ترامپ و تاتر سیاسی با شهردار آینده «مسلمان زاده» نیویورک تکرار سناریوی مرتدین سکولار بومی سرزمینهای اسلامی

ترامپ و تاتر سیاسی با شهردار آینده «مسلمان زاده» نیویورک تکرار سناریوی مرتدین سکولار بومی سرزمینهای اسلامی

به قلم: مسعود سنه ای

گاهی بین سکولاریستها جروبحثهایی صورت می گیرد که بیشتر شبیه تاترهای سیاسی جهت عوامفریبی است.

می دانیم که یک سکولار مسیحی زاده به یک سکولار یهودی زاده یا یک سکولار مسلمان زاده و… فرقی ندارد، سکولار سکولار است و همه تابع یک قانون و برنامه هستند اما گاه جهت عوامفریبی و یا کسب رای بیشتر و یا به خاطر اختلاف در منافع سعی می کنند طرف مقابل را به دینی که از آن زاده شده متهم کنند و یا خودشان جهت حمایت بیشتر خود را به دینی که از آن زاده شده اند متصل کنند!

در میان مسلمین هم متاسفانه سکولاریستهای بومی چنین بازی های مذهبی نژادی یا قومیتی را جهت بسیج و حمایت مردمی در می آورند.

اخیرا دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و دولتش در بحبوحه اختلافات بر سر سیاست مهاجرتی، تهدید به سلب تابعیت آمریکایی زهران ممدانی، نامزد به اصطلاح «مسلمان» برای شهرداری نیویورک، کرده‌اند.

به طور خاص، ممدانی با اخراج مهاجران مخالف است. او همچنین قول داده است که با اداره مهاجرت (ICE) در نیویورک مخالفت کند.

ترامپ گفت: «اگر او بخواهد در کار اداره مهاجرت و گمرک مانع ایجاد کند، ما مجبور خواهیم شد او را دستگیر کنیم. بسیاری از مردم می‌گویند که او به طور غیرقانونی اینجا است. ما همه این موارد را بررسی خواهیم کرد.»

در همین حال، به گزارش رویترز، زهران ممدانی، قانونگذار ۳۳ ساله ایالت نیویورک، پس از پیروزی در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها برای شهرداری نیویورک، با موجی از حملات اسلام‌هراسی روبرو شده است.

تنها در یک روز، نزدیک به ۶۲۰۰ پست آنلاین با توهین‌ها و تهدیدهای اسلام‌هراسی ثبت شد که ۶۲٪ آنها در پلتفرم X ایلان ماسک (که قبلاً توییتر بود) منتشر شد.

در میان کسانی که لفاظی‌های ضد اسلامی را منتشر می‌کنند، افراد نزدیک به ترامپ، از جمله پسرش دونالد ترامپ جونیور، هستند که در حمایت از پستی که پیروزی ممدانی را با یازده سپتامبر مقایسه می‌کرد، نوشت: «نیویورک سقوط کرده است».

مارجوری تیلور گرین، نماینده جمهوری‌خواه کنگره، تصویری تولید شده توسط هوش مصنوعی از مجسمه آزادی با نقاب منتشر کرد و حملات ضد اسلامی را تشدید کرد، در حالی که فعالان محافظه‌کار محبوب و حامیان دونالد ترامپ، لورا لومر و چارلی کرک، موفقیت نامزد «مسلمان» را با یازده سپتامبر مقایسه کردند. لومر همچنین از نیویورکی‌ها خواست که «تا می‌توانید از شهر خارج شوید». خود ممدانی هفته گذشته گزارش داد که تهدیدهای مرگ متعددی از جمله پیام‌های صوتی مبنی بر انفجار ماشینش در مراحل پایانی مبارزات انتخاباتی خود دریافت کرده است.

زهران ممدانی، مردی ۳۳ ساله با تبار مسلمان، خود یک سوسیالیست است. ممدانی یک هندوی قومی متولد اوگاندا است. او در سال ۲۰۱۸ تابعیت ایالات متحده را دریافت کرد.

این نامزد به اصطلاح «مسلمان» برای شهرداری نیویورک، به طور فعال از لواط‌کاران حمایت می‌کند. او در محفل‌های آنها شرکت می‌کند و قول می‌دهد در صورت شهردار شدن در نیویورک، با اعطای ۶۸ میلیون دلار از لواط‌کاران حمایت کند.

