سکولاریسم ودموکراسی یک دین است. ( ۱ )
به قلم : ابو محمد عاصم
مترجم : عبدالله محمّدی
ارائه دهنده :احسان هورامی [دانشجوی علوم سیاسی ]
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه مترجم:
سپاس برای پروردگار و درود و سلام بر پیامبر اسلام .
بعد از اینکه هر پیامبری رسالت خود را به آن شیوه که خداوند از او میخواست انجام میداد و از دنیا میرفت کسانی که در امت وی بودند به تدریج دچار شرک میشدند. این بار در امت اشرف مخلوقات نیز کسانی به نام مسلمان دچار شریک قرار دادن برای خداوند در تشریع شدهاند. امیدوارم که این کتاب کاملاً این شرک را برای خوانندگان روشن سازد و کسانی را که دچار این شرک میشوند از این بلای خانمانسوز نجات دهد.
ع . محمّدی
*******
سکولاریسم ودموکراسی یک دین است.
«و كسي كه غير از ( آئين و شريعت ) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نميشود، و او در آخرت از زمره زيانكاران خواهد بود.» (آل عمران۸۵)
بسم الله الرحمن الرحيم
إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله صلي الله عليه وعلي آله وأصحابه ومن تبهعم بإحسان إلي يوم الدين، أما بعد:
این کتاب را در حالی مینویسم که نزدیک انتخابات پارلمان (مجلس) است و مردم به فتنه دموکراسی دچار شدهاند و مدافعان طاغوت از آن دفاع میکنند و لباس دین را بر تن کرده در حالی که از دین فاصله پیدا کردهاند و حق را با باطل درآمیختهاند، یک بار آن را آزادی و بار دیگر مشورت مینامند و یک بار ولایت یوسف در حکومت پادشاه و بار دیگر حکومتداری نجاشی را به عنوان دلیل میآورند و بعضی اوقات مصلحت را در این میبینند تا باطل خود را در ذهن مردم حق بنمایانند و نور را با تاریکی و شرک را با توحید در هم آمیزند. ما به توفیق خداوند این شبههها را رد میکنیم و نشان میدهیم که دموکراسی، دینی غیر از دین خداست و مجالس نمایندگی، میدان شرکند که برای پا برجایی توحید، باید از آنها دوری کنیم و سعی بر ویران کردن آنها و دشمنی با اولیای آنها داشته باشیم و این تنها اجتهاد نیست بلکه از محکمات دین است .
پس ای برادران و خواهران بر این حریص باشید که از پیروان پیامبرe و یاری دهندههایی باشید که از شرک و اهلش بیزاری میجویند و با سرعت در سایهی این غربت به طائفهی برپادارندهی دین خدا میپیوندد. پیامبرe دربارهی این طائفه میفرماید: «لا تزال طائفة من امتی قائمة بأمر الله لا يضرهم من خذلهم و لا من خالفهم حتی ياتی أمر الله »
« طائفهای از امت من همیشه برپادارندهی امر خداوندند و کسی که پشت آنها را خالی کند یا با آنها مخالفت کند هیچ ضرری به آنها نمیرساند تا اینکه امر خدا (قیامت) بیاید.» امیدوارم که خداوند من وشما را از آنها قرار دهد .
ابو محمد عاصم
********
اين فصل دربارهی کلمهای است که اصل همه چیز، و هدف از خلقت و نازل کردن کتب، و اساس دعوت پیامبران و دین ابراهیم u است و ریسمان محکمی است که مدار نجات بر آن قرار گرفته است.
