سکولار زده ها و قانونی کردن موزیانه دین سکولاریسم در حال مرگ (۲۸۴)

سکولار زده ها و قانونی کردن موزیانه دین  سکولاریسم  در حال مرگ (۲۸۴)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

چنانچه  بر همگان آشکار است هم اکنون  دین سکولاریسم چهره ی خشن و پلید خود را  بر تاریخ  سرزمینهای مسلمان نشین  به ثبت رسانده است و کارنامه ی سیاهی از دیکتاتوری، فساد،  ظلم  و  سرکوب حقوق اسلامی و شرعی مسلمین را از خود به یادگار گذاشته است .

دیکتاتوری سکولاریسم  از نوع کاپیتالیستی و لیبرال دموکراسی اش  در مصر سقوط کرد . در تونس  هم همین نوع از دیکتاتوری سکولاریسم   فروریخت در یمن  سکولاریست هم انقلاب در حال رشد است .در لیبی هم  دیکتاتوری سکولاریسم  از نوع سوسیالیستی اش به زباله دان تاریخ ریخته شد. در سایر سرزمینهای مسلمان نشین هم قیام در حال شکل گیری، پیشروی وپیروزی است .  در  هر حال دیکتاتوری سکولاریسم  با  تمام  شاخه  های  کاپیتالیستی، لیبرال دموکراسی و سوسیالیستی اش در سرزمینهای  مسلمان نشین در حال عقب نشینی و جان کندن می باشد . این واقعیتی  است انکار  ناپذریر.

به ظاهر  اسلامگرایان خائن  و  دین  فروشی که در پارلمانهای سکولاریستهای مرتد در ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان، چچن و…. حضور  یافته  اند در برابر قوانین  سکولاریستی  که  به صورت خشن و دیکتاتور ی به جای قوانین الله بر مسلمین تحمیل می شود نه اینکه هیچ کاری نکرده اند بلکه  شنیده و دیده ایم که در پارلمان حلقه بگوش، خود این بحث راشروع کردند که چگونه وجود دیکتاتوری سکولاریسم  مرتدین محلی و حتی اشغالگران خارجی را در سرزمین خود قانونمند کرده وسند واجازه قتل، بی عفت کردن نوامیس مردم، فساد، فقر، فحشاوشکنجه دادن مسلمانان مظلوم را به دیکتاتوری سکولاریسم  مرتدین محلی و حتی اشغالگران وحشی متحد امریکا بدهند …

آیا  در وضع موجود بیداری اسلامی راه حل قانونی شدن وجود دیکتاتوری سکولاریستی مرتدین محلی و اشغالگران خارجی است..؟ ادامه خواندن سکولار زده ها و قانونی کردن موزیانه دین سکولاریسم در حال مرگ (۲۸۴)

سکولاریسم اسلامی ، روشی غیر سکولاریستی جهت رسیدن به سکولاریسم (۲۸۴)

سکولاریسم اسلامی ، روشی غیر سکولاریستی جهت رسیدن به سکولاریسم (۲۸۴)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اسلام دین خداست و سکولاریسم آیینی بشری و وضعی و قراردادی است، و از این دو آیین دو راه پیش روی امت قرار می‌گیرد: یا دین سکولاریسم یا دین اسلام، یا دولت اسلامی یا دولت سکولاریستی. در این میان، مخفی‌سازی ایده‌ها در ورای الفاظ مبهم معنایی ندارد؛ به ویژه هنگامی که امور به انتخاب امت و طرح‌ها و برنامه‌های تربیتی برای نجات جوامع مربوط می‌شود، و ملت‌ها به کسانی که با آنان صریح نیستند و اذهانشان را این‌گونه به بازی بگیرند، اطمینان و اعتماد نمی‌کنند.

شعار «سکولاریسم اسلامی» که امروزه در وسیع‌ترین عرصه شایع گردیده، در واقع امتداد نظام‌مند شعارهای پیشین همانند «دموکراسی اسلامی»، «کمونیسم اسلامی» و «سوسیالیسم اسلامی» است. هر یک از این مفاهیم آن‌گاه که ارزش کاربری خود را از دست می‌داد کنار می‌رفت تا عرصه را برای ادعایی تازه باز کند، و اکنون نوبت به ادعای «سکولاریسم اسلامی»! رسیده است.

اسلام، اسلام است و اصطلاح ترکیبی «سکولاریسم اسلامی» معنای شرعی  و مفهومی ندارد. پس سکولاریسم یک چیز است و اسلام چیزی دیگر، و اینها دو راه و روش مستقل هستند.

