جوانان صف ، کسانی که در برابر کفار سکولار جهانی و محلی فضائل سوره کهف را مجسم و تعالیم سوره صف را عملی می کنند
مؤلف: شیخ ابو سعد العاملی
بسم الله، والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه .. و اما بعد:
همانا خداوند متعال مردم را آفرید و برای آن¬ها پیامبرانی فرستاد تا برای عبادتش به پا خیزند و توحید را محقق سازند.
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» زاریات ۵۶«من پريها و انسانها را جز برای پرستش خود نيافريدهام.»
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ» انبیاء ۲۵«ما پيش از تو هيچ پيغمبری را نفرستادهايم، مگر اين كه به او وحی كردهايم كه: معبودی جز من نيست، پس فقط مرا پرستش كنيد.»
پس اساس تمامی دعوتها از زمانی که خداوند متعال آدم علیه السلام را خلق کرد، تا برپایی قیامت دو چیز است: عبادت خداوند متعال و دست یافتن به عقیده توحیدی. و واجب است که از تمامی آنچه که با این دو اصل مخالفت می کنند و یا مانع دستیابی به آن دو می¬شوند، برائت جسته و با آن دشمنی نمود و آنگاه با آن وارد جنگ شد، تا هیچ فتنه ایی باقی نماند و دین خالصانه از آن خدا گردد.
و از جمله ویژگی های جوانان برحق، فزونی ایمان و دست کشیدن از تمامی لذت ها و شهوت های دنیا و ترک خانواده، همسر و مناصبش در راه هجرت به خاطر دین و محفاظت از عقیده می باشد .. و مبارزی است بزرگ و آشکار در برابر جاهلیت و همه نیروهای باطل ..
حتی گاه ضرورت امر باعث می¬گردد که انسان به غار تاریکی که کمترین نیازهای زندگی نیز در آن فرآهم نیست، پناه ببرد. امکان ندارد که انسان مؤمن رأس مال (سرمایه) را در مقابل حفظ سود، قربانی نماید چه برسد به اینکه سرمایه را در مقابل هیچ، قربانی کند. بنابراین آنچه نزد خداوند متعال است بهتر و پایدارتر بوده و از تمامی آن چیزی که اهل باطل در قبال دست کشیدن فرد مؤمن از عقیده¬اش و تبعیت از قوم باطل به او می دهند، شیرین تر و باارزش تر است.
زندگی دنیا از دید شخص مؤمن ارزش صرف تنها یک ساعت از روز نیز ندارد، و حریص است که آن زمان اندک را نیز صرف طاعت خداوند متعال نماید تا پاداش کامل آن را در زندگی آخرت ببیند.
و این چیزی است که برای جوانان غار بدست آمد که نتیجه فرار به خاطر خداوند متعال و زهد در این دنیا بود. پس برای حفظ عقیده و دین¬شان به غار پناه بردند و دنیا و لذت¬هایش¬ را در حالی که در اختیارشان بود رها نمودند. و این همان زهد حقیقی و ایمان مثال زدنی است که شایسته آن است که خداوند متعال در کتاب حکمت آموزش آن را جاودانه گرداند، که برای نسل¬های بعدی تا برپایی قیامت مثالی والا باشد.
در هر زمانی جوانانی هستند و در هر زمانی غاری برای آنها هست و غار همچنان نمادی برای اهل حق و پناهگاهی برای آنها در هر زمان و مکانی می¬باشد. ساختار و اندازه آن تغییر می¬کند اما همچنان همان روح و روان را دارد.
هنگامی که ناراحتی و محدودیت بر اهل حق از جانب اهل باطل شدید گردد، جوانان اهل حق مجبور به فرار برای حفظ دین¬شان و جستجوی غار زمان¬شان، برای پناه گرفتن در آن خواهند ¬شد تا خداوند متعال بین آن¬ها و قوم¬شان به حق قضاوت کند و اوست قدرتمندترین حاکمان.
و غار این زمان چیزی مادی نیست بلکه ممکن است نمونه¬ی امروز آن، جماعت¬ها و تنظیمات اسلامی-ای باشند که بر عقیده توحید شکل گرفته¬اند و سعی دارند دین را برپا نمایند و با باطل مبارزه کنند و ساختارش را از بین ببرند و شوکتشان را درهم شکانند. از فرزندان مسلمانان، مخلصان به سمت آن هجرت می¬کنند تا ابتدا عبودیت خداوند متعال را در داخل آن عملی نمایند و سپس به صورت مستمر تلاش نمایند تا شرایط را برای تحقق عبودیت در درون جوامع آماده کنند. این جنبش¬ها و جماعات حصار و قلعه است که مؤمن را از پرتگاه¬های جاهلیت که احاطه¬اش کرده¬اند، حفظ می¬کند .. و خاکی که بذرش را در آن کاشته است بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی ميوهی خود را خواهد داد.