همان اصلی که خداوند قبل از نماز و تمام عبادات بر ما فرض کرده و رأس امر دین است، به همین دلیل خداوند مخلوقات را آفریده و پیامبران را فرستاده و جهاد را فرض کرده است، و به همین خاطر است که همیشه دشمنی بین اولیای رحمان و اولیای شیطان وجود دارد و به خاطر آن، دولت و خلافت اسلامی برپا میشود، خداوند I میفرماید:
« من، جن و انسانها را جز براي پرستش خود نيافريدهام.» (ذاریات۵۶)
یعنی برای این که مرا تنها عبادت کنند. و میفرماید:
« ما به ميان هر ملّتي پيغمبري را فرستادهايم (و محتواي دعوت همه پيغمبران اين بوده است) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد.» (نحل۳۶)
و این بزرگترین ریسمان اسلام است، و هیچ نماز و زکات و عبادتی بدون آن قبول نمیشود و بدون تمسک به آن نجات از آتش ممکن نیست، چون آن تنها ریسمانی است که خداوند I از ما ضمانت گرفته که آن را پاره نکنیم، سایر ریسمانها بدون آن کافی نیستند. خداوند I میفرماید:
« هدايت و كمال از گمراهي و ضلال مشخّص شده است، بنابراين كسي كه از طاغوت (شيطان و بتها و معبودهاي پوشالي و هر موجودي كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرماني كند و به خدا ايمان بياورد، به محكمترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت ميرهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است.» (بقره۲۵۶)
« آنان كه خود را از طاغوت به دور مىدارند تا مبادا او را بپرستند و (با توبه و استغفار) به سوي خدا باز ميگردند، ايشان را بشارت باد (به اجر و پاداش عظيم خداوندي). مژده بده به بندگانم.» (زمر۱۷)
و در این نکته تدبر کن که چگونه خداوند I کفر به طاغوت و دوری از آن را قبل از ایمان به خود و بازگشت به سوی خود آورده است، همچنان که در (لا اله الا الله) نفی را قبل از اثبات آورده است، و این به خاطر شناساندن این رکن بزرگ است. پس ایمان به خدا نفع نمیرساند مگر با کفر به طاغوت .
و طاغوتی که کفر به آن واجب است تنها سنگ و بت نیست که سجده و رکوع برای وی برده شود، بلکه هر کسی که غیر از خدا با یکی از انواع عبادات پرستش شود و او به این کار راضی باشد، طاغوت است .
طاغوت از طغیان مشتق شده و آن تجاوز کردن مخلوق از حد خود است و عبادت انواعی دارد؛ همچنانکه سجده و رکوع و دعا و نذر و ذبح عبادت است، اطاعت از کسی که تشریع میکند، عبادت است، وخداوند I دربارهی نصاری میفرماید:
« (يهوديان و مسیحيان) علاوه بر خدا، علماء ديني و پارسايان خود را هم به خدائي پذيرفتهاند (چرا كه علماء و پارسايان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال ميكنند، و خودسرانه قانونگذاري مينمايند، و ديگران هم از آنان فرمان ميبرند و سخنانشان را دين ميدانند و كوركورانه به دنبالشان روان ميگردند).» (توبه۳۱)
آنها که برای علمایشان رکوع و سجده نمیبردند بلکه در حلال کردن حرام و حرام کردن حلال از آنها اطاعت میکردند، به این دلیل خداوندI این کارهایشان را عبادت نام برده است و روشن ساخته است که اطاعت در تشریع عبادت است و اگر برای غیر خدا قرار داده شود شرک است، اگرچه در یک مورد باشد .
واقعهی زمان پیامبرe بین اولیای رحمان و اولیای شیطان دلیل واضحی بر این امر است، به طوری که وقتی مشرکان میخواستند مسلمانان را قانع کنند که فرقی بین ذبح شده و مردار نیست به دلیل اینکه مردار نیز ذبح شده خداست؛ خداوند I دربارهی تشریع آنها میفرماید:
«و اگر از آنان اطاعت كنيد بيگمان شما هم (مثل ايشان) مشرك خواهيد بود.» (انعام۱۲۱)
پس طاغوت، هر کسی را شامل میشود که خودش را مشرع (شرع گذار) غیر از خدا یا با خدا قرار دهد؛ فرقی ندارد که حاکم یا نایب آن و یا مجری آن قانون یا شرع باشد چون او با این کار از حدی که خدا برای او قرار داده تجاوز کرده است، چون به عنوان بندهای آفریده شده و آفریدگارش به او امر کرده که خود را تسلیم شرع خدا کند ولی او خودداری و طغیان کرده و از حد خود تجاوز میکند، میخواهد خود را در تشریع شریک خدا قرار دهد در حالی که فقط خدا باید موصوف به وصف شارع باشد و آن شخص طاغوت است و کفر ورزیدن به او شرط ایمان هر مسلمانی است؛ خداوند I میفرماید:
« مىخواهند داورى ميان خود را پیش طاغوت ببرند (و حكم او را به جاي حكم خدا بپذيرند)؟! و حال آن كه بديشان فرمان داده شده است كه (به خدا ايمان داشته و) به طاغوت ايمان نداشته باشند.» (نساء۶۰)
مجاهد ـ رحمهالله ـ میگوید: طاغوت شیطانی است در صورت انسان که مردم حکم خود را از او میجویند و او صاحب امر آنهاست.
