید دینی و توحیدی مسلمین کردستان به وجود آمده است ، به گونه ای که رواج انواع کفر گویی و ارتداد آشکار ، بی بندوباری اخلاقی وجنسی ، غدر و خیانت و نژادپرستی حقارت آمیز ، در میان اکثر رسانه های سکولاریستی موجود و عده ای از مردم مقلد این رسانه ، به صورت مد روز درآمده و عامل و بانی ذلیلی و حقارت این مردم سلحشور و ابزار شدن آنان در خدمت کفار جهانی و منطقه ای بر علیه مسلمین و قانون شریعت الله گشته است .
با جارو شدن فیزیکی این نجاست ارتداد و رانده شدن سکولاریستهای مرتد به خاک عراق ، دسته های دیگری چون مکتب احمد مفتی زاده و اخوان المفلسین و صوفی ها و دراویش تقلبی میدان فعالیت بیشتری پیدا کردند . وجود همین جریانات ، که با نوعی جهالت نسبت به قانون شریعت ، ملی گرائی و نژاد پرستی و عقاید فاسد سکولاریستها آلوده گشته بودند ، به نوعی باعث دوام ویروس ارتداد سکولاریستی در میان اهل سنت کردستان گشتند .
اینها پس از جارو شدن سکولاریستها از کردستان ، جانشین مناسبی نبودند ، به همین دلیل نتوانستند از جو به وجود آمده ، و میدان بدون رقیبی که برایشان فراهم شده بود ، استفاده های لازم را جهت تصفیه ی عقاید مردم از نجاسات و آلودگیهای سکولاریستهای مرتد و تربیت توحیدی مسلمین بیمار به موفقیتهای دندان گیری نائل گردند ؛ چون خود اینها نیز به نوعی آلوده و بیمار بودند .
در این برهه از زمان برای یک مسلمان شریعت گرا و بخصوص یک جوان حق جو لازم بود که با مرور تاریخ چند دهه ی گذشته از خود بپرسد که با شکست سکولاریستهای مرتد از کردستان چه کس یا کسانی پیروز میدان بودند و چه کسانی در سرزمینهای مسلمان نشین ، این پیروزی مردم را برای چندمین باردر معرض آفت ویرانگر سکولاریسم قرار داده اند ؟
یکی از خطاهایی که ممکن است فعالان سیاسی دچار شوند آن است که شکست گروهی را به معنای امکان پیروزی خود بگیرند. این اشتباه را مسلمین شریعت گرا به طور مشخص و مکرر مرتکب شده اند . تصور این دسته از شریعت گرایان این است که چون مردم از وجود سکولاریستهای مرتد و جریانات اسلامگرای منحرف ناخرسندند ممکن است به صورت تدریجی و پس از نابودی سکولاریستها به آنان بپیوندند ، در حالی که برداشت و مبارزه ی ناقص آنها در مورد منحرفین منتسب به اسلام ، یکی از دلایل دین گریزی مردم و بازگشت مجدد سکولاریسم از پنجره ای می گردد که قبلا از در بیرون رفته بود . پیروزی، افزون بر سرمایههای منفی مانند سرخوردگی مردم از رقیب، بیگمان، نیازمند سرمایههای مثبت نیز هست.
مدتهاست که برخی از اهل سنت کردستان آرزو دارند که آلودگیهای عقیدتی و سوء استفاده های احزاب و جریانات منحرف به ظاهر اسلامی ، همچون احزاب سکولارو مرتد ، در مدت کوتاهی از بُن ریشه کن شوند ؛ یعنی انقلابی عقیدتی و فرهنگی ( شبیه آنچه در دیگر کشورهای در حال انقلاب رخ داده است ) صورت گیرد و حیات مصیبت بار اینها نیز پایان یابد. شماری دیگر، که شاید بسی بیشتر از گروه اول باشند، آرزو دارند که، با پرداخت هزینه کمتر ، احزاب و جریانات منحرف به ظاهر اسلامی کنونی در سایه ی حکومت مذهبی حاکم ، به تدریج به نفع قانون شریعت و تربیت و تصفیه ی مردم از آلودگیهای عقیدتی و اجتماعی اصلاح گردند. اصلاحات مذهبی بر خلاف کشورهایی که سکولاریسم بر آنها حاکم است ، در داخل حکومتی مذهبی ، ممکن است . چون در حکومتهای سکولار به دلیل شرایط حاکم بر آن ، به جای کم شدن خرافات و دسته بندی ها ، ما شاهد ازدیاد و گسترش انواع خرافات و تولید مذاهب و حتی ادیان جدید ، آنهم با پشتوانه ی حکومتی ، تحت عناوین آزادی عقیده و دین و غیره و در برابر غیر قابل تغییر و تعویض قوانین سکولاریستی می باشیم .
