جایگاه مشرکین اهل کتاب در شریعت پیامبر خاتم (۱۸)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
همه ی غیر مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خیر یکسان نیستند، میان غیر مسلمانی که به قوانین هیچ یک از شریعت های آسمانی معتقد نیست و غیر مسلمانی که به یکی از شریعت های تحریف شده ی اسلام معتقد هست ولی از موهبت ایمان به نبوت و شریعت پیامبر خاتم محروم است تفاوت عظیمی دیده می شود.
در اسلام، نگاه به پیروان اهل کتاب با مشرکان غیر اهل کتاب کاملاً متفاوت است. با هر یک ادبیاتی خاص به خود مورد استفاده قرار گرفته و هیچ وقت تمام اهل کتاب همسان با مشرکان غیر اهل کتاب قرار نگرفته اند. خداوند آیات قرآن را بر اساس مخاطبان خود، تنظیم نموده است. در این تنظیم، شخصیت، عمل، اعتقاد و … مخاطب در نظر گرفته شده است. قرآن کریم با اهل کتاب نیز بر همین اساس برخورد کرده است. لذا آیات پیرامون آن ها نیز به حسب مخاطبان و مقام آیه، ادبیاتی متفاوت دارد. قرآن در ابتدا به آسیب شناسی و سیر تدریجی ورود انحرافات ناشی از دین سکولاریسم در باورهای اهل کتاب اشاره می کند و کارهای ضد اسلامی آن ها را مورد مذمت قرار می دهد؛ کارهائی چون لجاجت و دشمنی با پیامبر خدا: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا (نساء/۴۶) برخي از يهوديان سخنان را از جاهاي خود منحرف ميگردانند (و كلام را از معاني اصلي به دور ميدارند و وارونه و چند گونه و چند پهلو صحبت ميكنند) و ميگويند: شنيديم (سخن تو را و به كار نگرفتيم !) و فرمان نبرديم ( و جز عصيان نيفزوديم !) بشنو (سخنان ناروا و كاش نشنوي جز) ناشنيدني را. و (ميگفتند 🙂 ما را بپاي (ولي) زبان را پيچ ميدادند (و به جاي: راعِنا، راعينا، يعني چوپان ما، يا راعِناً، يعني: نازيبا، ميگفتند …) و (هدفشان) ريشخند دين بود (و نفرين رسول !) ولي اگر آنان (به جاي اين همه سخنان ناروا و كارهاي نازيبا) ميگفتند: شنيديم و اطاعت كرديم و (سخنان ما را) بشنو و به ما مهلت بده (تا حقائق را درك كنيم) به نفع و صلاح ايشان بود و (با واقعيّت سازگارتر و) درستتر، وليكن خداوند آنان را به سبب كفرشان نفرين نموده است (و از رحمت خود مطرود و محروم فرموده است) و لذا جز شمار اندكي ايمان نميآورند (و داعي حق را لبّيك نميگويند).
مخالفت و دشمنی با اسلام بعد از شناخت : وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (نساء/۱۱۵) كسي كه با پيغمبر دشمنانگي كند ، بعد از آن كه (راه) هدايت (از راه ضلالت براي او) روشن شده است، و (راهي) جز راه مؤمنان در پيش گيرد، او را به همان جهتي كه (به دوزخ منتهي ميشود و) دوستش داشته است رهنمود ميگردانيم (و با همان كافراني همدم مينمائيم كه ايشان را به دوستي گرفته است) و به دوزخش داخل ميگردانيم و با آن ميسوزانيم ، و دوزخ چه بد جايگاهي است.
تحریف کتاب آسمانی خود: أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/۷۵) آيا اميدواريد كه (يهوديان به آئين اسلام و) به شما ايمان بياورند با اين كه گروهي از آنان (كه احبار ايشان بودند) سخنان خدا را (در تورات) ميشنيدند و پس از فهميدن كامل آن، دست به تحريفش ميزدند؟ و حال آن كه علم و اطّلاع داشتند (كه درست نيست به كتاب هاي آسماني دست برد) و … .