بهتر است جریان سکولاریستی خود را به جرئت و جسارت کافی و اخلاق علمی مزیّن کند و به آنچه می‌خواهد دعوت نماید و به صراحت به آیین خود ملتزم گردد، و به سکولاریسم همچون آیینی و روشی که برگزیده است دعوت کند بدون آنکه با این تعبیرات و ترکیب الفاظ که فاقد نظم منطقی و مفهومی هستند اذهان مردم را مشوّش سازد.

قایل شدن به «سکولاریسم اسلامی» و اتصاف به اسلام تنها موجب خطاها و انحراف‌هایی در فهم اسلام می‌گردد، بی‌آنکه این امر باعث استحاله اصول نظری سکولاریسم و منقلب شدن به ضد آنها گردد.

اگر با سکولاریسم همچون یک فلسفه حیات کامل برخورد کنیم که اصول و برنامه ویژه ای برای زندگی انسانها و طرح سیاسی خاص خود را در مورد دولت دارد، صورت مسئله کاملاً تغییر پیدا خواهد کرد؛ زیرا در این صورت، شعار «سکولاریسم اسلامی» را بر جریانی پنهان و خزنده حمل خواهند کرد تا از راه توسل به دین اسلام و پنهان شدن در پشت آن طرح خود را به نام اسلام به مسلمانان سرایت دهند. ولی معنایی که بر این امر مترتب می‌شود ناقض ادعای سکولاریست‌هاست؛ زیرا سکولاریسم به معنای جدایی دین اسلام از عرصه حیات و همین‌طور از سیاست و دولت است، و اینان به دین اسلام  متوسل می‌شوند ـ پس برخلاف آیین سکولاریستی عمل می‌کنند ـ تا با ارائه فهمی خاص از آن به دولت غیراسلامی برسند؛ یعنی به روشی غیر سکولاریستی متوسل می‌شوند تا به سکولاریسم برسند!

تناقضات سکولارهای مسلمان نما : (۲۸۴)

تناقضات سکولارهای مسلمان نما : (۲۸۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با دقت بیشتری بر احکام و روشهای اسلام و قرآن مشخص می شود که بر خلاف نصرانیت ، همراهی دین سکولاریسم و عرفی گرایی با دین اسلام غیر ممکن است و بنابراین واژه ای به نام سکولارهای مسلمان واژه ای ساختگی بیش نیست و به عبارتی نمی توان گفت که فردی هم مسلمان باشد و هم سکولاریست و عرف گرا . البته تولید موجودی به نام سکولاریست مسلمان امر عجیبی نیست چون قبل از این مارکسیستهای مسلمان نیز در دورانهایی پدیدار شدند ..

اولین تضاد اصل دین اسلام با دین سکولاریسم در احکام اسلامی نهفته است. بسیاری از احکام اسلامی مانند ذکات، حدود سارق، زناکار و قاتل، جهاد، طلاق، ازدواج، صدقه، مالیات و غیره چیزی جز قانون نیستند و در صورتی که فردی مسلمان باشد نمی تواند قانونی غیر از این قوانین را بپذیرد مگر اینکه از دایره مسلمانی خارج شود. بنابراین در یک جامعه مسلمان قوانین حتما باید دارای منشاء دین اسلام  باشند که این بر خلاف روح دین سکولاریسم است.

سکولارهای مسلمان نما شاید نتوانند تناقض دلیل اول را حل کنند اما برای تشکیل حکومت توسط  خود به سرعت زبان بر این جمله می گشایند که نمی توان پیامبر را با دیگران مقایسه کرد. بر مبنای استلال آنها حکومت اسلامی فقط می باید در عصر پیامبر خاتم برقرار شود و در دوران بعدی تشکیل حکومت دینی خطاست و احکام موجود در قرآن نیز مختص همان دوران است وحکومت در این عصر باید سکولار باشد. بطلان این دلیل آنها نیز از آنجا آشکار می شود که آنها پاسخی برای این سوالات ندارند که :

  • اگر قرار بوده احکامی وارد شود که تنها در عصر پیامبرخاتم قابل اجرا باشد اصولا چرا این احکام نازل شده؟ آیا هدف قرآن این بوده که تنها مردم زمان پیامبرخاتم بر امر خدای گردن نهند؟ آیا می بایست احکام اسلام را در لابلای اوراق قرآن و برای زینت در طاقچه های منازل نگه داشت؟
  • دلیل آنها بر این مدعا چیست که حکومت اسلامی تنها مربوط به زمان پیامبرخاتم است؟ کدامین آیه قرآن آن را نشان می دهد؟ قرآن در کدامین قید آیات مربوط به احکام خود را مقید به زمانی خاص نموده است؟
  • آیا اگر حرف سکولارهای مسلمان نما درست بود پیامبرخاتم نمی فرمود که بعد از من حکومتی تشکیل ندهید تا یک وقت خدای نکرده دین لطمه بخورد؟ اگر چنین چیزی مطرح بود صحابه می گذاشتند پس از او حکومت توسط ابوبکر و عمر و دیگران ادامه یابد؟