در این گیرودار ، شبکه هایی معلوم الحال منتسب به اهل سنت که با پشتوانه ی سیاسی و فکری عربستان و امارات متحده با منهجی سلفی مدخلی ، آنهم به نام اهل سنت به وجود امده اند ؛ با محاکمه نمودن مردگان و زیر پا نهادن وضع موجود ، از یکطرف بی شرمانه به مجاهدین شریعت گرایی که در برابر آمریکا و متحدینش ایستاده اند یورش برده و از دیگر سو بانی جنگ مذهبی میان مسلمین و منحرف نمودن جنگ و لوله های تفنگ از نشانه گیری به سکولاریسم ، آمریکا و متحدینش به سوی مذهبیون می باشند .
علاوه بر آن ، نمی خواهند مردم وضع موجود خود و اصلاحات به وجود آمده در میان گروهها و مذاهب مختلف ( در مناطق مختلف ) را مشاهده نموده و بپذیرند ، بلکه تمام تلاش آنها در این است با مشغول نمودن مسلمین به محاکمه ی مردگان و اشتباهات این گذشتگان و یا با مشغول نمودن مسلمین به وحشیگریهای پیروان یک مذهب خاص در سرزمینی مشخص ،این وحشیگری و جنایات را بر تمام پیروان این مذهب مشخص تعمیم داده و با این تاکتیک کثیف روانی مسلمین را از واقعیتهای انکار ناپذیر موجود سرزمین خود دور نموده و با چوب گذشتگان خاطی و یا پیروان جنایتکاردر سرزمینی مشخص انسانهای کنونی اصلاح شده را بزنند ، تا بدین شکل مسلمین در درک وضع موجود سرزمین خود و دشمن شناسی دچار اشتباه گردیده و با رها نمودن دشمنان اصلی به جنگ و درگیری با هم زنجیریهای خود مشغول شوند .
در اینجا ، اتخاذ سیاستی اینچنین « جنگ روانی » توسط شبکه های معلوم الحالی چون شبکه « کلمه » چیز غیر عادی نیست ؛ چون هواپیماهای اربابانشان ( عربستان و امارات ) به صورت شبانه روزی به همراه آمریکا و متحدینش زنان ، کودکان و پیرو جوان اهل سنت عراق ، سوریه ، یمن ، سومالی و.. را با موشکهای خود قتل عام می نمایند و این شبکه ها نیز در« جنگی روانی » تلاش دارند با ایجاد اختلافات مذهبی و عمیق نمودن این اختلافات از اتحاد مسلمین بر علیه آمریکا و سکولاریسم جلو گیری نموده و با مشغول نمودن مسلمین به همدیگر و یا گروههای اهل بدعت و حتی مسیحیان از میزان فشار بر آمریکا و متحدینش بکاهند . کار این شبکه ها در « جنگ روانی » که برپا نموده اند از« جنگی » که اربابانشان با موشک و گلوله به راه انداخته اند خطرناکتر بوده و اثرات سوء آن مخربتر می باشد .
به همین دلیل و با تکیه بر« واقعیتها و وضع موجود » کردستان ایران و تفاوت فاحش این « واقعیتها و وضع موجود » با سایر مناطق سنی نشین ایران ( بلوچستان ، خراسان ، شمال ، شمال غرب ، جنوب و جنوب غربی ایران ) و کشورهایی چون عراق ، لبنان ، افغانسان ، پاکستان ، بحرین ، یمن و… و با تکیه بر گفته های استاد ابوحمزه المهاجر هورامی روشن می نماییم که :
- ابزارهایی چون انقلاب و اصلاحات در وضع موجود سرزمینهای مسلمان نشین چه کاربردی دارند ؟
- چرا در مناطق سنی نشین کردستان ایران تحت حاکمیت حکومت شیعه مذهب ، تنها ابزار اصلاحات کاربرد دارد و هر گونه جنگ مسلحانه ی مذهبی در کردستان ایران به زیان دین و مسلمین شریعت گرا خاتمه می پذیرد ؟
قرآن كريم آزادي اختيار و ارادة قومي و همچنين قدرت بر تغيير و دگرگوني نفس و درون و سپس اجتماع را براي انسان امري بديهي دانسته، و وسيله ايست براي متعادل ساختن آدمهاي مغرور و برتري جو ،و معالجه ی ضعف آناني كه دچار احساس پوچ گرايي و نهيليسم و يأس و نااميدي گشته اند.
بدین سان چاره ای نیست جز اینکه مبارزه و مسائل و موانع موجود در دنيا را دريابيم و بدانيم كه هدف هرچه با عظمت تر باشد، حركت بسوي آن دشوارتر و احتمال دچار شدن به بلايا و حتي خطاهاي بزرگ و كوچك هم بيشتر است. .. بايد وارد عمل شده و مبارزه كرد، و آنرا با دنياي موجود و قوانين و سنتهاي حاكم بر آن درك كرد. و روش و مسير مبارزه را نيز با علم و آگاهي دقيق بدور از ظن و گمان محض، برگزيد كه اين ابتدا ، شروع و آغاز حركت است. يعني آزادي و اختيار مطلق و بي چون و چرا با علم پالفته شده از ظن و گمان .
