سکولاریسم یا شریعت ؟ چه کسی هزینه ی برپایی حکم شریعت را می دهد ؟ (۱)
مؤلف: شیخ ابراهیم سلیمان
ارائه دهنده: ابومحمود کندزی
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على الصادق الأمين نبينا محمدٍ وآله وصحبه ومن تبعهم بإحسانٍ إلى يوم الدين، أما بعد:
فاللهم لك الحمد؛ خلقتنا على الفطرة وأنشأتنا على الإسلام وحببت إلينا الإيمان وزيّنته في قلوبنا وكرّهت إلينا الكفر والفسوق والعصيان، اللهم فجعلنا من الراشدين.
هیچ نعمتی با نعمت اسلام برابری نمیکند، اسلام راز وجود آدمیت است، نعمتی است که اگر از بنده گرفته شود مانند چهارپایان خواهد شد. راست گفتهاند که: «این دین چقدر عظیم است، اگر اهل آن در سربلند کردنش تلاش کنند.»
دین بزرگ و با عظمتی است كه به تمام زندگی سر و سامان میبخشد و با نظمی عجیب بین مصالح عام و خاص سازگاری ایجاد میکند. این دین هیچ گوشهای از زندگی آدم را رها نکرده است مگر اینکه آن را تصحیح و اصلاح نموده است. از لحظه بیدار شدن بنده تا هنگام خواب، هیچ لحظهای از لحظههای زندگی وجود ندارد مگر اینکه مفهوم اسلام در آن اشکار است بلکه حتی احکام اسلام در زندگی بنده به لحظه خوابش وارد میشود و خوابی که میبیند اسلام بر آن حکم میکند؛ پس قسمتی از خواب اعتباری ندارد و قسمتی از آن بدان بنده بشارت داده میشود و حکمی بر آن اعمال نمیشود و قسمتی دیگر واجب است که از آن دوری نماید. پس چه دینی بزرگتر و با عظمتتر از این دین است؟
براستی مسلمان حقیقی کسی است که خداوند متعال را آنگونه که شایسته و سزاوار پرستش است، عبادت مینماید و این دین را آنگونه که از جانب خداوند متعال آمده است، بر میگیرد و در این راه هیچگونه توجهی به هوی و هوس خود و نیز امیال و آرزوهای دیگران نمیدهد و هرگز آراء و نظرات پلید مردم را بر الله متعال و رسولش صلي الله عليه وسلم مقدم نمیشمارد.
همانا مسلمان حقیقی کسی است که امر و فرمان خداوند متعال را بدون هیچگونه شک و تردیدی در پیش میگیرد و برای او کافی است که این دستور از جانب خداوند باشد تا تسلیم آن شود. خداوند متعال میفرماید:
«وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى
اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» احزاب ۳۶
«هيچ مرد و زن مؤمنی، در كاري كه خدا و پيغمبرش داوری كرده باشند (و آن را مقرّر
نموده باشند) اختياری از خود در آن ندارند (و ارادهی ايشان بايد تابع ارادهی خدا
و رسول باشد).»
بلکه بالاتر از این باید تسلیم کامل هم باشد.
«فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ
فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا
قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» نساء
۶۵
«امّا، نه! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نميآيند تا تو را در اختلافات
و درگيريهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و
كاملاً تسليم (قضاوت تو) باشند.»
پس لازم و ضروری است که هرگونه حرج و ناراحتی را از نفس زدود و به طور مطلق تسلیم امر پروردگار شد تا ایمان صحت یابد.
مسلمان حقیقی کسی است که خداوند متعال را با بندگی کامل، عبادت مینماید و تمام دین را آنگونه که از جانب خداوند متعال آمده است در پیش میگیرد، بدون اینکه گوشهای از آن را رها کند یا بین چیزی و چیز دیگر از آن فرق بگذارد. پس این گونه نیست که نظام اجتماعی را از اسلام بگیرد و نظام اقتصادی را از غرب، یا نماز را واجب بداند و جهاد را منع کند بلکه تمامی این امور را از خداوند متعال برمیگیرد. خداوند متعال میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ
كَافَّةً» بقره ۲۰۸
«ای كسانی كه ايمان آوردهايد! همگی (اسلام را به تمام و كمال بپذيريد و) به صلح و
آشتی درآیيد.»
ابن کثیر رحمه الله در مورد این آیه میفرماید: «خداوند متعال به بندگانش که به او ایمان آوردهاند و تصدیق کننده رسولش هستند، دستور میدهد که تمام جوانب اسلام و شرایع آن را به طور کامل برگیرند و تا جایی که در توانشان هست به همه اوامر دین عمل نمایند و از نواهیش دوری گزینند.»
و کسی که چیزی از شرایع اسلام را به هر دلیلی ترک کند، به یهود مانند شده است که خداوند متعال در مورد شان میفرماید:
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ
بِبَعْضٍ» بقره ۸۵
«آيا به بخشی از (دستورات) كتاب (آسمانی) ايمان میآوريد و به بخش ديگر (دستورات
آن) كفر میورزيد؟»
بنابراین بنده واقعی، به تمام آنچه که پروردگارش بدان امر نموده است گردن مینهد بدون اینکه میان هیچ یک از این اوامر جدایی اندازد یا بین آنها فرق بگذارد.
