جدا بودن مردم غرب ایران زمین (شکاک ،سوران ، هورامی و… ) از سکولارهای مرتد کردستان
به قلم : ابوسلیمان هورامی
مناطق مناطق شکاک ،سوران و هورامی نشین در ایران به صورت عمده در چند منطقه غرب ایران ساکن اند.
۱- منطقه کرماشان اولین نقطه ای که در دوران سلجوقی رسماً کردستان نامیده شد
۲- منطقه ایلام
۳- منطقه اردلان
۴- منطقه مکریان و سرزمین شکاکها
که در کل می توان آن ها را به کردها و هورامی های اهل سنت و کردها و هورامی های شیعه مذهب (با تمام شاخه ها و فرقه ها) تقسیم نمود. در برخورد با مرتدین از اهل سنت نیز این دو جناح کاملاً متمایز واکنشی کاملاً متمایز و متناسب با عقایدشان انجام دادند. به سخن دیگر کردهای شیعه مذهب چه در ایران و چه در عراق هرگز به خاطر نژادشان عقیده اشان را زیر پا ننهاده اند و حاضر بوده اند در ایران با فارس، ترک و… شیعه مذهب و در عراق نیز با اعراب شیعه مذهب جهت پیروی از دستورات دین شان متحد شوند اما هرگز در تاریخ دیده نشده روزی از روزها همین کردهای شیعه مذهب علیه حکومت های هم مذهب شان با کردهای سنی مذهب و یا حتی با مرتدین از میان سنی ها متحد شوند.
کردستان شیعی مذهب و یارستان علی الهی یعنی کرمانشاه، ایلام و بخش هایی از استان کردستان کنونی یعنی بیجار، قروه و شاهین دژ حتی به صورت جزیی در هر دو دوره سال ها ۲۰ و ۱۳۵۷ با حرکت های سکولارهای موجود همراهی نداشتند. در میان کادر حزب ها هم هرگز پستی از جانب آن ها اشغال نشد. هر چند که اکثریت کردهای موجود در ایران شیعه مذهبند.واین در حالی است که در زمان حمله روسها وقیام سنجر خان نرانی رحمه الله تمام مردم غرب ایران زمین اعم از سنی ،شیعه ویارسانی زیر پرچم وی متحدا بر روسها چیره شدند.
از طرف دیگر کردستان و هورامان اهل سنت نیز به شهادت انتخابات شورای شهر سنندج در اوایل انقلاب ۵۷ و نیز واکنش آن ها در برخورد با قاضی محمد مرتد و اعدام وی و همراهانش و هزاران کشته ای که در برخورد با سکولارها فدا نموده و نیز عدم همکاری آشکار سرزمین اردلان که شامل سنندج و توابع آن می شود و منطقه شکاکها که تا الان نیز بزرگترین نیروی مسلح علیه مرتدین سکولار به شمار می رود خود دلیل آشکاری ست بر این واقعیت که این حرکت نامبارک سکولارهای مرتد تنها عده ی محدودی از مردم منطقه مکریان با لهجه ی سورانی را در بر می گرفت.
اما دروغ بافی مرتدین و از خود بافتن و به نام ملت کرد و حتی هورامی صحبت کردن خیانت فاحشی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد و می توان فهمید که به کار بردن مفهومی به نام قیام کرد یا جنبش کرد یا هورامی که نشانگر خواسته های همه ی کردها و هورامی های ایران و یا حتی کردها و هورامی های اهل سنت باشد، شعاری است پوچ و بی ارزش که حتی خود سکولارهای مرتد هم به آن اعتقادی ندارند اما جهت فریب جوانان آرمان گرای خیال باف و قربانی کردن شان در راه اهداف کثیف شان آن را با زرق و برق زیادی پرورده کرده و با آب و تاب ویژه ای بیانش می کنند هر چند که می دانند در صورت عدم وجود قهر و زور قادر نبوده و نخواهند بود که بر ملتی ناراضی مسلط و چیره شوند.
زمانی که در جامعه ای آمار محققین متعهد و به خصوص در سرزمین های مسلمان نشین آمار آن ها پایین باشد و رسانه های فرهنگی از قبیل کتاب، روزنامه، تلویزیون، شبکه های ماهواره ای و یا پایگاه های اینترنتی و… در اختیار دشمنان دین و ملت قرار بگیرد خیلی راحت خائنین، دزدان، مردم فروشان، خون آشامان سیری ناپذیر و قاتلین حرفه ای به عنوان قهرمانان، فداییان ملت، حامیان منافع مادی و معنوی مردم و… به مردم شناسانده می شوند. امری که نزدیک به یک قرن است در کردستان و هورامان به شدت غیر قابل تصوری در حال گسترش و پیشرفت بوده است.
به عنوان مثال زمانی که یک مردم فروش خود باخته ای چون صدر قاضی که در رسانه های مرتدین به عنوان یک قهرمان شناسانده شده و این دزد شریک قافله از یک راهزن در برابر حکومت مرکزی و علیه مردم هم زبانش حمایت می کند. مردم بی پناه تصمیم می گیرند خشم خود را و اوج بی پناهی خود را به حکومت فاسدی اعلام می دارند که شاید از دست فاسدتری نجات یابند که تا حد زیادی هم متوسل به تملق و چاپلوسی و حتی فریب می گردند.
« دفاع صدر قاضی از محمد رشید که در منطقه مسئول غارت و تجاوز به اموال مردم و نابودی مزارع و آبادی های منطقه بود انعکاس ناخوشایندی در منطقه بر جای گذاشت. اهالی تیلکو که نگران قدرت یافتن محمد رشید به خاطر حمایت صدر قاضی از او بودند طی تلگرافی در مورخ ۱۶/۲/۱۳۲۳ خطاب به مجلس شورای ملی، نخست وزیر، وزیر جنگ، وزارت کشور و ستاد ارتش و نیز روزنامه های اطلاعات، کیهان، نهضت ملی، یزدان و هم چنین تعدادی از نمایندگان از جمله دکتر محمد مصدق، فرج الله آصف و تعداد دیگری از نمایندگان چنین به اظهار نگرانی پرداختند:
صدر قاضی هیچ گونه سمتی از طرف ما ندارد و ما مردم تیلکو که به شهادت سوابق و مال خود را در راه نیات دولت فدا کرده و می کنیم از اظهارات این مرد هرج و مرج طلب متنفریم. تمام مقصود و منظور این شخص تقویت اشرار و ضعیف کردن نیروی دولت است… این ها می خواهند عملاً به مردم حالی کنند که شرارت و طغیان بهتر از اطاعت و فرمانبرداری است و دولت از کسی طرفداری می کند که شرور و دزد و مردم آزار باشد… اگر مجلس و دولت گوش به این لاطائلات بدهند بندگان نیز ناچاریم خود را به صورت محمد رشید بانه در آوریم تا دولت از ما طرفداری کند از اولیای امور استدعا می شود بیش از این موجبات تقویت محمد رشید بانه که یک نفر اجنبی است و حق دخالت در کارهای این منطقه را ندارد فراهم ندارد».[۱]
در سنندج آیت الله مردوخ کردستانی که آوازه ای در میان مردم منطقه داشت از مخالفین آشکار قاضی محمد و جمهوری خود خوانده ی وی بود، ملا صدیق پیش نماز مسجد عباسی آقا در مهاباد نیز از بیدادگران مردم در برابر توطئه های قاضی مرتد و همراهانش بود و هم چنین ملا محمد دربکی و شیخ عبدالرحیم باقروند از فعالان و مخالفین سکولارهای مرتد و دار و دسته ی قاضی محمد مرتد به شمار می رفتند. فتوای ملا خلیل علیه کشف حجاب رضا خانی و اعلام ارتداد قاضی و همراهانش نیز اجماعی از علمای آن عصر را دال بر مرتد بودن سکولارها تکمیل و تایید نمود.
مفهوم عملی و عمومی بودن درخواست کل مردم منطقه را می توان در تنها گذاشتن قاضی محمد و همراهانش و درخواست اعدام وی از دولت و تهدید دولت به این که اگر وی و همراهانش را اعدام نکند مردم خود شورش خواهند کرد دریافت امری که تمامی مرتدین سکولار سعی در پوشانیدن آن را دارند.
مردم منطقه مکریان و به خصوص مردم مسلمان و غیر مزدور مهاباد و اطراف آن با وجود آن که روس های کمونیست برای قاضی و همراهان مرتدش چتر حمایتی پهن کرده بودند و هنوز زمان فروش آن ها به دولت مرکزی ایران فرا نرسیده بود باز به شیوه های مختلفی جدا بودن از مرتدین را اعلام می نمودند و دلایل عملی هم برای این جدایی وجود داشت چون قتل و عام شهر مهاباد توسط روس ها که در آن ۵۰۰۰ پنج هزار نفر مسلمان مهابادی به شهادت رسیده بودند که قاضی فتاح نیز از جمله شهداء به شمار می رفت. هم چنین فتوای ملا خلیل مبنی بر کافر و مرتد شدن قاضی محمد و همراهان مرتدش.
این ها هر چند کل اسباب جدایی مردم از مرتدین به شمار نمی روند اما از علل این جدایی می باشند ما هرگز نباید فراموش کنیم که مردم منطقه مسلمان و تابع قرآن و سنت صحیح بر فهم امامان سلف صالح اسلام می باشند و اگر زمانی مرتدی با علم کردن علمایان مرتد و فاسد دینی چون قاضی محمد و شیخ عزالدین اهداف پلیدشان را در پشت صحنه به مرحله اجرا در می آورند اما به محض آگاهی و بیداری فریب خوردگان این ها نیز به صف مردم مسلمان برگشته اند و هرگز پذیرش خفت و پستی را ننموده اند مگر آن عده ای که خداوند بر دل هایشان قفل نهاده و مفسدینی هستند که لیاقت شان بیشتر از خفت و خواری نیست.
به عنوان مثال در همان زمان اعلام مرتد بودن قاضی و همراهانش و اعمال جنایتکارانه ی مزدوران حلقه به گوشش در سردشت جمع صد نفری از اهالی به همراه عشایر علیه دموکرات ها وارد عمل می شوند که قاضی مرتد طی تلگراف ۹/۹/۲۵ نگرانی خود را به دولت مرکزی ایران اعلام می دارد. شکاکها و هر کی ها در مناطق اطراف ارومیه و تبریز آماده حمله و تصرف مهاباد می شوند. منگورها و منطقه ترگه ور و مرگه ور و… از همان روز اول اعلام آمادگی جهت انهدام حکومت مرتدین وطن فروش مردم فروش کرده بودند.
منطقه اردلان و کرمانشاه، گروس و ایلام و هم، چنان چه گفته شد، هرگز با سکولارهای مرتد هماهنگ نشدند؛ قاضی مرتد هم هرگز در منطقه اردلان به مرکزیت سنندج و کرمانشاه و ایلام به عنوان مهمترین کانون های شهری و پرجمعیت ترین مناطق کرد و هورامی نشین نتوانست حامی پیدا کند. و حوزه ی فعالیتش تنها بر عده ی معدودی از مردم بی پناه شهر کوچک مهاباد آن هم با زور اسلحه و حمایت کمونیست های شوروی بود.
در همین انقلاب ۵۷ نیز با وجود نفوذ نظامی و سلطه رعب و وحشت مرتدین در سنندج باز دیدیم که کردها و اورامی های سنی مذهب به همراه کرمانشاه و ایلام شیعه مذهب، ساختن و کنار آمدن با مذهب خود را بر مرتدین آشوبگر جنایت پیشه ترجیح دادند.
روزولت هم علت عدم هماهنگی منطقه اردلان و کرمانشاه را پس از دیدار و گفتگو با قاضی مرتد و طی سفری به این مناطق چنین تشریح می کند:
مردم آن منطقه [سنندج به سمت کرمانشاه] از نظر نژادی کرد بودند ولی بر خلاف کردهای مناطق شمالی شیعه بودند و ظاهراً بیش از آن با محیط سازگار شده بودند که بتوانند علاقه ای به ناسیونالیسم کردی نشان دهند».[۲]
روزولت طبیعی است که با اندیشه های سکولاریستی و کاپیتالیستی سراسر مادی گرایانه ی خود نتواند عامل دین را ببیند و سعی در پوشانیدن این عامل اساسی تحت عنوان سازگاری با محیط بنماید چون ما قبلاً یادآور شدیم که شیعه هرگز به خاطر هیچ چیزی علیه مذهب خودش متحد نمی شود مگر برگشتگان از تشیع که حساب آن ها جداست و در میان اهل سنت سنندج و منطقه اردلان هم قطعاً آگاهانی از نظر سواد و علم هم از نظر تجربه وجود داشتند که نه خود حاضر به انجام خیانت و ارتداد و دین فروشی و وطن فروشی بودند و نه این که حاضر بودند در برابر این پدیده ی شوم ارتداد و خیانت ساکت بنشینند و مردم را در سرگردانی بگذارند. در این رابطه مصاحبه ی عرفان رهنمون مرتد با حسن زاده دبیر کل حزب دمکرات در فروردین ماه ۱۳۸۲ می تواند شاهدی مزید بر آن چه گفته شد باشد آن جا که می گوید:
« من بسیار جسورانه اعتراف می کنم که آن زمان حزب دمکرات کردستان در سنندج فعال نبود در ابتدای قیام در روزهای پس از قیام دمکرات در آن جا حضور چشمگیری نداشت».
در همین مصاحبه در مورد عدم علاقمندی و عدم پیوستن مردم به مرتدین در ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ ایران حسن زاده مرتد می گوید: با این که آن زمان ما در سنندج (پایگاه اصلی کردهای سنی) دارای تشکیلات بودیم و حتی عضو دفتر سیاسی ما آن جا بود، لیکن نتوانستیم پیشرفت چشمگیری داشته باشیم.
رقم کشته شده های سنی مذهبی که توسط احزاب مرتد در شهرهای سنی نشین کشته اند خود نمایانگر میزان تنفر عمومی از مرتدین و مؤید تمام آن چه گفته شد می باشد به عنوان مثال:
در شهر سنندج ۵۵۸ نفر توسط مرتدین سکولار به قتل رسیدند در شهرستان مریوان ۳۳۱ نفر در سقز ۲۲۳ نفر در سردشت ۲۲۱ نفر و… و به همین ترتیب در تمام سرزمین های سنی نشین هورامان و کردستان در همان اوایل درگیری با مرتدین از مردم قربانی گرفته شد. فقط در دو استان آذربایجان غربی و کردستان و بخش های سنی نشین کرمانشاه هزاران تن از مردم مسلمان کرد و هورامی در رویارویی با احزاب مسلح مرتد کرد و متحدین شان کشته و یا ترور شده اند. آیا این همه کشته دلیل بر جدایی مرتدین از مردم مسلمان و سنی مذهب منطقه نمی باشد؟!
فرهنگیان مسلمان مریوان خیلی جالب و به روز حیله ی مرتدین جدا از مردم را برملا می سازند که در اعتراض به آنان جهت روشن شدن وضع موجود و هشیار کردن مردم در ۷/۳/۵۸ در شماره ۵ نشریه پیکار می آورند:
« هر کس بگوید که مسلمانم از نظر این منافقان، جاش است یا ساواکی، یا خود فروش. اما هرکس با هر سابقه ای ساواکی باشد، رستاخیزی باشد، کُرد فروش باشد، فئودال باشد، قاتل و جنایتکار باشد، همین که از آن ها طرفداری کند، مثل این است که آب توبه بر سرش بریزند، نه تنها پاک و بی گناه می شود بلکه مبارز، مترقی و انقلابی خواهد شد. تازگی ها گویا تعلیمات پارتیزانی راه انداخته اند، چون حنایشان در نزد مردم آگاه شهر رنگی ندارد، دست گدایی به سوی روستاییان دراز می کنند و از آن ها می خواهند علیه دشمنان خیالی مسلح شوند».
اما امروزه با فراگیر شدن رسانه های صوتی و تصویری روستاییان هم جایی برای مرتدین ندارند و روستاییان آگاه تر از همیشه منتظر روزی اند که در آن خداوند رهبر صالحی را برایشان بفرستد که بتوانند با خون خود احکام الهی را در زمین پیاده کرده و انتقام آن همه خیانت و سوء استفاده را از مرتدین بی رحم سنگدل بگیرند. بدون کوچک ترین تردیدی باید گفت که تاریخ یکه تازی های مرتدین به پایان رسیده است و خداوند از میان بندگان مومنش مجاهدین شهادت طلبی را فرستاده که چقدر مرتدین زندگی دنیا را دوست دارند مومنین مجاهد از آن هم بیشتر مشتاق شهادت هستند.
ولله الحمد والمنه
و الله اكبر
ابوسلیمان هورامی
[۱] . ۸۷۸/ن ۵۸۴۳ مورخ ۲۳/۲/۲۳ – کردستان ۲ صفحه ۸۲
[۲] . کوچرا، کریس، جنبش ملی کرد، بحران آذربایجان صفحه ۲۴۶