اخيتار و آزادي مطلق در پذيرش و يا رد شيوه ها و نظامهاي زندگي باعث پديدار شدن راههاي گوناگون و تا حدود زيادي متعدد پيچيده در دنياي اسلامي گرديده است. اما با آنچه كه گذشت در يك اجتماع معيشتي هيچ تغيير و تحولي بدون دگرگوني در وجود انسانهاي تشكيل دهنده آن اجتماع (به معني تمامي خواسته هاي مادي و معنوي) ميسر نيست. و بزرگترين ابزار و پيشگفتار اين تحول عظيم چيزي نيست غير از شناخت. كه پيش زمينه ايست جهت تسليم حقايق شدن و ايمان به اين واقعيتهاي مطلق پيشرونده ،و عمل به اين يافته هاي غيرقابل انكار عملي.
در شناخت انسانهاي موجود جهان اعم از هر ايدئولوژي با هر مسلك و مرامي ، به يك پيش زمينه تاريخي سازنده بر مي خوريم كه زمينه ساز تحولات در هر جامعه اي بوده اند . ناديده گرفتن تحولات خارج از حوزۀ وجودي مسلمين بخصوص جهان سکولارغرب و مسيحيت در یکی دو قرن اخیر میتوانددر قضاوت صحیح ما تاثیر منفی برجای بگذارد. درهرحال ما تاكيد خود را بر اوضاع رقت بار و تاسف برانگير مسلمين متمركز نموده و سير اين خفت حضاري كنوني را كه از يك عزت و سربلندي و افتخار سرچشمه گرفته، مورد بررسي قرار مي دهيم .
با گذر از پيش زمينة فوق، وضع موجود ما نيز از هنگامي كه شاخه ها و مذاهب متعدد دین سکولاریسم وبه خصوص سوسياليسم و كمونيسم بعنوان مذاهب برتر این دین اعلام شدند و این دیکتاتوری سکولاریستی گنديدة متعفن وارد شده، بدون كوچكترين سنخيتی با جامعه و عقاید اسلامی ، پرده برداري شد و از محفظة پلمبه شدة خود رهايي يافته و اظهار وجود نمود ،و گنداب مسموم و فلج كنندة خود را در دورنماهاي عوامفريبانه و وسوسه انگيز ارضا كنندة خواسته هاي حيواني انسان نمودار نمود ؛ و انسان را، با تكميل توهمات گماني قدما، جايگزين خدا نموده و تعيين خواسته ها،نيازها ، قانونگذاري و برنامه ريزي براي خودش را به خودش سپردو….
و همگام با اين ايدئولوژي به زباله دان تاريخ ريخته شده مسلك و دین مخرب و وسوسه انگيزمنشعب ديگري از سکولاریسم بيشتر عمر نموده و اكنون قانون و مرام خود را برتر از هر نظام و سيستمي دانسته و خود را خدا و صاحب كل بشريت مي داند. كه اين آخرين ادعاهاي فرعون وار اين فرسودة به مرگ نزديك شده است ، كاپيتاليسم و لیبرالیسم ريا كار مزور سلطه طلب كه خود را زيرچتر دموكراسي جاهل فريب مخفي نموده و وابستگيهاي عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي زيادي را نيز بر جامعة ما تحميل نموده ، كه خود از بيرون و درون با عوامل فريفته و استعمار شده اش اين وابستگي و استضعاف را پشتيباني و تقويت مي كند؛ با بکارگیری ابزارها و راهکارهای جدید و متفاوتی « واقعیت و وضع موجود تازه ای » را باعث شده اند که بسیار متفاوت تر از گذشته می باشد به همین دلیل در پاره ای موارد نمی توان با ابزارها و راهکارهای قدیمی به مبارزه با این تهاجم وحشیانه ی دیکتاتوری سکولاریسم و مرتدین و مزدوران محلی پرداخت .
در حقيقت هم اكنون مناطق مسلمان نشين ما با وجود پس مانده هاي گنديدة سوسياليسم(اعم از نو و كلاسيك آن) با يك سيستم و نظام سکولار لیبرال جهاني، كه قصد سروري و گسترش قدرت خود بر جهان را دارد، سرزمين ما را ((پل پيروزي )) و ((جايگاه سكونت)) خود قرار داده است. از اينرو مبارزه با وضع موجود در داخل، به معناي درگيري با كل نظام جاهلی جهاني (كاپيتاليستي، سوسياليستي و …… و غير توحيدي) خواهد بود. در هر صورت اين سرنوشت كنوني ماست كه براي انهدام و تغيير آن بايد به مبارزه و تهاجمي بي امان بپاخيزيم.
