احتیاط ،انضباط ، حذر و کتمان ؛ مابین افراط و تفریط
مؤلف: شیخ ابومحمد عاصم
مترجم: ایمان . ص
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند متعال میفرماید:«يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعاً» نساء ۷۱
«ای كسانی كه ایمان آورده*اید! احتیاط نمائید و آمادگی خود را حفظ كنید، و دسته دسته یا همگی با هم (به سوی جنگ) بیرون روید.»
پس خداوند متعال قبل از امر به نفیر (خروج برای جهاد) به اخذ «حذر» امر نموده است.
و میفرماید: «وَخُذُواْ حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِینَ عَذَاباً مُّهِیناً» نساء ۱۰۲
«و احتیاط خویش را بدارید، بیگمان خداوند برای كافران عذاب خواركننده*ای فراهم ساخته است.»
بنابراین تمسک به اسباب احتیاط و حذر و کتمان در عمل جهادی، امری است مشروع در دین ما، بلکه در بسیاری از اوقات واجب است، و پیامبر صلی الله علیه و سلم به استعانت از اسباب کتمان، در رفع حاجات و حتی اموری غیر از امور نظامی و جهادی توصیه نموده است، تا چه رسد به عمل جهادی و میفرماید:
«استعینوا علی قضاء حوائجکم بالکتمان» [۱]
«در انجام دادن و برآورده ساختن حاجاتتان از اسباب سر و کتمان کمک بگیرید»
حتی از اهمیت این موضوع اینکه، پیامبر صلی الله علیه و سلم در سنت و طریق خویش موضوع کتمان را به پوشیده ساختن امور بر دشمنان و فریب دادن آنان کشانده و رسانده است، و در نزد ایشان صلی الله علیه و سلم حذر نمودن تنها موقوف بر کتمان اسرار نبوده؛ بلکه همواره بر به هم زدن مراقبت دشمنان و گمراه ساختن جاسوسان آنها، حریص بودند، در حدیث کعب بن مالک در صحیح بخاری (۴۴۱۸) در قصه ی نرفتنش به غزوه ی تبوک آمده است که:
«و لم یکن رسول الله صلی الله علیه و سلم یرید غزوة إلا ورّی بغیرها…»
«پیامبر صلی الله علیه وسلم هرگاه که میخواست به غزوهای برود، با اعلام مقصد حرکتی دیگر آن را مخفی میداشت.»
و از جمله حرص و مبالغه پیامبر صلی الله علیه وسلم و حریص بودنشان بر موفقیتآمیز بودن غزوهها و امور اصحابش به وسیلهی کتمان، این بود که سریهای را به جهت معینی روانه مینمود بدون اینکه هدف و مقصودشان را به آنها بگوید، بلکه نامهای نوشته و هدف و مقصود را در آن ذکر کرده و به آنها امر مینمود که آن نامه را باز نکنند، مگر اینکه اغلب مسیر سفرشان را طی کرده یا نزدیک به مقصد شده باشند، مانند آنچه که پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد سریهی عبدالله بن جحش انجام داد که این امر برای کتمان اسرار نظامی و عدم اظهار نظر حتی از خود سربازان، مگر کمی قبل از انجام عملیات است تا در صورتی که اگر بعضی از آنها به دست دشمن افتاده و اسیر شدند، چیزی برای گفتن و اعتراف کردن نداشته باشند حتی اگر تیکه تیکه هم شوند.
از جملهی همین باب اینکه:
وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم هجرت نمود در ساعتی به نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمد که عادتاً در آن ساعت به نزد او نمیآمد و با سر و صورت پوشیده به نزد او آمد و قبل از اینکه قرار هجرت را با او در میان بگذارد، امر نمود که کسانی که در خانه هستند را از نزد خود بیرون کند، با وجود اینکه ابوبکر رضی الله عنه میفرمود: «إنَّما هُم أهلُک» یعنی «آنها خانوادهی تو هستند.»