مسلمان حقیقی کسی است که بدون توجه به هوا و هوسهای مردم به دین خداوند متعال عمل نماید و به این فرموده خداوند متعال جامه عمل بپوشاند که میفرماید:
«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ
الْكَافِرُونَ» غافر ۱۴
«اكنون كه چنين است، خدا را به فرياد بخوانيد و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانيد،
هر چند كه كافران دوست نداشته باشند.»
پس هرگاه مسلمان دین خود را برای خداوند متعال خالص نماید، رضایت و یا خشم مردم هیچگونه ارزشی برای وی ندارد.
به راستی ملتهای کفر که در عصر حاضر پرچم جنگ علیه اسلام را برافراشتهاند، مسلمانان را از این منع نمیکنند که گوشهای از دین اسلام را برگیرند، بلکه هراسشان از این است که مسلمانان اسلام را به طور کامل برگیرند و بدان عمل نمایند، پس کسی که فقط به شعایر و آداب و عباداتی خاص از دین اکتفا میکند، میتواند با کافران در امنیت و آرامش زندگی کند حتی اگر بدون وقفه نماز به جای آورد و یا بدون افطار تمام روزهایش را روزه بگیرد. ترس کافران از کسانی است که اسلام را به طور کامل عملی مینمایند و به نماز، روزه، جهاد و ولاء و براء دین تمسک میجویند و این هنگام است که احساس خطر میکنند و نیروهای کفری خود را برای جنگ علیه این دین پاک و خالص که هوا و هوس یا خشنودی کافران را تأمین نمیکند، روانه میسازند.
خداوند متعال هنگامی که به ما میفرماید:
«ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» بقره ۲۰۸
«همگی (اسلام را به تمام و كمال بپذيريد و) به صلح و آشتی درآیيد.»
بعد از آن میفرماید:
«وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ
عَدُوٌّ مُبِينٌ» بقره ۲۰۸
«و از گامهای شیطان (و وسوسههای وی) پيروی نكنيد (و به دنبال او راه نرويد). بیگمان
او دشمن آشكار شما است.»
همانا شیطان بر قلب و افکار بعضی از مسلمانان وارد میشود و آنان قسمتی از آنچه خداوند متعال به آن امر نموده است را، یا به خاطر ترس از کافران و یا به خاطر فرار از مذمت و سرزنش آنان ترک و رها میکنند. بزرگترین مصیبت عصر حاضر آن است که تحکیم شریعت خداوند متعال از حیات مسلمانان غایب شده و کافران در دینمان حکمرانی میکنند و ما را به پایبند بودن به قوانین دستساز سکولاریستی شان که در آن غیر خدا پرستش میشود، مجبور میکنند و مسلمانان نیز تسلیم آن شدهاند تا آنجا که امر تحکیم شریعت خداوند متعال از بسیاری از مسلمان مخفی مانده است و مسلمانان در وضعیتی سکولار و علمانی به سر میبرند و بسیاری از آنان به حال خود آگاهی ندارند.
غرب به شدت از اسلام میترسد اما نه از نماز و روزه، بکله ترس آنان از برپایی حکم شریعت به طور کامل است چرا که آنان میدانند با برپایی حکم خداوند متعال، سلطنت و پادشاهی آنان از میان میرود و این بدان معنی است که آنان باید از مسلمانان دست بکشند و دیگر نمیتوانند بر سرزمینهایشان حکمرانی نمایند و از ثروتهایشان چیزی به دست آورند مگر اینکه بهای آن را پرداخت کنند. غرب این موضوع را به خوبی میداند و به همین خاطر هیچگاه اجازه نداه است که تحکیم شریعت راه خود را در پیش گیرد مگر اینکه راهی برای جلوگیری از آن در پیش گرفته است و لزوما آنچه در توان دارد را در این راه صرف میکند.
به راستی بسیاری از داعیان مسلمان از این حقیقت محض غفلت ورزیدهاند و گمان کردهاند که در خلال یک خطبه منبر و چند سخنرانی آموزنده و تعدادی مجله که در میان مردم پخش میکنند، میتوانند بدون اینکه هزینهی پرداخت کنند به تحکیم شریعت خداوند متعال دست یابند. و بر همین مبنا تعدادی از آنان چنین گمان میکنند که وقتی مردم را از ضرورت برقراری حکم شریعت آگاه سازند، همان ملتی که بر حکومتها فشار آوردند تا اینکه حاکمان طاغی و سرکش را از تخت به زیر کشاندند، این توانایی را نیز دارند که برای تحکیم شریعت اسلام بر آنان فشار آورند و اگر تحکیم شریعت را نپذیرفتند، آنها را از مقام و منصبشان خلع نمایند. به خدا سوگند دوست داشتم و آرزو میکردم که این سخنشان حقیقت داشت اما وقتی با دید منطقی به واقع حال نگاه کردم نتوانستم این سخنان را درک کنم و بپذیرم. همانا غرب جایگزین کردن نوکر و دستنشاندهای جدید، هر چند که دارای حرف شنویی کمتری نسبت به قبلی باشد را میپذیرد، همچنان که این واقعیت حال انقلابهایی است که در کشورهای عربی انجام گرفت، اما امکان ندارد بپذیرد که نوکری کنار زده شود و به جای آن، شریعت اسلام که نابود کننده هیمنه و قدرت کافران در سرزمینهای مسلمان است برپا گردد و مسلمانان با آنها با ذلت رفتار کنند و وابسته و گوش به فرمان آنها نباشند، و به همین خاطر صلیبیان نهایت تلاش خود را برای مبارزه با این حکم به کار میگیرند.