بررسي ساختار اجتماعي- سياسي اين تهاجم بي سابقه و عظيم، يعني شناخت پديده هاي موجود در اين سيستم نظير استثمار، امپرياليسم، بيكاري و تورم، تبعيض و انهدام اخلاق و حقوق انساني و….. ما را از كجروي ساده انديشي و برخورد غيرمنطقي با مسائل، مصون خواهد داشت.
بدور از كلي گوييها و شعارهاي بي محتوا با شناختي صحيح، قاطعانه در جهت محو نظامي كه با خدا و رسولش براي به بند كشيدن بندگانش اعلام جنگ كرده بپا مي خيزيم و جامعه مطلوب ديني و اسلامي را با ياري و خواست خداوند بنياد خواهيم گذاشت. اما براي فهم و درك و متقابلاً برخورد با پديده هاي موجود و بافتهاي دروني ، و در كل ، موجوديت اين حقيقت انكار ناپذير، روشها و مسيرهاي مختلفي پيشنهاد و اجرا مي گردند، در اين ميان ديدگاه فرد بعنوان موجودي مختار و آزاد نسبت به يك پديده ، قطعاً در روش تحليلي وي نسبت به آن پديده تأثير قاطعي خواهد داشت.
براي شناخت دقيق هر سيستم و يا شيوة سياسي، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي ، نظامي و يا مذهبي بايد خود را در آن شرايط تاريخي كه اين ديدگاه و شيوه را پرورانده و ارائه داده است، قرار داد. مثلاً براي شناخت انديشه بوديسم يا كنفوسيوس يا شينتوئيسم در شرق، و يا شيوة شكل گيري مجدد سكولاريسم نو ( مشرکین غیر اهل کتاب سابق ) بعد از قرون وسطي و رنسانس ،بايد خود را در جامعه آن زمان قرار داد و يا براي شناخت روشها و تفاسير كنوني مذهبي اسلامي بايد به چگونگي انهدام شوراي اولي الامر و تأسيس حكومت استبداد فردي و شرايط جبري پيدايش اين مذاهب توسط پيروان دانشمندان هر قرن، به همان قرن يا سال تولد آن، كه شرايط را براي تولد چنين ديدگاهي از دين فراهم نموده مراجعه نمود.
با این وجود و با توجه به اينكه خداوند تنها برنامه مطلوب براي انسانها و ميان انسان و حيوان و طبيعت را دين و قوانين اسلام مي شناساند (بقره ۱۳۸) – انسان در برابر دو راه قرار دارد كه سومي ندارد يا حاكميت و اطاعت هوي و شيطان يا حاكميت خدا (يس ۶۱-۶۰) و انتصاب مملكتي به اسلام یا جاهليت بسته به قانوني است كه در آن جامعه حاكميت دارد نه عقايد ساكنانش يعني هر چند جامعه اي تمام ساكنانش مسلمان و به فرض محال و به فرض محال مسلمان موحد دينگرا باشند و قانون حاكم بر آنان جاهلي باشد باز آن جامعه، جامعه اي جاهلي محسوب مي گردد.
ما با كسب اين آگاهيها و انهدام هواي نفس و قلب و بازگشت مخلصانه با نيرو و قدرت مقيد بودن به ((قيام الله )) و ((شهادت به قسط)) و افتخار نمودن به حق طلبي و آزاديخواهي و يقين به قدرت و ياري خداوند. (منافقون ۸- ال عمران ۱۳۹) به پا خواسته ايم و با وجود :
۱– طبيعت انقلابي
۲- روشن بودن هدف (زاريات ۵۶- نحل ۱۷ )
۳- روشن بودن راه (شوري ۱۵)
۴- طبيعت كلي و شمولي (انفال ۳۹)
۵- ماهيت جهاني (توبه ۴۰)
۶- راه و سنت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم (كهف ۲۹)
۷- و………
با ايماني راسخ بر اساس منطق قرآن (آيات ۱۰ و ۱۱ صف) ايمان يه خدا گذشتن از جان و مال در اين مسير را ، ((تجارت منجيه ))اي مي دانيم كه خداوند ما را به شرط علم به انجام آن فرا مي خواند. ما در اين امرتبليغ و جهاد منتظر نتيجه نيستيم (آنقدر خودپرست و خود خواه نيستيم) بلكه همين مشاركت ما در اين مسير الهي كه پيشرو بوده ايم برايمان كافي است :
((من المومنين رجال صدقوا عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلاً (احزاب ۲۳)
و ياري دادن مؤمنان بر عهدة خداوند بوده است :
(( و كان حقاً علينا نصرالمؤمنين (الروم ۴۷ )
در اينصورت :
(( ان ينصركم الله فلا غالب لكم ))
((و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ))
ما شكست را در تسليم شدن به هوي و شيطان و عوامل آنان مي دانيم و عدم تسليم و مبارزه را عين پيروزي قلمداد مي نمائيم. خواه اين پيروزي همچون نمونه پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم باشد يا همچون اصحاب الا خدود عليهم الصلاه و السلام. اين وضوح و روشني راه و هدف وجود سربازان صادق و نيرومند مؤمن كه همانند ديواري آهنين پيرامون دعوت حلقه زده اند و تائيد و نصرت و تو فيق الهي است، كه ما را بعنوان مستضعفين و بيداران مبارز به هم مسير شدن با برنامه هاي الهي و نتايج ثمربخش آن در قالب سابقين بالخيرات جامعه انساني قرار داده است
با این وجود می بینیم که جنبش و بيداري سابقین بالخیرات در طول تاريخ به كرات دچار آسيبها و حتي انحرافهايي گرديده كه نياز به يك آسيب شناسي دقيق و عيني اسلامي داشت كه ما را بر آن داشت سه شيوة بارز و مشخص ، اما كمتر مورد توجه قرار گرفته شده توسط مبارزين را بيشتر بشناسانيم.
