استعمار نو ( به روز شده ) (۲۲۵)

استعمار نو ( به روز شده ) (۲۲۵)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در استعمار کهن شكل اوليه ي استعمار اين‌گونه بود كه براي قدرت استعمارگر، امنيت نظامي، منافع اقتصادي و به‌طور كلي برتري بيشتري را به همراه آورد. استعمارگران اروپايي از طريق فتوحات نظامي يا مهاجرت و مهاجرنشيني،‌ كشورهاي ديگر را تحت سلطه­ي خود درآوردند و با ايجاد كمپاني‌هاي تجارتي اقتصاد اين كشورها را تحت تأثير شديد فعاليت‌هاي بازرگاني خود قرار دادند. بين سال‌هاي ۱۷۶۳م تا ۱۸۷۰م رشد استعمار كمتر بوده است، زيرا اروپائيان درگير مسائل داخلي و انقلاب‌هاي آزادي‌بخش و انقلاب صنعتي بودند. اما از سال ۱۸۷۰م تا جنگ جهاني اول، رشد استعمار بسيار سريع بود و تمامي آفريقا و خاور دور به‌جز چند كشور را در برگرفت.[۱]

اما پس از جنگ جهاني دوم و تشكيل سازمان ملل متحد و به‌ويژه در دهه‌هاي ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰م شاهد رشد سريع جريان استعمارزدايي و مبارزه براي كسب استقلال سياسي بوديم. به‌طوري كه تعداد كشورهاي عضو سازمان ملل افزايش يافت و اين كشورها با در دست داشتن اكثريت در مجمع عمومي، مسائل مربوط به توسعه ي اقتصادي و اجتماعي را مركز توجه سازمان ملل قرار دادند. [۲] این نوع از استعمار که استعمار کهنه  نام دارد و با نفوذ مستقیم افراد و ارتش حکومتی در قلمرو و حکومت کشور دیگر تعریف می شود. ادامه خواندن استعمار نو ( به روز شده ) (۲۲۵)

مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

                

         مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

استعمارکهن

«استعمار» از ریشه (عمر) یک واژه عربى و به معناى طلب عمران و آبادانى است[۱]

استعمار در لغت به معنای آبادانی کردن، آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف به قصد استفاده از منابع طبیعی و نیروی انسانی افراد آن با تظاهر به منظور آبادی و رهبری مردم آن به سوی ترقی است . [۲]

در قرآن مجید کلمه استعمار به مفهوم لغوی‌اش به کار رفته است که «شما بایستی زمین‌ها را آباد کنید و به وسیله نیروی شما می‌باید سرزمین‌ها عمران شود.» (هود/ ۶۱)و مشخص است که این معنا، جنبه لغوی و مثبت این واژه را مدنظر دارد .[۳]

استعمار در فرهنگ‌های مختلف به طریق زیر معنی شده است:

الف‌ــ فرهنگ دهخدا: آبادانی کردن، تعمیر، خواستن، و در اصطلاح کنونی، استعمار به معنی تصرف

عدوانیِ دولتی قوی مملکتی ضعیف را و غصب اموال و پایمال کردن حقوق و فعال مایشایی وی در آنجا.

ب‌ــ فرهنگ عمید: طلب آبادانی کردن، آبادانی خواستن و در اصطلاح امروز دست درازی و اعمال نفوذ و مداخله دولت‌های قوی در کشورها، سرزمین‌ها و دولت‌های ضعیف، به بهانه آبادانی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن‌ها.

ج‌ــ فرهنگ سیاسی بهروز شکیبا: استعمار عبارت است از سیاست امپریالیستی که هدفش برده ‌کردن و بهره‌کشی از خلق‌های کشورهایی است که از نظر اقتصادی جزء کشورهای کم‌رشد محسوب می‌شوند. ادامه خواندن مفهوم کلی استعمار و استعمارکهن (۲۲۴)

فساد داخلی حکومتهای حاکم برمسلمین زمینه ساز نفوذ غربیها (۲۲۳)

فساد داخلی حکومتهای حاکم برمسلمین زمینه ساز نفوذ غربیها (۲۲۳)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