جوانان غار در لحظه اول خواهان از بین بردن دولت باطل زمان¬ خود نبودند بلکه تنها وظیفه آنها برائت از این باطل و اعلام کلمه توحید بود. جهاد ـ در آن زمان ـ بر آنها واجب نبود و برای حفظ دین و عقیده¬شان و فرار از ظلم و ستم پادشاه کافر و سربازانش که آنان را مورد فتنه قرار ندهند و از دینشان برنگردانند، به غار پناه بردند.
«إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا» کهف ۲۰
«قطعاً اگر آنان (از شما آگاه و) بر شما دست يابند، شما را سنگسار می¬كنند، و يا اين كه به آئين خود برمیگردانند، و (در آن صورت، در دنيا و آخرت) هرگز رستگار نمیگرديد.»
اما جوانان امروز، جوانان صف هستند، با تسمیه از سوره صف، وضعیت¬شان از نظر ویژگی¬ها و روش تبعیت برای تحقق عبودیت خداوند متعال کمی با هم فرق دارند. مشخص¬ترین ویژگی¬های آن¬ها را در سوره صف می¬یابیم.
• پایبند بودن به عهدهایی که با خداوند متعال بسته¬اند و حمل کردن مسؤلیت توحید و گردن نهادن به این دین براساس عمل نمودن به اوامرش و دوری نمودن از آنچه که از آن نهی شده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» صف ۲و۳
«ای مؤمنان! چرا سخنی (به ديگران) می¬گویيد كه خودتان برابر آن عمل نمی¬كنيد؟ اگر سخنی را بگویيد و خودتان برابر آن عمل نكنيد، موجب كينه و خشم عظيم خدا می¬گردد.»
• سازماندهی و تشکیل صفوف؛
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِی سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» صف ۴
«خداوند كسانی را دوست میدارد كه در راه او متّحد و يكپارچه در خطّ و صفّ واحدی میرزمند، انگار ديوار سربی بزرگی هستند.»
• براستی گروه حق و منهجی که آنان حمل می¬کنند، همواره در هر مکان و هر زمانی از سوی اهل باطل مورد حمله قرار گرفته است.
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ» صف ۵
«خاطرنشان ساز زمانی را كه موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا میرنجانید و آزار میرسانید با اين كه میدانيد كه من قطعاً فرستادهی خدا به سوی شما هستم؟!»
«وَ إِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِی إِسْرَائِيلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُـم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ» صف ۶
«و خاطرنشان ساز زمانی را كه عيسی پسر مريم گفت: ای بنیاسرائيل! من فرستادهی خدا به سوی شما بوده و توراتی را كه پيش از من آمده است تصديق میكنم، و به پيغمبری كه بعد از من می¬آيد و نام او احمد است، مژده می¬دهم. اما هنگامی كه آن پيغمبر (احمدنام) همراه با معجزات روشن و دلائل متقن، به پيش ايشان آمد، گفتند: اين جادوی آشكاری است.»
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» صف ۸
«می¬خواهند نور (آئين) خدا را با دهانهايشان خاموش گردانند، ولی خدا نور (آئين) خود را كامل میگرداند، هرچند كه كافران دوست نداشته باشند.»
این جنگ همه¬گیر و کشنده برای نابودی این دین است و به خود شکل¬ها و شعارهای مختلفی گرفته که آخرینش، شعار مبارزه با تروریست است. و آن را با قتل فرماندهان و مجاهدین این امت و محاصره آنها و سعی در خشکاندن منابع توحید و جنگ با منهج اهل سنت و جماعت و تبدیل آن به منهاجی بدعی در بدنه اسلام، عملی می¬کنند یا به تعبیر قرآن قانون پادشاه.
براستی نیروی باطل به دست و بال جوانان این زمان پیچیده¬اند، می¬خواهند آنها را دچار فتنه کنند و یا آنها را از دین¬شان برگردانند و می¬خواهند نور حق، کلمه توحید و عقیده جهاد در درون مسلمانان را خاموش کنند. و افغانستان نمونه¬ی بارز آن است .. غار مجاهدان و کسانی که با دین¬شان فرار کرده¬اند و از حکمت خداوند متعال و رحمت اوست که این سرزمین را مملو از غارها و پناهگاه¬های امن و کوه-های ناهموار و استوار گردانیده است تا این گروهای مجاهد به آن پناه ببرند و از شوکت اسلام و عقیده توحید حمایت نمایند آنگونه که غار در روزگاران گذشته از این جوانان حمایت کرده است و نیروهای اهل باطل هرگز نمی¬توانند به آنجا دست یابند و نمی¬توانند نور حقی که در دل¬شان مستقر شده¬است را خاموش کنند و این سنت خداوند متعال دوباره باز گشته ¬است. حماسه¬های آنها در این زمانه نوشته می-شود .. ما شاهد نمونه¬های دیگری از جوانان غار هستیم .. اما این بار جوانان در مقابل خود حقایق سوره کهف را یافته¬اند، و آنها را به یاد آنچه که برادران¬شان در اوایل در راه این عقیده مواجه شدند، می¬اندازد. توجیهات سوره¬ی صف برای مقابله با مکر کافران است، و فرار و پناه بردن به سوی غار کافی نیست بلکه آن توجیهات در خصوص استوار کردن صف و حد شمشیر است.
و خداوند متعال بندگانش را به پیروزی و یاری و دین¬اش را به غلبه و برتری وعده داده است.
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» صف ۹
«خدا است كه پيغمبر خود را همراه با هدايت و رهنمود (آسمانی) و آئين راستين (اسلام) فرستاده است تا اين آئين را بر همهی آئين¬های ديگر چيره گرداند، هرچند مشركان دوست نداشته باشند.»
راه رسیدن به این وعده را برای ما توضیح می¬دهد، و خداوند متعال می¬فرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» صف ۱۳ـ۱۰
«ای مؤمنان! آيا شما را به بازرگانی و معامله¬ای رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد؟ (و آن اين است كه) به خدا و پيغمبرش ايمان می¬آوريد، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد می¬كنيد. اگر بدانيد اين برای شما (از هر چیز دیگری) بهتر است. (اگر اين تجارت را انجام دهيد، خدا) گناهانتان را می¬بخشايد، و شما را به باغهای بهشتی داخل می¬گرداند كه از زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است، و شما را در منازل و خانههای خوبی جای میدهد كه در باغهای بهشت جاويدان ماندگار، واقع شده¬اند. پيروزی و رستگاری بزرگ همين است. (گذشته از اين نعمتها) نعمت ديگری داريد كه پيروزی خدادادی و فتح نزديكی است و به مؤمنان مژده بده (به چيزهایی كه قابل توصيف و بيان نيست، و فراتر از آن است كه با الفبای انسانها به انسانها شناساند).»
و این مهم¬ترین چیزی است که جوانان صف را از جوانان کهف جدا می¬کند.
و اگرچه غار اکنون ابزاری شده است که جوانان صف از آن استفاده می¬کنند، ولی وسیله¬ای است اضافه بر اصل امر و نقطه اوج این دین که جهاد با مال و نفس است. و جهاد همان است که دشمنان، آن را ترور می¬نامند چرا که آن را خطری فوری و و جدی در برابر اصول، طرحها و نقشه¬هایشان می-بینند.
پس جهاد امروزه نقطه قوتی در عرصه مناقشه بین حق و باطل است و راه جدا کننده طائفه منصور یا فرقه ناجیه و بقیه فرقه¬های مبتدع دیگر است. به همین خاطر است که کفار این همه اصرار برای منسوخ کردن آن و بیرون کشیدن آن از دل مسلمین دارند.
«وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً» نساء ۱۰۲
«كافران دوست میدارند كاش از اسلحه و كالاهای خود غافل میشدید و آنان یكباره بر شما تاخت میآوردند.»
جای تعجب نیست که با تغییر نام¬ها دست به کار شوند و جهاد را از مفهوم واقعی خود خارج کنند و آن را ترور، خشونت و تجاوز بنامند. در حالی که قرآن کریم آن را تجارتی می¬نامد که هرگز زیان ندارد و تجارتی است که اصحاب آن را از عذاب جهنم نجات می¬دهد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ» صف ۱۰و۱۱
(ای مؤمنان! آيا شما را به بازرگانی و معاملهای رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد؟ (و آن اين است كه) به خدا و پيغمبرش ايمان می¬آوريد، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد می¬كنيد. اگر بدانيد اين برای شما ( از هر چيز ديگری) بهتر است.»
• از ویژیگی¬های برجسته دیگر که جوانان صف را از جوانان کهف جدا می¬کند، یاری آن¬هاست؛ پس جوانان کهف غیر از خداوند متعال یاری دهنده¬ای نداشتند.
«نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ» انفال ۴۰
«او بهترين سرپرست و بهترين ياور و مددكار است.»
پس وظیفه آنها جدایی از قوم¬شان با اعلام عبودیت حقیقی برای خداوند متعال و دوری از قوم¬شان و اعلان دشمنی و برائت از معبودهایشان بود.
«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى * وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً * هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً» کهف ۱۵ـ۱۳
«ايشان جوانانی بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند، و ما بر (يقين و) هدايتشان افزوده بوديم. ما به دلهايشان قدرت و شهامت داديم، آنگاه كه به پا خاستند و (برای تجديد ميعاد با آفريدگار خود، در ميان مردم فرياد برآوردند و) گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است. ما هرگز غير از او معبودی را نمی¬پرستيم. (اگر چنين بگوئيم وكسی را جز او معبود بدانيم) در اين صورت سخنی دور از حق گفته¬ايم. (سپس برخی از ايشان به برخی گفتند:) اينان، يعنی قوم ما، بجز الله معبودهائی را به خدائی گرفتهاند! (چه مردمان حقيری! چرا بايد بتهای ساخت دست خويش را بپرستند، مگر عقل ندارند؟!). ای كاش! دليل روشنی بر (خدایی) آنها ارائه می¬دادند! (مگر چنين چيزی ممكن است؟ هرگز! آنان چه ستمكارند!) آخر چه كسی ستمكارتر از فردی است كه به خدا دروغ بندد (و با افتراء انبازهایی به آفريدگار جهان نسبت دهد؟!).»
پس نصرت خداوند متعال برای آنها بود و رحمت و یاریش، در هدایت آنها به سوی غار نمایان شد تا از عقیده¬شان محافظت شود و بر قوم¬شان یاری شوند.
«وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا»» کهف ۱۶
«(برخی به برخی گفتند:) چون از اين قوم میبريد و از چيزهایی كه بجز خدا میپرستند كنارهگيری می¬كنيد (و حساب خود را از قوم خويش و معبودهای دروغينشان جدا می¬سازيد)، پس به غار پناهنده شويد (¬و آئين خويشتن را نجات دهيد) تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و وسایل رفاه و رهایی شما را از اين كار (¬مشكلی¬) كه در پيش داريد مهيّا و آسان سازد.»
پس خدواند متعال آن¬ها را به خواب عمیق فرو برد و قوم¬شان نتوانستند آن¬ها را از دین¬شان برگردانند، پس این یاری و پیروزی بزرگ است.
«إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً * فَضَربناعَلَى آذَانِهِمْ فِی الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً» کهف ۱۰و۱۱
«(يادآور شو) آن گاه را كه اين جوانان به غار پناه بردند و (رو به درگاه خدا آوردند و) گفتند: پروردگارا! ما را از رحمت خود بهرهمند، و راه نجاتی برايمان فراهم فرما. پس (دعای ايشان را برآورديم و پرده¬های خواب را) چندين سال بر گوشهايشان فرو افكنديم (و در امن و امان به خواب نازشان فرو برديم).»
اما جوانان صف برای آنها یارانی از بشر و ملائکه، همراه با خداوند متعال یاری¬گر اعظم، وجود دارد.
«وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا» فرقان ۳۱و همين بس كه خدای تو راهنما و ياور باشد.»
پس ندای ربانی در آخر سوره می¬یابیم:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ» صف ۱۴ای مؤمنان! ياران (دين) خدا باشيد.»
پس حضور این انصار و یاری دهنده¬¬گان و همچنین رسولان و داعیان، دلیل و حجتی است بر مردم، چرا که خداوند متعال بوسیله این یاری دهندگان، یاری و تمکین دین¬اش را محقق می¬سازد.
«هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» انفال ۶۲او همان كسی است كه تو را با ياری خود و توسّط مؤمنان (مهاجر و انصار) تقويت و پشتيبانی كرد.»
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ» انفال ۶۵ای پيغمبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن برای اعلاء فرمان خدا) برانگيز.»
و این سنت خداوند متعال در ادیان پیشین بوده است.
«كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ» صف ۱۴
«همان گونه كه عيسی پسر مريم به حواريّون گفت: چه كسانی ياران من برای (ياوری دين) خدا خواهند بود؟ حواريّون گفتند: ما جملگی ياران (دين) خدا خواهيم بود. سپس گروهی از بنیاسرائيل ايمان آوردند، و گروهی كافر گشتند. ما كسانی را كه ايمان را پذيرفتند، عليه دشمنان¬شان مدد كرديم، وآنان پيروز شدند.»
و از نشانه¬های وجود یاری¬دهندگانی برای دعوتها، وجود معرکه¬¬ی اکنون است که اشکال مختلف و پیچیده¬ای به خود گرفته است و از جهات مختلف و گوناگون نمونه و مثال زدنی می¬باشد. معرکه¬ای که نیازمند بسیاری از زمینه¬ها و شایستگی¬هاست و جوانان صف امروزه با تمام جهان روبرو هستند، با هر آنچه و هر آنکس که در آن است. جبهه¬های فراوان و گوناگون و معرکه¬های خاصی که نیازمند سربازان و انصار واجد شرایط از نظر کیفی و کمی می¬باشد و آن چیزی است که دستور ربانی به سوی آن دعوت می¬نماید.
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ» انفال ۶۰
«برای (مبارزهی با) آنان تا آنجا كه می¬توانيد نيروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسبهای ورزيده آماده سازيد، تا بدان (آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمنِ خدا و دشمن خويش را بترسانيد.»
اگر ما نشستن را انتخاب کنیم و منتظر نتیجه جنگ بین جوانان صف و اهل باطل باشیم، پس محکوم به شکست و نابودی در دنیا و خسران و زیان در روز قیامت هستیم، هنگامی که عذری ـ شرعی یا عقلی¬ـ برای روی گرداندن از معرکه و دوری از برخورد با اهل باطل نداریم، و هرگز به کمتر از آنچه حواریون عیسی بن مریم علیه السلام بودند راضی نمی¬شویم، و خداوند متعال ما را در سخنش اینگونه مدح می¬کند:
«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» آل عمران ۱۱۰
«شما ( ای پيروان محمّد) بهترين امّتی هستيد كه به سود انسانها آفريده شدهايد (مادام كه) امر به معروف و نهی از منكر مینمائيد و به خدا ايمان داريد.»
پس آیا معروفی بزرگتر از جنگ با باطل و همراهی آن جوانان وجود دارد؟ و آیا منکری بزرگتر از وجود باطل و کفر در سرزمینمان وجود دارد؟ و آیا منکری بزرگتر از قتل کسانی که خواهان برخورد عادلانه با مردم هستند و اخراج مؤمنین و در فتنه انداختن مسلمانان نسبت دین¬شان وجود دارد؟
چه چیزی ـ در ترازوی دنیا ـ به دست خواهیم آورد اگر موضع¬مان خوش¬گذرانی و نشستن و منتظر بودن نتیجه معرکه باشد؟
و چه چیزی را ـ در ترازوی خداوند متعال ـ از دست خواهیم داد اگر همچون یارانی برای این گروه منصوره وارد معرکه شویم .. که آنان ـ گروه طائفه منصوره ـ جوانان صف، حرکت کنندگان در مسیر جوانان کهف هستند؟!
هیچگاه بیشتر از آنچه که ضرر کرده¬ایم، ضرر نخواهیم کرد و به زودی چیزی به دست خواهیم آورد که حتی اگر عمری به اندازه عمر نوح علیه السلام نیز داشتیم ممکن نبود که به آن دست یابیم.
«يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ *وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» صف ۱۲و۱۳
«(اگر اين تجارت را انجام دهيد، خدا) گناهانتان را می¬بخشايد، و شما را به باغهای بهشتی داخل می-گرداند كه از زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است، و شما را در منازل و خانه¬های خوبی جای می¬دهد كه در باغهای بهشت جاويدان ماندگار، واقع شده¬اند. پيروزی و رستگاری بزرگ همين است. (گذشته از اين نعمتها) نعمت ديگری داريد كه پيروزی خدادادی و فتح نزديكی است و به مؤمنان مژده بده (به چيزهائی كه قابل توصيف و بيان نيست، و فراتر از آن است كه با الفبای انسانها، به انسانها شناساند).»
از خداوند بزرگ و توانا خواهانیم که ما را از جوانان صف قرار دهد، کسانی که فضائل سوره کهف را مجسم می کنند و تعالیم سوره صف را عملی می نمایند.