دولت اسلامی و مسئله ی بنیادین امارت شورایی (تمرکز و مشارکت) (۲۳۶)

دولت اسلامی و مسئله ی بنیادین امارت شورایی (تمرکز و مشارکت) (۲۳۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

بدون شک در دنیای کنونی جهت انجام هر کار مهم و دامنه داری، نیاز به یک مرکز (سانتر) پیدا می شود. به خصوص اگر این کار مهم و بنیادین مسئله ای چون تغییر و تحول در مسایل زیر بنایی کل مجتمع باشد.

در مورد انقلاب، جنبش و جماعت به چندین دلیل نیاز به یک مرکزیت نیرومند احساس می شود:

اول، به دلیل نیاز به فرماندهی نیروهای مبارز در برابر دشمنان. شک نداریم که جنگ جاهلیت  سکولار – صهیونی ومزدوران محلی اش علیه نیروهای مترقی اسلام ، بی نهایت جدی و حساس است. به همین دلیل به محض تصمیم گیری در مورد هر عمل و اقدام مشخصی، نیاز به وجود یک وحدت آهنین برای پیشبرد و به اجرا گذاشتن آن ضروری می باشد.

به زبانی دیگر ، جهت پیشبرد و به ثمر رسانیدن جنبش باید مرکزی باشد که:

۱- تحلیل کند،         ۲- نقشه بریزد،      ۳- فرمان بدهد و اجرایش را دنبال کند.

به طور مختصر این که فرماندهی کند، و گر نه با بروز روحیه هرج و مرج طلبی و آنارشیسم نیروهای سرگردان و متلاشی شده مواجه گشته  و جنبش توسط دشمن منهزم شده و شکست خواهد خورد.

در اهمیت یک مرکزیت فرماندهی در جنگ میان اسلام و جاهلیت از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان گفت که، حتی یک مرکزیت ضعیف بهتر از نبود آن است. به جرئت می توان گفت نداشتن مرکزیت فرماندهی در واقع به معنی دست کشیدن از جهاد ،  مبارزه و دولت اسلامی است.

نیروهای مبارز پراکنده، باید قادر باشند که متحدانه در یک جهت و با یک روش و برنامه، دست به عمل بزنند، ایجاد مرکزیت فرماندهی جهت پاسخگویی به این ضرورت است.

دوم این که وجود یک مرکز جهت گردآوری نتایج کار و دانش نیروهای جماعت و سپس دولت ، که برای انجام مبارزه در راه اعتلای کلمه الله در فعالیتند ، از یک طرف و تجزیه و تحلیل آن ها و ارائه ثمره ی این تلاش ها در راستای تکامل خط و سیاست ها و نقشه های عمل مبارزاتی جماعت از دیگر سو ضرورت حتمی خود را به نمایش می گذارد.

بدیهی و روشن است که افراد جماعت و جامعه همه نمی توانند از عهده ی این کار برآیند. در تاریخ قرآن و روش رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه کرام و سلف صالح می بینیم هنگامی که عده ای بیشتر از چند نفر می شوند، یک مرکزیت فرماندهی و امارت جهت حفظ افراد و وحدت فرماندهی به وجود می آید. با این نگرش جامع، داشتن و وجود سلسله مراتبی جهت پیشبرد اهداف و برنامه ها ضروریت می یابد.

شکی نیست رهبرانی که در مرکزیت قرار می گیرند باید افرادی باشند که بیش از دیگران بر اسلام بر فهم صحیح سلف صالح مسلط بوده و در به کارگیری عینی و به روز آن مهارت و تبحر دارند.

طی یک دوره تجارب نیروها و دانش مبارزاتی که به عنوان مصالحی در اختیار آنان قرار گرفته چنان چه یک دیدگاه پاک اسلامی داشته باشند، کیفیت عالی تری از شناخت و قدرت رهبری کردن را شکل می دهد. بدین شکل رهبران واقعاً محصول تمام مبارزین دنیا و کل جماعت و عقیده ی پاک اسلام هستند. این ها بند ناف های رهبریتند و چنان چه این بند ناف ها بریده شود آن ها از این کیفیات تهی می شوند. از این رو جنبه ی مردمی و شورایی بودن در مسئله ی امارت و رهبریت نقش کلیدی را در شکل گیری و مهمتر از آن تقویت و پرورش یک مرکزیت رهبری اسلامی بازی می کند و هر گونه تک روی و شخص پرستی جاهلانه را به گور می سپارد.

مرکزیت در صورتی که با مجموعه ی اعضایش در ارتباط باشد و مرتباً از تجربه ها و نظرات آن ها در تمام زمینه هایی که به فعالیت مشغولند (نظامی، تبلیغ و…) جمع بندی صحیح نموده و نتیجه و جوهره ی آن را ارائه دهد، می تواند به تدوین خط و سیاست های درست نائل آید. یک مرکزیت رهبری تنها بدین شیوه است که تصویری کامل از مسایل و رویدادها پیدا می کند. تجارب و نظرات مجموعه اعضای جماعت بدون شک به ارتقاء شناخت جمع کمک می کند بدین شکل امارت و وحدت فرماندهی متکی بر شورا، جماعت را قادر می سازد که یک خط صحیح عمل را تدوین کند. وحدت فرماندهی یعنی داشتن یک خط ثابت سیاسی که کل تشکیلات بر آن ساخته می شود (و نه هیچ خط یا خطوط دیگری) و مردم گرایی و شورا یعنی دخالت در حفظ و تکامل این پایه ی وحدت، مبارزه جهت به کارگیری صحیح آن، تقویت کردن آن و بنا کردن تشکیلات و سلسله مراتب تشکیلاتی بر پایه آن. این است مفهوم صحیح امارت شورایی.

