پاکترين راه برای جهاد و نافع­ترين براي دين خداوند و شديدترين عليه دشمن

 

پاکترين راه برای جهاد و نافع­ترين براي دين خداوند و شديدترين عليه دشمن

(وَ تَوَدُّونَ ­أنَّ غَیرذاتِ الشَّوکَهِ تَکُونِ لَکُم)‏

نویسنده: شیخ ابومحمد مقدسی فک الله اسره

مترجم: ا .صدوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند می­فرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)‏ نساء ۹۴

«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! هنگامي كه (براي جهاد) در راه خدا گام برداشتید (و خارج شدید) تحقيق كنيد (كه با چه كساني مي‌جنگيد. آيا مسلمانند يا كافر) و به كسي كه به شما سلام كرد (و سلام نشانه پذيرش اسلام است) نگویيد تو مؤمن نيستي و جوياي مال دنياي (او) باشيد. (بلكه سلام آنان را بپذيريد و پاسخ گویيد و بدانيد) كه در پيش خدا غنائم فراواني است، شما پيش از اين، چنين بوديد (و كفر را گردن نهاده بوديد و جنگهاي شما تنها انگيزه غارتگري داشت) ولي خداوند بر شما منّت نهاد (و نعمت اسلام را نصيبتان كرد) پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) تحقيق كنيد. بيگمان خداوند از آنچه مي‌كنيد باخبر است.»‏

شأن نزول آیه: چوپانی به همراه گوسفندانش از کنار چند نفر از صحابه­ی پیامبر صلی الله علیه وسلم  عبور ­کرد و بدیشان سلام نمود، اما اصحاب گفتند: بر ما سلام مکن بلکه خود را از ما در پناه­گیر زیرا ما تو را در سلامت و امنیت نخواهیم گذاشت، پس به سویش حمله کرده و وی را به قتل رساندند و گوسفندانش را به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم  آوردند، در چنین شرایطی بود که آیه نازل شد.

در روایتی که امام احمد : نقل می­کند، چنین آمده که آن صحابی، چوپان را بعد از مسلمان شدنش به قتل رسانید بخاطر اینکه بین او و چوپان در دوران جاهلیت مسائل و مشاکلی وجود داشت. و نزد امام ابن­جریر : چنین آمده که چوپان به ایشان سلام نمود که نشانه­ای برای مسلمان بودن می­باشد اما به خاطر کدورتی که در دروان جاهلیت بین آنها بود، مردی از ایشان نیزه­ای را به سوی وی پرتاپ کرد و او را به قتل رسانید.

امام بخاری : به صورت معلق از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روایت می­کند که ایشان به مقداد فرمودند: «إذا كان رجل مؤمن يخفي إيمانه مع قوم كفار فقتلته ، فكذلك كنت تخفي إيمانك بمكة من قبل» یعنی «اگر مرد مؤمني، ايمانش را از کفار، پنهان مي­کرد سپس آنرا آشکار ساخت و تو او را به قتل رساندي.! بايد گفت که تو هم قبلا ايمانت را در مکه پنهان مي­کردي»

و امام بزار : چنین نقل می­کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم  بدین سبب مقداد را سرزنش می­کردکه او به همراه چند نفر از اصحاب در سر­یه­ای حضور داشتند، هنگامی به قوم دشمن رسیدند که ایشان پراکنده گشته بودند و در این میان مردی به جای مانده بود که مال فراوانی داشت، آن مرد گفت: أشـهــد أن لا إله إلا الله، اما مقــداد وی را کشت و یکـی از اسباب نـزول این آیه را نیـز این روایـت می­دانند.[۱]

و ابن­کثیـر : در تفسیـر آیـه­ی(فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ) می­فرماید: «یعنی: ـ غنائمي ـ بهتر از آنچه که شما از کالای دنیوی نسبت به آن رغبت نشان دادید، رغبتی که شما را بر آن داشت تا آن فردی را که به شما سلام کرد و ایمانش را به نزد شما آشکار کرد، به قتل برسانید، پس به او توجه نکردید و وی را به ظاهرسازی و تقیه متهم ساختید تا در طلب مال دنیوی (او) باشید.» ا.هـ