۱- شيوه سيدنا يوسف عليه السلام ، در جامعه اي غير مسلمان با مردماني غیرمسلمان وحکامی غیر معاند قوانین شریعت وتوحید
۲- شيوه سيدنا موسي عليه السلام ، جمعي مسلمان در ميان مردماني غير مسلمان وحكامي معاند توحيد.
شيوه سيدنا يوسف عليه السلام زماني است كه حاكميت موجود و قوانين حاكم بر جامعه چنان زمينه اي را عملاً فراهم نموده اند كه مبلغ و بيدارگر بتواند ((تمام)) آنچه را خداوند امر فرموده بي كم و كاست بصورت امانتي به صاحبانش «رسانده وعملی » سازد و «هيچگونه مانعي» ميان وي،اجرای احکام الهی و مردم وجود نداشته باشد. در چنين جوامعي تنها شيوه ای كه مشروعيت اسلامي دارد ((اصلاحات )) است وبس .هر گونه انحراف از آن گناه و خيانت به شمار مي رود و انحرافي است آشكار در عدم تبعيت از متد مبارزاتي اسلام.
در اينگونه جوامع چنين موضعگيري امر شده اگر ايمان آوردند= پس هدايت شده اند (۱۳۷-۱۳۶ بقره) موضعگيري بي اندازه صلح جويانه نسبت به مخالفين (بقره ۱۳۹)
اگر روي گرداندند و نپذيرفتند= پس در مخالفتند فسيكفيكم الله
و تنها چنين افرادي هستند كه در هنگام اصلاحات خواهان مبارزات قهري اند (محمد۲۱-۲۰)
اما شيوة سيدنا موسي عليه السلام زماني است كه چنين زمينه اي كه شخصي بتواند ((تمام)) آنچه را كه امر شده ،نه بخشي از آن را، به مردم برساند و عملي سازد، وجود ندارد. سيدنا موسي در اين مرحله چنين اوامر الهي را عملي ساخت.
الف : امر به رساندن پيام به اينان بدون سستي و با نرمي و مدارا (طه ۴۲-۴۳ )
ب: در برابر رسانيدن اين مسئوليت عظيم ((ترس)) مسلط مي گردد (طه ۴۵) ترس از اينكه :
- قصاص شود (فصلت ۳۳)
۲- وي را دروغگو بشمارند (قصص ۳۴)
۳-پيش دستي شود به قتل برسد يا طغيان نمايند (طه ۴۵)
در نتيجه
۱- بدون كمترين هراسي وارد عمل مي گردند و خواستة خود را بدون كم و كاست بيان مي كنند (طه ۴۷)
۲- و با تهديد جدي، عاقبت رويگرداني و تكذيب را بيان مي نمايد (طه ۴۸)
در صورت كار آمد نبودن اصلاحات اولين شيوه مبارزه فيزيكي مسلحانه با آنان است .در صورت عدم فراهم شدن وسايل و ابزارهاي انساني و مادي لازم جهت مبارزه مسلحانه هجرت و دور شدن از ظالمين در مرحله ((سوم)) قرار مي گيردوسيدنا موسي عليه السلام با پيروي از روش مبارزاتي اسلام چون دريافت كه :
((اسباب)) قدرت و زمينه مبارزات مسلحانه وجود ندارد و مداهنه و سازش هم ممنوع است. پس:
۱- هجرت مي كند، در اين راه ياران به محض رسيدن فرعونيان مي گويند ما گرفتار شديم (الشعراء)
۲- اما چون خداوند با من است مرا هدايت مي كند (شعراء عنكبوت ۶۹)
۳- و خداوند هم راه را به موسي ياد داد و راهنمايش شد و پيروزش گردانيد(شعراء ۶۳)
اين الگو و نمونة عيني اسلامي، دومين نوع مبارزات اسلامي است كه هر گونه تخطي از آن غير از ذلت و خواري نتيجه اي را بدنبال نخواهد داشت. جامعه و قانون حاكم بر آن را بايد شناخت و متناسب با آن يكي از دو روش را بكار برد. پيامبراسلام صلي الله عليه و اله و سلم با طي نمودن اين مراحل مبارزاتي مكمل شيوة مبارزاتي اسلامي است كه خداوند به آن امر فرموده و صحابه اي چون معاذبن جبل در دربار رم كه گفت : من بر فرشـي كه از اموال و حقوق ملت فقيـر و ستمديده تهيه شده است ، نمي نشينم پيروان حقيقي اين متد مبارزاتي بودند که سومین و کاملترین روش مبارزاتی و آزادیخواهی معرفی می گردد .
