مجاهدین و هم مسیران فرقه ی ناجیه بين جائز و بهترین و بين مشروع و پرمنفعتترین
مؤلف: ابومحمد عاصم
مترجم: ا. صدوقی
بسم الله الرحمن الرحیم
«براستی كه این قرآن به سوی اصلح (بهترین و ارزشمندترین) امور هدایت میدهد»
یکی از دوستانم در زندان، که با هم در یک بند قرار داشتیم، در مورد، نشان دادن تصویر سر بریدن شهروند آمریکایی اسیر توسط مجاهدان، و نمایش آن در مقابل دوربینها و پخش آن در صفحات اینترنت، از من سئوال کرد و نظرم را جویا شد. بطوریکه تمام دنیا این تصاویر را مشاهده کرده و داستان آن بر زبان دور و نزدیک جاری میشود تا جاییکه بر جنایات و رسواییهای آمریکاییان و مدعیان حقوق بشر در زندان ابوغریب پرده گذاشته میشود و کمتر از آن صحبت میشود.
گفتم: اين امر را تأييد نمیكنم و بدان از آن خرسند نمیشوم، با وجود آنكه میدانم (آن مجاهد) چنین فعلی را به خاطر شوق و علاقهاش به دین خداوند سبحانه و تعالی انجام داده و حرص او برای اعزاز دین و دردمند گشتن وی به هنگام ديدن درد امت و غيظ او از اعمال دشمنان عليه امت، موجب گشته تا اين كار را انجام دهد و همهی اين اسباب موجب گشته تا در اعلان و انتشار خبر اين عمل شتاب نمايد، ولی با تمام اين وجود تأكيد میكنم كه اين كار را نمیپسندم و آرزو میكنم كه ای كاش او چنين كاری را علنی نمیكرد و انجام نمیداد .. برای كسی كه به مدرسهی جهاد عظيم اسلامی میپيوندد، اولی و شايسته است اعمالی را كه بر جهاد پاك اسلامی ضربه میزنند، علنی انجام ندهد و از تمامی اموری كه آوازهی جهاد را لکهدار میسازند، دوری نمايد، و از انجام هر آنچه كه دشمن میتواند از آن به نفع خود بهرهبرداری، و در به هم زدن معادلات میدان و گمراهسازی افکار عمومی از آن استفاده نموده و چهرهی مجاهدان را مخدوش و اهداف خود را با آن محقق نماید، أکیداً اجتناب ورزد.
این دوست ما دوباره پرسید:
از این سخن شما متعجبم، چرا اين عمل شما را مسرور نمیسازد، مگر اين عمل جايز نيست؟!
در پاسخ گفتم:
برادر عزیزم، وقتی که میگويم بدان خشنود نيستم، این نشانهای برای مخالفت و خردهگيری نيست، نزد من هيچ چيز از موافقت و الفت با خير، محبوبتر نيست .. و اين (ناخرسندي) تنها حرص من برای دور نمودن آن چيزی است كه جهاد و آوازهاش را به خطر میاندازد، آنهم در زمانی كه جنگ، تنها در قتال خلاصه نمیگردد، بلكه رسانهها در جنگ نقش بزرگی دارند، انتخاب من چنين است كه پاكترين و نافعترین امر برای دعوت و جهاد و مسلمانان در چنين شرايطی اتخاذ شود.
در نوشتهها و خطبهها و كتابهايم بارها و بارها برای شما و ديگران تكرار نمودهام كه داعيان و مجاهدان به آن پيروزی و عزتی كه اميد آن را دارند، نمیرسند و آن نفعی را كه برای امت و جهادشان تمنا میكنند، محقق نخواهند کرد، مگر زمانیکه از قید تفکر محض جائز و غير جائز رها شوند و به سطحی از تفکر برسند كه بتوانند میان اعمال جایز از لحاظ منافع و مصالح موازنهای برقرار کنند و اعمال جائز را از این نظر طبقهبندی کنند و نوع اثرات آن اعمال در عصر حاضر را مد نظر قرار دهند، و به راجح و مرجوح و فاضل و مفضول توجه کرده و اعمال شرعی و جائز را از نقطهنظر مصالح و مفاسد، آسیبشناسی نمایند.
خداوند متعال میفرمايد: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِی لِلَّتِی هِيَ أَقْوَمُ» إسراء ۹
«اين قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود ميكند كه مستقيمترين و اصلحترین راهها ( برای رسيدن به سعادت دنيا و آخرت ) است» أقوم: اصلح.
و خداوند متعال میفرمايد: «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم» زمر ۵۵
«و از زيباترين و بهترين چيزی كه از سوی پروردگارتان برای شما فرو فرستاده شده است (كه قرآن است) پيروی كنيد»
بنابراين خداوند متعال ما را امر میفرمايد تا به دنبال اصلح و احسن و نافعترین اعمال برای دينمان باشيم، همچنين خداوند متعال میفرمايد:
«الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» زمر ۱۸
«آن كسانی كه به همه سخنان گوش فرا ميدهند و از نيكوترين و زيباترين آنها پيروی ميكنند.»
مفروض نزد ما مسلمانان آنست كـه موضوع جائز و مشروع و حلال موضوعی تمامشده و بدیهی میباشد؛ منظور اينست كه نزد ما معلوم و جزء مسلمات است که برای ما جايز نيست در عمل و جهادمان از امور غير شرعی استفاده كنيم. زیرا آنچه كه نزد خداوند متعال است با معصيت به دست نمیآيد، و دين خداوند متعال و رایت پاک آن بوسيلهی حرام نصرت نمیيابد و برافراشته نمیگردد چه رسد به آنكه با كفر و شرك رفعت يابد.
و اين مسئله، واجب است که در نزد انصار و عاملين دين و مجاهدان، جزو بديهيات و الفبای جهاد باشد .. بنابراین شایسته نيست كه مسائل فقط از اين لحاظ (جائز و غير جائز) مطرح گشته و معالجه گردند، بلكه چنانكه بارها و بارها تكرار نموديم بايد در معالجه و انتخاب، نافعترين امور برای جهاد و صالحترین، برای مسلمين و کاریترین و مهلکترین، برای دشمن مورد توجه قرار گيرد.
میگويم برای چه هنگامی كه مسأله مربوط به طعام و شراب و لباس و ازدواجمان باشد فقط بحث از جائز و مباح و مشروع نافع وكافی نيست؛ بلكه بهترين طعام و شراب و لباس و زيباترين زنان را انتخاب مینماييم؟!
اما هنگامی كه مسأله متعلق به انتخابی برای دين و دعوت و جهاد باشد، به هر چيزی قانع میشویم و رأی موافق میدهیم، بطوریکه اگر این امر نزد ما مباح، مشروع یا جائز و بدور از حرام تشخیص داده شود، بیدرنگ به انجام آن قانع میشویم و میگوییم چه زیباست و بسیار عالیست و تازه زیاد هم هست! و چه بسا برخی از ما برای این نظر خود منت هم بگذاریم!!
سئوال اینجاست که آيا مگر جائز و مباح و مشروع نيست كه مثلاً با زنی ـ مؤمن اما ـ لنگ و معيوب و مريض ازدواج نمايي؟! شكی نيست كه اين عمل جائز و مشروع است و تو مأجور میباشي، پس به خاطر چه چيزی حريص بوده و جستجو و تلاش میكنی تا كسی را انتخاب نمايی كه سالم بوده و از هر نظر کامل و زيبا باشد..؟؟!
لطيفهای به خاطرم رسيد كه میتوان با استفاده از آن لطافت و اصل موضوع را نشان داد، يكی از برادران كه در بوسنی بوده، برای من جريانی را تعريف نمود: كه در آن مجموعهای از جوانان عرب از برخی برادران مجاهد بوسنيايی درخواست نمودند تا برای آنها تلاش نموده و برخی از خواهران بوسنيايی را به بهانهی اينكه يتيماند و ما آنان را ستر نموده و كفالت آنان را بر عهده خواهيم گرفت، به ازدواجشان درآورند و يادآور گشتند كه در بوسنی چه تعرضاتی برآنها گشته و چگونه غصب گشته و اعراضشان مباح گشته است و آن برادران عرب شفقت و حرص خويش را اظهار مینموده و بر روی اين موضوع اصرار و پافشاری میكردند، برادری به ايشان وعده داد كه بعد از مدتی جواب را به ايشان بدهد، اما آنان دوباره بازگشته و در اين امر اصرار ورزيدند، او به ايشان گفت: من در مورد طلب شما فكر نمودم و حرص و حب و شفقت شما را مشاهده كردم، و من تعداد زيادی خواهران فقير و يتيم در دولتهای آفريقايی مانند اتيوپی و سومالی و امثالشان سراغ دارم و میشناسم و اگر تصميم ازدواج داشتيد و خواستيد كفالت آنان را بر عهده گيريد، برايتان تلاش خواهم نمود!! و بعد از آن به هر يك از آنان وعده داد كه جواب را بعد از چند روزی به آنان خواهد داد؛ اما آنان رفتند و ديگر بازنگشتند!!
خوب ایشان برای چه رفتند و ديگر بازنگشتند؟ آيا مگر اين امر جائز و مشروع نبود، بلكه برای آنان در این ازدواج، اجر و پاداش نيز وجود داشت؟!
يا مسأله اين است كه در اينجا فقط صحبت از جائز و مشروع نيست، بلكه تحقيق و تدقيق در مورد «بهترین» و «کاملترین» و «شیرینترین» و «زیباترین» لازم است!!
ای برادرانم آيا صحيح و عاقلانه است كه برای آب و غذا و ازدواجمان بهترين امور و صفات را مد نظر بگيريم، در حالی كه برای دين و جهاد و دعوتمان به كم ارزشترينها قانع باشيم..؟!
خداوند امنضال فلسطينی را محفوظ كند، زنی كه پسرش، محمود را برای انجام عملیاتی، به یک مجتمع مسکونی يهودینشين در فلسطين فرستاد، سرانجام محمود بعد از هفت ساعت کمین و انتظار کشیدن برای هدف، عملیاتش را آغاز کرد و با سلاح و بمبهای دستی خود به داخل ساختمان یورش برد و آن قدر جنگيد و از دشمنان کشت تا اینکه خود نيز كشته شد. و بعد از این حادثه هنگامی كه از مادرش در مورد وی سؤال شد، ايشان گفت كه من او را برای چنين روزی آماده كرده بودم، و او را از شرکت در سنگزدن يهودیان منع كرده بودم تا مبادا آسيبی به او برسد و این آسیب مانع از آن شود كه او عملیات عظيمی (مانند امروز) را به انجام برساند، و به او میگفتم: من تو را برای كاری بزرگتر از پرتاب سنگ میخواهم. همچنین میگفت: من شش فرزند دارم كه هرکدام آمادهاند تا در راه خداوند متعال کار بزرگی بمانند کار محمود انجام دهند.
پس کی زمان آن فرا میرسد که جوانان مجاهد ما، به سطحی از پختگی و بلوغ فکری برسند که اینگونه عمل نمایند و بلکه اندیشههایشان را بر اموری به مراتب بزرگتر متمرکز کنند؟ در حقیقت سه چهارم از تلاشها و اموال و فداکاریهای برادرانمان به سبب كوتهنظريشان و يا كوتهبينی رؤسا و رهبرانشان در اعمال مرجوحه و مفضوله صرف میگردد؛ به حجت اينكه این اعمال همگی جائز و مشروع میباشند!!
و کی وقت آن میرسد که تلاشهایمان سمت و سو یابند و جهادمان برآنچه که برای امت اسلام أصلح و أنفع است، متمرکز گردد، و در خلال آن بهترین و لایقترین گزینهها برای امت و کاریترین و شدیدترین گزینهها علیه دشمن اختیار شود؟ و فقط بر روی جائز و مشروع توقف نشود، بلكه سعی و جهادمان در اعماق اعمال جائز و مشروع فرو رفته و پاكترين و شرافتمندانهترین و بزرگترين گزینهها را در زیر پرچم پاک و نورانی جهاد، انتخاب نماییم؟
بحث را با دوستم ادامه دادم و او كسی بود كه به زندان ابد محكوم شده بود و جرمش منفجر نمودن بعضی از سالنهای سينما و شرابخانهها بود اما اشتغال وی به طلب علم در طول دورهی زندانش، موجب شده بود تا سطح فكری وی رشد و ارتقا یابد، خطاب به او گفتم: اگر اين كلامم مورد پسند تو نيست و بدان قناعت نكردي، هنگامی كه از زندان خارج شدی بار ديگر به منفجر نمودن سالنهای سينما وشرابخانهها مشغول شو، آنهم در زمانی كه مسلمانان به امور بزرگ و والا واقف و مطلع گشتهاند و نیرو و توانشان را جمع نموده و متصدی انجام آن امور گشتهاند تا دولتی برای خويش برپا کنند و برای ادارهی دنیا حرفی برای گفتن داشته باشند و بتوانند كفر را از اساس ریشهکن نمایند؛ و آنان برای رسيدن به چنين هدفی به تمامی تلاشها و تمامی قطرات خون و به تمامی مخلصان و مجاهدان نياز دارند؛ اما تو از شرکت در اين امر بزرگ و باارزش خودداری کن و آتش جنگ را به روی فاسقان مسلمان (مسلمانانی كـه معصيت انجام میدهند) و عوام و فاجران آنان باز كن و سينماهايی را كـه مردم در آن آمد و شد مینمايند منفجر كن.
مگر اين عمل جائز و مشروع نيست و راهی برای انكار منكر نمیباشد..؟!
در پاسخ گفت: من اين كار را هرگز انجام نمیدهم، چرا كه من (نهايت اين افعال و ثمراتش را) درك و فهم نمودهام و منتظر عملی به مراتب بزرگتر از آن هستم.
گفتم: اگر عقل تو کماکان از درک آنچه میگویم عاجز ماند، بدان كه فهم و علم تو نياز به نضوج و پرورش دارد و پیداست که هنوز آن فقه و دانش لازم و متناسب با واقع و چالشهای روز را بدست نياوردهای و نيازهای روز دين و امت اسلام را درك ننمودهای.
حال اگر به غوغای رسانهای و جنجال تبلیغاتی بعد از نشان دادن صحنهی سربریدن آن شخص آمریکایی و یا (مطابق عرف رایج امروزی) آن شهروند آمریکایی، دقت و تأمل کرده باشی ـ حالتی که سر قطع شدهاش آشکارا در صفحات تلویزیون به معرض دید عموم گذاشته میشود، و از طرفی برخی از اهل علم این کار را تمثیل میدانند (و تمثیل شرعاً حرام است) ـ و توجه کنی که دشمنان خدا و علمای فاسد و آمریکاییها و طواغیت حاکم، چگونه از این حادثه به سود خود بهرهبرداری کرده و چگونه از آن برای خدشهدار کردن و شنیع جلوه دادن چهرهی مبارک جهاد و مجاهدان و برانگیختن انزجار عمومی مسلمانان دنیا و خصوصاً عراقیها از جهاد و مجاهدان، استفاده میکنند، و سایر مفاسد ناشی از این عمل را مشاهده کنی، آن وقت متوجه خواهی شد که آن شخصی که اقدام به چنین کاری کرده است، در واقع انتخاب موفقی نداشته و در انجام و علنی کردن این کار بدست او، هیچ سودی عائد مسلمانان نشده است.
بنابراین برای اینکه بتواند در این جنگ، برگ برنده را از دشمنانش بستاند، ضروری است که جهت شناخت هرچه بهتر حقیقت نبرد امروز با دشمنان خدا و ماهیت سلاحها و ادوات این جنگ، گام بردارد و سطح تفکر و بینش جهادی خود را ارتقا بخشد و تنها به چاقویی که سر آن آمریکایی با آن قطع شد، تکیه و اکتفا نکند و بداند که افزایش پهنای افقهای تفکر جهادی و ارتقای سطح شناخت ملزومات جهاد کنونی، به حجم و بزرگی آن چاقو بستگی ندارد، بلکه به میزان شمولیت جهاد و وسائل تبلیغاتی آن و رشد فکری صاحبان این جهاد و شناخت ملزومات و ادوات جنگ و انتخاب بهترین گزینه، بستگی دارد.
بینشی صحیح که صاحبان جهاد مبارک را بر آن بدارد که گاهی اوقات لزوماً برخی چیزها و کارها را بخاطر اموری مهمتر ترک گفته و گاهی اوقات امری را بر امر دیگر برای مدتی معین، ترجیح دهند، و گاهی اوقات کار خاصی را انجام داده و یا تصمیم خاصی اتخاذ کرده، اما آن را آشکار نکنند، و در پارهای اوقات چیزی را بخاطر وجود مصلحتی خاص که هیچ پیامد خطرناک و مفسدهای بدنبال نداشته باشد، آشکارا اعلام کنند، و به این ترتیب رسانهی دشمن عملاً در خدمت جهاد قرار گرفته و دوشادوش رسانهی مجاهدان حرکت میکند و مجاهدان در سایهی فقه سیاسی و رسانهای خود، افسار رسانهی دشمن را بدست گـرفته و آن را نه مطابق میل دشمن بلکـه بر مطابق میل و خواستهی خود جهتدهی میکنند، بگونهای که هیچ فرصتی و موقعیتی به دشمن نمیدهند که از آن برای رسیدن به اهداف و نیات خبیثش استفاده کند.
البته برای احقاق این مهم داشتن علم شرعی علیرغم ضرورتی که دارد، به تنهایی کافی نیست. بلکه لازم است وقایع جاری و حرکات و نقشههای دشمن لحظه به لحظه به شکلی زیرکانه و هوشیارانه دنبال شده و زیرنظر گرفته شود و پیوسته موقعیت امت اسلامی و مهمترین نیازها و اولویات آن و همچنین بزرگترین مشکلات و مصائب دنیای اسلام، مورد تأمل و توجه قرار گیرد.
به من گفتی، شیخ! .. براستی که دور رفتی (نظرت بسیار دور است) و مسئلهای به این وسعت را تنگ نمودی، چرا كه پیامبر صلی الله علیه وسلم بعضی از مردم را در اسارت به قتل رسانيد و اكثر مردان بنیقريظه را كشت و بهترين راه و روش، راه و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم است ..
میگويم: بسيار خوب، من نيز شكی ندارم كه بهترين طريق، طريق پیامبر صلی الله علیه وسلم است و اگر در آن تأمل و تفكر کنی وآن را فهم نمایی به فلاح و رستگاری دست یافتهای ..
به همين خاطر علمای محقق و صاحب بصيرت بر اين هدی و روش عظيم استناد نموده و امام و خليفه را در مورد آزاد نمودن و بخشش أسرا و يا فديه گرفتن و يا تبادل با اسرای مسلمان و يا قتل آن اسيران و مانند اين اختيارات، با توجه به دين اسير و شدت عداوت وی و ميزان خطرناك بودنش، مختار دانستهاند .. و اختيار در تمامی اين موارد همچنانكه گفتهاند به «آنچه كه برای اسلام و مسلمین نافعتر و صالحتر باشد» بستگی دارد .. تأمل كن؛ نصيب بيشتر و انفع و اصلح را مورد توجه قرار داديم؛ و اين همان چيزی است كه در مورد آن صحبت و بحث میكنيم و دائماً مجاهدان را در تمامی اعمالشان متوجه اين معيارها میسازيم ..
و اگـر همراه من سيرهی پیامبر صلی الله علیه وسلم را در مورد اسيران میخواندی و در آن تأمل مینمودی متوجه میشدی كه ايشان ـ علیه الصلاة و السلام ـ همیشه به يك شيوه در مورد آنان تصميم نمیگرفت، بلكه گاهی اوقات برآنان منت نهاده و آنان را میبخشيد همچنان كه با ثمامه بناثال چنين کرد و گاهی از آنان فديه قبول میكرد و يا آنان را با اسرای مسلمان مبادله مینمود و برخی اوقات آنان را به خاطر قتل و قصاص و يا به دلايل ديگر میكشت، همچنان كه با «عرنيين» چنین کرد، كسانی كه مرتد گشته بودند و چوپانان را به قتل رسانده بودند و چشمهايشان را كور كرده بودند، بنابراين، پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را عيناً قصاص فرمود (چشمهايشان را كور نموده و دست و پايشان را در جهت عکس همدیگر قطع نموده وآنان را كشت و…) و برخی از كافران را در حالی كه به پردهی كعبه آویزان شده بودند، به قتل رسانيد تا اينكه آن قتل در بين مردم شهرت يافته، و تأديبی برای طاعنين در دين و مهاجمين و محاربين عليه اسلام و مسلمين باشد ..
اما بایستی توجه کرد که پیامبر صلی الله علیه وسلم در تمامی این موارد تنها زمانی دستور به قتل اسیران و برخی افراد را میدادند و قتلشان را آشکار میکردند، که عداوت و دشمنانگی اینها با پیامبر صلی الله علیه وسلم و دین اسلام، به اوج خود رسیده بود.
عبدالعزی يا عبدالله بن خطل كسی بود كه پیامبر صلی الله علیه وسلم او را كشت در حالیكه او خود را به پردهی كعبه چسبانده بود، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم از بين چند نفر خون او را در روز فتح مكه هدر و حلال اعلام فرمود در حالی كه مردم ديگری وجود داشتند كه به دين اسلام كافر گشته و با آن محاربه كرده بودند (اما آنان را امان داد) و اين به خاطر شدت عداوت آن چند نفر و محاربه و هجومشان بر اسلام و مسلمين بود.
عبدالله بن خطل كسی بود كه اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم چند نفر از انصار را با او همراه نمود، اما او مرد انصاری را كشت و خودش هم مشرك شد و شروع به هجای (حرفها و سرودهای ناشايست و…) پیامبر صلی الله علیه وسلم نمود و دو آوازهخوان داشت كه آنها نيز پیامبر صلی الله علیه وسلم را هجا میكردند و به گوش مشركان میخواندند، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم او را در حال اسارت كشت و يكی از آوازهخوانها را نيز به قتل رسانيد ..
و مقيس بن صبابه نيز از چنين افرادی است، او نيز بعد از اسلام آوردنش، قتلی را انجام داده و به مشركان ملحق گشت و در شخصيت پیامبر صلی الله علیه وسلم طعن وارد نمود وشديداً با ايشان محاربه كرد ..
پس تأمل نما، و جرایم آن كسانی را كه پیامبر صلی الله علیه وسلم در حال اسارت آنان را به قتل رسانيد و جرایم اهل مكه را كه پیامبر صلی الله علیه وسلم تمامی ايشان را امان داد، از هم جدا کن .. دستهی اول مرتد گشته بودند و مرتکب قتل شده و اقدام به عداوت و محاربه و طعن در دین کرده بودند، و این قتل آنان در حال اسارت و از بين مشركان مكه موجب گرديده تا شيخ الاسلام نيز به آن استدلال نموده و حكم ساب پیامبر صلی الله علیه وسلم (كسی كه ايشان را دشنام دهد) را قتل اعلام كند.
با اين وجود برخی از اينان فرار كردند و سپس اسلام آوردند و بعدها طلب امان نمودند، و تعدادی از آنها مورد عفو واقع شدند، مانند هبار بن الاسود كسی كه بر زينب دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم معارضه نمود، و هنگامی كه زينب هجرت مینمود بر بغل شترش آسيب رساند تا اينكه بر صخرهای فرود آمد و موجب شد تا زينب در حالی كه حامله بود سقط جنين گردد .. و مانند عكرمه بن ابو جهل و قينه بن خطل و ديگران ..
و اسيران بدر را كه از جنگجویان بودند در حالت اسارت به قتل نرسانيد بجز نضر بن حارث، كسی كه پیامبر صلی الله علیه وسلم را سب داده بود و ايشان را با اقوال و افعال خود اذيت وآزار شديدی رسانده بود و عقبه بن ابی معيط نيز مانند نضر بود و حتی در اذيت و شکنجهی اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم مبالغه میكرد و در قرآن و شخصيت پیامبر صلی الله علیه وسلم طعن بسيار وارد میكرد و ايشان را اذيت داده و يكبار هم با لباسش آن قدر پیامبر صلی الله علیه وسلم را آزار داد كه میخواست ايشان را خفه نمايد و بار ديگر در حالی كه پیامبر صلی الله علیه وسلم در سجده بود، پوست و امعاء و احشاء شتر را بر پشت مبارك آن حضرت ريخت ..
اما پیامبر صلی الله علیه وسلم در بین اسرای بدر کسی غير از اين دو نفر را به قتل نرسانید ..
اما همچنانكه امام ابنقيم رحمهالله در كتاب زاد المعاد میفرمايد: بنیقريظه، شديدترينِ يهوديان در دشمنانگی با پیامبر صلی الله علیه وسلم و غليظترين كافران يهود بودند، به همين خاطر بلايی بر آنان جاری گشت كه بر سر ديگر برادرانشان كه بنی قينقاع و بنی نضير بودند، نيامد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم، جنگجویان آنان را چنان كه در صحيح بخاری وارد است، به قتل رسانيد و اين جريان بعد از شكستن عهد از سوی آنان رخ داد. بطوریکه كافران قريش را عليه پیامبر صلی الله علیه وسلم ياری دادند و آنان و غطفان را برای جنگ علیه پیامبر صلی الله علیه وسلم تشويق كردند و يكی از عوامل اصلی وقوع جنگ خندق بودند، پس جايی برای تعجب نيست كه پیامبر صلی الله علیه وسلم با آنان در ميان ساير يهوديان چنين رفتار و تعامل نمايد، با اين وجود، عظمت و وسعت فقهی پیامبر صلی الله علیه وسلم و همچنين جهت مراعات حال كسانی كه تازه از انصار مسلمان شده بودند و همچنين برای دفع هر مفسدهای كه احتمال وقوعش میرفت از دادن حكم قتل آنان خودداری نمود، بلكه حكم آنان را بر عهدهی همپيمانان و ياران ايشان از اوس قرار داد، بنیقريظه نيز شخصاً آنان را انتخاب نموده وگفتند هر حكمی از طرف سعد بن معاذ كه همپيمان بودند برايشان صادر شود، قبول خواهند كرد، سعد نيز حكم به قتل آنان نمود ..
و همينطور و با استقرا از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت نشده است كه ايشان كسی را از اهل جنگ در حال اسارت كه قتالی ننموده و به قول امروزها غیرنظامی است، به قتل رسانده باشد بلكه ايشان هیچ مقاتل و مبارزی را در حالت اسارت به قتل نمیرسانده، مگر اينكه غلظت كفر و شدت عداوت و حرب و سب و هجايش عليه پیامبر صلی الله علیه وسلم و مسلمانان مشخص میگشت، و شكی در اين نيست كه اين در نوع تعامل، حكمت بالغه و و اعتدال در انتخاب گزینهها وجود دارد و در آن فقط به جایز و شرعی بودن نوع انتخاب تکیه نشده است، بلکه پیامبر صلی الله علیه وسلم به مصلحت اسلام و مسلمین توجه کردهاند و انتخاب شديدترين گزینهها عليه دشمنان خداوند متعال و محاربان دين را مورد لحاظ قرار دادهاند، تا بدين وسيله تمام محاربان خبيثی كه در ورای اين كافرانند تأديب گشته و عبرت بگيرند، و آنان که محارب نبودهاند، تشخیص داده شوند و موجب آن شود تا آنها هم به خط و مشق ايشان ملتزم گشته و به فكر جنگ و دشمنی و تجاوز نباشند .. و ديگر مصالحی كه با چنين حكمت و اعتدال وسطيتی در انتخاب گزینهها، برای اسلام و مسلمین حاصل خواهد شد.
اعتدالی كه شديدترين وآسيب رسانندهترین انواع گزینهها و ضربات را برای خبيثترين دشمنان و مضرترین آنان انتخاب میكند و عموم كفار را با اينان مساوی قرار نمیدهد چه رسد به آنكه غيرمحاربين را با اینان یکسان بشمارد و اعتدالی که در اصل و غالب امور از مثله (تكه تكه نمودن جسد …) بخاطر حرام بودن این عمل، جلوگیری مینماید تا جاییکه پیامبر صلی الله علیه وسلم از مثله نمودن برخی از مشركان كه جنازهی حمزه رضی الله عنه را تكه تكه نمودند، خودداری کرد .. با وجود آنكه مجازات و قصاص به مثل جائز و شرعی است، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم با اين افعالش میخواهد امت را تعليم دهد كه در عمل و جهاد و سایر امور، همواره بارزشترین و نافعترین و پاکترین و کاملترین گزینهها را اختیار کنند، همچنان كه خداوند متعال ايشان را راهنمایی و توجيه میفرمايند، آنجا که میفرماید:
«وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ» نحل ۱۲۶
«(ای مسلمانان!) هرگاه خواستيد مجازات كنيد (كسانی را كه به حقوق شما تعدّی و تجاوز كردهاند)، تنها بدان اندازه مجازات كنيد و كيفر دهيد كه دربارهی شما روا شده است.»
اما بعد از آن ايشان را به افضل و اكمل ارشاد و راهنمايی کرده و میفرمايند:
«وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ» نحل ۱۲۶
«و اگر شكيبایی پيشه ساختيد (و به خاطر خدا مجازات نكرديد و كيفر نداديد) حتماً شكيبایی برای شكيبايان (حقپرستی چون شما كه از دل فرمان نميبريد و به راهنمائی خداوند گوش فرا ميداريد، در دنيا و آخرت) بهتر خواهد بود»
و خداوند متعال میفرمايد: «وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا» شوری ۴۰
«كيفر هر بدي، كيفری همسان آن است»
و بعد از آن میفرمايد: «فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» شوری ۴۰
«اگر كسی گذشت كند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنين كسی با خدا است.»
و خداوند عزوجل میفرمايد: «وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ» مائده ۴۵
«و جراحتها قصاص دارد.»
اما در ادامه میفرمايد: «فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ» مائده ۴۵
«و اگر كسی آن را ببخشد (و از قصاص صرف نظر كند)، اين كار باعث بخشش (برخی از گناهان) او میگردد.»
میگويم: اين خواسته و آرزویی است كه دائماً دوست دارم برادران مجاهدم و داعيان به آن توجه نمايند و تمام تلاشم را انجام میدهم تا همتها وآمالشان را توجيه سازم، و دوست دارم تا خطاهايشان را بزدايم، و تلاشهايشان را متمرکز و هدفمند گردانم، و سطح تفكرشان را به مستوای جهاد عظيم و پاك اسلامی ارتقا دهم، و بزرگترين نياز امت و دين را به ایشان بشناسانم، تا اينكه انتخابهايشان فقط براساس جائز و مشروع بودن و مسائلی حول آن نباشد، بلكه همانطور که قبلاً گفتم در اعماق اعمال جائز و مشروع غور نموده و فرو رفته تا اينكه دُرّ وگوهرهايی را استخراج كنند كه برای امت و جهاد نافعترين و صالحترين و شايستهترين و ارزشمندترين باشد .. و رهبران و داعيان و مجاهدانی تربيت نموده كه به جائز و مشروع و مباح نگاهی سطحی نيانداخته، بلكه به خوبی به آن نگريسته و آن را پاك و تصفيه نموده و به دقت ميان نافعترين و بهترین گزینه را برای آن زمان، انتخاب نمايند، و در ميان اعمال، سودبخشترین و شايستهترينها را اختياركرده كه شديدترين عليه دشمن باشد، آنقدر شدید که حتی دشمن را از ریشه نابود سازد.
البته من از این نیز فراتر میروم و میگویم که برآنان واجب است در مورد فرائض و واجبات نیز به همین صورت تعامل و برخورد نمایند بخصوص که امروز تعداد این فرائض و واجبات بر اهل اسلام افزایش یافته است. یعنی بایستی واجب مضیق ـ که زمان کمی برای انجام آن وجود دارد ـ را بر واجب موسع ـ که زمان و مکان بیشتری برای انجام آن موجود است ـ مقدم بدارند.
در جهادی كه هم اكنون در مورد آن بحث میكنيم، ضرورتی نداشته و شايسته نيست كه جوانان را به ادعای فرض بودن جهاد به سمت هر جبهه و میدانی تشویق نمود، و آنها را برای فعالیت و انجام هر عملی و تحت رهبری هر رهبری ترغیب نماييم .. بلكه در صورت تعدّد یافتن ميادين و ازدیاد جبهات و مشکـلات امت و افزایش جنگها و دشمنان و محـاربهی اهل ایمان توسط آنان، بر مجاهدان واجب میشود كه برای تغییر و از میان برداشتن این واقع ناخوشایند، برای نصرت اسلام و مسلمين و تمکین دینشان، أولی و أهم و أرجحترین ميادين و جبهات را انتخاب كنند، و پاكترين رايات و پرچمها و مجربترین قيادات و فرماندهان را اختیار نمایند، بگونهای که انتخابشان براساس حماسهای توخالی نباشد يا به تأثیر از طبل بلندآوازه و میانتهی شيوخ و داعيان حكومتها نباشد و يا سر و صدا و هیاهوی رسانهها و روزنامهها و برنامههای ماهوارهاي، آنها را به تصمیمگیری نابجا وادار نکند، بلكه گزینهها و تصمیمات خود را آنچنان كه گفتيم و تكرار نموديم، براساس بيشترين سهم و نافعترين برای اسلام و مسلمانان و پاكترين برای جهادشان و شديدترين و قاطعترين عليه دشمنانشان، انتخاب و اتخاذ نمایند .. و آنچه را كه از جنس جهاد دفع و مربوط به آن میباشد، بر متعلقات جهاد طلب مقدم دارند، چرا كه جهاد طلب فرض كفايه بوده، اما جهاد دفع فرض عين است، به همين خاطر علما دربارهی جهاد طلب اجازهی والدين و اجازهی طلبکار (كسی كه بر ديگران دين و قرضی دارد، كه بايد به وی بپردازند) را شرط قرار دادهاند، برخلاف جهاد دفع كه چيزی از اين شرطها برايش وجود ندارد ..
و بدانيد قتالی كه برای آزادسازی سرزمين مسلمانان از طاغيان كافر چه داخلی و چه خارجی و برای تمكين اسلام و اهلش صورت میگيرد و برای رسيدن به آن برنامه و اهداف و اولوياتی در محاسباتش دارد از جنس قتال دفع میباشد، بنابراين چنين قتالی بر هر قتال ديگری كه در آن عمليات نكايه وكم ثمر و ناقص و منقطع صورت میگيرد، مقدم میباشد ..
همچنين تلاش برای آزادسازی اسيران مسلمان و قتال برای نجات مستضعفان نيز بر چنين جهادی مقدم بوده و نزديك به جهاد دفع محاسبه میگردد، همچنان كه خداوند متعال میفرمايد:
«وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً» نساء ۷۵
«چرا بايد در راه خدا و (نجات) مردان و زنان و كودكان درمانده و بيچارهای نجنگيد كه (فرياد برميآورند و) ميگويند: پروردگارا! ما را از اين شهر و دياری كه ساكنان آن ستمكارند (و بر ما بيچارگان ستم روا ميدارند) خارج ساز، و از جانب خود سرپرست و حمايتگری برای ما پديد آور، و از سوی خود ياوری برايمان قرار بده (تا ما را ياری كند و از دست ظالمان برهاند).»
و در صحيح بخاری از ابوموسی اشعری رضی الله عنه به طور مرفوع روايت شده است که «فُکُّوا العَاني»: «اسیر را آزاد کنید».
به همين دلیل امام نووی رحمهالله میفرمايد: «هنگامی كه دشمنان، مسلمان يا مسلمانانی را به اسارت گرفتند، راجح آنست كه اين عمل به مانند داخل شدن دشمن به ديار اسلام محسوب گردد (يعنی مانند قتال دفع) چرا كه حرمت مسلمان از حرمت خانه و ديار عظيمتر است، بنابراين انجام عمل، برای آزاد نمودن آن اسير و اسيران واجب است.» انتهی.
و داشتن علم و فقه در مورد اين تفاضل، و بصيرت به نسبت واقع و اندازه و ميزان تفاوت دشمنان در درجات دشمنی و عداوتشان و محاربه آنها عليه اسلام و مسلمانان، مجاهد را در ترجيح دادن و انتخاب بين واجبات و فرائض متعدد ياری میدهد. و واجب عينی را بر واجب كفایی تقديم داشته و مسألهی مضيق، مانند اينكه به اعراض و نواميس هتك و تجاوز گردد يا اينكه خون افراد معصومی مباح گردد و يا مانند آن را كه در آن سكوت و تأخير جائز نمیباشد، بر اموری كه به نسبت اينها واسعترند مقدم میدارد و در انتخاب اموری چندگانه و متعدد فقط دعوا و ادعای واجب يا فرض بودن كافی نيست .. از خداوند عظیم میخواهم كه بر امور مسلمين رشد و هدايت بخشد و آنان را برآنچه كه بدان راضی است و دوست دارد ثبات و استحكام دهد .. چرا كه او ولی اين كار بوده و بر آن قادر و تواناست، و خداوند متعال حق را میگويد و اوست كه بر راه مستقيم هدايت میدهد.
بعضی از برادران كه برخی از اين وقفات را خوانده بودند و در ذهن خود آن را در اشياء و موارد خاصی محصور كرده بودند به من گفتند: كه ای شيخ قلمت را مقداری نرمتر وآرامتر نما ..
در جواب گفتم که من این مطالب را فقط من باب نصرت و دلسوزی و شفقت و دفاع از جهاد مسلمانان نوشتهام، باشد که آن را از تمام شوائبی كه چهرهی جهاد را مخدوش و مشوه میگرداند و آن را از جادهی صواب منحرف میسازد، پاک گردانم ..
اين جهاد ملك شخصی هيچ احدی نيست تا آن را هر طور كه میخواهد توجيه و رهبری نمايد؛ بلكه تمام مسلمانان در آن شريك بوده و بر آنان واجب است كه بر تميز کردن و پاك نگه داشتن آن حريص باشند و با مشارکت و توجیه و دعا و نصیحت، جهت استحكام آن گام بردارند و روشن است که سهم و نصیب بزرگ و سنگینی از این وظایف، بردوش سران و مراجعی است که در رأس این جهاد مبارک قرار دارند. بطوریکه هرگز برای آنها جایز نیست که در مورد این جهاد ـ با کسی ـ سازش و مدارا نمایند و یا انحراف و خطا و مشوه نمودن چهرهی آن توسط دیگران را بپذیرند، هرچند که این خطا و انحراف از طرف نزدیکترین مردم به آنها، صورت پذیرد. و بایستی همواره مصلحت دین و جهاد و مسلمانان را بر اسامی و اشخاص مقدم بدارند.
بنابراین من به ایشان و امثال ایشان میگویم كه در آنچه كه در اين اوراق نوشتهام تدبر نمایید، چراکه اين نوشتهها، در حقیقت رسالهای است از حزن و حسرت و اندوه كه در لابهلای صفحات آن، نصحیت و ارادهی خير خود را برای داعيان و جهاد و مجاهدان، بذل نمودهام، پس اینقدر تنگ نظر و کوتهبینانه به آن نگاه نکنید و کنکاوی بخرج ندهید که در نهایت بگوييد كه منظور شيخ، فلان شخص یا فلان گروه و مانند آن میباشد، چرا كه با اين كار خود را از خير بزرگی محروم میکنید، امر بزرگتر و مهمتر از آن چيزی است كه میپنداری و من نيز عادت ندارم خود را به اشخاص خاصی مشغول نمايم چه رسد به آنكه خودم را به داعيان و مجاهدان مشغول سازم، و ان شاء الله آنان را از اهل صدق و اخلاص محسوب نموده و كسی را در نزد پروردگار تزكيه نمینماييم ..
بلكه از نوشتههای من، غم و افسوس و اندوهی برای جهاد آنان میچكد كه ناشی از شفقت برای ايشان بوده و ايشان را نصرت و ياری داده، نصرتی كه از نصرت سلاح و مال بزرگتر و شديدتر میباشد، البته اگر آنان فقه اين امر را داشته باشند و اين موضوع را درك نمايند .. و اين نيز با حرص برای استحكام اين جهاد و توجيه ساختنش برای نافعترين و پرثمرترين برای دين خداوند متعال و تحذير از انحرافات و دور نمودن از خطاها و اشتباهات و مشوهاتی كه از ثمرات مختلف به دست رسيدهاند، (قابل مشاهده ورؤيت میباشد)..
و اگر چنین کسانی در نوشتههایم که هر صفحهی آن اشک اندوه و افسوسی است برای جهادشان، اندیشه میکردند، بدون شک پی میبردند که من فراتر از سلاح و مال، برای آنها دلسوزی کرده و آنها را یاری میرسانم، و این چیزی نیست جز حرص و اصرار این جانب برای هدایت این جهاد به سمت مسیری که برای دین الله نافعتر و پرثمرتر باشد، و نیز برحذر داشتن این جهاد از انحرفات و لغزشها و تلف کردن ثمرات و دستاوردهای آن ..
«ان اريد الا الاصلاح ما استطعت وما توفيقی الا بالله عليه توكلت واليه انيب»