در اين آيه و سبب نزول آن عبرت و پند و اندرزي بس عظيم وجود دارد و آن اين است كه خداوند ما را از اهواء و اميال نفساني برحذر مي­دارد، اميالي كه انسان را به سمت مال و غنيمت و مكاسب دنیوی می­کشاند، و او را بر آن می­دارد تا براي رسيدن به خواسته­هایش هر مانعي را از سر راه برداشته و هر علامت و نشانه­اي كه مانع كارش شود را بزدايند، بدين طريق انسان را به اهداف آسان سوق مي­دهند و رسيدن به اهداف بزرگ، كه طبيعتاً راهي دشوار خواهند داشت را به پیش او صعب العبور جلوه داده و موجب مي­شوند تا نفس از انتخاب چنين اهدافي دوري گزيند و پشتوانه­ي چنين تفكري حظوظ و اميال نفسي انسان است: (فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)

خداوند ما را از چنين طريقي نهي فرموده و نیز تبيين نموده كه ذات پاك خودش، مسلمين را توفيق داده تا ايمان آورده و دين و عقيده­شان را اظهار نمايند، اين در حالي است كه امكان دارد برخي از مستضعفان در هر زماني در اماكن و مناطق مختلفي موجود باشند كه توان اظهار عقيده و ايمانشان را نداشته باشند، همچنين از ترك ديار كفر و پیوست به مسلمانان عاجز باشند، همچنان كه شما نيز چندي پيش چنين حالي داشتيد تا اينكه خداوند به فضل و كرم خويش چنين منتي بر شما نهاد و شما را عزيز كرد و توان اظهار ايمان را براي شما ايجاد نمود. حال كه چنين است، در تكفير و مباح دانستن اموال و اعراض و ارواح چنين افرادي شتاب نكنيد و به طور كامل روشن كنید كه آيا چنين اشخاصي اهل ايمانند یا كفر .. و رسيدن به اموال و آرزوهاي نفساني موجب اين نشود كه خون و مال ديگران را حلال بدانيد و چنين شخصي را تكفير نماييد، بدانيد كه غنيمت و مال و رزق و روزی نزد خدا بسيار فراوان است و طرق جهاد نيز وافر مي­باشند، و خداوند برآنچه كه هم اكنون انجام می­دهید و آنچه كه انجام داده­ايد خبير وآگاه است و هيچ ميل نفسي و هیچ امر پنهانی از وي مخفی و پوشیده نيست.

بدین سان اين تهديد و وعيد از طرف خداوند بدين خاطر است تا مسلمين و مجاهدين جهاد خود را با ضوابط شرعي مضبوط نموده و جهاد خويش را از هوا و شهوات نفس پاك نمايند.

نفس از قتال و خطراتش كراهيت و ترس دارد و بدين خاطر خداوند مي­فرمايد:

(كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ) بقره ۲۱۶

«قتال بر شما واجب گشت اما شما از قتال كراهيت داريد، چه بسا امري براي شما كراهيت داشته باشد اما در آن خيري وجود داشته باشد.»

بدين خاطر نفس دوست دارد از قتال دوري گزيند و به غنيمت و مال كه محب نفسند برسد و طبيعتاً اهداف سهل و آسان را نيز بر مي­گزيند:

(وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) بقره ۲۱۶

«و چه بسا اموري را دوست داريد و آن امر براي شما شر است و اين بدان خاطر است كه خداوند مي­داند و شما نمي­دانيد».

خداوند حال مؤمنان در ابتداي معركه­ي بدر را چنين توصيف مي­فرمايد:

(وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ) انفال ۷

«و دوست داشتيد دسته­اي نصيب شما شود كه قدرت كمتري داشت.»

خداوند اين چنين ما را از خفاياي نفوسمان آگاه می­سازد و حب نفس براي دستيابي سهل و آسان به غنيمت كه راهي خالي از سختی و اذيت و خطر است را نمايان مي­سازد و همچنين خداوند كراهيت نفس از قتال و به خطر افتادن جان را توصيف مي­نمايد، چرا که او از ما آگاه­تر است به آن چیزی که برای ما و دینمان نافع­تر است، (وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) یعنی «و خداوند مي­داند و شما نمي­دانيد».

و می­فرماید: (أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ) ملک ۱۴

«مگر كسي كه (مردمان را) مي‌آفريند (حال و وضع ايشان را) نمي‌داند، و حال اين كه او دقيق و باريك بين بس آگاهي است‌؟!»

