کاربرد ابزارهای انقلاب واصلاحات در کردستان ایران (۲ ) و اینکه چرا جنگ مسلحانه مذهبی نوعی حماقت و خیانت آشکار است ؟
به قلم : ابوسلیمان هورامی
جهت روشنتر شدن وضع موجودی که سکولاریستها ممکن است برای شریعت گرایان به وجود آورند به ذکر و توضیح مثال ملموسی در این باره می زنیم :
سکولاریستهای گذشته و حال فقط مخالف «اخلاق ورفتارعقیدتی » رسول الله صلی الله علیه و سلم بوده و هستند که ناشی از دستورات و قوانینی است که شریعت جهت تکمیل و هدایت مطلوب این فضایل ، بر بندگان خود واجب گردانده است ؛ و قاطعانه حاضرند به هر قیمتی جلو آنرا بگیرند .اما واکنش رسول الله صلی الله علیه و سلم در برابر مقام رهبریت جامعه و ثروت و لذتهای آن در این جواب کوبنده ی تمام مخلصین خلاصه می گردید که :
« قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ » (انعام / ۱۶۲ – ۱۶۳)
بگو نماز، عبادت، زیستن ومردن من از آن خداست که پروردگار جهانیان است. خدا را هیچ شریکی نیست و به همین دستور داده شدهام و من اولین مسلمان هستم.
بدین ترتیب می آموزیم که « عقیده ، اخلاق و رفتار عقیدتی » باید برای همگان ، روشن ، واضح و نیز قاطع باشد و سازش و کوتاه آمدن در آن راهی ندارد ؛ بنابراین، رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشنهاد آنها را نپذیرفت و در جواب سکولاریستهای قریش فرمود : «آنچه شما در مورد من میپندارید، اشتباه است؛ چرا که در قبال چیزی که برایتان آوردهام، خواهان مال و یا کسب مقام و شرافتی نیستم و یا قصد پادشاهی و فرمانروایی بر شما را ندارم؛ بلکه خدا مرا به عنوان رسول و پیامآور خود به سوی شما فرستاده است و بر من کتابی نازل فرموده و مرا فرمان داده است تا به شما مژده و بیم دهم. بنابراین، من تنها پیام پروردگارم را به شما میرسانم و شما را اندرز میدهم. اگر آنچه من آوردهام بپذیرید، در دنیا و آخرت خوشبخت خواهید شد و اگر نپذیرید، منتظر دستور خدا میمانم و صبر پیشه میسازم تا خدا میان من و شما داوری نماید.» ( السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۷ – التربیة القیادیه، ج ۱، ص ۳۰۵٫ )
با توجه به همین واقعیتهاست که ، ترمذی از علی بن ابی طالب رضی الله عنه روایت کرده است که ابوجهل ، به عنوان رهبر سکولاریستهای قریش ، خطاب به رسول الله صلی الله علیه و سلم میگفت: ما شخص شما را تکذیب نمیکنیم؛ بلکه چیزهایی را که آوردهاید تکذیب میکنیم! به همین مناسبت، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:
فَإِنَّهُمْ لاَ یُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ. (انعام / ۳۳٫ )
«زیرا که اینان تو را تکذیب نمیکنند، بلکه این ستمکاران در برابر آیات خدا انکار و جُحود میورزند!»
پس رسول الله صلی الله علیه و سلم ، علاوه بر داشتن « اخلاق پسندیده ی عمومی رایج » ، دارای «اخلاق و رفتار عقیدتی خاصی » نیز بوده است که ناشی از دستورات و قوانین شریعت اسلام می باشد ، همچنانکه سکولاریستهای قریش ، یهودیان ، مسیحیان و تمام ادیان اللهی و بشری نیز برای خود دارای اخلاق و رفتار خاص عقیدتی و فکری هستند ؛ و اینها با تکیه بر همین اخلاق و رفتارهای عقیدتی شان بوده است که با تمام توان خود و با قاطعیت هر چه تمامتر کوشیده اند که در برابر اخلاق عقیدتی رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیروانش ایستاده ، مانع ایجاد کرده و از اخلاق عقیدتی خود دفاع و آنرا بر دیگر اخلاقها و رفتارهای عقیدتی که دارای قوانین اجرایی خاصی نیز بوده اند برتری بخشند . جنگ سکولاریستهای قریش ، یهودیان مدینه ، جنگهای صلیبی و تمام جنگهای معاصر سکولاریستهای لیبرال و سوسیالیست بر علیه همدیگر و بر علیه قانون شریعت الله نمونه های بارز این کشمکش دائم میان قوانین مختلف می باشند .
…… وَلا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (البقرة:۲۱۷ )
امام طبری می فرمایند : قال أبو جعفر : يعني تعالى ذكره : ولا يزال مشركو قريش يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم إن قدروا على ذلك ، كما حدثنا ابن حميد قال : حدثنا سلمة قال : حدثني ابن إسحاق قال : حدثني الزهري ويزيد بن رومان عن عروة بن الزبير : ” ولا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم إن استطاعوا ” ، أي : هم مقيمون على أخبث ذلك وأعظمه ، غير تائبين ولا نازعين يعني : على أن يفتنوا المسلمين عن دينهم حتى يردوهم إلى الكفر ، كما كانوا يفعلون بمن قدروا عليه منهم قبل الهجرة .
حدثني محمد بن عمرو قال : حدثنا أبو عاصم قال : حدثنا عيسى عن ابن أبي نجيح عن مجاهد في قول الله عز وجل : ” ولا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم إن استطاعوا ” ، قال : كفار قريش .
و « پیوسته و همیشه » (سکولاریستها) با شما خواهند جنگيد تا اگر بتوانند شما را از دينتان ( قانون شریعت و اخلاق و رفتار عقیدتی تان ) بازگردانند، و هر كه از شما از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، چنين كسانى عملهاى نيكشان در دنيا و آخرت تباه مىشود (در دنيا نيز ذكر خير و دعا و ترحم مردم به واسطه آثار نيكشان تبديل به عكس مىشود) و آنها اهل آتشاند و در آنجا جاودانند
این کشمکش و درگیری پیوسته و همیشه بین سکولاریستها و قانون شریعت تا روز قیامت باقی می ماند ( توجه شود این پیوستگی شامل سکولاریستهاست نه یهود و نصارا ) و تا زمانی که این درگیری و کشمکش وجود دارد جهاد هم وجود دارد و به وقت معینی محدود نشده است ، تا زمانی که باطل و گمراهی و کفر سکولاریستها و غیره وجود دشته باشد جهاد هم باقی است و فضیلت آن بر حسب همه زمانها و مکانها بر جای خود وجود دارد . چنانچه مشاهده نمودیم الله تعالی می فرماید : .. وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ .. . ( سکولاریستها ) « پیوسته و همیشه » با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دین و آئینتان بربگردانند.
با این وجود ، در برابر « قاطعیت و جنگ همیشگی سکولاریستها با قانون شریعت » ، امام مسلم از جابر رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت می کنند که فرمودند : « پیوسته و همیشه » گروهی از امت من بخاطر حق در جنگ و کارزار هستند و تا روز قیامت وجود خواهند داشت . (جابر بن عبدالله رضي الله عنه ميگويد: سمعت رسول الله صلیالله عليه و سلم يقول: لاتزال طائفة من امتي يقاتلون علی الحق ظاهرين إلی يوم القيامة «رواه مسلم »
همچنين از جابر بن سمره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله عليه و سلم روايت است كه فرمود: لن يبرح هذا الدين قياماً يقتلون عليه عصابة من المسلمين حتي تقوم الساعة «رواه مسلم »
از يزيد بن اصم از معاويه بن ابي سفيان از رسول الله صلی الله عليه و سلم نیز روايت است كه فرمود: من يرد الله به خيراً يفقه في الدين ولا تزال عصابة من المسلمين يقاتلون علی الحق، ظاهرين علی من ناوأهم إلی يوم القيامة «رواه مسلم »
همچنین از عمران بن حسين رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله عليه و سلم فرمود: لا تزال طائفة من امتي يقاتلون علي الحق ظاهرين علی من ناوأهم حتی يقاتل آخرهم المسيح الدجال «رواه حاكم في المستدرك و قال هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه» )
در اینجا نوعی « قاطعیت آشکار » را در « اخلاق و رفتار عقیدتی » میان هر دو جبهه ی حق و باطل مشاهده می کنیم ، اما عده ای نا آگاه و سکولار زده برآنند که تنها بر آن بخش از اخلاق و رفتار رسول الله صلی الله علیه و سلم تاکید کنند که جنبه ی عمومی داشته ، و به نحوی ، با وسعت بخشیدن به این بخش ، سعی دارند « اخلاق و رفتار عقیدتی » رسول الله صلی الله علیه و سلم و جبهه ی مقابلش را نادیده گرفته و آنرا از دید عموم پنهان نمایند .
بدین ترتیب با پوشاندن عملی بخشی از شخصیت رسول الله صلی الله علیه و سلم و مخالفینش ، چیز ناقصی را ارائه می دهند که نمی تواند پاسخگوی واقعیتهای موجود در قانون شریعت و حتی سیره ی رسول الله صلی الله علیه و سلم و کارنامه ی سیاه دشمنان قانون شریعت در طول تاریخ نیز باشد .
بر این اساس ، الله جل جلاله ، رسول الله صلی الله علیه و سلم را با قوانین و دستورات خاص خودش تربیت کرده بود و در تربیت همه جانبه ی رفتار ایشان نیکو عمل فرموده بود، تا جایی که در مقام ستایش رسول الله صلی الله علیه و سلم ، ایشان را مخاطب قرار داد و فرمود:
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم / ۴٫ )
«و براستی که تو را خُلق و خویی بزرگ و بینظیر است!»
با آنچه که ذکر شد به صورت مختصر می توان حد و مرزهای نرمش – مدارا و قاطعیت و صلابت را به صورت اجمالی در میان مسلمین با همدیگر ، مسلمین و غیر مسلمین ، غیر مسلمین با همدیگر ، و در کل ، تعامل بشریت با همدیگر را مشاهده نمود
نکته ی دیگر اینکه در همان دوره ی مکی که عده ای آنرا بهانه ای برای عدم اعلان توحید کامل و کفر به طاغوت و ولاء و براء و راضی نگه داشتن احساسات کفارسکولار و حتی مرتدین سکولار محلی قرار داده اند ، رسول الله صلی الله علیه و سلم به فرمان الله با قاطعیت هر چه تمامتر و بدون کوچکترین سازش و مداهنه ای سکولاریستهای قریش را با لفظ کافر مورد مخاطب قرار داده و از بکار بردن کلمه ی کافر و جاهل ، نادان و آنچه لیاقتش را دارند ، ابایی نیز ندارد ؛ تا بفهمند که کفر به طاغوت ، ولاء و براء، پایبندی به اصول توحید ، قوانین شریعت و اخلاق و رفتارعقیدتی چیزهایی نیستند که قابل معامله و سازش باشند .
در این زمینه می خوانیم که عده ای از سران سکولار قریش چون وليد بن مغيره ، عاص بن وائل ، حارث بن قيس ، امية بن خلف و … گفتند: اى محمد! تو بيا از آئين ما پيروى كن، ما نيز از آئين تو پيروى مى كنيم، و تو را در تمام امتيازات خود شريك مى سازيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مى كنيم، اگر آئين تو بهتر باشد ما در آن با تو شريك شده ايم، و بهره خود را گرفته ايم، و اگر آئين ما بهتر باشد تو در آئين ما شريك شده و بهره ات را از آن گرفته اى!
در این هنگام سوره ی کافرون به عنوان هفده یا هیجدهمین سوره ی قرآن نازل گردید .این سوره اعلام برائت از شرک و استقلال اخلاق و رفتار عقیدتی مسلمین در همان ابتدای امراست، و علاوه بر این سوره ، الله تعالی به سکولاریستهای قریش می فرمایند :« قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ» (زمر: ۶۴ ( بگو: ای نادانان، آیا به من فرمان میدهید که غیر خدا را بندگی کنم.