زمانی که متفکرینی چون ابن خلدون در نظریه معروف خود پنج مرحله را برای هر حکومت از تولد تا مرگ ذکر می کنند ، به این معنی است که با پدیده ای علمی و تجربه پذیرسروکار داریم  ، که می توان در تقدم یا تاخر هر مرحله دخل و تصرف نمود . ابن‏خلدون در آغاز تحت تأثير الگوى اندام‏وارگى است و در تحليل جامعه از انسان ياد مى‏كند و معتقد است همان‏گونه كه انسان سه مرحله رشد، تولد و مرگ دارد، عمر دولت‏ها نيز چنين است. تشكيل دولت، كه از اهداف طبيعى عصبيت است، از خصوصيات جوامع حضرى است و دولت‏هاى شهرى را، باديه‏نشينان داراى عصبيت پديد آورده‏اند كه پس از طى مراحل پنج‏گانه‏اى از بين مى‏روند. به اعتقاد ابن‏خلدون، هر دولتى الزاما از اين پنج مرحله زير عبور مى‏كند:

  • پیروزی: این مرحله مربوط به پیدایش یک حکومت و نظام جدید سیاسی است. در این مرحله ساختاری های نظام قبلی برهم ریخته وهنوز ساختارهای جدید شکل نگرفته اند.
  • تثبیت: مرحله تثبیت شامل شرایطی است که حکومت پایه های خود را محکم نموده و ساختارهای خود را برقرار می نماید.
  • دوران بهره گیری از قدرت:این دوران که از آن به عنوان دوره تجمل، رونق اقتصادی وخود کامگی نیز یاد می شود ، شامل شرایطی است که در آن تن آسایی، بی تفاوتی نسبت به کار، رو آوردن به تجملات شکل می گیرد. در این مرحله حکومتها در شرایط بهره جویی از میوه قدرت قرار  می گیرند و روند تثبیت ، عملاً با کندی و حتی توقف مواجه می گردد.
  • دوران اوج: در این مقطع با کند شدن روند تثبیت و استحکام پایه های حکومت و تمدن  نوعی دنیا گرایی، لذت جویی، تجمل بدون پشتوانه مادی شکل می گیرد وعملاً عصر غفلت  و ناتوانی در برابر تهدیدات خارجی آغاز می گردد. در چنین شرایطی حکومت ها روبه ضعف و رکود در تولیدات مادی و معنوی می روند و در سراشیبی غفلت می افتند.
  • دوران انحطاط وزوال: با فاصله گرفتن از میراث اولیه معنوی و اتمام پشتوانه های مادی  عملاً حکومتها در این مرحله وارد ضعف، زوال وانحطاط می شوند. این انحطاط نه تنها  حکومت که اساساً تمدن و فرهنگ را در بر می گیرد.در اين مرحله، عوامل متعددى در جهت تخريب حاكميت دولت تلاش مى‏كنند؛ عواملى مثل اسراف، شهوت‏رانى، رو به تباهى رفتن‏سپاه ، دشمنى‏ مردم‏ باحاكم  ‏ودرنهايت ، انقراض ‏دولت.[۱]

ادامه خواندن فساد داخلی حکومتهای حاکم برمسلمین زمینه ساز نفوذ غربیها (۲۲۳)

نقش یهودیان در جنگ های صلیبی و حمله مغول ها به سرزمینهای اسلامی (۲۲۲)

نقش یهودیان در جنگ های صلیبی و حمله مغول ها به سرزمینهای اسلامی (۲۲۲)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تعمّق در مقالات دائرة‌المعارف یهود درباره زندگی اعضای خاندان لوی (ابولانی در «کاستیل» و لاوی در «آراگون») روشن می‌کند که اسناد این دودمان از سده سیزدهم میلادی تا به امروز محفوظ است. مشارکت مالی و اطلاعاتی خاندان لوی در عملیات الیگارشی صلیبی سده‌های سیزدهم و چهاردهم میلادی مقارن با دوران چنگیزخان و ایل خانان در ایران است.

یهودا لاوی (م ۱۲۷۶م)، متصدی گردآوردی مالیات «آراگون» و خزانه دار جیمز اول بود. یهودا لاوی مبالغ هنگفتی پول به جیمز اول وام داد تا با آن ناوگانی تشکیل دهد و به جنگ با مسلمانان بپردازد و پس از آن پسران و کارگزاران یهودی شان در کارهایی مشابه، راه را برای سلطه بر مسلمانان باز کردند. دربار ایزابل و فردیناند مأوای برجسته‌ترین و ثروتمندترین زرسالاران یهودی سده پانزدهم بود.