خداوند ما را توجيه مي­سازد و امري را براي ما و دينمان انتخاب مي­كند كه دوست دارد و آن چيزي كه به واسطه­ي شرع از ما مي­خواهد يقيناً اعزاز دين و اولياي دين در آن است و همان امر موجب از بين بردن و اذلال شرك و اهل آن مي­شود.

خداوند مي­فرمايد: (وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ) انفال ۷و۸

«و خداوند مي­خواست حق را با سخنان خود (كه بيانگر اراده و قدرت پروردگارند. براي مردم) ظاهر و استوار گرداند و كافران را (از سرزمين عرب با پيروزي مؤمنان) ريشه كن كند (لذا شما را با لشكر قريش درگير كرد ). تا بدينوسيله حق را (كه اسلام است) پا برجا و باطل را (كه شرك است) تباه گرداند، هر چند كه بزهكاران (كافر و طغيانگر، آن را) نپسندند.»

خلاصه اينكه .. خداوند خواست تا مجاهدان، جهادی را برگزینند که:

  • از هر لحاظ نافع­ترين امور براي مسلمانان و پاك­ترين براي دين و دعوتشان است، دعوتي كه پرچم حق را به وضوح و روشني و به دور از هرگونه شائبه­اي بالا مي­برد، اين در حاليست كه از مهترين اهداف و نتايج جهاد به اثبات رسيدن حق وتمكين اهل آن مي­باشد: (وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ) یعنی «خداوند مي­خواست حق را با سخنان خود ظاهر و استوار گرداند.» انفال ۷
  • جهادي كه شديد­ترين ضربه را بر شرك و اهلش وارد مي­كند، جهادي كه ريشه­يشان را بركنده و باطلشان را ابطال نموده و شركشان را از بين مي­برد ..

و در اين جهاد نيز خير و غنيمت نيز وجود دارد، آن چيزي كه نفس، دوستش مي­دارد:

پیامبر صلی الله علیه وسلم  می­فرماید: «الخيل معقود في نواصيها الخير الي يوم القيامة الاجر و المغنم»[۲]

«بر پیشاني اسبهايي (كه براي جهاد مي­روند) خيري تا روز قيامت بسته شده است وآن اجر وغنيمت است.»

حال كه چنين است، شايسته­ي مجاهدان نيست كه براي دستيابي به غنيمت اهداف خويش را انتخاب كنند، چرا كه آنان با تمسك به اموري كه خداوند دوست دارد و برايشان اختيار نموده مي­توانند به غنائم زيادي نيـز برسند، (فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ) یعنی «پس نـزد خـداونـد مغـانم زيادي وجـود دارد».

خداونـد مي­فرمايد: (وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا) فتح ۲۰

«خداوند غنائم زيادي را به شما وعده داده كه نصيبتان مي­گردد.»

پس اگر مجاهدان از امر خداوند پيروي كرده و آنچه را كه خداوند برايشان دوست دارد عملي نمايند، نتيجتاً دو امر را با هم به دست مي­آورند، نصرت دين الله و تثبيت آن و همچنين از بين بردن ريشه­ي مشركان و نابود ساختن باطلشان، و در ضمن خداوند با مباح نمودن اموال این دشمنان غليظ و خبیث موجبات شفا و فراخي سینه­های اهل ايمان را فراهم مي­كند.

و خداوند براي مؤمنان نخستين (در غزوه­ي احزاب) هر دوي اين امور را فراهم نمود، وآن نيز، هنگامي بود كه مؤمنان آن چيزي را انتخاب كردند كه خداوند دوست داشت و برايشان انتخاب نموده بود، خداوند مي­فرمايد:

(فَـرِيقـاً تَقْتُـلُونَ وَتَأْسِــرُونَ فَرِيقـاً * وَأَوْرَثَكــُمْ أَرْضَــهُمْ وَدِيَـارَهُمْ وَأَمْــوَالَهُمْ وَأَرْضــاً لَّمْ تَطَــؤُوهَا) احزاب ۲۶و۲۷

«دسته­اي را كشته و دسته­اي را به اسارت گرفتيد * و خداوند زمين و ديار و اموال ايشان را به شما رسانيد.»