ابن تیمیه ـ رحمهالله ـ میفرماید: به همین خاطر هر کسی که مردم حکم خود را پیش وی ببرند و او حکمش غیر از آنچه باشد که خدا نازل کرده است، طاغوت نامیده میشود.
ابن قیم ـ رحمهالله ـ میفرماید: هر کس حکمش را نزد غیر آنچه پیامبرe آورده است ببرد، نزد طاغوت برده و حکمش را از طاغوت خواسته است و همچنین میفرماید: طاغوت، هر بندهای است که از حد خود تجاوز کند، چه معبود باشد چه پیروی شده و چه اطاعت شده. پس طاغوت هر کسی است غیر از خدا و پیامبرe که حکمها و داوری ها پیش وی برده شود یا عبادت شده و یا بدون تأیید خدا، از وی اطاعت یا پیروی شود.
از جمله طاغوتهایی که در این زمان عبادت می شوند و بر هر مسلمانی واجب است به او کافر شود و از وی برائت جوید تا از آتش نجات یابد؛ اله یا معبودهایی هستند که بسیاری از مردم آنها را شریکی مشرع برای خدا قرار داده اند…
«شايد آنان انبازها و معبودهائي دارند كه براي ايشان ديني را پديد آوردهاند كه خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بيخبر است؟) اگر اين سخنِ قاطعانه و داورانه (خدا، مبني بر مهلت كافران و تأخير قيامت تا وقت معيّن آن) نبود، ميانشان (با اهلاك كافران و ابقاء مؤمنان) داوري ميگرديد (و دستور عذاب دنيوي يا اخروي صادر ميگشت و مجالي به كافران نميداد. در عين حال آنان نبايد اين حقيقت را فراموش كنند كه) قطعاً ستمگران عذاب دردناكي دارند.» (شوری۲۱)
چون از آنها و پارلمانشان (مجلس) و هیئتهای حاکمیت دولتی و محلی و … در تشریع پیروی میکنند و این را در قانونشان درج میکنند و با این کار، خود را ارباب و خدای آنها قرار میدهند، همچنانکه خداوند I دربارهی یهود و نصاری میفرماید. حتی حال اینها بدتر است چون آنها فقط حکم میکردند ولی اینها حکم را در قانونی برای مدتها درج میکنند و در مقابل کتاب خدا قرار میدهند و کسی که آن را اجرا نکند او را محاکمه میکنند.
حال که این را درک کردی، بدان که بزرگترین درجهی چنگ زدن به ریسمان محکم الهی، همان بلندترین قلهی اسلام است، که جهاد با طاغوت و اولیای او و خارج کردن مردم از عبادت طاغوت به سوی عبادت خداوند است و همچنین آشکارکردن حق، همچنانکه پیامبران انجام دادند مثل ابراهیم u که خداوند دربارهی او می فرماید:
«(رفتار و كردار) ابراهيم و كساني كه بدو گرويده بودند، الگوي خوبي براي شما است، بدانگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از چيزهائي كه بغير از خدا ميپرستيد، بيزار و گريزانيم، و شما را قبول نداريم و در حق شما بياعتنائيم، و دشمني و كينهتوزي هميشگي ميان ما و شما پديد آمده است، تا زماني كه به خداي يگانه ايمان ميآوريد و او را به يگانگي ميپرستيد.» (ممتحنه۴)
ببین چگونه دشمنی را قبل از کینه آورده، چون مهمتر است، چون امکان دارد کسی با یاوران طاغوت کینه داشته باشد ولی با آنها دشمنی نکند.
و ببین چگونه دشمنی قوم را قبل از دشمنی معبود ها آورده، چون بعضی از مردم از بت و طاغوت و قوانین باطل بیزاری میجویند ولی از عابدان و یاوران آنها بیزاری نمیجویند؛ ولی اگر از عابدان آنها اظهار برائت کنند، خود به خود از طاغوت بیزاری جستهاند.
اما کمترین درجه کفر به طاغوت، که کمتر از آن سبب نجات نمیشود، دوری از آن و عبادت نکردن و پیروی نکردن از آن است، خداوند میفرماید:
« ما به ميان هر ملّتي پيغمبري را فرستادهايم (و محتواي دعوت همه پيغمبران اين بوده است) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد.» (نحل۳۶)
« و از (پرستش) پليدها، يعني بتها دوري كنيد.» (حج۳۰)
و دربارهی دعای ابراهیم میفرماید:
« مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاهدار.» (ابراهیم۳۵)
این کمترین درجه کفر به طاغوت را، اگر کسی انجام ندهد در قیامت از زیانکاران است و در مقابل آن هیچ چیز دیگری قبول نمیشود و در آن وقت که تمنا میکند به دنیا باز گردد تا این اصل را بجا آورد، پشیمانی هیچ سودی برای وی نخواهد داشت، خداوند میفرماید:
« در آن هنگام كه (رستاخيز فرا ميرسد و پيروان سرگشته از رهبران گمراهكننده ميخواهند كه رستگارشان سازند و) رهبران از پيروان خود بيزاري ميجويند (و نسبت به آنان اظهار ناشناسي و بيگانگي ميكنند) و عذاب را مشاهده مينمايند، و روابط (و پيوندهاي مودّت و محبّتي كه در دنيا ميانشان بود) گسيخته ميگردد (و دستشان از همه جا كوتاه ميشود) و (در اين موقع) پيروان ميگويند: كاش بازگشتي (به دنيا) ميداشتيم تا از آنان بيزاري جوئيم، همان گونه كه آنان (امروز) از ما بيزاري جستند (و ناآشنايمان ناميدند. آري) اين چنين خداوند كردارهايشان را به گونهي حسرتزا و اندوهباري نشان ايشان ميدهد، و آنان هرگز از آتش (دوزخ) بيرون نخواهند آمد.» (بقره۱۶۶و۱۶۷)
ولی هرگز …! وقت تمام شده و بازگشتی برای آنها نیست؛ ای بنده خدا! اگر نجات و رحم خدا را میخواهی از همه طواغیت دوری بجوی و از شرکشان بپرهیز؛ اما کسی که به دین باطل آنها راضی باشد و از آنها پیروی کند، روز قیامت فریاد برآورده میشود که: هر شخصی دنبال معبود خود برود، پس خورشیدپرست دنبال خورشید و ماهپرست دنبال ماه و طاغوتپرست دنبال طاغوت میرود، تا آنجا که در حدیثی که دربارهی مؤمنان آمده است: وقتی به آنها (مؤمنان) گفته میشود، پندار شما چیست در حالی که مردم رفتند؟ میگویند:
« درحالی که در دنیا به دنیای آنها محتاج بودیم از آنها جدا شدیم (حالا چطور جدا نشویم که احتیاجی به آنها نداریم؟ ندای کسی را شنیدیم که هر قومی به معبودش ملحق شود و ما منتظر پروردگار هستیم » متفق علیه
خداوند میفرماید:
«(اي فرشتگان من!) كساني را كه (با كفر و زندقه) به خود ستم كردهاند، همراه با همسران (كفر پيشه) آنان، به همراه آنچه ميپرستيدهاند، جمعآوري كنيد.» (صافات۲۲)
یعنی همانندها و نزدیکان و گروه و یاران بر باطلشان را … سپس میفرماید:
« پس آنان (همگي، اعم از راهبران و پيروان) در عذاب، با يكديگر و مشتركند. (آرى) ما با مجرمان چنين رفتار مىكنيم (چرا كه) وقتي كه بدانان گفته ميشد: جز خدا معبودي نيست، تکبر میورزیدند (و خويشتن را بالاتر از آن ميديدند كه يكتاپرستي را بپذيرند).»
(صافات۳۳ تا ۳۵)
پس ای بنده خدا، از کلمه توحید روی مگردان و در اثبات و نفی آن کوتاهی نکن و در برابر پیروی از حق استکبار نکن و بر یاری طواغیت اصرار نداشته باش، چون به هلاک میروی. سپس بدان که خداوند این توحید خالص را ضمانت کرده و برای بندگانش برگزیده است و فقط آن را قبول میکند و هرکس غیر آن را بیاورد از زیان کاران است.
خداوند میفرماید:
« و ابراهيم فرزندان خود را به اين آئين سفارش كرد، و يعقوب (نوه او نيز چنين كرد. هر كدام به فرزندان خويش گفتند:) اي فرزندان من! خداوند، آئين (توحيدي اسلام) را براي شما برگزيده است. (پس به ما قول بدهيد كه يك لحظه هم از آن دوري نكنيد) و نميريد جز اين كه مسلمان باشيد.» (بقره۱۳۲)
« بيگمان دين (حق و پسنديده) در پيشگاه خدا اسلام است» (آل عمران۱۹)
« و كسي كه غير از (آئين و شريعت) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نميشود، و او در آخرت از زمره زيانكاران خواهد بود.» ( آل عمران۸۵)
و گمان نکن که لفظ دین فقط بر یهود و نصاری دلالت دارد بلکه هر منهج و قانونی غیر از اسلام دین است و برائت و دوری از آن و کفر به آن واجب است. خداوند به ما امر میکند که به هر کافری بگوییم:
«بگو اى كافران! آنچه را كه شما (بجز خدا) ميپرستيد، من نميپرستم. و شما نيز نميپرستيد آنچه را كه من ميپرستم. همچنين نه من به گونه شما پرستش را انجام ميدهم. و نه شما به گونه من پرستش را انجام ميدهيد. آئين خودتان براي خودتان، و آئين خودم براي خودم!» (الكافرون ١ تا ٦)
پس کمونیسم و سوسیالیسم و بعثیگری و … دینهایی ضد اسلام هستند و دموکراسی نیز دین است. حالا ما این دین جدید و اختراع شده را که بسیاری از مردم حتی به نام مسلمان، گرفتار آن شدهاند، بیان میکنیم، تا بدانی که آن راهی است، از راه هایی که بر سر هر کدام شیطانی وجود دارد که به سوی آن دعوت میکند و اگر از آن دور شویی از آتش جهنم رهایی مییابی.
این یک یادآوری است برای مؤمنان و آگاهی است برای غافلان و اتمام حجتی است بر معاندان و عذری است به درگاه پروردگار جهانیان.
فصل:
دموکراسی یک دین تازهی کفری است و اهل آن، اربابی مشرع و پیروی کنندههای آنها، عبادتکنندههای آنها هستند.
بدان که اصل این لفظ کثیف، یونانی است و مختصر دو کلمه «دیموس» به معنی ملت و «کراتوس» به معنی حکم یا سلطه و یا تشریع است. یعنی دموکراسی، حکم ملت، یا سلطه و یا تشریع ملت است.
این بزرگترین خصوصیت دموکراسی است که شدیدترین تناقض را با اسلام دارد، چون همانطور که قبلاً گفته شد، بزرگترین اصل که خداوند به خاطر آن مخلوقات را آفریده است، یکتا پرستی و دوری از عبادت غیر اوست. و اطاعت در تشریع از عبادات است، پس نباید برای غیر او باشد.
فرقی ندارد، آیا واقعاً دموکراسی باشد و مردم بر مردم تشریع کنند، یا مثل امروزه افرادی که ثروتمندتر هستند، یا دارای وسائل ارتباطی یا اعضای پارلمان بیشتری هستند، بر مردم تشریع کنند یا حکومت، خود شاه بر مردم باشد که هر وقت خواست، حکم دموکراسی را رد کند؛ همه اینها شرک است.
دموکراسی با تمام نوعهایش، کفر به خدا و شرک به پروردگار آسمانها و زمین و متناقض با دین توحید و پیامبران است.
به چند دلیل:
اولاً: چون تشریع یک عده و یا حکم یک طاغوت است و حکم خدا نیست و چون خداوند، پیامبر را به حکمی که نازل کرده، امر میکند و او را از پیروی هر امت یا ملت یا عدهای نهی میکند، و او را از این برحذر میدارد که حتی در یکی از احکام از آنها پیروی کند. خداوند میفرماید:
« و (به تو اي پيغمبر فرمان ميدهيم به اين كه) در ميان آنان طبق چيزي حكم كن كه خدا بر تو نازل كرده است، و از اميال و آرزوهاي ايشان پيروي مكن، و از آنان برحذر باش كه (با كذب و حقپوشي و خيانت و غرضورزي) تو را از برخي چيزهائي كه خدا بر تو نازل كرده است به دور و منحرف نكنند (و احكامي را پايمال هوي و هوس باطل خود نسازند).» (مائده ۴۹)
این دین توحید واسلام است.
اما عابدان دموکراسی میگویند: بین آنها با آنچه مردم راضی هستند حکم کن و از خواهشهای آنها پیروی کن و دوری کن از اینکه از بعضی چیزهایی که آنها میخواهند خودداری کنی. اینچنین میگویند و این کفر آشکار و شرک صریح است، حتی از این کثیفترند، و اگر از زبان حالشان بپرسی میگویند: بین آنها به آنچه طاغوت و همراهانشان میخواهد حکم کن و هیچ قانون و دستوری نباید تشریع شود مگر بعد از موافقت و تصدیق او.
دوماً: چون موافق قانون است، نه موافق شرع خدا. حکم قانون پیش آنها از حکم خدا مقدستر و با هیبتتر است، و ممکن نیست قانونی موافق شرع خدا باشد مگر اینکه موافق رأی آن عده باشد، اگر در شک هستید از خود آنها در این رابطه بپرسید.
خداوند میفرماید:
« و اگر در چيزي اختلاف داشتيد (و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پيغمبر او (با رجوع به سنّت نبوي) برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آن را بدانيد. چرا كه خدا قرآن را نازل، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است. بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و خوش فرجامتر است.» (نساء۵۹)
و دین دموکراسی میگوید: « اگر در چیزی دچار اختلاف شدید، آن را به ملت و مجلس و پادشاهِ موافق دستور و قانونِ گذاشته شده باز گردانید.»
« واي بر شما! و واي بر چيزهائي كه به جاي خدا ميپرستيد! آيا نميفهميد (كه از اين معبودان باطل كاري ساخته نيست و شايسته پرستش نيستند؟).» (انبیاء۶۷)
و اگر آن عده بخواهند به روش دموکراسی و مجلسِ قانون گذاری، به شرع خدا حکم کنند، (اگر طاغوت نگذارد)، نمیتوانند، مگر بوسیله دستور و قانون، که کتاب دموکراسی مقدس یا تورات و انجیل تحریف شده آنهاست.
سوم: دموکراسی ثمره علمانیت کثیف است و غیر شریعت آن را بنیان گذاشته است. چون علمانیت، مذهب کفریی است که نابودی دین یا جدایی آن را از حکومت میخواهد.
و دموکراسی، حکم ملّت یا حکم طاغوت است و حکم خدا و موافق شرع خدا نیست، تا وقتی که موافق دستور (قانون) یا هوای ملت و یا قبل از همه، میل طاغوت و فرماندهان او باشد.
به همین خاطر، اگر همه ملت به طاغوت یا ارباب دموکراسی بگویند: میخواهیم حکم به آنچه خدا نازل کرده پیاده شود و هیچ کس حق تشریع نداشته باشد و حدود اجرا شود و حجاب الزامی و از زنا و فجور و لواط منع شود… فوراً میگویند این ناقض دمکراسی و آزادی است.
پس این است دین دموکراسی. آزادی از دین خدا و شرع او و تجاوز از حدود او… اما قانون در دموکراسی کثیف آنها مقدس و محفوظ است و تجاوزگران و مخالفان و ناقضان قانون مجازات میشوند.
پس نابودی برای شما. نابودی برای شما…تا زبان خسته شود.
پس دمکراسی ـ ای برادر و خواهر موحد ـ دینی غیر از دین خداست. حکم طاغوت است و حکم و شریعت خدا نیست. شریعت کسانی است که هر کدام سعی میکنند در آن بیشتر شریک خدا باشند و پیش آنها مقدم بر شرع خداست.
و حتی اگر کسی هم تشریع نکند و با انتخابات نیز انتخاب نشده باشد، چون با مشرکان، در دین دموکراسی جمع شده است و قبول کرده که تشریع از آن وی باشد و تسلط او بالاتر از تسلط خداوند باشد، کافر است.
در دین دموکراسی، ملّت نمایندههایی از هر شهر یا طائفهای انتخاب میکنند، تا ارباب باشند وطبق خواستههای آنها تشریع کنند، اما همچنانکه گفتیم در چارچوب قانون. پس هر کس معبود و مشرع خود را با فکر و ایدئولوژی خود، یا از قبیله و حزب خود، انتخاب میکند.
«شايد آنان انبازها و معبودهائي دارند كه براي ايشان ديني را پديد آوردهاند كه خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بيخبر است؟) اگر اين سخنِ قاطعانه و داورانه (خدا، مبني بر مهلت كافران و تأخير قيامت تا وقت معيّن آن) نبود، ميانشان (با اهلاك كافران و ابقاء مؤمنان) داوري ميگرديد (و دستور عذاب دنيوي يا اخروي صادر ميگشت و مجالي به كافران نميداد. در عين حال آنان نبايد اين حقيقت را فراموش كنند كه) قطعاً ستمگران عذاب دردناكي دارند.» (شوری۲۱)
پس آن نمایندگان در حقیقت، بتهای منصوب و معبود در معبدهایشان (پارلمان) هستند که خود و معبودانشان دارای دین دموکراسی هستند و همه، حکمشان را پیش آن دین میبرند و موافق آن قانون میگذارند و قبل از همه، بت بزرگشان (پادشاه) آن را رد یا قبول میکند.
ای برادران و خواهران موحد؛ این حقیقت دموکراسی است. دین طاغوت، نه دین خدا و دینداری مشرکان، نه دینداری پیامبران. و شرع ارباب و معبود های متفرق، نه شرع خدای تنهای چیرهگر.
« آيا خدايان گوناگون بهترند يا خداي يگانه چيره (بر همه چيز و كس)؟ اين معبودهائي كه غير از خدا ميپرستيد، چيزي جز اسمهائي (بيمسمّي) نيست كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد. خداوند حجّت و برهاني براي (خدا ناميدن) آنها نازل نكرده است ( و وحي و پيامي براي معبود بودن آنها ارسال ننموده است).» (یوسف ۴۰ و۳۹)
«آيا معبود (برحقي) با خدا هست؟ خدا فراتر و برتر از اين چيزهائي است كه شريك او ميگردانند.» (نمل۶۳)
پس ای بندهی خدا، خودت اختیار کن، یا دین خدا و شرع پاکش و چراغ نورانی و راه راستش… یا دین دموکراسی و شرک و کفر و راه کج و مسدود آن … یا حکم خدای تنهای چیرهگر… یا حکم طاغوت …
« هدايت و كمال از گمراهي و ضلال مشخّص شده است، بنابراين كسي كه از طاغوت (شيطان و بتها و معبودهاي پوشالي و هر موجودي كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرماني كند و به خدا ايمان بياورد، به محكمترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت ميرهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است.» (بقره۲۵۶)
« و بگو: حق (همان چيزي است كه) از سوي پروردگارتان (آمده) است (و من آن را با خود آوردهام و برنامه من و همه مؤمنان است) پس هركس كه ميخواهد (بدان) ايمان بياورد و هركس ميخواهد (بدان) كافر شود. ما براي ستمگران آتشي آماده كردهايم كه (از هر طرف ايشان را احاطه ميكند و) سراپرده آن، آنان را در بر ميگيرد» (کهف۲۹)
« آيا جز دين خدا را ميجويند (كه اسلام است)؟ ولي آنان كه در آسمانها و زمينند از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر او تسليمند و به سوي او بازگردانده ميشوند. بگو: ايمان داريم به خدا و بدانچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (يعني فرزندان و نوادگان دوازدهگانه يعقوب) نازل شده است، و بدانچه به موسي و عيسي و سائر پيغمبران از سوي پروردگارشان داده شده است. ميان هيچ يك از پيغمبرانش (در ايمان بديشان) تفاوت نميگذاريم و ما (بدين وسيله) خالصانه و خاشعانه تسليم اوئيم. و كسي كه غير از (آئين و شريعت) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نميشود، و او در آخرت از زمره زيانكاران خواهد بود.»