چنان چه ارگان های پایین تر از ارگان های بالاتر و آن ها نیز از مرکزیت تبعیت نکنند چنین امری باعث می شود که هر ارگانی از تجارب کل جماعت، جماعتها و یا دولت محروم مانده و دچار ذهن گرایی گردد. چرا که بدون پیروی کردن از مرکزیت، این ارگان ها مجبورند با تکیه کردن بر تجارب قسمی و جزئی خودشان عمل و حرکت نمایند. بدین ترتیب تئوری و عمل آن ها بر پایه ی «شناخت از کل تصویر عینی» متکی نبوده و به طور اجتناب ناپذیر به اشتباه و انحراف کشیده می شود.

مرکزیت، فشرده و چکیده ی دانسته ها و تجارب کل جماعت و حتی دیگر جماعت های مبارز سراسر دنیاست. مرکزیت باید مرتباً خود را در معرض نظارت اعضاء قرار دهد و حاضر به شنیدن انتقادات آنان و تصحیح اشتباهات خود باشد. این بخشی از پروسه ی صحیح تکامل راهبرد درست است. از دیگر سو ارگان های پایین تر و اعضاء با ارائه مواد خامی که در نتیجه به کار بست مشی جماعت به دست آورده اند و از طریق ارائه نظرات و مبارزه بر سر آن ها، که در شکل گیری مشی و برنامه های جماعت نقش حیاتی دارند، پیوسته باید آگاهانه این نقش و وظیفه را انجام دهند.

به هر میزان که سطح آگاهی و تعهد ایمانی اعضاء بالاتر باشد، بهتر می تواند وظایف خود را بر پایه صحیح تعیین شده توسط جماعت انجام دهند ، در نتیجه بهتر می توانند به مرکزیت در تدوین مشی صحیح کمک کنند. در غیر این صورت شورا گرایی به تقویت مرکزیت نخواهد انجامید.

مرکزیت پیوسته باید با گرایش به سستی و سهل انگاری در اعضاء زیرمجموعه نسبت به رها کردن و واگذار نمودن امورات مهمی که به جهت گیری و سمت دهی جماعت مربوط می شود، به مرکزیت، مبارزه ی جدی نماید. اعضاء هرگز نباید چنین تصور کنند که وظیفه ی تجربه اندوزی، فراگیری و انتقال آن به مرکزیت در مرحله ای از مراحل قطع شده و این وظیفه از روی شانه ی بدنه خارج شده است.

این سستی و رخوت معمولاً بر اثر فشار کارهای مختلف و پیچیدگی انواع مبارزات عقیدتی – نظامی در مجاهدین نفوذ می کند. البته این تحریک جنب و جوش و شکوفا نمودن اعضاء از جانب مرکزیت بدین معنی نیست که «بگذار هر کس حرف خود را بزند» و به تعبیری دیگر «هر کس ساز خود را بزند».

برای این که مسئله ی به این بزرگی و حساسی به رتبه ی پایینی چون حرف خود را زدن سقوط نکند، مبارزین باید با جدیت تمام بر سر نظرات شان کار کنند ، صحت آن را با معیار دین بر فهم صحیح سلف صالحی که از کانال رهبریت انتخاب شده ی شرعی ای که آن را متناسب با وضع موجود ارائه داده است، بسنجند و پس از طی نمودن چنین زحمات و مراحلی، برای جا انداختن این نظریات از طریق کانال های معین مبارزه کنند. شخص مبارز باید بداند که حامل چه مسئولیت بزرگی است و قطعاً در روز قیامت از نعمت هایی که به آن داده شده موردبازخواست قرار می گیرد از نعمت مبارزه، جهاد، فکر سالم، درک صحیح و…

اجرای سیستم شوری در درون جماعت و دولت اسلامی، کار پر زحمت و پر مسئولیت و مملو از مبارزه و جنب و جوش است. به راه انداختن چنین سیستمی در همه ی سطوح جماعت و دولت از وظایف تشکیلاتی بسیار مهم رهبری و مسئولین پاسخگو در برابر مرکزیت فرماندهی می باشد.

در ظاهر امر مسئله ی امارت و شوری وحدت اضدادند، اما در واقع بدون شورا اتحادی که لازمه ی اجرای وحدت فرماندهی است به وجود نمی آید. و بدون اجرای وحدت فرماندهی اجرای شورا به هرج و مرجی تبدیل می گردد که از درونش هیچ نتیجه ای که راهنمای عمل ما باشد بیرون نمی آید و به وحدت حرف و عملمان در برابر دشمن و متحدینش لطمه وارد می کند.

بدون وحدت فرماندهی نمی توان نظرات و تجارب کل زیر مجموعه و دیگر مبارزین سراسر دنیا را فشرده و چکیده کرده و دوباره در همه عرصه ها به کار بست و موجب شکوفایی بیشتر توانایی های ذهنی و عملی اعضاء جماعت و دولت شد. در ادامه باید گفت که تضمین اصل مشورت و شورای واقعی درون جماعتی، وابسته به آن است که، چه خطی در رهبری قرار گرفته است.

یک رهبری مسلمان صاحب عقیده ی صحیح، که از کانال شرعی انتخاب گردیده است، همواره برای تقویت مرکزیت خود باید به آگاهی پاک عقیدتی و ترقیات مداوم پایه های جماعت اتکاء کند.

چنان چه رهبری به چنان توهمی بیفتد که در برهه ای از زمان ظاهراً نیازی در خود نمی بیند که به ابتکار عمل آگاهانه ی بدنه ی جماعت و دولت اتکاء کند، یا به پرورش آنان و شکوفا کردن قدرت ذهنی و عملی شان نمی پردازد و به این نیازها پاسخ مناسبی نمی دهد، آن وقت زمانی که به آگاهی و ابتکار عمل اعضاء و هواداران جماعت در مقابله با گرایشات غلط و نیروهای منحرفی که در جماعت سر بلند کرده اند ، نیاز پیدا می شود، کسی در میدان نخواهد بود. و اگر رهبر هم قصد داشته باشد در برابر خط های انحرافی در جماعت به مبارزه برخیزد، پایه ضعیفی در جماعت خواهد داشت.