بنابراين براي مجاهدان جايز نيست كه اهداف كم ارزش را جايگزين اهداف رفيعي نمايند كه خداوند به آن راضي است ـ گرچه اين اهداف كم ارزش مشروع و جايز باشند ـ چرا كه خداوند راهي را برگزيده كه نهايت آن راه، احقاق حق و ابطال باطل است و بدين وسيله ريشه­ي كافران قطع مي­گردد.

اين كلام را براساس آيات متقدمه­ي سوره­ی انفال بر زبان مي­آورم و تفاضل بين امور نيز براي اهل ايمان و غير ايشان نيز معلوم است­، آنگاه كه مؤمنان براي دستيابي به اموال اهل كفر و شرك كه اهل ايمان را آزار داده بودند تلاش مي­نمودند، كه امري مشروع است، اما خداوند ايشان را به قتال شديد و ضربه­ي سنگين رهنمود كرد­، حال وضعيت چطور خواهد شد آنگاه كه مجاهدان، جهاد پاك و نافع براي دين خداوند و قاطع براي دشمنانش را ترك نموده و به اهدافي بپردازند كه سهل و مشروعند و چه بسا مشتبه و معصومند كما اينكه در بسياري از اوقات روي مي­دهد، بدون شك چنين اعمالي مشمول تهديد و وعيد آيات متقدمه­ي سوره­ی نساء مي­باشند. (إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً) یعنی «خداوند بر آنچه انجام می­دهید آگاه است» ..

امروز، جوانان زيادي را مي­بينيم كه محتاج و تشنه­ی علم شرعي­اند، كه اهل شرك و بت پرستي را رها نموده و دانسته يا ندانسته با اهل ايمان قتال مي­كنند، از قتال با دشمنان دين خودداري مي­نمايند چرا كه قتـال با آنان سخت و آزار دهنـده و خطـرناك و خونيـن است و به همين دليـل اهداف سهل را برمي­گزينند، نمي­گويم اكثر افرادي كه در چنين عملياتي مورد هدف هستند، افراد عوامي هستند كه احتمالاً برخي افعال كفري غير صريح وغير ظاهري در آنان باشد و بس، بلكه افرادي مورد هدفند كه مسلمانند و دچار معصيت و گناهند، (اين جوانان) بر چنين مسلمانان فاسقي و بر محل­ها و مغازه­ها و خانه­هايشان هجوم برده تا اموالشان را به غنيمت برند و با در دست داشتن كوچك­ترين شبهه اموالشان را مباح مي­دانند و در صورت وجود لغزشي آنان را تكفير نموده و هيچ توجه­ي به حال استضعاف امت نداشتـه و توجه­ي به شروط و موانع تكفير نمي­كنند، اين را (شـروط و مـوانع تكفير) نيز بـراي افرادي مي­گوييم كه لغزش­هايشان كفري بوده و به كفر بيانجامد، در حالي كه افرادي را مي­بينيم كه اموال زنان را به خاطر خروج جاهليت مآبشان، مباح دانسته و يا شبهه­اي حول آداب و سلوك ايشان ديده­اند، يا راننده­اي كه براي جا بجا نمودن خمر به مغازه­ها، اجاره گرفته شده است اما مال وي حلال دانسته شده و از وي سلب می­شود .. چه بسا افرادي در امانت خيانت نموده و دين و قرض خويش را ادا ننمايد چرا كه مال صاحب دَين را حلال مي­دانند آنهم به اين دليل كه وي مخالف تكفير فلان سلطان است يا فلان عالم درباري را تكفير ننموده است!!

اخيراً نيز اخباری از بعضي از متهوران تند­رو، در بلوا و از هم ريختگي اوضاع عراق امروزي كه در سايه­ي احتلال آمريكايي ايجاد شده به من رسيده است، آنان قتال با صليبيان آمريكايي را رها كرده و شروع به غارت اموال مردم عراقي نموده­اند به بهانه­ي اينكه از چنين افرادي سخيف­تر و پست­تر وجود ندارد، از آنجايي كه تركيب مردم عراق را چنين مي­دانند: شیعه ­ها۶۰% كه آنها را تكفير نموده و بين سران مرتدوابسته به سکولاریسم آنها و عوامشان فرقي نگذارده­اند،۲۰% صابئي و آشوري و يزيدي كه عبد شيطانند، و ۲۰% نصراني و بعثي .. يا تقسيمي شبيه به اين تقسيم سطحي بيهوده كه بر اساس شمارش­هاي شیعیان سکولاریست ­ دروغگو تهيه شده؛ به طوري كه در اين شمارش به مسلمانان اهل سنت ظلم شده به طوري كه سهمي برايشان باقي نمانده است ..