چنین اشتباهی از آنجا نشات می گیرد که سکولارهای مسلمان  نما نمی توانند مفهوم اسلام را از مسلمانی جدا کنند و این را هم به مردم بیاموزند. اگر بپذیریم که تا جایی که می شود احکام اسلامی را اجرا کنیم این هم خود یک غنیمت است و اگر بپذیریم که اشتباهات دولت و حکومت اسلامی به اشتباه مسلمانان بر می گردد نه به اشتباه اسلام،  آنگاه آبروی دین اسلام هم در خطر نخواهد بود. باید دانست که عیب همواره از مسلمانان است و اسلام ایرادی ندارد.آیا انکار می شود که یک قانون خوب با اجرای یک مدیر بد می تواند خراب شود؟ آیا با این استدلال می توان قانون خوب را کنار گذاشت؟

به نظر می رسد ریشه اشتباه سکولارهای مسلمان  نما در موارد زیر نهفته باشد:

۱-         همزیستی با کفار و منافقین: علت اصلی ایجاد سکولارهای  التقاطی مسلمان نما همزیستی افراد مسلمان و مومن با سکولارهای محض است.دنیا گرایی سکولارهای محض که  دین سکولاریسم را برای رهایی از بند ادیان دیگر دنبال می کنند رفته رفته اثری در روحیات مسلمانان و مومنانی می گذارد و ارزشهای آنها به گونه ای در ارزشهای مسلمانان رسوخ می کند که در ابتدای امر تلفیق و التقاطی از ارزشهای دنیا گرایانه سکولاریستهای محض با ارزشهای اسلامی رخ می دهد. در ابتدای امر موجودی التقاطی به نام سکولاریست مسلمان ایجاد می شود. همانگونه که مارکسیستهای مسلمان در دورانهایی پدیدار شدند.. بر همین اساس است که سکولارهای التقاطی مسلمان نما عمدتا افرادی هستند که به واسطه زندگی در غرب یا دیگر جوامع سکولار و حتی زندگی در برخی مناطق که افراد آن عمدتا سکولارهای محض هستند ، به چنین بیماری دچار می شوند.

۲- همسان گرفتن نصرانیت  با اسلام : گاهی مطالعه آثار دینی و فلسفی دیگران موجب پدیدار شدن چنین رویکردی در انسانها می باشد.استدلالهای افرادی مانند جان لاک، ژان ژاک روسو و اسپینوزوا و دیگران بر خلاف افرادی مانند هگل، هیوم و مارکس و دیگران، در مراحل اولیه همراه با استدلاهای نقلی و نصرانی بوده است. مطالعه چنین آثاری و عدم شناخت دقیق تر اسلام منجر به استفاده از استدلالهای مشابه این افراد در موضوعاتی مشابه و البته با مواد استلالی متفاوت می شود.این افراد توجه ندارند که مبنای اسلام و نصرانیت در احکام و مصداقها با یکدیگر بسیار متفاوت است و بنابراین استلالهای یکسان نباید کاربرد داشته باشند. ممکن است دین سکولاریسم با نصرانیت همراه باشد اما با دین اسلام همراه نیست.حتی عده ای بر این عقیده هستند که دین سکولاریسم در شکل و قالب نوین آن  نتیجه تعالیم نصرانیت است.

۳- حیرت از پیشرفت غرب : عامل مهم دیگر در ایجاد سکولارهای مسلمان نما حیرت آنها از پیشرفت مادی غرب و سعی آنها در شبیه سازیمسلمین و اسلام با روشهای غرب دارد.این افراد عمدتا در کشف علل پیشرفت غرب که همان دقت طلبی، علم جویی و تلاش است دچار انحراف شده و مشکل را به جای پیروی از علل پیشرفت در پیروی از معلولهای آن دانسته اندو بنابراین سعی در همسان سازی روشها ، افکار و ظواهر با غرب دارند تا پیشرفت کنند و شگفت آور اینکه با وجود تقلید افکار (و نه ایجاد افکار جدید) خود را قشر روشنفکر کشور خود می دانند.

۴- نفاق : گروه دیگر از سکولارهای مسلمان  نما به دلیل شرایط سیاسی و اهداف خود از روی نفاق خود را مسلمان خطاب می کنند.آنها در واقع تنها سکولارهای محض هستند که به خاطر شرایط سیاسی، اجتماعی و مردمی کشورهای خود مجبور هستند خود را به اسلام نیز مقید نشان داده و به نوعی برای سکولاریسم خود وجهه اسلامی نیز بیابند.