یکبار در مجلس گفتوگویی حضور داشتم، از یکی از بزرگان مجلس این سؤال را پرسیدم که: آیا گمان میکنید شریعت بدون جنگ و قتال حکومت خواهد کرد؟ وی جواب مثبت به آن داد و شروع کرد به استدلال کردن به نامههایی که پیامبر صلی الله عليه وسلم برای دولتهای کفر فرستادند، و اینکه اگر این نامهها نبود، آنچه که پیامبر صلي الله عليه وسلم انجام داد، فایده نداشت.
از این سخن و جهلی که نسبت به نوشتههای پیامبر صلی الله عليه وسلم داشت، تعجب کردم و به راستی که این سخنان دلالت بر جهل وی در خصوص حوادث و اتفاقهای واقع بود.
سید قطب رحمه الله میگوید: «کاش راهی آسان برای تغییر و تحول همه جمهوریها به سوی اسلام در اولین لحظه دعوت با زبان و بیان احکام آن، وجود داشت. اما به راستی که این فقط خیال و آرزوست. جمهوریها هیچگاه مسیر خود را از جهالت و عبادت طاغوتها، به سوی اسلام و عبادت خداوند یکتا تغییر نمیدهند مگر از طریق راهی طولانی و طاقت فرسا که طی آن هر لحظه و هر بار دعوت اسلام جریان داشته باشد. کسی به تنهایی شروع میکند سپس گروهی وی را همراهی میکنند و سپس این گروه در برابر جاهلیت به پا میخیزند و رنج و مشقت میکشند تا اینکه خداوند متعال میان این گروه و قومشان به حق حکم نماید و در زمین برایشان تمکین و آسایش فراهم سازد و سپس مردم گروه گروه به دین خداوند متعال وارد شوند.»
برخی دیگر که فهمیدهاند غرب راضی به تحکیم شریعت خداوند متعال نمیشود، سعی میکنند با اجازه گرفتن از غرب بعضی از احکام شریعت را تطبیق دهند و در همین راستا به پای صندوقهای رأی هجوم میآورند و آن را جهاد در راه خداوند متعال قلمداد میکنند. برای وارد شدن به مجلسهای قانونگذاری سکولاریستی که قوانینی غیر از قوانین خداوند متعال وضع میکنند، با یکدیگر به رقابت میپردازند و با سوگند یاد کردن در خصوص محترم شمردن قوانین اساسیای که بر شرع خداوند متعال مقدم قرار داده شدهاند، جواز انجام کفر را صادر کردهاند با این امید خوش خیالانه که قوانینی موافق با شرع خداوند متعال تدوین کنند و فراموش کردهاند که حتی اگر آنها موفق شوند و با این شیوه شریعت خداوند متعال را به طور کامل تطبیق دهند، آنها این قوانین را با رأی اکثریت افراد حاضر در مجالس قانونگذاری تطبیق دادهاند و نه با حکم خداوند متعال. و آیا خداوند متعال از ما راضی خواهد شد که شریعت او سبحانه و تعالی را بعد از اجازه گرفتن از دشمنانش تطبیق داده باشیم؟! چگونه با شریعت خداوند متعال حکم خواهیم کرد وقتی در خصوص لزوم احترام برای قوانین کفری که با اسلام در تناقض و تضاد هستند، سوگند یاد کردهایم؟!
شیطان عدهی دیگر را نیز این چنین به بازی گرفته است که آنها گمان میکنند قبل از برپایی حکم خداوند متعال، حتما باید رضایت غرب را جلب کنند و نه تنها محبت و دوستی خود به آنها را ثابت کنند بلکه باید به یاری و نصرتشان نیز بشتابند. با وارد شدن به پیمانهایشان و با اعلام اینکه آنها خواهان دولت اسلامی نیستند، با شتابی عجیب به سوی این هدفشان ـ جلب رضایت غرب ـ میشتابند، با این گمان که وقتی آنها موفق به دستیابی به حکومت شدند شریعت خداوند متعال را نیز برپا میکنند. اما حتی اگر موفق به انجام چنین کاری شوند، چگونه خداوند متعال از تحکیم شرعیتش راضی خواهد شد وقتی آنها خود در کفر صریح و آشکاری وارد شدهاند.