و اين شمارش و تقسيم تابع شهوات نفس است­، شهواتي كه موجب مي­شوند تا صـاحبانشان بر خانه­هاي مردم عراقي كه قدرتي ندارند­، هجوم برده و براي دستيابي به غنيمت و كسبي آسان چنين كنند. و فكر مي­كنم چنين تقسيماتي از جانب دزدان و راهزناني باشد كه به سبب بركات احتلال آمريكايي در عراق انتشار يافته­اند ..

پس منتسبان به اين دين تقواي خداوند را داشته باشند از اينكه جهادشان و يا قتالشان تنها براي جمع كردن اموال باشد آنهم بدون توجه به اينكه آيا اين اموال حلال است يا حرام. و بدانند كه خون مسلمانان و اموالشان و اعراضشان بر يكديگر حرام است اگر چه گنهكار و فاجر باشند. (جان و مال و ناموسشان) به خاطر اسلام و مسلمان بودنشان معصوم است و استحلالشان جايز نيست، در صحيح مسلم از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روايت شده كه ايشان فرمودند:

«من اقتطع حق امرئ مسلم بيمينه فقد أوجب الله له النار وحرم عليه الجنة» فقال رجل: و إن كان شيئا يسيراً يا رسول الله؟ فقال: «و إن قضيباً من أراک.»[۳]

«هر كسي كه با (دست) راستش حق مسلماني را قطع كند خداوند جهنم را بر وي واجب نموده و بهشت را بر وي حرام مي­نمايد.» مردي گفت: اي رسول الله، حتي اگر اين حق، كوچك باشد؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «حتي اگر شاخه­اي از اراك باشد.»

و در صحيح بخاري از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روايت شده كه فرمودند:

«إن رجالا يتخوّضون في مال الله بغير حق ، فلهم النار يوم القيامة.»[۴]

«مرداني در مال خداوند به ناحق فرو مي­روند كه سهم ايشان در روز قيامت آتش جهنم است.»

و در خطبه­ي حجةالوداع نيز فرمودند: «إن دماءكم وأموالكم وأعراضكم عليكم حرام كحرمة يومكم هذا في بلدكم هذا في شهركم هذا ، وستلقون ربكم فيسألكم عن أعمالكم ، ألا فلا ترجعوا بعدي كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعض»[۵]

«براستي­كه خون­هايتان و اموالتان و اعراضتان بر شما حرام است. حرمتي به مانند حرمت امروز و در چنين ماهي و در چنين سرزميني، و پروردگارتان را ملاقات خواهيد كرد و از اعمالتان پرسيده خواهد شد، هوشيار باشيد بعد از من به سبب زدن گردن يكديگر كافر نشويد.»

و كسي كه عالم به اصول اين دين باشد و نسبت به قواعد آن فقه و آگاهی داشته باشـد، مي­داند كه اصل در خون و نفس و ناموس و اموال احتياط است، تا به آنجا كه اگر در مورد حدود، شبهه­اي وجود داشت، آن حد اجـرا نمي­شـود، و اگـر شبهه­اي براي امان وجـود داشت آن شـخص مأمون محسوب مي­شود، و همچنين درباره­ی كسي كه اسلامش يا عصمتش يا اهل ذمه بودنش يا امانش ثابت است منع شده كه وی به سبب شك و گمان هدف قرار داده شود .. و همچنين تكفير به سبب احتمالات و گمان و يا ملزومات قول و يا آينده­اش ممنوع است .. و امثال اين موارد كه براي صيانت و استحكام خون و نفس و اموال اقامه شده است.