همچنانكه مي دانيد جماعتها و احزاب شركت كننده در بيدار سازي مسلمين و ديگر مردمان جهان، مترقي ترين گروهها و احزاب سرزمينهاي اسلامي و شايد جهان در زمان خود بودند، اما بدليل عدم درك شيوة برخورد با حكام طاغي و قوانين ساختگي آنان در بكار گيري شيوة سيدنا يوسف عليه السلام يا شيوه سيدنا موسي عليه السلام ، بسياري از آنان بتدريج به كج روي منحرف گرديدند و با جاهليت حاكم ((عملاً )) سازش نمودند بطوريكه بعنوان مثال در جنگهاي منطقه اي بجاي تحريم جنگ و مخالفت با سركوب ويا جاهليت حاكم بر خود،همپاي طبقه حاكم جنگ طلب وسركوبگر خود به سركوب وجنگ ملت خود يا ملل ديگري كه در حقيقت دوستان و برادران خود بودند) پرداختند .
همين امر آنان را به گروههاي كهنه پرست واپسگراي انحرافي مبدل ساخت. كه با ديگر گرو هها و احزاب نااميد از وي ، كه بسياري از درون خود وي رشد نموده و جدا گرديده بودند ، به مبارزه پرداختند كه اين امر از حداقل آن يعني مبارزه عقيدتي و فكري جهت انحراف افكار عمومي از گروههاي تازه تأسيس و باطل نماياندن آنان و سد راه پيشرفت آنان شدن، شروع گرديده و از ديگر سو با همكاري با حكام در سركوب اين گروهها با سكوت خود يا همكاري عملي با وي به پايان مي رسد ؛ كه اين امر علاوه بر عامل شدن جهت ((تفرق)) بيشتر مسلمين موجب ((سد)) شدن مسير بيداري مسلمين گرديده است كه در بسياري موارد همين واكنشهاي غلط باعث نا اميدي جوانان حق طلب مؤمن از جنبش اسلامي و پيوستن به احزاب سكولار و ضد دين گرديد كه به مبارزه عملي با اسلام پرداختند. اين امر زماني تشديد شد كه :
۱- با تبديل شـوراي اولـي الامر به سلطنت و پادشاهـي حاكميت فـردي و استبداد كم كم پيشرفت و رشد نمود و قدرت ديني و همگام با آن بطور طبيعي قدرت اجتماعي، سياسي، فرهنگي اقتصادي از دست مردم، كه شوراي اولي الامر نمايندة آن بود خارج گرديده و در دست صاحبان زر و زور و تزوير قرار گرفت. در نتيجه آزادي و اختياري كه بعنوان حايل ميان انسان و حيوان محسوب مي گرديد از ميان مي رود و بمرور انديشه و فكر و در كل جهانبيني و دين زير نفوذ و سلطه مثلث شوم استكبار قرار مي گيرد، كاري كه هم اكنون نيز در اشكال مختلف آن در حال وقوع است.
۲- طبقه اي موحد مؤمن مسلمان متعهد قوي، متشكل و خطرآفرين چون امروز بوجود نيامده و بدين درجه نرسيده بود كه براي پيشرفتهاي سالهاي گذشته شادي كنند و جشن بگيرند و براي هدفهاي وحدت آفرين و پيروزمندانه آينده خود برنامه ريزي نمايند.
شادي :
بخاطر موفقيت و پيشرفت همه جانبه مؤمنين و مستضعفين در راه اتحاد با همديگر ،بخاطر همه گير شدن و عمومي شدن دانش مبارزه اسلامي در ميان مؤمنين و محرومين مستضعف جامعه، بخاطر مطرح شدن و بيان آگاهانه و هدفمندانه خواستهاي بحق و انساني مستضعفين و مؤمنين جهان و بخاطر……..
با در نظر گرفتن آنچه ذکر شد به روشنگری دو ابزار و اصطلاح « انقلاب و اصلاح طلبی » پرداخته و به دنبال ان به ذکر جوامعی می پردازیم که این دو ابزار کاربرد مفید می یابند :
اصلاح طلبي
رفورمسيم (اصلاح طلبي) : تغييرات ناچيز و جزئي در نهادهاي موجود اجتماعي، بدون ايجاد دگرگوني در روابط اساسي و زير بنايي قانون موجود حاكم بر جامعه را اصلاح يا رفورم گويند. اصلاح طلبان براين باورند كه حكومت نماينده مستقيم مردم نبوده و مي توان آنرا در مبارزات پارلماني بدون اينكه عكس العمل خطرناك نشان دهد، از بين برد و دولتي مردمي كه منطبق و خواهان برنامه هاي آنان است روي كار آورد.