همچنین بسیاری از آنان به جهت اعتقاداتی که داشته اند، مورد مذمت قرآن قرار گرفته اند که از جمله ی آن ها دخالت دادن انسان ها در مسئله توحید: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (مائده/۱۷) به طور مسلّم، كساني كه ميگويند: خدا، مسيح پسر مريم است! كافرند. بگو: اگر خداوند بخواهد مسيحِ پسرِ مريم و مادر او و همهي كساني را كه در روي زمين هستند هلاك كند، چه كسي در مقابل ميتواند (كوچك ترين) كاري بكند (و جلو دست خدا را بگيرد)؟ از آن خدا است آنچه در آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است. هر چه بخواهد ميآفريند؛ و خدا بر هر چيزي توانا است. در این صورت پیروان شریعت های آسمانی به هر نسبتی به دین سکولاریسم و برنامه های آن نزدیک می شوند به همان نسبت از دین و شریعت الله محروم و دور می گردند.
اما مهم تر از این ها، آیاتی است در مذمت کسانی که بعد از آشکار شدن حق، با آن مخالفت می کنند و به دشمنی با آن می پردازند، به خصوص اهل کتاب که بعد از شناخت حق، با آن مخالفت کرده و در مقابل آن ایستادگی کردند. قرآن در آیات بسیاری، این افراد را مورد مذمت شدید قرار می دهد: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ (محمد/۳۲(كساني كه كافر ميشوند، و مردمان را از راه خدا بازميدارند، و به دنبال آن كه هدايت برايشان شناخته و روشن ميگردد با پيغمبر به مخالفت و دشمنانگي ميپردازند، هرگز كمترين زياني به خدا نميرسانند، و بلكه خدا كارهاي (نيك) ايشان را هم باطل و بي سود ميگرداند. این گونه آیات که در مذمت اهل کتاب است، بسیار اند.
با این وجود، قرآن کریم و سیره ی پیامبر خاتم، بر خلاف دین سکولاریسم و سایر شریعت های تحریف شده، به مخالفان رویکرد منحصر به فردی نشان می دهد.
- قرآن تلاش وافری انجام داده که اخلاق و منش انسانی را در میان انسان ها رواج دهد؛ از این رو امور اخلاقی مثبت از هر کسی که سر بزند را بدون در نظر گرفتن دین انجام دهنده مورد ستایش و پاداش قرار می گیرد.[۱]
اهل کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ در مواقعی که امری اخلاقی از آنان سر بزند مورد تأیید قرآن قرار می گیرند. خداوند در عین این که اسلام را ناسخ شریعت های گذشته می داند، اما به اهل کتاب، به عنوان هم مسیران منحرف خود، جهت اصلاح، فرصت می دهد و با مدارا با آنان برخورد می کند؛ به گونه ای که به آن ها اجازه می دهد با پرداخت جزیه، به صورت آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند و بر شریعت منحرف خود نیز باقی بمانند: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَايُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَايَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه/۲۹) با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان كه شايد و بايد) ايمان دارند، و نه چيزي را كه خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحريم كردهاند حرام ميدانند، و نه آئين حق را ميپذيرند، پيكار و كارزار كنيد تا زماني كه (اسلام را گردن مينهند، و يا اين كه) خاضعانه به اندازهي توانائي، جزيه را ميپردازند (كه يك نوع ماليات سرانه است و از اقليّت هاي مذهبي به خاطر معافبودن از شركت در جهاد، و تأمين امنيّت جان و مال آنان گرفته ميشود). و در مورد آن ها می فرماید:
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ ِ(آل عمران/ ۲۰) پس اگر با تو به ستيز پرداختند، بگو: من و كساني كه از من پيروي نمودهاند، خويشتن را تسليم خدا كردهايم و رو بدو نمودهايم . و بگو به اهل كتاب (يعني يهوديان و نصارا) و به بي سوادان (يعني مشركان عرب): آيا شما تسليم شدهايد؟ اگر تسليم شوند، بي گمان هدايت يافتهاند (و راه را از چاه باز شناختهاند) و اگر سرپيچي كنند (نگران مباش؛ زيرا) بر تو ابلاغ (رسالت) است و بس، و خدا بينا به (اعمال و عقائد) بندگان است.
کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ(آل عمران/۱۱۰(شما (اي پيروان محمّد) بهترين امّتي هستيد كه به سود انسان ها آفريده شدهايد (مادام كه) امر به معروف و نهي از منكر مينمائيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب (مثل شما به چنين برنامه و آئين درخشاني) ايمان بياورند، براي ايشان بهتر است (از باور و آئيني كه برآنند. ولي تنها عدّهي كمي) از آنان با ايمانند و بيشتر ايشان فاسق (و خارج از حدود ايمان و وظائف آن) هستند.
مراجعه به تاریخ صدر اسلام نشان مى دهد که سؤال از الهى یا غیر الهى بودن یک آیین در بین مسلمانان از زمانى آغاز شد که پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم بعد از تثبیت پایه هاى حکومت اسلامى در مدینه و آغاز گسترش مرزهاى این حکومت نوپا، به فرمان الهى، غیر مسلمانان را به دو گروه تقسیم کرد و دو راهکار متفاوت را در ارتباط با آنان در پیش گرفت:
گروه اول مشرکین غیر اهل کتاب بودند. اینان به خداوند متعال شرک ورزیده و پشت نمودن به تمام شریعت های اسلامی یهود و نصارا را پیشه ى خود ساخته بودند. پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم ابتدا این گروه را به دین اسلام دعوت مى کردند، اگر آنان دعوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم را نمى پذیرفتند، ایشان صلی الله علیه و سلم طبق فرمان الهى و متناسب با وضع موجود و میزان قدرت نظامی خود با آنان وارد جنگ مى شدند. فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (توبه/۵) هنگامي كه ماههاي حرام (كه مدّت چهار ماههي امان است) پايان گرفت، مشركان (عهدشكن) را هر كجا بيابيد بكشيد و بگيريد و محاصره كنيد و در همهي كمينگاه ها براي (به دام انداختن ) آنان بنشينيد. اگر توبه كردند و (از كفر برگشتند و به اسلام گرويدند و براي نشان دادن آن) نماز خواندند و زكات دادند، (ديگر از زمرهي شمايند و ايشان را رها سازيد و) راه را بر آنان باز گذاريد. بي گمان خداوند داراي مغفرت فراوان (براي توبهكنندگان از گناهان) و رحمت گسترده (براي همهي بندگان) است.
گروه دوم کسانى بودند که در اصطلاح قرآن از آنان به «اهل کتاب» تعبیر مى شود و طبق اعتراف خود آنان، از سوى خداوند براى آنان کتابى نازل شده بود و قرآن کریم نیز نازل شدن کتاب بر آنان را قبول مى کند. بر همین اساس پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم با این افراد به گونه ى دیگر برخورد مى کردند؛ یعنى بعد از دعوت این گروه به دین اسلام اگر آنان این دین را نمى پذیرفتند و در ضمن با مسلمانان وارد کارزارنمى شدند، بر اساس فرمان الهى به گرفتن «جزیه» از این گروه اکتفا مى کند. (توبه/۲۹).
همین عملکرد متفاوت با مشرکین غیر اهل کتاب و اهل کتاب، این سؤال را مطرح مى ساخت که «اهل کتاب» چه کسانى هستند؟ با مراجعه به آیه ی ۱۴سوره ی حج، که در آن مردم به سه گروه مؤمنین، اهل کتاب و مشرکین تقسیم شده اند، تا اندازه اى پاسخ این سؤال روشن مى شود.
خداوند مى فرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (حج/۱۷) کسانى که ایمان آوردند و آنان که یهودى شدند و صابئى ها و نصارى و مجوس و کسانى که شرک ورزند، خدا در روز رستاخیز میان شان امتیاز مى نهد و از هم جدایشان مى کند. طبق مضمون این آیه، یهودى ها، نصرانی ها، صابئین و مجوس ها نه جزو مؤمنین هستند و نه جزو مشرکان، بلکه اهل کتاب محسوب مى شوند و سنت پیامبر پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم نیز نشان مى دهد که پیامبر پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم با این چهار گروه، طبق احکام اهل کتاب برخورد مى نمودند و اگر اسلام را نمى پذیرفتند، آنان را به پرداخت «جزیه» محکوم مى کردند.
قرآن کریم خطاب به اهل کتاب می فرماید: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّانَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَانُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَايَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/۶۴) بگو: اي اهل كتاب! بيائيد به سوي سخن دادگرانهاي كه ميان ما و شما مشترك است (و همه آن را بر زبان ميرانيم ، بيائيد بدان عمل كنيم، و آن اين) كه جز خداوند يگانه را نپرستيم، و چيزي را شريك او نكنيم، و برخي از ما برخي ديگر را، به جاي خداوند يگانه، به خدائي نپذيرد. پس هرگاه (از اين دعوت) سر بر تابند، بگوئيد: گواه باشيد كه ما منقاد (اوامر و نواهي خدا) هستيم.
قرآن کریم مطلبی درباره ی یهودی ها و نصرانی هایی که در آن زمان بودند دارد که اگر آن ها به خاتم انبیاء ایمان بیاورند دارای دو اجر خواهند بود. عادی هم هست، باید هم دارای دو اجر باشند، برای این که آن ها در ابتدا و در آن وقت وظیفه و تکلیفشان همین بود مثلاً به سیدنا مسیح (ع) ایمان آوردند چون ایمان شان ایمان صحیح بوده اجری داشتند، بعد که پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم ظهور می کند و به ایشان ایمان می آورند این ایمان دومشان برای آن ها اجر ثانوی ایجاد می کند. قرآن فرمود: «أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ؛ آن ها کسانى هستند که به خاطر شکیباییشان، اجر و پاداششان را دو بار دریافت می دارند و به وسیله ی نیکی ها بدی ها را دفع می کنند و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق می نمایند» (قصص/۵۴) البته این چنین است.[۲]
تعابیر قرآنی در مورد اهل کتاب:
با بررسي آيات قرآن كريم درمييابيم كه از ميان دو گروه يهود و نصرانیت ـ كه بهطور مسلّم از مصاديق اهل كتابند ـ بيشتر آيات حول معرّفي يهوديان و افكار و عملكرد آن هاست، سپس نصرانیت و سرانجام در يك آيه فقط يك بار از «مجوس» نام ميبرد كه از نظر داشتن كتاب آسماني جاي ترديد است. تعابير قرآن از اهل كتاب دوگونه است:
عنوانهاي عام؛ مانند: «يا أهل الكتاب»، «من أهل الكتاب»، «إنّ الّذين أوتوا الكتاب»، «الّذين ءاتيناهم الكتاب» و «الّذين أوتوا نصيباً من الكتاب».
عنوانهاي خاص؛ مانند: «يا أيّها الّذين هادوا»، «والّذين هادوا»، «يا بنيإسرائيل»، «اليهود» كه مربوط به قوم يهود است.
نتيجهاي كه از مجموع آيات ميتوان گرفت چنين است كه: وجه مشترک و مرکز تقاطع تمام شریعت های آسمانی- صرفنظر از اختلافات جزئی و این که غیر از شریعت اسلام بقیه ی آن ها دچار تحریف شده اند – این است که منشأ همه ی آن ها خداست و دین همه ی آن ها اسلام است.
به همین دلیل وجود رابطه ی نزدیک در اسلام با نصرانیت و یهودیت را نمی توان انکار کرد. اینها شریعت ها و شاخه هایی از دین اسلام بوده اند که با ورود عقاید دین سکولاریسم دچار تحریف گشته اند اما ریشه ی آن ها همان اسلام است و پیامبر خاتم بدون این که به باطلی اقرار کند یا موافقت خود را با عقیده ی کافری اعلام نماید، با تأکید بر نقاط مشترک و یافتن راه حلی جهت مصالح خداپرستان، به دنبال راهی جهت همزیستی مسالمیت آمیز با اینها تحت حاکمیت اسلام می گشت. با الگوپذیری از این متد اسلامی بسیاری این سؤال را مطرح می کنند که آیا نقاط مشترک بین شریعت های مسخ شده ی اهل کتاب با اسلام بیشتر است یا نقاط مشترک بین مذاهب اسلامی با اسلام؟ آیا نقاط مشترک منحرف ترین مذهب منتسب به اسلام بیشتر از مشترکات مشرکین اهل کتاب به اسلام نیست؟ آیا اینها به اسلام نزدیک تر نیستند؟ آیا عاقلانه نیست که در مورد مذاهب موجود در دایره ی اسلام نیز برخوردی اسلامی داشته باشیم؟
[۱]- ابوالبختری مشرک غیر اهل کتاب محارب ازقریش برای نمونه
[۲]– مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا،۱۳۷۶، جلد ۶، ص ۱۴۴-۱۴۶