حالا عده ای قصد دارند چنین سکولار سوسیالیست و مرتد فاسدی را به اسلام و مسلمین بچسبانند دقیقا همان کاری که مرتدین سکولار بومی در حال انجام آن بوده اند.

سکولار، سکولار است، همگی شایسته ی یک لگد جانانه و اخراج از حاکمیت و مناصب حکومتی مسلمین هستند.

شکستهای مفتضح اسرائیل (واگنر غرب) در غزه و ایران و گروه روسی “واگنِر” در مالی  

شکستهای مفتضح اسرائیل (واگنر غرب) در غزه و ایران و گروه روسی “واگنِر” در مالی  

به قلم: صلاح الدین مجاهد

پس از ماهها کشتار وحشیانه ی اهل غزه توسط اسرائیل (واگنر غرب)، این رژیم کودک کش به هیچ یک از اهداف خود نرسید و شکستی مفتضح را تا کنون متحمل شده است که بر کسی پوشیده نیست.

به دنبال این شکست، حماقت بزرگتر این رژیم کودک کش حمله به دارالاسلام ایران است که با حمایت مستقیم آمریکا و انگلیس صورت گرفته است؛ این حماقت آنها را دیر یا زود بیچاره و پشیمان خواهد کرد.

اسرائیل (واگنر غرب) با آنکه دیروز از حمایت مستقیم آمریکا به سه نیروگاه اتمی ایران برخوردار شد اما همچون غزه، در ایران هم به هیچ یک از اهداف این تجاوز خود نرسیده است، بلکه با تمام سانسور خبری که انجام می دهد همه می بینند که خسارات مادی و بخصوص نابودی روحیه ی مردم سرزمینهای اشغالی بسیار بزرگ و قابل توجه و اصلا قابل مقایسه با خسارات مادی دارالاسلام ایران نیست.

این جنگ تحمیلی صهیونیستها و آمریکا بر علیه دارالاسلام ایران نه تنها هیمنه ی صهیونیستها را برای اولین بار درتاریخ شان شکست و برای اولین بار سرزمینهای اشغالی شاهد چنین تخریباتی بودند، باعث شد تمام اقشار اجتماعی و قومیتی دارالاسلام ایران با هم متحد شده و یکصدا در برابر این تجاوز خارجی زیر پرچم رهبر خود قرار بگیرند.

این خدمت اسرائیل و آمریکا برای دارالاسلام ایران با نابودی صهیونیستها و اخراج آمریکائی ها از منطقه قابل تشکر و قدردانی است.

در برابر این شکست اسرائیل (واگنر غرب) در غزه و دارالاسلام ایران، گروه روسی “واگنر” خروج کامل نیروهای خود از مالی را اعلام کرده است. این تصمیم به دلیل خسارات سنگینی است که در نبردهای گسترده با شورشیان طوارق و واحدهای القاعده مالی در شمال این کشور متحمل شده‌اند.

مفسران به یاد می‌آورند که از ۲۲ تا ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۴، ستونی از اعضای باند “واگنر” و ارتش شورای نظامی حاکم در نزدیکی شهر تین زوتین، در نزدیکی مرز با الجزایر، مورد کمین قرار گرفتند.

این ستون توسط واحدهای طوارق از جنبش ازواد و واحدهایی از جماعت نصرت الاسلام والمسلمین وابسته به القاعده مورد حمله قرار گرفت.

این درگیری پنج روز طول کشید وآزادی خواهان از سلاح‌های سنگین، پهپادها و خودروهای بمب‌گذاری شده استفاده کردند. طبق منابع مختلف، تلفات اعضای باند “واگنر” حدود ۱۰۰ نفر بوده است، از جمله رهبر گروه سیزدهم حمله، سِرگِئی شِوچِنکو (با نام مستعار “Prud”).

این خسارات برای واگنر در طول حضورش در آفریقا بسیار دردناک بوده است. پس از مرگ پریگوژین در سال ۲۰۲۳ و روند سازماندهی مجدد پس از آن، واگنر تا حدی در به اصطلاح “سپاه آفریقا” تحت کنترل وزارت دفاع روسیه ادغام شد اما درگیری‌ها در مالی آسیب‌پذیری این باند را در فقدان پشتیبانی هوایی نشان داد.