جماعت و دولت باید یکپارچه و متحد عمل کند و در عین حال فضای مناسب را برای بحث آزاد و انتقادهای سازنده – تا آن جایی که به این وحدت عمل جماعتی آسیب نرسد- فراهم سازد. «تمرکز و مشارکت» در درون تنظیمات جماعت و دولت،محتوای فسخ ناشدنی نهضت آزادی بخش اسلامی است. با مشارکت است که تجربیات پراکنده و نسبی اعضاء تمرکز یافته و در جهت مبارزه مؤثر مورد استفاده قرار می گیرند. این تمام آن چیز مهمی است که باید عمیقاً درک کرد: «آزادی بحث» و «وحدت عمل» .

ضرورت آسب شناسی دولت و انقلاب اسلامی/ انقلاب به شیوه ی اسلامی آن(۲۳۵)

ضرورت آسب شناسی دولت و انقلاب اسلامی/ انقلاب به شیوه ی اسلامی آن(۲۳۵)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

انقلاب تغيير اساسي در شخص و سياست، روابط اجتماعي و اقتصادي و در كليه نهادهاست. [۱] چنانكه مي دانيم هيچ انقلاب فردي (دروني) و اجتماعي بدون تحول عميق قلبي، فكري و ايدئولوژيكي ممكن نيست. استكبار و اتراف از يك طرف و مومنين از ديگر سوي هر دو به خاطر خواست دروني و ذات وجود خود مبارزه مي كنند، منتهي تفاوت زندگي اين دو، آنها را در مقابل يكديگر قرار مي دهد. در انقلاب ديني اسلامي (وبطور كلي هر انقلابي كه در خدمت به انسانيت سيرتكاملي خود را پيموده ) بايد تابع قوانين كلي مبارزه تكاملي با در نظر گرفتن شرايط و وضع موجود خود و تابعيت از ويژگيهاي عيني خود، باشد .

علل مبارزه و انقلاب در اسلام با وجود جهاد عقیدتی براي پيروان اين مكتب هميشه وجود دارد و در صـورت  فراهم شدن  زمينه هاي مبارزات مسلحانه اين امر تنها تشديد مي گردد و بس. تنـها محيط مساعد و مطلـوب نيست كه زمينه را بـراي مبارزه مهيـا مي كند بلكه اين خود مؤمن است كه زمينه را بوجود مي آورد و مطلوب مي گرداند. هيچ كس حق ندارد منتظر اين بماند كه مثلاً حكومت جاهليت دچار يك شكست خارجي يا بحران داخلي گرديده و محيط بسرعت مهياي انقلاب فوري و عظيم اجتماعي گردد.

بزرگترين مشكل تحريكات موجود انقلابي جهان اسلام در عدم درك صحيح و عملي تفاوت اساسي ميان انقلاب متکی بر دین اسلام و یا مبنی بر یکی از مذاهب دین سکولاریسم است كه در ديناسلام اول قيام ارزشهاي الهی عليه ارزشهاي طاغوتي است و بعد قيام دوم ستمكشان است عليه ستمگران.

در انقلاب به سبک دین سکولاریسم، طغيان و واكنش گروه، طبقه و يا جماعتي است عليه طبقه يا جماعتي ديگر كه عمدتاً هدف در اين انقلاب و مبارزه كسب پيروزي و از ميدان بدر كردن حريف است و به هر طريقي و با هر وسيله اي، اما يقيناً به نسبتهاي مختلف و با شدت و ضعفهاي متغير ميان دو طرف درگير، خصايل و بازدارنده هاي بدور از خواسته هاي سالم فطري انسان- كه انقلاب در واقع بايد عليه آنها صورت گيرد، وجود دارد.

يعني هم گروهي كه اقدام به مبارزه كرده بسياري  از اين آلودگيها و بازدارنده ها را با خود يدك مي كشد و هم گروهي كه عليه وي مبارزه مي شود .اما بدليل برجسته نمودن و بيش از حد مهم تصور نمودن مسأله اي كه زمينة جرقة انقلاب گرديده، در ذهن گروه عصيان گر، تنها اين ستم شخصي را در طرف مقابل مي بيند و هدفش هم انهدام همين يك مورد است و بس. و هنگامي كه پس از انقلاب به قدرت مي رسد با انهدام مسئله مورد منازعه، خصايل و باز دارنده ها (همچون استبداد، استثمار، فريب، فساد و….) كه بدانها دقت كافي نشده بود ارثيه حكومت نوپاي انقلابي مي گردد.

اما در يك انقلاب اسلامی اولين مركزي كه مورد تهاجم و حملات  شديد متناسب انقلابي قرار مي گيرد خود شخص است. مبدأ شروع انقلاب درون شخص است نه سطح جامعه. ادامه خواندن ضرورت آسب شناسی دولت و انقلاب اسلامی/ انقلاب به شیوه ی اسلامی آن(۲۳۵)

در مسیرتوسعه قرار گرفتن نیاز جامعه ما و راهکار پیامبر خاتم (۲۳۴)

در مسیرتوسعه قرار گرفتن  نیاز جامعه ما و راهکار پیامبر خاتم  (۲۳۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  چگونه توانست در فرصتی اندك و با امكاناتی ناچیز، آن چنان تغییراتی در سطح فرد و جامعه به وجود آورد كه پس از مدتی، جامعه ای كاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بوده است، پدید آورد؛ هر چه باشد ، پاسخ به مشكلات عصرما و جامعه ما است.

«توسعه» در ابعاد مختلف آن  امری قاعده مند است، براین اساس می توان در پرتو مطالعه جوامع توسعه یافته به طور نسبی به این قواعد دست یافت.اگر مهم ترین دغدغه انسان امروز، مسئله  «توسعه»  در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است و منظور از توسعه نیز حركت از وضع نامطلوب موجود به سمت وضع مطلوب است، كسی كه از همه بهتر، سریع تر و دقیق تر به انجام چنین امری موفق شده است، پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم است.