(آلعمران ۸۳ تا ۸۵)
فصل:
* رد شبههها و اباطیلی که دین دموکراسی را جایز می داند.
خداوند میفرماید:
« او است كه كتاب (قرآن) را بر تو نازل كرده است. بخشي از آن، آيههاي «مُحْكَمَات» است (و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند، و بخشي از آن آيههاي «مُتَشَابِهَات» است، (و معاني دقيقي دارند و احتمالات مختلفي در آنها ميرود). و امّا كساني كه در دلهايشان كژي است (و گريز از حق، زواياي وجودشان را فرا گرفته است) براي فتنهانگيزي و تأويل (نادرست) به دنبال متشابهات ميافتند. در حالي كه تأويل (درست) آنها را جز خدا و راسخان (و ثابتقدمان) در دانش، کسی نميداند. (اين چنين وارستگان و فرزانگاني) ميگويند: ما به همه آنها ايمان داريم (و در پرتو دانش ميدانيم كه محكمات و متشابهات) همه از سوي خداي ما است. و (اين را) جز صاحبان عقل (سليمي كه از هوي و هوس فرمان نميبرند، نميدانند و) متذكّر نميشوند. (چنين فرزانگان خردمندي ميگويند:) پروردگارا! دلهاي ما را (از راه حق) منحرف مگردان بعد از آن كه ما را (حلاوت هدايت چشانده و به سوي حقيقت) رهنمود نمودهاي، و از جانب خود رحمتي به ما عطاء كن. بيگمان بخشايشگر توئي تو.» (آل عمران: ۷ تا ۸)
خداوند در این آیات برای ما بیان میکند که مردم در مورد شرع وی دو دستهاند:
۱-اهل علم و ثبوت: آن را میگیرند و کلاً به آن ایمان میآورند، عام را به مختص آن و مطلق را به مقید آن و عمل را به مبین آن ربط میدهند و هر مفهوم مشکلی را به مادر آن از اصول محکم و روشن و قواعد راسخ که دلیل شرعی دارد، باز میگردانند.
۲-اهل گمراهی: از متشابه پیروی میکنند، آن را میگیرند و به خاطر این فتنهانگیزی خوشحالند و از آیهی محکم و مبین و مفسر آن اعراض میکنند.
و در اینجا، در باب دموکراسی و مجالس نمایندگی شرکی و امثال آن، بعضی راه اهل گمراهی را میروند و بعضی انفاقات و شبهات را به تنهایی میگیرند، بدون اینکه آن را به مقید و مبین و مفسر آن، از قواعد و اصول دین ربط دهند، تا حق را با باطل و نور را با تاریکی درآمیزند.
سکولاریسم ودموکراسی یک دین است. ( ۲ )
به قلم : ابو محمد عاصم
مترجم : عبدالله محمّدی
ارائه دهنده :احسان هورامی [دانشجوی علوم سیاسی ]
لذا ما در اینجا مشهور ترین شبههها را در این باب میآوریم و به یاری آن بخشنده شکست دهنده احزاب، آن شبههها را رد می کنیم.
شبهه اول :
کار کردن یوسف u پیش پادشاه مصر و جواب آن:
بدان که برای این شبهه، دلیل های بیهوده ای دارند:
میگویند: مگر یوسف وزیر پادشاه کافری نشد که حکم به غیر ما انزل الله میکرد؟ پس مشارکت در حکومتهای کافر و رفتن به مجلس و پارلمان درست است. به توفیق خدا میگوییم که:
اولاً: این دلیل آوردن باطل است، چون پارلمانهای شرکی، بر دینی غیر از دین خدا (دموکراسی) پایبند است که تشریع و حلال کردن و حرام کردن در آن به دست ملت است.
و خداوند میفرماید:
« و كسي كه غير از (آئين و شريعت) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نميشود، و او در آخرت از زمره زيانكاران خواهد بود.» (آلعمران ۸۵)
پس آیا کسی میتواند بگوید: دین یوسف غیر اسلام یا غیر دین پدران موحّدش بوده است یا موافق غیر اسلام تشریع کرده است، همچ