و عبدالله بن ابوبکر رضی الله عنهما شبها در غار ثور و در نزد آنها میخوابید و شب هنگام و سحرگاه از نزد آنها به مکه باز میگشت و به همراه قریش در مکه، همچون کسی که شب در مکه بوده در آنجا صبح مینمود، و هر امری که برای پیامبر صلی الله علیه و سلم و ابوبکر صدیق رضی الله عنه به نظر مهم بود، آن را به خاطر سپرده و شبانه و در هنگام تاریکی شب به نزد آنها میرفت و ایشان را از اوضاع باخبر میساخت.
همهی این موارد را میتوانید در حدیث هجرت که امام بخاری (۳۹۰۵) از عایشه رضی الله عنها روایت کرده است، ببینیدکه در آن همچنین آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم به سراقه بن مالک، هنگامی که در مسیر هجرت به آنها رسید، فرمود: «أخفی عنّا» یعنی این امر ما را مخفی بدار و کتمان کن.
و نیز صحیح بخاری باب الحرب خدعة که در آن حدیث «الحرب خدعة» [۲] را ذکر نموده و امام ابن حجر عسقلانی در شرح آن میفرماید:
«وأصل الخدع إظهار أمر وإضمار خلافه، وفیه التحریض على أخذ الحذر فی الحرب والندب إلى خداع الكفار، وإن لم یتیقظ لذلك لم یأمن أن ینعكس الأمر علیه» اهـ .
«اصل خدعه یعنی اظهار نمودن امری در ظاهر در حالی که در باطن به گونهی دیگر و مخالف آن است، و در این حدیث، تحریض و تشویق بر حذر نمودن در جنگ و فریب دادن کافران است که اگر فرد نسبت به این امر هشیار نباشد ممکن است آن امر عکس شده و کافران با او این اسلوب را به کار گیرند.»
همچنین در صحیح بخاری در باب الکذب فی الحرب [۳] که در آن داستان قتل طاغوت یهود، کعب ابن اشرف یهودی را ذکر نموده، آمده است که آن ۲ نفر از صحابی پیامبر او را فریب داده و بقتل رساندند بطوریکه در نزد او وانمود کردند که از اوامر پیامبر صلی الله علیه و سلم دربارهی صدقات و غیره به تنگ آمدهاند و اکنون به نزد او آمده و از او کمک میخواهند، و این اسلوب را به کار گرفته تا سرانجام او را در موقعیتی مناسب به قتل رساندند.
و امام ابن حجر عسقلانی رحمه الله در فتح الباری در شرح این حدیث به روایت امام ترمذی، بیان کرده است که دروغ گفتن در ۳ مورد جایز میباشد، که یکی از آنها مسألهی جنگ با دشمن است، همچنین قصهی حجاج بن علاط را ذکر کرده که از پیامبر صلی الله علیه وسلم اجازه گرفت تا برای گرفتن و نجات اموالش از دست اهل مکه، چیزهایی به دروغ علیه پیامبر صلی الله علیه وسلم به آنها بگوید که این هم دلیل بر جواز کذب در جنگ است.
همچنین امام بخاری قصهی اسلام آوردن ابوذر رضی الله عنه را روایت نموده (شماره ۳۸۶۱) که در آن نکات و عبرتهایی در این باره موجود است که دلالت دارد بر اینکه صحابه رضی الله عنهم اجمعین بر اخذ اسباب احتیاط و حذر و کتمان حریص بودند و در این خصوص به هیچوجه کمکاری نمیکردند.
در این روایت آمده است که علی ابن ابیطالب رضی الله عنه سه روز ابوذر غفاری را از دور تحت نظر قرار داده بود و از کنار او رفت و آمد داشت بدون اینکه با او یک کلمه حرف بزند و ابوذر در این سه روز نزد کعبه و چاه زمزم بود و منتظر کسی بود که بتواند از او نسبت به پیامبر صلی الله علیه و سلم اطلاعاتی کسب کند و او را به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم راهنمایی کند و علی در ابتدا از ابوذر احوالش را پرسید که برای چه آمده و .. .