 شکست واگنرهای غرب و روسیه پیام مهمی در بر دارد:

این نیروها در نبرد زمینی با مومنین آزادیخواه جزو ترسوترین و ضعییفترین جنگنجویان هستند و چنانچه حملات هوائی از آنها حمایت نکند نابودی آنها توسط گروه اندکی از مومنین هم کار سختی نخواهد بود.

هم اکنون رژیم وحشی و کودک کش صهیونیستی (واگنرغرب) نیز تنها متکی بر حملات بزدلانه هوائی و بخصوص تسلیحات غربی ها چون آمریکا در کشتار زنان و کودکان و فرار از منطقه است و حماسه ی غزه نشان داده است که این واگنرهای غرب فرقی با واگنرهای روسیه ندارند.

آیا پس از حمله ی مشترک آمریکا و اسرائیل به دارالاسلام ایران شورشی در ارتش آمریکا در حال شکل‌گیری است؟

آیا پس از حمله ی مشترک آمریکا و اسرائیل به دارالاسلام ایران شورشی در ارتش آمریکا در حال شکل‌گیری است؟
به قلم: خالد سیف الله المسلول
سرهنگ ناتان مک‌کورمک، که سمتی کلیدی در ستاد مشترک ارتش آمریکا داشت، به دلیل انتشار پست‌هایی در شبکه‌های اجتماعی که به شدت از باند صهیونیستی “اسرائیل” انتقاد می‌کرد، از خدمت تعلیق شد.
در پست‌های خود، “اسرائیل” را “فرقه مرگ” نامید و نتانیاهو و اطرافیانش را به “برتری‌طلبی نژادی” متهم کرد.
ناتان مک‌کورمک همچنین نقش آمریکا در روابطش با “اسرائیل” را زیر سوال برد و پرسید: آیا ارتش آمریکا به نیروی نیابتی “اسرائیل” در خاورمیانه تبدیل شده است؟
در این راستا، توجه داریم که موج انتقاد از «اسرائیل» و ترامپ در بخش انگلیسی زبان شبکه‌های اجتماعی پس از حمله صهیونیست‌ها به ایران به شدت افزایش یافته است. دروغ‌های آشکار و تناقضات موجود در اظهارات و اقدامات ترامپ باعث شده است که آمریکایی‌ها به طور فزاینده‌ای عصبانی شوند.
تقریباً هیچ کس در این واقعیت که نتانیاهو به طور نمایشی و گستاخانه ایالات متحده را به جنگ می‌کشاند، شک ندارد. بدیهی است که حمله به ایران بدون کمک آمریکایی‌ها و متحدان آنها، در درجه اول بریتانیا، نمی‌توانست اتفاق بیفتد. همچنین به خوبی شناخته شده است که «اسرائیل» نمی‌تواند هیچ نوع جنگ طولانی مدتی را بدون حمایت ایالات متحده انجام دهد.
با این حال، رژیم صهیونیستی به حمایت صرف بسنده نمی‌کند، زیرا بعید است که باند نتانیاهو بتواند بدون استفاده از سلاح‌های هسته‌ای به تنهایی با ایران مقابله کند
به همین دلیل است که مشارکت مستقیم ایالات متحده در جنگ برای صهیونیست‌ها بسیار مهم است، زیرا در غیر این صورت خطر شکست افزایش می‌یابد که می‌تواند منجر به ناپدید شدن “اسرائیل” از نقشه جهان شود.
نارضایتی از سیاست‌های ترامپ و اقدامات “اسرائیل” در میان ارتش ایالات متحده، علامتی نگران‌کننده هم برای صهیونیست‌ها و هم برای همدستان و حامیان آنها در تشکیلات سیاسی کاملاً صهیونیستی آمریکا است.
بنابراین، وقتی نتانیاهو در مورد تهدید وجودی برای بقای “اسرائیل” صحبت می‌کند، اساساً حق با اوست، زیرا خودش این تهدید را برانگیخته، آن را ایجاد کرده و با سماجت یک سگ هار، تمام تلاش خود را می‌کند تا آن را به واقعیت تبدیل کند.
بدون کوچکترین تریدی می یتوان گفت ادامه ی جنگ صهیونیستها با دارالاسلام ایران این رژیم وحشی را به نابودی خواهد کشاند.

هیچ کسی در آمریکا حق بیان حقایق در مورد رژیم صهیونیستی را ندارد حتی بزرگان ارتش

هیچ کسی در آمریکا حق بیان حقایق در مورد رژیم صهیونیستی را ندارد حتی بزرگان ارتش

به قلم: براهندک بلوچ

آمریکا صلحی می خواهد که تابع قدرت نظامی او باشد؛ یعنی زبان زور را متوجه می شود و با زبان زور صحبت می کند و صلح برای او یعنی تامین منافع و اهدافش از طریق زور و قدرت نظامی .

به همین دلیل می بینیم که بر خلاف تمام قوانین بین المللی امروز صبح به سه مرکز اتمی دارالاسلام ایران حمله کرد. البته مراکزی خالی.

به هر حال، برای آمریکا، حق یعنی آنچه در راستای اهدافش باشد نه آنچه که وجود دارد. در این زمینه نمونه ی تازه ای از نیروهای برجسته ی آمریکا وجود دارد که می تواند ماهیت اصلی آمریکا را نشان دهد و اینکه چرا این وحشی امروز به حمایت از رژیم صهیونیستی به دارالسلام ایران حمله کرد؟

«سندیکای اخبار یهود» گزارش داد که ارتش آمریکا سرهنگ ناتان مک‌کورمک، رئیس بخش مصر و شام از اداره برنامه‌ریزی J5 ستاد مشترک ارتش آمریکا، را به دلیل دیدگاه‌های یهودستیزانه‌اش از کار معلق کرده است

این سندیکا، دغلبازانه و با تحریف اصل اتفاقی که رخ داده، بیان حقایق در مورد رژیم صهیونیستی سکولار را با عنوان «یهودستیزانه» بیان کرد.

این افسر عالی رتیه ی آمریکا با شناخت دقیقی که از این رژیم جعلی صهیونیستی دارد با نامی مستعار، پیام‌های افشاگرایانه ای در مورد صهیونیستها نشر داد مانند: «اقدامات اسرائیل در دهه‌های اخیر باعث اتهامات پاکسازی قومی و نسل‌کشی شده است» و «بدترین «متحد» ما. تنها چیزی که این «همکاری» برای ما به ارمغان آورده، دشمنی میلیون‌ها نفر در خاورمیانه، آسیا و آفریقا است» را در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌کرد.

او بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، و نزدیکانش را حامی ایده برتری نژاد یهود معرفی کرد. او در پست‌های دیگر خود نوشت: «اسرائیل می‌خواهد فلسطینی‌ها را بیرون کند و سرزمین اسرائیل را از وجود آنها پاک کند.»

او نوشت: «اسرائیل یک فرقه مرگ است.»

سخنگوی ستاد مشترک ارتش آمریکا به این نشریه گفت: «ما از وضعیت آگاه هستیم و تحقیقات آغاز شده است. تا زمانی که این تحقیقات ادامه دارد، او این سمت را نخواهد داشت.»

این همان آمریکای آزاد مورد پست شلمغزها و خودکم بینهاست.

رژیم صهیونیستی پادگان آمریکا در منطقه و همچنین سگی شکاری است که کارهای کثیف آمریکا و ناتو در منطقه را انجام می دهد به همین دلیل مورد مراقبت آمریکا و شرکایش قرار می گیرد به نحوی که کسی اجازه نمی یابد واقعیتی این رژیم اشغالگر را نیز بیان کند.

عید قربان عیدی مذهبی یا نژادی و عربی؟

عید قربان عیدی مذهبی یا نژادی و عربی؟

به قلم: محسن صادقی/سقز

جوجه سکولاریستهای شل مغز گاه در قالب روشنفکری سخنانی بر زبان می رانند که اگر کمی در این سخنان تعقل می کردند با بیان آنها شعور خود را به تمسخر نمی گرفتند.

هر مناسبت مذهبی اسلامی مثل حج و زکات و جهاد و … که برایشان مد شود بدون ملاحظه وارد بحثهای سبک و بی ارزش می شوند، در این روزهای عید قربان و در فضای مجازی فعلا عید قربان را بهانه ای برای شبهات خود کرده اند، مثلا می گویند: چرا باید «اعیاد عرب» را جشن بگیریم؟

 در ابتدا باید گفت که عید فطر و عید قربان برای مسلمین جنبه ی دینی دارند نه نژادی و قومیتی؛ چون در میان عربها یهودی ها و نصرانی ها و پیروان سایر عقاید وجود دارند که این دو عید را جشن نمی گیرند و نژادهای مختلف این دو عید را جشن می گیرند چون برایشان جنبه ی دینی دارد چنانچه انس بن مالک می‌گوید: قدمَ رسولُ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ المدينةَ ولَهم يومانِ يلعبونَ فيهما فقالَ ما هذانِ اليومانِ قالوا كنَّا نلعبُ فيهما في الجاهليَّةِ فقالَ رسولُ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ إنَّ اللَّهَ قد أبدلَكم بِهما خيرًا منهما يومَ الأضحى ويومَ الفطرِ.[۱]

یعنی: رسول خدا (ﷺ) پس از هجرت از مکه به مدینه تشریف آوردند و اهالی مدینه دارای دو روز بودند که در آن دو به بازی پرداخته و شادی می‌کردند.

پیامبر (ﷺ) فرمود: این دو روز چیست؟ عرض کردند ما در زمان جاهلیت در این دو روز به بازی و شادی میپرداختیم رسول خدا (ﷺ) فرمود: خداوند دو روز دیگر را به جای آن دو، برایتان قرار داده است که خیر و نیکی دنیا و آخرت در آن دو قرار دارد روز عید قربان و روز عید فطر.

پس ما عید فطر و قربان را جشن می‌گیریم زیرا مسلمانیم و این‌ها عید اسلام‌اند، نه به این خاطر که عرب‌ها جشن گرفته‌اند.

البته زمانی که این جوجه سکولارها کریسمس و هالووین و سایر اعیاد ملتهای مختلف را جشن می گیرند از این استدلالهای قوم گرایانه استفاده نمی کنند.

فقط کافی است در شبهات این جوجه سکولارها کمی با آرامش تامل کنیم تا به بی پایه و اساس بودن آنها پی ببریم به همین دلیل همیشه خواسته ی ما این بوده که : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره/۱۱۱)


[۱]  أخرجه أبو داود (۱۱۳۴)

ریشه های سکولارهای «پان» در میان قومیتهای تُرک و کُرد و بلوچ و عرب وفارس و … ایران زمین

ریشه های سکولارهای «پان» در میان قومیتهای تُرک و کُرد و بلوچ و عرب وفارس و … ایران زمین

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

هیتلر که شخصی سکولار با نگرشی قوم پرستی و سوسیالیستی بود با برجسته کردن قومیت سیستمی را به وجود آورده بود که بعدها از سوی مللی که با او در جنگ جهانی همسو شده بودند به شکلهای مختلفی پذیرفته شد.

در امپراطوری عثمان سرانجام شخصی چون آتاتورک را پرورش داد و در ایران هم رضاخان تولید شد.

رضا خان با همان دیدگاههای سکولاریستی و قومیت گرائی در سال ۱۳۱۷سازمان پرورش افکار عمومی را با تاسی از دستگاه تبلیغاتی هیتلر نازی به وجود آورد. رئیس این اداره جدید، احمد متین دفتری وزیر دادگستری بود که نخست وزیر شد.

تفکرات ناسیونالیستی سکولاریستی رضا خان با محوریت اساتید دانشگاهها  از طریق مجله، جزوه، روزنامه، کتاب درسی، و برنامه‌های رادیویی در بین مردم گسترش پیدا کرد.

ثمره ی آن این شد که نژاد و خاک با پشتوانه ی تفکرات سکولاریستی را با ارزشتر و برتر از عقیده و دین مردم و قومیتهای دیگر میدانند.

قومیت گرائی و سکولاریسم دو بیماری ویرانگری بودند که از طریق آتاتورک و رضا خان در میان قومیتهای مختلف ایران زمین رایج شدند و در میان قومیتهای کُرد و آذری و عرب و بلوچ و … ایرانی هم جوجه ناسیونالیستهای قومیت گرائی به وجود آمدند که تا کنون مسبب بدترین صدمات فرهنگی و عقیدتی و اخلاقی و رفتاری در میان این قومیتها شده اند.

نکته ی جالب و ظریف این پانها این است که اگر به آنها بگوئی عقاید تو کپی عقاید هیتلر است انگار به او توهین کردی، یا اگر بگوئی که آتاتورک و رضا خان و صدام حسین هم دقیقا همفکر تو هستند و اینها بودند که با پشتوانه ی آمریکا و سایر قدرتهای سکولار جهانی تفکرات قومیت گرائی سکولاریستی را در میان ملت ما رایج کردند و امثال تو فرآورده ی زحمات اینها هستی، چنان هیجان زده و عصبانی می شود که انگار بدترین تهمت را به او زده ای.

اما واقعیت را نمی توان تغییر داد.

 این موجودات سکولار نژاد پرست حاکم بر ایران و ترکیه و عراق بودند که این جوجه پانها را در میان قومیتهای ایرانی تولید کردند و امروزه هم فضای مجازی و … به آن دامن زده است.

کشف نقشه ی اصلی و باستانی کُردستان بزرگ توسط هه فال كوباني

کشف نقشه ی اصلی و باستانی کُردستان بزرگ توسط هه فال كوباني

به قلم: شاهو سنه ای

برای اولین بار نقشه ای توسط  کُردهای سکولار از کُردستان بزرگ با مناطق مختلف آن به اضافه ی قاره ی کُردی که دریاسالار کُرد هه فال كرمنجوس كولومبس  آنرا کشف کرده است رونمایی شد.

بعد از تحقیقات زیاد توسط زبانشناسان سکولار و ناسیونالیست کُرد روشن شد که دریاسالار كريستوف كولمبوس اصالتاً کُرد است که جد او كولومبس از روستای فیلیپوس (فیلقوس) اطراف دریاچه ی زریوار مریوان به غرب کوچ کرد.

دلیل اصلی این زبانشناسان سکولار کُرد مبنی بر کُرد بودن كولومبس این است که حرف اول اسمش با «ک» شروع می شود و این نشان می دهد که او کُرد بوده است چون کُرد هم با حرف «ک» شروع می شود!

این واقعیت بسیاری از توهماتی است که ناسیونالیستهای سکولار کُرد و غیر کُرد در برابر هویت اسلامی قوم خود می بافند به این امید که هویتی نژادی را جایگزین هویت اسلامی کنند.

زمانی که نضر بن حارث داستانها و تاریخ ایران باستان را جهت ناچیز نشان دادن قرآن ارائه می داد الله تعالی از این تاریخ باستان ایران زمین تحت عنوان « لَهْوَ الْحَدِيثِ » (لقمان/۶)  افسانه های بیهوده و سخنان یاوه و پوچ و سرگرم کننده از آن یاد می کند اما تمام سکولارهای ناسیونالیست پهنه ی ایران زمین این سخنان پوچ و بی یارزش را همچون حقیقتی خدشه ناپذیر به مریدان جاهل خود می قبولانند.

به صورت مشخص و در این زمینه ی خاص کُردستان بزرگ باید گفت در طول تاریخ هرگز کشوری به نام کُردستان بزرگ که قوم گراهای سکولار کُرد نقشه اش را ارائه داده اند وجود نداشته است. هرگز. اگر در تارییخ افسانه ایی خودشان از گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها و اورارتویی ها و مادها و خاخام منشی ها و سلوکی ها و پارتها و ساسانیان وجود داشته ارائه دهند تا همه سود ببرد.

کُردها مثل تمام قومیتهای ایران زمین دارای ولایتها و خان نشینها و امارتهای متعدد منطقه ای خاص خود بوده اند در کنار سایر قومیتهای ایران زمین که گاه بین این امارتها جنگهای طولانی هم وجود داشته مثل جنگ بین امارت بابان با امارت اردلان.

 سکولارهای سرزمینهای اسلامی انتهای جهالت و توهم و خرافات هستند به همین دلیل است که در دنیای عقیده ی سکولاریسم هم از این موجودات یک متفکر سکولار پیدا نمی شود که نظریات و کتابش مرجع و دارای ارزش باشد بلکه کلا منتاژ کننده دیدگاههای سکولار غربی به زبان محلی خود هستند. مقلد مثل میمون.

سکولار (مشرک) حال و عملش به سادگی سخنش را تکذیب می کند

سکولار (مشرک) حال و عملش به سادگی سخنش را تکذیب می کند

به قلم: ابوعبدالله موکریانی

کفار از زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم تا روز قیامت پنج دسته هستند: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷)  یهودی ها – منداِئیان – مسیحی ها – زرتشتی ها – مشرکین(سکولاریستها)

پس با آنکه تمام کفار دچار شرک می شوند اما الله تعالی تنها دسته ای از آنها را مشرک نامیده است که امروزه به آنها می گوییم سکولار.

ابن قیم رحمه الله که در آثار خودش به صراحت این تفکیک را آورده است در مورد مشرکین ( سکولاریستها) که معمولا مثل بسیاری از سکولارهای اطراف ما بعضی از آداب اسلامی یا یهودی یا مسیحی و… را نیز انجام می دهند گفته است:

«مشرک را می‌بینی که حال و عملش، سخنش را تکذیب می‌کند! می‌گوید: ما آنها را مثل الله دوست نداریم، و آنها را با الله همسان نمی‌گردانیم، اما برای آنها و حرماتشان بیشتر از اینکه برای الله خشمگین شود، خشمگین می‌شود! اگر کسی معبودانشان را یاد کند، شاد می‌شوند و بشاشت می‌یابند؛ مخصوصاً وقتی چیزی ذکر شود که در آنها نیست مثل اینکه بگویند آنها یاری‌رسان و اندوه‌بر و برآورده‌کننده‌ی حاجات و واسطه‌ی میان خداوند و بندگان هستند… اما اگر الله به تنهایی و توحید خالص نزد آنها یاد شود، دچار وحشت و ضیق و سختی می‌شوند! به الله سوگند که این را آشکارا از آنها دیدیم و حجتی جز اینکه مانند برادرانشان (یعنی مشرکین مکه) بگویند “عاب آلتهنا” (به معبودانمان عیب گرفته‌اند) نداشتند؛ گفتند از قدر مشایخ و ابواب حاجتمان کاسته‌اید! در قرآن پر از امثال و نظائر اینهاست ولی بیشتر مردم گمان می‌کنند که آنچه در قرآن آمده، شامل اینها نمی‌شود و درباره‌ی نوع و مردمی است که رفته‌اند و وارثی به جا نگذاشته‌اند؛ درحالیکه اگر مشرکین عصر ظهور اسلام رفته باشند، کسانی وارثشان شده و جایشان را گرفته‌اند که مثل، یا بدتر یا پایین‌تر از آنها باشند!»[۱]

این واقعیتی است که همه داریم می بینیم، نزد این سکولاریستها اگر به تمام پیامبران و به الله و تمام مقدسات مسلمین و آیات و پیامبر و اصحاب و … توهین شود برایشان اشکالی ندارد و تحت شعار آزادی بیان و آزادی های شخصی و… آنرا توجیه می کنند اما مثلا زمانی که به بتشان قاضی محمد مرتد و قاسملو و اوجالان و… توهین کنی انگار موی پس گردنشان را کنده ای فورا نیم متر می پرند رو هوا و….

سکولاریسم یک دیکتاوری بر قوانین شریعت الله است و برای قوانین شریعت الله که مخالفتی با قوانین سکولاریستی داشته باشند هیچ گونه آزادیی وجود ندارد  و مسلمین هم تا زمانی می توانند به قوانین شریعت الله عمل کنند که عمل آنها مخالف قوانین سکولاریستی نباشد.

پس ادعای آزادی که سکولاریستها شعار آنرا می دهند در عمل دروغی بیش نیست و تنها برای کسانی آزادی وجود دارد که بر اساس قوانین سکولاریستی آنها عمل کند و به این شکل باز عمل و حال آنها سخنانشان را تکذیب می کند و عملشان می گوید که سخنانمان دروغ است.


[۱]  مدارج السالكين، الناشر: دار الكتاب العربي، ج ۱، ص ۳۵۱

درسهایی که از غزه آموختیم

درسهایی که از غزه آموختیم

به قلم: ادهم شرقاوی  

۱- غزه به ما آموخت که شورای امنیت یک باند (تبهکار) است، موازین بین‌المللی تنها مرکب روی کاغذ و لوایح حقوق بشری تنها یک طنز!

۲- غزه به ما آموخت که این دنیا یک چشمش کور است. چشم بینایش را به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند و چشم کورش را هم به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند. کودکان غزه مانند کودکان اوکراین نیستند! اوکراینی‌ها مانند رومیان‌اند، ولی ما عرب هستیم.

۳- غزه به ما آموخت که حق گرفتنی است نه التماس کردنی، هیچکس نزد تو نمی‌آید و بگوید آدم خوبی هستی و هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم! اگر چیزی می‌خواهی دستت را دراز کن و بر خلاف میل دنیا، آن را بگیر!

۴- غزه به ما آموخت، که آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر امکان‌پذیر است و آنچه این بار اتفاق افتاد تنها یک «نمایش» کوچک برای اتفاقات پیش رو خواهد بود.

۵- غزه به ما آموخت، که خواستن، توانستن است. و این توانایی هرگز وابسته به میزان امکانات نبوده، بلکه وابسته به اراده‌‌ی انسان‌هاست. چه کسی حتی تصور می‌کرد که غزه‌ی محاصره شده، می‌تواند سلاح‌های خود را بسازد، با اشغال‌گران بجنگد و دوستان خود را قبل از دشمنانش شگفت‌زده کند!؟

۶- غزه به ما آموخت که به نعمت‌ها احترام بگذاریم، جایی که نوشیدن آب پاک به یک رویا تبدیل می‌شود و یک قرص نان تازه تبدیل به یک دستاورد بزرگ می‌‌گردد، استحمام تجملاتی شبیه به دراز کشیدن در سواحل مالدیو است و یک خانه بسیار محقر تا زمانی که بر سر ساکنانش خراب نشده، از قصرهای دنیا ارزشمندتر است.

۷- غزه به ما آموخت که امثال صحابه در میان ما زندگی می‌کنند؛ فرزندان خالد بن ولید به صفوف دشمنان یورش می‌برند، فرزندان سعد بن ابی وقاص با دقت شلیک می‌کنند، فرزندان عکرمه همچنان تا سر حد مرگ بیعت می‌کنند و فرزندان قعقاع که صدایشان در میان لشکریان قلب را از جایش برمی‌کند! شنیدیم که می‌گفتند: باسم الله الغالب!

۸- غزه به ما آموخت که خنساء نمرده‌ است و هنوز هم ده‌ها هزار امثال او در میان ما زندگی می‌کنند که فرزندان خود را با شکیبایی در راه خدا قربانی می‌کنند و اجر آن را می‌خواهند، و زبان حال آن‌ها این است: اللهُمَّ خذ من دماء أولادنا حتى ترضى!

۹- غزه به ما آموخت که اگر سختی‌ها کودکان را تربیت کند، زودتر از موعد خود بزرگ می‌شوند و قبل از همسالان خود مرد می‌گردند. انگار جوان داستان اصحاب الاخدود اند که خونش قوم مؤمنی را زنده کرد که همه در آتش سوختند و مرتد نشدند. این دین با خون زنده می‌شود و با اشک خاموش می‌گردد، پس اشک‌هایتان را پاک کنید و شهدای فردای امت را پرورش دهید.

۱۰- غزه به ما آموخت که ایمان عمل و رفتار است نه خطوط و سطور کتاب‌ها. ما اهل غزه را ناخرسند از تقدیر الهی نیافتیم. آن‌ها در حالی که خداوند را (با زیباترین تعابیر و کلمات) شکر می‌گویند، اجساد عزیزانشان را جمع‌‌آوری می‌نمایند. اشک‌هایشان را با یک دست پاک می‌کنند و با دست دیگر به جمع کردن اجساد عزیزانشان ادامه می‌دهند. قلب‌های اهل غزه انباشته از ایمانی است که بر جوارح‌شان نیز جاری است.

اهل دعوت و جهاد در برابر توطئه های کفار هشیار باشید

اهل دعوت و جهاد در برابر توطئه های کفار هشیار باشید

به قلم: ابو الحسن رشید

جنگ میان لشکر کفر و لشکر ایمان پیوسته ادامه دارد، به همین شکل توطئه های طاغوت و ابتکارشان در حیله هایی که برای ضربه زدن به مجاهدان خاصتا تلاش برای كشاندنشان به درگیری با مردم و بهره برداری رسانه ای از این مسئله همچنان وجود خواهد داشت، لذا دو امر بر اهل جهاد واجب است:

اول: هوشیاری مستمر در برابر شیوه های فریب و نیرنگ، همانگونه که عمر رضی الله عنه می گوید: «من فریبکار نیستم و فریبکار هم نمی تواند مرا بفریبد».

دوم: برخورد با نوازل ( قضایای جدیدی که رخ می دهد) با فقه وحکمت  و نیز با پایبندی تام به دین الله تعالی به دور از غلوّ  و یا فرار از احکام شرعی چرا که هردو شیوه مذموم و غیر مقبول هستند.