مثال این گروه دقیقا مانند این آیه قرآن است که: و چون به آنها گفته می شود که در زمین فساد نکنید می گویند ما اصلاح طلب هستیم و هنگامی که به آنها گفته می شود مانند اکثر مردم به حقیقت ایمان آورید می گویند چگونه مانند بی عقلان عمل کنیم.آگاه باشید که آنها خود بی عقل هستند ولی نمی دانند. هنگامی که به افراد با ایمان برخورند می گویند ما نیز ایمان داریم و چون با شیاطین خود خلوت کنند گویند ما با شماییم جز اینکه مومنان را مسخره می کنیم (بقره/۱۱ – ۱۴)

نتیجه : اجتماع نقیضین محال است . فرد یا سکولار محض می شود یا مسلمان محض .همانطور که مشخص شد دین سکولاریسم با ذات دین اسلام در تناقض می باشد. و از آنجا که طبق قاعده عمومی «اجتماع نقیضین محال است» پس یک فرد نیز نمی تواند در آن واحد هم مسلمان باشد و هم سکولار و اگر چنین موجوداتی دیده می شوند این یک امر موقتی است و دلیل آن این است که فرد یا اسلام را به درستی درک نکرده یا سکولاریسم را. در نهایت و با آگاهی بیشتر تناقض این دو مورد با یکدیگر روشن شده و فرد به خاطر محال بودن جمع نقیضین از نظر عقلی یکی را رها خواهد نمود.

بر همین اساس است که بسیاری از این افراد به محض خروج از سرزمینهای مسلمان نشین ، نا امید شدن از عملکرد نفاق آمیز خود، مطالعه بیشتر در مورد این دو مفهوم و یا تعمق بیشتر در فرصتهای خلوت خود در زندان یا هر جای دیگر یکی از این دو مورد را رها می کنند و چه بسیار از این موارد در هر دوطیف داشته ایم و خواهیم داشت.

التقاطی های سکولار مسلمان نما (۲۸۳)

التقاطی های سکولار مسلمان نما (۲۸۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

همانطور که از نام این واژه بر می آید سکولارهای مسلمان نما افرادی هستند که در حین ادعای مسلمانی بر ارزشهای سکولار تاکید دارند.سکولاریسم مفهومی است حوزه دین را تنها در زندگی فردی و یا حداکثر در جنبه های سلایق اجتماعی محدود می کند. مبنای استدلالهای چنین مفهومی بر این امر استوار است که دین یک امر غیر دنیوی و برای معنویات انسانهاست و اگر بخواهد در امور دنیوی دخالت کند هم دنیا و هم آخرت مردم را تخریب کرده و هم اعتبار خود را خدشه دار خواهد نمود.

یکی از اولین نتایج دین سکولاریسم عرف گرایی است.جدایی دین آسمانی از سیاست حکومت را در یک خلاء قانونی قرار می دهد . بدین گونه که اگر قرار باشد دین آسمانی از سیاست جدا باشد پس دین آسمانی نمی تواند مبانی وضع و اجرای قوانین باشد و به ناچار عرف مبنایی برای قانون خواهد بود. در اینجا مفهوم جامعه مدنی [۱]شکل گرفته و به ناچار نظر فعلی مردم به عنوان عرف  در مقابل دین آسمانی به عنوان سنت قرار می گیرد .

همانطور که دیده می شود دین سکولاریسم هم از نظر تاریخی و هم از نظر عقلی و هم از نظر نقلی برای جوامع نصرانی امری موجه محسوب می شود و در واقع می توان آن را با کتاب مقدس (البته عهد جدید) همراه دانست. چنین استدلالهایی عده ای از مسلمانان را بر این داشته است که چنین موردی برای ما مسلمانان نیز جاری و ساری باشد .برای همین این مسلمانان بر خلاف عده ای که از دین سکولاریسم قصد حذف کامل دین آسمانی را در سر دارند با اجرای آن در این اندیشه می باشند که به سود دین آسمانی عمل کرده هم آن را از اتهام رها کرده و هم کارایی بالای حکومت دنیوی و زندگی معنوی را به ارمغان خواهند آورد.

بر همین اساس این افراد گاهی با ظاهر معمم و روحانی و گاهی با سوابق انقلابی و مذهبی غلیظ چنان بر این مفهوم تاکید دارند که برخی از عوام به دنبال آنها چنین رویکردی را مطابق و به سود دین اسلام و دنیای خود احساس می کنند.