و وقتی که از حرص و اشتیاق او برای اسلام آوردن و رسیدن به خدمت پیامبر صلی الله علیه و سلم آگاهی یافت، به او گفت که پشت سرش راه بیافتد تا او را نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم ببرد بدون اینکه قریش از این امر آگاه شوند، و به او گفت: «اگر چیزی را دیدم که خطری برای تو در برداشت در جای خود میایستم به حالتی که انگار آب میریزم، و اگر بدون توقف حرکت کردم، پس به دنبال من بیا به هر خانهای که داخل شدم تو هم به آن داخل شو» إلی آخر قصه .. .
و در قرآن خداوند متعال ما را از قصهی جوانان اصحاب کهف و حذر کردن آنها از قومشان باخبر ساخته است، آندم که در میان خود گفتند که باید یکی را برای خرید غذا به شهر بفرستند، سپس در ادامه آمده است:
«وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً * إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِیدُوكُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً» کهف ۱۹ ـ ۲۰
«امّا باید نهایت دقّت را به خرج دهد و هیچ كس را از حال شما آگاه نسازد * قطعاً اگر آنان بر شما دست یابند، شما را سنگسار می*كنند، و یا این كه به آئین خود برمی*گردانند، و (در آن صورت، در دنیا و آخرت) هرگز رستگار نمی*گردید.»
همهی این موارد و غیر آن، دلالت واضحی دارد بر اخذ اسباب احتیاط و حذر و کتمان و پوشیدن حقایق بر دشمن و فریب دادن آنها و دروغ گفتن علیه آنها برای محفوظ ماندن از کیدها و مکرهایشان، و همهی این موارد امور مشروعی هستند که بر مسلمان در انجام دادن آنها حرجی نیست و بر او عیبی وارد نمیآید، و دلالت دارد بر اینکه عدم بکارگیری این موارد و بیتوجهی نسبت به آنها، ممکن است دشمنان خداوند متعال را بر داعیان و مجاهدان مسلط نموده و سعی و جهادشان را به شکست بکشاند.
بعد از اینکه این امر ثابت شد، بدان که مردم دربارهی آن ما بین افراط و تفریط قرار دارند، بعضی از آنها در آن مبالغه و افراط نموده تا جایی که تماماً از حرکت بازمانده و حالتی بر آنها میآید که حتی از سایهی خودشان هم میترسند و هر صدایی را علیه خویش میپندارد. بعضی از آنها، به دنبال مصیبتها و گرفتاریهایی که به دلیل تفریط در این باب به آنها رسیده، دعوت و جهاد را ترک نموده و به زیادهروی و افراط در این باب روی میآورند، آنها طوری با دشمنان خداوند متعال برخورد میکنند که انگار آنها هر سر و نهانی را میدانند، و در برابر تکنولوژی عصر، مطرودگشته و از امکانات آنها در کشف و ضبط صدا و اطلاعات و تجسس، دچار ترس و وحشت شدهاند به نحوی که کم کم در تماسها و روابط خود هیچ یک از وسایل روز از جمله اینترنت و تلفن و موبایل و غیره را به کار نمیگیرند، در واقع احوال آنها بگونهای است که اگر میتوانستند از کبوتر نامهبر مشکل ارتباطات خود را حل کنند، مسلماً سراغ چیز دیگری نمیرفتند.
و این در حالیست که برای این کار تنها مقداری مهارت و آگاهی نسبت به این وسایل به همراه مقداری مهارت در زمینهی روشها و تاکتیکهای فریب دشمن، کفایت میکند تا به این ترتیب فرد از آثار و مفاسد این وسایل نیز اجتناب ورزد و در عین حال از منافع آن محروم نماند و سحر بر ساحر آن بازگردد.
اما اینکه از این وسایل ارتباطی اعتزال و دوری نماییم و آنها را در دعوت و جهاد به کار نگیریم به حجت اینکه آنها وسائلی هستند که دشمن ممکن است به آنها راه یافته و مورد مراقبت قرار دهد یا اینکه بدون هیچ دلیلی در ایجاد خوف و ترس و احتیاط از این وسایل مبالغه نماییم، این همان شکست و طرد شدن در مقابل پوچی و بطلان تکنولوژی دشمنان خداوند و زینت امکانات آنها است.
بنده یکبار یکی از جوانانی که بخاطر شدت و محنت زندان در تحقیقات علیه همدیگر اعتراف کرده بودند را ملاقات نمودم، به سراغش رفتم و هنوز ننشسته بودم که رادیو را روشن و شروع به پخش کردن صداهای مشوش و ناهنجار نمود، به او گفتم: ما که کاری با رادیو نداریم، صدایش را ببند تا بفهمیم که چه میگوییم، گفت: این ضروری است، برای ایجاد پارازیت و تشویش بر دستگاههای صدابرداری و میکروفنهای مخفی، در صورتی که موجود باشند! من هم به او گفتم: خانه خانهی توست و صحبت، صحبتی است اجتماعی و دوستانه نه امنیتی و نه جنگی و حتی دعوتی هم نیست، و گمان نمیکنم که جز بر ما بر کسی دیگر تشویش ایجاد نمایی .. .
و بعضی از این جوانان را میبینی که وقتی با تو تلفنی صحبت میکنند، آنقدر در مخفی صحبت کردن و استعمال رموز در مسائلی که اصلاً به اینگونه مخفی کاری و رمزی صحبت کردن نیاز ندارد، مبالغه میکنند، تا جاییکه کلامشان به طلسمهای پیچیده و اعصاب خردکنی تبدیل میشود که نزدیک است به دلیل غموض و پیچیدگی بیش از حد، نفهمی که واقعاً چه میگوید و منظورش چیست!
حال چنانچه دشمنان اسلام به این رمزها و طلسمهایش گوش فرا دهند، آنها را امری عظیم پنداشته و گمان میکنند که در پشت این رمزها عملیاتی بزرگتر از عملیات نیویورک و واشنگتن (۱۱ سپتامبر) نهفته است، در حالی که موضوع از عادی هم عادیتر بوده و حتی گاهی سخنانی بیمورد بوده که بین دو طرف رد و بدل میشود که اصلاً نیاز به رمزی صحبت کردن ندارد .. .
لذا در بسیاری اوقات صریح صحبت کردن بهتر و اولیتر است، زیرا هیچ حرجی در کلام نبوده و ضرورتی در به کار بردن رمز و اشاره در آن نیست، اما با وجود این باز هم بعضی از افراد سختگیر و مشکل پسند، غموض و زیادهروی در اخفاء کلام را ترجیح میدهند.
مثلاً یکی از این افراد به تو تلفن زده و میگوید: امانتی در نزد من داری، یا امروز برای کاری ضروری میخواهم تو را ببینم، در حالی که آن امانت یک پیراهن یا یک شیشه عطر یا یک بسته شیرینی است که هیچ مشکلی در بیان کردن آن نیست، و آن کار ضروری دعوت به نهار یا شام است، اما افراد مشکلپسند و تکلفگرا، ابهام و مخفیکاری سینمایی را دوست دارند و نمیدانند که در این حالات این کار ضرر داشته و نفعی دربر ندارد، مخصوصاً اگر این اتصالات با کسانی باشد که از جانب دشمنان دین تحت پیگرد امنیتی قرار دارند و به خاطر هر کلمهای محاسبه میشوند، و در حالی که بازداشت شوند، دشمنان دین، در اینکه آن امانت، اشیاء مذکور بوده یا آن کار ضروری، دعوت به صرف شام یا نهار بوده، آنها را تصدیق نمیکنند، اگر شدیدترین سوگندها را هم بخورند، و آنها را رها نمیکنند مگر ناخنهایشان را کشیده و پوستشان را تکه تکه کرده تا اسلحه و مواد منفجرهی مزعوم را تسلیم آنان کنند و نسبت به قرار نظامی یا تشکیلاتی محرمانهای که در قالب آن رمزها دربارهی آن صحبت میکردند، اعتراف نمایند.
و بعضی دیگر بدون کوچکترین ضرب و شتم و تهدیدی، در نزد دشمنان خداوند به تماسها و ارتباطات خود اعتراف و اقرار میکنند که ممکن است برای آنها و برادرانشان بسیار مضر باشد، فقط به حجت اینکه خوانده یا شنیدهاند که تکنولوژی جدید قادر به ضبط و پیگیری تُن صدای فرد مورد نظر است، و دشمنان از طریق ماهوارهها، این تکنولوژی را در تمامی تلفنهای جهان عمومی کردهاند!!