اگرچه از نظر تئوريك، امكان پاره اي از تغييرات حاشيه اي و در پاره اي از جوامع تابع تفكر بشري با همان تفكر بشري برتر، امكان تغييرات اساسي غير خشونت آميز را مي توان تائيد نمود. و اگرچه احتمال مي رود و ممكن است در صورت عدم هضم طالبين اصلاح طلبي در لنجزار- بوروكراسي و بورژوازي و يا ایسمهاي رنگارنگ و عدم فسيل شدنشان، آنان بتوانند با استفاده از تمامي ترفندها و يا به اصطلاح حكمتها و مصلحت انديشها و با گريز از تمامي دستگاههاي اطلاعاتي و پليسي و دادگاههاي نماينده قانون حاكم، بتوانند به پاره اي از اهداف مندرج در برنامه اي كه برايش به پا خواسته اند، برسند. اما آيا براي نمونه مي توان يك دگرگوني اساسي و صلح آميز را در كل تاريخ بشري مثال آورد كه در انهدام تمام روابط جاهلي استثمار استضعافي انسان، موفق گرديده باشدویااز زیر بنا حکم خدا را جایگزین حکم وسیستم ساخت بشر نمایند؟ و آيا در كل ، چنين خيزشهايي توانسته اند به حيات خود ادامه دهند، و يا در صورت ادامه فعاليت به چه ميزان از اصول اساسي كه ابتدا برايش به پا خاسته بودند، فاصله گرفته اند باز با وجود:
۱- شرايط حاكم بر انتخابات و همچنين موقعيت آگاهيهاي اكثريت جامعه به استضعاف كشيده شده .
۲- ميزان بهره وري طبقات حاكمه از تبليغات و اهميت مسئله رسانه هاي جمعي در برخورد با چنين مردمي
۳- تاثير قدرت پول و امكانات در تعيين و موفقيت كانديداها و سردرگمي و باز در بسياري موارد فريب مردماني آنچناني
۴- و حتي در صورت چيره شدن احتمالي بر موارد فوق ضديت و مبارزه علني حاكميت با احزاب مردمي و خيانت بسياري از رهبران احزاب عامه فريب به اصطلاح پيشرو.
۵- و بالاتر از همه عدم اجازة عمل و تبليغ تمام آنچه كه بدان معتقد و پايبندند.
۶- وجود فشارها و توطئه هاي خارجي مضاعف بر آنچه در داخل مرزهاي قراردادي غيره انساني عليه خيزشهايي كه منافع مادي يا معنوي مستكبرين و مترمنين را به خطر اندازد.
چگونه مي توان به رفورميسم در چنين جوامعي دل بست و از انقلاب و سير تكامل آن (با عمل و تاكيد بر مراحل مختلف آن) دوري جست، كدامين جامعه با داشتن زمينه ها و شرايط زمان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بدون جهادوانقلاب به پايان رسيده است؟ (باز تاكيد مي شود جهاد عقیدتی از ابتداي زندگـي انقلابـي شروع شده و با مرگ طبيعـي و يا شهادت به پايان مي رسد و جهاد مسلحانه در مرحله اي همراه آن مي گردد نه اينكه آنرا منقطع گردانيده و يا طرد نمايد كه دچار عمل زدگي، فرصت طلبي، انقلاب نمايي و ديگر آسيبها و امراض ناشي از بيماري قلب و سپس فكر مي گردد. جهاد عقیدتی در تمام مراحل زندگي بخصوص در مراحل سخت و دشوار زندگي ركن اساسي را ايفا مي نمايد). در جوامع شبيه جامعه سيدنا موسي عليه السلم و جاهليت عصر پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم اطلاح طلبي و ساخت هرگونه كارخانه، مدرنيته كردن، جاده سازي، پل سازي، شهرسازي مدرن، فراهم نمودن امكانات بهداشتي و رفاهي بهتر، محكوم به شكست و تنها طولاني نمودن عمر جاهليت حاكم بوده و چيز بهتر از وضع كنوني مسلمين نصيب نمي گردد. مدرسه ساخته مي شود آموزشش بايد تائيد شده قانون کفری حاكم باشد، رسانه هاي گروهي بايد آنرا كه وي مي پسندد پخش نمايد، كارخانجات هر آنچه را كه سرمايه داران حاكم مي خواهند بايد توليد كنند. ارتش مدرن با چنان فرماندهاني وضعش مشخص است و…………