همچنين اگر اهل جهاد دوست دارند جهادشان به شيوه­اي باشد كه خداوند دوست دارد و بدان راضي است بايد مصلحت اسلام را مقدم دانسته و آن را از اهواء نفس پاك نموده و سياست شرعي را در آن رعايت كرده و براي سمعه و آوازه­ي جهاد تلاش نمايند و مسائل را فقط در سايه­ي حلال و حرام بودن آنها و مسلمان و كافر بودن و معاهد و محارب بودن، آن هم به معناي اصطلاحيش طرح ننمايند به طوري كه غير معاهد و مستأمن را مورد هدف قرار داده با وجود اينكه وي از مقاتلين نباشد .. بلكه بركسي كه جهاد و مصالح آن برايش مهم است، واجب است كه قبل از خونريزي و اثخان در زمين به ثمرات عمل و مصالح مترتب برآن توجه داشته باشد و همچنين اگر مفاسدي در پي داشته باشد مورد بررسي قرار گيرد و بين اينها ترجيح داده شود، كما اينكه واجب است كه نيروي خود را بر دشمنان محارب و طاعنين در دين متمركز نموده و از قتل غیرمحاربان اجتناب شود، كساني كه نسبت به مسلمين دشمني اظهار ننموده­اند آنهم در ديار كفر، و حتي اگر دارالإسلامي هم وجود داشت چه بسا آنان از اولين كساني بودند كه از اهل ذمه محسوب می­شدند و به مشمولان این آیه نزدیک­تر بودند، که خداوند می­فرماید:

(لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)‏ ممتحنه ۸

«خداوند شما را باز نمي­دارد از اينكه نيكي و بخشش بكنيد به كساني كه به سبب دين با شما نجنگيده­اند و از شهر و ديارتان شما را بيرون نرانده­اند.»

بنابراين چه مصلحتي در استهداف چنين افرادي و امثالشان نهفته است، كسانيكه اسلام و اهل آن را محترم مي­دانند و در شرائع آن طعن وارد نمي­كنند با وجود اينكه در زير سلطه­ي اسلام نيستند.

اينها مثال­ها و توجيهاتي بود كه خواستم به واسطه­ي آن درك و بصيرت جوانان را وسعت بخشم، بطوریکه در سايه­ي استضعاف مسلمين و كمبود موارد و امكاناتشان، كما اينكه بارها تكرار كرده­ايم، دائماً واجب است كه پاك­ترين راه براي قتال و نافع­ترين براي دين خداوند و شديدترين عليه دشمن انتخاب شود .. و اين امر نياز به علم شرعي و بصيرت نسبت به واقع و فقه نسبت به ميزان مصالح و مفاسد دارد، و فهم و عمل كردن ناقصانه در اين مورد و همچنين حركت برخي از افراد به سوي اهداف غير مشروع و يا مضر براي جهاد و سمعه و آوازه­ي آن و مصالح مسلمانان، قابل توجيه نيست، به ادعاي اينكه براي جهاد مسلمانان مال جمع مي­كنيم و امثال اين براهین و بهانه­ها، خداوند پاك است و غير از پاك، چيزي قبول نمي­كند، و نزد ما مسلمانان، هدف، وسيله را توجيه نمي­كند، بلكه وسائل حكم مقاصد را دارند و به همين خاطر بايد وسائلي براي جهاد به كار گرفته شوند كه پاك و نظيف باشند به مانند پاك بودن جهاد مسلمانان و پاكي دينشان.

پس اي کسانی که برای دین کار می­کنید! در مورد اين جهاد عظيم تقواي خدا را داشته باشيد .. و دائماً اين سخن عمر بن عبد العزيز را در برابر چشمانتان قراردهيد: «براستي كه خداوند، محمد را هادي مبعوث نمود و او را جابي مبعوث نكرد.» (جابي: كسي كه مال جمع مي­كند.)

 

[۱]– رجوع کنید به تفسیر ابن کثیر جلد ۱ ـ صفحه ۶۶۷ (دارالفکر)

[۲]– صحیح بخاری ـ باب ۸ ـ صفحه ۱۱۳۵ ـ شماره ۲۹۵۱

[۳] – اراك: درختی كه با چوب آن مسواك كنند. صحیح مسلم ـ باب ۶۳ ـ صفحه ۸۵ ـ شماره ۳۷۰

[۴]– صحیح بخاری ـ باب ۷ ـ صفحه ۱۲۵ ـ شماره ۳۱۱۸

[۵] – متفق علیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *