اسلام رسالت و قانونی فراگیر در زندگی انسان ها و نمادهای اجتماعی آن(۱۵)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
اسلام برای اقرار و تأیید، تصحیح و تعدیل، اتمام و تکمیل، تغییر و تبدیل، ارشاد و توجیه، تشریع و تقنین و … برنامه دارد. گاهی راه موعظه و پند نیک در پیش میگیرد و گاهی از روش بازدارندگی بهره میبرد، البته هر کدام در جای مناسب خودش. مهم آن است که بدانیم اسلام، انسان را بدون هدایت الهی در مسیر تنها نمیگذارد تا به هر راهی که خواست، گام بردارد، خواه مادی باشد یا روحی، فردی باشد یا اجتماعی، فکری باشد یا عملی، سیاسی، اقتصادی یا اخلاقی.
طبق گفتهی عقاد «اسلام، همان باور والا برای انسان است؛ فردی یا جمعی، عاملی برای روح یا کوشا برای جسم، ناظر به دنیا یا ناظر به آخرت، مسالمتجو یا ستیزهخو، حق نفس را ادا کند یا حق حاکم و حکومت را و … . مسلمان کسی نیست که در پی آخرت باشد، ولی دنیا را رها کند یا در طلب دنیا باشد و آخرت را کنار بگذارد. یا فقط به روح بپردازد و جسم را فراموش نماید یا بر عکس. یا گاهی اسلام را بگیرد و گاهی آن را رها نماید. مسلمان تمام باورش، اسلامش است و آن را کامل گرفته است، در تمام حالاتش، خواه تنها باشد، خواه به خاطر پیوندهای اجتماعی با مردم ارتباط بگیرد . فراگیری عقیده در ظواهر فردی و نمادهای اجتماعی آن، مزیتی مخصوص در عقیدهی اسلامی است. و همین ویژگی به انسان میفهماند که فراگیر و شامل است و از چالش تفکیک عقاید که او را به دو بخش تقسیم مینماید، در آسایش میباشد و از معضل جمعبندی و ایجاد سازگاری میان این دو بخش رهایی مییابد».
منظور این نویسندهی بزرگ ـرحمه الله تعالی- آن است که برخی از ادیان همانند مسیحیت، راضی شدهاند که زندگی را به دو نیمه تقسیم کنند: نیمی از آن دین که رهبریاش با کلیسا است و نیم دیگر که مخصوص دنیاست و دولت آن را مدیریت مینماید. استناد علمای مسیحی در این باره به حکایتی در انجیل است که عیسی ـ ع ـ در پاسخ کسی که پیرامون سزار (قیصر) از او پرسید، آن جملهی مشهورش را فرمود: «آنچه از سزار است به او بده و آنچه مال خداست به خدا بده».[۱]
اما اسلام این تقسیم زندگی را نمیپذیرد، به دو دلیل:
نخست: اسلام همهی هستی و مخلوقات را از آن خدا میداند و قیصر مالک هیچ ذرهای نیست. حتی خود قیصر و اموال و املاکش از آن خدای قهار و یکتاست. در این باره خداوند فرموده است: «أَلَا إِنَّ للهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» (یونس/۵۵) آگاه باشيد كه هرچه در آسمان ها و زمين است از آن خدا است. یا: «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى» (طه/۶) از آن او است آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين و آنچه در ميان آن دو و آنچه در زير خاك (از دفائن و معادن) است. از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میانشان و آنچه زیر خاک است. همچنین: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا» (آلعمران/۸۳) ولي آنان كه در آسمانها و زمين اند از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر او تسليم اند و به سوي او بازگردانده ميشوند.
طبق باور اسلامی جایز نیست انسان مسلمان داوطلبانه در برابر فرمان قیصر کرنش کند، در حالی که بتواند خود قیصر را در مقابل دستور خدا تسلیم نماید. و نیز روا نیست که ظاهرش را به سزار ببخشد و باطنش را به خدا، زیرا « بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا » (رعد/۳۱) بلکه همهی امور از آن خداست.
دوم: زندگی با تمام جوانبش، یک مجموعه است که تقسیم و تفکیک را جز روی برگه یا سرمایه قبول نمیکند. اما در واقعیت، زندگی یک مجموعهی کامل است که تفکیک نمیشود و در آن دین از دولت، یا اقتصاد از اخلاق، یا فرد از خانواده، یا خانواده از جامعه جدا نمیگردد.
بنابراین، اسلام نمیپذیرد که فقط یک عقیدهی نظری، یا عبادت روحی، یا تزکیهی اخلاقی باشد، گرچه همینها طبق دیدگاه اسلام از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردارند، ولی باید بافت خاصی از قوانین و مقررات داشته باشند تا از اسلام جدا نشوند و آن را پاره پاره نکنند.
در این صورت، دین اسلام همانند شریعت های نسخ شده ی آسمانی و دیگر باورهای التقاطی، انسان را به دو بخش تقسیم نمیکند: بخشی روحی که دین آن را ارشاد میکند و او را به سوی معبد میبرد. این نیمه مخصوص روحانیان و کاهنان است که کشیش یا عالم در آن حکم میدهند و انسان را راهنمایی و رهبری میکنند. بخش دیگر بعد مادی اوست که دین یا عالمان دینی بر آن چیرگی ندارند و جایی برای خدا در آن نیست، زیرا مربوط به زندگی است و در واقع بخش عمدهی زندگی انسان را تشکیل میدهد.
در قانون شریعت اسلام انسان طبق آفرینش خدایی، بخشپذیر و پاره پاره نیست، زیرا او کلی متکامل و کیان و ساختاری واحد است. در این موجود روح از ماده، و ماده از روح، خرد از عاطفه، و عاطفه از خرد جدا نمیشود. او یکی است و جسم از روح، خرد و ضمیر قابل تفکیک نیست. بنابراین، هدفش یکی است، جهتش یکی است، و راهش یکی است. اسلام چنین خواسته و ساخته است که هدف، کفر به طاغوت و ایمان به الله از کانال قانون و برنامه ی خدا بوده، و سمت حرکت، آخرت باشد.
بدین ترتیب، انسان میان دو مسیر مختلف یا دو قدرت متناقض تکه تکه نمیشود تا یکی او را به شرق ببرد و دیگری به غرب سوق دهد، همانند بردهای که چند سرور دارد و هر کدام او را فرمانی میدهند. فهم وی چند شعاع ندارد و قلبش از چند گرایش برخوردار نیست. قرآن کریم فرموده است: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا» (زمر/۲۹). خداوند مثالي زده است: مردي را كه بردهي شريكاني است كه پيوسته دربارهي او به مشاجره و منازعه مشغولند (و هر كدام او را به كاري دستور ميدهد و او در ميان دستورهاي ضدّ و نقيض ايشان سرگردان و ويلان است)، و مردي را كه تنها تسليم يك نفر است (و تحت سرپرستي او خطّ و برنامهاش مشخّص است و لذا سرگردان و حيران در ميان اين و آن نيست). آيا اين دو (كه نمونهي مشرك و موحّدند) برابر و يكسان اند؟
رسالت اسلام برای تمام مراحل زندگی انسان است و همان طور که تمام جوانب وجودیاش را فرا میگیرد، همهی مراحل وجودیاش را هم شامل میشود. این نمادی دیگر از فراگیری اسلام است. اسلام هدایت خداست که انسان را همراهی میکند و هر جا در طول زندگیاش برود یا رو کند، با او هست؛ در کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری. در تمام این مراحل پیاپی، برایش بهترین شیوهای را که مورد رضایت و پسند خداست، ارائه میدهد. جای هیچ تعجبی نیست که ببینی در اسلام، احکامی مربوط به نوزاد وجود دارد، همانند دور کردن آزار از او، انتخاب نام خوب برای او، عقیقه نمودن برایش جهت شکرگزاری و دیگر مواردی که امام بزرگواری مثل ابن قیم کتابی مستقل دربارهی آن نوشته و نامش را «تحفة المودود فی أحکام المولود» گذاشته است.
در اسلام احکامی مربوط به شیرخوارگی و مدت آن و نیز از شیرگرفتن وجود دارد، همچنین اینکه شیردادن و هزینهها بر عهدهی چه کسی باشد، به ویژه هنگام طلاق یا جدایی مادر از پدر. قرآن این قوانین را به تفصیل بیان داشته است: «وَالوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى المَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالمَعْرُوفِ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَکُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آَتَیْتُمْ بِالمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (بقره/۲۳۳) مادران (اعم از مطلّقه و غيرمطلّقه) دو سال تمام فرزندان خود را شير ميدهند، هرگاه يكي از والدين يا هر دوي ايشان خواستار تكميل دوران شيرخوارگي شوند، بر آن كس كه فرزند براي او متولّد شده (يعني پدر) لازم است خوراك و پوشاك مادران را (در آن مدّت به اندازهي توانائي) به گونهي شايسته بپردازد. هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانائي خود نيست، نه مادر به خاطر فرزندش، و نه پدر به سبب بچّهاش بايد زيان ببيند (بلكه حق ديدار از فرزند براي هر دو محفوظ است و بر پدر پرداخت عادلانه، و بر مادر پرورش مسلمانانه لازم است. چنانچه پدر بميرد يا به سبب فقر از پرداخت حق حضانت عاجز باشد) بر وارث فرزند چنين چيزي لازم است (و در صورت دارا بودن، بايد آنچه بر پدر فرزند، از قبيل خوراك و پوشاك و اجرت شيرخوارگي لازم بوده است بپردازد) و اگر (والدين) خواستند با رضايت و مشورت همديگر (كودك را زودتر از دو سال) از شير بازگيرند گناهي بر آنان نيست. و اگر (اي پدران) خواستيد دايگاني براي فرزندان خود بگيريد، گناهي بر شما نيست، به شرط اين كه حقوق آنان را به طور شايسته بپردازيد، و از (خشم) خدا بپرهيزيد و بدانيد كه خدا بدانچه انجام ميدهيد بينا است (لذا پدران و مادران خدا را در نظر دارند و به تربيت اولاد عنايت نمايند).
و نیز احکامی مییابیم که به کودک، جوان، میانسال و کهنسال ارتباط دارد. انسان هیچ مرحلهای را پشت سر نمیگذارد، مگر اینکه اسلام برایش قانون، برنامه و راهکاری دارد. افزون بر این، حتی به انسان پیش از تولدش، و بعد از مرگش هم اهمیت داده است. عجیب نیست که در اسلام مقرراتی مرتبط با جنین بیابیم که او را از لحاظ وجوب حمایت، علاقهمندی به زنده ماندنش و استمرار تغذیهاش به میزان کافی تحت پوشش قرار داده است. به همین سبب، شریعت سقط کردن جنین را حرام دانسته و در صورت سقط عمدی، جریمهای را بر فرد تعیین کرده است. همچنین بر زن باردار در صورتی که از کاهش تغذیهی جنین یا اثرگذاری بر سلامتیاش بیم داشته باشد، اجازهی إفطار روزه را صادر کرده است. احکامی هم در رابطه با جنین و میراث وی، و زن باردار و هزینههایش تا زمان وضع حمل، حتی اگر مطلقه باشد، وجود دارد: «وَإِنْ کُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّى یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ» (طلاق/۶). اگر آنان باردار باشند، خرج و نفقهي ايشان را بپردازيد تا زماني كه وضع حمل ميكنند.
همان گونه که در اسلام مقرراتی در مورد قوانین اجرائی و حکومتی، حقوق جزائی و مدنی، اقتصادی و اجتماعی زندگی دنیوی انسان ها وجود دارد درمورد امور پس از مرگ انسان نیز قوانینی وجود دارد، مثل وجوب غسل دادن، کفن کردن، گزاردن نماز بر وی، دفنش با کیفیت مخصوص، مشروعیت تعزیه، دعا کردن برای میت، اجرای وصیت او، قضای بدهیهایی که دیگر بندگان خدا بر او دارند، و موضوعات دیگری که در باب جنایز در فقه اسلامی مطرح میگردد.
[۱]– یوسف قرضاوی، اسلام فراخوانی فراگیر، مجله بنیان جهاد علیه سکولاریسم،۱۳۹۲، ص ۱۸