گویی تماسها و ارتباطات تلفنی ایشان دربارهی بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی بوده است!! و از اینجاست که از دروغ گفتن با آنها دچار مشکل و حرج میشوند چون گمان میکنند که دروغشان به واسطهی آن تکنولوژی بزودی کشف خواهد شد! نمیدانم چه ضرری متوجه فرد مسلمان میشود اگر دشمنان خدا بفهمند که او به آنها دروغ گفته و دروغش را افشا کنند؟!
آیا منتـظرند از آنها حسن رفتار مشاهده نمایند! و یا اینکـه از دروغ گفتـن با دروغگـوترین و خبـیثترین و پیمانشکنترین خلق خدا، شرم و حیا دارند! در حالی که دروغ گفتن آنها برای حمایت از دعوت و جهاد و دفع ظلم از خود و بردارنشان است، اما کذب و دروغ دشمنانشان اصیل و نشأت در ریشهی آنها داشته و برای مکر و کید علیه دعوت او و ریشهکن ساختن جهاد و ظلم کردن به او و برادرانشان است.
اینها مثالهایی بودند از آثار احساس عجز و درماندگی و احساس طردشدگی در مقابل تکنولوژی جدید و امکانات دشمنان خدا و بعضی از آثار افراط و مبالغه در مخفیکاری و ترسیدن و حذر تا حد وسوسه بدون هیچ حاجتی و در چیزی که فائدهای در آن نیست.
در طرف مقابل نیز بعضی از افراد در این امر مهم، بسیار تفریط نموده و آن را اهمال و قصور نموده و یا آن را به کلی تعطیل نمودهاند، به نحوی که میبینی که فرد مسلمان مجاهد و داعی در عصر تکنولوژی (و دیجیتال) هرچه اسرار دارد از یادداشتها و یادآوریها و قرار ملاقاتها گرفته تا برنامهها و تفاصیل جماعت و تشکیلات خود و تمامی موارد و مخارج مالی آن به همراه بسیاری چیزهایی دیگر را با تمام تفاصیل و بدون هیچگونه رمز و مخفیکاری، در اوراق و برگههایی پراکنده نوشته است، و وقتی که نامهای مهم و تحذیری یا سری و امنیتی برای او آورده میشود، این نامه روزها و هفتهها در جیبش باقی میماند و یا برای ماهها و احیاناً سالها آن را ـ بیهوده ـ در خانهاش نگهداری میکند و نسبت به از بین بردن آن اقدام نمیکند! نمیدانم که آیا آن را برای یادگاری نگه داشته یا یادآوری!!
و آن نامه در انتظار دشمنان اسلام است که در اولین هجوم به خانه یا بازداشت آن فرد، به عنوان صیدی چاق و چله به دست آنها بیافتد، و فرد ممکن است به سبب همین نامه، غافلگیر شده و نتواند در تحقیق هیچگونه حرفی برای گفتن داشته باشد، و این اهمال و سهلانگاری او سبب بازداشت برادران و از بین رفتن عمل و جهادشان گردد.
یا میبینی که کورکورانه، با وسایل ارتباطی تعامل میکند و نا آگاهانه به آنها اعتماد میکند و اگر بعضی از برادرانش او را بر حذر دارند یا به او توصیه کنند که احتیاط و حذر نماید و از سخن گفتن در مورد ملاقاتها و موعدها خودداری کند، یا هر نامهای که به دستش رسیده است را بعد از خواندن آن، بسوزاند، یا اینکه اسماء و عناوینی حقیقی و کامل را در اوقات یا اماکنی که در معرض تفتیش دشمنان خداوند هستند، بر خود نگذارد، یا اینکه اسم و مشخصات اصلی خود را به افرادی که در معرض بازداشت و تحقیق قرار دارند؛ ندهد، وقتی این حرفها به او گفته میشود، با شوخی و مزاح رفتار کرده و این حرفها را رد میکند و چه بسا چنین سخنانی را ناشی از بزدلی، ترس و مایهی عیب و عار بشمار آورد.
نمیدانم چنین فردی، چه حرفی برای گفتن داشت اگر بعضی از برادرانش را میدید که در غار کوچکی که پر از سوراخ افعیهاست و جای بیشتر از دو نفر را ندارد، مخفی شدهاند، در حالیکه کافران در جستجوی آنها هستند!؟
شکی نیست که عیب و نقص از چنین فردی سر بر نیاورده مگر بخاطر غفلت و بیآگاه از سیره و زندگانی پیامبر صلی الله علیه و سلم و غرق شدن در زندگانی راحتی و بیمبالاتی و دوری از زندگی جهادی و عمل جدی برای دین خدا و تمایل و اعتماد بر امنیتی دروغین که عوامالناس در آن هستند و طواغیت و یاوران آنها، آن را ترویج و تبلیغ مینمایند.
این تفریط و سهلانگاری و اهمال، بسیاری از اعمال و تجارب را به شکستهایی کشانیده که اهل اسلام را محزون ساخته است و چشم دشمنان دین را روشن کرده است بطوریکه آنان این شکستها را بزرگ جلوه داده و از آنها به عنوان موفقیتها و پیروزیهای چشمگیری یاد میکنند که در جنگ علیه تروریسم برای سازمانهای امنیتی خود کسب کردهاند، اما حقیقت این است که سبب این شکست نه زیرکی دشمنان خداوند و مهارت دستگاههای امنیتیشان، بلکه تفریط و اهمال آن افراد، در مورد حذر و احتیاط است.
چقدر دچار حزن و اندوه میشدم، وقتی بعضی از کسانی را میدیدم که نصیحت در این باره را نمیپذیرند، جوانانی که از تجربیات دیگران درس نمیگیرند و از خطاها و سرشکستگیهایشان عبرت نمیگیرند و لغزشها و خطاهایشان را تکرار میکنند، و هرگاه یکی از آنها درصدد انجام عملیاتی جهادی بر میآید و سلاحی برای آن کار ذخیره میکند، در اولین برخورد خود با دیگران نه تنها آنان را از وجود اسلحهاش باخبر میکند، بلکه او را از اهداف و آروزها و برنامههایش در عمل جهادی نیز آگاه میسازد، سپس بعدها نمیداند که عدم موفقیتش در انجام آن عمل، از کجا و چگونه بود که برنامهها و آروزهایش ـ به این سادگی ـ به شکست انجامید!!
و مرا حزین میکند اینکه اهل دنیا و اصحاب تنظیمات سکولاریستی ملیتگرا و غیراسلامی، اصول عمل نظامی و قواعد امنیتی آن را به خوبی آموخته و بکار میگیرند، و میبینی که اگر اراده انجام عملی را میکنند از آن عملیات و اهداف آن هیچ گونه خبری منتشر نمیکنند و کسی جز اجراکنندگان عملیات را آن هم لحظاتی چند قبل از آغاز عملیات به نحوی که جایی برای خارج شدن چیزی از اخبار عملشان، نباشد، از آن آگاه نمیکنند و افراد درگیر در عملیات، معلوماتی بیشتر از آنچه که به آن نیاز دارند را نمیدانند. مصادر و مخاذن اسلحه و اماکن انبار و ذخیرهی آن و کسی که آنها را از خارج وارد کرده و به تنظیم تحویل داده، و اینکه آیا غیر این افراد کسان دیگری هم در این کار بودهاند یا نه (کار ورود اسلحه) و آیا اهداف دیگری وجود دارد که برادرانشان نسبت به آن اقدام کنند (و آنها خبر از آن نداشته باشند) و غیر اینها، همه از معلومات و دانستنیهای اضافی است که به عنوان باری امنیتی به شمار میرود، بطوریکه هر کس فعالیت نظامیاش را محترم شمارد، مصلحت نیست آن معلومات اضافی را بر کسی حمل نماید که به کارش نمیآید.