دیدگاههای مختلف توسعه یافتگی و تغییرات بنیادین جامعه

در یك نگاه كلی می توان نظریات و تئوریهای ارائه شده درباره علل و عوامل توسعه و عدم توسعه را در چهار گروه طبقه بندی كرد:

الف ـ تئوریهایی كه در بررسی مسائل عقب ماندگی و توسعه فقط به عوامل درونی و داخلی توجه دارند؛ نظیر تئوری دوگانگی اقتصادی و اجتماعی سینگر، تئوری مراحل رشد رستو، تئوری ماكس وبر

ب ـ تئوریهایی كه علل و عوامل عقب ماندگی كشورهای جهان سوم را در خارج از این جوامع جست وجو می كنند و در واقع فقط به علل خارجی توجه دارند؛ نظیر تئوری امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله سرمایه داری لنین، تئوری امپریالیسم كائوتسكی، تئوری امپریالیسم و اقتصاد جهانی از بوخارین،  و تئوری انباشت سرمایه از رزا لوكزامبورگ. ادامه خواندن در مسیرتوسعه قرار گرفتن نیاز جامعه ما و راهکار پیامبر خاتم (۲۳۴)

مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

                      

   مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

استعمارکهن

«استعمار» از ریشه (عمر) یک واژه عربى و به معناى طلب عمران و آبادانى است[۱]

استعمار در لغت به معنای آبادانی کردن، آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف به قصد استفاده از منابع طبیعی و نیروی انسانی افراد آن با تظاهر به منظور آبادی و رهبری مردم آن به سوی ترقی است . [۲]

در قرآن مجید کلمه استعمار به مفهوم لغوی‌اش به کار رفته است که «شما بایستی زمین‌ها را آباد کنید و به وسیله نیروی شما می‌باید سرزمین‌ها عمران شود.» (هود/ ۶۱)و مشخص است که این معنا، جنبه لغوی و مثبت این واژه را مدنظر دارد .[۳]

استعمار در فرهنگ‌های مختلف به طریق زیر معنی شده است:

الف‌ــ فرهنگ دهخدا: آبادانی کردن، تعمیر، خواستن، و در اصطلاح کنونی، استعمار به معنی تصرف

عدوانیِ دولتی قوی مملکتی ضعیف را و غصب اموال و پایمال کردن حقوق و فعال مایشایی وی در آنجا.

ب‌ــ فرهنگ عمید: طلب آبادانی کردن، آبادانی خواستن و در اصطلاح امروز دست درازی و اعمال نفوذ و مداخله دولت‌های قوی در کشورها، سرزمین‌ها و دولت‌های ضعیف، به بهانه آبادانی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن‌ها.

ج‌ــ فرهنگ سیاسی بهروز شکیبا: استعمار عبارت است از سیاست امپریالیستی که هدفش برده ‌کردن و بهره‌کشی از خلق‌های کشورهایی است که از نظر اقتصادی جزء کشورهای کم‌رشد محسوب می‌شوند.

دــ فرهنگ فرانسوی روبرت: تجمع افرادی که از یک کشور به کشور دیگر برای استثمار مهاجرت می‌کنند؛ ایجاد تشکیلات به وسیله ملتی که ملت دیگر را تحت نفوذ دارد؛ استثمار کشور تحت سلطه در جهت کشور سلطه‌گر.

از لحاظ لغت، کلمه فرانسوی کلینالیزم از کلنی مشتق است که این خود از واژه لاتینی کلینیا آمده است. مقصود از کلنی به یک معنی گروهی از اشخاص است که از کشور خود مهاجرت می‌کنند و در کشورهای دیگر مستقر می‌شوند و به معنای دیگر، کلنی کشوری است که این قبیل اشخاص در آن مستقر شده‌اند. در حال حاضر، کلنی و کلینالیزم معنای اصلی خود را از دست داده، و اساسا شکلی سیاسی به خود گرفته است .[۴]

استعمار از لحاظ لغوي به معناي مهاجرت گروهي از افراد كشورهاي متمدن به سرزمين‌هاي خالي از سكنه يا كم‌رشد به منظور عمران يا متمدن كردن آن سرزمين است. لكن واقعيت پديده­ي استعمار با معناي لغوي آن متفاوت است و در عمل به معناي تسلط جوامع و كشورهاي قدرتمند بر جوامع و

سرزمين‌هاي ديگر به منظور استثمار و بهره‌كشي از آن‌ها در آمد.[۵] ادامه خواندن مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

شێخ عومەر عبدالرحمن وەفاتی کرد . دکتر عمر عبدالرحمن در زندان آمریکا وفات کرد

شێخ عومەر عبدالرحمن وەفاتی کرد . دکتر عمر عبدالرحمن در زندان آمریکا وفات کرد

ٳنا للە وٳنا ٳلیە راجعون

الدکتور عمر عبد الرحمن الزعيم الروحي للجماعة الإسلامية بمصر توفي في سجنه بالولايات المتحدة الأمريكية، حيث يقضي عقوبة السجن مدى الحياة،
ئەمڕۆ گەورە زانای موجاهید شێخ عومەر عبدالرحمن وەفاتی کرد لە زیندان دوای ۲۲ ساڵ زیندانی کردنی لەلایەن ئەمریکای سیکولاریست، اللە تعالی لە ڕیزی شەهیدەکانی بەدر و حونەین حیسابی بکات.

امروز دکتر عمر عبدالرحمن رهبر و مفتی سابق جماعت اسلامی مصر در زندان آمریکای سکولاریست پس از ۲۲ سال حبس وفات نمود . هنوز علت مرگ ایشان مشخص نشده است . این عالم مجاهد به دلیل مبارزه با آمریکای سکولار به حبس ابد محکوم شده بود .

تاریخ سیاه سلفیون آل سعود ( جامی گری ومدخلیسم ) و شبکه های ماهواره ای منتسب به اهل سنت در ترازوی واقعیت

تاریخ سیاه سلفیون آل سعود  ( جامی گری ومدخلیسم )  و شبکه های ماهواره ای منتسب به اهل سنت در ترازوی واقعیت

 

ارائه دهنده : ابو ابراهیم هورامی

بسم الله الرحمن الرحیم

إن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادي له. وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله.