همین‌ها بودند که طرح اشغال «غرناطه» را ریختند، به سرمایه‌گذاری هنگفت در آن دست زدند و سپس کریستف کلمب را به سوی قاره آمریکا گسیل داشتند و موجی نوین از غارت ماورای بحار را بنیان نهادند. ویل دورانت می‌نویسد: ون آبراهام سنئور خاخام کل یهودیان «کاستیل» و دن اسحاق آبرا بانل به عنوان پیمان کار دربار، گردآوری مالیات کشور را متقبل شدند و بدین سان، هزینه نبرد غرناطه را فراهم آوردند.

وقتی ارغون خان بت پرست در سال ۱۲۸۴ م بر مسند ایلخانی‌گری ایران و ممالک تابعه جا می‌گرفت، سیاستی خصمانه و جنگ‌افروزانه علیه دنیای اسلام در پیش گرفت و یک تهاجم وسیع از دو جبهه شرق و غرب را به کمک اروپاییان طراحی کرد. تکاپوی جنگ‌افروزانه ارغون خان تصادفی نبود. وی از مشاوره و هدایت یک گروه متنفّذ از زرسالاران یهودی بهره می‌برد که اینک به شکلی آشکار در کنار او جای داشتند و به تدریج، یهودیان به قدرت مطلق و بی رقیب دربار ایلخان بدل گردیدند. ادامه خواندن نقش یهودیان در جنگ های صلیبی و حمله مغول ها به سرزمینهای اسلامی (۲۲۲)

اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی  زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اگر ما علل زوال و فروپاشی دو امپراتوری بزرگ مسلمانان در قرون گذشته را بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که افول امپراتوری های اسلامی تنها به خاطر فشارهای خارجی نبود، بلکه به خاطر پوسیدگی و ناهنجاری های داخلی بوده است.

تاریخ اسلام نشان می دهد به همان نسبت که جوامع مسلمانان برای دستیابی به علم و توسعه برای تقویت دنیای اسلام تلاش کردند، غلاه مذهبی ستیزه جویی نمودند و بخش عظیمی از انرژی امت اسلام صرف مهار آنان گردید. حتی در زمانهایی که امت اسلام از سوی دشمنان خارجی مورد تهدید واقع شده بود، باز هم ستیزه جویی و اختلاف میان مسلمانان اصالت داشت. منازعات در تمام زمانها ادامه داشت و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات داشتند.

در واقع مسلمانان با تشدید اختلافات خود بارها خود را هدف طعنه ها و انتقادات دشمنان غیرمسلمان قرار داده اند. …و امروز ما مشغول مجادله های بی پایان و کشورهای ما در حال پسرفت هستند. ما در مواجهه با تحولات جهانی ناتوان بوده، سلطه بیگانگان را پذیرفته ایم. ما به جای آنکه خود را سرزنش کنیم، وجود مستشرقین غربی را عامل انحراف مسلمانان از اسلام می دانیم. البته نقش مستشرقین را نمی توان نادیده گرفت، اما علت عقب ماندگی مسلمانان وجود اختلاف بی نتیجه بوده است.  [۱]

در این میان جنگهای داخلی مذاهب مختلف اهل سنت با همدیگر در بغداد و خراسان و ری و قزوین و اصفهان و…و جنگهای شیعیان اسماعیلی  با اهل سنت و بخصوص جنگهای صفویها و قاجاریه با اهل سنت در شرق، شمال و غرب ایران و تکه تکه شدن ایران زمین نمونه ی بارز این جنگهای تحمیلی و ویرانگر بوده است . ادامه خواندن اختلافات و درگیریهای مذهبی و نژادی زمینه ساز انحطاط و ضعف داخلی مسلمین (۲۲۱)

تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

  • تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

در دین اسلام و شریعتهای مختلف آن زهد و پاک نگه داشتن روح و عقیده از فساد و آلودگیهای شرک وجود داشته است و این کار تنها در چارچوب قوانین شریعت الله صورت می گرفته است  و حد و حدود آن را نیز قانون شریعت الله تعیین می کرده است . جریان مخرب دیگری که از دل هندی زدگی و فره ایزدی ایرانی در میان مسلمین سربرآورد طریقت عرفان و تصوفی مخرب در برابر شریعت بود که سعی داشت از طریق شهود و انكار نفس‌ و نیازهای دنیویی و قوانین شریعت دنیای خیالی برای مریدان خود جهت فرار از عمل به قوانین شریعت و واقعيّتهاي‌ تلخ‌ زندگي‌ به وجود آورد.

این جریان نیز همچون مرجئه وارداتی بود و زندگی مریدانش را به‌ جاي‌ درگير شدن‌ با مسائلي‌ كه‌ در پيش‌ روي‌ آنها و جوابگوی شرعی نیاز وضع موجود آنهاست به‌ بحث‌ در مسائل‌ مبهم‌ و نامعلوم‌ و دل بستن به توهمات تباه‌ مي‌سازد.

«تصوف» وقتی آمد که تفکر مخدر دیگری به نام «مرجئه» قبل از او ظهور کرده بود، تفکری که پیروانش چنین گمان می کردند که بدون عمل و جهاد و تنها با اوراد و اذکار و توسل به بارگاه صالحین و بهره مند شدن از برکات شیوخ و نیز به وسیله ی کراماتی که بر اولیاء و صالحان الهام می شود، به اهدافشان که همانا رضایت خداست می رسند[۱]

اقبال‌ مي‌گويد :«تأكيد بر اينكه‌ عرفان‌ بر پايه‌ي‌ تمايز ميان‌ ظاهر و باطن‌ قرار دارد نگرش‌ بي‌قيدانه‌اي‌ نسبت‌ به‌ كليّه‌ي‌ چيزهايي‌ ايجاد كرد كه‌ شامل‌ ظاهر مي‌شود و نه‌ باطن‌.» اقبال‌ سپس‌ مي‌افزايد كه‌ روح‌ اعراض‌ كامل‌ از دنيا «بينش‌ انسانها را نسبت‌ به‌ جنبه‌ي‌ بسيار مهّمي‌ از اسلام‌، به‌ عنوان‌ يك‌ نظام‌ اجتماعي‌، تيره‌ مي‌ساخت‌».  [۲]اين‌ جریان مخرب به‌ نحوه‌ي‌ تسلّط‌ بر نيروهاي‌ فوق‌ طبيعي‌ از طريق‌ ذكر پاره‌اي‌ اوراد يا بستن‌ تعويذها و ساختن‌ طلسم هايي‌ خاصّ تنزّل‌ يافته‌ بود.

چون‌ ميزان‌ سواد به‌ طور وحشتناكي‌ در عالم‌ اسلام‌ بسيار پايين‌ آمد، توده‌هاي‌ ساده‌ لوحي‌ كه‌ دچار محروميّت‌ و ناداري‌ بودند، به‌ تصوّر اينكه‌ ذكر برخي‌ كلمات‌ مي‌تواند بي‌درنگ‌ آنها را از كليّه‌ي‌ بيماريها نجات‌ بخشد، به‌ آساني‌ فريب‌ مي‌خوردند. اين‌ راههاي‌ ميان‌ بُر و سهل‌ الوصول‌ را صوفيان‌ به‌ مريدان‌ كه‌ ايمان‌ استوار به‌ پيران‌ خود داشتند پيشنهاد مي‌كردند. ادامه خواندن تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت (۲۲۰)

مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت و الا الله = ایمان به الله (۲۱۹)

  • مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت  و الا الله = ایمان به الله  (۲۱۹)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تهاجم فرهنگی غربیان و شرقیان زمانی بر مسلمین وارد گردید که مسلمین از داشتن یک حکومت شورائی و داشتن یک امت واحده و شوراهای اولی الامر متخصصین هر فن و حرفه ای محروم شده بودند . با بروز این ام الفساد در جهان اسلام ، مسلمین در تمام امور زندگی اجتماعی،  و گاه فردی، دچار چند دستگی  و فساد گشته و مذاهب و فرق مختلف و متضادی اعلام موجودیت کردند .

علاوه بر این ام الفساد ، علت بعدی این تهاجمات فرهنگی دامنه دار،  ” به اشتباهی برمی گردد که گروهی از روشنفکران مسلمان بدان گرفتار شده بودند که  چنین تصور کردند فلسفه و منطق یونانی ابزار و وسایلی هستند که می توان آنها را به خدمت اسلام درآورد.

این گمان، مسئله ای بسیار عجیب و شگفت آور بود، اما به هرحال اتفاق افتاد. میگویم عجیب است، زیرا امت دریک وضعیت و بیداری و آگاهی قرار داشت که می توانست تشخیص دهد که کدامیک از سنتهای یونانی به نفع اوست و کدام به نفع او نیست و میتوانست آنچه را که می خواهد تصفیه کند. دلیل این امر هم به این مسئله برمی گردد که علیرغم مطالبی که از یونانی ترجمه می کردند، افسانه های مشهورشان را ترجمه نمی کردند، زیرا این افسانه ها که حاوی افکار بت پرستی بود با عقیده ی توحیدی که به آن ایمان داشتند متناسب و سازگار نبود. پس به آن افسانه ها هرگز توجه نکردند و تنها به نقل علوم یونانی اکتفا کردند.

گروهی از روشنفکران فریفته و شیفته ی منطق و فلسفه ی یونانی شدند، با این گمان که اینها وسایل و ابزاری نیرومند هستند که تنها در خدمت بت پرستی نیستند و می توانند در خدمت اسلام نیز بکار گرفته شوند. خلفای عباسی یاری دهندگان چنین فکری شدند و با این کار بدعت پستی را پایه گذاری کردند که عبارت بود از: فراخواندن متکلمین یهودی و نصرانی برای مناظره با روشنفکران اسلامی. نتیجه ی این امر این شد که متکلمان مسیحی و یهودی هرآنچه برعلیه اسلام می خواستند بگویند، در این مناظره ها گفتند. سپس خلفای عباسی از مسلمانان خواستند که به آنها پاسخ دهند. وقتی علمایان یهودی و نصرانی  از منطق و فلسفه ی یونانی در شرح عقایدشان استفاده می کردند، روشنفکران مسلمان هم دیدند که به ناچار باید آنها نیز منطق و فلسفه را بیاموزند تا در مناظره ها از آن استفاده کنند و موفق شوند. ادامه خواندن مرجئه و تخریب پایه های مفهوم لااله = کفر به طاغوت و الا الله = ایمان به الله (۲۱۹)

تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

قائلان‌ به‌ اين‌ تفكر، به‌ شرح‌ كارهاي‌ گذشته‌ و تفسير آنها، تلخيص‌ اين‌ شرحها، تعديل‌ مختصرها و حاشيه‌نويسي‌ بر اينها پرداختند، بدون‌ اينكه‌ مطلب‌ تازه‌اي‌ آورده‌ شود که متناسب با وضع موجود و نیازهای روز مسلمین باشد . اینها از این امر مهم غافل بودند که هر وضع مکانی و زمانی خاصی به وجود آورنده ی شرایط و نیازهای خاصی است که  باید متناسب با آن از دستورات قانون شریعت الله برایش پاسخ مناسبی استخراج نموده و به سوال روزش پاسخ مناسبی یافت .

به‌ علاوه‌ تكيه‌ بر ترجمه‌ كتب‌ و رساله‌هاي‌ يوناني‌، ایران باستان ، هندي‌ و… و پرورش‌ روحيه‌ تقليد و پيروي‌ كوركورانه‌ به‌ همراه‌ مقهور شهرت‌ بيگانگان‌ (خصوصاً هندیان و مجوس) شدن‌ موجب‌ گرديد روحيه‌ سرزندگی‌، كنكاش‌ و خلاقيت‌ از جامعه‌ اسلامي‌ رخت‌ بربندد. در این دوران  علاوه بر تقلید نابجا از آرای گذشتگان صالح ، هندی زدگی ، یونانی زدگی ، فره ایزدی زدگی ایران باستان و غیره جامعه ی مسلمین دچار فلج فکری و رکود درونی کرده بود .  تفرق ، تكفيركردن‌ متقابل‌ يكديگر، از بين‌ رفتن‌ محيط‌ باز براي‌ بحث‌ و تبادل‌نظر و پذيرش‌ ايده‌هاي‌ جديد مورد نیاز جامعه از منابع شرعی ، در جا زدن و عقب ماندگی همچون  خوره به جان مسلمین افتاده بود .

در اینگونه موارد هر گونه نو آوری شرعی نیز در قالب «بدعت» جای گرفته و مرتکب آن مستوجب آتش جهنم در قیامت و گاه تکفیر در همین دنیا نیز می گردد . ابوريحان‌ بيروني‌ به‌ خاطر استفاده‌ از تقويم‌ شمسي‌ بيزانسي‌ براي‌ ابزاري‌ كه‌ به‌ منظور تعيين‌ اوقات‌ نماز اختراع‌ كرده‌ بود از سوي‌ بعضي‌ از علماي‌ ديني‌ هم‌ عصر خود به‌ بدعت‌ و فساد عقيده‌ متهم‌ شد. او در رد كسي‌ كه‌ از به‌ كار بردن‌ اين‌ وسيله‌ ابا داشت‌ در رساله‌ افراد المقال‌ في‌امرالظلال‌ مي‌نويسد: ادامه خواندن تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح و تقلید کورکورانه (۲۱۸)

فساد فکری و عقیدتی مسلمین زمینه ساز فساد حکومتی و نفوذ خارجی (۲۱۷)

فساد فکری و عقیدتی مسلمین زمینه ساز فساد حکومتی و نفوذ خارجی (۲۱۷)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

با تابش آفتاب اسلامی در سرزمین عربستان و آغاز تمدن اسلامی، اندک اندک مملکتی به وجود آمد که شکوه و جلال آن هنوز هم در میان ملل مختلف مثال زدنی است. چون  پیامبرصَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ  می‌فرماید: «تَرَکْتُکُمْ عَلَی الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا کَنَهَارِهَا»: شما را بر روشنی‌ای گذاشته‌ام که شب آن همانند روز آن است[۱] و مسلمین نیز امر تاریک و نا روشنی را در پیش نداشتند و تنها بر اساس دستورات قانون شریعت متناسب با وضع موجود خود در حرکت بودند و به جایگاهی رسیدند که از جانب الله برایشان تعیین شده بود .

در آغاز و سده‏های نخستین تاریخ اسلام، سرزمینهای اسلامی جزو پیشروترین سرزمین‌های آن روزگاران به حساب می‏آمدند و در هنگامه‏ای که در قرون وسطی جهان غرب در تباهی و سیاهی غوطه‏ور بود تمدن درخشان اسلامی جهان را از تابش خویش خیره ساخته بود. اما متأسفانه رفته رفته، عوامل متعددی باعث شد تا آن شکوه و جلال از دست برود و سرزمینهای اسلامی تبدیل به سرزمین‌های فقیر و وابسته گردد. این عوامل را می‏توان از زوایای مختلفی بررسی کرد و نیز شایسته است برای رهایی از وضعیت موجود این عوامل به دقت بررسی و معضلات ناشی از آنها برطرف شود.

سقوط‌ ظاهری حکومتهای مسلمین مشروط‌ به‌ عوامل‌ خارجي‌ و داخلي‌ بود. همان‌قدر كه‌ عوامل‌ خارجي‌، تقريباً در كلّيه‌ي‌ موارد، به‌ نحوی به مداخله‌ي‌ اروپاييان‌ مربوط‌ مي‌گشت‌، به‌ همان‌ اندازه‌ عوامل‌ داخلي‌ تقريباً در همه‌ي‌ موارد به‌ ورشكستگي‌ معنوي‌، اخلاقي‌ و روحي‌ خود مسلمانان‌ ربط‌ مي‌يافت‌. بنابراين‌ مسلمانان‌ در درجه‌ي‌ اوّل‌ خود مسئول‌ انحطاطشان‌ بودند.فساد حکومتی و بي‌كفايتي‌ امراي‌ مسلمان‌ و جهل‌ عظيم‌ توده‌ها به‌ دسايس‌ ملل‌ امپرياليست‌ كمك‌ مي‌كرد يا چنان‌ كه‌ خواهيم‌ ديد به‌ اين‌ دسايس‌ دامن‌ مي‌زد. علت اساسی که  زمینه ساز انحطاط مسلمین و مشوق نفوذ کفار اشغالگر در سرزمینهای اسلامی گردید دوری و رویگردانی از آموزه های قانون شریعت الله  و فساد حکومتی بود که به درجات مختلف در میان تمام جوامع مسلمین وجود داشت  .

خداوند می فرمایند : إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ. (رعد/ ۱۱) خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد (‌و ایشان را از بدبختی به خوشبختی‌، از نادانی به دانائی‌، از ذلت به عزت‌، از نوکری به سروری‌، و .‌.. و بالعکس نمی‌کشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند.

خدا فرشتگان نگاهبان و مراقب را به فرمان خود در پی مردمان روان می‌دارد تا هر تغییری را بپایند و دیده‌بانی نمایند که مردمان در دل و درونشان و در احوال و اوضاعشان پدید می‌آورند. آنگا‌ه خدا تصرف و عملکرد خود را طبق آن تغییر درباره ایشان روا می‌دارد. چه خدا نعمتی و ثروتی یا ناداری و نقمتی را تغییر نمی‌دهد، و عزت یا ذلتی را دگرگون نمی‌نماید، و مکانت و منزلتی یا توهین و تحقیری را دگرگون نمی‌سازد … مگر زمانی‌که مردمان احساسات و درک و فهم و اعمال و افعال و واقعیت زندگانی شان را تغییر دهند. آن وقت یزدان سبحان طبق تغییراتی‌ که درونهای شان وکارهای شان پیدا کرده است‌، چیزی را تغییر می‌دهد که نصیب شان یاگریبان گیرشان بوده است‌، هرچندکه خدا می‌داند چه خواهند بود و چه خواهند کرد، پیش از این‌که چنین بشوند و حنین بکنند. ولیکن آنچه نصیبشان یاگریبانگیرشان می‌شود بر چیزی مترتب می‌گرددکه از ایشان سر می‌زند، و با توجه به مردمان از حیث زمان‌، دنباله‌رو و پیامد عملکردشان می‌شود. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(انفال/ ۵۳)اين بدان خاطر است كه خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده است تغيير نمي‌دهد مگر اين كه آنان حال خود را تغيير دهند (و ديگر شايستگي نعمت خدا را نداشته باشند و بلكه سزاوار نقمت گردند) و بيگمان خداوند شنواي (اقوال و) آگاه (از افعال مردمان) است

این حقیقتی است‌که مسئولیت سنگینی را بر دوش انسانها می‌گذارد. این چیزی است‌که خواست خدا مقتضی آن بوده است و سنت خدا بر آن جاری و روان گردیده است‌. این‌که مشیت خدا درباره انساها مترتب شود برتصرف و عملکرد انسانها و سنت خدا درباره ایشان روان وکارگر شود بدان اندازه‌که آنان با رفتار و کردارشان در معرض سنت خدا قرار می‌گیرند، نص قرآنی در این باره صریح و آشکار است و جای تاویل و تفسیر ندارد. درکنار مسئولیت‌، دلیل بزرگداشت این آفریده‌ای را به همراه داردکه مشیت یزدان خواسته است که او با کار و عملکردی که دارد ابزار اجرای مشیت خدا درباره خودش‌گردد.[۲]

این یک واقعیت و سنت تغییر ناپذیر دنیای موجود انسان هاست . فهَلْ‌ يَنْظُرُونَ‌ إِلاَّ سُنَّةَ الْأَوَّلِينَ‌ فَلَنْ‌ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ‌ تَبْدِيلاً وَ لَنْ‌ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ‌ تَحْوِيلاً (فاطر/ ۴۳). آيا آنان انتظار دارند سرنوشتي جز سرنوشت پيشينيان را داشته باشند ؟ ! هرگز دگرگوني و تبديلي در شيوه‌ي رفتار خدا ( در معامله‌ي با ملّتها ) نخواهي يافت ، و هرگز نخواهي ديد كه روش خدا تغيير مسير و جهت دهد.

در این صورت باید گفت، در واقع،  مهمترین عامل انحطاط تمدن و عزت اسلامی ، خود مسلمین بودند که با میراندن روح قوانین شریعت الله در میان خود و فساد حکومتی و تفرق اسباب ذلت و شکست را فراهم نمودند. اگرقانون شریعت الله در دست هر ملتی باشد و به مفاد آن عمل کند بدون شک رفاه و امنیت و عزت به آنها روی خواهد . اتفاقی كه در دوره انحطاط در سرزمینهای اسلامی افتاد این است كه مسلمانان از عمل به تمام این آیات و قانون شریعت دست كشیدند و تنها بخشهایی از آن را به صورت سمبلیک در میان خود نگه داشتند .

البته عواملی بوده كه باعث شده مسلمانان از عمل به آیات دست بكشند که می توان به موارد زیر اشاره نمود  :

  • تبدیل حکومت شورائی اسلامی به حکومت استبدادی سلطنتی و موروثی به عنوان خطرناکترین  سمی که به بدن جامعه تزریق شد و بسیاری از ارگانهای آن را نابود و فاسد نمود .
  • وجود عالمان دینی سوء دنیاطلب و فاسد
  • پیدایش مرجئه
  • به حاشیه رانده شدن تدریجی تحکیم قوانین شریعت در سیاستهای داخلی و خارجی
  • سست شدن اصول کفر به طاغوت و ولاء و براء
  • رواج و تثبیت ظلم و ستم .فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ(حج / ۴۵)چه بسيار شهرها و آباديهائي كه آنجاها را نابود كرده‌ايم ، و به سبب ستمگري ( ساكنانشان ) فرو تپيده و برهم ريخته است ، و چاههائي كه بي‌استفاده رها گشته است ، و كاخهاي برافراشته و استواري كه بي‌صاحب و متروك مانده است.
  • فاصله ی تدریجی از برقراری سیستم اقتصاد اسلامی و گسترش فقر و گرسنگی در میان مسلمین .از آنجايي كه تمدن مي‌كوشد زندگي مردم را از هر لحاظ و به‌خصوص از لحاظ اقتصادي تامين نمايد لذا اگر در بين ملتي و كشوري فقر و گرسنگي پديدار شد اين خود نشانه‌ي انحطاط تمدن آن ملت و كشور مي‌باشد.
  • تجمل‌خواهي و دنیادوستی ملاء و پیروان آنها و از یاد بردن مرگ و کراهیت موت
  • سست شدن امنیت عمومی و پیدایش ترس و نگرانی
  • یونانی زدگی، هندی زدگی، میترا و زوروان زدگی مجوسی در قالب تهاجم فرهنگی و پیدایش متدین نفهم و شبهه روشنفکران بی تربیت .
  • پیدایش مذاهب مختلف و متضاد و ایجاد تفرق و جنگهای مذهبی
  • تبعیت ساده لوحانه از گذشتگان صالح ، تقلید کورکورانه و گسترش تحجر و تفکر قالبی وجمود ذهنی
  • تصوف و عرفان خارج از قوانین شریعت
  • انحراف در فهم تقیه
  • انحراف در فهم فتنه
  • انحراف در فهم شفاعت
  • انحراف در فهم مهدی و مهدیون
  • انحراف در فهم صبر، توکّل، تسلیم و رضا

اینها از عوامل انحطاط داخلی مسلمین به شمار می روند  که به صورت مختصر به چند مورد از این آفتها اشاره می شود :

[۱] آلبانی ،صحیح ابن ماجه، شماره ۴۱

[۲] سیدقطب،تفسیرفی ضلال قران / ذیل آیه ۱۱ سوره رعد

دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)

دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

زمینه های  داخلی و خارجی تولید حکومتهای دست نشانده ی فعلی

ظهور و انحطاط تمدّن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است.در این زمینه، هم توطئه سکوت در برابر شکوه و عظمت تمدّن اسلام و هم نارواگویی درباره آن، هر دو به شیوه ای روشن خودنمایی می کند.

اسلام طی پنج قرن از سال ۸۱ ـ ۵۹۷ هـ. ق (۷۰۰ـ ۱۲۰۰ م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. هنر اسلامی همه نیروی خود را در تزیین به کار برد که تاکنون هنری از آن سبقت نگرفته است. در دیار اسلام، هنر و فرهنگ میان مردمِ بیشتر مناطق مسیحی قرون وسطا رواج و تعمیم داشت. پادشاهان خطّاط بودند و چه بسا تاجران که مانند پزشکان حکیم بودند. چنان به نظر می‌رسد که مسلمانان شریف‌تر از مسیحیان بوده‌اند، پیمان‌ها را بهتر رعایت می‌کردند، نسبت به مغلوبان رحیم‌تر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگری زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائی مترقّی داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا می‌شد، قوانین مسیحی به استفاده از روش «اوردالی» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه می‌داد.[۱]

بی تردید مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سرگذاشته اند، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول  ادیب الممالک فراهانی «از پادشهان باج و از دریا امواج گرفته اند»؛ زیرا جهانْ حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی، به زور، خود را بر دیگران تحمیل کرده و مانند کف روی آب محو و نابود شده اند؛بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه ی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن مشعلدار بشر بود و اکنون نیز یکی از حلقه های درخشان تمدن بشر به شمار می رود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود می بالد.[۲] ادامه خواندن دوران طلائی تمدن اسلامی در مقایسه با تمدن غربیان اشغالگر (۲۱۶)