اصلاحات علاوه بر داشتن یک عقیده و راهکار جدید نیازمند دو اهرم فشار قدرتمند می باشد : یکی وجود دسته هایی از نخبگان آزادیخواه اصلاح طلب در داخل حکومت و ناخرسند از وضع موجود مردم که خرافات و اسرائیلیات باعث بیماری فکری و فرهنگی آنان گشته است ، تصمیم بگیرند با اصلاح نمودن عقاید و باورهای غلط مردم قواعد بازی را به نفع قانون شریعت و وحدت و همدلی میان مسلمین تغییر دهند و برای این کار به سازوکارهایی حکومتی نیز دسترسی داشته باشند (همانطور که برای قرنها در سرزمینهای تحت حاکمیت قانون شریعت شاهدش بوده ایم و صدها مذهب و امام آمده اند و پس از چندی به تاریخ پیوسته اند ). اهرم دیگر بسیج افکار عمومی از طریق گسترش افکار صحیح و باورهای تصفیه شده توسط همین نخبگان است و چنانچه نتوانند برای اهداف اصلاح طلبانه ی خود بسیج عمومی انجام دهند قادر به اصلاحات نخواهند بود و فقط میتوانند به فکر کودتا باشند. بنابراین اصلاحات بدون اهرمهای فشار از درون و بیرون حکومت امکان نمیپذیرد. آنهم چه جور حکومتی ؟ اینکه حکومت چه جور باشد مسئله ی اصلی و پاسخ ریشه ای برای اصلاحات و یا انقلاب می باشد ، چون ،چنانچه گفته شد ، سیستم و قانون سکولاریسم در برابر قانون شریعت الله نوعی دیکتاوری خشن انعطاف ناپذیر است ، اما جهت پرورش انواع ادیان بشری ، خرافات ، چند دسته شدن مردم و رشد و گسترش انواع بیماریهای عقیدتی و فکری بهترین بستر را فراهم می سازد .
اگر ما اصلاحات را همچون یک کالا در نظر بگیرم ، مردم تمایل دارند که با کمترین هزینه ای آنرا بدست آورند اما تغییرات اساسی در قانون اساسی جامعه مانند کالا نیست که کسی بتواند میان ارزان و گران ، ارزان را انتخاب کند . هیچ ملتی نمیتواند به طور مستقل و آزادانه، بهای تغییرات قانون اساسی جامعه اش را خود تعیین کند و تصمیم بگیرد راههای کمهزینه را جهت رسیدن به این هدف برود. هزینه تغییر قانون اساسی را در وهله نخست حکومت و قانونی که این حکومت را اداره می کند تعیین میکند؛ یعنی ساختار قانون اساسی و منطق قدرت حاکم. اگر قانون اساسی جامعه درهای حکومت به روی اصلاح را بسته باشد و حاظر نباشد که زیر بار قانونی غیر از قانون اساسی خود برود ، لاجرم هزینه تغییر قانون اساسی افزایش یافته و ابزارها نیز تغییر می یابند . در چنین جوامعی انعطاف ناپذیر بودن قانون اساسی و بالا بودن سطح محدودیتها و سرکوبها میتواند تغییر را به تعویق بیندازد اما آن را در درازمدت کمهزینهتر نخواهد کرد. برای مثال، اگر رژیمهای سکولاری چون ترکیه ، پاکستان ، اتحادیه ی اروپا ، آمریکا ، قذافی ، جمال عبدالناصر ، صدام حسین و… با پشتوانه ی قوانین خشن سکولاریستی بتوانند همه ی شریعت گرایان طالب قانون شریعت را محدود ،سرکوب ، خاموش و منزوی کنند و حکومت یکدست زیر سلطه دیکتاتوری قانون سکولاریسم باشد، توقع امکان اصلاحات در قوانین سکولاریسم یک توهم و خیالبافی خواهد بود.
بدینسان با توجه به تغییرات فاحشی که در معادلات جهانی ، منطقه ای و محلی به وجود امده است ، ابتدا ، کسانی که از روش اصلاحات دفاع می کنند نیازمند بازتعریف خود هستند و بدون سازماندهی تازه و تدوین ایدئولوژی و استراتژی تازه، کار سازماندهی عمومی مردم دشوار خواهد بود. بخش عمده احزاب و جماعتهای اسلامی در داخل و خارج کردستان ایران ، در فکر و روش ، به اندازه خودِ سکولاریستهای مرتد جامعه کهنه و فرسوده و ناکارآمدند و با منطق مبارزات شریعت اسلام بیگانهاند و در فهم معادلات منطقهای و جهانی از واقعبینی به دورند. گروههایی که خواهان تغییری جدی در کردستان ایران هستند پیش از هر چیز باید به اصلاحات درون حزبی و درون گروهی دست بزنندو علاوه بر توجه به قانون مذهبی حاکم بر جامعه ، باید به پدیدآوردن اهرمهای فشار بر حکومت اصلاح طلب بیندیشند. هیچ حکومتی صرفاً با اظهارنظرهای منتقدان، قانون اساسی ، منش و مرام خود را تغییر نمیدهد.