سکولاریستهای قریش زمانی که این اندازه قاطعیت رسول الله صلی الله علیه و سلم را مشاهده نمودند به طور کامل ناامید نشدند ، بلکه با کمی عقب نشینی و تنازل ، از رسول الله صلی الله علیه و سلم خواستند که بعضی از قوانین و دستوراتی که آورده است را تعدیل کند و گفتند : « …ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ …» قرآنی جز اين قرآن بياور يا همین قرآن را تغییر بده .
اما باز به رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمان می رسد که با قاطعیت در جوابشان بگوید که : « قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ » ( یونس / ۱۵ ) بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم ; فقط از چیزی که بر من وحی میشود، پیروی میکنم! من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) میترسم .
بدین ترتیب قاطعانه به تمام انس و جن فهمانید که تغییر و تبدیل و کم و زیاد کردن قانون و حکم الله و رفتار عقیدتی خواسته ی سکولاریستهاست ، اما انجام این کار ، خارج از قلمرو اختیارات رسول الله صلی الله علیه و سلم و سایر بندگان است. و هرگونه تحریف و عوض نمودن قانون شریعت الله و دستورات دین و سازگار نمودن آن با خواسته های سکولاریستها و سایر مشرکین گناهى نابخشودنى و در پى دارنده ی عذاب اخروى محسوب می گردد ، و هیچ کس، حتى پیامبران، در صورت سرپیچى از فرمانهاى خدا از عذاب اخروى در امان نیستند ؛ بدین ترتیب پرهیز و دوری کردن از فتنه ای به نام رای اکثریت مردم در برابر قانون شریعت و محور قرار دادن جلب رضایت مردم و اجتناب از سخن گفتن بر وفق و تمایلات و خواسته هاى نفسانى اکثریت آنان، از وظایف مهم و اساسى رهبران و مبلغان دینى می باشد .
اگر دستورات الله مبنی بر عدم مدارا ، سازش و نرمش و فرمان به قاطعیت و ثبات توسط الله نبود ، این سکولاریستها قصد داشتند با تحریک رسول الله صلی الله علیه و سلم ، مبنی بر کنار نهادن پاره ای از دستورات شریعت الله ، جامعه ای به وجود بیاورند که در آن سکولار و مسلمان بتوانند در زیر چتر قانونی ساختگی ، که مورد رضایت همه باشد ، به زندگی مسالمت آمیزی پرداخته و در این صورت با صفات و اخلاق پسندیده ی عمومی ای که رسول الله صلی الله علیه و سلم داشت به عنوان یک دوست بسیار نزدیک و مورد اطمینان با وی صلی الله علیه و سلم برخورد کنند و حتی چنانچه به ابوطالب گفته بودند حاظر بودند رسول الله صلی الله علیه و سلم را به عنوان حاکم خود برگزیده و بهترین زنان را در اختیار وی قرار داده و ثروتمند ترین فردش کنند . اما قرآن سرانجام چنین لغزشی را ، اینچنین وحشتناک ، برای رسول الله صلی الله علیه و سلم توصیف می کند :
وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً * وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ( اسراء / ۷۳-۷۵ )
نزدیک بود آنها تو را (با وسوسههای خود) از آنچه بر تو وحی کردهایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی; و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند! * و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم ، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. * اگر چنین میکردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو میچشاندیم; سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمییافتی!
با این توضیحات و دستورات آشکاری که آمد به نظر شما متقلبین و دین فروشانی که در قالب اخوان المفلسین ( شکل تقلبی و مسخ شده ی جریان مبارک اخوان المسلمین سابق ) و سلفی های آل سعود و ملاهای دولتی که دین و قانون شریعت الله را با فهم سیستم سکولاریستی موجود و حکومتهای مرتد محلی تفسیر و هماهنگ نموده و هرآنچه که با خواسته های دین سکولاریسم و اربابانشان سازگار نباشد را دور می ریزند ، چه جایگاهی می توانند داشته باشند ؟
این واقعیت ثابت سکولاریستها و روش برخورد صحیح با آنها ست اما به وفور و كرات ديده و يا با مطالعه بدون پيرايه و عيني احزاب موجود و يا منهدم شده اسلامي كه شيوة رفورم را در جامعه هاي شبيه زمان سيدنا موسي عليه السلام و يا پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم در پيش گرفته اند آگاهي يافته ايم که براي خواست و اجراي اهداف خود با مسئولين قانون حاكم به مذاكره مي نشينند ، از مذاكره نتيجه اي حاصل نمي گردد، در صورت وجود قدرت و پشتيباني مردمي لاجرم به مراجع ذيصلاح همان قانون اعتراض مي كند و شايد اعتراضش را نيز به گوش همه از جمله تمامي همفكران و حاميان بين المللي قانون حاكم برساند و اگر بيشتر از اين به وي ((اجازه)) داده شد و مجبور به ((عقب نشيني)) از حكم خود نگرديد، اولتيماتوم مي دهد و با ضرب الاجلي با وجود حمايت صد در صد افكار عمومي خواهان عقب نشيني و يا پس گرفتن رأي دولتي و تصويب راي خود مي گردد كه در صورت عدم دفعش با هر وسيله اي در چنين مرحله اي در صورت مخالفت قانون حاكم، دستور اعتصاب را صادر مي كند آنهم اعتصابي كه در چهارچوب قانوني گنجيده و مورد موافقت دولت حاكم قرار گيرد.
(كه در صورت عدم موافقت و اجراي آن شيوه هاي رايج سركوب بخصوص در سرزمينهاي مسلمان نشين مشخص و معلوم است) كه هيچ يك از احزاب اصلاح طلب اسلامي يا به اين مرحله هرگز نرسيده اند و يا در صورت رسيدن به آن هرگز نتوانسته اند به تغيير حتي يكي از پايه هاي اساسي قانون حاكمي كه مغاير قانون الهي هم هست نائل گردند
و حزب در اين غايت مراحل مبارزاتيش در صورت عدم تجزيه و تولد گروههاي راديكال اغلب جوان در بطنش ، ناچار عقب نشيني مي نمايد. زيرا معتقد است كه اين غايت مبارزة ويست و چاره اي جز اين ندارد و هرگونه تعدي از آن منجر به خارج شدن از قانون حاكم و مزاياي آن و يا حبس و اكثراًُ قتل و عامشان مي گردد.
زمانی كه نمي گذارند مبارزه از راه صحيح به پيش برود و مبارزه عليه بسياري از قوانين خط قرمز محسوب گرديده و سد مي گردد در پيش گرفتن چنين روشي به چه معناست؟ اگر قبول داشته باشيم كه عاقبت مبارزات به جدايي از چنين قوانيني منجر مي گردد و اگر باور داشته باشيم كه اسلام كامل را بايد به همان صورتي كه به ما امانت داده شده به صاحبانش يعني مردم رسانيد. چنين احزاب و حتي اتحاديه هايي را كه حاضر نيستند امانتي را كه به آنان سپرده شده است بي كم و كاست پس بدهند نمي توانيم گروههايي واقعاً آگاه منطبق با قرآن و سنت پيامبران بناميم.
انقلاب
انقلاب تغيير اساسي در شخص و قانون اساسی جامعه ، سياست، روابط اجتماعي و اقتصادي و در كليه نهادهاست. ( انقلاب در لغت لاتين بصورت Revolution آمده كه ريشة نجومي دارد و ستاره شناشان تغيير و تحولات جامعه را در نزديكي و اتفاق ستارگان جستجو مي كردند)
چنانكه مي دانيم هيچ انقلاب فردي (دروني) و اجتماعي بدون تحول عميق قلبي، فكري و ايدئولوژيكي ممكن نيست. استكبار و اتراف از يكطرف و مومنين از ديگر سوي هر دو بخاطر خواست دروني و ذات وجود خود مبارزه مي كنند، منتهي تفاوت زندگي ايندو، آنها را در مقابل يكديگر قرار مي دهد. در انقلاب ديني اسلامي (وبطور كلي هر انقلابي كه در خدمت به انسانيت سيرتكاملي خود را پيموده ) بايد تابع قوانين كلي مبارزه تكاملي با در نظر گرفتن شرايط و وضع موجود خود و تابعيت از ويژگيهاي عيني خود، بود.
علل مبارزه و انقلاب در اسلام با وجود جهاد عقیدتی براي پيروان اين مكتب هميشه وجود دارد و در صـورت فراهم شدن زمينه هاي مبارزات مسلحانه اين امر تنها تشديد مي گردد و بس. تنـها محيط مساعد و مطلـوب نيست كه زمينه را بـراي مبارزه مهيـا مي كند بلكه اين خود مؤمن است كه زمينه را بوجود مي آورد و مطلوب مي گرداند. هيچ كس حق ندارد منتظر اين بماند كه مثلاً حكومت جاهليت دچار يك شكست خارجي يا بحران داخلي گرديده و محيط بسرعت مهياي انقلاب فوري و عظيم اجتماعي گردد.
بزرگترين مشكل تحريكات موجود انقلابي جهان اسلام در عدم درك صحيح و عملي تفاوت اساسي ميان انقلاب ديني و انقلاب غير ديني است كه در ((دين)) اسلام اول قيام ارزشهاي انساني عليه ارزشهاي طاغوتي است و بعد قيام دوم ستمكشان است عليه ستمگران.
يكي انقلاب غيرديني، طغيان و واكنش گروه، طبقه و يا جماعتي است عليه طبقه يا جماعتي ديگر كه عمدتاً هدف در اين انقلاب و مبارزه كسب پيروزي و از ميدان بدر كردن حريف است و به هر طريقي و با هر وسيله اي ، اما يقيناً به نسبتهاي مختلف و با شدت و ضعفهاي متغير ميان دو طرف درگير، خصايل و بازدارنده هاي بدور از خواسته هاي سالم فطري انسان- كه انقلاب در واقع بايد عليه آنها صورت گيرد، وجود دارد. يعني هم گروهي كه اقدام به مبارزه كرده بسياري از اين آلودگيها و بازدارنده ها را با خود يدك مي كشد و هم گروهي كه عليه وي مبارزه مي شود .اما بدليل برجسته نمودن و بيش از حد مهم تصور نمودن مسأله اي كه زمينة جرقة انقلاب گرديده، در ذهن گروه عصيان گر، تنها اين ستم شخصي را در طرف مقابل مي بيند و هدفش هم انهدام همين يك مورد است و بس. و هنگامي كه پس از انقلاب به قدرت مي رسد با انهدام مسئله مورد منازعه، خصايل و باز دارنده ها (همچون استبداد ، استثمار، فريب، فساد و …….) كه بدانها دقت كافي نشده بود ارثيه حكومت نوپاي انقلابي مي گردد.
اما در يك انقلاب ديني. اولين مركزي كه مورد تهاجم و حملات شديد متناسب انقلابي قرار مي گيرد. خود شخص است. مبدأ شروع انقلاب درون شخص است نه سطح جامعه. اين زبانه هاي شعله ور طغيان و شورش ابتدا درون شخص را مورد تهاجم قرار مي دهند و اين اولين نطفة خيـزش و تحـول چنين سير تكاملي خود را اعلام مي دارد. آنهم بدليل اينكه در وجود همين فرد خصال و صفات ستمگري همان طاغوت و متجاوزي كه عليه آن به پا خواسته وجود دارد. و با شناخت اين خصال و صفات آگاهانه عليه آنها به پا مي خيزد و اينگونه رذايل را در درون خود مي ميراند. و چنين شخصي است كه با ابزارهاي وجود و بقاي يك قدرت طاغوتي يعني زر و زور و تزوير به نحو شايسته و زيبايي با كمال موفقيت به مبارزه برخاسته و سيـر تكاملـي مبارزه را بدون كوچكترين صدمه و وفقه اي به پيش مي برد.
با درك اين موضوع يك مبارز مجاهد يقين دارد كه عامل اساسي غلبة دشمن بر يك جامعه و ماندگار شدن اثرات طاغوت و جاهليت، وجود معايب و خصلتهاي منفي و آلوده ايست در درون افراد جامعه كه آنرا براي پذيرش ستم و تجاوز طغيانگر مهيا و آماده مي سازد، بدينسان ، انقلاب ديني، ابتدا حركت را از فرد شروع مي كند. ارزشهاي والا و مثبت سركوب شدة انسـاني را عليـه خصـال پست طاغوت روئيده شده اي كه بر ارادة آن فرد چيره شده اند، مي شوراند.
نه اينكه در همان ابتداي امر در سطح جامعه طبقه يا قشر ستم كشيده را عليه قشر ستمگر، يا طبقه اي را عليـه طبقه ديگر و يا ملتي را عليـه ملت ديگـري بشـوراند، كه نمي تواند اثري بنيادي و اساسي براي دوران بعد از پيروزي داشته باشد.
با اين وصف انقلاب اسلامي از خصلت طولاني بودن نيز برخوردار است چون اگر زمان انقلاب طولاني شد انسانها نيز پرورش مي يابند و جهت آمال و تلاش انسان عوض مي شود . در این مورد يكي از بزرگترين و مخلصترين انقلابيون، پس از پيروزي بر طاغوت سکولار حاكم بر جامعه ايران مي فرمايند : ” راستي كاش اول، سالها، با طاغوت دروني در جنگ بوديم، و به جنگ طاغوت بيروني گرفتار نمي شديم ! يا اينكه ، اگر جنگ بيروني را شروع كرديم، كاش سالها كشته مي داديم . جوانانمان در خيابانها كشته مي شدند (البته نه با اين فشار تند)، كاش سالها و سالها شكنجه مي ديديم، اما فقط وقتي بر اين دشمن بيروني غلبه پيدا مي كرديم كه دشمن دروني در كار نبود………..
بدین ترتیب مبارزه و خيزش يك ملت و امتي در جريان قرون و اعصار به ساختماني شبيه است كه رديف به رديف و مرحله به مرحله و آجر به آجر به تكامل و اتمام به پيش مي رود و همانطور كه هر رديفي و هر آجري بر روي رديف و آجر قبل از خود استوار شده و تكيه دارد ، هر يك از مراحل و اتفاقات تاريخي نيز براي اتفاقات بعدي و تكامل و پيروزي نهايي آن اجتماع تكيه گاه و تجربه ايست.
هيچ حركتي در هيچ جامعه اي به پيروزي نمي رسد مگر آنكه اميدها،آرزوها و دردهاي مردم در آن تبلور يابد. اگر برنامه هاي فردي ، اجتماعي ، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بر مبناي يك ايدئولوژي نباشد و اين ايدئولوژي با فطرت صحيح و انساني جامعه و قوم و ملت در تعارض باشد باز هم داشتن اميد موفقيت پس از پيروزي يا انقلاب با هر تغيير ناگهاني و دگرگوني اساسي و كيفي خطاست. برنامه ريزي وارداتي و بيگانه از فطرت سالم انساني جامعه ، هرگز نتوانسته و نمي تواند نيروهاي به پا خاسته را بسيج سازد و بهره وري كافي از كار را ندارد. بديهي است ايجاد اين هم آهنگي براي غالب رهبران انقلابات بسيار مشكل و گاه غير ممكن است، و گاه بسياري از رهبران و روشنفكران اين نياز براي هماهنگي را درك نمي كنند. در نتيجه با توجه به شكست داخلي، دخالت دشمن تشديد مي يابد و انقلابات را دچار شكست مي سازد.
هيچگاه فرمول واحدي كه بدرد انقلاب و همه شرايط و همه اوقات بخورد وجود نخواهد داشت. يك اسلوب معين ممكن است در كشوري پذيرفته شود ولي براي سرزمين ديگري نامناسب باشد. يك اسلوب كه در اوقات و اوضاع و احوال معين درست است ممكن است در شرايط ديگر نادرست باشد. يك اسلوب با شكل مبارزه را تنها هنگامي مي توان بهترين و عاقلانه ترين اسلوب و شكل دانست كه كاملاً ضرورت يك موقعيت مشخص معين را ارضاء مي كند.
هنگامي كه كلاً مناسب شرايطي است كه درآن بكار مي رود. هنگامي كه ممكن مي سازد كه نيروهاي اسلامي مترقي و انقلابي را به سرهمت آورده و آنها را به عمل وا دارد. هنگامي كه يك بهره برداري كامل از نقاط ضعف دشمن را ممكن سازد و بخاطر تمام اين دلايل ، مي تواند بزرگترين موقعيت ها را با در نظر گرفتن تناسب قواي موجود در هر لحظه ممكن سازد………
دگرگونـي در يك سرزمين بايد عمدتا كار خـود آن مردم باشد. هيچكس بجاي او نمي تواند اين كار را انجام دهد. انقلاب در اين اعصار صادراتي نيست بلكه از درون يك جامعه بر اساس خلق و خو و آداب و رسـوم و كلاً فرهنگ و دين مخصـوص به خود آن جامعه مي رويد. براي اينكه اصولاً انقلاب به وقوع بپيوندد بايد شرايط دروني، ذهني و عيني موجود باشد. يعني دگرگوني بايد كاملاً بر اساس واقعيت مشخص موقعيت عيني انقلاب در هر سرزميني بوجود آيد.
معذالك اين امر به هيچ وجه بدان معني نيست كه انقلاب به خودي خود رشد يابد و رسيده گردد. انقلاب بطور يقين هنگامي مي تواند رشد و تكامل يابد كه انقلابيون دست به مبارزة فعال و پيگير زنند. تا زمانيكه انسان فقط سرگرم اين است كه يك موقعيت مساعد پديد آيد بي آنكه دست به مبارزه فعال به منظور تسريع انقلاب زند غير ممكن است نيرو و توان انقلاب رشد يابد . فقط در جريان مبارزة سخت و دشوار است كه نيروهاي انقلابي مي توانند تكامل يافته و نيرومند شوند. هر گاه انسان براي لحظة قاطع انقلاب آماده نشود، هر گاه نيروهاي انقلابي در برابر فشار و سركوب دشمن آمادگي پيدا نكنند، هرگاه آنها در جريان مبارزه اي فعال پيوسته رشد نكنند و تقويت نيابند غير ممكن است انقلاب به پيروزي منجر گردد حتي اگر شرايط عيني نيز وجود داشته باشد.
به بهانه جلوگيري از دادن شهيد و قرباني وتلفات از انقلاب روي گردانيدن در عمل فقط بدين معني است كه ملتها و انسانها موظف شوند برده و بندة هواي خود و مستبدين و ظالمين استثمارگر باقي بمانند. بايد پيوسته وحشيانه ترين و غير قابل تحملترين دردها و شكنجه ها و قرباني هاي بيشماري را تحمل كنند. اين يك قانونمندي است كه تحمل كردن دردهاي موقت مرحلة گذراي انقلابي بمراتب سبكتر و آسانتر از درد مزمن سرطان زاي جامعة پر از ظلم و استبداد بي عدالتي و فقر و محروميت است.
تجربيات گذشته و حال ثابت نموده كه جريان انقلاب اجتماعي همچنان گردش بر روي جادة صاف و مطمئن در روز روشن نيست، اين جريان بدون دشواريهاي طاقت فرسا و موانع و بدون وزش باد از سوي مخالف هم نيست.
در راه انقلاب انواع مشقات و سختيها و ضربات متقابل و مدت زماني شكست و تا حدودي قرباني وجود دارد. موكول نمودن انقلاب به بعد بخاطر اينكه مشكلات بر طرف نشده و به خاطر ترس ازشهادت شايسته كردار يكنفر انقلابي مؤمن و بخصوص يكنفر مسلمان موحد مبارز نيست.
واضح است كه انسان با دست روي دست نهادن نمي تواند دگرگوني ايجاد كند و به جاي توكل جستن به امپرياليستهاي جهانخوار و كشور هاي بزرگ و حتي هم عقيده ، خود بايد دست به كار شود. سرزمينها و مردمان كوچك و مسلمان بر اساس وعدة الهي و تجربيات كنوني انقلابات معاصر جهان مي توانند حتي دشمنان بزرگ را شكست دهند.مولد شرايطي باشند كه بدون ترس از قرباني شدن دلاورانه مبارزه كرده و ((اسلام)) را برنامة مبارزة خود قرار دهند وبا جماعتهاي مردم مسلمان متحد شوند. اين امر يك حقيقت بديهي و آشكار عصر ماست كه به اثبات رسيده است: پس
۱– انقلاب و دگرگوني سرزمینهای مسلمان نشین كنوني ما به اتحاد دائمي نيروهاي انقلابي و مبارز نياز دارد، در واقع به يك جبهه متحد اسلامي نياز هست.
۲- در طول انقلاب ، مبارزان از تمام اشكال مبارزه سياسي ، اقتصادي، فرهنگي،اجتماعي، ايدئولوژيكي و عقيدتي ، نظامي، قانوني و غير قانوني ، مخفي و علني، استفاده كنند.
تاريخ انقلابات گذشته بي هيچ شبهه اي ثابت مي كند كه هر كوششي كه با وسايل سياسي براي حل مسالة اجتماعي در جوامع شبيه سيدنا موسي عليه السلام انجام گرفته به حكومت وحشت انجاميده و اضافه بر ارعاب ووحشت عمومی، همة انقلابها را به كام نيستي فرستاده است. و بزرگترين درسي كه تاريخ استثمار و حاكميت جور و مبارزات اجتماعات تحت ستم بما داده اين است كه دشمن صهيوني-صليبي جز به منافع خاص خودش به هيچ چيز ديگر نمي انديشد و تمامي مواضع مختلف مبني بر جنگ، صلح، آزادي و اختناق را تنها به يك علت اتخاذ مي كند و آن جلب و ابقاي بيشتر منافعش است.
يك انقلاب آزاديبخش مترقي نمي تواند از روحيه انتقام الهام بگيرد و يا با نژاد پرستي تعريف و تحديد شود. اين نژاد پرستي خصيصة دشمن صهيوني-صليبي وي است كه ميل به تسخير و فتح دارد. انقلاب از آغاز كار متوجه تاريخ رنجها و دردها و هدفهاي امت خود مي گردد و شايد بدين دليل باشد كه انقلابات را بايد در متن نظا مهاي محل و قوعشان مطالعه كرد.
حركت و جنبش اسلامي ما، جنبش يك گروه خاص از مردم نيست، بلكه وجدان خروشان امت و ريشه هاي انقلابي آن است. انقلاب اسلامي در مسير تكامل خود گذشته از ((چند جنبه ئي)) و همگاني((و همه جائي شدن)) صفت ((هميشگي بودن )) را هم حائز گرديده است . به اين معني كه مبارزه اسلامي مدتها قبل از شعله ور شدن آتش مبارزات اجتماعي و مبارزات علني مبارزات مسلحانه آغاز مي شود.
در راستاي انقلاب بايد نكات مهم زير را به خاطر سپرد :
۱– از جانب خيـزش : درچه ((زمـان)) و ((تحت چه شرايطـي)) مردم به عمل روي مي آورند؟ آرايش نيروهاي ديني و مذهبي مختلف و ديگر احزاب چگونه است؟
۲– از ديگر سوي: نقاط ضعف و قدرت دشمن كجاست؟ تمهيدات او چيست؟ و چه هدفهائي در سر دارد؟
۳- اين براي انقلاب خطرناك است كه مسلمين را به نبرد قطعي زودتر و يا ديرتر از وقت كشاند. در تحت تمام شرايط مهمترين چيز و اساسي ترين تضمين براي جلوگيري از اشتباه ،درك كامل موقعيت مشخص هم در بررسي سيستماتيك و تحليل عام و هم در كليه تصميمات مربوط به ((عمل)) است.
۴- در ميان انقلابها و زمانها ي عادي ،تفاوتهاي واقعي وجود دارد، انقلابها بويژه در دوران بحراني شان به هيچ چيز ديگري در كرة زمين مانند نيستند.
۵- جهت اجتناب از يك درگيري كلي با تمام دشمنان داخلي و جهاني و تبديل شدن مبارزه به جنگ كاملاً نابرابر و بدور از قوانين مبارزاتي اسلامي، مبارزة مناطق مختلف(ناحيه به جاي كشور با مرزهايش بكار مي رود) بايد با حكمت و تبعيت كامل از دستورات اسلامي در كمال هوشياري و دور انديشي مبارزاتي، ناحيه به ناحيه و منطقه به منطقه در جهت محو كامل جاهليت و رسانيدن توان و قدرت به حد نصاب مورد نياز هماورد طلبي آنچناني با تبعيت كامل از شوري،صورت پذيرد.
باز يادآور مي شويم كه داشتن جهانبيني برتر و ايده هاي مناسب در جامعه اي طبقاتي و ظالم شبيه سيدنا موسي عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم زماني كه كارائي و اعتبارشان به افراد مكتب و خود مكتب برسد و تنها زمينه ساز برتري قدرت و استحكام طبقه حاكمه گرديده ،و زنجيرهاي زيردستان و مستضعفين را مستحكمتر گردانده ،هيچ كه سودي ندارد، بلكه مايه دوام شر و فساد و ظلم بيشتري نيز مي گردد. در نتيجه چاره اي جز برگزيدن يكي از دو راه امامان پيشرومان سيدنا يوسف و يا سيدنا موسي عليه السلام و يا تكميلي پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم وجود ندارد.
با اين ديدگاه مشخص ،مي توان به عمده ديدگاهها و نظامهاي موجود و روشهاي مختلف ارائه شده جهت اداره زندگي بشريت، اشاره كرد.
۱- ليبرال دموكراسي كاپيتاليست غرب (نيز نئوليبرال دمكراتهاي مدعي)
۲- كمونيسم كلاسيك جزمي (اعم از كمونيسم رمانتيك يا دموكراتيك يا ماركسيستی ، ماركس جوان يا پير، تنها يا با فردريك انگلس)
۳- ناسيوناليستي آميخته با يكي از اينها و يا التقاطي از دو روش نامبرده
۴- چپ جديد يا سوسياليستهاي سربرآوده ناشي از شكست و انحراف انقلابات و انديشه هاي جزمي ماركسيستي و كمونيستي.
۵- جهان بيني مذهبي، زيرسلطه موبدان، خاخامها ، پاپها ، مولويان ،برهمنها و…. که التقاطي اند از دين توحيدي و انديشه هاي((قديمي))يا (( جديد)) بشر.
۶- جهان بيني ديني، كه بدون كوچكترين اعلان جنگي، تمامي روشهاي ياد شدة بالا به ستيز با آن برخاسته اند چرا كه اين بيداري براي چهار مورد از موارد ذكر شده، مخالف و حريفي سرسخت و بدون خدشه، نوپا و تازه نفس و با مراجعه به مبدأ آن حريفي شناخته شده ؛ و براي پنجمين مورد رقيبي افشاگر ،بدون ملاحظه و از بين برنده موقعيتهاي ايجاد شده طبقاتي (چه مادي و چه معنوي) به حساب مي آيد. به همین دلیل می بینیم با پیروی از فرمول تز، آنتی تز و سنتز به تولید نوعی تقلبی و مشابه با اصل این جهانبینی دینی پرداختند .
به عنوان مثال در سرزمينهاي مسلمان نشين که بيداري اسلامي ملتها و مبارزه عليه جاهلين در حال شكل گيري بود، جريان سلفيت واقعی با پرورش مجاهدين سلحشور و از خود گذشته و ايجاد جماعتهاي متعدد در سراسر سرزمينهاي مسلمان نشين تهديد جدي و خطرناكي برای سکولاریسم و کل سیستم جاهلیت به حساب آمده است .به همين دليل بايد با چيزي از نوع خودش به جنگ با آن ميرفتند كه هم نام سلفيت را داشته باشد و هم اينكه اهداف آنها را همچون غلام احمد قادياني را بر آورده سازد. اين فراوردهي مسموم نيز طبق معمول تاريخ با همان عنوان توليد گرديد و هم اكنون عربستان سعودي به عنوان يكي از بزرگترين حاميان آمريكا و متحدينش در منطقه پرچم دار اين انديشه موازي انحرافي است كه توانسته با قدرتمادي و زور، تاجرانی در زمينه توحيد و سلفياني را پرورش دهد كه با هر سازي براي اربابانشان به رقص و سما ميپردازند و هم اكنون اکثر حكام ظالم سرزمينهاي مسلمان نشين در فكر نگه داري ، پرورش و پرواربندي آنها ميباشند.
در يك جمع بندي كلي هم اكنون مصر به عنوان علمدار انديشههاي موازي و انحرافي از اخوان المسلمين و ديگر مذاهب اهل سنت و عربستان سعودي به عنوان پرچمدار سلفيت دروغين و انحرافي بعنوان دو قطب خطرناك و مسموم در دنياي اسلام محسوب ميگردند كه مسلمين بايد با احتياط كامل و هوشياري هرچه تمام تر به نقشهها و دامهاي فكري و عقيدتي كه از اين دو منبع مسموم بسته بندي و صادر ميگردند بر خورد نموده و آگاهانه آنها را خنثي نمايند.
اين ترفند ، نقشهي رمزدار و پيچيدهاي نيست كه كسي نتواند آن را بخواند و خوشبختانه مشخصات طائمهي منصوره هم به شيوهاي است كه علاوه بر مسلمين بر كفار نيز مشخص و آشكار است و كسي نمي تواند در عدم شناخت آن عذري داشته باشد چون اگر گفته شود كه در ميان مردمان اين جهان غير از باديه نشينان و جنگليهاي به دور از رسانهها و اطلاعات، كسي آنها را نميشناسد در حقيقت مخالف حديث رسول الله صلي الله عليه و سلم قضاوت كرده كه فرموده: لاتزال طائفة من أمتي يقاتلون علی الحق ظاهرين إلي يوم القيامة «صحيح مسلم»
پس ، برادران و خواهران مبارزم بايد از اين گونه «الروبيضهها» بر حذر باشند و نگذارند همچون راهزنان كثيف ثمره و محصول عمرشان را به تاراج برده و نابود گردانند. اخيراً ميبينيم كه از همين دو كشور كانالهايي هدفمند و به نام دفاع از اهل سنت و به موازات عقايد اهل سنت در مبارزه با مذهب تشيع ، با زيركيهاي هرچه تمامتري در حال خدمتگزاري به اربابان خود هستند و با شديد ترين شيوه و بدور از اسلوب گفتگو با احساسات مردم و تحريك آنها عليه تشيع فعاليت ميكنند و در اين سو نيز در آمريكا كانالهايي ۲۴ ساعته به زبان فارسي به مخالفت و حتي فوش دادن و هتاكي به مقدسات اسلام و عقايد اهل سنت از كوچكترين پستيها و رذيلتها هم در تحريك مردم شيعه عليه اهل سنت كوتاهي نميكنند و از همان مسير و كانالي ميگذرد كه دو مورد قبلي براي اربابشان آمريكا طي ميكردند.یعنی در واقع هردو جریانی که به نام تسنن یا تشیع فعالیت موازی دارند کارگران یک صاحب کارند.
بدون شك الان كه ديكتاتوري سكولاريسم يورش خود را عليه سرزمينهاي مسلمان نشين آغاز كرده، نميخواهد كه با كليه نيروهاي مذهبي و ديني درگير گردد .چون اگر چه تكنولوژي برتر و مزدوراني چند از سكولارهاي مرتد را در اختيار داشته باشد ، اما باز نميتواند بدون توجیهي گول زنندهي عامه پسند، در سرزميني بيگانه ماندگار شده و به اهداف مادي يا استراتژيكي نظامي خود برسد. جهت رسيدن به اين منظور و دور نمودن مردم از انديشهي حكومت ديني و اجرائي شدن احكام اسلامي و روي آوردن آنها به سكولاريسم يا لااقل عدم اتحاد و ايجاد تفرقه بين آنها و مشغول شدن مذاهب به همديگر به جاي جنگ با اشغال گران نياز مبرمي به يك جنگ رواني و بكارگيري سياست بلاگردان در جنگي ميان مذاهب جهت انحراف آنها از اهداف اشغالگران ميباشند.
زماني كه ميان مسيحيان و مسلمانان يك سرزمين جنگي ديني رخ دهد كل سودش به جيب سكولارها خواهد رفت و زماني كه ميان مذاهب اهل سنت و تشيع نيز درگيري رخ دهد همان نتيجه را در بر خواهد داشت حالا چه برسد به اينكه ميان هم مذهبيها به خاطر اختلافات فقهي جزئي جنگ و جدال رخ دهد.
زماني كه جنگ مذهبي ادامه يافت ، علاوه بر آنكه بر اثر تفرقه از قدرت و ابهت آنها نزد سكولارهاي مهاجم و مرتدين محلي كاسته ميگردد ، در بسياري مواقع باعث خسته شدن مردم در جنگ و بگو مگوهاي مذهبي و حتی نوعی گریزازاینگونه جدالها گشته واز جانب ساده لوحان به نقشه های از پیش تعین شده غير ديني گرایش نشان داده ميشود كه اين آخرين هدف و آرزوي سكولارها در راه انداختن جريانات موازي مذهبي و ايجاد اختلاف و درگيري ميان آنها ميباشد.
مبارزين فرقهي نجات يافته باید پس از شناخت جاهليت از شناخت بالايي در کشف دامها و دسيسههايش برخوردار گردند و هرگز اجازه ندهند كه مهره شطرنج ووسيلهي بازي دست سكولارهاي مهاجم و مرتدين محلي گردند.
- چرا در مناطق سنی نشین کردستان ایران تحت حاکمیت حکومت شیعه مذهب ، تنها ابزار اصلاحات کاربرد دارد و هر گونه جنگ مسلحانه ی مذهبی در کردستان ایران به زیان دین و مسلمین شریعت گرا خاتمه می پذیرد ؟
بر خلاف سیستم پلید سکولاریستی و حکومتهای سکولار و با توجه به نمونه های متعددی از ادیان و مذاهب دینی ( چون متصوفه ، معتزله ، غلاة شیعه ، خوارج ، سلفی های آل سعود و…) به این واقعیت می رسیم که در صورت « وجود صلح » و اینکه این مذاهب « صاحب قدرت حکومتی » نیز گردند :
۱ – اگر عقیده و ایدئولوژی فاسد و ناسازگار با فطرت بشری باشد ، همین صلح و حکومت داری باعث نابودیش می گردد و در برابر عامل جنگ و مظلومیت نمایی و دوری از قدرت اجرایی حکومتی باعث دوام و بقای آن می گردد .
۲ – در برابر، اگر عقیده و ایدئولوژی سالم و از درصد بالایی در سازگاری با فطرت سالم بشری و شریعت الله برخوردار بوده و خرافاتی هم در آن وارد شده باشد ، آرام آرام و به صورت تدریجی با همین صلح و قدرت حکومتی که در اختیارش وجود دارد اصلاح می گردد .
پس در کردستان ایران با وجود جریان ارتداد ویرانگر و حضور سکولاریستهای مرتد خائن ، وجود حکومتی مذهبی از نوع ج.ا.ایران ، طالبان ، مامون عباسی ، فاطمیان و… :
« در هر صورت وجود صلح به نفع مسلمین شریعت گرا می باشد » . و کسانی که این واقعیت ساده اما بسیار مهم استراتژیک تاریخی را نادیده گرفته و جاهلانه در صدد ایجاد جنگ و فتنه ی مذهبی می باشند یا دشمنان مسلمین اند و آشکارا دچار خیانت می گردند یا دوستان جاهل اسلام و مسلمین می باشند که در هر دو صورت اقداماتشان بر علیه منافع مسلمین می باشد .