بنابراین با رعایت این مصالح و مفاسد امنیتی است که اشتباهات و ضربات وارده در صورت شکست این فعالیتها و عملیاتها، محصور و مشخص خواهد بود، برخلاف ضربات مهلک و کشندهای که همچون آتش خرمن، همهی افراد اطرافش را به آتش میکشاند، و سبب آن آشفتهگری و بیتنظیمی بعضی از دراویشی است که با سفاهت و بلاهدف به میدان فعالیت نظامی داخل میشوند، در حالیکه مسلمانان مقدمترین مردم نسبت به اتقان و انضباط و حذر و هوشیاری در این باب هستند که پیشتر بدان اشاراتی داشتیم.
میدان جهاد نیازمند افرادی همچون شیرهای بیشه و عقابهای تیزپرواز است نه دروایش و پرندگان بیپروبال ..
نمونهی دیگری از نمونههای تفریط در این باب را در جوانی میتوان یافت که بعد از آنکه خداوند متعال او را به راه دینش هدایت کرده است، رفتارش در قبال اسلحه همان رفتاری است که در زمان جاهلیت داشته است، یعنی همان اخلاق و عادت قبیلهای که در تأمل هفتم در مورد آن بحث نمودیم.
مثلاً این جوان را میبینی کـه در افشای اسلحهی خود و نشان دادن آن به دیگـران هیچ اشکالی نمیبیند و هیچ ابایی ندارد و او را در حالی مشاهده میکنی که با اتومبیلش اینجا و آنجا چرخ زده و اسلحهی خودکارش را هم به همراه دارد، بلکـه ممکن است حتی نارنجکها و بمبها و مهماتش را نیـز ـ با بینظمی عجیبی ـ با خود حمل کند و به این و آن نشان دهد! حال چنانچه او را موعظه و نصیحت کنی و به او تذکر دهی که این چنین اهمال و سهلانگاری و گشت و گذار، مناسب افراد این مسیر (جهاد) نیست و اینکه جاهلیت دیروزش دیگر سرآمده و به مجرد گرفتن عقیدهی مبارک توحید و نزدیکی با اهل جهاد و اتصال و همنشینی با آنها، نظر دشمنان دین نسبت به او عوض شده و تغییر یافته است، نصیحت تو را به شوخی گرفته و آن را عجیب و غریب دانسته و حقیقت آن را درک نمیکند، مگر زمانی که دیگر دیر شده و فرصت از دست رفته است. و چه بسا این نصایح را ناشی از ترس و وحشت شما بداند و بگوید نیازی به مبالغه در امور عادی نیست! اما همین که به سبب این تفریطش، بازداشت شده و مورد ابتلاء قرار میگیرد، دیگر آن امور بعد از آن نزد وی عادی نخواهد بود بلکه غالباً امثال این جوانان، بعد از ابتلاء و فتنه (ناشی از تفریطشان) به یکباره به جانب افراط شدید در مسائل حذر و امنیت متمایل میشوند به نحوی که از ترس تکنولوژی عصر از سایهی خودشان هم میترسند و از امکانات بزرگ و اطلاعات مخوف و خطرناک دشمنان دین که اسلحه و بمبهایشان را کشف کردهاند، همواره در بیم و هراس هستند!!
آنها بجای اینکه شکست خود را به اعمال کودکانه و اهمال و سهل انگاری خود نسبت دهند، آن را به زیرکی دشمنان خداوند و خباثت و توان اطلاعاتی آنها نسبت میدهند و به این ترتیب دشمنان را بزرگ و دستگاههای امنیتی آنان را خارقالعاده میپندارند.
و در این میان حق نه با آن تفریط قبلی بود و نه با این افراط بعد از بازداشت، بلکه حق با وسط و اعتدال در همهی احوال است. لذا برای اهل این طریق شایسته است که خود را به مستوای جهاد عظیم آن برسانند و نسبت به مکر و مکائد دشمنانششان بصیرت داشته باشند و اسباب احتیاط و حذر و امنیت و کتمان را بدون افراط و تفریط، اخذ نمایند.
أسأل الله تعالی أن ینصر أولیاءه و یذل أعداءه
والله غالب علی أمره ولکن أکثر الناس لایعلمون