[۱]Civil Socity

اسلام مورد نظر و نیاز حکومتهای سکولار لیبرال (۲۸۲)

اسلام مورد نظر و نیاز حکومتهای سکولار لیبرال (۲۸۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

مشاهده شده است همان كشورهايي كه قانون الله را قبول نداشته و به نحوي سكولارند و يا تابع آمريكا هستند اجازه مي دهند كه سلفي های آل سعود و ساير مذاهب اسلامي شبكه ماهواره اي و مدارس و غيره داشته باشند ! و بسياري از مردم هم آنها را قبول دارند، سوالی که در اینجا مطرح است اینکه :  چگونه پیامبر خاتم نتوانست تحت حاکمیت طاغوتها آزادانه و با مجوز و هزینه طاغوتها به امر تبلیغ دین بپردازد ؟ این چگونه اسلامی است که  تحت حاکمیت دین سکولاریسم و طاغوتها زندگی مسالمت آمیزی را در پیش گرفته است ؟

و یا در كجاي قرآن و يا در كدام كتاب تاريخي ديده شده كه اگر مسلماني براي مردم از توحيد و قانون شريعت  و اسلام کامل صحبت كند كفار نيز بدون ايجاد مشكل، براي وی  امكانات و زمینه های  تبليغ فراگير را فراهم نموده و نه مسلمان از كافر سكولار ترس دارد و نه دعوتگر توحيد  از كافر سكولار؟!  اين چه جور اسلام و توحيدي است كه براي مردم تبليغ مي گردد ؟ اینها می گویند که ما حکیمانه و بر اساس مصلحت تحت حاکمیت طاغوتهای سکولار و مرتد تبلیغ می کنیم . این چگونه حکمت و مصلحتی است که پیامبران از آن غافل بوده اند ؟

داستان ورقه بن نوفل و رسول الله صلي الله عليه وسلم  بیانگر يكي از سنتهاي تاريخ در مورد داعيان توحيد است که آشکارا بیان می کند چنین معادله ای در مورد اسلام کامل و مبلغین آن جای شک و شبهه دارد و هرگز نمی تواند صحت داشته باشد .

در این صورت باید پرسید آيا پيام سلفي هاي مدخلي و علماي ماهواره اي اسلام كاملي است كه رسول الله آورده است ؟ يا اسلام ناقصي است كه  تنها در مورد مسائل اخلاق شخصي و آداب ريز شخصي و نواقض وضو سخني براي گفتن دارد و در مورد کفر به طاغوت، ولاء و براء، تحکیم شریعت الله و مسائل اقتصادي، سياسي، اجتماعي، قوانين اجرائي جامعه ، مبارزه با اشغالگران  و نواقض اسلام خاموش گشته و  هر جا قانون الله با با قانون دین سكولاريسم مغايرت دارد قانون اسلام  به بهانه هاي عامه پسندانه كنار نهاده شده و جهت بسيج افكار عمومي در اختيار كفار سكولار جهاني و مزدوران محلي قرار گرفته و شامل آيه ي ۲۵ سوره ي محمد مي گردند ؟

چنانکه اشاره شد سكولاريستهاي قريش هم با بخشي از اسلام مشكل داشتند نه با كل اسلام ؛ اگر از آن بخش از قانون الله كه  مشركين با آن مشكل دارند بگذري و آن  را كنار بگذاري آنها بدون درنگ با شما مداهنه و سازش مي كنند . وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ  (قلم/۹) ايشان دوست مي‌دارند كه نرمش و سازش نشان دهي، تا آنان هم نرمش و سازش كنند ( بدين اميد كه برخي از فرمانهاي خدا را به خاطر آنان ترك كني، و در بعضي از مسائل با ايشان همگام و همآهنگ شوي ).

آشکار است که  علت سازش كفار سكولارجهانی  و نوکران محلی آنها با این اسلام ناقص و علمایی که مبلغ چنین اسلامی هستند در این است که اين علماء در اصل  «لا اله – الا الله» مشكل دارند و مبلغ اسلام ناقصي هستند كه با حذف لا اله و کفر به طاغوت  دینی را تولید نموده اند که با قانون دین سكولاريسم و اهداف حكومتها ي ظالم و جنايتكار هماهنگ گشته است . علمای مبارز معاصر از چنین اسلامی تحت عنوان اسلام آمریکائی یاد کرده اند  که برای اهداف مشخصی تولید شده است .

اولین اندیشمند جهان اسلام که کلمه اسلام امریکایی را مطرح کرد، سید قطب بود. او قائل بود دو اسلام وجود دارد یکی اسلام راستین و یکی اسلامی که امریکا می خواهد. وی در این زمینه می نویسد: «این روزها امریکایی ها باز به فکر اسلام افتادند . آنها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهای اسلامی آسیا و آفریقا با کمونیسم بجنگند … البته اسلامی که امریکا و غربی های استعمارگر و همپیمانانشان در خاورمیانه خواستار آن هستند، همان اسلامی نیست که با استعمار می جنگد و با خودکامگی ها مبارزه می کند، بلکه فقط اسلامی است که با کمونیست مبارزه می کند. زیرا آنها اسلامی نمی خواهند که حکومت کند و اصولا تحمل حکومت اسلامی را ندارند؛ چراکه وقتی اسلام حکومت یافت امتی دیگر تربیت و ایجاد می کند و به ملتهای می آموزد که تهیه قدرت و قوه واجب است و طرد و نفی استعمار فرض است و کمونیست هم مانند استعمار آفتی است و هر دو دشمن هستند و تجاوزکار» .

وی درباره تقسیم جامعه به جامعه اسلامی و جاهلی می گوید: «یا اسلام یا جاهلیت! حد وسطی وجود ندارد که نیمی اش اسلام و نیم دیگرش از جاهلیت باشد و اسلام آن را بپذیرد و بدان رضایت دهد. دیدگاه اسلام روشن است؛ حق واحد و تعدد ناپذیر است. حکم یا حکم خداست و یا حکم جاهلی است. قانون یا قانون خداست و یا هوا و هوس»  . آیت الله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ ایران هم در این زمینه می گفت : «حکومت یا طاغوت است یا اسلام»

 

دیدگاه دین اسلام به دین سکولاریسم(۲۸۱)

دیدگاه دین اسلام  به دین سکولاریسم(۲۸۱)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

با توجه به آنچه پیرامون تفکر نصرانیت مطرح است، به جرأت می‌توان گفت: دین سکولاریسم در قالب نوین و امروزین آن فرزند مشروع تمدّن غرب است؛ زیرا آیینى که از مسیر زلال الهى خود منحرف و با اهواء و آراى زمینى ممتزج شده بود، نمی‌توانست داعیه پاسخ‌گویى به همه نیازهاى انسان را در هر زمانى داشته باشد. افزون بر این، شریعت سیدناعیسی(ع) ‏ شریعت خاتم نبود و هرگز عیسی(ع) ‏خود را آخرین پیام‌آور الهى معرفى نکرده بود، بلکه با تأکید بر ظهور احمد  (ستوده شده ) بشارت بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را داده بود.

بسیاری از زمینه‌های فکری و اجتماعی که سبب پیدایش سکولاریسم در قالب نوین و امروزین آن شد اختصاص به نصرانیت و رفتار غلط سران کلیسا دارد و در اسلام چنین زمینه‌هایی وجود ندارد. اسلام دین جامع و تحریف ناشده‌ای است که در تمام زمینه‌های اجتماعی ارائه طریق نموده است و همواره از به کارگیری علم و عقل استقبال می کند. بیشتر احکام اسلام به حوزه های اجتماعی مربوط است که برای پیاده ساختن آنها قطعا نیاز به حکومت دینی است .[۱]

اسلام دین خاتم و از آفت تحریف در امان است، از این‌رو، مجالى براى طرح جدایى دین از سیاست به طور طبیعى در بستر فرهنگ اسلامى وجود نداشت و هنگامى این اندیشه در این دیار سربرآورد که برخى مسلمانان با افکار غربیان آشنا و شیفته آن شدند و گمان کردند که تکرار آن مطالب موجبات تکامل و ترقى جوامع اسلامى را فراهم می‌کند..

همچنان كه در مفهوم دین سكولاريسم گفته شد اصل جدايى شریعتهای آسمانی از زندگی انسانها، محصول شرايط ويژه غرب و نشأت گرفته از جهان بينى خاص نصرانیت و طرز تفكر يونانى بوده است. چنان كه در اين تفكر دين آسمانی و دولت، دنيا و آخرت، جان و تن، روح و ماده و آسمان و زمين دو قطب متضاد و جدا از هم، پنداشته مى شوند. اين طرز تفكر، ويژه شرايط مغرب زمين است و در تاريخ و فرهنگ شرق بويژه، جهان اسلام ريشه اى ندارد. ادامه خواندن دیدگاه دین اسلام به دین سکولاریسم(۲۸۱)

ناسیونالیسم و ملی گرائی ابزار نفوذ و تحکیم دین سکولاریسم در میان مسلمین (۲۸۰)

ناسیونالیسم و ملی گرائی ابزار نفوذ و تحکیم دین سکولاریسم در میان مسلمین (۲۸۰)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

زماني كه از اسلام  صحبت به ميان مي آوريم منظور :

  • برنامه فراگير و در بردارنده كليه مظاهر زندگي است.
  • قرآن، سنت و تبعيت به احسان از سابقين الاولين در شناخت احكام اسلامي مرجع هر مسلماني است.
  • تنوع در نظريه ها و برداشتهاي فقهي آن هم در مسائل فرعي تا زمان پديدار شدن شوراي اولي الامر، امري قهري است كه هيچ گونه جدايي و اختلافي را در برندارد. كه مواضعي آگاهانه و آگاهيهايي را مي طلبد چون:
  • دوري از موانع و نقاط اختلاف .
  • دوري از سلطه و قدرت سکولاریستی حكام.
  • توجه و اهتمام بر تربيت و سازماندهي.
  • برتري و ترجيح عمل بر شعار و تبليغات.
  • هدايت فعاليتها بسوي شوراي واحد اسلامي.
  • عدم غوطه ور شدن در مسائلي كه شرعاً « تكليف » خوانده شده و امر به دوري شده اند كه مبناي عمل قرار نمي گيرند.
  • و…..

همين اسلام از خودسازي در رسانيدن پيام به اهل منزل و نزديكان امر مي كند كه : وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ.( شعراء/ ۲۱۴) خويشاوندان نزديك خود را (از شرك و مخالفت با فرمان پروردگار) بترسان (و آنان را به سوي توحيد و دادگري فرا خوا )، و لزوم وجود افرادي مبلغ آزادانديش در ميان هر قومي كه با زبان ، فرهنگ، محيط جغرافيائي و خلق و خوي آن قوم آگاه باشد را مي رساند .البته اين اصل و زير بنا نيست بلكه هدايت در دست خداست اما شخص بومی مفيدترين شخص و ابزاري است در رسيدن به هدايتی كه در دست خداست .هرچند كه در صورت عدم وجود آنان ديگران آن را برعهده مي گيرند (ابراهيم/ ۴). ادامه خواندن ناسیونالیسم و ملی گرائی ابزار نفوذ و تحکیم دین سکولاریسم در میان مسلمین (۲۸۰)

عقلگرايي صرف زمينه ساز نفوذ دين سكولاريسم (۲۷۹)

عقلگرايي صرف زمينه ساز نفوذ دين سكولاريسم (۲۷۹)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

پاره اي از احکام کلی هستند، تا وقتی که جزئی نشوند به قلمروی اجرا در نمی‏آیند. نمونه‏ای از این احکام کلی شعار كردار نيك، گفتار نيك و پندار نيك  است که براساس آنها می‏توان گفت: كردار، گفتار و پندار بايد نيك باشند اما معيار اين نيك بودن و چگونگی ادای آن را بايد به عقل انسان واگذار كرد يا به وحي ؟

اندیشه گرایی وعقلانی شدن  فرایندی است که باعث دین زدایی از جامعه می شود.

اصالت عقل یا عقلانی شدن بینشی است که درآ ن فرد معتقد به برتری عقل وبسندگی آن برای هدایت بشر درتمام شئون بشری از جمله امور اجتماعی است.در فرهنگ آکسفورد اینگونه تعریف می شود : تئوری است که براساس آن همه رفتارها وعقایدو مانند آن باید بر فرد استوار باشدنه بر احساسات یاعقاید دینی.

ارکان این اندیشه به عنوان موضعی از مواضع دین  سکولاریسم در امور ذیل خلاصه می شود:

  • اطمینان به توانایی عقل در امور زندگی اعم از علم ودین و…
  • طبیعت اندیشی در زندگی.
  • علم وپیشرفت مادی ذاتا مایه خوشبختی انسان است.
  • خوش بین بودن به انسان وتواناییها او و سرنوشتش.
  • تفسیر دنیا گونه ودنیا پرستانه از تعالیم دینی .
  • پذیرش حکمیت آینده وتاریخ به جای قضاوت ونظارت الهی .

بایددرنظرداشت که عقلانیت مطرح درنظر آنان با عقلانیتی که در ایدوئولوژی اسلام مطرح است تفاوتهای عمیقی دارد.برای توضیح عقلانیت در نظردین سکولاریسم به عبارتی از ماکس وبر استناد می کنیم. وبر در این زمینه می گوید: ” رشد عقل ورزی وعقلانی شدن به معنای افزایش معرفت عمومی نسبت به احوال زندگی نیست مقصود از آن چیز دیگری است ،دانش یا باوری است که اگر فرد بخواهد می تواند آن رادر هر زمانی یاد بگیرد .بنابراین مقصود این است که اصولا هیچ نیروی غیر قابل محاسبه واسرار آمیزی وجود ندارد که موثر باشد ،بلکه فراتر از آن فرد می تواند اصولا به کمک محاسبه بر همه چیز تسلط یابد این به معنای آنست که جهان «افسون زدایی»شده است شخص برای مسلط شدن بر محیط نیازی به متوسل شدن به وسایل جادویی یا استغاثه به ارواح راندارد .این کارها راافراد غیر متمدنی انجام می دادند که برای آنها قدرت مرموزیوجود داشت .امروزه خدمات به کمک وسایل فنی ومحاسبات انجام می شود  ”

عقل درنظر وی بامفهوم «سود» قرابت دارد.  عقل مورد نظر این دیدگاه عقل منهای دین آسمانی است یعنی این قید که نباید از اصول دین آسمانی بهره برد محدودیتی برای عقل است  ، دین سکولاریسم با علم گرایی ونو گرایی ونفی سنتها آمیخته شده است براساس این بینش عقل  معیا ریافته ها وداده های علمی است که ارزش مطلق دارد .

و اما بیدار باشی برای تمامی امت و آگاه سازی جهت خطری که در راه است: (۲۷۸ )

و اما بیدار باشی برای تمامی امت و آگاه سازی جهت خطری که در راه است: (۲۷۸  )

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

هنگامی که در قرون وسطی در اروپا ، دین و کلیسا در اختیار حکام در آمد و دین ابزاری شد جهت خدمت به ظلم و فساد و استبداد و طغیان. ثمره اش انقلابات فرانسه و کل اروپا بر دین شد که دین به کلی کنار نهاده شد و سکولاریسم با قدرتی هر چه تمام تر جایگزین گردید و اگر شما هم این علمای خائن را به حال خود واگذارید هر کاری که دلشان بخواهد با دین الله انجام می دهند و به خداوند سوگند که عواقب چنین وضعی بسیار وخیم خواهد بود.

این صحیح است که دین، خود الله حامی آن است اما لازم است که ،کسانی جهت برپای داشتن آن وجود داشته باشند. ما نمی ترسیم اما واجب است که از چنین عواقبی حذر کنیم و می گوییم بحمد الله و فضله هیچ یک از این خائنان و هیچ یک از امپراطوران و حاکمان بزرگتر از امریکا هم با تمام امکانات و تکنولوژی شان نخواهند توانست حقیقت این اسلام را مخفی کنند، و امت با علما و مصلحین از اهل علم که منور به نور حقند و نیز با مجاهدین در کمین نشسته که در اختیار دارد، روز به روز در حال بازگشت به دین و بازگرداندن حکم الله به جای حکم طواغیت و بشرند… . اما مسلمین بی شماری چون مسلمین دیار اندلس و آفریقای   مرکزی و میانمار و … نابود گشتند .

 

 

 

 

خطاب به و عاظ السلاطین و سلفیت آمریکائی – سعودی (۲۷۷)

خطاب به و عاظ السلاطین و سلفیت آمریکائی سعودی  (۲۷۷)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در اين مدت زماني  ، بسياري از انسانهاي به ظاهر سياسي و ديني نظرياتي گمراه گرانه و حتي بعضي اوقات ديدگاههاي  كفر آميزي را نيز در اين باره صادر مي كردند ؛ تا جايي كه بيم آن مي رفت كه اين  به عنوان دین تفاسير آلوده از طرف مردم قبول گردد .

پس بر موحدین به عنوان وظیفه ای که به خاطر علمشان بردوش آنها گذاشته شده است، این کار «روشنگري» را بر خود لازم دانسته و نهضت بیداری اسلامی در پیرامون خود را عهده دار گشتند. وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ  (ال عمران/ ۱۸۷)(وبیاد بیاور ای پیامبر)آنگاه را که خداوند پیمان موکد (برزبان انبیاء)از اهل کتاب گرفت که باید کتاب (خود)را برای مردمان آشکار سازید وتوضیح دهید وآن را کتمان نسازید. إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * ‏إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏.( بقره/۱۵۹/۱۶۰) بي‌گمان كساني كه پنهان مي‌دارند آنچه را كه از دلائل روشن و هدايت فرو فرستاده‌ايم ، بعد از آن كه آن را براي مردم در كتاب بيان و روشن نموده‌ايم ، خدا و نفرين‌كنندگان ( چه از ميان فرشتگان و چه از ميان مؤمنان انس و جان) ، ايشان را نفرين مي‌كنند (و خواستار طرد آنان از رحمت خدا خواهند شد) مگر كساني كه توبه كنند (از كتمان حق) و به اصلاح (حال خود و جبران مافات) بپردازند و آشكار سازند . چه توبه‌ي چنين كساني را مي‌پذيرم و من بسي توبه‌پذير و مهربانم.وصحابه براین اساس با پیامبر صلي الله عليه وسلم بیعت دادند که هدایت رابرای مردم بیان کنند و دراین راه از هیچ طعنه ، سرزنش ولومه ای نترسند .

شریعتهای قبلی به این دلیل تحریف شدند که گمراهی زیاد شد وعلما سکوت کردند .  خداوند می فرماید :  قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ. (مائده/ ۷۷)بگو ای اهل کتاب به ناحق راه افراط وتفریط مپویید و از اهواء وامیال گروهی که پیش ازاین گمراه شده اند وبسیاری را گمراه کرده اند واز راه راست منحرف گشته اند، پیروی ننمایید آنها یی هم که حق را می دانستند به صومعه ومعبد ها فرار کردند تا آن وقت که مردند وحق هم با آنها از میان رفت . ادامه خواندن خطاب به و عاظ السلاطین و سلفیت آمریکائی – سعودی (۲۷۷)