أما بعد :

فإن أصدق الحديث كتاب الله، وخير الهدي هدي محمد صلى الله عليه وسلم ، وشر الأمور محدثاتها، وكل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة، وكل ضلالة في النار.

اللهم رب جبريل وميكائيل وإسرافيل، فاطر السماوات والأرض، عالم الغيب والشهادة، أنت تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون، اهدنا لما اختلف فيه من الحق بإذنك، إنك تهدي من تشاء إلى صراط مستقيم

با اینکه تاریخ سیاه دین فروشان دستگاه تولید فتوای آل سلول ( سعود ) با تاریخ حضور سکولاریستهای انگلیس و ارتباط این دولت سکولارمکار اروپایی با حکومتهای مزدور آل سلول گره خورده است  ، اما موضوع این بار ما در مورد تاریخ و آغاز پیدایش طایفه و فرقه ایست که  عمر کمتری دارد و در ابتدا به جامیها ( الجامیه ) و سپس به مدخلیها ( المدخلی ) شناخته شده اند  و متاسفانه هم اکنون  از طریق ماهواره ها و بعضی منبرهای مساجد و مدارس دینی ، به اکثر لهجه های ایرانی و عربی ، در حال فعالیت و ابراز وجود در میان ملت ما می باشند .

وجود این آفتها برای تمام اهل سنت  همچون مخدر و مصیبتی  تدریجی عمل می کند ، اما  برای اهل سنت غرب ایران و بخصوص کردها مصیبتی مضاعف به شمار می رود ؛ چون بیشتر از ۷۰ سال است که با میکروب سکولاریسم و مرتد و قربانی شدن هزاران جوان فریب خوورده ی مسلمان زاده   و گروه گروه شدن و تفرق به دهها حزب متضاد سکولاریستی  مواجه می باشد و هم اکنون این ویروس ویرانگر نیز در لباس دین و به حمایت از همین سکولاریستهای مرتد و تفرقه ی بیشتر در میان مسلمین به آن افزوده گشته است ؛ این مصیبت و واقعیتی است که اهل سنت غرب ایران و بخصوص کردستان  را از سایر مناطق سنی نشین ایران  متمایز ساخته است .

از طرف گردانندگان و مجریان جامی گری ومدخلیسم در مورد آغاز ، زمان و مکان تولید این فرقه ی گمراه  ، به صورت عمد  ، تاریخ آن با پرده ای راز آلود پوشانده  شده است  و مریدان آن نیز سعی دارند از بیان آن چشم پوشی نمایند . این امر نیز با چند اتفاق آن زمان ( جنگ خلیج فارس ) ارتباط دارد که  نگاه عموم مردم به سوی این رویدادها معطوف شده بود ؛ در همان زمان این گروه منحرف  این توجه افکار عمومی   به  حوادث عراق و کویت  را برای خود غنیمت دانسته و  وضعیت را  جهت انتشار و یارگیری مناسب دیدند ؛ به همین دلیل نا آگاهی و غفلت مردم را به نفع خود مصادره نمودند  . ادامه خواندن تاریخ سیاه سلفیون آل سعود ( جامی گری ومدخلیسم ) و شبکه های ماهواره ای منتسب به اهل سنت در ترازوی واقعیت

پێناسە کردنەوەی عەلمانییەت ( سیکولاریسم )

پێناسە کردنەوەی عەلمانییەت ( سیکولاریسم )

 

لەڕاستیدا سەردێڕی بابەتەکە دەبوایە لە ژێر ناوونیشانی (پێناسەی عەلمانییەت) بێت، بەڵام لێی پەشیمان بوومەوەو گۆڕیم بۆ( پێناسە کردنەوەی عەلمانییەت)، هۆکارەکەشی تەنها ئەوەیە کە خوودی وشەی عەلمانییەت زۆر بە هەڵە پێناسە کراوە، بۆیە سەرلەنوێ پێویست دەکات پێناسە بکرێتەوە، ئەو پێناسە کردنەش لە نەزانییەوە نەکراوە، بەڵکو بەپیلان و مەبەستێکی بۆگەنەوە کراوە بە جۆرێک جوان و مەقبوول بێت و هەدەفەکانی خۆی باشتر بپێکێت. دوای ئەوەی هەڵگران و درێژەپێدەری ئەو مەدرەسە گڵاوەی مارکسییەت و ئیلحاد زانیان گۆمەڵگەیەکی مسوڵمانی وەك میللەتی کورد لە دیندارییە پاك و ڕیشە نورانییەکەی مامە حاجی و سەرپۆشە بەحەیاو حورمەتەکەی دادە بەڕێزەکان دوورناکەوێتەوە، هەوڵیاندا بەرەو دەمارگیریی ڕەگەز پەرستی و نەتەوە پەرستییەوە پەلکێشی بکەن و جارێکی تر بەرەو هەڵدێری ببەن، ماوەیەکیشە لەگەڵ هاتنی ئیحتیلالی ئەمەریکی عەلمانییەتیان بۆ میللەتی کورد بە دیاری هێناوە!!

زۆرجار گوێبیستی وشەی عەلمانییەت دەبین لە کەسانێکەوە کە خۆیان بەشوێنکەوتەی ئەو مەدرەسەیە دەزانن و شەووڕۆژ بانگەشەی عەلمانییەتیانە، چ لە وتارو سیمینارو گفتووگۆو مێزگردە تەلەفزیۆنییەکانەوە بێت یاخود لە نوسین و بڵاوکراوەکان لە بە هەڵە وتن و شیکردنەوەی ئەو زاراوەیە، بەڵکو ئەو نەخۆشییە هەندێ لە ئیسلامییانیشی گرتۆتەوەو بەتایبەت ئەوانەی خاوەنی فەرهەنگێکی سەربەخۆی ئیسلامی ڕەسەن نین و خۆیان وەك ڕۆشن فکرێکی ئیسلامی دەناسێنن!!

بەکورتی دەمەوێ بڵێم ڕەخنەیەکی دوولایەنەیە، لەو عەلمانییانەی دەڵێن عیلمانی وە لەو ئیسلامییانەی دەڵێن عەلەمانی، هیچ یەکێ لەو دوانە نییە، بەڵکو دەگوترێت عەلمانی، هەرچەندە تەنانەت وشەی عەلمانییەتیش زۆر تێروتەواو نییە و وشەی شیاوتر هەیە بوترێت کە لەم باسەدا ڕوونی دەکەمەوە. لە بە هەڵە وتنی ئەم وشەیەو دروستبوونی ئەو فەوزایە بەڕای من دەگەڕێتەوە سەر ئەوەی زمانی کوردی بە یەکێك لە زمانە هەژارەکانی دێتە ئەژمارو فەرهەنگی کوردی وامان لەبەر دەستدا نییە و کەسانێکی زمانزانی لێهاتووی وامان نییە ئەو زاراوانە بەڕێكوپێکی وەرگێڕێتە سەر زمانەکەمان، ئەوەش هۆکاری خۆی هەیە، لەسەرەوە ئاماژەمان بەیەکێك لە هۆکارەکان داوە، جگە لەوەش زۆرێك لەو زاراوانە نوێن و خەڵکی پسپۆڕو شارەزای زمانەوانی وەری نەگێڕاون.

ادامه خواندن پێناسە کردنەوەی عەلمانییەت ( سیکولاریسم )

پێشمەرگە ئەی ئەوانەی برواتان بەخوا و بە ئیسلام و رۆژی دوای هەیە … عەبدول تاغوتی خوا نەناس .. راستیەکە ئەدرکێنێت.. کە چۆن ئێوەیان خەلەتاندوە….

پێشمەرگە ئەی ئەوانەی برواتان بەخوا و بە ئیسلام و رۆژی دوای هەیە … عەبدول تاغوتی خوا نەناس .. راستیەکە ئەدرکێنێت.. کە چۆن ئێوەیان خەلەتاندوە….

 

پێشمەرگە ئەی ئەوانەی برواتان بەخوا و بە ئیسلام و رۆژی دوای هەیە … گوێ بگرن لە عەبدول تاغوتی خوا نەناس .. راستیەکە ئەدرکێنێت.. کە چۆن ئێوەیان خەلەتاندوە….

عەبدول تاغوتی سەلولی ئەڵێت : خەواریجەکانی ئەم سەردەمە وەک خەواریجەکانی کۆن لە قورئان حاڵی نابن

((( ئەڵێین : عەبدول تاغوت بۆ ئامادە نیت وەک کە ئامادەی کەناڵە عەلەمانیەکان ئەبیت ، روو بە روو لەسەر خەروایج و حوکمی پێشمەرگە لەم شەرە خاچ پەرستیە و پێگەی تۆ لە بازنەی ئیسلامدا ، گفتوگۆ بکەین ، هەتا ئەم خەلکە بزانێت تۆ لە کوێی ئیسلامدایت و خەواریجی ئەم سەردەمە کێن ؟؟ )))

عەبدول تاغوتی سەلولی ئەڵێت : پێشمەرگە لەسەر فەتەوای ئێمە شەرەکە ئەکەن ئەگەر بۆیان رون بکەینەوە بڵێین ئێوەی پێشمەرگە بەرگری لە عەلەمانیەت ئەکەن ، بکوژرێن شەهید نین خوا لێتان رازی نابێت ئەوە سەنگەرەکانی پێشمەرگە چۆڵ ئەبێت…

((( ئەڵێین : راست ئەکات ئەم درۆزنی کەزابە.. ئەگەر عەبدول تاغوتی سەلولی و عەلی ئێرانی و عەلی قەتەری دینفرۆشی خوانەناس ئەم خەلکەیان وەک خۆیان مورتەد نەکردبایەوە ، راستیان پێ وتبان کە ئێوە بەرگری لە دەسەلاتێکی عەلەمانی کافر ئەکەن ، ئێوە شەر لەناو بەرەیەکی خاچ پەرستی دا ئەکەن ، ئێوە سەربازی شەیتان و شەر لەگەڵ سەربازانی خوادا ئەکەن .. بێ گومان زۆریك لە پێشمەرگە ئامادە نەبوو ئەم شەرە کوفریە بکات و ، ئێستاش ئەگەر ئەم خوا نەناس و دینفرۆشانە لێ گەرێن زۆریك لە پپێشمەرگە ئامادە نیە شەرێک بکات کە دنیا و قیامەتی ئەفەوتێت .. )))

پێشمەرگە ، ئەی ئەوانەی ترسی خودا لە دڵيکانتاندا ماوە … دڵنیا بن ئێوە ئێستا لەژێر ئاڵآی خاچ پەرستاندان ، خۆتان لە ئێمە باشتر ئەزانن هەموو فەرمانێك کە دەرئەچێط خاچ پەرستان ئەبێت فەرمانەکە دەربکەن ، خۆتان ئەبینن لەژێر فرۆکەکانی ولاتانی خاچ پەرستاندا ئەجەنگن….

ئەی پێشمەرگە لەبەر خاتری خودا پێتان ئەڵێین ، ئێوە مورتەدن لە دینی ئیسلام ، نوێژو رۆژو دوعاکانتان هیچ سودی نیە بۆتان .. ئەمەی ئەیڵێین خوا شاهید بێت قەولی خوای گەورەیە ، فەرمودەی پێغەمبەری خوایە صلی الله علیە وسلم .. کۆرای زانایانی ئیسلامە لە کۆن و نوێدا..

ئەی پێشمەرگە لە خوا بترسن وەک دنیاتان فەوتاوە بەدەست ئەم دەسەلاتە کافرەی کوردەوە … با قیامەتان نەفەوتێت.. روو بکەنەوە خوا و پشت بکەنە ئەم کافر و مورتەدانە..

ئەی پێشمەرگە بروا بەم مورتەدانە مەکەن کە پێتان ئەڵێن برۆن شەر بکەن کە کوژران شەهیدن… داوای بەڵگەی شەرعیان لێ بکەن .. کە ئایا چۆن کەسێک شەهید ئەبێت کە لەژێر ئالای خاچ پەرستاندا بکوژرێت ..

خوا شاهید بێت ئێمە رقمان لە ئێوە نیە بەلکوو رقمان لەم مورتەدانەیە کە ئێوەیان مورتەد کردۆتەوە…

والله علی ما نقول شهید

پێشه‌ وای ئومه‌ ت ئیمامی مالیك

پێشه‌ وای ئومه‌ ت ئیمامی مالیك

 

ئاماده‌ كرنی م/ جوهربوشینی

ئه‌م زانا پایه‌به‌رزه‌ ئوممه‌تی ئیسلام یه‌ك ده‌ نگن له‌سه‌ر گه‌وره‌یی ورێزو پێشه‌وایه‌تی،وه‌ هه‌ ر كه‌ زمانه‌ كان دێنه‌ گۆ باس له‌ چاكه‌ و باشه‌ی ده‌ كه‌ ن و، وه‌ باس له‌ پله‌ وپایه‌و به‌هاو بنه‌ چه‌ی ده‌ كه‌ ن كه‌ چه‌ند گه‌ وره‌ و به‌ رێز بووه‌.

ئه‌م پێشه‌وا به‌رێزه‌ له‌خێزانیك هاتۆته‌ دنیا كه‌ له‌ یه‌ مه‌ نه‌ وه‌ بۆ شاری مه‌ دینه‌ هاتوون و كۆچیان كردووه‌(دارالهجره‌).

خێزانێك ژیانێكی مام ناوه‌ندییان بووه‌،كه‌ ژیانیان له‌ سه‌ر ئیشی باوكیان بووه‌(جه‌نابی ئه‌نه‌س)كه‌ پیشه‌ی – تیرو رم دروست كردن بووه‌، له ‌گه‌ڵ كارو كه‌سابه‌تی براگه‌وره‌كه‌ی.

وه‌ سه‌رچاوه‌كان دووپاتی ده‌كه‌نه‌وه‌ كه‌ خێزانێكی تۆكمه‌و ته‌با بوون، ئه‌م منداڵه‌  پێگه‌شتن وگه‌وره‌ بوونی زۆر ناوازه‌ و تایبه‌ت بووه‌.

هه‌رله‌گه‌ل سه‌ره‌تای پێگه‌شتن وچاوكردنه‌وه‌ی دایكی ده‌یخاته‌ به‌رخوێندن وله‌به‌ركردنی قورئان له‌لای مامۆستاو زانای پایه‌به‌رز و قورئان خوێنی به‌ناو بانگ كه‌یه‌كێك بووه‌ له‌ حه‌وت قاریئه‌ ناسراوه‌ كه‌ (پێشه‌وا نافع كوری عبد الرحمن).

جا هەر ‌له‌ مندالی و ته‌مه‌نی ۱۰بۆ۱۵ ساڵی به‌ره‌ و زانست وقورئان ئاراسته‌كراو خرایه‌ به‌رده‌م دیارترین وباشترین زانایانی ئه‌و سه‌رده‌ مه‌ ی شاری مه‌ دینه‌- كه‌ دیارترینیان ئه‌م زانا شاره‌زا وپایه‌دارانه‌ بوون (مامۆستایان نافع وسعیدی كوری المقبری وعامری كوری زوبێرو ابن امنكدرو زهری و.خه‌ڵكانی تر له‌ زانایان كه‌لێیان به‌هره‌مه‌ند بووه‌ كه‌ نزیكی ۹۰۰ مامۆستاو زانا بوون كه‌پێشه‌واماليك زانست ومەعريفه‌ت وئه‌ده‌ب له‌خزمه‌تیاندا فێربوو.

وه‌ ئه‌م مامۆستاو زانایانه‌زۆر جێی دڵخۆشی وشانازی ئیمام بوون.

وه‌له‌فه‌زڵ وبه‌خششی خوابوو كه‌ پێشه‌وامالیک له‌ شاری مه‌دینه‌گیرسایه‌وه‌و له‌وێش گه‌وره‌ بوو وه‌ پێگه‌یشت ، وه‌ئه‌م رێزه‌ زۆره‌ی زانایان بۆ‌ شاری پێغه‌مبه‌ر صلی اللە علیە وسلم  شاری مەدینه‌ پێمان ده‌ڵێن كه‌ شاری پێغه‌مبه‌رصلی اللە علیە وسلم ئاوه‌دان بووه‌ به‌ زانست وڕه‌وشتی به‌ رزو مه‌عریفه‌ت، وه‌ له‌ هه‌موو جێگه‌یەك باس باسی زانایانی شاری مه‌دینه‌بوو.

جا زانای گەورەی مه‌دینه‌ دوای سه‌رده‌می پێغه‌مبه‌ر و هاوه‌لاَنی- زەیدی كوری سابیت وعائیشه‌و ابن عباس(عبداللەكوری عباس) و سعیدی كوری موسه‌یب وزهری وعبداللە ی كوری عمر- پێشه‌وا مالیک بووه‌. ادامه خواندن پێشه‌ وای ئومه‌ ت ئیمامی مالیك

پێشه‌وا ئیبن و ته‌یمیه‌؛ شێرى سوننه‌ت و جیهاد

پێشه‌وا ئیبن و ته‌یمیه‌؛ شێرى سوننه‌ت  و جیهاد

نوسینى: باوكى عه‌بباس

 

ئیبن¬و ته‌یمیه‌ خوای لێیرِازببێت هه‌موو ته‌مه‌نی ته‌رخانكردبوو بۆ خوای گه‌وره‌ و، به‌ده‌یان به‌رگیش په‌رتوكی له‌بواره‌ جۆراوجۆره‌كاندا داناوه‌ به‌ئومێدی سه‌رخستنی قورئان¬و سوننه‌ت¬و به‌رچاورِونى موسوڵمانان، وه‌به‌جیهادیش هه‌وڵیداوه‌ سه‌ریانبخات وه‌به‌زمان¬و به‌ به‌به‌ڵگه‌ش هه‌وڵی دیار¬و به‌رچاوو كاریگه‌ری گێرِاوه‌، چونكه‌ خوای گه‌وره‌ ویست¬و ئیراده‌ی وابووه‌ كه‌بیكات به‌قه‌ڵایه‌ك تاهاتنی قیامه‌ت.

( حافظ ابن عبدالهادی ) له‌ ( عقود الدریه‌ مناقب شیخ الإسلام ابن تیمیه‌ ) دا باسیده‌كات¬و ده‌رباره‌ی ده‌فه‌رموێت: ( خه‌ڵكی دیمه‌شق سه‌ریان سوڕمابوو له‌بلیمه‌تی¬و زیره‌كی¬و بیرتیژی¬و توانای له‌به‌ركردن¬و ده‌رككردنی به‌مه‌سه‌له‌كان، ژماره‌یه‌ك له‌زانایان هاتنه‌ سه‌ردانی شاری حه‌له‌ب¬و پێیان وتم بیستومانه‌ منداڵێك هه‌یه‌ ناوی ( ئه‌حمه‌دی كورِی ته‌یمیه‌یه‌ ) زۆر به‌توانایه‌ له‌( حفظ )¬و زۆر مه‌به‌ستمانه‌ بیبینین، وتیان ئه‌وه‌تا له‌وقوتابخانه‌ی له‌به‌ركردنی قورئانه‌ ده‌خوێنێت وه‌پاشان وتیان ئه‌و منداڵه‌یه‌كه‌پارچه‌ له‌وحه‌كه‌ی به‌ده‌سته‌وه‌یه‌ ( له‌وحی نوسین )، ئه‌و زانا به‌رِێزانه‌ بانگیانكرد¬و له‌وحه‌كه‌یان لێوه‌رگرت¬و دایانه‌وه‌¬و وتیان كورِه‌كه‌م ئه‌و نوسینانه‌ بسرِه‌وه‌ تا شتێكت پێبڵێین بینوسیت، ئه‌ویش سرِیه‌وه‌ پاشان یازده‌ یان سێزده‌ مه‌تنی فه‌رمووده‌یان پێوت، ئه‌ویش ده‌ینوسی¬و یه‌ك جار ته‌ماشایده‌كرد¬و له‌وحه‌كه‌ی دایه‌وه‌ ده‌ستیان كه‌لێی بپرسنه‌وه‌، بینیان زۆر به‌چاكی¬و به‌له‌به‌ركراوی دووباره‌یان ده‌كاته‌وه‌! پاشان وتیان ئه‌وانه‌ بسرِه‌وه‌، دواتر چه‌ندین سه‌نه‌دی فه‌رموده‌یان پێوت ئه‌ویش نووسی¬و به‌یه‌كجار سه‌رنجدان ئه‌مانیشی به‌له‌به‌ركراوی بۆ ووتنه‌وه‌، ئالێره‌دا یه‌كێك له‌وزانایانه‌ وتی: ئه‌م منداڵه‌ گه‌ر بمێنێت ئه‌وا ده‌ورێكی زۆر گه‌وره‌و كاریگه‌ر ده‌گێرِێت له‌داهاتوودا وه‌وتیان هاوشێوه‌ی ئه‌مه‌ نه‌بینراوه‌! ).

ویستی خوای گه‌وره‌ وابوو ئه‌م منداڵه‌ گه‌وره‌بوو، ( حافظ الذهبي ) خوای لێیرِازیبێت له‌باره‌یه‌وه‌ له‌(معجم الشیوخ)دا فه‌رمویه‌تی: له‌و چه‌رخه‌دا بێهاوتا بوو له‌زانست¬و زانیاری¬و زیره‌كی¬و سه‌خاوه‌ت¬و نه‌سیحه‌ت¬و فه‌رمانكردن به‌چاكه‌¬و نه‌هیكردن له‌خراپه‌.. پاشان ده‌رباره‌ی ده‌فه‌رموێت: سوننه‌تی به‌به‌هێزترین به‌ڵگه‌ سه‌رده‌خست-و له‌پێناوی خوای گه‌وره‌دا له‌لایه‌ن نه‌یارانیه‌وه‌ ئازاری زۆری چه‌شت، له‌پێناوی سه‌رخستنی سوننه‌تدا زۆر هه‌وڵیاندا بیتۆقێنن به‌ڵام خوا ئه‌می سه‌رخست دڵی خواترسانی بۆ واڵاكرد¬و خۆشه‌ویستی چووه‌ دڵیانه‌وه‌¬و ناحه‌زانیشی ده‌مكوت بوون¬و، خوای گه‌وره‌ ئه‌میكرده‌ سه‌به‌ب كه‌خه‌ڵكانێكی هیدایه‌تدا له‌سه‌ر ده‌ستی، وه‌دڵی چه‌ندین پاشا¬و ئه‌میری وابه‌سته‌كرد كه‌گوێرِایه‌ڵی نه‌سیحه‌ته‌كانیبن¬و، خوای گه‌وره‌ شام¬و به‌ڵكو هه‌موو ئیسلامیشی له‌سه‌رده‌ستی ژیانده‌وه‌، ئه‌وكاته‌ی كه‌ته‌ته‌ره‌كان هه‌وڵیاندا خاكی موسڵمانان بخه‌نه‌ ژێر رِكێف¬و جه‌ورو سته‌میانه‌وه‌،  ئه‌مه‌ ئه‌وكاته‌ بوو كه‌ترس كاری له‌ناخی موسڵمانان كردبوو، دوورِوان ده‌وری چه‌په‌ڵیانده‌گێرِا¬و برِواداران بێ پێشه‌وا مابونه‌وه‌ .

پاشان ده‌فه‌رموێت: سوێند ده‌خۆم كه‌هه‌رگیز له‌نمونه‌ی ئه‌وم نه‌بینیوه‌ وه‌خۆشی له‌وێنه‌ی خۆی چاو پێ نه‌كه‌وتووه‌! ). ادامه خواندن پێشه‌وا ئیبن و ته‌یمیه‌؛ شێرى سوننه‌ت و جیهاد